کاربر:Ehsan/صفحه تمرین

مبارزه مسلحانه نوعی از مبارزه است که در آن از سلاح و قهرسازمان‌یافته برای سرنگون کردن حکومت‌های دیکتاتوری و تمامیت‌خواه استفاده می‌شود. بسیار طبیعی است که هر انسان و در نتیجه هر جریان سیاسی ساده‌ترین و کم‌هزینه‌ترین روش را برای پیشبرد مبارزه و رسیدن به هدف انتخاب کند. در نتیجه طور معمول مبارزه مسلحانه هنگامی به عنوان یک استراتژی یا راه حل در مقابل احزاب و گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی قرار می‌گیرد، که امکان مبارزه‌ی مسالمت آمیز از میان رفته باشد. بر اساس یک اصل در دانش مبارزه، استراتژی مبارزه‌ی انقلابی را دشمن به نیروی انقلابی تحمیل می‌کند. در بیانیه استقلال آمریکا به عنوان یکی از مهم‌ترین اسناد حقوق بشر در جهان،‌این حق یعنی حق مبارزه‌ی قهرآمیز برای سرنگون کردن حکومتی که حقوق شهروندان خود را اعاده نمی‌کند، به رسمیت شناخته شده است.

انواع استراتژی مبارزه انقلابی

مبارزه برای تحقق اهداف سیاسی در کلی‌ترین شکل به دو دسته‌ی مبارزه‌‌ی قهرآمیز و مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز یا پارلمانتاریستی تقسیم می‌شود. تعیین روش مبارزه، همواره از شرایط حریف آغاز می‌شود. چه در کلی‌ترین شکل،‌ یعنی در پیش گرفتن مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز یا قهرآمیز، و چه در تدوین اشکال و استراتژی یک مبارزه‌ی قهرآمیز.

مبارزه‌ی مسلحانه انقلابی زمانی ضروری می‌شود که امکان مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز وجود ندارد. هر سازمان یا حزب یا جریان سیاسی جدای از این‌که یک جریان انقلابی باشد یا نباشد در یک شرایط دموکراتیک می‌تواند اهداف خود را با هزینه‌ی بسیار کمتر، برآورده کند یا دستکم برای آن تلاش نماید. به عبارت دیگر، مبارزه‌ی مسلحانه به‌ دلیل به بن بست رسیدن مبارزات سیاسی و مطلق شدن دیکتاتوری‌ها و فشار روز افزون بر اقشار مختلف اجتماعی به نیروهای انقلابی تحمیل می‌شود.

کما اینکه به عنوان مثال در کشورهای اروپایی، مبارزه برای بدست آوردن حقوق ملت‌ها نیازی به مبارزه مسلحانه ندارد، زیرا مسیر برای مبارزه مسالمت‌آمیز بسته نیست. مائو در رابطه با مبارزات کارگری در اروپا و آمریکا می‌گوید:

تربیت کارگران و فـراهم آوردن نیروهـا از طریق یک مبارزه قانونی طویل المدت و به این ترتیب آماده شدن برای واژگونی نهائی سرمایه داری، وظیفـه پرولتاریـا در کشورهای سرمایه داری است. در آنجا مسئله عبارت است از توسل به یک مبـارزه طـولانی، قـانونی، بـه خـدمت گـرفتن تریبون پارلمانی، سـازماندهی سـندیکاها و تربیـت کـارگران.

این در حالی است که در سلطه‌ی دیکتاتوری امکان هیچگونه مبارزه پارلمانتاریستی وجود ندارد. به همین دلیل هم

هدف سازمان‌های انقلابی از مبارزه مسلحانه تضعیف حکومت و در نهایت واژگونی رژیم سیاسی حاکم است که به روش‌های مختلف و هم‌راستا با فعالیت‌های سیاسی، تبلیغاتی و اجتماعی صورت می‌پذیرد.

