۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:انقلاب ایدئولوژیک.jpg|جایگزین=مسعود و مریم رجوی|بندانگشتی| | [[پرونده:انقلاب ایدئولوژیک.jpg|جایگزین=مسعود و مریم رجوی|بندانگشتی|مسعود ومریم رجوی -سال ۱۳۶۴]] | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
'''انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین''' به مجموعه تحولاتی گفته میشود که از سال ۱۳۶۳ در سازمان مجاهدین خلق آغاز شد. سازمان مجاهدین در یک جمعبندی به این نتیجه رسید که میزان حضور تشکیلاتی زنان در سطوح فرماندهی با نقش مؤثری که به صورت جریانوار پس از انقلاب ضدسلطنتی ایفا کردهاند، متناسب نیست. | '''انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین''' به مجموعه تحولاتی گفته میشود که از سال ۱۳۶۳ در سازمان مجاهدین خلق آغاز شد. سازمان مجاهدین در یک جمعبندی به این نتیجه رسید که میزان حضور تشکیلاتی زنان در سطوح فرماندهی با نقش مؤثری که به صورت جریانوار پس از انقلاب ضدسلطنتی ایفا کردهاند، متناسب نیست. | ||
مجاهدین معتقد بودند با توجه به اینکه خصلت اصلی رژیم خمینی «زن ستیزی» است، آنها باید درست در نقطهٔ مقابل به صورتی عمیق به این مسأله اهتمام ورزند. | مجاهدین معتقد بودند با توجه به اینکه خصلت اصلی رژیم [[روحالله خمینی|خمینی]] «زن ستیزی» است، آنها باید درست در نقطهٔ مقابل به صورتی عمیق به این مسأله اهتمام ورزند. | ||
در همین راستا بود که که مریم عضدانلو به عنوان یکی از زنان برجستهٔ این سازمان پس از اشرف رجوی که با شهادتش تبدیل به الگویی در میان نسلی از زنان مجاهد شده بود، به عنوان همردیف مسئول اول مجاهدین که تا آن زمان مسعود رجوی بود، انتخاب شد. | در همین راستا بود که که مریم عضدانلو به عنوان یکی از زنان برجستهٔ این سازمان پس از اشرف رجوی که با شهادتش تبدیل به الگویی در میان نسلی از زنان مجاهد شده بود، به عنوان همردیف مسئول اول مجاهدین که تا آن زمان مسعود رجوی بود، انتخاب شد. | ||
مریم رجوی پس از این واقعه به درخواست خود و با موافقت همسرش مهدی ابریشمچی از وی جدا شد. طلاق وی نه یک طلاق معمول، بلکه ناظر بر این امر بود که او نقش خود در زندگی خانوادگی را مغایر با ادامه مبارزهای میدید که تمامی انرژیها و توان او را میطلبید. | [[مریم رجوی]] پس از این واقعه به درخواست خود و با موافقت همسرش مهدی ابریشمچی از وی جدا شد. طلاق وی نه یک طلاق معمول، بلکه ناظر بر این امر بود که او نقش خود در زندگی خانوادگی را مغایر با ادامه مبارزهای میدید که تمامی انرژیها و توان او را میطلبید. | ||
دراستمرار همین روند بود که مریم رجوی به رغم اتهاماتی که میدانست با آن مواجه خواهد شد، از مسعود رجوی تقاضای ازدواج نمود. مسعود رجوی در آنزمان بخاطر نقش بدون جایگزینش در سازمان مجاهدین خلق از جمله در مبارزات زمان شاه و سپس مبارزات سیاسی پس از انقلاب، به یک رهبر کاریزماتیک و نمادی از آرمانهای مجاهدین تبدیل شده بود. دفتر سیاسی سازمان مجاهدین این ازدواج را لازمهٔ شکلگیری ترکیب نوین رهبری در سازمان مجاهدین خلق دانست. | دراستمرار همین روند بود که مریم رجوی به رغم اتهاماتی که میدانست با آن مواجه خواهد شد، از [[مسعود رجوی]] تقاضای ازدواج نمود. مسعود رجوی در آنزمان بخاطر نقش بدون جایگزینش در سازمان مجاهدین خلق از جمله در مبارزات زمان شاه و سپس مبارزات سیاسی پس از انقلاب، به یک رهبر کاریزماتیک و نمادی از آرمانهای مجاهدین تبدیل شده بود. دفتر سیاسی سازمان مجاهدین این ازدواج را لازمهٔ شکلگیری ترکیب نوین رهبری در سازمان مجاهدین خلق دانست. | ||
همچنین به باور مجاهدین خلق این حرکت سنت شکنانه در عین حال برای تمامی زنان و مردان مجاهدین این پیام را داشت که برای غلبه بر شرایط دشوار مرحله و تحقق پیروزی، به جای هر گونه تعلق خاطر دیگری باید آرمان خود و راهبریاش را در کانون عواطف خود قرار دهند. این امر به ویژه برای زنانی که به هر میزان، خود را در چارچوب زندگی خانوادگی محدود میدیدند، یک خرق عادت رو جلو، و رهاییبخش در جهت کسب هویت مستقل مبارزاتی به شمار میرفت. حرکتی که شورش و سنتشکنی علیه جنستگرایی و مردسالاری را عینیت میبخشید. چهارسال بعد بنا به ضرورت مبارزه و شرایط پیش رو، مجاهدین خلق در یک حرکت جمعی و به صورت داوطلبانه به طور کامل زندگی خانوادگی را کنار گذاشتند. | همچنین به باور [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] این حرکت سنت شکنانه در عین حال برای تمامی زنان و مردان مجاهدین این پیام را داشت که برای غلبه بر شرایط دشوار مرحله و تحقق پیروزی، به جای هر گونه تعلق خاطر دیگری باید آرمان خود و راهبریاش را در کانون عواطف خود قرار دهند. این امر به ویژه برای زنانی که به هر میزان، خود را در چارچوب زندگی خانوادگی محدود میدیدند، یک خرق عادت رو جلو، و رهاییبخش در جهت کسب هویت مستقل مبارزاتی به شمار میرفت. حرکتی که شورش و سنتشکنی علیه جنستگرایی و مردسالاری را عینیت میبخشید. چهارسال بعد بنا به ضرورت مبارزه و شرایط پیش رو، مجاهدین خلق در یک حرکت جمعی و به صورت داوطلبانه به طور کامل زندگی خانوادگی را کنار گذاشتند. | ||
این روند و حلقات تکمیلی آن در طی سالیان به انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین شهرت دارد. انقلاب ایدئولوژیک که مجاهدین آنرا لازمهٔ تداوم بقاء و پیروزی و منشاء اثر تمامی توانمندیهای خود میدانند، اگر چه به گواهی ناظرین به نظر برای تمامیت این سازمان دستاوردهای بزرگی داشته، اما برای شخص مسعود رجوی جز سیل سهمگینی از اتهامات و ناسزاهایی که هنوز هم ادامه دارد، در پی نداشتهاست. | این روند و حلقات تکمیلی آن در طی سالیان به انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین شهرت دارد. انقلاب ایدئولوژیک که مجاهدین آنرا لازمهٔ تداوم بقاء و پیروزی و منشاء اثر تمامی توانمندیهای خود میدانند، اگر چه به گواهی ناظرین به نظر برای تمامیت این سازمان دستاوردهای بزرگی داشته، اما برای شخص [[مسعود رجوی]] جز سیل سهمگینی از اتهامات و ناسزاهایی که هنوز هم ادامه دارد، در پی نداشتهاست. | ||
== مواضع رسمی مجاهدین در مورد انقلاب ایدئولوژیک ۱۳۶۴ == | == مواضع رسمی مجاهدین در مورد انقلاب ایدئولوژیک ۱۳۶۴ == | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
در این باره نشریه مجاهد شماره ۲۳۵ به نقل از بیانیه مرکزیت مجاهدین خلق مینویسد:<blockquote>«بحث بر سر یک جریان مستمر، متشکل، گسترده، آیندهدار و بسیار مؤثر اجتماعی و تاریخی از انبوه زنان مجاهدی است که چه در دوران مبارزات افشاگرانهٔ سیاسی علیه ارتجاع خمینی و چه در دوران مقاومت انقلابی مسلحانه، دوشادوش مردان، مشعل رهایی خلق در زنجیرشان را به دست گرفته و هزار هزار به میدان شتافتهاند… درصد عظیم خواهران اسیر ما که دهها هزار تن را بالغ میشوند و درصد چشمگیر زنان مجاهد در کل آمار فهرستبرداری شدهٔ شهدا به خوبی گواه این حقیقت است. اگرچه باید تأکید نمود که با توجه به محدودیتهای فوقالعادهٔ اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی که آنان را احاطه کرده است وبا توجه به محدودیتها و اجبارات ضدبشری که رژیم خمینی به طور مضاعف بر آن افزوده است، درصد مشارکت کیفی آنان در کل کمیت شهدا را حقا باید به نسبت آنچه در فهرست شهدا آمده است، مضاعف محسوب نمود. زیرا در یک مقایسهٔ عمومی و کلی، اشتراک عمل زنان در امر انقلاب از بسیاری جهات ملازم با تحمل فشارها و شکنجهها و شدائد مضاعفی نسبت به مردان بوده و میباشد.»<ref>نشریه مجاهد- شماره ۲۳۵</ref></blockquote>این جریان انکار ناپذیر و پر عمق و دامنه از حضور زنان مجاهد خلق به طور طبیعی الگوها و نمادهای برجستهای را در سازمان مجاهدین خلق عرضه کرده بود. بارزترین آنها [[اشرف ربیعی|اشرف رجوی]] بود که مجاهدین او را «اشرف هزاران شهید این سازمان» در نبرد با دیکتاتوری دینی مینامیدند. | در این باره نشریه مجاهد شماره ۲۳۵ به نقل از بیانیه مرکزیت مجاهدین خلق مینویسد:<blockquote>«بحث بر سر یک جریان مستمر، متشکل، گسترده، آیندهدار و بسیار مؤثر اجتماعی و تاریخی از انبوه زنان مجاهدی است که چه در دوران مبارزات افشاگرانهٔ سیاسی علیه ارتجاع خمینی و چه در دوران مقاومت انقلابی مسلحانه، دوشادوش مردان، مشعل رهایی خلق در زنجیرشان را به دست گرفته و هزار هزار به میدان شتافتهاند… درصد عظیم خواهران اسیر ما که دهها هزار تن را بالغ میشوند و درصد چشمگیر زنان مجاهد در کل آمار فهرستبرداری شدهٔ شهدا به خوبی گواه این حقیقت است. اگرچه باید تأکید نمود که با توجه به محدودیتهای فوقالعادهٔ اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی که آنان را احاطه کرده است وبا توجه به محدودیتها و اجبارات ضدبشری که رژیم خمینی به طور مضاعف بر آن افزوده است، درصد مشارکت کیفی آنان در کل کمیت شهدا را حقا باید به نسبت آنچه در فهرست شهدا آمده است، مضاعف محسوب نمود. زیرا در یک مقایسهٔ عمومی و کلی، اشتراک عمل زنان در امر انقلاب از بسیاری جهات ملازم با تحمل فشارها و شکنجهها و شدائد مضاعفی نسبت به مردان بوده و میباشد.»<ref>نشریه مجاهد- شماره ۲۳۵</ref></blockquote>این جریان انکار ناپذیر و پر عمق و دامنه از حضور زنان مجاهد خلق به طور طبیعی الگوها و نمادهای برجستهای را در سازمان مجاهدین خلق عرضه کرده بود. بارزترین آنها [[اشرف ربیعی|اشرف رجوی]] بود که مجاهدین او را «اشرف هزاران شهید این سازمان» در نبرد با دیکتاتوری دینی مینامیدند. | ||
