کاربر:Safa/5صفحه تمرین

نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۴۸ توسط Safa (بحث | مشارکت‌ها)

انقلاب کوبا، نام مبارزات پیروز مردم کوبا به همراه چریکهای سییرا مایسترا به رهبری فیدل کاسترو، کامیلو فوئنگوس و چه گوارا است. انقلابیون کوبا به رهبری کاسترو پس از شکست حمله به پادگان مونکادا و آزادی از زندان به مکزیک مهاجرت کرده و در آنجا به جمع‌آوری و تجهیز نیرو برای آغاز عملیات چریکی در کوبا پرداختند. انقلابیون درسال ۱۹۵۶ با خرید یک قایق بنام «گرانما» و به همراه ۸۲ انقلابی راهی سواحل کوبا می‌گردند و در آنجا به کمین نیروهای ارتشی افتاده و قلع و قمع می‌شوند. تنها ۱۶ چریک جان سالم بدر برده و در کوه‌های سییرا مایسترا نبرد مسلحانه را آغاز می‌کنند. با پیوستن دهقانان به چریکها و چندین نبرد پیروزمند سرانجام در اول ژانویه سال ۱۹۵۹ چریکها پیروزمندانه وارد شهر هاوانا گشتند، انقلاب کوبا به پیروزی رسید.

تاریخچه کوبا

اواخر قرن پانزدهم اسپانیا این سر زمین را «کشف» کرد، و به بی‌رحمانه‌ترین شکلی در کشتزارهای توتون و شکر و معادن طلا به استثمار مردم این کشور پرداخت و پس از نسل‌کشی بومیان، از افریقا برده آورد. برده‌گان چندین بار قیام کردند و سرکوب شدند. با لغو نظام برده داری در قرن نوزدهم، برده‌ها به کارگر تبدیل شدند و کوبایی‌ها برای استقلال خود. حول رهبر بزرگ استقلال طلبی خوزه مارتی جمع شدند، خوزه مارتی توسط اسپانیایی‌ها دستگیر و به زندان و تبعید به اسپانیا محکوم شد. پس از بازگشت از اسپانیا مبارزات خود را ادامه داد و باز اخراج شد و به امریکا رفت. مارتی ابتدا از سرمایه‌داری دفاع می کرد، او با مشاهده‌ی وضعیت کارگران در آمریکا مخالف این نظام شد. قیام مارتی که هم زمان با دوران مارکس بود، با افکار او آشنا شد و بسیاری از نظرات او را پذیرفت. مارتی معتقد بود که کوبا باید اول استقلال یابد و بعد به‌سوی انقلاب اجتماعی حرکت کند.

مارتی در ۱۸۹۵ برای مبارزات ‌استقلال طلبانه و جنگ چریکی وارد کوبا شد، اما درجریان این مبارزات کشته شد. جنبش استقلال رو به گسترش گذاشت. انقلابیون با به آتش کشیدن مزارع نی‌شکر نیروهای استعمار اسپانیا را به عقب‌نشینی واداشتند، ولی نتوانستند اسپانیایی‌ها را بطور کامل شکست بدهند. امریکا وارد جنگ با اسپانیا شد و آن را شکست داد. کوبا تحت سلطه‌ی کامل اقتصادی و سیاسی امریکا قرار گرفت، با اینکه در سال ۱۹۰۲ استقلال کوبا رسماً اعلام شد، این کشور از هر گونه معامله با دیگر کشور‌ها محروم بود و امریکا به خود حق می‌داد که هر زمان لازم باشد برای حفظ تمامیت ارضی کوبا و حفظ منافع اقتصادی امریکا به مداخله‌ی نظامی دست بزند. در این مرحله دولت‌های دیکتاتوری دست‌نشانده‌ای بر سر کار می‌آمد که با فساد و سرکوب بی‌رحمانه دهه‌ها بر مردم کوبا حاکم بودند، و علاوه بر غارت منابع اقتصادی کوبا، این کشور به یک قمارخانه و فاحشه‌خانه‌ی بزرگ تبدیل شده بود.

