کاربر:Rah/صفحه تمرین2: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶: خط ۱۶:
* تئوری ایدئولوژی: آلتوسر یکی از مفصل‌ترین نظریه‌ها را در مورد ایدئولوژی ارائه داده است. او ایدئولوژی را به عنوان سیستمی از باورها و ارزش‌ها می‌داند که توسط طبقه حاکم برای حفظ سلطه خود بر جامعه ترویج می‌شود. ایدئولوژی، به نظر آلتوسر، به انسان‌ها وانمود می‌کند که روابط اجتماعی موجود، طبیعی و عادلانه هستند.
* تئوری ایدئولوژی: آلتوسر یکی از مفصل‌ترین نظریه‌ها را در مورد ایدئولوژی ارائه داده است. او ایدئولوژی را به عنوان سیستمی از باورها و ارزش‌ها می‌داند که توسط طبقه حاکم برای حفظ سلطه خود بر جامعه ترویج می‌شود. ایدئولوژی، به نظر آلتوسر، به انسان‌ها وانمود می‌کند که روابط اجتماعی موجود، طبیعی و عادلانه هستند.


==== دستگاه‌های ایدئولوژیک ====
=== دستگاه‌های ایدئولوژیک ===
 
به باور لوئیس آلتوسر، مارکسیسم که بر تئوری ماتریالیسم دیالکتیکی استوار است، نه ایدئولوژی بلکه علم محسوب می شود. از نظر او علوم دور از دسترس ایدئولوژی هستند.<ref>[https://www.ketablazem.com/blog/louis-althusser/ نگاهی به آرای فلسفی لویی آلتوسر]</ref>
* دستگاه‌های ایدئولوژیک دولت از نظر لویی آلتوسر دو بخش هستند
* دستگاه‌های ایدئولوژیک دولت از نظر لویی آلتوسر دو بخش هستند
** دستگاه‌های سرکوبگر: این دستگاه‌ها شامل ارتش، پلیس و زندان‌ها هستند و از طریق خشونت و زور، سلطه طبقه حاکم را حفظ می‌کنند.
** دستگاه‌های سرکوبگر: این دستگاه‌ها شامل ارتش، پلیس و زندان‌ها هستند و از طریق خشونت و زور، سلطه طبقه حاکم را حفظ می‌کنند.
خط ۲۹: خط ۲۹:


دل‌مشغولي آلتوسر در دخالت‌های نظری‌اش [مجادلات درون حزبی] تأکید بر ادعاهایی در تأیید نوشته های دوران پختگی ماركس، مانند سرمایه (Capital) است در مقابل نوشته های دوره جوانی او، دوره به اصطلاح انسان گرایانه (humanist) در اوایل دهه ۱۸۴۰، مانند دستنوشته های اقتصادی و فلسفی که مربوط به سال ۱۸۴۴ است. آلتوسر برای مقابله با رواج این گونه آثار عمدتا هگلی در میان مارکسیست های انسان‌گرای فرانسوی، فرضیه وجود تغییر و تحولی چشم‌گیر در اندیشه مارکس در میانه دهه ۱۸۴۰ را مطرح کرد؛ شکاف یا «گستی معرفت شناختی» تقریبا از [زمان نگارش] ایدئولوژی آلمانی (The German Ideology) و تزهایی درباره فوئر باخ (Theses on Fuerbach) به بعد، که نشانگر رشد و بلوغ رسیدن مارکس در مقام نظریه پردازی «علمی» است. تا قبل از ۱۸۴۵ تفکر مارکس در قید و بند مفاهیم ایدئولوژیک زمانه اش بوده؛ پس از ۱۸۴۵ به نقد علمی ایدئولوژی خود و مشخص کردن کاستی ها و تضادهای درونی آن پرداخته است.
دل‌مشغولي آلتوسر در دخالت‌های نظری‌اش [مجادلات درون حزبی] تأکید بر ادعاهایی در تأیید نوشته های دوران پختگی ماركس، مانند سرمایه (Capital) است در مقابل نوشته های دوره جوانی او، دوره به اصطلاح انسان گرایانه (humanist) در اوایل دهه ۱۸۴۰، مانند دستنوشته های اقتصادی و فلسفی که مربوط به سال ۱۸۴۴ است. آلتوسر برای مقابله با رواج این گونه آثار عمدتا هگلی در میان مارکسیست های انسان‌گرای فرانسوی، فرضیه وجود تغییر و تحولی چشم‌گیر در اندیشه مارکس در میانه دهه ۱۸۴۰ را مطرح کرد؛ شکاف یا «گستی معرفت شناختی» تقریبا از [زمان نگارش] ایدئولوژی آلمانی (The German Ideology) و تزهایی درباره فوئر باخ (Theses on Fuerbach) به بعد، که نشانگر رشد و بلوغ رسیدن مارکس در مقام نظریه پردازی «علمی» است. تا قبل از ۱۸۴۵ تفکر مارکس در قید و بند مفاهیم ایدئولوژیک زمانه اش بوده؛ پس از ۱۸۴۵ به نقد علمی ایدئولوژی خود و مشخص کردن کاستی ها و تضادهای درونی آن پرداخته است.
در نظریه اجتماعی آلتوسر، روبنای فرهنگ را سلسله ای از این گونه «عمل‌ها» تشکیل می دهد که به صورت های مختلف سیاسی، ایدئولوژیک یا نظری هستند و در رابطه ای دیالکتیکی با زیربنای اقتصادی قرار دارند. آلتوسر با الهام از '''گرامشی''' این رابطه را تأثیرگذاری متقابل و تعاملی تلقی می کند که در آن زیربنا و روبنا بر یکدیگر تأثیر می گذارند، حال آنکه در اندیشه سنتی تر مارکسیستی زیربنا [بر روبنا] چیره و مسلط است. آلتوسر «خودمختاری نسبی» روبنا را مطرح می کند که «فقط در آخرین دم» (نظریه ای که نسبت مبهم باقی مانده است) تحت سلطة زیربنا قرار می گیرد. لذا رخدادهای روبنایی همان اندازه ممکن است وضعیتی انقلابی ایجاد کنند که رویدادهای زیربنایی، چرا که در آرایش اجتماعی بسیار ممکن است که روبنا حلقه ضعیف یا «مشمول جبر مضاعف» باشد: این مطلب همان '''نظريه‌ی «جبرگرایی مضاعف»''' آلتوسر است


== منابع ==
== منابع ==