کاربر:Ehsan/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸۰: خط ۱۸۰:


از جمله این عوامل چنین است:
از جمله این عوامل چنین است:
* سازمان مجاهدین خلق درست در همین سال‌ها از ملاء اجتماعی خود بالاجبار رانده شده، بخش قابل توجهی از بدنه‌ی آن در اروپا حضور داشت. سرزمینی که مظهر زندگی‌خواهی و جذب شدن در آسوده‌طلبی است و حرکت به سمت فردگرایی منفی و جنسیت‌زدگی را هر چه بیشتر ترویج کرده و زمینه‌ساز آن است.


·     سازمان مجاهدین خلق درست در همین سال‌ها از ملاء اجتماعی خود بالاجبار رانده شده، بخش قابل توجهی از بدنه‌ی آن در اروپا حضور داشت. سرزمینی که مظهر زندگی‌خواهی و جذب شدن در آسوده‌طلبی است و حرکت به سمت فردگرایی منفی و جنسیت‌زدگی را هر چه بیشتر ترویج کرده و زمینه‌ساز آن است.
* سازمان مجاهدین اولین سازمان یا جریانی است که در تاریخ مبارزات ایران به ناگاه با نسل عظیمی از زنان در صفوف خود مواجه بود. هیچ جریان آزادی‌بخش یا شورشی در تاریخ ایران و حتی در منطقه با چنین پدیده‌ای در درون خود مواجه نبوده‌است و تمامی اسناد تاریخی تنها از حضور تک‌نمودها و زنان اندک‌شمار در برخی از جنبش‌ها خبر می‌دهد. حضور گسترده‌ی زنان در صفوف جنبش، البته شاخصی از رشد این سازمان بود اما در صورتی که رابطه‌ی بین زن و مرد بازتعریف نمی‌شد، می‌توانست به صورت طبیعی،  زندگی خانوادگی و عادی و الزامات معمول آن‌را هر چه بیشتر رواج داده و توجه افراد را بجای مسئولیت‌های مبارزاتی، معطوف به زندگی خصوصی و فردی نماید. باید توجه داشت که بنا به ضرورتی غیرقابل انکار، تمامی جنبش‌های انقلابی درطول تاریخ، دست‌کم در برهه‌هایی از تاریخ خود تلاش می‌کردند حتی‌الامکان از زندگی خانوادگی و خصوصی در تعارض با مبارزه فاصله بگیرند.


·     سازمان مجاهدین اولین سازمان یا جریانی است که در تاریخ مبارزات ایران به ناگاه با نسل عظیمی از زنان در صفوف خود مواجه بود. هیچ جریان آزادی‌بخش یا شورشی در تاریخ ایران و حتی در منطقه با چنین پدیده‌ای در درون خود مواجه نبوده‌است و تمامی اسناد تاریخی تنها از حضور تک‌نمودها و زنان اندک‌شمار در برخی از جنبش‌ها خبر می‌دهد. حضور گسترده‌ی زنان در صفوف جنبش، البته شاخصی از رشد این سازمان بود اما در صورتی که رابطه‌ی بین زن و مرد بازتعریف نمی‌شد، می‌توانست به صورت طبیعی،  زندگی خانوادگی و عادی و الزامات معمول آن‌را هر چه بیشتر رواج داده و توجه افراد را بجای مسئولیت‌های مبارزاتی، معطوف به زندگی خصوصی و فردی نماید. باید توجه داشت که بنا به ضرورتی غیرقابل انکار، تمامی جنبش‌های انقلابی درطول تاریخ، دست‌کم در برهه‌هایی از تاریخ خود تلاش می‌کردند حتی‌الامکان از زندگی خانوادگی و خصوصی در تعارض با مبارزه فاصله بگیرند.
* سازمان مجاهدین به لحاظ سیاسی در شرایطی بسیار طاقت فرسا قرار داشت. چشم‌انداز سرنگونی زودرس رژیم ایران از بین رفته بود. جنگ چریک شهری بر طبق آخرین جمع‌بندی سازمان مجاهدین به دلیل سرکوب گسترده و مافوق تصور حکومت خمینی نمی‌توانست به خودی خود، راهی به سرنگونی باز کند و سازمان مجاهدین با پرداخت بهایی بسیار سنگین در حال روشن نگه داشتن شعله‌ی مقاومت در برابر رژیم ایران بود.


