۵٬۷۸۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۳۹: | خط ۲۳۹: | ||
'''کاروانسرا:''' در کنار ضلع غربی آستانه، کاروانسرایی قرار دارد که مربوط به دوران قاجاریه است. این کاروانسرا حجرههایی را در خود دارد که در حادثه زلزله کرمان در سال ۱۳۶۰، بخشی از قسمت بالایی گنبد آستانه فرو ریخت و سپس بازسازی شد. | '''کاروانسرا:''' در کنار ضلع غربی آستانه، کاروانسرایی قرار دارد که مربوط به دوران قاجاریه است. این کاروانسرا حجرههایی را در خود دارد که در حادثه زلزله کرمان در سال ۱۳۶۰، بخشی از قسمت بالایی گنبد آستانه فرو ریخت و سپس بازسازی شد. | ||
'''موزه:''' در بخش زیرین دالان ورودی آرامگاه شاه نعمتالله ولی موزهای قرار دارد که در آن اشیای ارزشمند و مربوط با فرهنگ تصوف و عرفان نگهداری میشوند. ساختمان موزه به عمارت یا سردر امیریه شهرت دارد. این بنا حدود ۱۳۰ سال قدمت دارد که به سبک معماری قاجار در زمان ناصرالدین شاه ساختهشده است. زمانی این عمارت محل اجتماع دراویش و صوفیان بود و در سال ۱۳۵۷، پس از مرمت و بازسازی، به موزه آستانه تبدیل شد. در این موزه آثار گوناگون و متوعی به چشم میخورد که توسط مردم و خیرین اهداء شده است. برخی از این آثار عبارتند از: کشکول بزرگ ساختهشده از آلیاژ برنج که نماد کشکول شاه نعمتالله ولی محسوب میشود، کشکولهای تزئینشده به نقش و نگار، تبرزینهای تراشیدهشده، پتهشالهای سوزندوزی شده با ابعاد ۴۵۰ در ۲۶۵ سانتیمتر، دو صفحه از یک قرآن که به خط کوفی نوشتهشده و قدمت آن بیش ۶۰۰ سال است، شمشیرهای جواهرنشان، سپرهایی از فولاد و پوست کرگدن، کتابهای خطی با چاپ سنگی، چندین تمثال متعلق به حضرت محمد (ص) و ائمه اطهار (ع)، ظروف بلور و چینی و...<ref name=":4" /> | '''موزه:''' در بخش زیرین دالان ورودی آرامگاه شاه نعمتالله ولی موزهای قرار دارد که در آن اشیای ارزشمند و مربوط با فرهنگ تصوف و عرفان نگهداری میشوند. ساختمان موزه به عمارت یا سردر امیریه شهرت دارد. این بنا حدود ۱۳۰ سال قدمت دارد که به سبک معماری قاجار در زمان ناصرالدین شاه ساختهشده است. زمانی این عمارت محل اجتماع دراویش و صوفیان بود و در سال ۱۳۵۷، پس از مرمت و بازسازی، به موزه آستانه تبدیل شد. در این موزه آثار گوناگون و متوعی به چشم میخورد که توسط مردم و خیرین اهداء شده است. برخی از این آثار عبارتند از: کشکول بزرگ ساختهشده از آلیاژ برنج که نماد کشکول شاه نعمتالله ولی محسوب میشود، کشکولهای تزئینشده به نقش و نگار، تبرزینهای تراشیدهشده، پتهشالهای سوزندوزی شده با ابعاد ۴۵۰ در ۲۶۵ سانتیمتر، دو صفحه از یک قرآن که به خط کوفی نوشتهشده و قدمت آن بیش ۶۰۰ سال است، شمشیرهای جواهرنشان، سپرهایی از فولاد و پوست کرگدن، کتابهای خطی با چاپ سنگی، چندین تمثال متعلق به حضرت محمد (ص) و ائمه اطهار (ع)، ظروف بلور و چینی و...<ref name=":4" /> | ||
== گلچینی از اشعار شاه نعمتالله ولی == | |||
ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم | |||
صد درد دل به گوشه چشمی دوا کنیم | |||
