کاربر:Javad/صفحه تمرین2
علی اکبر اکبری ده بالایی
علیاکبر اکبری (رضا) عضو سازمان مجاهدین خلق ایران بود، علی اکبر اکبری ده بالایی در شهریور۱۳۵۷ در ایلام متولد شد. سالهای طفولیت را در خانوادهیی متوسط گذراند و تحصیلاتش را در دبیرستان، تا دوم هنرستان ادامه داد. بعد از آشنایی با سازمان مجاهدین خلق ایران ارتباط خود را با این سازمان برقرار و به زودی به مجاهدین پیوست و بعد از گذراندن آموزشهای مبارزاتی به درخواست خودش برای انجام عملیات در ایران داوطلب میشود و بعد از کسب آمادگیهای اولیه به ماموریت اقدام و به همراه هم تیمش علی اصغر غزنفرنژاد اقدام به کشتن اسدالله لاجوردی رئیس سابق زندان اوین میکنند، و در این کار موفق میشود اما خودش نیز بعد از شکنجه بسیار زیر شکنجه کشته میشوند.
ارتباط علی اکبر اکبری با سازمان مجاهدین خلق
علی اکبر اکبری دهبالایی پس از برقراری ارتباطش با سازمان مجاهدین خلق در عراق بدنبال پیوستن به سازمان بود. در نامهای که پس از برقراری ارتباط با سازمان از او بجای مانده، میگوید: «تا قبل از اینکه در روابط مجاهدین قرار بگیرم هیچ شناختی از آنان نداشتم. فقط نامشان را شنیده بودم و میدانستم ضد خمینی هستند. اما حالا که این سعادت را یافتهام که با هدفها و آرمان سازمان آشنا شوم با قطع و یقین میگویم اگر نسل ما حتی با گوشهیی از مناسبات و آرمانهای سازمان آشنا شود همهشان بهسوی سازمان پر میکشند»[۱].
برقراری رابطه با مجاهدین باعث جذب بیشتر او به مجاهدین شد.
علیاکبر در همان نامه بعد از وصل ارتباطش با سازمان نوشته است: «کاش زودتر بهدنیای جدید پا نهاده بودم و متولد شده بودم.ای کاش زودتر پرواز را فرا میگرفتم و بال درمیآوردم… بعد از آشنایی با انقلاب خواهر مریم به دنیای جدیدی راه پیدا کردم. دنیایی که اکنون با هیچ چیز عوضش نخواهم کرد».
پیوستن علی اکبر اکبری به مجاهدین خلق
بالاخره علیاکبر به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست و با تلاش پیگیر تمامی آموزشها و تعلیمات مجاهدین را فراگرفت. آشنایی او با انقلاب ایدئولوژیک در درون سازمان انگیزههای او را برای مبارزه بیشتر کرد.
خودش در نامهیی نوشته است: «نیرویی که به من قوت میدهد؛ کلید این ساختمان پیچیده، مریم است. احساس میکنم دارم سبکبال میشوم… الگوی دنیای خواهر مریم الگوی من میباشد، یعنی مجاهدین، مجاهدی که اینقدر نامش در سراسر ایران و جهان بر سر زبانها جاری است».
علی اکبر اکبری و اعلام آمادگی برای انجام ماموریت
عاقبت همانطور که خود گفته بود آموزشهایش به مرحله عمل میرسند. او با انگیزه ای بالا آمادگی خود را برای شرکت در عملیات اعلام میکند و با اصرار چندینبار از ستاد فرماندهی مجاهدین در داخل کشور میخواهد تا برای او مأموریتی در نظر بگیرند.
چندی بعد به پیشنهاد خودش عملیات کشتن اسدالله لاجوردی رئیس سابق زندان اوین، کسی که تمام اعدامهای سالهای آغازین دهه ۶۰ به عهده او بود در دستور کارش قرار گرفت.
او آماده عملیات میشد و در همین رابطه به یکی از همرزمانش گفته بود: «هر یک روزی که میگذرد و این عملیات دیرتر انجام میشود، یک شلاق بیشتر بر پیکر مجاهدین فرود میآید. بنابراین باید زودتر دست بهکار شوم».