·  سازمان مجاهدین به لحاظ سیاسی در شرایطی بسیار طاقت فرسا قرار داشت. چشم‌انداز سرنگونی زودرس رژیم ایران از بین رفته بود. جنگ چریک شهری بر طبق آخرین جمع‌بندی سازمان مجاهدین به دلیل سرکوب گسترده و مافوق تصور حکومت خمینی نمی‌توانست به خودی خود، راهی به سرنگونی باز کند و سازمان مجاهدین با پرداخت بهایی بسیار سنگین در حال روشن نگه داشتن شعله‌ی مقاومت در برابر رژیم ایران بود.
* در ایران تقریباً از صدها جریان و حزب و سازمان موجود، هیچ‌یک در شرایط دشوار پس از ۱۳۶۰ نتواسته بود دوام بیاورد و مثل برف در شعله‌های آتش سرکوب خمینی ذوب شده و از بسیاری از آنها جز نامی بیشتر باقی نمانده بود.
 
·     در ایران تقریباً از صدها جریان و حزب و سازمان موجود، هیچ‌یک در شرایط دشوار پس از ۱۳۶۰ نتواسته بود دوام بیاورد و مثل برف در شعله‌های آتش سرکوب خمینی ذوب شده و از بسیاری از آنها جز نامی بیشتر باقی نمانده بود.
 
·     در عرصه‌ی‌جهانی نیز اغلب سازمان‌ها و جنبش‌های مبارزاتی که پس از اتحاد جماهیر شوری در دنیای دو قطبی ایجاد و رشد کرده بودند، با نمایان شدن آثار شکست در این قطب، که به عنوان شاخص تغییر و انقلاب شناخته می‌شد، مشمول همان فضای مأیوسانه شدند. به عبارتی برخلاف دهه‌ی گذشته که در سراسر جهان جنبش‌ها و مبارزات آزادیبخش با تمامی مفاهیم و ارزش‌های آن ایجاد شده و همچون یک منبع انگیزه و کشش برای مبارزه در تمامی دنیا عمل می‌کردند، حال، تعادل قوای سیاسی به شکل دیگری در حال رقم خوردن بود. اغلب این جنبش‌ها در حال افول بودند. ارزش‌های انقلابی و مبارزاتی در دنیا جای خود را به ارزش‌های بورژوایی داده و هرچه بیشتر بر این سخن دامن می‌زدند که عصر مبارزه کردن به پایان رسیده‌است. در چنین شرایطی معمولاً سازمان‌ها و جنبش‌های انقلابی دو راه بیشتر پیش رو ندارند. یا در اثر این فشار، به سمت راست حرکت کنند (کوتاه آمدن از برخی اصول، مذاکره و…) و یا برای مقابله با آن، هر چه رادیکالیزه‌تر شوند تا فشار را خنثی کرده و بتوانند آن‌ را تحمل نمایند. طبعاً سازمان مجاهدین خلق نیز نمی‌توانست بطور کامل از این فضا خود را مستثنی کند.


