۱٬۱۹۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
خط ۶۱: | خط ۷: | ||
'''<nowiki>http://margbarkhomaini.blogspot.com/2015/09/blog-post_27.html</nowiki>''' | '''<nowiki>http://margbarkhomaini.blogspot.com/2015/09/blog-post_27.html</nowiki>''' | ||
'''دکتر مرتضی شفایی در سال 1310 در اصفهان به دنیا آمد و تمام مراحل تحصیلیاش را در همان شهر سپری کرد و بعد از دریافت درجه دکترا از دانشگاه اصفهان به مدت 5 سال در میان مردم محروم روستاهای کردستان و آذربایجان غربی بهسر برد. در بازگشت از مأموریت 5سالهاش در روستاهای غرب کشور، کمک به محرومان شهرش را وجهه همت خود قرار داد. | '''دکتر مرتضی شفایی''' در سال 1310 در اصفهان به دنیا آمد و تمام مراحل تحصیلیاش را در همان شهر سپری کرد و بعد از دریافت درجه دکترا از دانشگاه اصفهان به مدت 5 سال در میان مردم محروم روستاهای کردستان و آذربایجان غربی بهسر برد. در بازگشت از مأموریت 5سالهاش در روستاهای غرب کشور، کمک به محرومان شهرش را وجهه همت خود قرار داد. | ||
یکی از معلمان قدیمی اصفهان نوشته است: «از وقتی که با دکتر مرتضی شفایی آشنا شدم، یاد گرفتم که معلم خوبی برای بچههای فقیر بودن کافی نیست. او به من یاد داد که بسیار بیشتر از کمک به درس و مشق آنها، بتوانم شاگردانم را در مشکلاتشان و رنج و محرومیتهای خانوادگی و اجتماعیشان کمک کنم. | |||
بارها در تلاش برای حل و فصل مسائل بچهها، وقتی که به فقر و بیماری و بیغذایی یک خانواده میرسیدم، احساس میکردم که دیگر کاری از دستم ساخته نیست؛ اما از وقتی دکتر مرتضی شفایی را شناختم، او در حل و فصل این مشکلات پشت و پناهم بود. یک بار که مادر یکی از دانشآموزانم را نزد او بردم، بعد از معاینه بیمار بهشدت ناراحت شد و دستش موقع نوشتن نسخه میلرزید. تصور کردم آن مادر بیماری خطرناکی دارد، اما دکتر خودش را ملامت میکرد که چرا زودتر متوجه وضع این خانواده نشده است. دکتر مرتضی شفایی به آن خانواده مقدار قابل توجهی پول داد و با شرمندگی عذرخواهی کرد که چرا بیش از این کاری از دستش ساخته نیست « | |||
خواهر مجاهد زهره شفایی درباره پدرش نوشته است: «او برای خودش تعهدی تعیین کرده بود که به آدمهای محروم جامعه کمک کند. علاوه برکمکهای مالی که به افراد مستمند میکرد، برای معاینه و درمان رایگان بیماران نیز سهمیهیی تعیین کرده بود. از اواسط سال 1355، مبالغ مشخصی از حقوق و درآمد ماهانهاش را هم به کمکهای خاصی که فرزند مجاهدش جواد شفایی توصیه میکرد، اختصاص میداد». | |||
همکاری مجاهد شهید مرتضی شفایی با سازمان مجاهدین | |||
دکتر مرتضی شفایی زمان انقلاب ضدسلطنتی در تظاهرات و فعالیتهای مبارزاتی آن دوران فعالانه شرکت داشت. بعد از سقوط رژیم شاه و تشکیل انجمنهای مجاهدین به همکاری با مرکزپزشکی مجاهدین معروف به امداد مجاهدین پرداخت. | |||
