کاربر:Safa/صفحه تمرین آبراهام لینکلن: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۸۷: خط ۸۷:


== آخرین نبرد و شهادت ==
== آخرین نبرد و شهادت ==
پس از لشکرکشی قوای حکومتی به فرماندهی ژنرال استاروسلسکی و دیگر قزاقان برای سرکوب قیام جنگل، حمله‌ی قوای دولتی به فرماندهی ایوب‌خان میر‌پنج از یک سو و یورش هواپیماهای انگلیسی از سوی دگیر و بمباران مواضع جنگلی‌ها، میرزا کوچک‌خان ناچار شد به همراه ۹۴۳ نفر از مبارزان جنگل به سوی شرق گیلان ولاهیجان حرکت کند. مشقات و مشکلات این عقب‌نشینی بسیار دلخراش وناراحت‌کننده است. میرزا کوچک‌خان در طول این سفر گاهگاهی برای دلداری وقوت قلب بخشیدن به همراهانش این شعر را می‌خواند: رسم عاشق نیست با یک دل، دو دلبر داشتن - یازجانان یا زجان، بایست دل برداشتن. وقتی همراهان میرزا به لاهیجان رسیدند در آنجا دکتر حشمت با نفرات خود به آنان پیوست که تعداد شان به ۱۴۳۲ نفر رسید. روزاول ماه شعبان ۱۳۳۷قمری به دشت وسیع کجورواقع در ۳۱ کیلوکتری جنوب تنکابن می رسند. درطول راه همه جا قوای دولتی ومزدوران منطقه درتعقیب شان بودند.
پس از لشکرکشی قوای حکومتی به فرماندهی ژنرال استاروسلسکی و دیگر قزاقان برای سرکوب قیام جنگل، حمله‌ی قوای دولتی به فرماندهی ایوب‌خان میر‌پنج از یک سو و یورش هواپیماهای انگلیسی از سوی دگیر و بمباران مواضع جنگلی‌ها، میرزا کوچک‌خان ناچار شد به همراه ۹۴۳ نفر از مبارزان جنگل به سوی شرق گیلان ولاهیجان حرکت کند. مشقات و مشکلات این عقب‌نشینی بسیار دلخراش وناراحت‌کننده است. میرزا کوچک‌خان در طول این سفر گاهگاهی برای دلداری وقوت قلب بخشیدن به همراهانش این شعر را می‌خواند: رسم عاشق نیست با یک دل، دو دلبر داشتن - یازجانان یا زجان، بایست دل برداشتن. وقتی همراهان میرزا به لاهیجان رسیدند در آنجا دکتر حشمت با نفرات خود به آنان پیوست که تعداد شان به ۱۴۳۲ نفر رسید. روزاول ماه شعبان ۱۲۹۷ شمسی به دشت وسیع کجور واقع در ۳۱ کیلومتری جنوب تنکابن رسیدند. اوضاع سخت و پیچیده شد، دکتر حشمت تصمیم می گیرد تسلیم قوای دولتی شود، میرزا کوچک‌خان با این تصمیم او مخالف بود. وقتی این کار صورت گرفت، قوای دولتی به بهانه‌ی اینکه رئیس کل قزاق ایران ( ژنرال استاروسلسکی) در رشت است، به آنها گفتند ما باید شما را به رشت بفرستیم تا به شما پروانه‌ی آزادی بدهند و به منازل خود بازگردید. روز ششم ماه شعبان پس از سه روز اقامت در خرم‌آباد تنکابن تعداد جنگلی‌ها به یکصد و هشتاد نفر رسید که همگی به همراه دکتر حشمت و هشت نفر قزاق به رشت حرکت داده شدند. تا لاهیجان رفتاردولتی‌ها با آنان محترمانه بود.