پس از چند دولت بی ثبات، یک رهبر لیبرال از مبارزین جنگ استقلال به نام «ماکادو» در ۱۹۲۴ به ریاست‌جمهوری رسید، اما به‌زودی با سازش با استعمارگران یک دیکتاتوری خونین به راه انداخت. طبقه متوسط، دانشجویان و اتحادیه‌های کارگری که عمدتاً به حزب کمونیست وابسته بودند به مقابله با دیکتاتوری برخاستند. ماکادو به توصیه‌ی امریکا در ۱۹۳۳ استعفا داد و شورشیان بسیاری از اطرافیان او را کشتند. عمر جانشین او نیز کوتاه بود و با کودتای گروهبانی بنام باتیستا سرنگون شد. باتیستا دولتی را به رهبری یک دانشگاهیِ لیبرال اما ضد کمونیست بر سر کار آورد و اصلاحاتی را از جمله هشت ساعت کار در روز و توزیع محدود پاره‌ای زمین‌ها بین دهقانان فقیر و محدود کردن اشتغال کارگران غیرکوبایی اجرا ‌کرد. سرمایه‌داران بزرگ کوبایی و شرکت‌های امریکایی سخت با این اصلاحات به مخالفت برخاستند. نیروهای مترقی با پیروی از ایده‌‌های خوزه مارتی خواستار اصلاحات جدی و پایان دادن به فساد بودند. در سال ۱۹۴۰ قانون اساسی جدیدی به تصویب رسید، باتیستا پس از قانون اساسی جدید در انتخابات شرکت کرد و برنده شد. چون بیش ‌از یک دوره نمی‌توانست رییس جمهور باشد، تا سال ۱۹۵۲ دو دولت دیگر بروی کار آمدند و با تظاهر به پیروی از خوزه مارتی اصلاحات محدودی را مطرح کردند، اما از هرگونه مقابله با شرکت‌ها و منافع امریکایی در کوبا پرهیز کردند. و این دولتها غرق در فساد و دزدی و سوءاستفاده از قدرت بودند. در مخالفت با این دولت‌ها، یک سناتور مقبول کوبایی، به نام «ادواردو چیباس»، که به راستی پیرو مارتی بود، جنبش اصلاحی و حزب خود را به‌نام «اورتودوکسو» پایه‌گذاری و به افشای دزدی‌ها دست زد. فیدل کاسترو از پیروان او بود. چیباس در ۱۹۵۱ در برنامه‌ی رادیویی‌اش قرار بود چند سند دزدی بسیار مهم را افشا کند، اما اسناد به‌ موقع به دستش نرسید او برای تأثیرگذاری روی رأی‌دهندگان و اثبات صداقت‌اش در جریان برنامه‌ی رادیویی‌اش با سلاح خود، خودکشی کرد. که اگر باقی می‌ماند ممکن بود که انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۵۲ را برنده شود. باتیستا منتظر این انتخابات نشد و قدرت کامل را در اختیار گرفت.

شرکت‌های امریکایی قسمت اعظم کشت‌کاری‌های نیشکر را که صادرات اصلی کوبا بود، و نیز معادن و صنایع مهم، هتل‌ها و کازینو‌ها را در اختیار داشتند. تعداد کارکنان شرکت‌های امریکایی کمابیش به اندازه‌ی کارکنان دولت کوبا بود. باند‌های جنایت‌کار هتل‌ها، رستوران‌ها، کازینو‌ها و فاحشه‌خانه‌ها را اداره می کردند. بیکاری حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد بود. کلیسای کاتولیک نظیر دیگر مناطق حامی طبقات حاکم و اشغالگران خارجی بود، اما در کوبا نفوذ کم‌تری داشت، زیرا با جنبش ‌استقلال کوبا از اسپانیا مخالفت کرده بود و خوزه مارتی کلیسای کاتولیک را محکوم کرده بود. نژادپرستی بر علیه اقلیت سیاه‌پوست، قسمت اعظم آن‌ها را از امکانات اجتماعی و اقتصادی محروم کرده بود،[۱]

افکار ترقی‌خواهانه و انقلابی از دهه‌ها پیش در کوبا گسترده شده بود. انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و افکار لنین در میان روشنفکران و کارگران کوبایی طرفدارانی یافت و در ۱۹۲۵ تعدادی از فعالین اتحادیه‌های کارگری به همراه تعدادی دانشجویان دانشگاه‌ هاوانا حزب کمونیست کوبا را پایه‌گذاری کردند. حزب کمونیست با توان سازماندهی بسیار به‌سرعت روبه گسترش گذاشت و بخش وسیعی از اقلیت سیاه‌پوست را نیز به خود جلب کرد. در دهه‌ی ۱۹۴۰ در انتخابات پارلمان ده درصد از کرسی‌ها را به خود اختصاص داد. اما سیاست‌های ضد و نقیضِ حزب از جمله حمایت از باتیستا در دهه‌ی ۱۹۳۰، و پذیرش دیکتاتوری نظامی باتیستا در ۱۹۵۰ و شرکت در دولت نظامی‌اش، حزب کمونیست را بی‌اعتبار ساخت.

