۲٬۵۸۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
خواهرش فیروزه صابر از این دوران میگوید:<blockquote>... برخلاف من که بسیار حاضرجواب و زبل بودم، او گاهی خیلی هم مظلوم بود. ما ضمن اینکه یکدیگر را بسیار دوست داشتیم و همبازی بودیم، اما دعوا هم میکردیم. بعضی وقتها که سخت با هم دعوا میکردیم با چشمانی مظلوم به من نگاه میکرد. چندین بار بعد از دعوا برای این مظلومیت هدی از دست خودم ناراحت میشدم و گریه میکردم.</blockquote><blockquote>هدی از همان کودکی بینهایت به فوتبال علاقه داشت و ما همیشه در حیاط خانه با هم دریبل بازی میکردیم. در دوره نوجوانی علاقه هدی به فوتبال جدیتر شد و به باشگاههای فوتبال مربوط به نوجوانان میرفت. هدی در آن زمان آلبومی از عکسهای فوتبالیستها داشت و هرکس هم از آشنایان به خارج میرفت، برای هدی امضای فوتبالیستهای خارجی را میآورد. ... هدی از همان کودکی فرد بسیار منظمی بود که البته این نظم دقیق را به تأثیر از پدرم داشت. پدر من در زمانی که هدی تنها ۱۱ سال داشت و من ۹ ساله بودم فوت کرد. او خیلی با سواد بود و اطلاعات عمومی زیادی داشت و بسیار منظم بود. هدی بسیار از او متأثر بود.</blockquote><blockquote>هدی از کودکی هم بسیار اخلاقگرا و هم بسیار متعصب بود. در دوران نوجوانیاش اگر در خیابان میدید یک آقا مزاحم یک خانم میشود، به سمت او میرفت و با او درگیر میشد.<ref>یادنامه سالگشت صابر، گفتگو با فیروزه صابر</ref></blockquote> | خواهرش فیروزه صابر از این دوران میگوید:<blockquote>... برخلاف من که بسیار حاضرجواب و زبل بودم، او گاهی خیلی هم مظلوم بود. ما ضمن اینکه یکدیگر را بسیار دوست داشتیم و همبازی بودیم، اما دعوا هم میکردیم. بعضی وقتها که سخت با هم دعوا میکردیم با چشمانی مظلوم به من نگاه میکرد. چندین بار بعد از دعوا برای این مظلومیت هدی از دست خودم ناراحت میشدم و گریه میکردم.</blockquote><blockquote>هدی از همان کودکی بینهایت به فوتبال علاقه داشت و ما همیشه در حیاط خانه با هم دریبل بازی میکردیم. در دوره نوجوانی علاقه هدی به فوتبال جدیتر شد و به باشگاههای فوتبال مربوط به نوجوانان میرفت. هدی در آن زمان آلبومی از عکسهای فوتبالیستها داشت و هرکس هم از آشنایان به خارج میرفت، برای هدی امضای فوتبالیستهای خارجی را میآورد. ... هدی از همان کودکی فرد بسیار منظمی بود که البته این نظم دقیق را به تأثیر از پدرم داشت. پدر من در زمانی که هدی تنها ۱۱ سال داشت و من ۹ ساله بودم فوت کرد. او خیلی با سواد بود و اطلاعات عمومی زیادی داشت و بسیار منظم بود. هدی بسیار از او متأثر بود.</blockquote><blockquote>هدی از کودکی هم بسیار اخلاقگرا و هم بسیار متعصب بود. در دوران نوجوانیاش اگر در خیابان میدید یک آقا مزاحم یک خانم میشود، به سمت او میرفت و با او درگیر میشد.<ref>یادنامه سالگشت صابر، گفتگو با فیروزه صابر</ref></blockquote> | ||
=== دوران دانشجویی | === دوران دانشجویی هدی صابر === | ||
...در سالهای پایانی دبیرستان، هدی به دبیرستان شهریار واقع در محله قلهک میرفت، با دکتر شریعتی آشنا شد اما حضوری در محفلهای دکتر نداشت. هدی پیش از انقلاب فعالیت سیاسی نداشت، اما علاقهمندیاش به فعالیت سیاسی یک سال قبل از انقلاب شروع شد تا به انقلاب رسید و هدی فعال شد. در آن زمان ۱۹ سال داشت. او بادوستانش برای کمک به مجروحان انقلاب، غذارسانی و... فعالیت میکرد. مثلاً هدی سوار با وانتی پر از لباس و غذا به کمک خانوادههای محروم میرفت. دوران دانشگاه، هدی در رشته اقتصاد دانشگاه علامهطباطبایی قبول شد. (اوایل انقلاب اسم این دانشکده شهید مهدی رضایی بود). در همان سال اول دانشگاه با یکی از همکلاسیهایش ازدواج کرد. در دانشگاه او بسیار فعال بود تا رسید به دوران انقلاب فرهنگی که دانشگاه تعطیل شد. در آن سالهای اول انقلاب هدی سمپات جنبش مسلمانان مبارز بود و در دفتر نشریه «امت» هم فعالیتهایی داشت. | ...