کاربر:Javad/صفحه تمرین3

نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۹:۳۳ توسط Javad (بحث | مشارکت‌ها)

محسن رضائی با نام اصلی «سبزوار رضایی میرقائد» (۱۰ شهریور ۱۳۳۳ در مسجد سلیمان) در مسجد سلیمان به دنیا آمد. قبل از انقلاب در سال ۱۳۵۲ برای تحصیل رشته مهندسی مکانیک به تهران آمد و وارد گروه منصورون شد و بعد از انقلاب از اعضای اصلی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شد. وی پس از تأسیس سپاه پاسداران عضو شورای مرکزی سپاه شد و فرمانده اطلاعات سپاه را برای ۲ سال به عهده گرفت محسن رضایی در اولین ماههای جنگ ایران با عراق از سوی خمینی به عنوان فرمانده ستاد کلی نیروهای مسلح به فرماندهی سپاه انقلاب اسلامی انتخاب شد. در همان زمان او نام خود را از سبزوار رضایی میرقائد به محسن رضایی تغییر داد و شناسنامه‌ی المثنی گرفت و در طول ۸ سال جنگ او فرمانده سپاه بود، محسن رضایی به مدت شانزده سال، از ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۶ فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به عهده داشت[۱]. وی هم‌اکنون دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام است.

زندگی

محسن رضایی با نام اصلی سبزوار رضایی میرقائد در مسجد سلیمان به دنیا آمد. قبل از انقلاب در سال ۵۲ به تهران آمد و وارد گروه منصورون شد. بعد از انقلاب از سوی خمینی به عنوان فرمانده ستاد کل نیروهای مسلح به فرماندهی سپاه انقلاب اسلامی انتخاب شد. وی به مدت ۱۶ سال فرمانده سپاه بود.

محسن رضایی با عضو دیگر گروه منصورون به نام معصومه خدنگ در سال ۱۳۵۳ ازدواج کرد. نام فرزندان او، احمد، سارا، علی، زهرا و مهدیه است که فرزند بزرگش احمد در ایام ریاست جمهوری خاتمی به آمریکا پناهنده شد و مصاحبه ای جنجالی علیه حکومت ایران انجام داد و بعدها به طرز مشکوکی در هتلی در دبی به قتل رسید.

مناصب

عضو گروه منصورون در ده ۵۰

عضو تیم محافظ خمینی ۱۳۵۷

عضو هیئت تدوین اساسنامه‌ی سپاه ۱۳۵۷

عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ۳ ماه ۱۳۵۸

فرمانده موسس واحد اطلاعا و بررسی های سیاسی سپاه از سال ۵۸ تا ۶۰

فرمانده سپاه پاسداران از ۶۰ تا ۷۶

تأسیس دو دانشگاه وابسته به سپاه پاسداران

فرمانده قرارگاه خاتم‌الأنبیا در سال ۶۷ تا ۶۸

عضو و دبیر مجمع تشخیص مصلحت از ۷۶ تاکنون

کاندید نمایندگی مجلس در سال ۷۸

کاندید ریاست جمهوری ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸

بازگشت به سپاه پاسداران فروردین ۱۳۹۴

نقض حقوق بشر و تروریسم

موارد نقض حقوق بشر:

محسن رضایی زمانی که مسئول واحد اطلاعات سپاه در اوایل انقلاب بود، بسیاری از اعضا و هواداران سازمانهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی توسط این واحد، دستگیر و شکنجه و اعدام شدند.

سرکوب گروه های سیاسی

تا پیش از اینکه وزارت اطلاعات تشکیل شود بند ۲۰۹ زندان اوین در اختیار سپاه پاسداران بود که محل بازجویی و شکنجه‌ی بسیاری از فعالانی که عمدتا از نیروهای مخالف نظام و اعضا و هواداران سازمان های سیاسی مانند سازمانهای مارکسیستی و سازمان مجاهدین خلق ایران بود.