فیدل کاسترو، فرزند یک مهاجر اسپانیایی بود که با تلاش خودش صاحب زمین شده بود. مادرش خدمتکار منزل پدرش بود که بعداً با او ازدواج کرد. فیدل با استعداد فراوانی که داشت وارد کالج جِزویت‌ها شد و به دانشکده حقوق دانشگاه ‌هاوانا رفت. او به حزب کمونیست که برادرش رائول عضو آن بود، انتقاد داشت و حاضر نشد به آن بپیوندد و به حزب «اورتودکسو» پیوست. با این نیت که در انتخابات ۱۹۵۲ شرکت کند، اما برقراری دیکتاتوری باتیستا مانع این کار شد.[۲]

جنگ چریکی در کوبا

فیدل و رائول کاسترو به همراه تعدادی از جوانان رادیکال که تنها راه مبارزه را حمله به باتیستا و آغاز جنگ چریکی می‌دانستند. در ۲۶ ژوئیه‌ی ۱۹۵۳ به پادگان مونکادا در شهر سانتیاگو، یکی از دورترین شهرها به پایتخت، حمله کردند، ۱۲۵ مرد و زن با ۱۶ اتوموبیل به‌طرف پادگان راه افتادند. ولی در رویارویی با یک گشت و شروع تیراندازی، پادگان متوجه حمله شد و در درگیری تعدادی از چریک‌ها کشته، بسیاری دستگیر و تعدادی فرار کردند. ظرف چند روز همه‌ی چریک‌ها دستگیر شدند. برادران کاسترو توسط یک دسته به رهبری یک ستوان سیاه‌پوست دستگیر شدند که حاضر نشد آن‌ها را بکشد. این ستوان پس از پیروزی انقلاب، «قهرمان انقلاب» قلمداد شد و به درجه‌ی سروانی ارتقا پیدا کرد. پس از دستگیری، فیدل در دادگاه دفاع محکمی از انقلاب و بر علیه فساد و دیکتاتوری کرد، اما به ۱۵ سال زندان محکوم شد. یک سال و اندی بعد باتیستا که قدرت خود را مستحکم می‌دید، با فرمان عفو، شورشیان مونکادا را آزاد کرد. برادران کاسترو که در خطر کشته شدن بودند، و برای برنامه‌ریزی قیام به‌همراه عده‌ی دیگری که ترکیبی از اعضای حزب اورتودوکسو، لیبرال‌ها، سوسیالیست‌ها و تعدادی ازاعضای حزب کمونیست بودند، مخفیانه به مکزیک رفتند. رهبری حزب کمونیست مخالف قیام مسلحانه بود و آن را محکوم کرد. فیدل در مکزیک با ارنستو چه‌گوارا، آشنا شد. «چه» به هنگام کودتای امریکایی بر علیه دولت دموکراتیک «آربنز» در گواتمالا بود و از نزدیک دیده بود که چه‌گونه ارتش پشت آربنز را خالی کرده و به دیکتاتوری جدید پیوسته بود. تأکید چه‌گوارا به فیدل این بود که بدون تسویه‌ی ارتش از عناصر ارتجاعی و جلب حمایت عناصر مترقی ارتش، انقلاب در خطر خواهد بود.[۲]