اشرف رجوی با سابقه مبارزاتی روشن و تحمل شکنجههای بسیار در زندانهای شاه، در حالی که در اثر شکنجه شنوایی یک گوش خود را از دست داده و آسیبهای جسمی بسیاری در اثر سوختگی و شلاق و ضرب و شتم بر تن داشت، در شمار آخرین دستهٔ زندانیان سیاسی رژیم سلطنتی در ۳۰ دی ۱۳۵۷ آزاد شد. | اشرف رجوی با سابقه مبارزاتی روشن و تحمل شکنجههای بسیار در زندانهای شاه، در حالی که در اثر شکنجه شنوایی یک گوش خود را از دست داده و آسیبهای جسمی بسیاری در اثر سوختگی و شلاق و ضرب و شتم بر تن داشت، در شمار آخرین دستهٔ زندانیان سیاسی رژیم سلطنتی در ۳۰ دی ۱۳۵۷ آزاد شد. | ||
وی پس از انقلاب ضدسلطنتی با مسعود رجوی ازدواج کرد. او در دوران مقاومت مسلحانه، به خواست خود و به رغم خطراتی که وی را تهدید میکرد، در تهران باقی ماند تا همسر او مسعود رجوی قادر باشد، برای تشکیل آلترناتیو در جریان عملیات پرواز بزرگ به فرانسه منتقل شود. پس از آن که در ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ اشرف رجوی و [[موسی خیابانی]] به همراه یارانشان جان باختند، مجاهدین از اشرف به عنوان «سمبل زن انقلابی مجاهد خلق» یاد کردند. | وی پس از انقلاب ضدسلطنتی با مسعود رجوی ازدواج کرد. او در دوران مقاومت مسلحانه، به خواست خود و به رغم خطراتی که وی را تهدید میکرد، در تهران باقی ماند تا همسر او مسعود رجوی قادر باشد، برای تشکیل آلترناتیو در جریان عملیات پرواز بزرگ به فرانسه منتقل شود. پس از آن که در ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ [[اشرف ربیعی|اشرف رجوی]] و [[موسی خیابانی]] به همراه یارانشان جان باختند، مجاهدین از اشرف به عنوان «سمبل زن انقلابی مجاهد خلق» یاد کردند. | ||
اشرف در یکی آخرین نامه هایش قبل از شهادت به مسعود رجوی نوشته بود:<blockquote>«میدانی بعضی وقتها فکر می کنم که چه خوب است من وبچه هم مثل خیلی از خواهران وفرزندان آنها شهید شویم، احساس می کنم در آن صورت رابطهٔ خیلی عمیق تری بین تو ومردم ایجاد می شود وچه بسا روز پیروزی، رنجی را که برای بر پائی انقلاب کشیده شده بسیار عمیق تر لمس کنی. میدانی شهادت در این فضای موجود خیلی خیلی ساده تر شده، گویا عین زندگی است، نمیدانی خود من با وجود همهٔ مسائلی که دیده ام در برابر عظمت فداکاری نسل حاضر دچار شگفتی شده ام. همین چند روز پیش خواهر ۱۳ساله ای شهید شده بود وچقدر قهرمانانه واقعاًچه چیزی او را به این همه فداکاری واداشته؟ فکر می کنم مهم این نیست که او چقدر به علتی که باید برای آن شهید شود واقف است … مهم این است که چگونه در این وانفسای زندگی که جهاندیده ها در راه رسیدن به نیک بختی دچار ضلالت اند، نور هدایت را دیده وواقعاًباید به تربیت کنندگان این نسل تبریک وتهنیت گفت وبرای همین هاست که می گویم انشاءالله سرحال وسالم باشی تا تبوانی به وظیفهٔ سنگینی که بر عهده ات گذاشته شده عمل کنی. دلم می خواهد وصیت نامهٔ جداگانه ای برای تو بنویسم»</blockquote>او همچنین در دستنوشته خود مسعود رجوی را چنین دعا میکند:<blockquote>«خدایا امانت مرا بپذیر و تو بهترین امینهائی. خدایا کمکش کن که سرفراز و پیروز از امتحانی که در پیش دارد بیرون بیاید. خدایا کمکش کن که خلقی را از شکنجه واعدام واسارت و بردگی نجات بخشد. خدایا کمکش کن که کشتی طوفان زدهٔ ایران را به ساحل نجات برساند. خدایا کمکش کن که انقلاب نوین ایران را باخونریزی کمتر و ره آورد بیشتر به بربنشاند .. خدایا او را بیامرز. از بدی هایش درگذر و نیکی هایش را فراوان نما»</blockquote>به این ترتیب، اشرف رجوی به عنوان سمبل یک زن انقلابی در میان مجاهدین و محصول جریانی از زنان مبارز به ثبت رسید. پس از آن بود که مجاهدین باجمعبندی نقش زنان و سمبل آنها اشرف رجوی، به این نتیجه رسیدند که ارتقای زنان به سطح رهبری این سازمان یک ضروت تشکیلاتی و ایدئولوژیک است. به نحوی که گسترش فعالیتهای زنان و طبعا فعالیتهای کل سازمان جز با ارتقای کمی زنان در سلسله مراتب تشکیلاتی میسر نیست. از سویی این مهم تنها با حضور زن در بالاترین نقطه یعنی در رهبری این سازمان عملی میشود. | اشرف در یکی آخرین نامه هایش قبل از شهادت به [[مسعود رجوی]] نوشته بود:<blockquote>«میدانی بعضی وقتها فکر می کنم که چه خوب است من وبچه هم مثل خیلی از خواهران وفرزندان آنها شهید شویم، احساس می کنم در آن صورت رابطهٔ خیلی عمیق تری بین تو ومردم ایجاد می شود وچه بسا روز پیروزی، رنجی را که برای بر پائی انقلاب کشیده شده بسیار عمیق تر لمس کنی. میدانی شهادت در این فضای موجود خیلی خیلی ساده تر شده، گویا عین زندگی است، نمیدانی خود من با وجود همهٔ مسائلی که دیده ام در برابر عظمت فداکاری نسل حاضر دچار شگفتی شده ام. همین چند روز پیش خواهر ۱۳ساله ای شهید شده بود وچقدر قهرمانانه واقعاًچه چیزی او را به این همه فداکاری واداشته؟ فکر می کنم مهم این نیست که او چقدر به علتی که باید برای آن شهید شود واقف است … مهم این است که چگونه در این وانفسای زندگی که جهاندیده ها در راه رسیدن به نیک بختی دچار ضلالت اند، نور هدایت را دیده وواقعاًباید به تربیت کنندگان این نسل تبریک وتهنیت گفت وبرای همین هاست که می گویم انشاءالله سرحال وسالم باشی تا تبوانی به وظیفهٔ سنگینی که بر عهده ات گذاشته شده عمل کنی. دلم می خواهد وصیت نامهٔ جداگانه ای برای تو بنویسم»</blockquote>[[پرونده:اشرف رجوی در حال تمرین نظامی.PNG|جایگزین=اشرف رجوی پس از انقلاب ضدسلطنتی در حال تمرین نظامی|بندانگشتی|اشرف رجوی پس از انقلاب ضدسلطنتی در حال تمرین نظامی]]او همچنین در دستنوشته خود مسعود رجوی را چنین دعا میکند:<blockquote>«خدایا امانت مرا بپذیر و تو بهترین امینهائی. خدایا کمکش کن که سرفراز و پیروز از امتحانی که در پیش دارد بیرون بیاید. خدایا کمکش کن که خلقی را از شکنجه واعدام واسارت و بردگی نجات بخشد. خدایا کمکش کن که کشتی طوفان زدهٔ ایران را به ساحل نجات برساند. خدایا کمکش کن که انقلاب نوین ایران را باخونریزی کمتر و ره آورد بیشتر به بربنشاند .. خدایا او را بیامرز. از بدی هایش درگذر و نیکی هایش را فراوان نما»</blockquote>به این ترتیب، اشرف رجوی به عنوان سمبل یک زن انقلابی در میان مجاهدین و محصول جریانی از زنان مبارز به ثبت رسید. پس از آن بود که مجاهدین باجمعبندی نقش زنان و سمبل آنها اشرف رجوی، به این نتیجه رسیدند که ارتقای زنان به سطح رهبری این سازمان یک ضروت تشکیلاتی و ایدئولوژیک است. به نحوی که گسترش فعالیتهای زنان و طبعا فعالیتهای کل سازمان جز با ارتقای کمی زنان در سلسله مراتب تشکیلاتی میسر نیست. از سویی این مهم تنها با حضور زن در بالاترین نقطه یعنی در رهبری این سازمان عملی میشود. | ||
در پاسخ به این ضرورت بود که مریم عضدانلو به عنوان الگوی برجسته و شناخته شدهٔ دیگری پس از اشرف رجوی به عنوان همردیف مسئول اول مجاهدین که در آن زمان مسعود رجوی بود، انتخاب گردید. | در پاسخ به این ضرورت بود که مریم عضدانلو به عنوان الگوی برجسته و شناخته شدهٔ دیگری پس از اشرف رجوی به عنوان همردیف مسئول اول مجاهدین که در آن زمان مسعود رجوی بود، انتخاب گردید. | ||
