کاربر:Mehran/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۳: خط ۳۳:
[[پرونده:.اشرف دهقانی درکودکی .png|جایگزین=.اشرف دهقانی درکودکی .png|بندانگشتی|163x163پیکسل|.اشرف دهقانی درکودکی .png]]
[[پرونده:.اشرف دهقانی درکودکی .png|جایگزین=.اشرف دهقانی درکودکی .png|بندانگشتی|163x163پیکسل|.اشرف دهقانی درکودکی .png]]
هنگامی که اشرف در سال ۱۳۲۸ به دنیا آمد پدرش زمینگیر شده بود. اشرف در شرایط سخت زندگی قرار گرفته و به خود متکی بار می‌آمد. در دوازده سالگی او، خواهر بزرگش که معلم شده بود همراه مادرش به جای دیگری برای کار رفتند. بهروز دهقانی، برادر بزرگشان اشرف را به کتاب خواندن و تعمق تشویق می‌نمود. بهروز نیز از مبارزان بود و با صمد بهرنگی و کاظم سعادتی رفیق بود و آن‌ها نیز تأثیر مهمی بر اشرف گذاشتند. در مدرسه تلاش می‌کرد همکلاسانش را آگاه کند. یکبار هم معلم مدرسه نامه او و دوستش پیدا کرد و از آن‌ها تعهد گرفت به مسایل سیاسی کاری نداشته باشند. درست بعد از دوران دبیرستان اشرف و هنگام کارش به عنوان آموزگار، صمد بهرنگی درگذشت. این موضوع تأثیر زیادی بر اشرف و همین‌طور بر افراد دیگر گذاشت و آن‌ها را تکان داد. در این هنگام بود که اشرف به بهروز و رفقای مبارزش در مبارزه مسلحانه پیوست و رابطه رفاقت بزرگی بین آن‌ها شکل گرفت.
هنگامی که اشرف در سال ۱۳۲۸ به دنیا آمد پدرش زمینگیر شده بود. اشرف در شرایط سخت زندگی قرار گرفته و به خود متکی بار می‌آمد. در دوازده سالگی او، خواهر بزرگش که معلم شده بود همراه مادرش به جای دیگری برای کار رفتند. بهروز دهقانی، برادر بزرگشان اشرف را به کتاب خواندن و تعمق تشویق می‌نمود. بهروز نیز از مبارزان بود و با صمد بهرنگی و کاظم سعادتی رفیق بود و آن‌ها نیز تأثیر مهمی بر اشرف گذاشتند. در مدرسه تلاش می‌کرد همکلاسانش را آگاه کند. یکبار هم معلم مدرسه نامه او و دوستش پیدا کرد و از آن‌ها تعهد گرفت به مسایل سیاسی کاری نداشته باشند. درست بعد از دوران دبیرستان اشرف و هنگام کارش به عنوان آموزگار، صمد بهرنگی درگذشت. این موضوع تأثیر زیادی بر اشرف و همین‌طور بر افراد دیگر گذاشت و آن‌ها را تکان داد. در این هنگام بود که اشرف به بهروز و رفقای مبارزش در مبارزه مسلحانه پیوست و رابطه رفاقت بزرگی بین آن‌ها شکل گرفت.
[[پرونده:عکسی ازآبا وپدربهروزدهقانی.png|جایگزین=عکسی ازآبا وپدربهروزدهقانی.png|بندانگشتی|163x163پیکسل|'''[null عکسی ازآبا وپدربهروزدهقانی.png]''']]
[[پرونده:عکسی ازآبا وپدربهروزدهقانی.png|alt=عکسی ازآبا وپدراشرف‌دهقانی.png|بندانگشتی|163x163پیکسل|عکسی ازآبا وپدراشرف‌دهقانی.png]]
[[پرونده:آبا ،مادراشرف دهقانی.jpg|جایگزین=آبا ،مادراشرف دهقانی.jpg|بندانگشتی|154x154پیکسل|آبا ،مادراشرف دهقانی.jpg]]
[[پرونده:آبا ،مادراشرف دهقانی.jpg|جایگزین=آبا ،مادراشرف دهقانی.jpg|بندانگشتی|154x154پیکسل|آبا ،مادراشرف دهقانی.jpg]]
اعضای گروه تراکتوری خریده بودند که با ظاهر کشاورز ولی برای جمع کردن یاران بیشتر به روستاهای دیگر بروند. در همین زمان مرگ صمد پیش آمد و آن‌ها مدتی منفعل شدند. پس از اینکه بهروز از تحصیل در آمریکا برگشت، دوباره کارها از سر گرفته شد و یکی از میان خود را با تراکتور به روستاهای اطراف فرستادند… کم‌کم ارتباط محفل تبریز با محفل امیرپرویز پویان-مسعود احمدزاده قوی می‌شود. بعد از اینکه دو گروه به صورت مشترک تیمسار ضیا فرسیو، رئیس اداره دادرسی ارتش را در ۱۸ فروردین ۱۳۵۰ ترور کردند، پیوند سازمانی واقعی بین آن‌ها شکل گرفت و سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران متولد شد. نام سازمان را در واقع اعضای شاخه تبریز پیشنهاد دادند و کلمات ''چریک'' و ''خلق'' که کلمات مأنوس آن روزگار بود را با کلمه ''فدایی'' ترکیب کردند که توسط سایرین پذیرفته شد.
اعضای گروه تراکتوری خریده بودند که با ظاهر کشاورز ولی برای جمع کردن یاران بیشتر به روستاهای دیگر بروند. در همین زمان مرگ صمد پیش آمد و آن‌ها مدتی منفعل شدند. پس از اینکه بهروز از تحصیل در آمریکا برگشت، دوباره کارها از سر گرفته شد و یکی از میان خود را با تراکتور به روستاهای اطراف فرستادند… کم‌کم ارتباط محفل تبریز با محفل امیرپرویز پویان-مسعود احمدزاده قوی می‌شود. بعد از اینکه دو گروه به صورت مشترک تیمسار ضیا فرسیو، رئیس اداره دادرسی ارتش را در ۱۸ فروردین ۱۳۵۰ ترور کردند، پیوند سازمانی واقعی بین آن‌ها شکل گرفت و سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران متولد شد. نام سازمان را در واقع اعضای شاخه تبریز پیشنهاد دادند و کلمات ''چریک'' و ''خلق'' که کلمات مأنوس آن روزگار بود را با کلمه ''فدایی'' ترکیب کردند که توسط سایرین پذیرفته شد.
۴۷۴

ویرایش