۵٬۷۷۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۹۸: | خط ۱۹۸: | ||
معینی کرمانشاهی همچنانکه با سرودن ترانهی شتاب کاروان، اهالی جهان را از عمر زودگذر خبر داده بود، خود نیز به کاروان پیوست: | معینی کرمانشاهی همچنانکه با سرودن ترانهی شتاب کاروان، اهالی جهان را از عمر زودگذر خبر داده بود، خود نیز به کاروان پیوست: | ||
ای عشق نافرجام من رفتی کجا؟ | {{شعر}}{{ب|ای عشق نافرجام من رفتی کجا؟|ای آرزوی خام من رفتی کجا؟}} | ||
ای | {{ب|آن دوره آشفتگیهای تو کو؟|ای عمر نا آرام من رفتی کجا؟}} | ||
{{ب|تو بخوان شب همه شب برایم ای مرغ سحر|که دل خسته من در آمد از سینه بدر}} | |||
{{ب|تو سبکبالی و من اسیر بشکسته پرم|تو پر از شوری و من زعالمی خستهترم}} | |||
{{ب|تو بخوان، تو بخوان، به گوش اهل جهان|که خبر، شود از، شتاب این کاروان}}{{پایان شعر}} | |||
تو بخوان، تو بخوان، به گوش اهل جهان | |||
که خبر، شود از، شتاب این کاروان | |||
'''[[سیمین بهبهانی]]''' غزلسرای معروف معاصر، ضمن بزرگداشت معینی کرمانشاهی در وصف او گفته است: <blockquote>«آثار معینی کرمانشاهی شبیه تابلوی نقاشی است. پیوند واژهها و ارتباط با موسیقی در اشعار این هنرمند بزرگ اعجابانگیز است. حضور موفقیتآمیز یک جوان کرمانشاهی در میان ترانهسرایان بزرگی همچون '''[[رهی معیری]]'''، نواب صفا و منیره طاها و آفرینش آثار گرانسنگش را نمیتوان اتفاقی کوچک پنداشت. آثار استاد معینی کرمانشاهی از کلام بین عاشق و معشوق پافراتر گذاشته و به عنوانی جدید پرداخته است».<ref name=":1" /></blockquote> | '''[[سیمین بهبهانی]]''' غزلسرای معروف معاصر، ضمن بزرگداشت معینی کرمانشاهی در وصف او گفته است: <blockquote>«آثار معینی کرمانشاهی شبیه تابلوی نقاشی است. پیوند واژهها و ارتباط با موسیقی در اشعار این هنرمند بزرگ اعجابانگیز است. حضور موفقیتآمیز یک جوان کرمانشاهی در میان ترانهسرایان بزرگی همچون '''[[رهی معیری]]'''، نواب صفا و منیره طاها و آفرینش آثار گرانسنگش را نمیتوان اتفاقی کوچک پنداشت. آثار استاد معینی کرمانشاهی از کلام بین عاشق و معشوق پافراتر گذاشته و به عنوانی جدید پرداخته است».<ref name=":1" /></blockquote> | ||
خط ۲۲۳: | خط ۲۱۳: | ||
=== آشفته حالی === | === آشفته حالی === | ||
این همه آشفته حالی، این همه نازکخیالی | {{شعر}}{{ب|این همه آشفته حالی، این همه نازکخیالی|ای به دوش افکنده گیسو، از تو دارم، از تو دارم}} | ||
ای به دوش افکنده گیسو، از تو دارم، از تو دارم | |||
{{ب|این غرور عشق و مستی، خنده بر غوغای هستی|ای سیه چشم سیه مو، از تو دارم، از تو دارم}} | |||
من | {{ب|این تو بودی که از ازل خواندی به من درس وفا را|این تو بودی که آشنا کردی به عشق این مبتلا را}} | ||