در اینباره مسعود رجوی در اطلاعیه اعلام همردیفی مریم عضدانلو مینویسد:<blockquote>«اکنون خوشبختانه سازمان مجاهدین خلق ایران جایگاه عقیدتی و تشکیلاتی و اجتماعی اشرف را به بهترین وجه با معرفی خواهر مجاهدم مریم عضدانلو پر می کند. باشد که بویژه در رابطه با مسئله رهائی و تساوی ماهوی زن و مرد سرچشمة برکات و پیشرفت های عقیدتی و تشکیلاتی و اجتماعی بیشتر گردد. بنابر این از فاطمه امینی تا اشرف ربیعی و از اشرف ربیعی تا مریم عضدانلو ما با سمبلها و الگوهای ایدئولوژیکی و تشکیلاتی و اجتماعی شجرة طیبه و نسل به خون شسته ای مواجهیم که در مبارزة انقلابی تمام عیار با دیکتاتوریهای شاه و خمینی تولد تاریخی جدیدی از زن انقلابی مسلمان و ایرانی را در مسیر رهائی خلق و میهنش بشارت داده و به ثبوت رسانده اند. زنی که در عین حال هم تلقی قرون وسطائی و ارباب و رعیتی رژیم خمینی از «زن» را در هم شکسته و در مسیر رهایی خویشتن به افقهای نوین انقلابی و متعالی دست یافته است. زنی که محققاً مهمترین مرزبندی تاریخی و اجتماعی و سیاسی برای او مرز میان ستمگر و ستمزده و مرز میان استثمار کننده و استثمار شونده است و لذا آنگونه «زن گرائی» و دفاع از حقوق زنان را -که تلاش دارد تقسیم بندی جنسی میان زن و مرد تحت ستم را در بحبوحة نبرد انقلاب با ارتجاع، مسئله عمده و اصلی وانمود کند- از اساس انحرافی می داند… انتخاب ایدئولوژیکی وانقلابی خواهر مجاهد مریم عضدانلو همردیف مسئول سازمان را به همة شما و بویژه به عموم خواهران مجاهد در هر کجا که هستند تهنیت و تبریک می گویم و گرامی داشتن او و رهنمود ها و دستوراتش را به همگی شما سفارش می کنم. برای خود او نیز دعا میکنم تا هرچه بهتر از عهدة مسئولیتهای سنگین عقیدتی و تشکیلاتی و سیاسی و اجتماعیش بخصوص در راستای مسائل مربوط به زنان برآید. همچنین وظیفة خود می دانم بطور خاص به همسرش برادر مجاهد مهدی ابریشمچی نیز تبریک گفته و برای هر دوی آنها در مسیر خدا وخلق آرزوی رستگاری کنم».<ref>اطلاعیه سازمان مجاهدین خلق به مناسبت اعلام همردیفی مریم عضدانلو با مسعود رجوی</ref></blockquote>به این ترتیب، مجاهدین خلق و دفتر سیاسی آن بر اساس تصمیمی که آنرا لازمهٔ حرکت و ارتقاء ایدئولوژی خود میدانستند، مریم عضدانلو را به عنوان همردیف رهبری سازمانشان معرفی نمودند، اما این واقعه خود سرآغاز تحولات پرشتاب و انقلابی دیگری در تشکیلات و ایدئولوژی مجاهدین گردید. تحولاتی که از رهایی زنان در نبردی فراگیر و همه جانبه با یک رژیم زن ستیز و قرون وسطایی آغاز شد و به روشن ساختن و تشکیل ترکیب جدید رهبری در سازمان مجاهدین راه برد و در تمامیت خود «انقلاب ایدئورژیک درونی» نام گرفت. | در اینباره مسعود رجوی در اطلاعیه اعلام همردیفی مریم عضدانلو مینویسد: | ||
[[پرونده:فعالیتهای میلیشیا در مدارس.jpg|جایگزین=انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین|بندانگشتی|حضور جریان وار زنان در مبارزه انقلابی]] | |||
<blockquote>«اکنون خوشبختانه سازمان مجاهدین خلق ایران جایگاه عقیدتی و تشکیلاتی و اجتماعی اشرف را به بهترین وجه با معرفی خواهر مجاهدم مریم عضدانلو پر می کند. باشد که بویژه در رابطه با مسئله رهائی و تساوی ماهوی زن و مرد سرچشمة برکات و پیشرفت های عقیدتی و تشکیلاتی و اجتماعی بیشتر گردد. بنابر این از فاطمه امینی تا اشرف ربیعی و از اشرف ربیعی تا مریم عضدانلو ما با سمبلها و الگوهای ایدئولوژیکی و تشکیلاتی و اجتماعی شجرة طیبه و نسل به خون شسته ای مواجهیم که در مبارزة انقلابی تمام عیار با دیکتاتوریهای شاه و خمینی تولد تاریخی جدیدی از زن انقلابی مسلمان و ایرانی را در مسیر رهائی خلق و میهنش بشارت داده و به ثبوت رسانده اند. زنی که در عین حال هم تلقی قرون وسطائی و ارباب و رعیتی رژیم خمینی از «زن» را در هم شکسته و در مسیر رهایی خویشتن به افقهای نوین انقلابی و متعالی دست یافته است. زنی که محققاً مهمترین مرزبندی تاریخی و اجتماعی و سیاسی برای او مرز میان ستمگر و ستمزده و مرز میان استثمار کننده و استثمار شونده است و لذا آنگونه «زن گرائی» و دفاع از حقوق زنان را -که تلاش دارد تقسیم بندی جنسی میان زن و مرد تحت ستم را در بحبوحة نبرد انقلاب با ارتجاع، مسئله عمده و اصلی وانمود کند- از اساس انحرافی می داند… انتخاب ایدئولوژیکی وانقلابی خواهر مجاهد مریم عضدانلو همردیف مسئول سازمان را به همة شما و بویژه به عموم خواهران مجاهد در هر کجا که هستند تهنیت و تبریک می گویم و گرامی داشتن او و رهنمود ها و دستوراتش را به همگی شما سفارش می کنم. برای خود او نیز دعا میکنم تا هرچه بهتر از عهدة مسئولیتهای سنگین عقیدتی و تشکیلاتی و سیاسی و اجتماعیش بخصوص در راستای مسائل مربوط به زنان برآید. همچنین وظیفة خود می دانم بطور خاص به همسرش برادر مجاهد مهدی ابریشمچی نیز تبریک گفته و برای هر دوی آنها در مسیر خدا وخلق آرزوی رستگاری کنم».<ref>اطلاعیه سازمان مجاهدین خلق به مناسبت اعلام همردیفی مریم عضدانلو با مسعود رجوی</ref></blockquote>به این ترتیب، مجاهدین خلق و دفتر سیاسی آن بر اساس تصمیمی که آنرا لازمهٔ حرکت و ارتقاء ایدئولوژی خود میدانستند، مریم عضدانلو را به عنوان همردیف رهبری سازمانشان معرفی نمودند، اما این واقعه خود سرآغاز تحولات پرشتاب و انقلابی دیگری در [[تشکیلات مجاهدین خلق ایران|تشکیلات]] و ایدئولوژی مجاهدین گردید. تحولاتی که از رهایی زنان در نبردی فراگیر و همه جانبه با یک رژیم زن ستیز و قرون وسطایی آغاز شد و به روشن ساختن و تشکیل ترکیب جدید رهبری در سازمان مجاهدین راه برد و در تمامیت خود «انقلاب ایدئورژیک درونی» نام گرفت. | |||
دفتر سیاسی و کمیته مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران در اطلاعیهیی به تاریخ ۱۹ اسفند۱۳۶۳ انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین را اعلام و رئوس اهداف یا مضمون و محتوای آن را در عبارتی فشرده در ابتدای این اطلاعیه، به صورت زیر «برجسته» و «تعریف» کرده است :<blockquote> | دفتر سیاسی و کمیته مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران در اطلاعیهیی به تاریخ ۱۹ اسفند۱۳۶۳ انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین را اعلام و رئوس اهداف یا مضمون و محتوای آن را در عبارتی فشرده در ابتدای این اطلاعیه، به صورت زیر «برجسته» و «تعریف» کرده است :<blockquote>«معرفی رهبری نوین سازمان و انقلاب دمکراتیک نوین خلق قهرمان ایران</blockquote><blockquote>رهائی و اعاده حقوق زن-شرط ضروری رهائی مرد- نقطه عزیمت یک جهش عظیم ایدئولوژیکی در درون مجاهدین</blockquote><blockquote>این انقلاب ایدئولوژیک ظرفیت و توان انقلابی مجاهدین را صد چندان نموده و صفوف پولادین ما را هر چه پاکیزه تر و یگانه تر می سازد…</blockquote><blockquote>تصمیم فرخنده انقلابی وتوحیدی برای ازدواج خواهر مجاهد مریم عضدانلو با برادر مجاهد مسعود رجوی»<ref name=":0">اطلاعیه سازمان مجاهدین - ۱۹ اسفند ۱۳۶۳</ref></blockquote>هم چنان که در اولین تیتر برجستهی این اطلاعیه مشخص میشود صورت مسأله اصلی، امر رهبری است. به باور مجاهدین خلق، مهمترین عامل ناکامی و شکست جنبشها و مبارزات رهاییبخش گذشته، از جمله انقلاب ضدسلطنتی، ناشایستگی، انحراف و یا مشخص نبودن رهبری واقعی جنبش بود. آنچنانکه «در جریان انقلاب ضدسلطنتی، خطیرترین مسئلهٔ انقلاب، یعنی مسئلهٔ [[رهبری ذیصلاح]]، در بحبوحهٔ دجالگریها و عوامفریبیهای مذهبی لاینحل و بیپاسخ مانده بود» | ||
همچنین باید اشاره کرد که این سازمان ده سال پیش از آن در درون صفوف خود نیز با ضربهٔ اپورتونیستی مواجه شده بود. ضربهای که محصول روشن نبودن قاطعانهٔ جایگاه سخنگو و رهبری جنبش بود و طی آن افرادی، در خلاء حضور [[مسعود رجوی]] که در زندان به سر میبرد، ایدئولوژی مجاهدین را تغییر داده و با به دست گرفتن شاخههایی از این سازمان موجب متلاشی شدن آن به نفع شاه و آخوندهای ارتجاعی شدند. امری که در افتادن هژمونی و رهبری [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]] به دست خمینی تأثیر تعیین کننده داشت و سرنوشت انقلاب را تغییر داد. | همچنین باید اشاره کرد که این سازمان ده سال پیش از آن در درون صفوف خود نیز با ضربهٔ اپورتونیستی مواجه شده بود. ضربهای که محصول روشن نبودن قاطعانهٔ جایگاه سخنگو و رهبری جنبش بود و طی آن افرادی، در خلاء حضور [[مسعود رجوی]] که در زندان به سر میبرد، ایدئولوژی مجاهدین را تغییر داده و با به دست گرفتن شاخههایی از این سازمان موجب متلاشی شدن آن به نفع شاه و آخوندهای ارتجاعی شدند. امری که در افتادن هژمونی و رهبری [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]] به دست خمینی تأثیر تعیین کننده داشت و سرنوشت انقلاب را تغییر داد. | ||
