۵٬۷۷۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات سیاستمدار | |||
| نام = امیرپرویز پویان | |||
| تصویر =پویان1.JPG | |||
| شرح تصویر =امیرپرویز پویان | |||
| نام کامل = | |||
| معروف به = | |||
| نام مستعار = | |||
| زادروز =۲۵ شهریور ۱۳۲۵ | |||
| شهر تولد = تهران | |||
| کشور تولد = ایران | |||
| تاریخ مرگ = سوم خرداد ۱۳۵۰ | |||
| شهر مرگ = تهران | |||
| کشور مرگ = ایران | |||
| نام همسر = | |||
| فرزندان = | |||
|خویشاوندان سرشناس = | |||
| تحصیلات = | |||
| دین = | |||
| حزب سیاسی = سازمان جریکهای فدایی خلق | |||
| سمت = | |||
| پستهای قبلی = | |||
| فعالیتها = | |||
| قبل از = | |||
| بعد از = | |||
| وبگاه رسمی = | |||
| امضا = | |||
| زیرنویس = | |||
}} | |||
امیرپرویز پویان (زاده ۲۵ شهریو ۱۳۲۵ -ـ تهران)، از چهرههای برجستهی جنبش چپ نوین ایران و از بنیانگذاران [[سازمان چریکهای فدایی خلق ایران]] بود. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به اتمام رساند. امیرپرویز پویان از محافل سیاسی مذهبی وارد عرصه سیاست شد؛ و در [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] فعالیت داشت. امیرپرویز پویان مدرک دیپلم خود را در سال ۱۳۴۴، در مشهد اخذ کرد و در پایان همین سال راهی تهران شد و در همین زمان روند تغییر اندیشههای او مدتی بود که آغاز شده بود. ورود امیرپرویز پویان به دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران روند تغییر ایدئولوژی در اندیشههای او را سرعت بخشید. پویان پس از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، از اسلامگرایان و گروههای مذهبی به خاطر بی عملی فاصله گرفت که نهایتاً به چرخش ایدئولوژیک او منجر شد. سرانجام خانهی تیمی امیرپرویز پویان در سوم خرداد ۱۳۵۰، توسط [[ساواک]] شاه محاصره شد و پس از مدتی درگیری، پویان و یارانش به شهادت رسیدند. مهمترین اثری که از امیرپرویز پویان بهجا مانده است، جزوهی «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» است. | امیرپرویز پویان (زاده ۲۵ شهریو ۱۳۲۵ -ـ تهران)، از چهرههای برجستهی جنبش چپ نوین ایران و از بنیانگذاران [[سازمان چریکهای فدایی خلق ایران]] بود. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به اتمام رساند. امیرپرویز پویان از محافل سیاسی مذهبی وارد عرصه سیاست شد؛ و در [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] فعالیت داشت. امیرپرویز پویان مدرک دیپلم خود را در سال ۱۳۴۴، در مشهد اخذ کرد و در پایان همین سال راهی تهران شد و در همین زمان روند تغییر اندیشههای او مدتی بود که آغاز شده بود. ورود امیرپرویز پویان به دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران روند تغییر ایدئولوژی در اندیشههای او را سرعت بخشید. پویان پس از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، از اسلامگرایان و گروههای مذهبی به خاطر بی عملی فاصله گرفت که نهایتاً به چرخش ایدئولوژیک او منجر شد. سرانجام خانهی تیمی امیرپرویز پویان در سوم خرداد ۱۳۵۰، توسط [[ساواک]] شاه محاصره شد و پس از مدتی درگیری، پویان و یارانش به شهادت رسیدند. مهمترین اثری که از امیرپرویز پویان بهجا مانده است، جزوهی «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» است. | ||
خط ۲۲: | خط ۵۰: | ||
== دگرگونی اعتقادی == | == دگرگونی اعتقادی == | ||
[[پرونده:پویان2.JPG|جایگزین=امیرپرویز پویان|بندانگشتی|319x319پیکسل|امیرپرویز پویان]] | |||
امیرپرویز پویان، در سال ۱۳۴۲ که چهارم متوسطه را میگذراند، در یک محفل مذهبی ـ سیاسی، تحت عنوان ''نهضت علی'' بههمراه چند تن از دوستانش دستگیر و پس از یک هفته به قید ضمانت آزاد شد. این پرونده در سال ۱۳۴۵، با دو ماه و نیم محکومیت خاتمه یافت. ورود امیرپرویز پویان به دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران روند تغییر ایدئولوژی در اندیشههای او را سرعت بخشید. مسعود احمدزاده یار دیرین او نیز همزمان در رشتهی ریاضی دانشکده علوم دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بود. این دو یار دبیرستانی اکنون در غربت، با وجود تفاوتهای روحی و رفتاری، تماسهای بیشتری با یکدیگر یافته بودند. مسعود احمدزاده به اندازه پویان مذهبی نبود و همان زمان تحت تأثیر مطالعه آثار برتراند راسل و فلسفه و منطق ریاضی و اصولاً فلسفههای ماتریالیستی به مارکسیسم گرایش یافته بود. کنار هم قرار گرفتن این دو دوست قدیمی، منجر به نوعی همافزایی در سرعت پیمودن راه مارکسیسم شد. امیرپرویز پویان پس از وقایع سال ۱۳۴۲ که به سرکوب گروهی از اسلامگرایان و بیعملی دیگران منجر شد؛ آرام آرام از گروههای مذهبی نظیر کانون نشر حقایق اسلامی و نهضت فاصله گرفت و همین فاصله به چرخش ایدئولوژیک او منتهی شد. امیرپرویزپویان و مسعود احمدزاده که در ابتدا مذهبی بودند، بعدها با سرکوب و سختگیریهای پس از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، که حتی حکومت برای اعلامیه، نوشته و یک اجتماع کوچک هم فشار میآورد و زندانهای طولانی مدت به مبارزان تحمیل میشد فضا به سمت رادیکالیسم پیش رفت.<ref name=":0" /> | امیرپرویز پویان، در سال ۱۳۴۲ که چهارم متوسطه را میگذراند، در یک محفل مذهبی ـ سیاسی، تحت عنوان ''نهضت علی'' بههمراه چند تن از دوستانش دستگیر و پس از یک هفته به قید ضمانت آزاد شد. این پرونده در سال ۱۳۴۵، با دو ماه و نیم محکومیت خاتمه یافت. ورود امیرپرویز پویان به دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران روند تغییر ایدئولوژی در اندیشههای او را سرعت بخشید. مسعود احمدزاده یار دیرین او نیز همزمان در رشتهی ریاضی دانشکده علوم دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بود. این دو یار دبیرستانی اکنون در غربت، با وجود تفاوتهای روحی و رفتاری، تماسهای بیشتری با یکدیگر یافته بودند. مسعود احمدزاده به اندازه پویان مذهبی نبود و همان زمان تحت تأثیر مطالعه آثار برتراند راسل و فلسفه و منطق ریاضی و اصولاً فلسفههای ماتریالیستی به مارکسیسم گرایش یافته بود. کنار هم قرار گرفتن این دو دوست قدیمی، منجر به نوعی همافزایی در سرعت پیمودن راه مارکسیسم شد. امیرپرویز پویان پس از وقایع سال ۱۳۴۲ که به سرکوب گروهی از اسلامگرایان و بیعملی دیگران منجر شد؛ آرام آرام از گروههای مذهبی نظیر کانون نشر حقایق اسلامی و نهضت فاصله گرفت و همین فاصله به چرخش ایدئولوژیک او منتهی شد. امیرپرویزپویان و مسعود احمدزاده که در ابتدا مذهبی بودند، بعدها با سرکوب و سختگیریهای پس از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، که حتی حکومت برای اعلامیه، نوشته و یک اجتماع کوچک هم فشار میآورد و زندانهای طولانی مدت به مبارزان تحمیل میشد فضا به سمت رادیکالیسم پیش رفت.<ref name=":0" /> | ||
خط ۵۹: | خط ۸۸: | ||
نگرش، جهانبینی، شیوهی اندیشه، کارنامه، شخصیت فکری و فرهنگی، ذهنیت و منش فکری امیر پرویز پویان، از دیگر نظریهپردازان سازمان چریکهای فدایی خلق، به چپ نو نزدیک تر است. | نگرش، جهانبینی، شیوهی اندیشه، کارنامه، شخصیت فکری و فرهنگی، ذهنیت و منش فکری امیر پرویز پویان، از دیگر نظریهپردازان سازمان چریکهای فدایی خلق، به چپ نو نزدیک تر است. | ||
پویان و مسعود احمدزاده در مباحثی چون نقش کارساز مبارزه مسلحانه در رابطه روشنفکر با توده، پیشاهنگ با طبقه، آگاهی با روانشناسی جمعی و خودآگاهی با جنبش خود به خودی و نقش محوری مبارزه مسلحانه در شکستن سد استبداد و بردن آگاهی به میان توده ها نیز برداشتی نزدیک به هم داشتند.<ref name=":3">[https://www.bbc.com/persian/iran/2011/02/110203_l42_siahkal_faraj_sarkouhi امیرپرویز پویان، روشنفکری انقلابی که ناخوانده ماند - سایت بیبیسی فارسی]</ref> | پویان و مسعود احمدزاده در مباحثی چون نقش کارساز مبارزه مسلحانه در رابطه روشنفکر با توده، پیشاهنگ با طبقه، آگاهی با روانشناسی جمعی و خودآگاهی با جنبش خود به خودی و نقش محوری مبارزه مسلحانه در شکستن سد استبداد و بردن آگاهی به میان توده ها نیز برداشتی نزدیک به هم داشتند.<ref name=":3">[https://www.bbc.com/persian/iran/2011/02/110203_l42_siahkal_faraj_sarkouhi امیرپرویز پویان، روشنفکری انقلابی که ناخوانده ماند - سایت بیبیسی فارسی]</ref> | ||
[[پرونده:پویان4.JPG|جایگزین=ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقاء|بندانگشتی|ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقاء]] | |||
=== رد تئوری بقا === | === رد تئوری بقا === | ||
خط ۶۶: | خط ۹۶: | ||
فرازی از نوشتهی ماندگار امیرپرویز پویان در کتاب «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» بیانگر ماهیت راستین انقلابی فدایی خلق است. او با افشا ماهیت فرصتطلبان و اپورتونیستها مینویسد: | فرازی از نوشتهی ماندگار امیرپرویز پویان در کتاب «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» بیانگر ماهیت راستین انقلابی فدایی خلق است. او با افشا ماهیت فرصتطلبان و اپورتونیستها مینویسد: | ||
«... آنها که از سنگر اپورتونیسم به حملات خود به مبارزه مسلحانه پیشآهنگان خلق ادامه میدهند، نمیدانند که درک ما از "بقاً از دیدگاه انجام تاریخی و جنبه استراتژیک آن است. برداشت ما از بقاء افراد و گروههای انقلابی از نظر تجربهای است که برای مراحل بعدی جنبش میگذارند، نه صرفاً باقی ماندن خود این افراد و گروهها. در حالیکه نقش فعال و ضروری خود را بازی نکردن و در نتیجه بر جامعه و جنبش بیتاثیر ماندن، و در قبال این موضع منفعل به بقاء صوری خود ادامه دادن از دیدگاه تاریخی "بقاء" نیست، بلکه در نهایت نابودی است؛ ولی تعرض کردن و تجربه از خود باقی گذاشتن و آنگاه از بین رفتن در صورتی که ژرف و تاریخی قضایا را بررسی کنیم وجود است، باقی ماندن است. این است برخورد استراتژیک ما با مسأله "بقاء". بدینسان برای ما این مسأله که اینک تقریباً بیشتر رفقایی که مبارزه مسلحانه را در ایران آغاز کردند، به شهادت رسیدهاند، هیچ جای دریغی ندارد و فرصتطلبان بیهوده میکوشند آن را دلیل شکست و نابودی ما به حساب آورند. از نظر ما از بین رفتن این یا آن واحد رزمنده به هیچوجه نابودی محسوب نمیشود. این برداشتی سطحی از قضایاست. این درست همان ادعایی است که دشمن بارها به آن اشاره کرده است، مبنی بر اینکه "رزمندگان انقلابی را ریشهکن کرده است"»<ref>[https://akhtar-shabane.blogspot.com/2019/05/yade-parvic-poyan.html شهادت امیرپرویز پویان و همرزمانش - سایت اختر شبانه]</ref> | «... آنها که از سنگر اپورتونیسم به حملات خود به مبارزه مسلحانه پیشآهنگان خلق ادامه میدهند، نمیدانند که درک ما از "بقاً از دیدگاه انجام تاریخی و جنبه استراتژیک آن است. برداشت ما از بقاء افراد و گروههای انقلابی از نظر تجربهای است که برای مراحل بعدی جنبش میگذارند، نه صرفاً باقی ماندن خود این افراد و گروهها. در حالیکه نقش فعال و ضروری خود را بازی نکردن و در نتیجه بر جامعه و جنبش بیتاثیر ماندن، و در قبال این موضع منفعل به بقاء صوری خود ادامه دادن از دیدگاه تاریخی "بقاء" نیست، بلکه در نهایت نابودی است؛ ولی تعرض کردن و تجربه از خود باقی گذاشتن و آنگاه از بین رفتن در صورتی که ژرف و تاریخی قضایا را بررسی کنیم وجود است، باقی ماندن است. این است برخورد استراتژیک ما با مسأله "بقاء". بدینسان برای ما این مسأله که اینک تقریباً بیشتر رفقایی که مبارزه مسلحانه را در ایران آغاز کردند، به شهادت رسیدهاند، هیچ جای دریغی ندارد و فرصتطلبان بیهوده میکوشند آن را دلیل شکست و نابودی ما به حساب آورند. از نظر ما از بین رفتن این یا آن واحد رزمنده به هیچوجه نابودی محسوب نمیشود. این برداشتی سطحی از قضایاست. این درست همان ادعایی است که دشمن بارها به آن اشاره کرده است، مبنی بر اینکه "رزمندگان انقلابی را ریشهکن کرده است"»<ref>[https://akhtar-shabane.blogspot.com/2019/05/yade-parvic-poyan.html شهادت امیرپرویز پویان و همرزمانش - سایت اختر شبانه]</ref><ref>[https://www.marxists.org/farsi/archive/pouyan/1970/necessity-and-survival.pdf کتاب ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقاء]</ref> | ||
== تشکیل سازمان چریکهای فدایی خلق == | == تشکیل سازمان چریکهای فدایی خلق == | ||
[[پرونده:Artworks-000456723798-730evl-t500x500.jpg|جایگزین=آرم سازمان چریکهای فدایی خلق ایران|بندانگشتی|آرم سازمان چریکهای فدایی خلق ایران]] | |||
به روایتهای دهه پنجاه چریکهای فدایی خلق، نام مسعود احمدزاده، بر گروه سایه افکنده است و حمید اشرف نیز، در جمعبندی سهساله خود تأکید میکند که چون یکی از مؤسسین اصلی آن گروه، رفیق مسعود احمدزاده بود، به افتخار نام و مرام باشکوهش نام این گروه را گروه رفیق مسعود میگذاریم؛ اما بیتردید نقش امیرپرویز پویان، به واسطه برخی ویژگیهایی که دارا بود؛ در تأسیس گروه بلامنازع است. خصوصاً آنکه فکر تأسیس گروه نیز از سوی پویان به دیگران ارائه شد. با این وجود، تشکیل گروه را باید نتیجه تلاشهای مشترک امیرپرویز پویان، مسعود احمدزاده و عباس مفتاحی دانست.<ref name=":1" /> | به روایتهای دهه پنجاه چریکهای فدایی خلق، نام مسعود احمدزاده، بر گروه سایه افکنده است و حمید اشرف نیز، در جمعبندی سهساله خود تأکید میکند که چون یکی از مؤسسین اصلی آن گروه، رفیق مسعود احمدزاده بود، به افتخار نام و مرام باشکوهش نام این گروه را گروه رفیق مسعود میگذاریم؛ اما بیتردید نقش امیرپرویز پویان، به واسطه برخی ویژگیهایی که دارا بود؛ در تأسیس گروه بلامنازع است. خصوصاً آنکه فکر تأسیس گروه نیز از سوی پویان به دیگران ارائه شد. با این وجود، تشکیل گروه را باید نتیجه تلاشهای مشترک امیرپرویز پویان، مسعود احمدزاده و عباس مفتاحی دانست.<ref name=":1" /> | ||
خط ۸۷: | خط ۱۱۸: | ||
=== درگیری و شهادت === | === درگیری و شهادت === | ||
[[پرونده:پویان3.JPG|بندانگشتی|430x430پیکسل|مزار امیرپرویز پویان]] | |||
ساواک با تعداد زیادی نیرو و امکانات فراوان پیش از ظهر سوم خرداد ماه سال ۱۳۵۰ خانه تیمی امیرپرویز پویان (محلهی دوشانتپه در شرق تهران، کوی نیروی هوایی) را محاصره کردند. با آتش گشودن ساواک به سوی خانه، پویان و رحمتالله پیرونذیری به مقابله پرداختند. زد و خوردی که در جریان آن به مأموران دولتی نیز تلفات فراوانی وارد آمد. تیراندازی دو طرف چند ساعت به طول انجامید. با تنگتر شدن حلقهی محاصره پویان و پیرونذیری و پایان گلولههایشان، آنها مهمترین تصمیم زندگی خویش را گرفتند و پیش از آنکه به دام ساواک بیفتند در حالی که صدای گلولهباران خانه با نوای صفحه سمفونی بتهوون آمیخته بود، با خوردن سیانور به زندگی خود پایان دادند. قتل امیرپرویز پویان و یارانش سرآغاز یک رشته درگیریهای مشابه در تهران و شهرهای دیگر شد که تا پایان دوران رژیم شاه به تناوب ادامه یافت. از طرف دیگر دفن پنهانی اجساد پویان و دوستانش و ایجاد مزاحمت برای کسانی که در جستوجوی محل دفن اجساد بودند؛ خشم مردم را در تهران و مشهد برانگیخته بود؛ خشمی که به برگزاری چند تجمع و حرکت اعتراضی منجر شد. در نبود آنان نهتنها مردم را خشمگین کرد بلکه به واسطهی ضربات مهلکی که بر گروه وارد شده بود، باعث فراهم آوردن مقدمات ایجاد هستههای چریکی در روستاها و کوهستان از طرف بازماندگان چریکهای فدایی خلق شد. | ساواک با تعداد زیادی نیرو و امکانات فراوان پیش از ظهر سوم خرداد ماه سال ۱۳۵۰ خانه تیمی امیرپرویز پویان (محلهی دوشانتپه در شرق تهران، کوی نیروی هوایی) را محاصره کردند. با آتش گشودن ساواک به سوی خانه، پویان و رحمتالله پیرونذیری به مقابله پرداختند. زد و خوردی که در جریان آن به مأموران دولتی نیز تلفات فراوانی وارد آمد. تیراندازی دو طرف چند ساعت به طول انجامید. با تنگتر شدن حلقهی محاصره پویان و پیرونذیری و پایان گلولههایشان، آنها مهمترین تصمیم زندگی خویش را گرفتند و پیش از آنکه به دام ساواک بیفتند در حالی که صدای گلولهباران خانه با نوای صفحه سمفونی بتهوون آمیخته بود، با خوردن سیانور به زندگی خود پایان دادند. قتل امیرپرویز پویان و یارانش سرآغاز یک رشته درگیریهای مشابه در تهران و شهرهای دیگر شد که تا پایان دوران رژیم شاه به تناوب ادامه یافت. از طرف دیگر دفن پنهانی اجساد پویان و دوستانش و ایجاد مزاحمت برای کسانی که در جستوجوی محل دفن اجساد بودند؛ خشم مردم را در تهران و مشهد برانگیخته بود؛ خشمی که به برگزاری چند تجمع و حرکت اعتراضی منجر شد. در نبود آنان نهتنها مردم را خشمگین کرد بلکه به واسطهی ضربات مهلکی که بر گروه وارد شده بود، باعث فراهم آوردن مقدمات ایجاد هستههای چریکی در روستاها و کوهستان از طرف بازماندگان چریکهای فدایی خلق شد. | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۴۴: | ||
== آثار امیرپرویز پویان == | == آثار امیرپرویز پویان == | ||
[[پرونده:بازگشت به ناکجا.JPG|بندانگشتی|350x350پیکسل|بازگشت ب | |||
ه ناکجا آباد | |||
]] | |||
امیرپرویز پویان درسال ۱۳۴۸، به نقد دیدگاههای واپسگرا و راه و روش سیاسی جلال آلاحمد مشغول شد؛ ''خشمناک از امپریالسم و هراسان از انقلاب'' را به صورت نیمهمخفی پخش کرد؛ و نیز دو داستان کوتاه «بازگشت به ناکجاآباد» و «بازگردیم» را در شمارهی ۲ ''فصلهای سبز'' (آذر ۱۳۴۸) انتشار داد. امیرپرویز پویان برای شناخت بیشتر ساختار اجتماعی- اقتصادی ایران به مؤسسهی مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران راه یافت؛ اما پس از مدتی به زندگی زیرزمینی روی آورد. در سال ۱۳۴۸ جزوهی معروف ''ضرورت مبارزهی مسلحانه و رد تئوری بقا'' را نوشت. این جزوه پس از درهمآمیزی گروه جزنی- ظریفی با گروه پویان-احمدزاده و پیدایش سازمان چریکهایی فدایی خلق در سال ۱۳۴۹، از سوی آن سازمان و دیگر گروههای انقلابی بارها و بارها چاپ و در میان روشنفکران ناسازگار با نظم موجود، دست به دست شد.<ref>[https://www.irannamag.com/article/5705 امیرپرویز پویان - سایت ایران نامگ]</ref> | امیرپرویز پویان درسال ۱۳۴۸، به نقد دیدگاههای واپسگرا و راه و روش سیاسی جلال آلاحمد مشغول شد؛ ''خشمناک از امپریالسم و هراسان از انقلاب'' را به صورت نیمهمخفی پخش کرد؛ و نیز دو داستان کوتاه «بازگشت به ناکجاآباد» و «بازگردیم» را در شمارهی ۲ ''فصلهای سبز'' (آذر ۱۳۴۸) انتشار داد. امیرپرویز پویان برای شناخت بیشتر ساختار اجتماعی- اقتصادی ایران به مؤسسهی مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران راه یافت؛ اما پس از مدتی به زندگی زیرزمینی روی آورد. در سال ۱۳۴۸ جزوهی معروف ''ضرورت مبارزهی مسلحانه و رد تئوری بقا'' را نوشت. این جزوه پس از درهمآمیزی گروه جزنی- ظریفی با گروه پویان-احمدزاده و پیدایش سازمان چریکهایی فدایی خلق در سال ۱۳۴۹، از سوی آن سازمان و دیگر گروههای انقلابی بارها و بارها چاپ و در میان روشنفکران ناسازگار با نظم موجود، دست به دست شد.<ref>[https://www.irannamag.com/article/5705 امیرپرویز پویان - سایت ایران نامگ]</ref> | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۵۷: | ||
* ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقاء | * ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقاء | ||
* ادبیات چیست؟ | * ادبیات چیست؟ | ||
* جان بورخس ویلسون | * جان بورخس ویلسون[[پرونده:استحاله.JPG|بندانگشتی|استحاله]] | ||
* استحاله | * استحاله | ||
* بازگشت به ناکجا آباد | * بازگشت به ناکجا آباد | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۷۱: | ||
سالهای سال، گرم کار خویش بود. ما چه حرفها که می زدیم. او چه قصه ها که می سرود… | سالهای سال، گرم کار خویش بود. ما چه حرفها که می زدیم. او چه قصه ها که می سرود… | ||
[[پرونده:به یاد صمد.JPG|جایگزین=صمد بهرنگی|بندانگشتی|صمد بهرنگی]] | |||
بودن” را برگزیدهایم، امّا «چگونه بودن» را کمتر اندیشه کردهایم. «چگونه بودن» را دانستن، از آگاهی به «چرا بودن» برمیخیزد؛ و آنان که آگاهی خویش را باور دارند، میدانند که چگونه باید بود؛ که خوب باید بود. باورداران راستین «تکامل» بی گمان دانندگان راستین «چرا بودن» اند. از آن پس «چگونه بودن» پاسخی نخواهد داشت جز در روند این تکامل، نقشی خلّاق و بی شائبه داشتن. | بودن” را برگزیدهایم، امّا «چگونه بودن» را کمتر اندیشه کردهایم. «چگونه بودن» را دانستن، از آگاهی به «چرا بودن» برمیخیزد؛ و آنان که آگاهی خویش را باور دارند، میدانند که چگونه باید بود؛ که خوب باید بود. باورداران راستین «تکامل» بی گمان دانندگان راستین «چرا بودن» اند. از آن پس «چگونه بودن» پاسخی نخواهد داشت جز در روند این تکامل، نقشی خلّاق و بی شائبه داشتن. | ||
خط ۱۵۰: | خط ۱۸۵: | ||
بعد از حريق سوخته ی خون شعله ور | بعد از حريق سوخته ی خون شعله ور | ||
[[پرونده:سعید سلطان پ.JPG|بندانگشتی|287x287پیکسل|سعید سلطانپور]] | |||
بعد از حريق توفان | بعد از حريق توفان | ||
خط ۲۵۷: | خط ۲۹۲: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /> | <references /> |
ویرایش