در سالهای پایانی دبیرستان، هدی به دبیرستان شهریار واقع در محله قلهک میرفت، با دکتر شریعتی آشنا شد اما حضوری در محفلهای دکتر نداشت. هدی پیش از انقلاب فعالیت سیاسی نداشت، اما علاقهمندیاش به فعالیت سیاسی یک سال قبل از انقلاب شروع شد تا به انقلاب رسید و هدی فعال شد. در آن زمان ۱۹ سال داشت. او بادوستانش برای کمک به مجروحان انقلاب، غذارسانی و... فعالیت میکرد. مثلاً هدی سوار با وانتی پر از لباس و غذا به کمک خانوادههای محروم میرفت. دوران دانشگاه، هدی در رشته اقتصاد دانشگاه علامهطباطبایی قبول شد. (اوایل انقلاب اسم این دانشکده شهید مهدی رضایی بود). در همان سال اول دانشگاه با یکی از همکلاسیهایش ازدواج کرد. در دانشگاه او بسیار فعال بود تا رسید به دوران انقلاب فرهنگی که دانشگاه تعطیل شد. در آن سالهای اول انقلاب هدی سمپات جنبش مسلمانان مبارز بود و در دفتر نشریه «امت» هم فعالیتهایی داشت. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
== دستگیریهای هدی صابر == | == دستگیریهای هدی صابر == | ||
=== نخستین دستگیری | === نخستین دستگیری === | ||
در سال ۱۳۷۹ ،۵ بازرس از شعبه ۲۶، در بازرسی خود از منزل هدی صابر تمامی کتابهای وجزوات تحقیقی و پژوهشی وی همراه آلبوم عکس خانوادگی را از منزلش خارج کردند. پس از بازگرداندن آلبوم عکس پس از ۲۴ ساعت، عکسها را ناقص تحویل دادند. هدی صابر ۸ بهمن ۱۳۷۹ دستگیر شد و پس از پایان محاکمهاش در روزهای ۱۴ و ۱۵ اسفند، در ۲۱ اسفند ۱۳۸۰ با سپردن ۱۳۰ میلیون تومان وثیقه آزاد شد. | در سال ۱۳۷۹ ،۵ بازرس از شعبه ۲۶، در بازرسی خود از منزل هدی صابر تمامی کتابهای وجزوات تحقیقی و پژوهشی وی همراه آلبوم عکس خانوادگی را از منزلش خارج کردند. پس از بازگرداندن آلبوم عکس پس از ۲۴ ساعت، عکسها را ناقص تحویل دادند. هدی صابر ۸ بهمن ۱۳۷۹ دستگیر شد و پس از پایان محاکمهاش در روزهای ۱۴ و ۱۵ اسفند، در ۲۱ اسفند ۱۳۸۰ با سپردن ۱۳۰ میلیون تومان وثیقه آزاد شد. | ||
فیروزه صابر در خصوص نخستین دستگیری و زندان هدی صابر میگوید:<blockquote>هدی اولین بار بهمن ماه سال ۱۳۷۹ به زندان رفت. هدی در زندان ۵۹ بود که ملیـمذهبیها و نهضتآزادیها آنجا بودند. درآن زمان فشار روی هدی خیلی زیاد بود و ما حتی ۲ ماه از او کاملاً بیاطلاع بودیم.</blockquote>همسر هدی صابر در بارهی سختیهای دوران زندان نخست برای خانواده و نحوه مواجه شدن خانواده با این مسائل چنین میگوید:<blockquote>حنیف سال ۷۹ وارد دانشگاه شد و همان وقتی که حنیف ثبت نام داشت، آقا هدی را به دادگاه انقلاب احضار کردند. و از آن به بعد آقای صابر مرتبا گرفتار بود. یعنی از وقتی که دانشجو شد این شرایط پیش آمد و چون فرزند بزرگتر بود در رسیدن به مسائل خانه و زندگی بسیار فعال شد. و اصولا هنگام دانشجویی حنیف، آقای صابر نبودند. حقیقت این است که برای شریف خیلی مسائل مختلفی پیش آمد؛ فشار خیلی زیادی روی او بود، چون در سنین حساسش آقا هدی نبوند. در مدرسه خیلی مشکل ایجاد میشد. من سعی میکردم کمبود آقای صابر را پر کنم، ولی به هر حال نمیشد، چون خودم هم کارمند بودم. خیلی شرایط سخت بود. شریف خیلی ضربه خورد. حنیف هم خورد اما کنار میآمد. برای شریف خیلی مشکل ایجاد میشد؛ در مدرسه مسائلی پیش میآمد. برای همین من رابطه تنگاتنگی با مدرسه داشتم. به هر صورت شریف ضربه سختی خورد؛ حنیف هم ضربه خورد، ولی بچه معتدلتری بود. ولی بالاخره بچهها کنار آمدند و خوشبختانه راهشان را خودشان پیدا کردند. و من هم اصرار داشتم که بچهها سیاسی نباشند. چون واقعا میدیدم که زندگیام چقدر ضربه خورد. خوب بچهها هم گوش میکردند. چون بچهها میدیدند مرتبا یا میرویم دادگاه انقلاب یا میرفتیم اوین برای ملاقات بالاخره روی بچهها خیلی فشار آمد.