اطلاعیه سازمان مجاهدین در ۱۹اسفند ۱۳۶۳، پس از تیترهای اصلی، در فرازهای مختلفی در متن خود به توضیح بیشتر پیرامون این انقلاب پرداخته و دربارهٔ امر رهبری آرمانی سازمان مجاهدین خلق ایران، تاریخچه نقش آفرینی بیبدیل مسعود رجوی را طی دو دهه به طور فشرده تشریح میکند و از جمله مینویسد:<blockquote>«۲۰ سال از حیات خونین و پرافتخار شجرهٔ طیبهٔ مجاهدین میگذرد… این سازمان با ارتش عظیم شهیدان و اسیران و رزمندگانش، با همهٔ افتخارات تاریخی که تحت نظام های سرکوبگر شاه و خمینی احراز کرده و با همهٔ استعدادت و امکانات رشد یابنده و بالندهای که بطور تاریخی در دل نهفته دارد؛ براستی یک گنجینهٔ عظیم و سراسرآتش و خون و فولاد است. گنجینه ای که معتبرترین سرمایه صلح و آزادی پایدار در میهن اسیر ما بوده و شاخهٔ زیتون، سندان، داس و ستارهٔ پیشرفت پیروزی ایران فردا را ارمغان آورده است. سرمایهای که برغم بسیاری | اطلاعیه سازمان مجاهدین در ۱۹اسفند ۱۳۶۳، پس از تیترهای اصلی، در فرازهای مختلفی در متن خود به توضیح بیشتر پیرامون این انقلاب پرداخته و دربارهٔ امر رهبری آرمانی سازمان مجاهدین خلق ایران، تاریخچه نقش آفرینی بیبدیل مسعود رجوی را طی دو دهه به طور فشرده تشریح میکند و از جمله مینویسد:<blockquote>«۲۰ سال از حیات خونین و پرافتخار شجرهٔ طیبهٔ مجاهدین میگذرد… این سازمان با ارتش عظیم شهیدان و اسیران و رزمندگانش، با همهٔ افتخارات تاریخی که تحت نظام های سرکوبگر شاه و خمینی احراز کرده و با همهٔ استعدادت و امکانات رشد یابنده و بالندهای که بطور تاریخی در دل نهفته دارد؛ براستی یک گنجینهٔ عظیم و سراسرآتش و خون و فولاد است. گنجینه ای که معتبرترین سرمایه صلح و آزادی پایدار در میهن اسیر ما بوده و شاخهٔ زیتون، سندان، داس و ستارهٔ پیشرفت پیروزی ایران فردا را ارمغان آورده است. سرمایهای که برغم بسیاری گروهها و احزاب دیگر، تا این تاریخ از تاراج ارتجاع و انحراف، از ایلغار شاه و خمینی و از یورش انشعاب و شقه شدن در امان مانده و به یمن رهبری پاکباز خود پرچم پایداری و شکست ناپذیر ی خلق قهرمان و پیروزمند ایران را بنحوی خستگی ناپذیر بر دوش می کشد. اما سازمان مجاهدین خلق ایران نزدیک به ۱۲سال پیش، در سال ۱۳۵۲، به بدنبال یک کودتای خائنانهٔ اپورتونیستی در سراشیب انهدام قرار گرفته وطی دو سال– تاسال ۱۳۵۴ –بطور کامل متلاشی شده بود. آنچنان که اگر رهبری اخص عیقدتی مسعودرجوی – چه در سال های زندان و چه پس از انقلاب ضد سلطنتی – درکار نمیبود، امروز صورت مسئلهٔ انقلاب نوین مردم ایران محققا از اساس بی پاسخ بود. میراث بنیانگذار کبیر سازمان ما نیز که قویا در معرض دست اندازی های انحرافی و ارتجاعی بود به محاق می رفت و یا دست کم برای یک دوران به فراموشی سپرده می شد. اما علیرغم همهٔ رنج و شکنج ها و اذیت و آزارفوق العادهای که از سوی دژخیمان ساواک شاه متوجه مسعود بود، وی چندین بار از اعدام محتوم، جان بدر برد و بقول سردار شهید خلق موسی خیابانی «ما شانس آوردیم و یا بهتر است بگوییم خداوند لطف خودش را شامل حال ما و شامل خلق ما کرد» و مسعود را از مرگ قطعی نجات داد و برای ما نگهداشت. موسی افزوده بود: «اما سنگین ترین مسئولیت که برادرمان مسعود بدوش کشید و فشارهای آن بمراتب از فشارها و شکنجه های ساواک بیشتر بود، مربوط می شد به سال ۵۴ به بعد یعنی بعداز ضربه ای که از طرف اپورتونیست های چپ نما به سازمان وارد شد… چنین بودکه سازمان مجاهدین خلق، ایران که خود در تمامی مسلمانان این مرز و بوم راه جهاد با دیکتاتوری شاه گشوده بود، پس از سقوط رژیم شاه سریعا به مهمترین نیروی سیاسی (کمی و کیفی) ایران معاصر تبدیل گردید. آنچنان که خمینی دجال آنرا از همان اوایل دشمن و همآورد اصلی خود ارزیابی می نمود چرا که براستی در سیمای مجاهدین چهرهٔ جانشین رژیم عقب مانده و مفلوک خود را می دید. اکنون نیز هر وجدان آگاه و منصفی این حقیقت را تائید می کند و نیز میداند که چه از نظر پایهٔ اجتماعی و چه از لحاظ تشکیلاتی و اقتدار سیاسی و چه بلحاظ سابقهٔ تاریخی و مشروعیت مبارزاتی هیچ نیروئی به پای مجاهدین نمی رسد . مجاهدین این جایگاه رفیع تاریخی را قبل از هر چیز مرهون ایدئولوژی و رهبری عقیدتی و سیاسی مسعود رجوی هستند…»<ref name=":0" /></blockquote>این اطلاعیه در ادامه، ترکیب نوین رهبری سازمان مرکب از مسعود و مریم را اعلام کرده و زیر عنوان: «معرفی رهبری نوین سازمان و انقلاب دمکراتیک نوین خلق قهرمان ایران» مینویسد:<blockquote>«درهمین گذار خلاق و خونین از دنیای استبداد و استثمار به جهان حریت و عدل و یگانگی بود که مجاهدین در برخورد انقلابی و توحیدی با مسئلهٔ زن و تضاد زن ومرد؛ به طاق ایدئولوژیکی بالابنلدتری که مبین یک ارتقاء کیفی عقیدتی و تشکیلاتی است؛ دست یاقتند. شاخص این پیشرفت عظیم ، انتخاب و معرفی خواهر مجاهدمان مریم به عنوان همتای ایدئولوژیکی مسعود و همردیف مسئول اول سازمان است.</blockquote><blockquote>این امر مسألهٔ همهٔ ما – چه زن و چه مرد – یعنی مسئله تمامی جامعه استثمار زده بود. دریک کلام بار دیگر تحت رهبری ایدئولوژیکی مسعود رجوی ما مجاهدین در مواجهه با «تضاد بین زن و مرد» – که یکی ار پیچیده ترین تضادها است – گام انقلابی یکتاپرستانهٔ عظیمی به جلو برداشتیم. گامی که فی الواقع در کلیهٔ سازمان ها و احزاب انقلابی حاضر بینظیر است و بیش از پیش مبین قرار گرفتن ایدئولوژی انقلابی و توحیدی ما در صدر محور انقلاب و ترقی است. گام بلندی که به مثابه یک جهش انقلابی و ایدئولوژیک است و مسعود آنرا درپیام خود «مبین دوران نوینی از اعتلای سازمانی – ایدئولوژیک مجاهدین» توصیف کرده است، «چرا که در جریان پرفراز و نشیب، پررنج و خون، دور و دراز و بالابلند نیل به آرمان «یگانگی اجتماعی» یعنی نیل به جامعهای آزاد و عاری از ستم استثمار و طبقات؛ همهٔ انواع ستم مضاعف، منجمله ستم مضاعف تاریخی نسبت به زن نیز میباید مرحله به مرحله نفی و محو گردد.» (نقل از پیام مسعود)... بنابراین ترکیب «مسعود و مریم» از این پس، رهبری نوین سازمان مجاهدین خلق ایران را که همانا رهبری انقلاب دمکراتیک نوین مردم ایران نیز هست، مشخص میکند.</blockquote><blockquote>به این ترتیب [[مسعود رجوی]] با تکمیل کردن رهبریش بوسیلهٔ مریم یکی دیگر از عالیترین ارمغانهای رهبری عقیدتی و رهائیبخش خود را به مجاهدین خلق ایران و به خلق قهرمان و پیروزمند ایران ارائه داد و درعین حال قدم اساسی و بسیار دامنهداری در مسیر رهائی و اعادهٔ حقوق زن برداشت. فرماندهان و مسئولین بالاتر مجاهدین، امروز تا حدودی با ابعاد این جهش عظیم ایدئولوژیک درونی که ظرفیت و توان انقلابی مجاهدین را صدچندان نموده و صفوف پولادین ما را هر چه پاکیزهتر و یگانهتر میسازد، آشنا شدهاند. فردا در جریان سقوط محتوم رژیم ضدبشری خمینی و درجریان نوسازی و بنای ایران دمکراتیک، همگان با آثار و عوارض و ابعاد این قدم مهم تاریخی بیشتر آشنا خواهند شد.» </blockquote>این اطلاعیه، سپس تحت عنوان «تصمیم فرخنده انقلابی و توحیدی برای ازدواج مریم با مسعود»، دربارهٔ این تصمیم چنین توضیح میدهد:<blockquote>«لازمهٔ فعلیت یافتن و تحقق تمام عیار ترکیب نوین رهبری ما و لازمهٔ استمرار و تثبیت آن به نحوی که بتواند تمام انتظارات ایدئولوژیکی، تشکیلاتی و اجتماعی وسیاسی مطلوب را برآورده سازد، یگانگی هرچه بیشتر مریم و مسعود در رأس رهبری سازمان و انقلاب است که لاجرم زوجیت و محرمیت آنها را با یکدیگر ایجاب می کند. یک چنین یگانگی تشکیلاتی و خانوادگی البته فقط و فقط در رأس سازمان موضوعیت دارد و لذا مطلقا درهیچ نقطهٔ دیگر سلسله مراتب سازمانی قابل الگوبرداری نبوده و نیست. بدون یک چنین یگانگی در بالاترین نقطهٔ منحصر به فرد رهبری هیچ یک از طرفین بهطور کامل قادر به انجام وظایف خطیر رهبری نخواهند بود. به عبارت دیگر دوگانگی تشکیلاتی و خانوادگی بین مریم و همسری غیر از مسعود؛ دست کم در شرایط و در مقطع کنونی سازمان و انقلاب ما، در عمل به درجات زیادی به معنی صوری کردن و عاری از محتوا نمودن نقش همردیف مسئول اول سازمان است و اینهم یعنی قائل شدن یک نقش عمدتا تشریفاتی برای مریم در کنار مسعود که از یکسو فرمالیسم بورژاوئی در امر همردیفی را تداعی می کند و از سوی دیگر فعلیت یافتن ترکیب نوین رهبری ما را تاحدود زیادی ناقص و چه بسا نامیسر میسازد».<ref name=":0" /></blockquote>اطلاعیه، در ادامه به معرفی مریم عضدادانلو در یک ماه پیش به عنوان همردیف [[مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران|مسئول اول]] اشاره کرده و میافزاید:<blockquote>«اما ما تا همین هفتههای اخیر به این ضرورت، یعنی ضرورت اجتنابناپذیر یگانگی و زوجیت مریم و مسعود در رأس رهبری سازمان پی نبرده و اصولا تناقض پیشگفته را درنیافته بودیم. درهمین رابطه مسعود در پیام ۷ بهمن ماه گذشتهٔ خود که به معرفی خواهر مجاهد مریم عضدانلو همریف مسعود اول سازمان اختصاص داشت، مسئولیت و موضع جدید مریم را در منتهای صداقت و صمیمیت به همسر پیشین او برادر مجاهد مهدی ابریشمچی عضو دفتر سیاسی سازمان تهنیت و تبریک گفته بود. سپس در هفته های اخیر، دفتر سیاسی سازمان اکیدا به ضرورت ایدئولوژیکی و تشکیلاتی ازدواج مریم و مسعود پی برد و پس از برقرارشدن ارتباط میان اعضاء این دفتر درنقاط مختلف ضرورت مزبور عمیقا مورد بررسی قرار گرفت. اما مقدم بر همه و قبل از اینکه بحث های مربوطه به نتیجهٔ نهایی برسد؛ برادر مجاهد مهدی ابریشمچی و همسرش خواهر مجاهد مریم عضدانلو، خود، بطور کاملا داوطلبانه پیشقدم شده و در جهت پیشبرد این ضرورت انقلابی و عقیدتی از یکدیگر جدا شده و در حضور شهود صیغهٔ طلاق را با توافق متقابل جاری نمودند و آن را به مسئول اول سازمان برادر مجاهد مسعود رجوی کتبا اعلام کردند. مخالفت و نصایح بازدارندهٔ مسعود که از مواضع انسانی و اخلاقی شخص خودش ناشی میشد نیز اثری در تصمیم راسخ طرفین نکرد و یکبار دیگر کتبا به او اعلام نمودند که برغم تاکیدات او، بر طلاق و جدای از یکدیگر مؤمن و پافشارند. یادآوری میکنیم که این طلاق که طرفین آن با یکدیگر در منتهای سازگاری و عقیدتی و سیاسی و اخلاقی به سر می بردند، نخستین طلاق در میان هزارها هزارها ازدواجی است که طی سالیان گذشته در طیف خانوادهٔ مجاهدین صورت گرفته است. طلاقی که از جهت ایدئولوژیک و اخلاقی، آیت راهنما و حجت بینهای است درمیان تمامی قهرمانیها و حماسهها و از خود گذشتگیهای مجاهدین، که بیانگر طراز نوینی از ارزش های خلق شده توسط مجاهدین است. به راستی بر این حماسهٔ انگیرنده نباید نام طلاق گذاشت، بلکه باید آنرا در فراسوی قهرمانی، حاکی از ازدواج با ارزشهائی بسا متعالیتر دانست و به آن مناسبت با خضوع و احترام به برادر مجاهد مهدی ابریشمچی و همسر سابقش خواهر مجاهد مریم عضدانلو تبریک و تهنیت گفت. اما دفتر سیاسی سازمان پس از خاتمهٔ بحثهایش، ضرورت اجتناب ناپذیر ازدواج با مریم را که قبل از همه مورد تائید و تصویب برادر مجاهد مهدی ابریشمچی و خواهر مجاهدمان مریم قرار گرفته بود، رسما با مسعود مطرح و به او پیشنهاد نمود.»