کاربر:Omid/صفحه تمرین3: تفاوت میان نسخه‌ها

۳٬۸۶۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''سید مجتبی آقابزرگ علوی''' شهرت یافته به '''آقا بزرگ علوی''' و '''بزرگ علوی''' در ۱۳ بهمن ۱۲۸۳ در تهران متولد شد. بزرگ علوی نویسنده واقع‌گرا، سیاست‌مدار چپ‌گرا، روزنامه‌نگار نوگرا و استاد زبان فارسی ایرانی بود که بیش از چهار دهه را در آلمان زیست و به ترجمه، نقد و فرهنگ‌نامه‌نویسی پرداخت. او را همراه صادق هدایت و صادق چوبک، پدران داستان‌نویسی نوین ایرانی می‌دانند. بزرگ علوی به علت سکتهٔ قلبی در بیمارستان ''فریدریش هاین'' برلین بستری شد و سرانجام در روز یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۷۵ در برلین درگذشت.<ref>[https://tahlilak.com/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%DA%86%D8%B4%D9%85%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D8%B9%D9%84%D9%88%DB%8C/ معرفی کتاب چشمهایش نوشته بزرگ علوی]</ref>
{{Infobox person|name=مرضیه احمدی اسکویی|image=مرضیه احمدی اسکویی.jpg|image_size=|alt=پرتره مرضیه احمدی اسکویی|caption=|native_name=|native_name_lang=|birth_name=|birth_date=۵ فروردین ۱۳۲۴|birth_place=اسکو - تبریز|baptised=|death_date=۶ اردیبهشت ۱۳۵۳ (۲۹ سال)|death_place=تهران، محله پامنار|death_cause=درگیری با مأموران ساواک|resting_place=قطعه ۳۳ بهشت زهرا|residence=|nationality=ایرانی|other_names=|citizenship=|education=|alma_mater=|occupation=|years_active=|era=پهلوی دوم|organization=|known_for=|notable_works=|style=|home_town=|title=|term=|movement=[[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران]]|spouse=|children=|parents=|relatives=|callsign=|awards=|signature=|signature_size=|signature_alt=|footnotes=|ethnicity=|religion=|denomination=}}'''مرضیه احمدی اسکویی''' (زاده‌ی ۱۳۲۴ - درگذشته‌ی ۶ اردیبهشت ۱۳۵۳) چریک، شاعر، نویسنده، معلم و از فعالان سیاسی چپ‌گرا در دوران پهلوی بود. در محفل مبارزاتی صمدبهرنگی و بهروز دهقانی به فعالیت پرداخت بعدها در تهران همراه با جمعی از همفکرانش یک گروه مبارزاتی تشکیل داد و مدتی بعد برای  مبارزه مسلحانه با دیکتاتوری وابسته [[محمدرضا پهلوی|محمد رضا شاه]]، به [[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران]] پیوست.
 
مرضیه اسکویی در ۶ اردیبهشت ۱۳۵۳ در درگیری با [[ساواک]] و خوردن قرص سیانور کشته شد. جسد او در قطعهٔ ۳۳ بهشت زهرا دفن شده‌است.<ref name=":0">[http://cpiran.org/2020/2/maghalat/page7.html چهره‌های ماندگار: مرضیه احمدی اسکویی]، سایت حزب کمونیست ایران</ref><ref>[https://www.youtube.com/watch?v=ecec6CYsrN4 زنان خط شکن]، یوتیوب</ref>