</blockquote> | فیروزه صابر در خصوص نخستین دستگیری و زندان هدی صابر میگوید:<blockquote>هدی اولین بار بهمن ماه سال ۱۳۷۹ به زندان رفت. هدی در زندان ۵۹ بود که ملیـمذهبیها و نهضتآزادیها آنجا بودند. درآن زمان فشار روی هدی خیلی زیاد بود و ما حتی ۲ ماه از او کاملاً بیاطلاع بودیم.</blockquote>همسر هدی صابر در بارهی سختیهای دوران زندان نخست برای خانواده و نحوه مواجه شدن خانواده با این مسائل چنین میگوید:<blockquote>حنیف سال ۷۹ وارد دانشگاه شد و همان وقتی که حنیف ثبت نام داشت، آقا هدی را به دادگاه انقلاب احضار کردند. و از آن به بعد آقای صابر مرتبا گرفتار بود. یعنی از وقتی که دانشجو شد این شرایط پیش آمد و چون فرزند بزرگتر بود در رسیدن به مسائل خانه و زندگی بسیار فعال شد. و اصولا هنگام دانشجویی حنیف، آقای صابر نبودند. حقیقت این است که برای شریف خیلی مسائل مختلفی پیش آمد؛ فشار خیلی زیادی روی او بود، چون در سنین حساسش آقا هدی نبوند. در مدرسه خیلی مشکل ایجاد میشد. من سعی میکردم کمبود آقای صابر را پر کنم، ولی به هر حال نمیشد، چون خودم هم کارمند بودم. خیلی شرایط سخت بود. شریف خیلی ضربه خورد. حنیف هم خورد اما کنار میآمد. برای شریف خیلی مشکل ایجاد میشد؛ در مدرسه مسائلی پیش میآمد. برای همین من رابطه تنگاتنگی با مدرسه داشتم. به هر صورت شریف ضربه سختی خورد؛ حنیف هم ضربه خورد، ولی بچه معتدلتری بود. ولی بالاخره بچهها کنار آمدند و خوشبختانه راهشان را خودشان پیدا کردند. و من هم اصرار داشتم که بچهها سیاسی نباشند. چون واقعا میدیدم که زندگیام چقدر ضربه خورد. خوب بچهها هم گوش میکردند. چون بچهها میدیدند مرتبا یا میرویم دادگاه انقلاب یا میرفتیم اوین برای ملاقات بالاخره روی بچهها خیلی فشار آمد.</blockquote> | ||
=== | === دومین دستگیری === | ||
هدی صابر، در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۲، توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران (در پشت درهای بسته) به ده سال زندان و ده سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد. او، تقی رحمانی و رضا علیجانی که تقاضای تجدید نظر کرده بودند تا برگزاری دادگاه تجدید نظر آزاد شدند امامجددا در ۲۵ خرداد همین سال آنها بدون ارائه هیچ دلیل قانونی و بدون دسترسی به وکیل خود بازداشت شدند و سه ماه در انفرادی به سر بردند. نیروهای امنیتی، ناآرامیهای رخ داده در دانشگاهها در خرداد ۱۳۸۲ ـ که آن زمان در اعتراض به طرح موسوم به خصوصی کردن دانشگاهها فضای ملتهبی را تجربه میکردند ـ را به هدی صابر و برخی همراهان وی نسبت داده و به همین بهانه و تحت عنوان اتهامی راهاندازی تشکل غیرقانونی و اقدام علیه امنیت ملی، اقدام به بازداشت وی کردند. | هدی صابر، در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۲، توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران (در پشت درهای بسته) به ده سال زندان و ده سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد. او، تقی رحمانی و رضا علیجانی که تقاضای تجدید نظر کرده بودند تا برگزاری دادگاه تجدید نظر آزاد شدند امامجددا در ۲۵ خرداد همین سال آنها بدون ارائه هیچ دلیل قانونی و بدون دسترسی به وکیل خود بازداشت شدند و سه ماه در انفرادی به سر بردند. نیروهای امنیتی، ناآرامیهای رخ داده در دانشگاهها در خرداد ۱۳۸۲ ـ که آن زمان در اعتراض به طرح موسوم به خصوصی کردن دانشگاهها فضای ملتهبی را تجربه میکردند ـ را به هدی صابر و برخی همراهان وی نسبت داده و به همین بهانه و تحت عنوان اتهامی راهاندازی تشکل غیرقانونی و اقدام علیه امنیت ملی، اقدام به بازداشت وی کردند. | ||