کاربر:Javad/صفحه تمرین8: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
== کودکی تا جوانی ==
== کودکی تا جوانی ==
سید علی خامنه ای پسر حاج جواد حسینی متولد ۲۹ فروردین ۱۳۱۸در مشهد است. پدر سید علی خامنه ای زندگی فقیرانه ای داشت. در همین رابطه سید علی خامنه ای می‌گفت:«منزل پدری من که در آن متولد شده ‏ام، تا چهارـ پنج سالگی من، یک خانه ۶۰ ـ ۷۰ متری در محّله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیر زمین تاریک و خفه ‏ای! هنگامی که برای پدرم مهمان می‌آمد همه ما باید به زیر زمین می‏رفتیم تا مهمان برود. بعد عدّه‌ای که به پدر ارادتی داشتند، زمین کوچکی را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما دارای سه اتاق شدیم».
سید علی خامنه ای پسر حاج جواد حسینی متولد ۲۹ فروردین ۱۳۱۸در مشهد است. پدر سید علی خامنه ای زندگی فقیرانه ای داشت. در همین رابطه سید علی خامنه ای می‌گفت:«منزل پدری من که در آن متولد شده ‏ام، تا چهارـ پنج سالگی من، یک خانه ۶۰ ـ ۷۰ متری در محّله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیر زمین تاریک و خفه ‏ای! هنگامی که برای پدرم مهمان می‌آمد همه ما باید به زیر زمین می‏رفتیم تا مهمان برود. بعد عدّه‌ای که به پدر ارادتی داشتند، زمین کوچکی را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما دارای سه اتاق شدیم».
=== از یادداشتهای حسین اخوان توحیدی درباره سید علی خامنه ای ===
<blockquote>«خامنه ای روضه خوانی دست پنجم در مشهد بود و برای گذران زندگی از مشهد به شهر های دیگر دوره گردی می کرد. وقتی به تهران می رسید در خیابان شمس العماره، کوچه مروی، رو به روی مدرسه مروی، به مسافرخانه یی می رفت. من در طبقه چهارم آن مسافرخانه او را دیدم. کف اتاق گلیم کثیفی پهن بود و عبایش را روی آن پهن می کرد و روی آن می نشست. در آن روزها، از قاضی صلواتی و پاسدار سرلشکر فیروز آبادی و طائب، فرمانده بسیج، پاسدار جعفری خبری نبود. پیپش را چاق می کرد. چای شیرین می خورد و نشئگی بَستهایی را که زده بود، جبران می کرد. اگر روضه خوانیِ چرب و نرمی پیدامی شد حاجتش برآورده شده بود و در پوست نمی گنجید. همیشه برای یک بَست تریاک سلطنتی التماس دعا داشت و برای کیفورشدن به خانه سیدمهدی امام جمارانی می رفت. او برادری داشت به اسم سید حسین که رو به خامنه ای می گفت: علی آقا پانزده سال است روزی سه بست می زند و هنوز معتاد نشده است، آنهایی که می گویند تریاک اعتیاد می آورد دروغ است، دلیلش همین شاهد زنده است. خامنه ای با سر تکان دادن حرفش را تأیید می کرد و می خندید. خامنه ای در خیابان خراسان (زیبا، ادیب الممالک) منبر می رفت. من و محمودآقای مرآتی به روضه خوانی اش می رفتیم. چند مسأله می گفت و نیم ساعتی حرف می زد تا به صحرای کربلا بزند. صدایش خوب نبود و روضه خوانی اش نمی گرفت. وقتی از منبر پایین می آمد با پامنبری ها سلام و علیک گرمی می کرد و جلوِ صاحب روضه دست به سینه خم می شد تا روضه دیگر او را از قلم نیندازد و از او دعوت کنند. این برنامه همیشگی او بود. وقتی انقلاب سال ۵۷ به پیروزی رسید او هم سری از میان سرها درآورد و به مشروطه اش رسید و از هم رکابان خمینی شد و با بهشتی و رفسنجانی و چندتن دیگر از مسندنشینان جدید، «حزب جمهوری اسلامی» یا به عبارت بهتر «حزب چماق به دستان» را تأسیس کردند». «در سوابق خامنه ای آمده و تمام كسانی كه او را مي شناسند می دانند كه در دوره طلبگی اش يكی از «تن لش»های آخوندها بوده است. و همه از او فراری بودند حاج علی نحوی که در بازار قم فرش ابریشم می فروخت با خامنه ای رفیق بود می گفت مادرم گفته بود اگر سید علی را دوباره به خانه ما بیاوری می آیم در بازار داد می زنم ومی گویم سیدعلی از صبح تا شب در خانه ما پای منقل نشسته وپسر مرا هم او معتاد کرده است و این آدم درس خوان نیست فقط آواز می خواند<ref>[http://hakhavantohidi.blogspot.com/2010/09/ گذر تاریخی از قرون وسطی-وبلاگ حسین اخوان توحیدی]</ref>.</blockquote>


=== ورود به حوزه علمیه ===
=== ورود به حوزه علمیه ===
۱٬۶۶۴

ویرایش