کاسترو از مکزیک به امریکا رفت تا کمک مالی از تبعیدیان کوبایی جمع کند. با پول جمع‌آوری‌شده اسلحه و یک قایق بزرگ چوبیِ توفان‌زده به‌نام «گرانما» خرید و در تاریخ ۲۵ نوامبر ۱۹۵۶، هشتاد و دو نفر از انقلابیون به طرف کوبا حرکت کردند. به‌خاطر هوای طوفانی و مشکلات فنی به‌موقع به ساحل مورد نظر و به رابط‌های محلی نرسیدند. شورش برنامه‌ریزی شده در سانتیاگو نیز روی نداد. دهقان راهنمای گروه محل مخفی آن‌ها را به ارتش لو داد و بسیاری از چریک‌ها در حمله‌ی غافلگیرانه کشته یا دستگیر شدند و تنها ۱۶ نفر از جمله برادران کاسترو و چه‌گوارا باقی ماندند و به کوه‌های «سییرا ماسترا» رفتند. از آن‌جا با کمک دهقانان حامی انقلاب و رسیدن کمک از سانتیاگو و گروه‌های شهری، ارتش انقلابیون رو به گسترش نهاد. با موفقیت‌های بیش‌ترِ چریک‌ها، ارتش ضعیف‌تر می‌شد. تدارک یک اعتصاب عمومی در شهرها در آوریل ۱۹۵۸ با شکست مواجه شد، اما مبارزات در کوه موفق‌تر بود. جنبش چریکی در میان رده‌های پایین ارتش محبوبیت بیشتری یافت و شورش‌هایی در برخی واحد‌های ارتش روی داد. امریکا هم در حمایت از باتیستا و دادن اسلحه‌ی بیش‌تر به او تردید داشت. در پاییز، کاسترو دو ستون بزرگ چریکی را مأمور تسخیر چند شهر کرد. ارتش با آن‌ها مقابله نکرد و عقب‌نشینی نمود. دسته‌ی چه‌گوارا شهر سانتاکلارا را تسخیر کرد. و در ۳۱ دسامبر ۱۹۵۸، قوای کاسترو، سانتیاگو را محاصره کردند. فردای آن روز، در اول ژانویه‌ی ۱۹۵۹ باتیستا از کشور گریخت و قدرت سیاسی به انقلابیون منتقل شد.

کوبا پس از انقلاب

کاسترو از دیگر جریانات سیاسی از جمله لیبرال‌ها و میانه‌روهای ضد باتیستا دعوت به همکاری کرد و دولت موقت را تحت رهبری خود به‌وجود آورد. اما همزمان جوخه‌های آتش صدها نفر از افسران ارتش و پلیس باتیستا را به گلوله بستند. برای مقابله با ضد انقلاب و جلب مشارکت مردم «کمیته‌های محله برای دفاع از انقلاب» در نقاط مختلف کشور ایجاد شد که علاوه بر مشاوره با مردم نقش جمع آوری اطلاعات نیز به آن‌ها سپرده شد. تشکیلات امنیتی و ضد اطلاعاتی در نهاد‌های مختلف به‌وجود آمد. دولت جدید بلافاصله به اصلاحاتی عمده دست زد. مزد کارگران و اقشار پایین و طبقه متوسط و کارمندان اضافه شد، مالکیت زمین‌های کشاورزی محدود شد و زمین‌های بزرگ و زمین‌های شرکت‌های امریکایی بین ده‌ها هزار دهقان و کارگر روستایی تقسیم شد. برنامه‌ی وسیع سوادآموزی با ارسال ده‌ها هزار داوطلب جوان به روستاها و ساختن مدارس جدید و استخدام معلمین جدید آغاز شد. کلینیک‌ها و بیمارستان‌های جدید ساخته شد.[۱]

تمامی این اصلاحات با توجه به آرمانهای عدالت‌خواهانه خوزه مارتی انجام شد. اما به‌تدریج صحبت از سوسیالیسم و مارکسیسم ـ لنینیسم به میان آمد. در ۱۹۵۹ کاسترو وارد مذاکره با حزب کمونیست کوبا شد و قصد داشت که جنبش انقلابی را با آن حزب درهم‌آمیزد و حزب کمونیست جدیدی تحت رهبری خود ایجاد کند. شوروی در آغاز با کاسترو و جنبش چریکی مخالف بود و تحت تأثیر نظرات حزب کمونیست کوبا، انقلابیون را ماجراجو می‌دانست. اما از دهه‌ی ۱۹۶۰ نظر خود را عوض کرد و نزدیکی با کوبا را برای خود مفید دانست. بسیاری از میانه‌رو‌های دولت موقت با حرکت به‌سوی ایجاد اقتصاد سوسیالیستی تحت رهبری حزب کمونیست مخالف بودند و استعفا دادند و حتی دست به تظاهرات زدند. کاسترو عکس‌العمل نشان داد و آنها را ضدانقلاب نامید و طرفداران خود را بر علیه آن‌ها شوراند.