* در عرصه‌ی‌جهانی نیز اغلب سازمان‌ها و جنبش‌های مبارزاتی که پس از اتحاد جماهیر شوری در دنیای دو قطبی ایجاد و رشد کرده بودند، با نمایان شدن آثار شکست در این قطب، که به عنوان شاخص تغییر و انقلاب شناخته می‌شد، مشمول همان فضای مأیوسانه شدند. به عبارتی برخلاف دهه‌ی گذشته که در سراسر جهان جنبش‌ها و مبارزات آزادیبخش با تمامی مفاهیم و ارزش‌های آن ایجاد شده و همچون یک منبع انگیزه و کشش برای مبارزه در تمامی دنیا عمل می‌کردند، حال، تعادل قوای سیاسی به شکل دیگری در حال رقم خوردن بود. اغلب این جنبش‌ها در حال افول بودند. ارزش‌های انقلابی و مبارزاتی در دنیا جای خود را به ارزش‌های بورژوایی داده و هرچه بیشتر بر این سخن دامن می‌زدند که عصر مبارزه کردن به پایان رسیده‌است. در چنین شرایطی معمولاً سازمان‌ها و جنبش‌های انقلابی دو راه بیشتر پیش رو ندارند. یا در اثر این فشار، به سمت راست حرکت کنند (کوتاه آمدن از برخی اصول، مذاکره و…) و یا برای مقابله با آن، هر چه رادیکالیزه‌تر شوند تا فشار را خنثی کرده و بتوانند آن‌ را تحمل نمایند. طبعاً سازمان مجاهدین خلق نیز نمی‌توانست بطور کامل از این فضا خود را مستثنی کند.
اینها برخی از دلایلی بود که در آن شرایط خاص اثبات می‌کرد؛ سازمان مجاهدین می‌بایست، یک گام به چپ حرکت کند و به عبارتی به یک تشکیلات هرمی صد در درصد ایدئولوژیک با سانترالیزم دموکراتیک بسیار بالا و پایبندی کامل به شاخص ایدئولوژیک آن یعنی رهبری جنبش، تبدیل شود تا بدون هراس از هرگونه عملکرد ضعیف اعضاء، ضربه درونی، پس‌رفت، انشعاب و گسست، مانند گرزی محکم در هر نقطه که لازم است فرود آمده و عمل کند.<ref>انقلاب، ایدئولوژیک مجاهدین، اندکی از درون، اندکی از بیرون ص ۲۲</ref> خصوصا اینکه این سازمان، تجربه‌ی ضربه سال ۱۳۵۴ را که ناشی از همین پدیده، یعنی بارز نبودن شاخص ایدئولوژیک و نماد آن یعنی رهبری ذیصلاح بود، با خود داشت.
اینها برخی از دلایلی بود که در آن شرایط خاص اثبات می‌کرد؛ سازمان مجاهدین می‌بایست، یک گام به چپ حرکت کند و به عبارتی به یک تشکیلات هرمی صد در درصد ایدئولوژیک با سانترالیزم دموکراتیک بسیار بالا و پایبندی کامل به شاخص ایدئولوژیک آن یعنی رهبری جنبش، تبدیل شود تا بدون هراس از هرگونه عملکرد ضعیف اعضاء، ضربه درونی، پس‌رفت، انشعاب و گسست، مانند گرزی محکم در هر نقطه که لازم است فرود آمده و عمل کند.<ref>انقلاب، ایدئولوژیک مجاهدین، اندکی از درون، اندکی از بیرون ص ۲۲</ref> خصوصا اینکه این سازمان، تجربه‌ی ضربه سال ۱۳۵۴ را که ناشی از همین پدیده، یعنی بارز نبودن شاخص ایدئولوژیک و نماد آن یعنی رهبری ذیصلاح بود، با خود داشت.


خط ۲۹۳: خط ۲۹۱:
در یک کلام با رد فرض اول برای هر مخاطب منصفی، راهی جز تأیید فرض دوم باقی نمی‌ماند.
در یک کلام با رد فرض اول برای هر مخاطب منصفی، راهی جز تأیید فرض دوم باقی نمی‌ماند.


== تأثیر انقلاب ایدئولوژیک بر اعضاء مجاهدین و هواداران آن‌ها ==
== تأثیر انقلاب ایدئولوژیک بر اعضاء و هواداران آن‌ها ==
باید گفت در برخورد با واقعه طلاق و ازدواج، آنچه مانع پذیرش گفتمان مریم رجوی می‌شود، تنها یک چیز است. ذهن به شکلی ناخودآگاه این طلاق و ازدواج را تعبیر جنسی می‌کند! صدها مارک و برچسب به طرف مقابل می‌زند. این البته برای کسی که تا بن استخوان به مسعود رجوی ایمان داشته‌است چالشی بسیار بزرگ است. به همین دلیل است که به ناگاه همه‌ی ایمان و اعتقاد او دچار رعشه‌ای سخت می‌شود و احساس می‌کند کاخ آمال و آرزوهایش فروریخته است.
باید گفت در برخورد با واقعه طلاق و ازدواج، آنچه مانع پذیرش گفتمان مریم رجوی می‌شود، تنها یک چیز است. ذهن به شکلی ناخودآگاه این طلاق و ازدواج را تعبیر جنسی می‌کند! صدها مارک و برچسب به طرف مقابل می‌زند. این البته برای کسی که تا بن استخوان به مسعود رجوی ایمان داشته‌است چالشی بسیار بزرگ است. به همین دلیل است که به ناگاه همه‌ی ایمان و اعتقاد او دچار رعشه‌ای سخت می‌شود و احساس می‌کند کاخ آمال و آرزوهایش فروریخته است.