محسن رضایی در مصاحبه ای در بهمن ۱۳۸۹درباره وقایع دهه ۶۰ گفت:

«سال ۶۰ تمام شهرهای ایران بدون استثناء درگیر زد و خورد بود و موتور نیروهای انقلاب در این سال روشن شد. در این سال واقعاً نمی‌دانستیم که آیا باید با عراقی‌ها بجنگیم یا تهران را نگه داریم. چرا که در تیر سال ۶۰ از یک طرف با کمبود اسلحه در جنگ تحمیلی مواجه بودیم و از یک طرف خیابان‌های تهران و مجاور مجلس و قوه قضائیه در آماج بمب و انفجارات بود».

در زمان تصدی محسن رضایی در مقام فرماندهی سپاه پاسداران ترورهای مخالفان نظام در خارج از کشور و داخل کشور انجام شد. محسن سازگارا در این مورد گفت: محسن رضایی بعد از ورود به سپاه، بخش اطلاعات وتحقیقات سپاه راکه قراربود به صورت مغز متفکر و برنامه‌ریز سپاه باشد و حداکثر به صورت واحد اطلاعات نظامی برای سپاه عمل کند به صورت یک سازمان امنیت درآورده و خود در راس آن قرار گرفت. همچنین او در زمان جنگ مطرح نمود که سپاه باید ارگان‌هایی برای مقابله با مخالفین نظام داشته باشد.

سرکوب ملیتها و اقوام

هاشمی رفسنجانی نیز درباره نقش سپاه که فرمانده آن محسن رضایی بود گفت:

«اوّلین‌ آثار مثبت‌ تشکیل سپاه در درگیری‌ مؤثر با نیروهای‌ شورشی‌ ضد انقلاب‌ بود که‌ به‌ تدریج‌ آنها را شکست‌ دادند و متواری‌ کردند. کانون‌های‌ فتنه‌ در خوزستان‌ که‌ خلق‌ عرب‌ ایجاد کرده‌ بود، کردستان‌، ترکمن‌صحرا، بلوچستان‌ و جاهای‌ دیگر با حضور فرزندان‌ سپاه‌ متلاشی‌ و منهدم‌ شد. یکپارچگی‌ کشور حفظ‌ شد. سپاه‌ خودش‌ را نشان‌ داد و ارزشش‌ را در همان‌ گام‌های‌ اوّلیه‌ و برخوردهای‌ درون‌شهری‌ اثبات‌ کرد.»

رضایی در تایید نقش خود در سرکوب قیام کردستان می‌گوید:  «از همان ابتدای تشکیل اطلاعات سپاه مسائل را با امام در میان می‌گذاشتم و حتی در سال ۵۸ که امام در بیمارستان بستری بود و دکتر عارف پزشک امام به هیچ کدام از مسئولان اجازه حضور در بیمارستان را نمی‌داد اما من به امام نزدیک می‌شدم و اطلاعات را در گوش امام می‌گفتم. در این سال که اوج درگیری با کودتاچیان وگروهک فرقان بود، مسائل عجیبی در کردستان و سیستان و بلوچستان رخ داد که در این زمان‌ها رابطه‌ام با امام زیادتر شده بود و برخی اوقات که امکان ملاقات نبود حوادث را خدمت ایشان می‌نوشتم.»

توبا کمانگر که بیش از یک سال (خرداد ۱۳۶۰ تا مرداد ۱۳۶۱) به عنوان گروگان برای آزاد شدن چند تن از پاسداران که در دست نیروهای کومه‌له بوده‌اند، در دو زندان، یکی در ده‌نشور کامیاران و دیگری در زندان سپاه در مقر سابق ساواک در سنندج بوده است، علیه محسن رضایی شهادت داده است. وی که سه بار در زندان سپاه در سنندج با رضایی مواجه شده است، از سوی وی و سایر مسئولان زندان‌ها، با این تهدید مواجه شده که یا باید ازدواج با یکی از پاسداران را بپذیرد و یا اینکه اعدام می‌شود. این در حالی است که وی در آن زمان متاهل و باردار بوده است.