علی اکبر اکبری عملیات را آغاز میکند
سرانجام در اول شهریور ۱۳۷۷ روز عملیات فرا رسید و علی اکبر اکبری به همراه علی اصغر غضنفرنژاد، هم تیم خود برای عملیات محیا شد[۲].
در آخرین نامهیی که از او بهجا مانده نوشته است: «الان تنها یک جمله دارم که میتوانم به همه و بالاتر از همه به رهبریم بگویم. و آن این است: میتوانیم و باید. هر چه فکر میکنم مطلب دیگری وجود ندارد. خدا را واقعاً شکر میکنم که اینقدر خوشبخت هستم که در تقدیرم سازمان و رهبری را نوشته است. و من این افتخار را داشتهام که بهعنوان فردی از این سازمان این عمل مقدس را انجام دهم. حاصل تمام درکها و دریافتهای من در مدتی که با سازمان رابطه داشتهام این است که به هر طریقی باید به مسعود و مریم چنگ بزنیم. در این عملیات اگر تهاجم حداکثر دیدید و اگر رشادتی شنیدید، بدانید هر چه هست نتیجه لحظات وصل ما به برادر مسعود است. با او هستیم که از خود بیخود میشویم».
گزارشهای شنیده شده از خشمی حکایت میکرد که در درون علی اکبر برای مجازات اسدالله لاجوردی دیده میشد
علی اکبر اکبری و انجام ماموریت و ماجرای پس از آن
علی اکبر به همراه علیاصغر غضنفرنژاد هم تیم خود به محل کار اسدالله لاجوردی میروند و پس از بررسی چگونگی محافظت از لاجوردی، و مناسب دیدن وضعیت برای انجام عملیات وارد مغازه لاجوردی شده و با شلیک گلوله او را از پای در میآورند. علی اکبر اکبری پس از انجام مأموریت، زخمی و دستگیر شد و زیر شکنجه کشته شد. همچنین هم تیم او نیز پس از دستگیری بعد از شکنجه های فراوان اعدام میشود.
سرنوشت پدر علی اکبر اکبری و انتقامی فجیع علیه او
حکومت در انتقامی فجیع پدر علی اکبر اکبری سهراب اکبری ۶۱ ساله را در حالیکه به کار کشاورزی در یکی از روستاهای ایلام مشغول بود مورد حمله قرار داده سپس او را زیر تراکتور له کردند.
پدر علی اکبر اکبری، سهراب اکبری در ماههای بعد از کشته شدن لاجوردی، تحت بازجوییهای بسیاری قرار گرفت و بارها نیز تهدید به مرگ شد.
روایتی متناقض از خبرگزاری وابسته به نظام درباره چگونگی کشته شدن علی اکبر اکبری دهبالایی
لاجوردی توسط دو نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق به نامهای علیاکبر اکبری ده بالایی و علیاصغر غضنفرنژاد کشته میشود که به گفته همسر لاجوردی یکی از مهاجمان فورا سیانور میخورد و خودکشی میکند اما نفر دوم فرار میکند و لی در آبادان دستگیر میشود اما همین گفته همسر لاجوردی با نوشته تسنیم کاملا متفاوت هست. تسنیم مینویسد در جریان ترور، دو تن توسط وزارت اطلاعات دستگیر شدند. علی اکبر اکبری، در اثر شدت جراحات وارده در حین عملیات، در بیمارستان درگذشت[۳].
موضعگیری محمد خاتمی درباره اسدالله لاجوردی
خاتمی كه در آن زمان رییسجمهور بود، از اسدالله لاجوردی بهعنوان «خدمتگزار مردم» یاد كرد و این موضعگیری جنجالی توسط خاتمی باعث شد که تلقی بسیار ی از کسانی که در ذهن خاتمی را روحانی مدره یا در تضاد با دیگران در حاکمیت میدیدند عوض شود و به قول عده ای، خاتمی چهره واقعی خود را بعد از این اتفاق نشان داد!