خط ۳۱۸: خط ۳۱۶:
محمد حسین حبیبی در مورد تأثیرات انقلاب ایدئولوژیک بر روابط درونی مجاهدین می‌گوید:<blockquote>«صفوف مجاهدین از یکسو منسجم‌تر و روابطشان بر اساس مفاهیم خودشان باهم و با رهبرشان توحیدی‌تر و یگانه‌تر خواهد شد. زیرا در این دگرگونی و بر اثر این جریان قوی که از بالای بالا تا پایین‌ترین سطوح کادرها، اعضاء و هواداران این سازمان به راه افتاد و با آب ۱۰۰ درجه جوشان سراسر سازمان را شستشو داد، بطور قطع می‌توان گفت که هیچ زائده و هیچ رابطه نامنسجمی را باقی نگذاشته‌است. زیرا یا تحت این فشار به بیرون پرتاب شده یا اگر دوام آورده باشد به این معنی است که تردیدهای خود را در گدازه‌ی این انقلاب ذوب و تصفیه کرده‌است. به سخن دیگر تنها نقطه‌ای که در بدن رویین‌تن سازمان مجاهدین تا دیروز رویین نبود، همانا چشم آن، یعنی رهبری آن بود که در این انقلاب رویین یا دستکم برای یک دوره‌ی طولانی ضربه‌ناپذیر شد؛ بنابراین برای یک دوره طولانی خطر انشعاب در درون سازمان به کلی برطرف شده‌است و رهبری این سازمان با دستان بازتر و مطمئن‌تری می‌تواند به میدان برود و درصورتی که نیاز باشد سازمان را از مرتفع‌ترین قله‌ها نیز به پایین پرتاب کند، بدون اینکه نسبت به انسجام اعضاء و هوادارن کمترین دلهره و نگرانی داشته باشد...»<ref>محمد حسین حبیبی- ضرورت عام رهبری</ref></blockquote>
محمد حسین حبیبی در مورد تأثیرات انقلاب ایدئولوژیک بر روابط درونی مجاهدین می‌گوید:<blockquote>«صفوف مجاهدین از یکسو منسجم‌تر و روابطشان بر اساس مفاهیم خودشان باهم و با رهبرشان توحیدی‌تر و یگانه‌تر خواهد شد. زیرا در این دگرگونی و بر اثر این جریان قوی که از بالای بالا تا پایین‌ترین سطوح کادرها، اعضاء و هواداران این سازمان به راه افتاد و با آب ۱۰۰ درجه جوشان سراسر سازمان را شستشو داد، بطور قطع می‌توان گفت که هیچ زائده و هیچ رابطه نامنسجمی را باقی نگذاشته‌است. زیرا یا تحت این فشار به بیرون پرتاب شده یا اگر دوام آورده باشد به این معنی است که تردیدهای خود را در گدازه‌ی این انقلاب ذوب و تصفیه کرده‌است. به سخن دیگر تنها نقطه‌ای که در بدن رویین‌تن سازمان مجاهدین تا دیروز رویین نبود، همانا چشم آن، یعنی رهبری آن بود که در این انقلاب رویین یا دستکم برای یک دوره‌ی طولانی ضربه‌ناپذیر شد؛ بنابراین برای یک دوره طولانی خطر انشعاب در درون سازمان به کلی برطرف شده‌است و رهبری این سازمان با دستان بازتر و مطمئن‌تری می‌تواند به میدان برود و درصورتی که نیاز باشد سازمان را از مرتفع‌ترین قله‌ها نیز به پایین پرتاب کند، بدون اینکه نسبت به انسجام اعضاء و هوادارن کمترین دلهره و نگرانی داشته باشد...»<ref>محمد حسین حبیبی- ضرورت عام رهبری</ref></blockquote>


== تأثیر انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین بر دشمنان و معاندین آن‌ها ==
== تأثیر انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین بر دشمنان آن‌ها ==
حجم موضع گیری‌ها در مورد انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین به ویژه در زمان وقوع آن، یک پدیده بی‌سابقه در زمینه‌ی واکنش‌های رسانه‌ای نسبت به یک خبر بود. بخصوص موضع‌گیری بسیاری از گروه‌ها یا جریانات ایرانی چون سلطنت‌طلب، برخی احزاب چپ و همچنین تریبون‌های رسمی جمهوری اسلامی.
حجم موضع گیری‌ها در مورد انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین به ویژه در زمان وقوع آن، یک پدیده بی‌سابقه در زمینه‌ی واکنش‌های رسانه‌ای نسبت به یک خبر بود. بخصوص موضع‌گیری بسیاری از گروه‌ها یا جریانات ایرانی چون سلطنت‌طلب، برخی احزاب چپ و همچنین تریبون‌های رسمی جمهوری اسلامی.