توبا کمانگر در شهادت نزد عدالت برای ایران می‌گوید: «بعد از شش ماه هر کاری کردند من در هیچ رابطه‌ای تسلیم نشدم و اصلا در هیچ رابطه کاری یا تشکیلاتی چیزی نگفتم. این محسن رضایی که حالا خودش را برای رئیس جمهوری ایران کاندید می‌کند، آن موقع سال شصت در زندان‌های سنندج بود؛ کلا زندان‌های کردستان. او آمد. این‌ها با محسن رضایی صحبت کرده بودند. به او گفته بودند که من شش ماه در زندان هستم، جرمم این است که خودم کومه‌له هستم و تمام خانواده‌ام کومه‌له است و شش ماه است که نه حاضر شدم به اینها هیچ حرفی بزنم و نه حاضرم با هیچ کدام از این‌ها ازدواج کنم. بعد از شش ماه من را بردند زندان ساواک سنندج. آن جا یک هفته توی یک سلول تکی بودم، توی این هفته سه بار همان آقای محسن رضایی، آمد من را دادگاهی کرد. یکی از جاش‌هایی[۱] که توی همان ده بودند که من زندانی بودم، آوردند برای ترجمه. روز اول اصلا چشم من را نبسته بودند ولی روز دومش که من توی اتاق سلول بودم گفت شش ماه توی زندان هستی، این هم جرم تو است، تو خودت کومه‌له هستی، خلاصه خیلی در مورد کومه‌له حرف های چرت و پرت گفت، فحش داد و گفت حتما مطمئن باش همه را یکی پس از دیگری می‌گیریم و همه را می‌آوریم پیش تو و تو هم با آنها یکی پس از دیگری اعدام می‌شوی. من هم گفتم باشد! مهم نیست! اعدام کنید من مشکلی ندارم.

«حامله بودم، شش‌ماهم بود. روز دوم که ما را بردند پایین، چشمم را بسته بودند، ولی می‌دانم که خیلی پایین رفتیم. توی ساواک سنندج بودیم، از هر طبقه‌ای که پایین می‌رفتیم صدای جیغ کشیدن دختران می‌آمد، از تمام گوشه و کنار زندان.  اصلا من توی این شش ماهی که توی اون ده زندان بودم و هر روز مرگ خودم را جلوی چشمم می‌دیدم، به اندازه  این یک هفته ناراحت نشده بودم. بعد از هر طبقه‌ای هم که پایین می‌رفتیم، می‌گفت ببین اینها همه‌شان که جیغ می‌کشند، هم‌عقیده‌های تو هستند، کومه‌له‌ای هستند، ولی دارند شکنجه می‌شوند و بهشان تجاوز می‌شود. محسن می‌گفت.

«من آن موقع چون نمی‌توانستم فارسی صحبت کنم یک نفر را آورده بودند. چشمم بسته بود، یک نفر هم دستم را گرفته بود. محسن رضایی با ما بود. او گفت: “با تو هم این کار را خواهیم کرد اگر حرف نزنی.” من هم هیچی نگفتم، او واژه تجاوز را استفاده کرد. گفت که این‌هایی که جیغ می‌زنند، از هم‌فکران تو، از هم‌عقیده‌های تو، کومه‌له‌ای هستند. من هیچی نگفتم. ولی من را بردند توی یک اتاقی، نشستم روی صندلی. گفتند ساعت نه صبح است. تا ساعت هشت شب، از من سوال و جواب کردند. حتی یک ذره آب هم ندادند بخورم. گفتند اینجا می‌مانی. محسن گفت: “تو خیلی از آنهایی که هستند نمی‌توانی قوی‌تر باشی، خودت این همه سر و صدا را می‌شنوی و می‌دانی چیست، فقط خیالت راحت باشد که از این ها بدتر به تو خواهیم کرد.”