== زندگی ==
== زندگی ==
بزرگ علوی در سیزدهم بهمن‌ ماه ۱۲۸۲ در تهران و در خانه‌ پدربزرگش که از بازرگانان سرشناس تهران و از فعالان دوره‌ انقلاب مشروطه بود چشم به جهان گشود. پدربزرگش، حاج سید محمد صراف، نماینده‌ دوره‌ اول مجلس شورای ملی و از صنف تجار تهران بود. او بود که نام خانوادگی «علوی» را انتخاب کرد. حاج سید محمد صراف در سال‌های ابتدایی انقلاب مشروطه سه پسر خود را، که پرتو و حسین و فدایی نام داشتند، برای تحصیل به لوزان سوئیس و آلمان فرستاد که مورد اعتراض بازاریان مذهبی واقع شد؛ چراکه در نگاه آن‌ها نام فرنگ تداعی‌کننده‌ فساد و بی‌بندوباری و بی‌دینی بود. ابوالحسن علوی، پدر «بزرگ» و فرزند ارشد حاج محمد از آزادی‌خواهان مشروطه‌خواه بود. محمدعلی جمالزاده، نویسنده‌ نامدار، در توصیفی از پدر «بزرگ علوی» در مطلبی با عنوان «به پاس دوستی ۷۰ ساله با دودمان علوی» در سال ۱۳۵۲ چنین می‌آورد: «ابوالحسن علوی پسر ارشد محمد علوی با آن‌که تاجرزاده بود، از همان دوران جوانی اهل ذوق و کمال و آزاد‌ی‌طلب بود و به همراهی حاج سید نصرالله اخوی معروف مسافرتی هم به پاریس (در سال ۱۹۰۵) کرده بود. او از مشروطه‌طلبان دوآتشه و بسیار فعال و صمیمی به شمار می‌رفت و با پدرم سید واعظ اصفهانی رفت و آمد داشت. او از مریدان خالص و فداکار پدرم محسوب می‌شد و پدر هم به او علاقه داشت. وی با پدرم و با چند تن از مشروطه‌طلبان خالص دیگر، از آن‌ جمله حاج سید نصرالله اخوی که او نیز گویا در گوتینگن اقامت داشت، همسنگر بود. محمدعلی پسر چهارم هم داشت موسوم به پرتو علوی، اهل عرفان و فضل کمال است و در ادبیات امروزی مقام ممتازی دارد.»<ref name=":0">[https://tavaana.org/fa/BozorgAlavi بزرگ علوی و چشمهایش]، سایت توانا</ref>
مرضیه احمدی اسکویی در ۵ فروردین ماه سال ۱٣۲۴ در کوچه اوجوزلو، خانه پلاک ۱۵۲۷ شهر اسکو از توابع تبریز به دنیا آمد. مادر وی حسنیه و پدرش صادق بود. مرضیه دومین دختر از سه دختر خانواده بود. دوستانش او را «مرضیه جان» و بعدها «مرجان» نامیدند.


=== گروه ربعه ===
دوران کودکی ونوجوانی‌اش را با کار درمزرعه‌ی پدرش گذراند که به این ترتیب روحیه‌ی حساس و تیزبین‌اش او را هرچه بیش تر به مردم نزدیک کرد. کم کم به مطالعه نیز مشتاق شد و از همان ابتدای تحصیل در دبیرستان، به آگاهی سیاسی و اجتماعی رسید. بخشی از این آگاهی را که انعکاسی از پیرامون درذهن خلاق‌اش بود؛ به صورت قصه و شعر بیان کرد.
بزرگ علوی به همراه برادرش مرتضی علوی در سال ۱۲۸۹ برای تحصیل راهی کشور آلمان می‌شود. مرتضی علوی یکی از رهبران حزب کمونیست ایران از سال ۱۳۰۰ بود که در «تصفیه‌ کبیر استالینی» کشته شد؛ تصفیه کبیر عنوانی است که بر تصفیه‌ حزب کمونیست شوروی در اتحاد جماهیر شوروی در اواخر دهه‌ ۱۹۳۰ نهاده شده است.


می‌توان گفت افرادی چون بزرگ علوی و ایرج اسکندری و تقی ارانی که شماره‌های نخستین مجله‌ دنیا را منتشر کردند هر کدام به شکلی از شاگردان مرتضی علوی محسوب می‌شوند.
مرضیه اسکویی پس ازپایان دوره‌ی اول دبیرستان، وارد دانشسرای مقدماتی تبریز شد و پس از دو سال، به عنوان معلم در دبستان‌های اسکو به تدریس پرداخت. او بعد از گرفتن دیپلم، با حفظ شغل معلمی وارد دانشگاه تبریز شد، اما در همان سال اول، دانشگاه را رها کرد و وارد دانشسرای عالی سپاه دانش تهران شد.[[پرونده:شناسنامه مرضیه احمدی اسکویی.jpg|جایگزین=شناسنامه مرضیه احمدی اسکویی|بندانگشتی|شناسنامه مرضیه احمدی اسکویی]]