خط ۳۲۸: خط ۳۲۶:
یکی دیگر از حلقه‌های انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین، طلاق همگانی اعضاء در سال ۱۳۶۸ ، یعنی چهار سال پس از مرحله‌ی اول انقلاب ایدئولوژیک بود. مرحله‌ای که تمامی مناسبات درونی و بیرونی سازمان مجاهدین خلق ایران را مجدداً دگرگون کرد و دستگاه ارزشی جدیدی را بر آن حاکم نمود. در این مرحله تمامی مجاهدین بطور کامل زندگی خانوادگی را ترک گفته و خود را تماماً و تنها، متعهد به مبارزه‌ی انقلابی دانستند. این انتخاب البته دواطلبانه صورت گرفت. تعداد اندکی خواهان بازگشت به زندگی عادی شدند و انگشت‌شماری نیز تمایل به باقی ماندن در صفوف مبارزه در عراق،به همراه خانواده خود داشتند و سازمان مجاهدین نیز تمامی امکانات مورد نیاز را برایشان فراهم نمود تا از این بابت احساس دشواری نکنند. هر چند این تعداد انگشت شمار نیز پس از مدتی ترجیح دادند به پشت جبهه‌ی نبرد مسلحانه و جرگه‌ی هواداران مجاهدین منتقل شوند.
یکی دیگر از حلقه‌های انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین، طلاق همگانی اعضاء در سال ۱۳۶۸ ، یعنی چهار سال پس از مرحله‌ی اول انقلاب ایدئولوژیک بود. مرحله‌ای که تمامی مناسبات درونی و بیرونی سازمان مجاهدین خلق ایران را مجدداً دگرگون کرد و دستگاه ارزشی جدیدی را بر آن حاکم نمود. در این مرحله تمامی مجاهدین بطور کامل زندگی خانوادگی را ترک گفته و خود را تماماً و تنها، متعهد به مبارزه‌ی انقلابی دانستند. این انتخاب البته دواطلبانه صورت گرفت. تعداد اندکی خواهان بازگشت به زندگی عادی شدند و انگشت‌شماری نیز تمایل به باقی ماندن در صفوف مبارزه در عراق،به همراه خانواده خود داشتند و سازمان مجاهدین نیز تمامی امکانات مورد نیاز را برایشان فراهم نمود تا از این بابت احساس دشواری نکنند. هر چند این تعداد انگشت شمار نیز پس از مدتی ترجیح دادند به پشت جبهه‌ی نبرد مسلحانه و جرگه‌ی هواداران مجاهدین منتقل شوند.