«گفت: “فقط یک کار می‌کنیم، ممکن است بگذاریم زنده بمانی تا بچه‌ات به دنیا بیاید. اگر تا آن موقع توانستیم [صبر کنیم]، اگر هم نکردیم، نکردیم. مهم نیست. من هم گفتم مهم نیست، مثل تمام انسان‌هایی که از بین رفتند. واقعا اصلا هم ترسی نداشتم فقط تنها چیزی که داشتم و خیلی ناراحت شدم که اصلا تو نمی‌توانستی از طبقه پایین بروی و صدا و هوار و جیغ را نشنوی.

«متاسفانه نمی‌گذاشتند با هیچ کسی روبه‌رو بشم و کسی را ببینیم. چون می‌دانستند که همه ماها همدیگر را می‌شناسیم و متاسفانه هیچ کسی نبود. توی آن یک هفته که توی زندان سنندج بودم تنها بودم، فقط توی یک سلول کوچک که یک دستشویی و یک تخت تویش بود و هیچ کسی نبود آنجا. بعد از این یک هفته، روز آخر، محسن رضایی آمد و گفت: “ما تو را به همان زندان دهاتی که بودی بر می گردانیم ولی من با رئیس آن زندان صحبت کردم که یا قبل از فارغ شدنت تو را اعدام بکنند یا اینکه بگذارند بچه‌ات به دنیا بیاید بعد تو را اعدام کنند، یا اینکه یک راه دیگر خیلی راحتی هم داری، می‌توانی با یکی از برادران مسلمان ازدواج کنی.” من هم هیچی نگفتم.»

توبا کمانگر تاکید می‌کند: «من خودم شاکی محسن رضایی هستم. یک بار بدون چشم‌بند او را دیدم و دو بار با چشم‌بند که دیگر از روی صدایش او را می‌شناختم که همان محسن رضایی ست.»

محسن رضایی در لباس کردی در کنار علی خامنه‌ای، رییس جمهور وقت، ۰جبهه‌های جنگ ایران و عراق)

مصاحبه با دو زندانی مرد که در همان زمان در زندان سنندج بازداشت بوده‌اند ثابت می‌کند که محسن رضایی، به عنوان فرمانده سپاه پاسداران، مکررا از قرارگاه حمزه سید الشهدا که در ارومیه قرار داشته بازدید می‌کرده است. این قرارگاه نه فقط مسئول امور مربوط به جنگ در استان‌های غربی کشور بود، در امور امنیتی از جمله گروه‌های سیاسی مخالف نیز صلاحیت داشته است. محسن رضایی و سایر فرماندهان سپاه در راستای رسیدگی به امور مربوط به قرارگاه یاد‌شده، از زندان سنندج نیز بازدید می‌کرده‌اند. مصاحبه‌شوندگان بر این باورند که اگر زندانی به دلیلی برای مقامات سپاه که امور امنیتی کردستان را در دست داشته‌اند مهم می‌بود، محسن رضایی می‌توانست در یکی از بازدیدهای خود وارد پرونده وی نیز بشود. به نظر می‌رسد توبا کمانگر هم به دلیل موقعیت همسرش در کومه‌له و هم به دلیل موضوع گروگان‌ها و مبادله آنها، اهمیت ویژه‌ای برای مقامات سپاه داشته است.

۲- مشارکت در ترورهای خارج از کشور

سپاه پاسداران همچنین در سال‌های پس از جنگ در تعدادی عملیات تروریستی خارج از از مرزهای ایران دخالت داشت. در ۲۶ شهریور ۱۳۷۱، در رستورانی به نام میکونوس در شهر برلین سه تن از رهبران حزب دموکرات کردستان ایران و یکی از دوستان ایشان در عملیاتی تروریستی به قتل رسیدند. دادگاه این پرونده سه سال و نیم طول کشید و در نهایت مقامات آلمان به این نتیجه رسیدند که دولت ایران مستقیما در این قتل‌ها دخالت داشته است. ابوالحسن بنی‌صدر در جریان دادگاه، شهادت بر وجود کمیته‌ای به نام «کمیته امور ویژه» که یکی از نقش‌های آن زمینه‌سازی و نظارت بر انجام ترورهای سیاسی است داد. کمیته‌ای که موافقت خامنه‌ای و رفسنجانی شرط اساسی پذیرش ترورها در آن است. به شهادت شاهد «سی» یا ابوالقاسم مصباحی، مامور عالیرتبه اطلاعاتی سابق وزارت اطلاعات، که بعدها صحت بسیاری از شهادت‌های او تایید شد و از منابع اصلی دادستانی آلمان به شمار می‌رفت، اعضای ثابت این کمیته  عبارت بودند از:

– آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر یا نماینده‌اش اصغر میرحجازی

– رئیس جمهور (هاشمی رفسنجانی) یا محسن هاشمی، پسرش، به عنوان نماینده

– مسئول امور سیاست خارجی که در آن زمان همان وزیر امور خارجه ولایتی بود

– علی فلاحیان، وزیر اطلاعات

– محمد ری‌شهری (محمد محمدی‌نیک)، اولین وزیر اطلاعات

– محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران

– رضا سیف‌اللهی، رئیس نیروهای انتظامی وقت

– آیت‌الله ابولقاسم خزعلی، عضو شورای نگهبان.[۲]

. در ژانویه ۱۹۹۴(۲۷ تیر ۱۳۷۲) در انفجاری درساختمان مرکز یهودیان در بوینس آیرس ۸۵ نفر کشته و بیش از ۳۰۰ نفر زخمی شدند. دو سال پیش از آن نیز بمبی در سفارت اسرائیل منفجر شد که منجر به کشته شدن ۲۹ نفر شد. آرژانتین و اسرائیل ایران را عامل این انفجارها دانستند و در همین رابطه تعدادی از سران جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۶ از شوی اینترپل تحت تعقیب قرار گرفتند. محسن رضایی به همراه احمد وحیدی، فرمانده سپاه قدس وقت و وزیر دفاع، اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهوری پیشین ایران، علی فلاحیان، وزیر اطلاعات پیشین، علی‌اکبر ولایتی، وزیر امور خارجه پیشین، محسن ربانی، رایزن فرهنگی پیشین سفارت ایران در آرژانتین، هادی سلیمان‌پور، سفیر وقت ایران در آرژانتین و احمدرضا اصغری، دبیر سوم وقت سفارتخانه کسانی هستند که دادستانی آرژانتین خواستار بازداشت آنها بود. البته با صدور این حکم برای هاشمی رفسنجانی، ولایتی و سلیمان‌پور موافقت نشد.

محسن رضایی با تاسیس قرارگاه خاتم‌الانبیا در سال ۱۳۶۸ و ثبت شرکت‌های اقماری، زمینه‌ساز ورود سپاه به فعالیت‌های اقتصادی نیز بود؛ فعالیت‌هایی که امروز بخش گسترده‌ای از اقتصاد ایران از جمله صنعت نفت، گاز، جاده‌سازی، سد‌سازی، موشک‌سازی، تولید خودرو و غیره در اختیار آن است. در ماه مه ۲۰۱۰ قرارگاه خاتم‌الانبیاء، شرکت‌های زیرمجموعه آن و فرمانده آن رستم قاسمی تحت تحریم دولت آمریکا قرار گرفتند. در ۹ ژوئن همین سال نیز شورای امنیت سازمان ملل با صدور قطعنامه‌ای این قرارگاه و چهار مؤسسه زیرمجموعه آن به‌نام‌های مکین، رهاب، فاطر و مهندسین مشاور ایمن‌سازان را به همراه ۴۰ شرکت و مؤسسه ایرانی دیگر در فهرست تحریم‌های خود قرار داد. بر اساس این قطعنامه دارایی‌های این شرکت‌ها در بانک‌های خارجی باید مسدود شود و مسئولان آن‌ها حق مسافرت بین‌المللی ندارند.

۳- مشارکت در سرکوب اعتراضات دی ماه ۹۶

محسن رضایی به عنوان دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در سرکوب اعتراضات دی ماه ۹۶ مسئول است.