بزرگ علوی در آلمان دوران دبیرستان را در شهرهای مختلف سپری کرد. در دوران اقامتش در آلمان چند اثر ادبی آلمانی را به زبان فارسی ترجمه کرد. پدرش در سال ۱۳۰۵ شکست تجاری خورد که موجب می‌شود دست به خودکشی بزند. یک سال پس از مرگ پدر، از دانشگاه مونیخ فارغ‌التحصیل شد و به ایران بازگشت.
مرضیه اسکویی در طول تحصیل در دانشسرای سپاه دانش، به بسیاری از روستاهای ورامین که درنزدیکی محل دانش سرا قرار داشت، رفت و آمد می‌کرد و بیش‌تر اوقات خود را با خانواده‌های فقیر روستایی می‌گذراند. وی هم‌چنین به روستاهای دور و نزدیک ایران سفر می‌کرد تا بتواند از نزدیک، با مردم و مسائل‌شان آشنا شود. در این سفرها، برای کودکان، کتاب‌خانه درست می‌کرد، با دیگر افراد سپاهیان دانش، دوست می‌شد و برای آن‌ها کتاب می‌فرستاد.<ref>[https://web.archive.org/web/20190119122935/http://azfemina.com/fa/?p=1189 مرضیه احمدی اسکویی]، الناز کیانی (آذفمینا)</ref>


بزرگ علوی پس از بازگشت به تهران، تدریس را آغاز می‌کند. در همین سال‌ها است که با سه نفر دیگر یعنی صادق هدایت، مجتبی مینوی و مسعود فرزاد گروه «رَبعه» را تشکیل می‌دهند و بحث‌هایی درباره‌ ادبیات مدرن به راه می‌اندازند.<ref name=":0" />
== فعالیت‌ها ==
مرضیه اسکویی در سازماندهی اعتصابات دانشجویی دانشسرای عالی سپاه دانش در سال ۱۳۴۸ مشارکتی کارساز و نیز در اعتصابات دانشجویی اسفندماه سال ۱۳۴۹ نقش رهبری داشت.


=== زندان ===
مرضیه اسکویی در خرداد سال ۱۳۵۰ با تعطیلی دانشسرا دستگیر شد و پس از بازجویی و شکنجه، به مدت یک سال به زندان افتاد. وی پس از آزادی به زادگاه خویش بازگشت و به کار دبیری پرداخت. اما باردیگر راهی تهران شد.
بزرگ علوی در سال ۱۳۱۵ به اتهام داشتن افکار سوسیالیستی به همراه جمعی از همفکرانش به زندان افتاد. او در شهریور ۱۳۲۰ از زندان آزاد شد و از آن پس به فعالیت حزبی روی آورد. کتاب‌های «ورق‌پاره‌های زندان» و «پنجاه و سه نفر» در سال‌های ۱۳۲۰ و ۱۳۲۱ انتشار می‌یابند.


علوی را می‌توان یکی از بنیان‌گذاران حزب توده نیز دانست. او بار دیگر در سال ۱۳۲۷ به زندان افتاد و دو سال را در زندان ماند.<ref name=":0" />
در زمستان سال ۱۳۵۱ بود که مرضیه به محفل سوسیالیستی «نادر شایگان» و «حسن رومینا» پیوست.<ref name=":0" />