=== زمینه‌های ورود مجاهدین به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک ===
=== زمینه‌های ورود به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک ===
* تعادل قوای جهانی در آستانه‌ی ورود مجاهدین به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک
* تعادل قوای جهانی در آستانه‌ی ورود مجاهدین به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک
بررسی عوامل ورود مجاهدین به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک ممکن نیست جز آن که پیش از آن بدانیم به لحاظ بین‌المللی در چه تعادل قوای سیاسی جهانی صورت گرفت. این یک واقعیت است که هیچ سازمان و جنبش انقلابی از تعادل قوای سیاسی حاکم بر جهان مستثنی نیست. اینکه در پروسه مبارزات اجتماعی، نیروهای سیاسی در واکنش به فشارهای خارج از خود بنا به ماهیتشان به چپ و یا راست (رادیکالیزم بیشتر یا همرنگ شدن با سمت و سوی فشار) گرایش می‌کنند، مسئله پیچیده‌ای در دنیای سیاست نیست. پس از فرو ریختن دیوار برلین در سال ۱۳۶۸ (۱۹۸۹میلادی) و فروپاشی شوروی در سال ۱۳۷۰ (۱۹۹۱ میلادی) جهان دوقطبی به پایان رسید. از این پس در دنیای تک قطبی، تعادل قوای دیگری حاکم شد که مطلقاً به نفع سازمان‌های انقلابی نبود. اغلب حرکت‌های انقلابی چپ با فروپاشی شوروی، در فضایی که شکست آن انقلاب ایجاد می‌کرد دچار تزلزل، تحولات درونی و یا اضمحلال کامل شدند. این در حالی بود که پیش از آن در گوشه و کنار جهان، جنبش‌های انقلابی و آزادیبخش در فضای جنگ سرد، یعنی در شکاف میان دو قطب جهان، به لحاظ سیاسی امکان رشد و پیشروی داشتند. سازمان مجاهدین نیز اگر چه چپ به معنی مارکسیست به شمار نمی‌رفت اما به جهت مبارزه انقلابی‌یی که پیش می‌برد؛ نمی‌توانست از این تغییر تعادل قوا مستثنی باشد. شایان ذکر است که در جهان تک قطبی نه تنها تعادل قوای سیاسی بین‌المللی بر ضرر سازمان‌های انقلابی بود، بلکه سمت وسوی دستگاه ارزشی حاکم بر جهان نیز برخلاف گذشته علیه هرگونه مبارزه مسلحانه، انقلابی‌گری و ارزش‌های آن شکل می‌گرفت. اگر روزگاری سلاح بر کف گرفتن و مبارزه برای بنای جامعه‌ای عادلانه ارزش محسوب می‌شد و بسیاری در جهان آن‌را تحسین می‌کردند، دیگر چنین اندیشه‌ای نه تنها مورد توجه نبود، بلکه فرهنگ سیاسی حاکم بر جهان، آن‌را تندروی، خشونت‌گرایی و رمانتیسیزم انقلابی تلقی می‌کرد.
بررسی عوامل ورود مجاهدین به مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک ممکن نیست جز آن که پیش از آن بدانیم به لحاظ بین‌المللی در چه تعادل قوای سیاسی جهانی صورت گرفت. این یک واقعیت است که هیچ سازمان و جنبش انقلابی از تعادل قوای سیاسی حاکم بر جهان مستثنی نیست. اینکه در پروسه مبارزات اجتماعی، نیروهای سیاسی در واکنش به فشارهای خارج از خود بنا به ماهیتشان به چپ و یا راست (رادیکالیزم بیشتر یا همرنگ شدن با سمت و سوی فشار) گرایش می‌کنند، مسئله پیچیده‌ای در دنیای سیاست نیست. پس از فرو ریختن دیوار برلین در سال ۱۳۶۸ (۱۹۸۹میلادی) و فروپاشی شوروی در سال ۱۳۷۰ (۱۹۹۱ میلادی) جهان دوقطبی به پایان رسید. از این پس در دنیای تک قطبی، تعادل قوای دیگری حاکم شد که مطلقاً به نفع سازمان‌های انقلابی نبود. اغلب حرکت‌های انقلابی چپ با فروپاشی شوروی، در فضایی که شکست آن انقلاب ایجاد می‌کرد دچار تزلزل، تحولات درونی و یا اضمحلال کامل شدند. این در حالی بود که پیش از آن در گوشه و کنار جهان، جنبش‌های انقلابی و آزادیبخش در فضای جنگ سرد، یعنی در شکاف میان دو قطب جهان، به لحاظ سیاسی امکان رشد و پیشروی داشتند. سازمان مجاهدین نیز اگر چه چپ به معنی مارکسیست به شمار نمی‌رفت اما به جهت مبارزه انقلابی‌یی که پیش می‌برد؛ نمی‌توانست از این تغییر تعادل قوا مستثنی باشد. شایان ذکر است که در جهان تک قطبی نه تنها تعادل قوای سیاسی بین‌المللی بر ضرر سازمان‌های انقلابی بود، بلکه سمت وسوی دستگاه ارزشی حاکم بر جهان نیز برخلاف گذشته علیه هرگونه مبارزه مسلحانه، انقلابی‌گری و ارزش‌های آن شکل می‌گرفت. اگر روزگاری سلاح بر کف گرفتن و مبارزه برای بنای جامعه‌ای عادلانه ارزش محسوب می‌شد و بسیاری در جهان آن‌را تحسین می‌کردند، دیگر چنین اندیشه‌ای نه تنها مورد توجه نبود، بلکه فرهنگ سیاسی حاکم بر جهان، آن‌را تندروی، خشونت‌گرایی و رمانتیسیزم انقلابی تلقی می‌کرد.
خط ۳۵۰: خط ۳۴۸:
یکی دیگر از حلقات انقلاب ایدئولوژیک جاری کردن هژمونی زنان در سازمان مجاهدین خلق است. به لحاظ عملی و اجرایی این حلقه از انقلاب ایدئولوژیک به این معنی است که تمامی مردان یا مستقیماً و یا با واسطه تحت فرماندهی زنان قرار می‌گیرند. پس از اجرایی شدن این اصل، برخلاف گذشته یک مرد هرگز نمی‌تواند مسئول یک زن باشد، اما عکس آن یعنی هژمونی زن بر مرد در تمامی سطوح این سازمان جاری شد.
یکی دیگر از حلقات انقلاب ایدئولوژیک جاری کردن هژمونی زنان در سازمان مجاهدین خلق است. به لحاظ عملی و اجرایی این حلقه از انقلاب ایدئولوژیک به این معنی است که تمامی مردان یا مستقیماً و یا با واسطه تحت فرماندهی زنان قرار می‌گیرند. پس از اجرایی شدن این اصل، برخلاف گذشته یک مرد هرگز نمی‌تواند مسئول یک زن باشد، اما عکس آن یعنی هژمونی زن بر مرد در تمامی سطوح این سازمان جاری شد.