در حبس صورتیم و چنین شاد و خرمیم | |||
بنگر که در سراچه معنی چه ها کنیم | |||
رندان لاابالی و مستان سرخوشیم | |||
هشیار را به مجلس خود کی رها کنیم | |||
موج محیط و گوهر دریای عزتیم | |||
ما میل دل به آب و گل آخر چرا کنیم | |||
در دیده روی ساقی و بر دست جام می | |||
باری بگو که گوش به عاقل چرا کنیم | |||
از خود بر آ و در صف اصحاب ما خرام | |||
تا سیدانه روی دلت با خدا کنیم | |||
<nowiki>***</nowiki> | |||
در شهادت شاهدی از غیب بی عیب آمده | |||
این چنین شادی خوش بی عیب از غیب آمده | |||
در گلستان غنچه گل در هوای روی او | |||
پیرهن بدریده و بی دامن و جَیب آمده | |||
آن معانی بدیع او بدیع دیگر است | |||
زان که بر وی این کلام الله بی رَیب آمده | |||
نو عروس فکر بکرم شاهدی بس دلکش است | |||
در مشاهد شاهدی میخواهد از غیب آمده | |||
در جوانی نعمت الله با سواد و معرفت | |||
این زمان باز آمده پروانه با شیب آمده | |||
<nowiki>***</nowiki> | |||
خوش درددلی دارم درمان به چه کار آید | |||
با کفر سر زلفش ایمان به چه کار آید | |||
دل زنده بود جانم چون کشته عشق اوست | |||
بی خدمت آن جانان این جان به چه کار آید | |||
عقل از سر مخموری سامان طلبد از ما | |||
ما عاشق سرمستیم سامان به چه کار آید | |||
عشق آمد و ملک دل بگرفت به سلطانی | |||
جز حضرت این سلطان به چه کار آید | |||
در خلوت میخانه بزمی است ملوکانه | |||
روضه چو بود اینجا رضوان به چه کار آید | |||
ماهان ز خدا خواهم با صحبت مه رویان | |||
بی صحبت مه رویان ماهان به چه کار آید | |||
با سید سرمستان کرمان چو بهشتی بود | |||
بی نور حضور او کرمان به چه کار آید | |||
<nowiki>***</nowiki> | |||
گفتم به خواب بینم گفتا خیال باشد | |||
گفتم رسم به وصلت گفتا محال باشد | |||
گفتم که در خرابات خواهم که بار یابم | |||
گفتا اگر درآئی آنجا مجال باشد | |||
سرچشمه حیاتست ، ما خضر وقت خویشیم | |||
در جام ما همیشه آب زلال باشد | |||
شادی روی ساقی ، ما می مدام نوشیم | |||
بر غیر اگر حرام است بر ما حلال باشد | |||
گر عاقلی بگوید عقل تو گشت ناقص | |||
نقصان عاقل آن است ما را کمال باشد | |||
<nowiki>***</nowiki> | |||
تن رهاکن در طریق عاشقی تا جان شوی | |||
جان فدای عشق جانان کن که تا جانان شوی | |||
در خرابات مغان مستانه خود را در فکن | |||
پند رندان بشنو و می نوش می تا آن شوی | |||
گر گدای حضرت سلطان من باشی چو من | |||
لطف او بنوازدت ای شاه من سلطان شوی | |||
آفتاب حسن او مجموع عالم را گرفت | |||
غیر او پیدا نبینی گر ز خود پنهان شوی | |||
گر برآئی بر سر دار فنا منصور وار | |||
حاکم ملک بقا و میر سرمستان شوی | |||
زاهد مخمور را بگذار و با رندان نشین | |||
تا حریف مجلس رندان و سرمستان شوی | |||
جز طریق نعمتالله در جهان راهی مرو | |||
ور روی راه دگر می دان که سرگردان شوی<ref>[https://ganjoor.net/shahnematollah دیوان شاه نعمتالله ولی - سایت گنجور]</ref> | |||
== منابع: == | == منابع: == |
ویرایش