او در ۱۶ دی ۱۳۹۶ مدعی شدکه اعتراضات مسالمت‌آمیز مردم در شهرهای مختلف کشور توسط قدرت‌های خارجی برنامه ریز و اجرا شده است  و به این ترتیب از عواملی شد که زمینه سرکوب‌های وسیع و خشن معترضان را فراهم کرد.

در دی ماه ۹۶اعتراضات گشترده‌ای در قالب تجمعات خیابانی به کلیت نظام جمهوری اسلامی در قالب تجمعات خیابانی در بسیاری از شهرهای ایران شکل گرفت. این اعتراضات با خشونت بسیار توسط نیروهای امنیتی و انتظامی سرکوب شد. بر‌اساس منابع رسمی در حدود ۴۰۰۰نفر دستگیر و  دهها تن از سوی پلیس و نیروهای بسیج کشته شده‌اند. حداقل سه تن از بازداشت‌شدگان در زندان جان خود را از دست داده‌اند و درباره دو نفر از این بازداشت‌شدگان ادعا شده که آنها در شرایطی مشکوک دست به خودکشی زده‌اند.

۴- حمایت از بازداشت و  شکنجه دراویش گنابادی

محسن رضایی در مقام دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام از نیروی انتظامی برای سرکوب خشن و وحشیانه دراویش گنابادی در وقایع موسوم به «گلستان هفتم» حمایت و تقدیر کرد.

سی‌ام بهمن و یکم اسفند ۱۳۹۶، تعدادی از دراویش گنابادی دراعتراض به بازداشت هم‌کیشان خود و اعمال محدودیت بر نورعلی تابنده، قطب دراویش، در خیابان گلستان هفتم تهران تجمع کردند. این تجمع با یورش نیروهای انتظامی و امنیتی، به خشونت کشیده شد؛ دراویش به شدت مورد ضرب و جرح قرار گرفتند. ۱۷۰ تن از دراویش به دلیل شدت جراحت وارده به بیمارستان منتقل و حدود ۳۰۰ نفر از آنها بازداشت شدند. پس از آن این اتفاقات به حوادث گلستان هفتم موسوم شد.

محمد راجی، یکی از این دراویش، در حمله نیروهای انتظامی و امنیتی به‌شدت مجروح شد؛ با این وجود ماموران او را به بازداشت‌گاه شاپور بردند تا اینکه زیر بازجویی جان باخت.

دهها تن از دراویش گنابادی در روندی ناعادلانه محاکمه و به احکام سنگین حبس، شلاق و تبعید محکوم شدند. محمد ثلاث به اتهام قتل سه مامور نیروی انتظامی از طریق زیر گرفتن آن‌ها با اتوبوس محاکمه و با استناد به اقرار زیر شکنجه، در خرداد ۱۳۹۶اعدام شد[۲].

زندگی

محسن رضایی با نام اصلی سبزوار رضایی میرقائد در مسجد سلیمان به دنیا آمد. وی در گروه منصورون وابسته به

نام کامل : محسن رضایی میرقائد

زادروز : ۱۰ شهریور ۱۳۳۳

زادگاه : مسجدسلیمان، ایران

همسر : معصومه خدنگ

فرزندان : احمد رضایی، سارا رضایی، علی رضائی میرقائد، زهرا رضایی، مهدیه رضایی

دین : اسلام، شیعه

حزب سیاسی : مستقل (اصولگرا)

سمت‌های پیشین    

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام

فرمانده سپاه پاسداران (۱۳۶۰ تا ۱۳۷۶)

