کاربر:Khosro/صفحه تمرین فروغ فرخزاد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۶: خط ۴۶:
|امضا                  =
|امضا                  =
}}
}}
فروغ فرخزاد ، (زاده‌ی سال ۱۳۱۳ – تهران)، ۱۷ ساله بود که اولين کتاب شعرش "اسير" و پس از آن دفترهاي ديوار و عصيان را منتشر کرد. انتشار کتاب "تولدي ديگر" درسال ۱۳۴۲، سرفصل  شکوفائي هنري فروغ بود. فروغ فرخزاد در ترکيب کلام و شناسايي زبان شعر از قدرتي بيمانند برخوردار بود. درزمينه‌ی تکنيک  و زبان شعر، فروغ به شاعران پس از خود آموخت که مي‌توان با شجاعت ، گوهر خالص شعر را بي هيچ زوائدي عرضه کرد و خود در اين زمينه بسيار موفق بود. فروغ فرخزاد در زمينه تئاتر، فيلم‌سازي و نقاشي نيز نبوغي درخور تحسين داشت و در مدت کوتاه عمرش، آثاري نيز از خود برجاي گذاشت. خانه سياه است، عنوان فيلم مستندي است از ساخته‌هاي فروغ که در زمستان سال ۱۳۴۲، از فستيوال جهاني اوبرهاووزن جايزه بهترين فيلم مستند را بدست آورد. سرانجام فروغ فرخزاد در ۲۴ بهمن ۱۳۴۵، در سن ۳۲ سالگی در حادثه‌ی تصادف درگذشت.
فروغ فرخزاد ، (زاده‌ی سال ۱۳۱۳ – تهران)، ۱۷ ساله بود که اولين کتاب شعرش "اسير" و پس از آن دفترهاي ديوار و عصيان را منتشر کرد. انتشار کتاب "تولدي ديگر" درسال ۱۳۴۲، سرفصل  شکوفائي هنري فروغ بود. فروغ فرخزاد در ترکيب کلام و شناسايي زبان شعر از قدرتي بيمانند برخوردار بود. درزمينه‌ی تکنيک  و زبان شعر، فروغ به شاعران پس از خود آموخت که مي‌توان با شجاعت ، گوهر خالص شعر را بي هيچ زوائدي عرضه کرد و خود در اين زمينه بسيار موفق بود. فروغ فرخزاد در زمينه تئاتر، فيلم‌سازي و نقاشي نيز نبوغي درخور تحسين داشت و در مدت کوتاه عمرش، آثاري نيز از خود برجاي گذاشت. خانه سياه است، عنوان فيلم مستندي است از ساخته‌هاي فروغ که در زمستان سال ۱۳۴۲، از فستيوال جهاني اوبرهاووزن جايزه بهترين فيلم مستند را بدست آورد. سرانجام فروغ فرخزاد در ۲۴ بهمن ۱۳۴۵، در سن ۳۲ سالگی بر اثر تصادف رانندگی درگذشت.


== آثار فروغ فرخزاد ==
== آثار فروغ فرخزاد ==
خط ۵۹: خط ۵۹:


شعر براي من پنجره‌اي است که هر وقت به طرفش مي‌روم خود به خود باز مي‌شود... مي‌دانم که آن طرف پنجره يک فضا هست و يک نفر که مي‌شنود، يک نفر که ممکن است ۲۰۰ سال بعد... وجود داشته باشد،... وسيله‌اي براي ارتباط با هستي، با وجود به معني وسيعش.
شعر براي من پنجره‌اي است که هر وقت به طرفش مي‌روم خود به خود باز مي‌شود... مي‌دانم که آن طرف پنجره يک فضا هست و يک نفر که مي‌شنود، يک نفر که ممکن است ۲۰۰ سال بعد... وجود داشته باشد،... وسيله‌اي براي ارتباط با هستي، با وجود به معني وسيعش.
 
[[پرونده:فروغ5.JPG|بندانگشتی|311x311پیکسل]]
فروغ فرخزاد اين چنين جامعه و پيرامون خود را دريافت. او خود را زني يافت تنها، و به مصداق يکي از شعرهايش، "در آستانه فصلي سرد"،که نور و گرما را انتظار مي‌کشد.
فروغ فرخزاد اين چنين جامعه و پيرامون خود را دريافت. او خود را زني يافت تنها، و به مصداق يکي از شعرهايش، "در آستانه فصلي سرد"،که نور و گرما را انتظار مي‌کشد.