دکتر مرتضی شفایی تحت فشار رژیم ولایتفقیه[[پرونده:مرتضی شفایی.jpg|بندانگشتی|مرتضی شفایی]]دکتر مرتضی شفایی بهخاطر دفاع فعال از مواضع سازمان مجاهدین خلق ایران و بهخاطر موقعیت اجتماعی و محبوبیتی که نزد مردم داشت، تحت فشارهای مرتجعان قرار گرفت. این فشارها از تهدیدهای معمول به قتل خود یا اعضای خانوادهاش گرفته تا پیشنهاد شغل و موقعیت برتر بود. دشمن بعد از اینکه دید دکتر مرتضی شفایی اهل سازش نیست بر دامنه فشارهایش افزود. | |||
بعد از آن که ستاد رسمی و علنی سازمان مجاهدین خلق ایران در اصفهان مورد حمله قرار گرفت و تعطیل شد، مرتضی شفایی خانهاش را در اختیار سازمان مجاهدین گذاشت. این خانه تا چند ماه محل مراجعه هواداران سازمان مجاهدین بود. | |||
دکتر مرتضی شفایی در مسیر مبارزه به تمامی وابستگیها پشت کرد | |||
دکتر مرتضی شفایی بهرغم تمام حساسیتها و تهدیدهایی که علیه او و خانوادهاش وجود داشت، از اینکه تظاهرات 12 اردیبهشت سال 1360 از مقابل خانه او شروع شود، استقبال کرد. دکتر مرتضی شفایی در پاسخ یکی از نزدیکانش که تهدید مرتجعان مبنی بر دستگیری خودش و آتش زدن خانهاش را به او یادآوری میکرد، گفته بود: برای بتپرست بودن لازم نیست که حتماً «لات» و «عزّی» را بپرستی، همین که زن و فرزند و شغل و خانه و زندگی برایت ارزشمندتر از راه خدا بشود، خودش بتپرستی است! | |||
تجدید عهد دکتر مرتضی شفایی با خدا و خلق پس از 30 خرداد 1360 | |||
بهدنبال سرکوب خونین تظاهرات مردم در 30 خرداد 1360 و به پایان رسیدن همه راههای مبارزه سیاسی مسالمتآمیز با رژیم خمینی، دکتر مرتضی شفایی نیز به میدان نبرد تمامعیار و عاشوراگونه با رژیم آخوندها پای نهاد و حدود یک هفته پس از 30 خرداد 1360، در وصیتنامهیی که تنظیم کرد همسرش را وصی خود قرار داد. اما این زن قهرمان و پاکباز بلافاصله همان وصیتنامه را امضا کرد و با او در این عهد و پیمان مقدس با خدا و خلق در مبارزه با خمینی خونآشام شریک شد. | |||
تا چند ماه پس از شهادت دکتر شفایی، مردم اصفهان در همه جا، در مغازه و تاکسی و کوچه و خیابان، از کمکهای او به مردم و ایستادگیش در برابر ارتجاع یاد میکردند و آشکارا رژیم ضدبشری و شخص خمینی را لعن و نفرین میکردند. | |||
در میان مردم اصفهان شایع بود که یکی از سرکردههای سپاه اصفهان به نام حبیب خلیفه سلطانی ـ که برادر ناتنی همسر دکتر مرتضی شفایی بودـ عامل دستگیری دکتر شفایی و همسرش بوده است. مدتی بعد از شهادت دکتر شفایی، هنگامی که آن مزدور در جریان یک تصادف همراه زن و فرزندش کشته شد، بسیاری از مردم اصفهان میگفتند که خدا انتقام دکتر شفایی، همسر و پسرش را از آنها گرفت. | |||
مقاومت دکتر مرتضی شفایی تا شهادت | |||
