کاربر:Ehsan/صفحه تمرین

طبعا بیان عملکردم مقاومت در طول چهل سال در یک متن کوتاه امکان‌پذیر نیست.

و اما مجاهدین چه کردند؟ برای کوتاه تر کردن مطلب از سال ۶۷ شروع میکنیم و تنها با اشاره به برخی از تیترها با نگاهی گذرا: خمینی قصد دارد جنگ ضد میهنی را به قول خودش تا فتح قدس از طریق کربلا ادامه دهد. اما ناگهان در27 تیرماه ۱۳۶۷ آتش بس را پذیرفته و اذعان می‌کند که علیرغم میل باطنی مجبور به این کار است. خودش آنرا به جام زهر تشبیه می‌کند و می گوید که دلیل پذیرفتن آنرا فعلا نمیتواند بیان کند! براستی چرا خمینی از شعار« فتح قدس از طریق کربلا» ناگهان کوتاه آمد؟ جنگی که بهترین سرپوش بر سرکوب داخلی، انگیزه بخش برای نیروهای بسیجی و سرپوشی بر وضعیت نابسامان داخلی بود. خمینی میداند که آتش بس او را وارد فاز جدیدی خواهد کرد. فاز مطالبات مردمی و بیرون زدن تضادها و شکافها ! او به همین دلیل جنگ را نعمت الهی معرفی میکرد.. فرماندهان سپاه بعدها دلیل پذیرفتن آتش بس را افشا میکنند: یک ماه پیش از پذیرش آتش بس، مجاهدین در عملیاتی به نام چلچراغ که آخرین شماره از سلسله عملیاتهای آن‌ها بود، شهر مهران را تسخیر کرده و دو لشکر و یک تیب سپاه را منهدم کردند! آن‌ها شعار دادند: امروز مهران، فردا تهران! مجاهدین دراین عملیات نزدیک به دو میلیارد دلار غنیمت گرفتند! اینجاست که مشخص میشود خمینی چرا آتش بس را پذیرفت و چرا حاضر نبود دلیل این کار را نیز بیان کند! خمینی بوضوح می بیند که اگر با پذیرفتن آتش بس راه مرزها را نبندد، مجاهدین بزودی پس از آماده سازی های لازم در حمله بعدی به قصد تهران حرکت میکنند! پاسدار سعید قاسمی در یکی از سخنرانی هایش میگوید: در آنزمان توان دفاعی ما بسیار پایین بود! به این ترتیب مجاهدین تنور جنگ طلبی خمینی را گل گرفته ، آتش بس را به خمینی تحمیل کرده و جام زهر را در گلوی او ریختند! خمینی دق مرگ شد. با پایان یافتن جنگ و در عدم حضور خمینی ،‌فاز بیرون زدن شکافها و شقه ها در نظام آغاز شد. در همین دوران است که آلترناتیو سیاسی به رهبری مریم رجوی در سطح بین المللی شکلی جهانی به خود میگیرد. . رژیم تکپایه است و جناح سخت سر(اصولگرا) تمامی حاکمیت را قبضه کرده است. این موضوع به لحاظ بین المللی انزوای روز افزونی را برای رژیم به دنبال دارد و مریم رجوی به عنوان رئیس جمهور آلترتانیو اوج بیشتری میگیرد. در سال 1376 خامنه‌ای علیرغم میل باطنی مجبور است در برابر او یعنی در برابر مریم رجوی به خاتمی تن بدهد تا چهره نظامش را کمی مدره تر نشان بدهد.

آمدن خاتمی برای خامنه‌ای آغاز شقه در حکومت است اما با اوجگیری آلترناتیو سیاسی مریم رجوی، خامنه‌ای مجبور است به گزینه خاتمی تن بدهد تا برگ خود را در مقابل او بازی کند و جلو انزوای بیشتر نظام را بگیرد.  به این ترتیب مجاهدین اولین شقه را به نظام تحمیل میکنند و رژيمی که  تکپایه و یکدست بود،  دو سره میشود.

انتخابات نزدیک شده و خاتمی مجددا کاندید می‌شود. خامنه‌ای دیگر نمیتواند خاتمی را تحمل کند. او به اندازه کافی با ایجاد شقه و شکاف، نظام را تضعیف کرده است. خامنه‌ای تصمیم دارد صلاحیت خاتمی را رد کند و اجازه ندهد او مجددا رئیس جمهور شود. اما با وجود مجاهدین و عملیاتهای آن‌ها در داخل ایران(به هلاکت رساندن لاجوردی،صیادشیرازی و ....) و مطرح شدن این آلترناتیو در سطح بین المللی که بویژه توسط یک زن رهبری میشود، خامنه‌ای بازهم به خاتمی به عنوان چهره مدره نظام نیاز دارد.