خط ۷۳: خط ۷۳:


مي‌توان فرياد زد با صداي سخت کاذب، سخت بيگانه
مي‌توان فرياد زد با صداي سخت کاذب، سخت بيگانه
 
[[پرونده:فروغ10.JPG|بندانگشتی]]
                                دوست مي‌دارم!
                                دوست مي‌دارم!


خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:


سیمای انسانی، صداقت و صميميت اشعار فروغ فرخزاد، يکي ديگر از ويژگي‌هاي اوست. او در شعرهايش انسان را به دوست داشتن انسان فرا مي‌خواند. اما درزمينه‌ی تکنيک شعر و زبان شعر، فروغ  کمک بسياري به شعر نو ايران کرد. او به شاعران پس از خود آموخت که مي‌توان با شجاعت هرچه زائد و حشو و دست وپاگير است رو کنار بزنند تا بتوانند گوهر خالص شعر را هرچه نيالوده‌تر بنمايانند. او خود هم مثل کسي بود که داس به دست گرفته بود و هر چه مانع و حشو و زايد برسرراه شعر ناب و حرف صريح شاعرانه بود مي‌بريد و راه را براي شعر و ادبيات نوين هموار مي‌کرد. هم‌چنان‌که خودش می‌گوید:
سیمای انسانی، صداقت و صميميت اشعار فروغ فرخزاد، يکي ديگر از ويژگي‌هاي اوست. او در شعرهايش انسان را به دوست داشتن انسان فرا مي‌خواند. اما درزمينه‌ی تکنيک شعر و زبان شعر، فروغ  کمک بسياري به شعر نو ايران کرد. او به شاعران پس از خود آموخت که مي‌توان با شجاعت هرچه زائد و حشو و دست وپاگير است رو کنار بزنند تا بتوانند گوهر خالص شعر را هرچه نيالوده‌تر بنمايانند. او خود هم مثل کسي بود که داس به دست گرفته بود و هر چه مانع و حشو و زايد برسرراه شعر ناب و حرف صريح شاعرانه بود مي‌بريد و راه را براي شعر و ادبيات نوين هموار مي‌کرد. هم‌چنان‌که خودش می‌گوید:
 
[[پرونده:فروغ4.JPG|بندانگشتی]]
«بهرحال شعر امروز ما يک شعري بايد باشد که خصوصيت اين دوره را داشته باشد، چون در عين حال سازنده‌ی اين شاعر بايد يک آدمي باشد که به يک حدي از تجربه و هوشياري برسد که به محتوي شعرش يک ارزشي بدهد که بتواند در حد کارهايي که توي دنيا عرضه مي‌شود، ميان آن‌ها خودش را جا بدهد و اگر غير از اين باشد، دیگر همين چيزهايي مي‌شود که همه می‌گویند».
«بهرحال شعر امروز ما يک شعري بايد باشد که خصوصيت اين دوره را داشته باشد، چون در عين حال سازنده‌ی اين شاعر بايد يک آدمي باشد که به يک حدي از تجربه و هوشياري برسد که به محتوي شعرش يک ارزشي بدهد که بتواند در حد کارهايي که توي دنيا عرضه مي‌شود، ميان آن‌ها خودش را جا بدهد و اگر غير از اين باشد، دیگر همين چيزهايي مي‌شود که همه می‌گویند».


خط ۱۶۵: خط ۱۶۵:


حیاط خانه‌ی ما تنهاست        
حیاط خانه‌ی ما تنهاست        
 
[[پرونده:فروغ2.JPG|بندانگشتی]]
حیاط خانه‌ی ما تنهاست، تمام روز
حیاط خانه‌ی ما تنهاست، تمام روز


خط ۲۰۹: خط ۲۰۹:


=== نقد اشعار فروغ فرخزاد از زبان خودش ===
=== نقد اشعار فروغ فرخزاد از زبان خودش ===
[[پرونده:فروغ8.JPG|بندانگشتی]]
من درمورد کار خودم قاضی ظالمی هستم. وقتی به کتاب تولدی دیگر نگاه میکنم متأسف میشوم. حاصل چهار سال زندگی!؟ خیلی کم است. من ترازو دست نگرفتهام و شعرهایم را وزن نمیکنم. اما از خودم ا نتظار بیشتری داشتم و دارم. من سیساله هستم و سیسالگی برای زن سن کمال است. به هرحال یک جور کمال. اما محتوای شعر من سیساله نیست. جوانتر است. این بزرگ‌ترین عیب است در کتاب من. باید با آگاهی و شعور زندگی کرد. من مغشوش بودم. تربیت فکری از روی یک اصول صحیح نداشتم. همین‌طور پراکنده خواندهام. و تکهتکه زندگی کردهام. و نتیجهاش این است که دیر بیدار شدهام. البته اگر بشود اسم این حرف ها را بیداری گذاشت! من همیشه به آخرین شعرم بیشتر از هر شعر دیگرم اعتقاد پیدا میکنم. دوره‌ی این اعتقاد هم  خیلی کوتاه است. بعد زده میشوم و به نظرم همه چیز سادهلوحانه میآید. افسوس میخورم که من چرا این شروع را با «تولدی دیگر» شروع نکردهام. شعر من با من پیش آمدهاست. در کتاب‌های شعر «اسیر»، و «دیوار» و «عصیان»، من فقط یک بیان کننده‌ی ساده از دنیای بیرونیام. درآن زمان، شعر هنوز در من حلول نکرده بود. بلکه با من هم‌خانه بود. مثل همه‌ی آدم‌هایی که چند مدتی باآدم هستند. اما بعداً شعر در من ریشه گرفت و به همین دلیل موضوع شعر برایم عوض شد. دیگر من شعر را تنها در بیان یک احساس منفرد درباره‌ی خودم نمیدانستم. بلکه هرچه شعر در من بیشتر رسوخ کرد، من پراکندهتر شدم و دنیاهای تازهتری را کشف کردم. یک زمانی بود که نزدیک بود نیما مرا غرق کند. اما حالا احساس میکنم از غرق شدن نجات یافتهام. و اگر نیما راه را پیش از من رفته است، من میخواهم آن راهی را که او درنیمهاش ایستاد و نتوانست و مجال نیافت که ناهمواری‌ها و سنگلاخ‌هایش را هموار کند ادامه بدهم و به همواریاش بکوشم.
من درمورد کار خودم قاضی ظالمی هستم. وقتی به کتاب تولدی دیگر نگاه میکنم متأسف میشوم. حاصل چهار سال زندگی!؟ خیلی کم است. من ترازو دست نگرفتهام و شعرهایم را وزن نمیکنم. اما از خودم ا نتظار بیشتری داشتم و دارم. من سیساله هستم و سیسالگی برای زن سن کمال است. به هرحال یک جور کمال. اما محتوای شعر من سیساله نیست. جوانتر است. این بزرگ‌ترین عیب است در کتاب من. باید با آگاهی و شعور زندگی کرد. من مغشوش بودم. تربیت فکری از روی یک اصول صحیح نداشتم. همین‌طور پراکنده خواندهام. و تکهتکه زندگی کردهام. و نتیجهاش این است که دیر بیدار شدهام. البته اگر بشود اسم این حرف ها را بیداری گذاشت! من همیشه به آخرین شعرم بیشتر از هر شعر دیگرم اعتقاد پیدا میکنم. دوره‌ی این اعتقاد هم  خیلی کوتاه است. بعد زده میشوم و به نظرم همه چیز سادهلوحانه میآید. افسوس میخورم که من چرا این شروع را با «تولدی دیگر» شروع نکردهام. شعر من با من پیش آمدهاست. در کتاب‌های شعر «اسیر»، و «دیوار» و «عصیان»، من فقط یک بیان کننده‌ی ساده از دنیای بیرونیام. درآن زمان، شعر هنوز در من حلول نکرده بود. بلکه با من هم‌خانه بود. مثل همه‌ی آدم‌هایی که چند مدتی باآدم هستند. اما بعداً شعر در من ریشه گرفت و به همین دلیل موضوع شعر برایم عوض شد. دیگر من شعر را تنها در بیان یک احساس منفرد درباره‌ی خودم نمیدانستم. بلکه هرچه شعر در من بیشتر رسوخ کرد، من پراکندهتر شدم و دنیاهای تازهتری را کشف کردم. یک زمانی بود که نزدیک بود نیما مرا غرق کند. اما حالا احساس میکنم از غرق شدن نجات یافتهام. و اگر نیما راه را پیش از من رفته است، من میخواهم آن راهی را که او درنیمهاش ایستاد و نتوانست و مجال نیافت که ناهمواری‌ها و سنگلاخ‌هایش را هموار کند ادامه بدهم و به همواریاش بکوشم.