ضد انقلاب واقعی آرام ننشست برخی سربازان و افسران دوران باتیستا جنگ چریکی بر علیه دولت انقلابی راه انداختند. امریکا وارد صحنه شد و به این ضدانقلابیون کمک‌های مالی کرد و برای آن‌ها اسلحه فرستاد. سازمان سیا چندین بار سعی کرد که کاسترو را به قتل برساند. با نزدیک شدن کوبا به شوروی، فشار امریکا بیش‌تر شد و به‌عنوان تنبیه خرید شکر از کوبا را قطع و محاصره‌ی اقتصادی شدیدی را بر این کشور تحمیل کرد. کاسترو هم متقابلاً پالایشگاه‌های نفت متعلق به شرکت‌های امریکایی و دیگر شرکت‌های امریکاییان را ملی کرد. امریکا سرانجام تصمیم به حمله به کوبا با استفاده از ضد انقلابیون کوبایی مقیم امریکا گرفت. اما در ماجرای «خلیج خوک‌ها» ضدانقلاب شکست خورد. با نزدیک شدن به شوروی، کوبا درگیر رقابت‌های دو ابرقدرت شد. اوج این درگیری استقرار موشک‌های اتمی شوروی در کوبا و عکس‌العمل جدی امریکا بود که کوبا و انقلاب آن را در خطری بسیار جدی قرار داد. عقب‌نشینی شوروی و برچیده شدن موشک‌ها این خطر را بر طرف کرد و امریکا وعده داد که به کوبا حمله نکند.

این کشور کوچک و فقیر یکی از بالاترین سطوح ‌آموزشی و پزشکی را در جهان برای مردمش به‌وجود آورد، در ورزش از بسیاری از کشورهای پیشرفته سطح بالاتری را کسب کرد، و بیش از بسیاری کشورهای ثروتمند به کشورهای فقیر جهان به‌ویژه در افریقا کمک کرد. اما مجموعه‌ی تهدید‌های خارجی و داخلی و پاره‌ای سیاست‌های نادرست رهبری، این انقلاب را در موارد مهمی به شکست کشاند.

مهم‌ترین این کمبود‌ها سرکوب آزادی‌های سیاسی بود و به‌جای استقرار یک نظام دموکراتیک، دیکتاتوری تک‌حزبی بر تمام شئون مملکت حاکم شد. تنها حزب حاکم رسماً در ۱۹۶۵ به «حزب کمونیست» تغییر نام داد، این حزب به‌شکل متمرکز و بدون وجود فراکسیون‌های داخلی و اجازه‌ی ابراز مخالفت اداره می‌شد. در دهه‌ی ۱۹۷۰ دولت کوبا ناچار شد که انگیزه‌های مادی را به رسمیت بشناسد. در حذف سریع مکانیسمِ بازار نیز تجدیدنظر کرد و اجازه داد که مزرعه‌داران بخشی از تولیدات خود را مستقیما و نه از طریق توزیعِ دولتی در بازار به‌فروش رسانند. با این کار نرخِ رشد سالانه‌ی اقتصاد بالا رفت، اما حزب به حساب این‌که روحیه‌ی جمعی و سوسیالیستی از بین می‌رود این سیاست را محکوم کرد و باز بر انگیزه‌های اخلاقی و نه مادی تأکید گذاشت و کنترل و برنامه‌ریزی دولتی را گسترش بیش‌تری دادند. دیری نگذشت که باز برای افزایش تولید و بارآوری بیشتر، فعالیت‌های مبتنی بر بازار و انگیزه‌های مادی را در مورد شرکت‌های کوچک مجاز شمردند، و حتی در مواردی از جمله در صنعت توریسم راه را برای سرمایه گذاری و مشارکت خارجی هموار کردند. به مردم نیز اجازه داده شد که از خانه‌هاشان به‌عنوان رستوران خصوصی استفاده کنند. در ۱۹۹۲ تغييراتی در قانون اساسی ۱۹۷۶ داده شد و از جمله‌ی آن‌ها به رسميت شناختن و تضمين آزاد‌یهای مذهبی، با تأکيد بر جدایی دین و دولت، بود.

سقوط شوروی که مهم‌ترین حامی کوبا بود، بزرگ‌ترین ضربه را به کوبا، که از محاصره‌ی اقتصادی امریکا و متحدانِ منطقه‌ای‌اش در رنج بود، وارد کرد. تصور سقوط دولت کاسترو در میان بود، در اوج بحران در اوایل و اواسط دهه‌ی ۹۰ که دولت به‌خاطر کسری‌های فراوان، بودجه‌ی تمامی وزارتخانه‌ها از جمله وزارت دفاع را به‌شدت کاهش ‌داده بود، بودجه‌ی آموزش و بهداشت و برنامه‌های زیر بنایی را کاهش نداد.

با درگیری هر چه بیشتر امریکا در خاورمیانه، کوبا به‌همراه بقیه‌ی کشورهای امریکای مرکزی و امریکای لاتین امکان تنفسی یافتند. به‌قدرت رسیدن دولت‌های همسو با انقلاب کوبا از اواخر دهه‌ی ۹۰ و به‌ ویژه ابتدای قرن جدید، تا حدی به کوبا کمک کرد. ونزوئلا به کوبا نفت می فرستاد و کوبا هزاران دکتر خود را به ونزوئلا اعزام کرد. در سال ۲۰۰۴ هر دو کشور «آلترناتیوِ بولیواری برای قاره امریکا (ALBA) را به وجود آوردند، و در ۲۰۰۶، بولیوی هم به آنها پیوست. اما محاصره‌ی اقتصادی امریکا و مسایل اقتصادی داخلی کماکان ادامه یافت. در سال ۲۰۰۸ فیدل کاسترو از رهبری کوبا کناره گیری کرد و برادرش رائول کاسترو را به جای خود برگزید. و تحولات بسیاری از جمله افزایش نقش اقتصاد بازار در زمینه‌های مختلف اقتصادی، در پیش گرفته شد.

گاهشمار انقلاب کوبا

۱۸۵۳ - تولد «خوزه مارتی» شاعر و بنیانگذار انقلاب کوبا

۱۸۹۳ - استقلال کوبا بر اساس معاهده صلح پاریس

۱۹۲۵ - تشکیل حزب کمونیست در هاوانا

۱۹۲۶ - تولد فیدل کاسترو در خانواده‌ای مالک در ناحیه‌ی «اورینته»

۱۹۳۴ - جایگزینی حکومت «سرهنگ «کارلوس مندی‌نا» با حکومت «گراوسان مارتین» توسط سرهنگ «باتیستا»

۱۹۴۰ - باتیستا با حفظ قدرت بصورت غیر رسمی از ۱۹۴۳ رسماٌ رئیس جمهور کوبا می‌شود

۱۹۴۸ - «کارلوس پریو سوکاراس» رئیس جمهور کوبا می‌شود

۱۹۵۲ - باتیستا با یک کودتا مجلس و قانون اساسی را منحل کرده قدرت را بدست می‌گیرد

۱۹۵۵ - فرار فیدل کاسترو به مکزیک و سازماندهی مبارزه مسلحانه

۱۹۵۶ - حرکت قایق «گرانما» بسوی کوبا با ۸۲ سرنشین برای راه اندازی انقلاب

۱۹۵۸ - فتح سانتاکلارا مرکز استان «لاس ویلاس» و فرار باتیستا به دومینیکن

۱۹۵۹ - فیدل کاسترو همزمان با سقوط سانتیاگو سال ۱۹۵۹ را سال آزادی اعلام می‌کند

۱۹۶۰ - اعلام تصمیم مبارزه با بیسوادی توسط کاسترو در سازمان ملل متحد[۳]

۱۹۶۱ - قطع تمام روابط دیپلماتیک با کوبا توسط امریکا و حمله شکست خورده به خلیج خوکها در ۲۵ آوریل و تصویت تحریم همه جانبه کوبا

۱۹۶۳ - سفر فیدل کاسترو به شوروی

۱۹۶۵ - جان‌باختن چه‌گوارا در بولیوی بدنبال سازمان دادن یک شورش دهقانی

۱۹۶۸ - ملی کردن تمام شرکتهای خصوصی در کوبا

۱۹۷۵ - اعزام نیرو به کنگو توسط کوبا برای نبرد با اشغالگران آفریقای جنوبی و جشن اولین کنگره حزب کمونیست در کوبا

۱۹۸۸- نیروهای کوبایی به همراه سربازان آنگولا ۵ حمله ارتش آفریقای جنوبی را دفع کرده مانع اشغال «گونیتوکواناوال» می شوند

۱۹۸۹ - دیدار «نلسون ماندلا» از کوبا

۱۹۹۸ - سفر پاپ به کوبا[۴]

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ کتاب جنگ شکر در کوبا صفحه ۱۱۳
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ کتاب زندگی فیدل صفحه ۳۰
  3. کتاب مقدمه‌ای بر انقلاب فرهنگی کوبا انتشارات پیشگام قزوین صفحه ۶
  4. منبع کتاب فیدل اینجاست صفحه ۱۵