<ref name=":0" /></blockquote>اطلاعیه دفتر سیاسی و کمیته مرکزی مجاهدین، پذیرش مختارانه این پیشنهاد از سوی مسعود رجوی را «بزرگترین و مهمترین و خطیرترین ابتلاء کل دوران مبارزات و حیات سیاسی مسعود و تمامی تاریخچهٔ رهبری وی بر سازمان مجاهدین» دانسته و اضافه میکند:<blockquote>«اگر مسعود را یارای پذیرش مختارانهٔ آن نبود و دربرابر انواع و اقسام شدائد ناشی از آن، یارای مقاومت و عزم و جزم نمیداشت؛ شایستهٔ مقام و مرتبت رهبری نمی گردید. همچنانکه اگر مریم نیز از بوتهٔ این آزمایش خطیر و تاریخی سرفراز و پیروزمند بیرون نمیآمد، مرتبت رهبریش مخدوش مینمود. ابتلاء و آزمایش خطیری که توفیق در آن، سرچشمهٔ فیوضات و برکات فراوان برای سازمان و برای انقلاب ما خواهد بود. به هرحال مسعود با اشراف کامل بر مشقات راهش، با استقبال از همهٔ شدائد وبا مسئولیت پذیری کامل، برای این ازدواج مختارانه تصمیم گرفت. تصمیم برای ازدواج بس مبارک و میمون درجادهٔ انقلاب و یکتاپرستی ودرمسیر خدا و خلق که طبعا پس از طی مراحل شرعی با مراعات آداب و سنن اسلام انقلابی محقق می شود».<ref name=":0" /></blockquote>پس از این ازدواج بود که سیل سهمگین و بیملاحظهای از اتهامات به ویژه از سوی عوامل رژیم و همچنین اغلب احزاب و جریانات مخالف مجاهدین در داخل و خارج ایران به سمت مجاهدین و مسعود و مریم رجوی روانه شد که در صدر آن اتهامات اخلاقی بود. | ||
در اطلاعیه شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران به تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۴ در این رابطه آمده است.<blockquote>«هرکس که انصاف و شرف داشته باشد و از سیل اکاذیب دیوانهوار و یورشهای سیاسی که از سوی جبههٔ نامتحد ارتجاع و ضدانقلاب و متحدان عینی رژیم خمینی علیه مسعود و مریم صورت گرفت، مطلع باشد به روشنی میداند که آنهم بر سر چنین مسئلهای درگذشتن از همهٔ عناوین سیاسی و تشکیلاتی و همهٔ افتخارات دنیوی به مراتب برای آنها سادهتر بوده است. همچنین باید متذکر شویم که اگر مریم در پی موضع و نام و دربند فردیت و تعین شخصی خود میبود، از آنجا که قبل از تصمیم به ازدواج با مسعود، بعنوان همردیف مسئول اول سازمان ما انتخاب و معرفی شده بود؛ همان بهتر که با نپذیرفتن این ازدواج به معاندان بهانه و دستاویز نمیداد و دهانهای ناپاک و آلوده را علیه خود به تهمت و افترا و نیز به فرافکنی درون خودشان باز نمینمود. تا آنجا که مرتبت رهبریش را نیز انکار نموده و تنها امتیاز او را همسری مسعود تلقی کنند!»<ref name=":1">اطلاعیه شورای مرکزی سازمان مجاهدین - ۳۰ خرداد ۱۳۶۴</ref></blockquote>در برابر شدت حملات هیستریک و اتهامات خصمانه و ناجوانمردانه با مضمون جنسیتی و قدرتپرستانه و کیش شخصیت علیه انقلاب درونی و رهبری نوین سازمان مجاهدین، شورای مرکزی این سازمان، از قضا این انقلاب و توان عبور از آن را نشانه تراز نوینی از طهارت و دموکراتیسم و اعتلای آگاهیهای انقلابی و تشکیلاتی و مبارزاتی اعضا و مناسبات درونی این سازمان دانسته و در بیانیه خود چنین استدلال می کند:<blockquote>«بیگمان اگر در مسعود و مریم غل وغشی میبود و اگر روابط درونی سازمان مجاهدین آکنده از دموکراتیسم انقلابی و توحیدی نبود، هرگز شهامت و جسارت عبور از این کورهٔ گدازان را نمییافتیم. چرا که در عبور از این کوره، همهٔ زخمهای کهن ایدئولوژیک و سیاسی و تشکیلاتی سر باز میکرد. یعنی اگر تضاد و شکاف و ناخالصی و ناهمگونی درصفوف ما وجود میداشت، یا باید ذوب و تطهیر میشد و یا باید بیشتر پخته و بارز میگردید و از پیکر تشکیلاتی جدا و تصفیه میشد… جوهر کلیهٔ آزمایشات این دو، نفی تام و تمام فردیت آنها و تطهیرشان از آلایشهای طبقاتی و شرکآمیز بوده است تا با فدای کامل «خود» <s>به خلق محروم و در زنجیر ایران و زحمتکشان آن گردند</s>. در غیر این صورت نه مسعود و نه مریم بـُت وجود خویشتن را با استقبال از همهٔ طعن و گزندها و تاخت و تاز و تیغکشی بیسابقهٔ مدعیان، به تمام و کمال درهم نمیشکستند و ترجیح میدادند با وجیهالملگی کاذب هرگز در معرض یک چنین ابتلاء خطیری واقع نشوند.»<ref name=":1" /></blockquote>سازمان مجاهدین در آن زمان اعلام نمود که این انقلاب، در تمامیت خود آزمایش رهبری مسعود رجوی نیز بوده است. به این معنی که اگر او، حفظ پرستیژ سیاسی و تشکیلاتی خود را در هراس از اتهامات قابل پیشبینی، بر این ضرورت مبارزاتی ترجیح میداد، شایستگی چنین مسئولیتی را نداشت. بیانیه شورای مرکزی مجاهدین در این رابطه میگوید:<blockquote>«راستی گناه رجوی چه بوده و چیست؟ گنهش اینکه ندارد گنهی!</blockquote><blockquote>... حقیقت اینست که موضوع ازدواج مریم و مسعود بهانهای بود که همهٔ آنهائی را که از قدیم و جدید با مجاهدین خرده حساب داشتند، به طمع تصفیهٔ نهائی برانگیخت. آنچنان که دست و زبان خود را علیه مجاهدین و انقلاب نوین آنقدر باز و دراز کردند که با دستهای پلید خمینی چفت و قلاب شد… گناه اصلی رجوی نیز ازدواج با مریم نیست. بخصوص وقتی که از سوی فاسدترین محافل و بیبند و بارترین افراد، مورد ایراد واقع میشود. اگر رجوی در پی زندگانی شخصی و خصوصی میبود، چرا به رسم رایج بازار سیاست، مخفیکاری وظاهرسازی نکند؟ دیگر چه نیازی به اطلاع عموم و اعلامیه است؟ گناه اصلی رجوی که پروندهٔ بسیار سنگین «منافق»! بودن و «تروریسم»! و «اعمال هژمونی»! و «وابستگی»! و «دیکتاتوری»! دارد که گناه هر مجاهد خلق نیز هست در یک کلام «مقاومت و انقلاب» است.»</blockquote>از دیدگاه مجاهدین به رغم همهٔ اتهامات آنچه واقع شده بود، شورش مریم عضدانلو بر تمامی سنتهای طبقاتی و فرهنگی و استثماری و وابستگیهای پیشین در مسیر مبارزه بود. | در اطلاعیه شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران به تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۴ در این رابطه آمده است.<blockquote>«هرکس که انصاف و شرف داشته باشد و از سیل اکاذیب دیوانهوار و یورشهای سیاسی که از سوی جبههٔ نامتحد ارتجاع و ضدانقلاب و متحدان عینی رژیم خمینی علیه مسعود و مریم صورت گرفت، مطلع باشد به روشنی میداند که آنهم بر سر چنین مسئلهای درگذشتن از همهٔ عناوین سیاسی و تشکیلاتی و همهٔ افتخارات دنیوی به مراتب برای آنها سادهتر بوده است. همچنین باید متذکر شویم که اگر مریم در پی موضع و نام و دربند فردیت و تعین شخصی خود میبود، از آنجا که قبل از تصمیم به ازدواج با مسعود، بعنوان همردیف مسئول اول سازمان ما انتخاب و معرفی شده بود؛ همان بهتر که با نپذیرفتن این ازدواج به معاندان بهانه و دستاویز نمیداد و دهانهای ناپاک و آلوده را علیه خود به تهمت و افترا و نیز به فرافکنی درون خودشان باز نمینمود. تا آنجا که مرتبت رهبریش را نیز انکار نموده و تنها امتیاز او را همسری مسعود تلقی کنند!»<ref name=":1">اطلاعیه شورای مرکزی سازمان مجاهدین - ۳۰ خرداد ۱۳۶۴</ref></blockquote>در برابر شدت حملات هیستریک و اتهامات خصمانه و ناجوانمردانه با مضمون جنسیتی و قدرتپرستانه و کیش شخصیت علیه انقلاب درونی و رهبری نوین سازمان مجاهدین، شورای مرکزی این سازمان، از قضا این انقلاب و توان عبور از آن را نشانه تراز نوینی از طهارت و دموکراتیسم و اعتلای آگاهیهای انقلابی و تشکیلاتی و مبارزاتی اعضا و مناسبات درونی این سازمان دانسته و در بیانیه خود چنین استدلال می کند:<blockquote>«بیگمان اگر در مسعود و مریم غل وغشی میبود و اگر روابط درونی سازمان مجاهدین آکنده از دموکراتیسم انقلابی و توحیدی نبود، هرگز شهامت و جسارت عبور از این کورهٔ گدازان را نمییافتیم. چرا که در عبور از این کوره، همهٔ زخمهای کهن ایدئولوژیک و سیاسی و تشکیلاتی سر باز میکرد. یعنی اگر تضاد و شکاف و ناخالصی و ناهمگونی درصفوف ما وجود میداشت، یا باید ذوب و تطهیر میشد و یا باید بیشتر پخته و بارز میگردید و از پیکر تشکیلاتی جدا و تصفیه میشد… جوهر کلیهٔ آزمایشات این دو، نفی تام و تمام فردیت آنها و تطهیرشان از آلایشهای طبقاتی و شرکآمیز بوده است تا با فدای کامل «خود» <s>به خلق محروم و در زنجیر ایران و زحمتکشان آن گردند</s>. در غیر این صورت نه مسعود و نه مریم بـُت وجود خویشتن را با استقبال از همهٔ طعن و گزندها و تاخت و تاز و تیغکشی بیسابقهٔ مدعیان، به تمام و کمال درهم نمیشکستند و ترجیح میدادند با وجیهالملگی کاذب هرگز در معرض یک چنین ابتلاء خطیری واقع نشوند.»