مائو در کتاب خود تحت عنوان «مسائل جنگ و استراتژی» در این رابطه می‌گوید:

هدف از مبارزه مسلحانه در آغاز، نه وارد کردن ضربات نظامی بر دشمن، بلکه وارد کردن ضربات سیاسـی بر دشمن است. هدف این است که به انقلابیون و خلق راه مبارزه نشان داده شود، آنها را از قدرت خویش آگاه گردانـد، نشان دهد که دشمن آسیبپذیر است. نشان دهد که امکان مبارزه هست، دشـمن را افشـا کنـد و خلـق را آگـاه گردانـد.[۱]

وقتی یک نیروی انقلابی به بن‌بست مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز پی می‌برد و با سرکوب عریان توسط دیکتاتور مواجه می‌شود، مبارزه‌ی قهرآمیز را به عنوان تنها راه انتخاب می‌کند. آنگاه یک نیروی انقلابی باید به تدوین استراتژی مبارزه‌ی انقلابی خود بپردازد.

رفیق مائو در سال 1938 در مقالهای تحت عنوان "مسائل جنگ و استراتژی" این تجربه را چنین جمعبنـدی مـیکنـد:

"وظیفه مرکزی و شکل عالی انقلاب، عبارت است از تسخیر قدرت توسط مبارزه مسلحانه، یعنی حل ایـن مسـئله توسـط جنگ. این اصل انقلابی مارکسیسم- لنینیسم در همه جا صادق است. در چین همچنان که در سایر کشورها." مائو سپس میافزایـد: "در چـین وضـع کـاملاً متفـاوت اسـت...." و پـس از تشـریح اینکـه کشـور چـین یـک کشـور

دمکراتیک مستقل نیست بلکه یک کشور نیمهفئودال وابسته است، در مورد شیوه مبارزه در چین چنـین مـیگویـد: "..... در چین نه پارلمانی وجود داردکه بتوان از آن استفاده کرد و نه قانونی که بـرای کـارگران حـق سـازماندهی اعتصـاب را بشناسد. در اینجا وظیفه اساسی پرولتاریا نه گذراندن یک مبارزه قانونی طولانی برای رسیدن به قیام و جنگ و نـه اشـغال بدوی شهرها و سپس روستاها، بلکه حرکتی در جهت عکس است.". ".... در چین شکل عمده مبـارزه عبـارت اسـت از جنگ و شکل عمده سازمان عبارت است از ارتش. تمام اشکال دیگر، از قبیل سازمان و مبارزه تودههای خلق بسیار حائز

اهمیت و مطلقاً لازمند و در هیچ حالتی نباید نادیده گرفته شوند، ولی همه آنها تابع منافع جنگ هستند....".

و از حاصل تحلیل خود، آن شیوهای از مبارزه و تشکل سازمانی را ارائـه میکند که در آن زمان راه مبارزه مسلحانه را میگشاید. خصوصیت کار رفیق مسعود در این است که نشان میدهـد کـه چگونه بدون وجود حزب میتوان این مبارزه را آغاز کرد و چگونه در آن شرایط خاص تدارک جنگ بـه معنـای خـود

جنگ است.

آگاهی هر آینه با صداقت انقلابی توام شود، منشاء ایمانی تزلزلناپذیر میگردد

رفیـق مسـعود هنگـامیکـه مـیگویـد مبـارزه مسـلحانه تـا برقـراری دیکتاتوری خلق شکل اصلی مبارزه است، سخنی تازه به بیـان آورده کـه بـا تمـام تجربیـات گذشـته در تضـاد اسـت.

رفیق مائو در سال 1938 در مقالهای تحت عنوان "مسائل جنگ و استراتژی" این تجربه را چنین جمعبنـدی مـیکنـد:

"وظیفه مرکزی و شکل عالی انقلاب، عبارت است از تسخیر قدرت توسط مبارزه مسلحانه،

چنین است که شکست یک گروه مبارزه مسلح، تاثیری تعیینکننده بر سرنوشت مبارزه نـدارد. اگـر قبـول داریـم کـه مبارزه طولانی است، اگر قبول داریم که مبارزه با تشکل گروهی آغاز میشود، چه اهمیتی دارد که گروهی در این میان از بین بروند. مهم این است که اسلحهای که از دست رزمندهاش میافتد، رزمنـدهای دیگـر باشـد کـه آنـرا بـردارد، اگـر گروهی شکست مـیخـورد، گروهـی دیگـر باشـد کـه راه او را دنبـال کنـد.

  1. مائو در سال 1938 در مقالهای تحت عنوان "مسائل جنگ و استراتژی