==== تبعیض مثبت، استخراج نیروی انسانی با هژمونی زنان ====
==== تبعیض مثبت، استخراج نیروی انسانی ====
همان‌طور که گفته شد، پس از طلاق همگانی، اعضاء سازمان مجاهدین خلق ایران، تحت اشراف و آموزش‌های مریم رجوی نبردی پیگیرانه را با تمامی ویژگی‌های رفتاری و کرداری که سرچشمه‌ی آن جنسیت‌زدگی است، آغاز کردند. از دیدگاه مجاهدین، اندیشه‌ی جنسیت‌زده که بر مالکیت مرد بر زن استوار است، رابطه‌ای دیرینه و چندهزارساله است که کلیشه‌های رفتاری خاصی را بر زنان و مردان حاکم کرده و آن‌ها را از بروز دادن توانایی‌های واقعی و شکوفایی استعدادهای انسانی شان محروم کرده‌است. در مردان یک خوی غیرانسانی، مهاجم و قدرت‌پسندانه ایجاد کرده و در زنان اندیشه‌یی که منجر شده آنها خود را ضعیف، شکننده، نیازمند دیگری و مشروط به مرد ببینند. این رابطه آنچنان در طول هزاران سال تعمیق، تشویق و فرهنگ‌سازی شده‌است که در اغلب ایدئولوژی‌ها، به ویژه ایدئولوژی ارتجاعی خمینی، بخشی از واقعیت حیات و سرشت مرد و زن جلوه داده می‌شود. درست از همین روست که مجاهدین برای مبارزه با جریان ارتجاعی حاکم بر ایران که «زن ستیزی و جنسیت‌گرایی» اندیشه‌اش را قوام داده‌است، خود را ملزم به نبرد با این اندیشه می‌بینند. از دیدگاه آنها نمی‌توان با دشمنی جنگید که بخشی از اندیشه‌ی او بر تو حاکم است. مریم رجوی می‌گوید: <blockquote>«در رویارویی مستقیم با ارتجاع حاکم، ما باید از هرگونه آلودگی به اندیشه و ارزشهای آن‌ها تهی می‌شدیم و لاجرم باید قلب زن‌ستیزی مرتجعان را، که نفی هویت انسانی زن و نفی صلاحیت او در رهبری جامعه است، درهم می‌کوبیدیم، تا زنان بتوانند سدِ تحقیر و ستم تاریخی را در اعماق اندیشه‌ی خود درهم بشکنند و خود را باور کنند و مردان در شایستگی زنانی، که دوشادوش آنان در همه میدان‌های نبرد برای آزادی می‌جنگیده‌اند، تردید روا ندارند»<ref>زنان صدای سرکوب‌شدگان- مریم رجوی</ref></blockquote>بر این اساس مجاهدین به این نتیجه رسیدند که برای غلبه بر این اندیشه‌ی چندهزارساله و به عبارتی برای آنکه خوی مردسالاری را متوقف‌کرده و از سوی دیگر اندیشه‌ی خودضعیف‌پندارانه‌ی زنان را برطرف سازند، باید این رابطه را معکوس کرده و تا از میان رفتن این اندیشه بر مدار جدیدی حرکت کنند. به این ترتیب زن و مرد، هویت واقعی خود را باز شناخته و انرژی‌های انسانی عظیم آن‌ها آزاد می‌شود.
همان‌طور که گفته شد، پس از طلاق همگانی، اعضاء سازمان مجاهدین خلق ایران، تحت اشراف و آموزش‌های مریم رجوی نبردی پیگیرانه را با تمامی ویژگی‌های رفتاری و کرداری که سرچشمه‌ی آن جنسیت‌زدگی است، آغاز کردند. از دیدگاه مجاهدین، اندیشه‌ی جنسیت‌زده که بر مالکیت مرد بر زن استوار است، رابطه‌ای دیرینه و چندهزارساله است که کلیشه‌های رفتاری خاصی را بر زنان و مردان حاکم کرده و آن‌ها را از بروز دادن توانایی‌های واقعی و شکوفایی استعدادهای انسانی شان محروم کرده‌است. در مردان یک خوی غیرانسانی، مهاجم و قدرت‌پسندانه ایجاد کرده و در زنان اندیشه‌یی که منجر شده آنها خود را ضعیف، شکننده، نیازمند دیگری و مشروط به مرد ببینند. این رابطه آنچنان در طول هزاران سال تعمیق، تشویق و فرهنگ‌سازی شده‌است که در اغلب ایدئولوژی‌ها، به ویژه ایدئولوژی ارتجاعی خمینی، بخشی از واقعیت حیات و سرشت مرد و زن جلوه داده می‌شود. درست از همین روست که مجاهدین برای مبارزه با جریان ارتجاعی حاکم بر ایران که «زن ستیزی و جنسیت‌گرایی» اندیشه‌اش را قوام داده‌است، خود را ملزم به نبرد با این اندیشه می‌بینند. از دیدگاه آنها نمی‌توان با دشمنی جنگید که بخشی از اندیشه‌ی او بر تو حاکم است. مریم رجوی می‌گوید: <blockquote>«در رویارویی مستقیم با ارتجاع حاکم، ما باید از هرگونه آلودگی به اندیشه و ارزشهای آن‌ها تهی می‌شدیم و لاجرم باید قلب زن‌ستیزی مرتجعان را، که نفی هویت انسانی زن و نفی صلاحیت او در رهبری جامعه است، درهم می‌کوبیدیم، تا زنان بتوانند سدِ تحقیر و ستم تاریخی را در اعماق اندیشه‌ی خود درهم بشکنند و خود را باور کنند و مردان در شایستگی زنانی، که دوشادوش آنان در همه میدان‌های نبرد برای آزادی می‌جنگیده‌اند، تردید روا ندارند»<ref>زنان صدای سرکوب‌شدگان- مریم رجوی</ref></blockquote>بر این اساس مجاهدین به این نتیجه رسیدند که برای غلبه بر این اندیشه‌ی چندهزارساله و به عبارتی برای آنکه خوی مردسالاری را متوقف‌کرده و از سوی دیگر اندیشه‌ی خودضعیف‌پندارانه‌ی زنان را برطرف سازند، باید این رابطه را معکوس کرده و تا از میان رفتن این اندیشه بر مدار جدیدی حرکت کنند. به این ترتیب زن و مرد، هویت واقعی خود را باز شناخته و انرژی‌های انسانی عظیم آن‌ها آزاد می‌شود.