=== ترک ایران ===
== خاطره‌ای از مرضیه ==
بزرگ علوی پس از برکناری محمد مصدق در دهم فروردین ۱۳۳۲ و در ۴۹ سالگی ایران را ترک می‌کند و در برلین شرقی سکونت می‌گزیند. در این دوره در دانشگاه هومبولت به عنوان استادیار اشتغال پیدا می‌کند و رشته ایران‌شناسی و زبان فارسی را در آن‌جا پایه‌گذاری می‌کند. علوی تا سن ۶۵ سالگی در این دانشگاه به کار مشغول می‌شود که از نتایج این دوره می‌توان به تدوین لغت‌نامه‌ فارسی-آلمانی با همکاری پروفسور یونکر اشاره کرد.<ref name=":0" />
مرضیه اسکویی با نام سازمانی «فاطمه»  پس از پیوستن به [[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران|سازمان چریک‌های فدایی خلق]] در کنار چهره‌ی برحسته جنبش سوسیالیستی [[حمید اشرف]] در یکی از خانه‌های تیمی در خیابان شهرآرای تهران بسر می‌برد. در این برهه بود که به سرودن سرایش‌های انقلابی و آفرینش‌های ادبی و نقد بیشتری پرداخت. در نوشتاری از آن روز خون‌بار می‌خوانیم:
[[پرونده:بازسازی صحنه جان باختن مرضیه احمدی اسکویی.JPG|جایگزین=کشته شدن مرضیه احمدی اسکویی|بندانگشتی|400x400پیکسل|بازسازی صحنه جان باختن مرضیه احمدی اسکویی]]
<blockquote>«ما با کشف موج‌های بی‌سیمی پلیس مخفی [[محمدرضا پهلوی|شاه]] موفق شده بودیم که از طریق کنترل رادیویی به گفتگوهای بی‌سیمی مأموران امنیتی رژیم شاه گوش کنیم. […] در صبح روز ششم اردیبهشت ۱۳۵۳ کماکان رادیو باز بود. من پشت آن نشسته و داشتم ...گوش می‌دادم. ناگهان متوجه شدم که مأموران در صدد اجرای برنامه‌ای هستند. رفیق [[حمید اشرف]] در حالی که کفش به پا داشت و گویی آماده‌ی رفتن به بیرون بود، روی یک صندلی نشسته و با نگرانی به گفتگوها گوش می داد (در آن زمان کفش به پا داشتن در خانه، معمول نبود. در حالی که بعداً معمول شد و حالت آمادگی در ۲۴ ساعت رعایت می‌شد.) شیرین معاضد (فضیلت کلام) در حالی که لباس می‌پوشید و برای رفتن سر قرار آماده می‌شد به دقت به گفت‌وگوها گوش می‌داد و اندکی نگران به نظر می‌رسید. در حیاط خانه، بندی بود که معمولاً چند چادر زنانه روی آن آویزان بود.</blockquote><blockquote>شیرین به حیاط رفت و یکی از آن‌ها را سر کرد و دوباره برگشت. نگرانی خود را بر زبان راند و گفت: «نکند سر قرار من جمع می‌شوند.» رفیق [[حمید اشرف]] گفت: «نه! قرار تو جای دیگر است، این‌ها در یک جای دیگر جمع می شوند!» شیرین که دیگر وقت قرارش دیر شده بود، از در بیرون رفت. ما هم‌چنان بادقت و نگرانی، گفت وگوهای بی‌سیمی را دنبال می‌کردیم. هنوز مدت کوتاهی از رفتن شیرین نگذشته بود که ناگهان رفیق حمید از جا پرید و گفت: «این قرار پریه!» (شیرین را به این اسم صدا می‌زدیم) و باعجله به طرف درب خروجی رفت. من به طرف درب خروجی دویدم و شانه‌های حمید را گرفته و او را برگرداندم. در این هنگام دیدم که مرضیه چادری از بند حیاط برداشته و درحالی که دارد آن را سر می‌کند از درب خروجی بیرون رفت. من شانه‌های حمید را رها کردم و خواستم دنبال مرضیه بدوم که ببینم به کجا می‌رود. فقط چون پابرهنه بودم یک لحظه سعی کردم دمپایی پایم کنم. اما وقتی رویم را برگردانم که به واقع ثانیه‌ای نگذشته بود. حمید هم رفته بود.[…]»<ref name=":0" /></blockquote>