من | {{ب|من که این حاشا نکردم، از غمت پروا نکردم|دین من، دنیای من، از عشق جاویدان تو رونق گرفته}} | ||
{{ب|سوز من، سودای من، از نور بی پایان تو رونق گرفته}} | |||
من خود آتشی که مرا داده رنگ فنا میشناسم}} | |||
{{ب|من خود شیوه نگه چشم مست تو را میشناسم|دیگر ای برگشته مژگان، از نگاهم رو مگردان}} | |||
سوز من، سودای من، از نور بی پایان تو رونق گرفته | {{ب|دین من، دنیای من، از عشق جاویدان تو رونق گرفته|سوز من، سودای من، از نور بی پایان تو رونق گرفته}}{{پایان شعر}} | ||
<nowiki>***</nowiki> | <nowiki>***</nowiki> | ||
خانمانسوز بود، آتش آهی گاهی | {{شعر}}{{ب|خانمانسوز بود، آتش آهی گاهی|نالهای میشکند پشت سپاهی گاهی}} | ||
نالهای میشکند پشت سپاهی گاهی | |||
{{ب|گر مقدر بشود، سلک سلاطین پوید|سالک بیخبر خفته براهی گاهی}} | |||
{{ب|قصه یوسف و آن قوم چه خوش پندی بود|بهعزیزی رسد افتاده بهچاهی گاهی}} | |||
{{ب|هستیم سوختی ازیکنظر ای اختر عشق|آتشافروز شود برق نگاهی گاهی}} | |||
{{ب|روشنیبخش از آنم که بسوزم چون شمع|روسپیدی بود از بخت سیاهی گاهی}} | |||
{{ب|عجبی نیست، اگر مونس یار است رقیب|بنشیند بَرٍ گُل هرزه گیاهی گاهی}} | |||
{{ب|چشم گریان مرا دیدی و لبخند زدی|دل برقصد ببر از شوق گناهی گاهی}} | |||
{{ب|اشک در چشم، فریبندهترت میبینم|در دل موج ببین صورت ماهی گاهی}} | |||
{{ب|زرد رویی نبود عیب، مرانم از کوی|جلوه بر قریه دهد خرمن کاهی گاهی}} | |||
بهر طوفانزده سنگی است پناهی گاهی | {{ب|دارم امید که با گریه دلت نرم کنم|بهر طوفانزده سنگی است پناهی گاهی}}{{پایان شعر}} | ||
<nowiki>***</nowiki> | <nowiki>***</nowiki> | ||
من آفتاب زرد لب بام هستیام | {{شعر}}{{ب|من آفتاب زرد لب بام هستیام|من مرغ تنگ حوصلهی دام هستیام}} | ||
من مرغ تنگ حوصلهی دام هستیام | |||
{{ب|در چشم من، چه جلوهای از بامداد عمر|من شمع نیم سوختهی شام هستیام}} | |||
{{ب|صاحبدلان ز صحبت من، مست کی شوند|من خود شراب ریخته از جام هستیام}} | |||
{{ب|افسانههای ناقص محنتکشان مخوان|من سر گذشت کامل آلام هستیام}} | |||
{{ب|تومار زندگانیم ای نیستی بپیچ|دیگر بس است قصهی ایام هستیام}} | |||
{{ب|رنگ تعلقی نپذیرفت خاطرم|وارسته از تصور اوهام هستیام}} | |||
{{ب|دست طلب بریده ز دامان آرزو|ننهاده سر به بستر آرام هستیام}} | |||
{{ب|هستی چنین که هست، ز من بشنوید، نیست|من با خبر کبوتر پیغام هستیام}} | |||
{{ب|من چیستم؟ فسانهای از عالم وجود|مجهول صرف و نقطهی ابهام هستیام}} | |||
چشم انتظارمژدهی فرجام هستیام | {{ب|چون شمع شب نخفته به امید صبحگاه|چشم انتظارمژدهی فرجام هستیام}}{{پایان شعر}} | ||
'''***''' | '''***''' |
ویرایش