خط ۲۵۲: خط ۲۵۳:


== قسمت‌هایی از یک نامه‌ی فروغ فرخزاد ==
== قسمت‌هایی از یک نامه‌ی فروغ فرخزاد ==
[[پرونده:فروغ9.JPG|بندانگشتی]]
دراولین مرحله آرزویم این است که شما را با مطالعه‌ی نامه‌ی طولانی‌ام خسته نکنم. من عادت ندارم زیاد حاشیه بروم و حتی تعارفات معمولی را بلد نیستم. به همین جهت منظورم را بدون هیچ تشریفاتی بیان می‌کنم. من دردی ماه ۱۳۱۳، درتهران متولد شدم. یک‌سال است که به‌طور مداوم شعر می‌گویم پیش ازآن مطالعه می‌کردم و می‌توانم بگویم که بیشتر ازهمه روزهای عمرم کتاب‌های سودمند خوانده‌ام، ۳ سال است که اصولاً روحیه شاعرانه پیدا کرده‌ام. راجع‌به راهی که درشعر انتخاب کرده‌ام؛ به نظر من شعر شعله‌ای ازاحساس است وتنها چیزی است که مرا درهرحال که باشم می‌تواند به یک دنیای رویایی و زیبا ببرد. من عقیده دارم هراحساسی را بدون هیچ قید وشرطی باید بیان کرد. اصولاً برای هنر نمی‌شود حدی قایل شد و اگر جزاین باشد هنر روح اصلی خود را ازدست می‌دهد. روی همین طرز فکر شعر می‌گویم. من زندگی خود را وقف هنرم و حتی می‌توانم بگویم فدای هنرم کرده‌ام. من زندگی را برای هنرم می‌خواهم. می‌دانم این راهیست که سرو صدا و مخالفین زیادی برایم دست و پا کرده‌ است. ولی عقیده دارم بالاخره باید سدها شکسته شود. یک نفر باید این راه را می‌رفت و من چون درخودم گذشت و شهامت را می‌بینم، پیش‌قدم شدم. تنها نیرویی که پیوسته مرا امید می‌دهد تشویق مردم روشن‌فکرو هنرمندان واقعی کشور است. من ازآن مردم زاهدنمایی که همه کار می‌کنند و باز هم دم ازتهذیب اخلاق جامعه می‌زنند بیزارم و به علاوه من انتقاد صحیح را با کمال میل قبول می‌کنم، نه انتقادی که ازروی نهایت خود پرستی و ظاهر سازی و فقط به منظور ازمیدان به دربردن طرف و بدنام کردن او می‌شود، می‌دانم که خیلی صحبت راجع‌به من می‌شود، می‌دانم که خیلی اشعار مرا تعبیر وتفسیر می‌کنند. ولی با همه این‌ها ازمیدان به در نمی‌روم. من شکست نمی‌خورم و همه چیز را درنهایت خون‌سردی تحمل می‌کنم همان‌طور که تا به حال کرده‌ام. بزرگترین آرزوی من این‌است که یک هنرمند واقعی باشم و همیشه سعی می‌کنم به این آرزو برسم و چون کتاب راخیلی دوست دارم باز هم آرزو می‌کنم سطح فرهنگ مملکت بالا برود و مردم هنر و ارزش حقیقی آن رادرک کنند وآن‌قدر فهمیده و روشن‌فکر بشوند که دیگر به تحریک زاهد نماها تسلیم نشوند و به آن‌ها اجازه‌ی دخالت درکاری راکه صلاحیت قضاوت ندارند، ندهند.
دراولین مرحله آرزویم این است که شما را با مطالعه‌ی نامه‌ی طولانی‌ام خسته نکنم. من عادت ندارم زیاد حاشیه بروم و حتی تعارفات معمولی را بلد نیستم. به همین جهت منظورم را بدون هیچ تشریفاتی بیان می‌کنم. من دردی ماه ۱۳۱۳، درتهران متولد شدم. یک‌سال است که به‌طور مداوم شعر می‌گویم پیش ازآن مطالعه می‌کردم و می‌توانم بگویم که بیشتر ازهمه روزهای عمرم کتاب‌های سودمند خوانده‌ام، ۳ سال است که اصولاً روحیه شاعرانه پیدا کرده‌ام. راجع‌به راهی که درشعر انتخاب کرده‌ام؛ به نظر من شعر شعله‌ای ازاحساس است وتنها چیزی است که مرا درهرحال که باشم می‌تواند به یک دنیای رویایی و زیبا ببرد. من عقیده دارم هراحساسی را بدون هیچ قید وشرطی باید بیان کرد. اصولاً برای هنر نمی‌شود حدی قایل شد و اگر جزاین باشد هنر روح اصلی خود را ازدست می‌دهد. روی همین طرز فکر شعر می‌گویم. من زندگی خود را وقف هنرم و حتی می‌توانم بگویم فدای هنرم کرده‌ام. من زندگی را برای هنرم می‌خواهم. می‌دانم این راهیست که سرو صدا و مخالفین زیادی برایم دست و پا کرده‌ است. ولی عقیده دارم بالاخره باید سدها شکسته شود. یک نفر باید این راه را می‌رفت و من چون درخودم گذشت و شهامت را می‌بینم، پیش‌قدم شدم. تنها نیرویی که پیوسته مرا امید می‌دهد تشویق مردم روشن‌فکرو هنرمندان واقعی کشور است. من ازآن مردم زاهدنمایی که همه کار می‌کنند و باز هم دم ازتهذیب اخلاق جامعه می‌زنند بیزارم و به علاوه من انتقاد صحیح را با کمال میل قبول می‌کنم، نه انتقادی که ازروی نهایت خود پرستی و ظاهر سازی و فقط به منظور ازمیدان به دربردن طرف و بدنام کردن او می‌شود، می‌دانم که خیلی صحبت راجع‌به من می‌شود، می‌دانم که خیلی اشعار مرا تعبیر وتفسیر می‌کنند. ولی با همه این‌ها ازمیدان به در نمی‌روم. من شکست نمی‌خورم و همه چیز را درنهایت خون‌سردی تحمل می‌کنم همان‌طور که تا به حال کرده‌ام. بزرگترین آرزوی من این‌است که یک هنرمند واقعی باشم و همیشه سعی می‌کنم به این آرزو برسم و چون کتاب راخیلی دوست دارم باز هم آرزو می‌کنم سطح فرهنگ مملکت بالا برود و مردم هنر و ارزش حقیقی آن رادرک کنند وآن‌قدر فهمیده و روشن‌فکر بشوند که دیگر به تحریک زاهد نماها تسلیم نشوند و به آن‌ها اجازه‌ی دخالت درکاری راکه صلاحیت قضاوت ندارند، ندهند.


خط ۲۶۶: خط ۲۶۸:


== ساخت فیلم خانه سیاه است ==
== ساخت فیلم خانه سیاه است ==
[[پرونده:فروغ و فرزندش.JPG|جایگزین=فروغ فرخزاد و پسرخوانده‌اش|بندانگشتی|فروغ فرخزاد و پسرخوانده‌اش]]
توانايي و استعداد فروغ فرخزاد تنها به محدوده‌ی شعر ختم نمي‌شد. او در زمينه تئاتر، فيلم‌سازي و نقاشي نيز نبوغي درخور تحسين داشت و در مدت کوتاه عمرش، آثاري نيز از خود برجاي گذاشت.
توانايي و استعداد فروغ فرخزاد تنها به محدوده‌ی شعر ختم نمي‌شد. او در زمينه تئاتر، فيلم‌سازي و نقاشي نيز نبوغي درخور تحسين داشت و در مدت کوتاه عمرش، آثاري نيز از خود برجاي گذاشت.


۵٬۷۷۰

ویرایش