<ref name=":1" /></blockquote>سازمان مجاهدین در آن زمان اعلام نمود که این انقلاب، در تمامیت خود آزمایش رهبری مسعود رجوی نیز بوده است. به این معنی که اگر او، حفظ پرستیژ سیاسی و تشکیلاتی خود را در هراس از اتهامات قابل پیشبینی، بر این ضرورت مبارزاتی ترجیح میداد، شایستگی چنین مسئولیتی را نداشت. بیانیه شورای مرکزی مجاهدین در این رابطه میگوید:<blockquote>«راستی گناه رجوی چه بوده و چیست؟ گنهش اینکه ندارد گنهی!</blockquote><blockquote>... حقیقت اینست که موضوع ازدواج مریم و مسعود بهانهای بود که همهٔ آنهائی را که از قدیم و جدید با مجاهدین خرده حساب داشتند، به طمع تصفیهٔ نهائی برانگیخت. آنچنان که دست و زبان خود را علیه مجاهدین و انقلاب نوین آنقدر باز و دراز کردند که با دستهای پلید خمینی چفت و قلاب شد… گناه اصلی رجوی نیز ازدواج با مریم نیست. بخصوص وقتی که از سوی فاسدترین محافل و بیبند و بارترین افراد، مورد ایراد واقع میشود. اگر رجوی در پی زندگانی شخصی و خصوصی میبود، چرا به رسم رایج بازار سیاست، مخفیکاری وظاهرسازی نکند؟ دیگر چه نیازی به اطلاع عموم و اعلامیه است؟ گناه اصلی رجوی که پروندهٔ بسیار سنگین «منافق»! بودن و «تروریسم»! و «اعمال هژمونی»! و «وابستگی»! و «دیکتاتوری»! دارد که گناه هر مجاهد خلق نیز هست در یک کلام «مقاومت و انقلاب» است.»</blockquote>از دیدگاه مجاهدین به رغم همهٔ اتهامات آنچه واقع شده بود، شورش مریم عضدانلو بر تمامی سنتهای طبقاتی و فرهنگی و استثماری و وابستگیهای پیشین در مسیر مبارزه بود. | ||
خط ۱۵۴: | خط ۱۵۵: | ||
به این ترتیب این ازدواج، از سویی یک شوک به تمامی تعلقات و وابستگیهای غیرمبارزاتی در تمامی جنبش مجاهدین به شمار میرفت و از سوی دیگر، آغاز مبارزهای تمام عیار با رویکرد و اندیشه مردسالارانه بود که هیچ حقی را در این زمینه برای زن به رسمیت نمیشناسد و هر حرکت و حتی اندیشهی شورشگرانه در این رابطه را از طرف زن، بالاترین گناه و ناحق تلقی میکند. چرا که زن را ملکیت کامل مردی که نه همسر بکله خدای اوست میپندازد. | به این ترتیب این ازدواج، از سویی یک شوک به تمامی تعلقات و وابستگیهای غیرمبارزاتی در تمامی جنبش مجاهدین به شمار میرفت و از سوی دیگر، آغاز مبارزهای تمام عیار با رویکرد و اندیشه مردسالارانه بود که هیچ حقی را در این زمینه برای زن به رسمیت نمیشناسد و هر حرکت و حتی اندیشهی شورشگرانه در این رابطه را از طرف زن، بالاترین گناه و ناحق تلقی میکند. چرا که زن را ملکیت کامل مردی که نه همسر بکله خدای اوست میپندازد. | ||
مریم رجوی در سخنرانی خود در مراسم ازدواج با مسعود | مریم رجوی در سخنرانی خود در مراسم ازدواج با [[مسعود رجوی]]، خطاب به انبوه واکنشها و اتهاماتی که پس از این واقعه از طرف برخی جریانها رخ داده است میگوید:<blockquote>«آیا فکر میکنید در منطق آنها طلاق چیز عجیب و غریبی است یا ازدواج شرعی و غیرشرعی چیزی شگفتانگیز است؟ فکر نمیکنم. برخی از آنها میگویند که حتی مبارزه میکنند برای این که زن حق طلاق داشته باشد. خوب حالا که خودشان هم یک چنین ادعایی ندارند پس چرا این قدر از این قضیه گزیده شدهاند؟ مگر چه چیز غیراخلاقی و غیر شرعی واقع شده که نعرهی «واشریعتا» و «وااخلاقا» و «واوطنا» و «واپرولتاریا» سردادهاند؟ فکر میکنم که خیلی روشن است. همه آنهایی که گزیده شدهاند آگاهانه یا ناآگاهانه، علت گزیدگی آنها باطنا و به طور ایدئولوژیک درهم شکستن یکی از مرزهای استثمار توسط مجاهدین و بالاخص شخص مسعود است. طاق بالا بلندتر ایدئولوژیکی ما را در این جریان با غرایز و لایهیی از رسوبات استثماری در اذهان آلوده شان حس کردهاند و لذا حق دارند که فغان و فریاد بردارند. والا به من بگویید که چه حرامی حلال شده؟ زن و مردی تصمیم به طلاق گرفتهاند و آن گاه زن (یعنی من) خودش به مسعود پیشنهاد ازدواج کرده؟ خوب، شما را چه می شود و بر اساس کدام تحقیقات این همه برچسب زدید؟ دیدید که افکارتان تا کجا گندیده است؟ مگر این طلاق و ازدواج و ورود زن به رهبری مجاهدین کدام منافع اساسی شما را تهدید کرد و به زیر علامت سوال برد که این طور به فغان و فریاد آمدهاید؟ چرا بر سر هیچ مسأله دیگری تا کنون این طور جیغ شما در نیامده بود و این طور هار و افسار گسیخته نشده بودید؟ … در همین رابطه وقتی با ورود زن به رأس رهبری مجاهدین دنیای جهل و استثمار و عقبماندگی یک ضربه قاطع استراتژیکی دریافت میکند، معلوم است که سخت گزیده میشوند و هر چه را در قلبها و ضمایر طبقاتی و آلودهشان دارند به سر مسعود و ازدواج او با من تف میکنند که بسیار قابل فهم و قابل انتظار است. چرا؟ برای این که آنها علیرغم شعارهای رنگارنگی که میدهند، زن را بیش از یک اسباب و وسیله و کالا نمیبینند. کما این که در جریان اکاذیبی که به سمت سازمان سرازیر کردند نکتهای که خیلی جالب بود این بود که زن مجاهد خلق را آنها فقط یک وسیله میدیدند، وسیلهای که یکی پیشکش کرده و دیگری گرفته و گویی خودش عنصری بیاراده است و اصلا در این میان تصمیم گیرنده و مسئول نبوده است!»</blockquote>به این ترتیب سازمان مجاهدین خلق در جریان همین تحولات شائبههای جنسیتگرایی و مردسالاری را مانع یگانگی و همسویی با آرمان سازمانی و مبارزاتی خود تشخیص داد. پس از آن، سازمان مجاهدین گامهای عملی و مشخصی را برای ریشهکن کردن تفکر مردسالاری در صفوف خود برداشت و نگاه جنسیتزده نسبت به زن را مانع بارز شدن انرژیها و پتانسیل مبارزاتیاش در برابر حاکمیت آخوندها دانست. حاکمیتی که از نظر سازمان مجاهدین یک جریان ارتجاعی و بنیادگرا به شمار میرود و ویژگی اصلیاش زن ستیزی است. از این منظر این مبارزه تنها زمانی میتوانست امکانپذیر و نتیجهبخش باشد که شورشی بیمحابا بر چنین تفکری را شامل شود. به این ترتیب مجاهدین میخواستند با این گام عملی، هم خود را نسبت به آسیبهای پیش رو واکسینه کنند و هم تحقق اهداف مبارزاتی خود را تضمین نمایند. پس از این تحولات بود بود که زنان در سازمان مجاهدین خلق ایران در نقشهای بسیار کلیدی قرار گرفتند و نهایتاً به عنوان یک رویهٔ مصوب آرمانی و تشکیلاتی، اغلب مسئولیتها و مواضع فرماندهی از میان زنان برگزیده شد؛ به طوری که هم اکنون در سازمان مجاهدین خلق این شورای مرکزی مجاهدین، تماما از زنان مجاهد تشکیل شده و در این سازمان هژمونی زنان حاکم است. مجاهدین این مناسبات را در متن مبارزه انقلابی و رهاییبخش را سرچشمه داراییها و تواناییهای آرمانی ومبارزاتی خود و موجب رهایی مردان در یک مسیر ضد استثماری، ضد ارتجاعی و ضد دیکتاتوری و برای پیروزی بردشمن زن ستیز و ضد بشری ضروری میشمارند. مجاهدین معتقدند که در پیکار طولانی و دشواری که برای رهایی ایران از چنگال دیکتاتوری آخوندی داشتهاند و در عبور از میدانهای دشوار رویارویی با دشمن، این انتخاب آرمانی و این مناسبات تشکیلاتی نتایجی درخشان داشته و تحت رهبری یگانه ساز مریم و مسعود رجوی استحکام و توانمندی سازمان را به عنوان نیروی اصلی مخالف و رزمنده در برابر رژیم آخوندی تضمین کرده است. | ||
== کرنولوژی انقلاب ایدئولوژیک == | == کرنولوژی انقلاب ایدئولوژیک == | ||
=== سرآغاز انقلاب ایدئولوژیک === | === سرآغاز انقلاب ایدئولوژیک === | ||
سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۶۳ و در آستانهی بیستمین سالگرد تأسیس خود وارد یک جمعبندی شد. یکی از نتایج این جمعبندی سرآغاز کشف بزرگی بود که مجموعه تحولات بعدی را شکل داد. تحولاتی که با نام انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین شناخته میشود. در این جمعبندی مجاهدین به این نتیجه رسیدند که به صورتی ناآگاهانه و خودبخودی، ردهی تشکیلاتی زنان با سطح مسئولیتپذیری و میزان راهگشایی آنها در پراتیک مبارزاتی انطباق ندارد. به این معنی که مناصب و میزان مشارکت زنان مجاهد در سطوح تصمیمساز بسیار کمتر از مردان مجاهد است در حالی که زنان عملاً در مسئولیت پذیری و عمل مبارزاتی نقش مؤثری ایفا میکنند.<ref>[https://www.mojahedin.org/i/مریم-رجوی-کیست مریم رجوی کیست- وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref> بخصوص که پس از انقلاب ضدسلطنتی، سازمان مجاهدین خلق با نسلی گسترده از دختران و زنانی مواجه بود که به صفوف آن پیوسته بودند. این نسل از زنان شاخصهای بسیار بارزی را نیز ارائه کرده بودند که از میان آنان میتوان از اشرف ربیعی نام برد. او در زمان حکومت سلطنتی سالها در سختترین شرایط در جریان مبارزه مسلحانه علیه شاه شرکت کرده، چندین بار دستگیر و به سختی شکنجه شده و مقاومت کرده بود و پس از انقلاب نیز نقش فعالی در آموزش و الگودهی به زنان و دختران مجاهد داشت. باید توجه داشت که این پدیده، یعنی حضور این طیف گسترده از زنان در فعالیت مبازاتی، در تاریخ مبارزات ایران بسیار نادر بوده و معمولاً حضور زنان در صفوف مبارزات آزادیبخش به صورت تکنمود و نادر واقع شده است. | [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] در سال ۱۳۶۳ و در آستانهی بیستمین سالگرد تأسیس خود وارد یک جمعبندی شد. یکی از نتایج این جمعبندی سرآغاز کشف بزرگی بود که مجموعه تحولات بعدی را شکل داد. تحولاتی که با نام انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین شناخته میشود. در این جمعبندی مجاهدین به این نتیجه رسیدند که به صورتی ناآگاهانه و خودبخودی، ردهی تشکیلاتی زنان با سطح مسئولیتپذیری و میزان راهگشایی آنها در پراتیک مبارزاتی انطباق ندارد. به این معنی که مناصب و میزان مشارکت زنان مجاهد در سطوح تصمیمساز بسیار کمتر از مردان مجاهد است در حالی که زنان عملاً در مسئولیت پذیری و عمل مبارزاتی نقش مؤثری ایفا میکنند.<ref>[https://www.mojahedin.org/i/مریم-رجوی-کیست مریم رجوی کیست- وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref> بخصوص که پس از انقلاب ضدسلطنتی، سازمان مجاهدین خلق با نسلی گسترده از دختران و زنانی مواجه بود که به صفوف آن پیوسته بودند. این نسل از زنان شاخصهای بسیار بارزی را نیز ارائه کرده بودند که از میان آنان میتوان از اشرف ربیعی نام برد. او در زمان حکومت سلطنتی سالها در سختترین شرایط در جریان مبارزه مسلحانه علیه شاه شرکت کرده، چندین بار دستگیر و به سختی شکنجه شده و مقاومت کرده بود و پس از انقلاب نیز نقش فعالی در آموزش و الگودهی به زنان و دختران مجاهد داشت. باید توجه داشت که این پدیده، یعنی حضور این طیف گسترده از زنان در فعالیت مبازاتی، در تاریخ مبارزات ایران بسیار نادر بوده و معمولاً حضور زنان در صفوف مبارزات آزادیبخش به صورت تکنمود و نادر واقع شده است. | ||
عدم انطباق رده تشکیلاتی و میزان تصمیمسازی زنان با میزان مسئولیتپذیری واقعی آنها در مبارزه، از نظر مجاهدین خلق چیزی جز آثار خودبخودی مردسالاری و شائبههای آن نبود. آنچه که مجاهدین بعدها آنرا دیدگاهی استثماری ناشی از ایدئولوژی جنسیت یا به عبارتی جنسیتزدگی نامیدند. | |||
=== همردیفی مریم عضدانلو با مسعود رجوی === | === همردیفی مریم عضدانلو با مسعود رجوی === | ||
آنچه مجاهدین خلق در جمعبندی خود به آن رسیدند، یعنی نبودن زنان در جایگاه واقعی سازمانی و تشکیلاتی، پدیدهای بود که راه حل آن میتوانست ارتقاء ردهی تشکیلاتی تعدادی از زنان باشد. اما از نظر مجاهدین این راه حل، برای گذار از چالشی به بلندای طول تاریخ بشریت، راه حل مناسبی نبود. | آنچه مجاهدین خلق در جمعبندی خود به آن رسیدند، یعنی نبودن زنان در جایگاه واقعی سازمانی و تشکیلاتی، پدیدهای بود که راه حل آن میتوانست ارتقاء ردهی تشکیلاتی تعدادی از زنان باشد. اما از نظر مجاهدین این راه حل، برای گذار از چالشی به بلندای طول تاریخ بشریت، راه حل مناسبی نبود. | ||
خط ۱۶۸: | خط ۱۶۸: | ||
=== طلاق مریم رجوی از همسر خود === | === طلاق مریم رجوی از همسر خود === | ||
ارتقاء مریم رجوی به مدار همردیفی مسئول اول در روز ۱۹ اسفند ۱۳۶۳، طی اطلاعیهای از طرف مرکزیت سازمان مجاهدین اعلام شد، اما در آن زمان هیچکس نمیدانست مریم رجوی در جریان این حرکت به ضرورتهای دیگری خواهد رسید. به تعبیر دیگر، او قصد داشت همزمان با نبردی همهجانبه با ایدئولوژی جنسیت و مردسالاری، به خطیرترین و حساسترین مسألهی جنبش، یعنی مسألهی رهبری پاسخ گوید. | ارتقاء مریم رجوی به مدار همردیفی [[مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران|مسئول اول]] در روز ۱۹ اسفند ۱۳۶۳، طی اطلاعیهای از طرف مرکزیت سازمان مجاهدین اعلام شد، اما در آن زمان هیچکس نمیدانست مریم رجوی در جریان این حرکت به ضرورتهای دیگری خواهد رسید. به تعبیر دیگر، او قصد داشت همزمان با نبردی همهجانبه با ایدئولوژی جنسیت و مردسالاری، به خطیرترین و حساسترین مسألهی جنبش، یعنی مسألهی رهبری پاسخ گوید. | ||
به این ترتیب در نخستین گام، مریم رجوی پس از همردیفی، به درخواست خود و با موافقت همسرش مهدی ابریشمچی، از وی جدا شد. امری که با مخالفت مسعود رجوی مواجه گشت. اما واقعیت این بود که طلاق وی، نه یک طلاق معمول، بلکه ناظر بر این امر بود که مریم رجوی نقش خود به عنوان یک «همسر» در زندگی خانوادگی را مغایر با ادامهی مبارزهای میدید که تمامی انرژیها و توان انسانی او را میطلبید. مهمتر از آن، از دیدگاه مریم رجوی بخش قابل توجهی از قوانین اسارت بار و بنده ساز و منعکننده برای یک زن انقلابی، زمانی عینیت مییافت که او خود را به عنوان یک همسر، ناخودآگاه، در تملک یک مرد به عنوان «شوهر» ببیند. او معتقد بود برای زنی که میخواهد در مسیر مبارزه خود را وقف یک آرمان کند، زندگی خانوادگی و کانون آن، نخستین جایی است که وی را در چارچوب قوانین زنانه محصور میکند. قوانینی که اندیشهی کالایی و جنسیت گرایی نسبت به زن بر آن حاکم است. | به این ترتیب در نخستین گام، مریم رجوی پس از همردیفی، به درخواست خود و با موافقت همسرش مهدی ابریشمچی، از وی جدا شد. امری که با مخالفت مسعود رجوی مواجه گشت. اما واقعیت این بود که طلاق وی، نه یک طلاق معمول، بلکه ناظر بر این امر بود که مریم رجوی نقش خود به عنوان یک «همسر» در زندگی خانوادگی را مغایر با ادامهی مبارزهای میدید که تمامی انرژیها و توان انسانی او را میطلبید. مهمتر از آن، از دیدگاه مریم رجوی بخش قابل توجهی از قوانین اسارت بار و بنده ساز و منعکننده برای یک زن انقلابی، زمانی عینیت مییافت که او خود را به عنوان یک همسر، ناخودآگاه، در تملک یک مرد به عنوان «شوهر» ببیند. او معتقد بود برای زنی که میخواهد در مسیر مبارزه خود را وقف یک آرمان کند، زندگی خانوادگی و کانون آن، نخستین جایی است که وی را در چارچوب قوانین زنانه محصور میکند. قوانینی که اندیشهی کالایی و جنسیت گرایی نسبت به زن بر آن حاکم است. | ||
خط ۱۸۱: | خط ۱۸۱: | ||
این پدیده همان چیزی بود که از زوایهای دیگر و با شرایطی متفاوت، در انقلاب اکتبر روسیه توسط ولادیمیر ایلیچ لنین به نحوی مورد توجه قرار گرفت. تحولی که لنین در عرصهی مبارزات مارکسیستها ایجاد کرد، یعنی تأکید بر ضرورت عنصر رهبریکننده، اگر چه بسیار جنجالبرانگیز و شماتتآمیز بود و برچسبهای زیادی را به سمت او روانه کرده و مظان اتهاماتی چون کیش شخصیت و غیره قرار داد، اما وجود عنصر رهبری و هدایت، آنقدر ضروری بود که مارکسیسم را به مارکسیسم ـ لنینیسم ارتقاء داد و حزب بلشویک لنین را تبدیل به تنها حزبی کرد که توانست سلطنت تزاری را از تخت به زیر بکشد و آنرا سرنگون سازد. | این پدیده همان چیزی بود که از زوایهای دیگر و با شرایطی متفاوت، در انقلاب اکتبر روسیه توسط ولادیمیر ایلیچ لنین به نحوی مورد توجه قرار گرفت. تحولی که لنین در عرصهی مبارزات مارکسیستها ایجاد کرد، یعنی تأکید بر ضرورت عنصر رهبریکننده، اگر چه بسیار جنجالبرانگیز و شماتتآمیز بود و برچسبهای زیادی را به سمت او روانه کرده و مظان اتهاماتی چون کیش شخصیت و غیره قرار داد، اما وجود عنصر رهبری و هدایت، آنقدر ضروری بود که مارکسیسم را به مارکسیسم ـ لنینیسم ارتقاء داد و حزب بلشویک لنین را تبدیل به تنها حزبی کرد که توانست سلطنت تزاری را از تخت به زیر بکشد و آنرا سرنگون سازد. | ||