=== درگذشت بزرگ علوی ===
== صحنه درگیری و مرگ ==
مجتبی بزرگ علوی به علت سکته قلبی در بیمارستان فریدریش هاین برلین بستری شد و سرانجام در روز یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۷۵ برابر با ۱۶ فوریه ۱۹۹۷ درگذشت. پیکر بزرگ علوی در گورستان کلمبیادام در شهر برلین به خاک سپرده شد.<ref>[https://www.imna.ir/news/408527/%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D8%B9%D9%84%D9%88%DB%8C-%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%DB%B5%DB%B3-%D9%86%D9%81%D8%B1-%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C بزرگ علوی، یکی از ۵۳ نفر]</ref>
[[پرونده:مزار مرضیه احمدی اسکویی.jpg|بندانگشتی|مزار مرضیه احمدی اسکویی]]
صبح ۶ اردیبهشت ۱۳۵۳، مرضیه احمدی پس از جدا شدن از شیرین معاضد تحت تعقیب مأمورین [[ساواک]] قرار گرفت و پس از چند عمل ضدتعقیب سعی کرد، خود را به خانه تیمی واقع در کوچه شترداران در میدان شاه تهران برساند ولی مأمورین با استفاده از تجهیزات مخابراتی، رد وی را به یکدیگر و به مرکز اطلاع می‌دادند. بدین ترتیب منطقه تحت محاصره ماموران درآمده‌بود. ماموران از پشت بی‌سیم فریاد می‌زدند: «او مردیست که لباس زنانه پوشیده». حلقه محاصره رفته رفته تنگ‌تر می‌شد. در این هنگام مرضیه چون دید که امکان خروج از محاصره برای او دیگر وجود ندارد، با اسلحه کمری خود به ماموران حمله کرد و پس از یک درگیری، ماموران [[ساواک|ساوا]]<nowiki/>ک، به سمت مرضیه احمدی شلیک کردند. در این موقع مرضیه احمدی موفق شد قرص سیانور خود را نیز بخورد. جسد مرضیه احمدی اسکویی را نیروهای [[ساواک]] از فاصله دور چندین بار به مسلسل بستند.


صدیقه یکی از همرزمان مرضیه نوشته است:<blockquote>«در خرداد ۵۳ در دادگاه دوم خبر کشته‌شدن مرضیه را از دادستان شنیدم. چنان منقلب شده‌بودم که بی‌اختیار فریادی از گلویم برخاست. . . اما به‌محض این‌که به کمیته مشترک [[ساواک]] شهربانی رسیدم، مرا به‌بازجویی بردند. بازجویم، هدایت، تا مرا دید عکس جسد مرضیه و شیرین معاضد را پرت کرد توی صورتم، هردو، نیمه لخت بودند. هردو دهانشان سیاه و چهره زیبایشان دگرگون‌شده بود. سیانور دهانشان را سوزانده بود. چادر و کفش‌ها و اسلحه‌شان در کنارشان بود.»<ref>[https://www.siahkal.com/index/mid-col/PF211-naghade-aks-haye-marg.htm عکس‌هایی در خدمت تحریف مرگ‌های تاریخی!]</ref></blockquote>'''<span lang="FA"></span>'''<span lang="AR-SA"></span>
== آثار ==
== آثار ==
برخی از آثار مشهور بزرگ علوی عبارت‌اند از:
* مجموعه اشعار
 
* تجربه نخستین مرگ
=== آثار غیر داستانی ===
* دختران کولی
بزرگ علوی کتاب ''حماسهٔ ملی ایران'' نوشتهٔ تئودور نولدکه، در ۱۳۱۲/ ۱۹۳۳م ''دوشیزهٔ اورلئان'' از فریدریش شیلر؛ در ۱۳۲۹/ ۱۹۵۰م ''باغ آلبانو'' از آنتون چخوف و ''کسب و کار میسیز وارن'' از جرج برنارد شاو را ترجمه کرد. همچنین برخی از آثار هدایت و آثار کلاسیک ایرانی را به آلمانی برگرداند و کتاب ''تاریخ و توسعهٔ ادبیات معاصر فارسی'' را در ۱۳۴۲/۱۹۶۳م به آلمانی نگاشت و با اچ. یونگر در تألیف ''فرهنگ فارسی-آلمانی'' (۱۳۴۴/۱۹۶۵م) همکاری داشت.<ref>[https://negahpub.com/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D8%B9%D9%84%D9%88%DB%8C/ زندگی و آثار بزرگ علوی]</ref>
* دالغا (خاطراتی از یک رفیق)
* سلام آقا معلم (یادی از اصغر عرب هریسی).<ref>[https://iran-archive.com/start/270 مرضیه احمدی اسکویی، آرشیو اسناد اپوزیسیون]</ref><ref name=":0" />


== منابع ==
== منابع ==
<references />
<references />
۲٬۳۳۲

ویرایش