اوضاع برآنان سخت می شود که ناچار دکتر حشمت تصمیم می گیرد تسلیم قوای دولتی شود، هرچند میرزا کوچک خان با این تصمیم او مخالف بود. وقتی این کار صورت می گیرد، دولتی ها به بهانه ی اینکه رئیس کل قزاق ایران ( ژنرال استاروسلسکی) در رشت می باشد، به آنها گفتند ما باید شمارا روانه ی رشت کنیم تا به شما پروانه ی آزادی بدهند و به منازل خود باز گردید.!
درنزدیکی " دیوشل " دکترحشمت را از یارانش جدا کردند و با درشکه به لاهیجان بردند. تا رسیدن به لاهیجان، دولتی‌ها تاکید بر" تسلیم" دکتر حشمت ویارانش داشتند ولی از لاهیجان به بعد واژه‌ی " تسلیم " به " دستگیری دکترحشمت ویارانش" تبدیل شد. دکتر حشمت مطمئن شد که دیگر امیدی برای نجات خود نیست و تمام وعده‌ها فریب بوده‌است.  


روز ششم ماه شعبان پس از سه روز اقامت در خرم آباد تنکابن تعداد جنگلی ها به یکصد و هشتاد نفررسید که همگی به همراه دکتر حشمت و هشت نفر قزاق به رشت حرکت داده شدند. تا لاهیجان رفتاردولتی ها با آنان محترمانه بود.
دکترابراهیم حشمت یک روز بعد از ورود به رشت به دادگاه برده شد. بازجویی از افراد گاه سه دقیقه بشتر طول نمی کشید!: پسر کی هستی؟ اهل کجایی؟ عیال داری یا نه؟ چه کاره بوده ای؟ چند سال داری؟...بعد یکی دیگر را احضار می کردند.!
 
درنزدیکی " دیوشل " دکترحشمت را از یارانش جدا کردند و با دشکه به لاهیجان بردند. جالب اینکه تا رسیدن به لاهیجان ، همیشه تاکید بر" تسلیم" دکتر حشمت ویارانش داشتند ولی از لاهیجان به بعد واژه ی " تسلیم " به " دستگیری دکترحشمت ویارانش" تبدیل شد.!
 
واز این لحظه به بعد دکتر حشمت اطمینان پیدا کرد که دیگر امیدی برای نجات خود نیست وتمام وعده ها فریبنده بوده است! دکترابراهیم حشمت یک روز بعد از ورود به رشت به دادگاه برده شد. بازجویی از افراد گاه سه دقیقه بشتر طول نمی کشید!: پسر کی هستی؟ اهل کجایی؟ عیال داری یا نه؟ چه کاره بوده ای؟ چند سال داری؟...بعد یکی دیگر را احضار می کردند.!


دکتر حشمت باوضعی درد ناک که خون از پاهایش می چکید دردادگاه حاضر شد. وقتی برگ بازجویی را خواند، گفت من این هارا نگفته ام، سرتیپ عبدالجواد قریب ( متین الملک) کسی بود که وقتی در دادگاه ازدکترحشمت پرسیدند: میرزا کوچک خان فعلا کجاست؟ و دکتر حشمت جواب داد که من ازمحل سکونت فعلی او اطلاعی ندارم، سرپا ایستاد و ناجوانمردانه سیلی محکمی به دکتر حشمت زد که این برخورد، خوشایند دیگران نبود.!
دکتر حشمت باوضعی درد ناک که خون از پاهایش می چکید دردادگاه حاضر شد. وقتی برگ بازجویی را خواند، گفت من این هارا نگفته ام، سرتیپ عبدالجواد قریب ( متین الملک) کسی بود که وقتی در دادگاه ازدکترحشمت پرسیدند: میرزا کوچک خان فعلا کجاست؟ و دکتر حشمت جواب داد که من ازمحل سکونت فعلی او اطلاعی ندارم، سرپا ایستاد و ناجوانمردانه سیلی محکمی به دکتر حشمت زد که این برخورد، خوشایند دیگران نبود.!
۸٬۷۳۱

ویرایش