نویسنده فقید دکتر محمد حسین حبیبی در کتاب ضرورت عام رهبری در این باره میگوید:<blockquote>«نتیجتاً باید گفت آنچه در دوران ده ساله اول تجربه مثبت ایدئولوژی جا نیفتاده بود و ضربه اپورتونیستهای چپ نما در سال ۱۳۵۴ را (در مجاهدین) سبب گردید، خود معلول جا نیفتادن مسأله و جایگاه عنصر رهبری در سازمان بود. به بیان خلاصه، تجربه منفی زیرپا گذاشتن عنصر ایدئولوژی تنها با زیر پا گذاشتن عنصر رهبری امکانپذیر بود و امکانپذیر شد. منتهی با وجود این، همان تجربه دهساله اول سازمان دوباره در اینجا تکرار گردید. زیرا در تجربه این دوران نیز اگر چه نقش تعیینکننده عنصر رهبری در احیای عنصر ایدئولوژی و تشکیل دوباره سازمان، در عمل برهمگان روشن بود اما به لحاظ نظری علیرغم اشارات مکرر و حتی نشر بعضی جزوات، بر عنصر رهبری، به عنوان رکن اساسی ایدئولوژی به صورت بایسته و برجستهای تأکید نشده و نتیجتاً مجموعهی اعضاء بویژه توده عظیم هوادار به صورت عمیقی نسبت به آن حساس نبودند. بدین دلیل سازمان مجاهدین(در سال ۱۳۶۴) در حالی میخواست بیستمین سالگرد خود را پشت سر بگذارد که این نقص ایدئولوژیک بیست ساله را همچنان با خود حمل میکرد و در واقع به صورت یک بمب ایدئولوژی سوز سازمانبرانداز در بطن خود نهفته داشت. در اینجا بود که مجاهدین در پاسخگویی به ضرورت مهمتر عام ایدئولوژیک آن میرسند که به صورت حلقهای مفقوده در مجموعهی اصول عام اعتقادیشان جای آن خالی بود. در اینجا بود که در یک حرکت خیره کننده و شگفتانگیز انقلابی، ثقل دوم سازمان مجاهدین یعنی عنصر رهبری تولد یافت و به عنوان همزاد جداییناپذیر عنصر ایدئولوژی، دین و ایدئولوژی آنها را تکمیل کرد.»<ref>ضرورت عام رهبری- دکتر محمد حسین حبیبی</ref></blockquote>به این ترتیب از نظر مجاهدین اگر وجود چنین پاشنه آشیل یا نقصانی در سازمان مجاهدین در سالهای گذشته بحرانساز نشده بود، در سال ۱۳۶۴، دهها عامل دست به دست هم میداد تا پتانسیل این نقصان بزودی بالفعل شده و خود را بارز کند: | نویسنده فقید دکتر [[محمد حسین حبیبی]] در کتاب ضرورت عام رهبری در این باره میگوید:<blockquote>«نتیجتاً باید گفت آنچه در دوران ده ساله اول تجربه مثبت ایدئولوژی جا نیفتاده بود و ضربه [[جریان اپورتونیستی چپ نما در سازمان مجاهدین خلق (۱۳۵۴)|اپورتونیستهای چپ نما]] در سال ۱۳۵۴ را (در مجاهدین) سبب گردید، خود معلول جا نیفتادن مسأله و جایگاه عنصر رهبری در سازمان بود. به بیان خلاصه، تجربه منفی زیرپا گذاشتن عنصر ایدئولوژی تنها با زیر پا گذاشتن عنصر رهبری امکانپذیر بود و امکانپذیر شد. منتهی با وجود این، همان تجربه دهساله اول سازمان دوباره در اینجا تکرار گردید. زیرا در تجربه این دوران نیز اگر چه نقش تعیینکننده عنصر رهبری در احیای عنصر ایدئولوژی و تشکیل دوباره سازمان، در عمل برهمگان روشن بود اما به لحاظ نظری علیرغم اشارات مکرر و حتی نشر بعضی جزوات، بر عنصر رهبری، به عنوان رکن اساسی ایدئولوژی به صورت بایسته و برجستهای تأکید نشده و نتیجتاً مجموعهی اعضاء بویژه توده عظیم هوادار به صورت عمیقی نسبت به آن حساس نبودند. بدین دلیل سازمان مجاهدین(در سال ۱۳۶۴) در حالی میخواست بیستمین سالگرد خود را پشت سر بگذارد که این نقص ایدئولوژیک بیست ساله را همچنان با خود حمل میکرد و در واقع به صورت یک بمب ایدئولوژی سوز سازمانبرانداز در بطن خود نهفته داشت. در اینجا بود که مجاهدین در پاسخگویی به ضرورت مهمتر عام ایدئولوژیک آن میرسند که به صورت حلقهای مفقوده در مجموعهی اصول عام اعتقادیشان جای آن خالی بود. در اینجا بود که در یک حرکت خیره کننده و شگفتانگیز انقلابی، ثقل دوم سازمان مجاهدین یعنی عنصر رهبری تولد یافت و به عنوان همزاد جداییناپذیر عنصر ایدئولوژی، دین و ایدئولوژی آنها را تکمیل کرد.»<ref>ضرورت عام رهبری- دکتر محمد حسین حبیبی</ref></blockquote>به این ترتیب از نظر مجاهدین اگر وجود چنین پاشنه آشیل یا نقصانی در سازمان مجاهدین در سالهای گذشته بحرانساز نشده بود، در سال ۱۳۶۴، دهها عامل دست به دست هم میداد تا پتانسیل این نقصان بزودی بالفعل شده و خود را بارز کند: | ||
از جمله این عوامل چنین است: | از جمله این عوامل چنین است: | ||
خط ۱۹۶: | خط ۱۹۶: | ||
==== مانع بارز شدن عنصر رهبری از دیدگاه مریم رجوی ==== | ==== مانع بارز شدن عنصر رهبری از دیدگاه مریم رجوی ==== | ||
مریم رجوی معتقد بود، آنچه یگانگی فرد با آرمان و ایدئولوژی خود و رهبری آنرا را خدشهدار کرده و از سانترالیزم سازمانی فاصله میدهد، همانا وابستگیها، جاذبههای غیرمبارزاتی و به عبارتی اندیشهای است که نقطهی مرکزی آن جنسیتگرایی است. جنسیتگرایی در یک کلام یعنی اندیشهای که اصالت را نه به انسان بودن، بلکه به جنس فرد میدهد. اندیشهای که به دنبال خود مردسالاری، دیدگاه کالایی نسبت به زن، خودخواهی و… را به دنبال دارد. جنسیتگرایی توام با فردگرایی خودخواهانه که روی دیگر سکهی جنسیتگرایی است، افراد را در چنبرهی زندگی خصوصی و دغدغههای عادی میان زن و مرد فرو برده و از یک زندگی آرمانی و به عبارتی مبارزه در راه آزادی دور میکند. زن را به سمت ویژگیهای موسوم به «ویژگیهای زنانه» یعنی ضعیف بودن، وابسته بودن، غیرمسئول بودن، عدم جسارت و… سوق داده و مرد را به سمت خودخواهی، رقابت، قدرت طلبی و… هدایت میکند. | [[مریم رجوی]] معتقد بود، آنچه یگانگی فرد با آرمان و ایدئولوژی خود و رهبری آنرا را خدشهدار کرده و از [[سانترالیزم دموکراتیک|سانترالیزم]] سازمانی فاصله میدهد، همانا وابستگیها، جاذبههای غیرمبارزاتی و به عبارتی اندیشهای است که نقطهی مرکزی آن جنسیتگرایی است. جنسیتگرایی در یک کلام یعنی اندیشهای که اصالت را نه به انسان بودن، بلکه به جنس فرد میدهد. اندیشهای که به دنبال خود مردسالاری، دیدگاه کالایی نسبت به زن، خودخواهی و… را به دنبال دارد. جنسیتگرایی توام با فردگرایی خودخواهانه که روی دیگر سکهی جنسیتگرایی است، افراد را در چنبرهی زندگی خصوصی و دغدغههای عادی میان زن و مرد فرو برده و از یک زندگی آرمانی و به عبارتی مبارزه در راه آزادی دور میکند. زن را به سمت ویژگیهای موسوم به «ویژگیهای زنانه» یعنی ضعیف بودن، وابسته بودن، غیرمسئول بودن، عدم جسارت و… سوق داده و مرد را به سمت خودخواهی، رقابت، قدرت طلبی و… هدایت میکند. | ||
به عبارت دیگر، مریم رجوی معتقد بود آنچه سازمان مجاهدین در جمعبندی خود، به آن رسیدهاست، یعنی تأثیرات اندیشهی مردسالارانه، نه یک مشکل کوچک، بلکه ناشی از اندیشهای است بسیار دیرپا به نام جنسیتگرایی که قدمتی به اندازهی تاریخ بشر دارد. دست برقضا این همان اندیشهای است که مانع ارتقاء افراد در امر مبارزه، یگانگی با آرمان و خطوط مبارزاتی آن و نهایتاً سرسپاری به نوک هرم سازمانی یعنی رهبری آن، جهت حفظ مونیزم (وحدت و یگانگی) مبارزاتی میشود. همان خلائی که از سالها پیش وجود داشته و در شرایط دشواری که مجاهدین خلق در آن قرار داشتند، برطرف کردن آن برای حفظ بقاء و رشد سازمانی الزامآور بود.<ref>ضرورت عام رهبری - محمد حسین حبیبی- ۱۵۰</ref> | به عبارت دیگر، مریم رجوی معتقد بود آنچه سازمان مجاهدین در جمعبندی خود، به آن رسیدهاست، یعنی تأثیرات اندیشهی مردسالارانه، نه یک مشکل کوچک، بلکه ناشی از اندیشهای است بسیار دیرپا به نام جنسیتگرایی که قدمتی به اندازهی تاریخ بشر دارد. دست برقضا این همان اندیشهای است که مانع ارتقاء افراد در امر مبارزه، یگانگی با آرمان و خطوط مبارزاتی آن و نهایتاً سرسپاری به نوک هرم سازمانی یعنی رهبری آن، جهت حفظ مونیزم (وحدت و یگانگی) مبارزاتی میشود. همان خلائی که از سالها پیش وجود داشته و در شرایط دشواری که مجاهدین خلق در آن قرار داشتند، برطرف کردن آن برای حفظ بقاء و رشد سازمانی الزامآور بود.<ref>ضرورت عام رهبری - محمد حسین حبیبی- ۱۵۰</ref> | ||
خط ۲۲۳: | خط ۲۲۳: | ||
پس از طلاق مریم رجوی از همسرش، وی به رغم اتهاماتی که میدانست نثارش خواهد شد، در میان بهت و ناباوری همگان، از مسعود رجوی تقاضای ازدواج کرد. مریم رجوی میگوید این دوران، یعنی فاصلهی طلاق تا ازدواج بر او ۳۰ سال گذشت! | پس از طلاق مریم رجوی از همسرش، وی به رغم اتهاماتی که میدانست نثارش خواهد شد، در میان بهت و ناباوری همگان، از مسعود رجوی تقاضای ازدواج کرد. مریم رجوی میگوید این دوران، یعنی فاصلهی طلاق تا ازدواج بر او ۳۰ سال گذشت! | ||
از دیدگاه مریم رجوی طلاق او از همسرش به تنهایی کافی نبود و این نفی را با اثبات همراه نمیکرد. حرکتی که از دیدگاه مجاهدین با رهایی زن و شورش بر جنسیتگرایی آغاز شد و به اثبات و تثبیت رهبری انجامید. برای درک این پدیده، گامها را از نفی تا اثبات بار دیگر میتوان مرور کرد. | از دیدگاه [[مریم رجوی]] طلاق او از همسرش به تنهایی کافی نبود و این نفی را با اثبات همراه نمیکرد. حرکتی که از دیدگاه مجاهدین با رهایی زن و شورش بر جنسیتگرایی آغاز شد و به اثبات و تثبیت رهبری انجامید. برای درک این پدیده، گامها را از نفی تا اثبات بار دیگر میتوان مرور کرد. | ||
مریم رجوی به عنوان نمایندهای از نسل زنان مجاهد وارد دایرهی رهبری شده بود تا رهایی و برابر زنان را تضمین کند. او همزمان عنصر جنسیتگرایی را ضدمبارزه و مانع پیشرفت ضروری سازمانش حول مقولهی آرمان و رهبری عقیدتی تشخیص داده و قصد کرده بود آن را از سر راه برداشته و به ویژه برای زنان راهگشای چشماندازی جدید باشد. | مریم رجوی به عنوان نمایندهای از نسل زنان مجاهد وارد دایرهی رهبری شده بود تا رهایی و برابر زنان را تضمین کند. او همزمان عنصر جنسیتگرایی را ضدمبارزه و مانع پیشرفت ضروری سازمانش حول مقولهی آرمان و رهبری عقیدتی تشخیص داده و قصد کرده بود آن را از سر راه برداشته و به ویژه برای زنان راهگشای چشماندازی جدید باشد. |