دکتر مرتضی شفایی، پزشک فرزانه و مردمی و مجاهد شهید عفت خلیفه سلطانی ، همسر دلاور و پاکبازش، یکی از شورانگیزترین حماسههای مقاومت را در زندان اصفهان خلق کردند. دژخیمان پلید خمینی و ایادی جنایتکار آخوند طاهری در اصفهان فرزند 16 سالهشان را در برابر چشمان پدر و مادرش دکتر شفایی و عفت خلیفه سلطانی شکنجه کردند و برایشان اعدام مصنوعی ترتیب دادند تا آنها را به سازش و تسلیم بکشانند، اما در برابر ایمان خللناپذیر این زوج قهرمان به زانو درآمدند و در شامگاه 5مهر1360، دکتر شفایی را همراه همسر و فرزند 16سالهاش مجید شفایی ، در کنار بیش از 50 مجاهد خلق دیگر تیرباران کردند.<ref>[http://margbarkhomaini.blogspot.com/2015/09/blog-post_27.html خانواده شفایی معنای راستین وفای به پیمان- وبلاگ مرگ بر خمینی]</ref> | |||
'''خانواده شفایی معنای راستین وفای به پیمان- سایت سازمان مجاهدین مشترک''' | '''خانواده شفایی معنای راستین وفای به پیمان- سایت سازمان مجاهدین مشترک''' | ||
خط ۱٬۱۰۶: | خط ۱٬۰۵۲: | ||
'''یک زمان من فکر می کردم که با اینهمه جنایاتی که خمینی کرده و مملکت خرابی که ساخته تا چند سال این مملکت بعد از سرنگونی آباد می شود. ولی در سالهای اخیر که هرچه بیشتر در انقلاب خواهر مریم بزرگ شدم، با دیدن روحیه بالا و شگرفی که خواهر مریم در ایرانیان اشرف نشان درخارج کشور زنده کرده ، به عینه دیدم که مجاهد خلق می تواند بسرعت زخمهای خلقش را التیام ببخشد. مجاهدی که از همه چیز خودش گذشته و همه چیز را برای دیگران می خواهد، هرکاری می کند تا رژیم را جارو کند. هرکار می کند تا بر دستهای کودکان خیابانی بوسه بزند، دست و روی آنها را بشورد و آنها را به دنبال بازی کردنهای کودکانه و درس و مدرسه بفرستد. هر کاری می کند تا دیگر کسی نتواند دخترکان معصوم را آزار و اذیت کند. بله این رسالت نسل ما مجاهدین و هر هوادار مجاهدین است که زخمهایی را که خمینی و آخوندها ایجاد کردند، به سرعت التیام ببخشیم و خواهر مریم و برادر مسعود را به ایران برسانیم که آنها پاسخ همه جنایتهای رژیم هستند.''' | '''یک زمان من فکر می کردم که با اینهمه جنایاتی که خمینی کرده و مملکت خرابی که ساخته تا چند سال این مملکت بعد از سرنگونی آباد می شود. ولی در سالهای اخیر که هرچه بیشتر در انقلاب خواهر مریم بزرگ شدم، با دیدن روحیه بالا و شگرفی که خواهر مریم در ایرانیان اشرف نشان درخارج کشور زنده کرده ، به عینه دیدم که مجاهد خلق می تواند بسرعت زخمهای خلقش را التیام ببخشد. مجاهدی که از همه چیز خودش گذشته و همه چیز را برای دیگران می خواهد، هرکاری می کند تا رژیم را جارو کند. هرکار می کند تا بر دستهای کودکان خیابانی بوسه بزند، دست و روی آنها را بشورد و آنها را به دنبال بازی کردنهای کودکانه و درس و مدرسه بفرستد. هر کاری می کند تا دیگر کسی نتواند دخترکان معصوم را آزار و اذیت کند. بله این رسالت نسل ما مجاهدین و هر هوادار مجاهدین است که زخمهایی را که خمینی و آخوندها ایجاد کردند، به سرعت التیام ببخشیم و خواهر مریم و برادر مسعود را به ایران برسانیم که آنها پاسخ همه جنایتهای رژیم هستند.''' | ||
== منابع == |
ویرایش