خط ۶۳۷: خط ۶۳۵:
چنین گفتگویی بین شما و دوستتان، طبعاً شما را به هم نزدیکتر کرده و فاصله‌ها را از میان می‌برد. درست در همین نقطه است که جوشش و فوران انرژی‌های انسانی آغاز می‌شود، عشق به معنای واقعی محقق می‌شود و رهایی عینیت پیدا می‌کند. عباراتی چون «مریم رهایی» که بعضاً توسط مجاهدین در میان خودشان به کار برده می‌شود، برخلاف تصوراتی که آن‌را به مسائلی چون کیش شخصیت ارتباط می‌د‌هد، ناظر بر همین پدیده است.
چنین گفتگویی بین شما و دوستتان، طبعاً شما را به هم نزدیکتر کرده و فاصله‌ها را از میان می‌برد. درست در همین نقطه است که جوشش و فوران انرژی‌های انسانی آغاز می‌شود، عشق به معنای واقعی محقق می‌شود و رهایی عینیت پیدا می‌کند. عباراتی چون «مریم رهایی» که بعضاً توسط مجاهدین در میان خودشان به کار برده می‌شود، برخلاف تصوراتی که آن‌را به مسائلی چون کیش شخصیت ارتباط می‌د‌هد، ناظر بر همین پدیده است.


== مریم رجوی در انقلاب ایدئولوژیک سالک یا دانشمند ==
== مریم رجوی سالک یا دانشمند ==
آنچه مریم رجوی به تبیین و تشریح آن پرداخته، اگر چه بسیار کم و به ندرت تدوین و منتشر شده‌است، اما بدون شک یک نگرش کاملاً جدید نسبت به انسان و رفتارهای انسانی است. بی‌سبب نیست که دکتر محمد حسین حبیبی در این رابطه گفته بود:
آنچه مریم رجوی به تبیین و تشریح آن پرداخته، اگر چه بسیار کم و به ندرت تدوین و منتشر شده‌است، اما بدون شک یک نگرش کاملاً جدید نسبت به انسان و رفتارهای انسانی است. بی‌سبب نیست که دکتر محمد حسین حبیبی در این رابطه گفته بود: