۵٬۷۷۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۹۵: | خط ۶۹۵: | ||
از هزاران، در یکی گیرد سماع زآنکه هر کس مَحرَم پیغام نیست | از هزاران، در یکی گیرد سماع زآنکه هر کس مَحرَم پیغام نیست | ||
آشنایان، ره بدین معنا برند | آشنایان، ره بدین معنا برند در سرای خاص، بارِ عام نیست | ||
سعدی سماع را نه امری اختیاری، بلکه حکمی الهی بهواسطهی حضور مداوم عشق او میداند: | سعدی سماع را نه امری اختیاری، بلکه حکمی الهی بهواسطهی حضور مداوم عشق او میداند: | ||
خط ۷۱۵: | خط ۷۱۵: | ||
چارچوبههای سماع نزد سعدی قواعدی دیگر به خود میگیرد. گویی از این منظر سماع نه موضوعیت که با تمام قوا طریقیت خود را مینمایاند؛ و اقتضائات و تبعات آن و صد البته مستمعِ سماع بیش از خودِ سماع اهمیت پیدا میکند: | چارچوبههای سماع نزد سعدی قواعدی دیگر به خود میگیرد. گویی از این منظر سماع نه موضوعیت که با تمام قوا طریقیت خود را مینمایاند؛ و اقتضائات و تبعات آن و صد البته مستمعِ سماع بیش از خودِ سماع اهمیت پیدا میکند: | ||
نه مطرب که آواز پای ستور | نه مطرب که آواز پای ستور سماع است اگر عشق داری و شور | ||
به آواز مرغی بنالد فقیر نه بم داند آشفتهسامان نه زیر | |||
مگر مستمع را بدانم که کیست نگویم سماع ای برادر که چیست | |||
جهان پر سماع است و مستی و شور ولیکن چه بیند در آیینه کور؟<ref name=":13" /> | جهان پر سماع است و مستی و شور ولیکن چه بیند در آیینه کور؟<ref name=":13" /> | ||
خط ۷۶۳: | خط ۷۶۳: | ||
خداوند سخن با همین شیوه و روش از حقیقت یگانهی هستی و نهادینه شدن گوهر عشق الهی در نهاد انسان سخن میگوید، که موجدِ عشق ازلیای است که متّصل به ابد میشود: | خداوند سخن با همین شیوه و روش از حقیقت یگانهی هستی و نهادینه شدن گوهر عشق الهی در نهاد انسان سخن میگوید، که موجدِ عشق ازلیای است که متّصل به ابد میشود: | ||
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی | همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی | ||
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و، تو همچنانکه هستی | |||
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد | |||
دگران روند و آیند و، تو همچنانکه هستی | |||
و در جای دیگر میگوید: | و در جای دیگر میگوید: | ||
پیش از آب و گل من در دل من مهر تو بود | پیش از آب و گل من در دل من مهر تو بود با خود آوردم از آنجا نه به خود بربستم | ||
با خود آوردم از آنجا نه به خود بربستم | |||
عشق ازلی زمزمه در جان موجودات بهحمد و ثنای الهی برمیانگیزد؛ و تمام ذرات عالم را به ذکر و فکر خود مشغول میدارد؛ و این معنا از چشم و گوش بیخبران غافل، پنهان است: | عشق ازلی زمزمه در جان موجودات بهحمد و ثنای الهی برمیانگیزد؛ و تمام ذرات عالم را به ذکر و فکر خود مشغول میدارد؛ و این معنا از چشم و گوش بیخبران غافل، پنهان است: | ||
خط ۸۴۸: | خط ۸۴۲: | ||
آنچه که گفته شد با همین فرضیه بهبررسی مؤلفههای عرفان سعدی و بررسی ربط و نسبت آن با فلسفهی اخلاق و اجتماع او پرداخته شده و طبق دستآوردهای آن، عصارهی خاصّ گفتمانِ عرفانی سعدی، یعنی عشق، بازنمایی شد. با این نظرگاه، عشق نیز در منظر سعدی بیش از آنکه طبق قواعد عرفانِ فلسفی به عشق الهی یا عشق موجودات به وجود اکمل و اتمّ معطوف شود، به عشقی ملموس و محسوس اشاره دارد که مقتضای نوع بشر است؛ و از این رهگذر انسان ساده و قابل باور را به مصداق «إنَّما أنا بَشَرٌ مِثلُکُم» (کهف، ۱۱۰) گام بهگام به سرمنزل عشقی آسمانی، مُتعالی و وارسته از تعلّقات دنیوی رهنمون میشود. با این توصیفات، سعدی شیرازی عارفی است که بیش از همه چیز دغدغهی اصلاحِ اخلاقیِ اجتماع و جامعهی نابسامان خود را دارد؛ و در این راه عرفان خود را نیز با این دغدغه تنظیم میکند و آن را بهکار میگیرد. | آنچه که گفته شد با همین فرضیه بهبررسی مؤلفههای عرفان سعدی و بررسی ربط و نسبت آن با فلسفهی اخلاق و اجتماع او پرداخته شده و طبق دستآوردهای آن، عصارهی خاصّ گفتمانِ عرفانی سعدی، یعنی عشق، بازنمایی شد. با این نظرگاه، عشق نیز در منظر سعدی بیش از آنکه طبق قواعد عرفانِ فلسفی به عشق الهی یا عشق موجودات به وجود اکمل و اتمّ معطوف شود، به عشقی ملموس و محسوس اشاره دارد که مقتضای نوع بشر است؛ و از این رهگذر انسان ساده و قابل باور را به مصداق «إنَّما أنا بَشَرٌ مِثلُکُم» (کهف، ۱۱۰) گام بهگام به سرمنزل عشقی آسمانی، مُتعالی و وارسته از تعلّقات دنیوی رهنمون میشود. با این توصیفات، سعدی شیرازی عارفی است که بیش از همه چیز دغدغهی اصلاحِ اخلاقیِ اجتماع و جامعهی نابسامان خود را دارد؛ و در این راه عرفان خود را نیز با این دغدغه تنظیم میکند و آن را بهکار میگیرد. | ||
درک دُرست اندیشهی سعدی، آنگاه که از عشق گزارشگری میکند، آنچنان مهم است که اگر به آن نائل نشویم، همان نتیجه را به دست میدهد که میرزا آقاخان کرمانی، علیرغم اینکه خودش در جوانی کتابی تحت نام ''رضوان'' و به تقلید از ''گلستان'' نوشته بود، پس از سالیان در تغییر موضعی در خور تأمّل مینویسد: «ابیات | درک دُرست اندیشهی سعدی، آنگاه که از عشق گزارشگری میکند، آنچنان مهم است که اگر به آن نائل نشویم، همان نتیجه را به دست میدهد که میرزا آقاخان کرمانی، علیرغم اینکه خودش در جوانی کتابی تحت نام ''رضوان'' و به تقلید از ''گلستان'' نوشته بود، پس از سالیان در تغییر موضعی در خور تأمّل مینویسد: «ابیات عاشقانهی سعدی و هُمام و امثال ایشان بود که بهکلّی اخلاق جوانان ایران را فاسد ساخت». قضاوت با صاحبان علم است.<ref name=":13" /> | ||
== سعدی از نگاه دیگران == | == سعدی از نگاه دیگران == | ||
خط ۱٬۰۶۵: | خط ۱٬۰۵۹: | ||
سیفالدین محمد فرغانی در همین قصاید است که سعدی را عنوان سلطان سخن داده و شعر جهانگیر او را به منزلهی آب حیات شمرده و گفتهاست که هیچکس در شاعری جای او را نخواهد گرفت.<ref name=":1" /> | سیفالدین محمد فرغانی در همین قصاید است که سعدی را عنوان سلطان سخن داده و شعر جهانگیر او را به منزلهی آب حیات شمرده و گفتهاست که هیچکس در شاعری جای او را نخواهد گرفت.<ref name=":1" /> | ||
ادوین آرنلد شاعر انگلیسی باور دارد که سعدی متعلق به جهان قدیم و جدید است. او در مقدمه ترجمهی گزیدهای از گلستان، سعدی را دوست و مشاور همگان در روزگار ما دانسته و اذعان کردهاست که هیچکس در پیروی از سعدی شرمسار یا بیمناک نخواهد بود.<ref name=":8" /> | |||
[[پرونده:فرش.JPG|بندانگشتی|240x240پیکسل|فرش منقش به شعر بنی آدم اعضای یکدیگردند در تالار سازمان ملل]] | |||
بنی آدم اعضای یک پیکرند | بنی آدم اعضای یک پیکرند | ||
خط ۱٬۱۰۳: | خط ۱٬۰۹۷: | ||
مشک آن است که خود ببوید، نه آن که عطّار بگوید | مشک آن است که خود ببوید، نه آن که عطّار بگوید | ||
نه هرچه بهقامت مهتر بهقیمت بهتر | نه هرچه بهقامت مهتر بهقیمت بهتر<ref>[https://www.mehrnews.com/news/1577355/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A8%DB%8C-%D9%86%D8%B8%DB%8C%D8%B1-%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%AF%D9%88-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%AC%D9% جایگاه بی نظیر سعدی در فرهنگ مردم - خبرگزاری مهر]</ref> | ||
== وفات == | == وفات == |
ویرایش