ریاست کمیسیون اقتصاد کلان مجمع تشخیص مصلحت

تلویزیونهای عربی تصاویر پاسدار رضایی سرکرده سابق سپاه پاسداران را در حالی که رفسنجانی جنایتکار را در سفر عراق همراهی می‌کند، نشان دادند. هم‌چنین آخوند جنایتکار حسن فلاحیان وزیر پیشین اطلاعات رژیم آخوندی رفسنجانی را در این سفر همراهی می‌کنند. این دو نفر علاوه بر جنایات بی‌شمار علیه مردم ایران و عراق دارای چندین پرونده تروریستی بین‌المللی هستند. از جمله روز 16آبان 1386 نمایندگان 145 کشور عضو انترپل که در مجمع عمومی این ارگان در مراکش گردهم آمده بودند، برای پاسدار رضایی و آخوند فلاحیان «هشدار قرمز» صادر کردند و آنها را در ردیف افراد تحت تعقیب بین‌المللی قرار دادند. این تصمیم انترپل به درخواست مقامهای قضایی آرژانتین صورت گرفت که حکم دادند رفسنجانی و پاسدار رضایی و آخوند حسن فلاحیان به همراه تعداد دیگری ازسران رژیم آخوندی به اتهام دست داشتن در انفجار تروریستی بوئنوس آیرس در سال1994 باید محاکمه و مجازات شوند. در این انفجار تروریستی 85نفر کشته شدند و بیش از 200نفر مجروح گردیدند. پاسدار رضایی به‌خاطر جنایات عظیمش در جنگ ضد میهنی در نظر مردم عراق نیز به شدت منفور است[۳].

هفت گروهي که در فروردين 1358، به منظور مقابله با سازمان مجاهدين خلق، با برگزاري مراسمي در دانشگاه تهران، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي را پديد آوردند، عبارتند از: گروه امّت واحده، گروه فلق، گروه فلاح، گروه موحدين، گروه توحيدي بدر، گروه توحيدي صف و گروه منصورون.

اين هفت گروه هر يک داستاني جداگانه دارند: امت واحده محفلي بود از زندانيان سياسي داراي خاستگاه روشنفکري که طبعاً بيش از ديگران با مباحث نظري و انديشه سياسي روز آشنا بودند. بهزاد نبوي و محمد سلامتي چهره‌هاي سرشناس اين گروه‌اند. گروه فلق جمعي از دانشجويان خارج از کشور بودند مانند حسن واعظي و مصطفي تاج‌زاده و محمد طيراني. چهره شاخص گروه فلاح مرتضي الويري بود. او در سال 1355 به نجف رفت و با امام خميني ديداري کرد و به ايران بازگشت. گروه موحدين عده‌اي جوان خوزستاني بودند که در جريان انقلاب فعال شدند و به «حمله به مراکز دولتي و مراکز فحشا و توزيع اعلاميه‌هاي امام و فعال کردن تظاهرات و ترور پل گريم آمريکايي، از مسئولان شرکت نفت»، پرداختند. گروه توحيدي بدر عده‌اي از جوانان مسلمان شهر ري بودند که از سال 1355 فعال شدند. گروه صف را در سال 1355 شهيد محمد بروجردي، حسين صادقي و سلمان صفوي [47] در اصفهان ايجاد کردند. [48] درباره گروه منصورون سخن گفتيم.

نخستين شوراي اجرايي 15 نفره سازمان با عضويت محمد سلامتي و صادق نوروزي (امّت واحده)، مرتضي الويري (فلاح)، محمد بروجردي (صف)، محمود بخشنده (موحدين)، حسين فدائي (بدر)، محمدباقر ذوالقدر و محسن تحويل‌زاده (منصورون) و ديگران تشکيل شد. افرادي چون محمد سلامتي، بهزاد نبوي، محسن آرمين، مجتبي شاکري، محسن مخملباف ، فيض‌الله عرب سرخي، مرتضي الويري، حسين فدايي، سيد مصطفي تاج‌زاده، سعيد حجاريان، حسن واعظي، محسن رضايي و محمدباقر ذوالقدر گردانندگان سازمان به‌شمار مي‌رفتند. گروه‌هاي هفت‌گانه، که اينک با عنوان «سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي» شناخته مي‌شدند، در تأسيس يا اداره کميته‌هاي انقلاب اسلامي، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و نهادهاي اطلاعاتي و امنيتي چون دفتر اطلاعات نخست‌وزيري، که بر بنياد اداره کل هشتم ساواک (ضد جاسوسي) ايجاد شد، مؤثر بودند[۴].

منابع