۸٬۶۹۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
میرزا آقاخان بسیار با هوش بود و حافظهای فوقالعاده قوی و ذهنی تیز و گیرا داشت. از نظر درونگرا و افسرده بود. دیر به دیر صحبت میکرد اما وقت سخن مسلسلوار میگفت و همین که لب فرو میبست سکوتش عمیق و محزون بود. سری پرشور داشت و زود به هیجان میآمد و بی قرار بود، آنچه در دل داشت به زبان میآورد. قلبی پاک داست و ضمیری صاف اما هنگام صراحت بی ملاحظه بود. آزاده بود. تن به ظلم نمیداد و در برابر زورمندان کرنش نمیکرد. به همین دلیل از مال و زندگی دست شست و جلای وطن کرد. ولی تار و پود وجودش سرشار از وطندوستی بود و در دیار غربت پیوسته چشم به وطن داشت. | میرزا آقاخان بسیار با هوش بود و حافظهای فوقالعاده قوی و ذهنی تیز و گیرا داشت. از نظر درونگرا و افسرده بود. دیر به دیر صحبت میکرد اما وقت سخن مسلسلوار میگفت و همین که لب فرو میبست سکوتش عمیق و محزون بود. سری پرشور داشت و زود به هیجان میآمد و بی قرار بود، آنچه در دل داشت به زبان میآورد. قلبی پاک داست و ضمیری صاف اما هنگام صراحت بی ملاحظه بود. آزاده بود. تن به ظلم نمیداد و در برابر زورمندان کرنش نمیکرد. به همین دلیل از مال و زندگی دست شست و جلای وطن کرد. ولی تار و پود وجودش سرشار از وطندوستی بود و در دیار غربت پیوسته چشم به وطن داشت. | ||
== سخنان آقاخان کرمانی == | |||
گزیدهای از سخنان میرزا آقاخان کرمانی: | |||
* مردمی که تحت قانون ظلم به سر میبرند شهامت و فضیلت اخلاقی را از دست میدهند و به مرض ترس و چاپلوسی گرفتار میشوند که ریشه حیاتشان را میسوزاند. | |||
* از زبان پیامبر اسلام میگوید: «ای واعظان غیر معتظ، منبر که تخت پادشاهی و اریکه سلطنت و بزرگواری من است که امروز در دست شما ناکسان افتاده… ای پادشاهان اسلام، ای ظالمان ستمکار، ای جفاکاران خونخوار، ای بی دینان نابکار، امت من که امانت خدا و ودیعت حق تعالی بودند چقدر خون ناحق که از ایشان ریختید. چقدر جور و ستم و عذاب و شکنجه و ظلم و تعدی و تطاول و درازدستی بر آنان روا داشتید. اینک شهرهای خراب مسلمانان گواه ستمهای بیپایان شماست. مردم دربدر فقیر و پریشان شاهد صدق ظلمهای شمایند. ممالک ایشان را ویران، مردان را مرده گورستان، اطفال را دسته یتیمان، زنان آنان را زمره بیوه زنان ساختید… آه که چه ستمکاران نابکار و چه جفاکاران حیله شعار بودید. در ایام سلطنت شماها اسم عدالت که اساس اسلام بر آن بود گم شد و رسم انصاف و داد که در دین من شهرت آفاق بود قصه و افسانه ورد زبان مردم گشت». | |||
<blockquote></blockquote> | <blockquote></blockquote> | ||
== آثار میرزا آقاخان کرمانی == | == آثار میرزا آقاخان کرمانی == |
ویرایش