پس برای حذف خاتمی باید اول مجاهدین را کمر شکن کند. خامنه‌ای تصمیم میگیرد با زدن ضربه نظامی مجاهدین را دستکم مدتی در محاق فرو ببردو در این فرصت خاتمی را کنار بزند. او تایید صلاحیت خاتمی را به شکلی غیرطبیعی به تعویق می اندازد تا آماده سازی حمله موشکی به  مجاهدین انجام شود. صدها موشک به مجاهدین مستقر در عراق شلیک میشود. مجاهدین از یک روز قبل دست خامنه‌ای را خوانده اند و پی برده اند که به تعویق انداختن تایید صلاحیت خاتمی به معنی خواست خامنه‌ای برای حذف اوست. مجاهدین میدانند که خامنه‌ای برای حذف خاتمی اول به مجاهدین حمله می‌کند تا آن‌ها را حذف کند. مجاهدین براساس این تحلیل سیاسی و علائم موجود پیشاپیش از قرارگاههای خود خارج شده و به مکآن‌های امنی میروند . صدها موشک در بامداد ۲۹ فروردین ۱۳۸۰  به مقرات مجاهدین شلیک میشود. مجاهدین هیچ آسیبی نمی بینند. طرح خامنه‌ای به شکست می انجامد و شب ۳۰ فروردین درست در آخرین فرصت تایید صلاحیت کاندیداها ، خامنه‌ای مجبور به تایید صلاحیت خاتمی و پذیرفتن شقه ی مجدد میشود چرا که نتوانست مجاهدین را با حمله موشکی از دور خارج کند. مجاهدین باز هم شقه را به نظام تحمیل میکنند. 

جنگ گرگ ها در راس نظام اوج میگرد. در تمامی این سالها این جنگ درست به دلیل حضور مخالفینی که جز بر طبل سرنگونی نمیکوبند انجام میشود. اصل دعوای دو جناح با یکدیگر بر سر شیوه ی پیشنهادی آن‌ها برای بقاست. در قیام ۸۸ احمد خاتمی مجاهدین را فرمانده قیام معرفی می‌کند. همچنین مجاهدین برای اولین بار چهره از فعالیتهای هسته ای نظام برمی‌دارند. اولین افشاگر فعالیتهای هسته ای رژیم مجاهدین بودند. سلسله افشاگری های بعدی آنهم با اطلاعات و جزئیات بسیار دنیا را در شوک فرو می برد و رژیم را وارد تونلی می‌کند که نهایتا به برجام، تضعیف جدی رژیم و زهرخوران ولی فقیه و تحریم سران نظام منجر میشود. خامنه‌ای دیگر تحمل روحانی و ادامه شقه و شکاف را ندارد. او هنوز به دنبال یکدست کردن نظام است. او برای این کار ابراهیم رئیسی را انتخاب کرده است. او تصمیم دارد با دستکاری در آراء رئیسی را به ریاست برساند. مجاهدین وارد می‌شوند. جنبش دادخواهی و افشای شرکت کنندگان در اعدامهای ۶۷ ، ابراهیم رئیسی را به منفور ترین چهره ایران تبدیل می‌کند. او به عنوان شیخ قتل عام معرفی شده و نام رئیسی با قتل عام ۶۷ گره می‌خورد. فضای عمومی جامعه چنان علیه رئیسی برانگیخته میشود که اگر خامنه‌ای آراء را دستکاری کند،‌ به احتمال قوی با قیامی مشابه قیام ۸۸ منجر خواهد شد. خون شهدای مجاهد در سال ۶۷ کار خود را کرده است. آخوند رئیسی تبدیل به کارتی سوخته میشود و خامنه‌ای به ناچار به روحانی تن میدهد. روحانی که هر روز حضورش در نظام به معنی اوج گرفتن دعواهای جناحی است مجاهدین باز هم شقه و شکاف را به نظام تحمیل میکنند. مجاهدین قصد دارند سپاه پاسداران را که بازوی حفظ این نظام است ، در لیست تروریستی ثبت کنند.آن‌ها شروع به افشای فعالیتهای تروریستی سپاه در کشورهای منطقه و فعالیتهای موشکی آن میکنند. این فعالیتها چند سال به طول می انجامد و سرانجام نتیجه میدهد.سپاه پاسداران در لیست تروریستی وارد شده و تقریبا فلج میشود.خود رژیم به این تحریم ، تحریمهای سیاهچاله ای میگوید . بله مجاهدین هنوز هم هستند. ارتش آزادیبخش و کانون‌های شورشی تنها راه سرنگونی این نظام است. آیا این نظام جز با ورود یک نیروی سازمانیافته و قدرتمند از قدرت کنار می‌رود؟! مجاهدین تجربه‌ای طولانی در مبارزه با دیکتاتوری دارند و سخنانشان از سر شکم‌سیری و نتیجه‌ی بحث‌های تئوریک نیست. آنها در میدان عمل و با پرداخت بها به راه‌حل‌ها و تاکتیک‌ها و استراتژی خود دست یافته‌اند.