کاربر:Sayfe/2صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۱: خط ۶۱:
== خاک‌سپاری ==
== خاک‌سپاری ==
[[پرونده:معظمی گ3.JPG|بندانگشتی|190x190پیکسل|رضا معظمی]]
[[پرونده:معظمی گ3.JPG|بندانگشتی|190x190پیکسل|رضا معظمی]]
بعد از مرگ وی ماموران امنیتی به خانوده‌اش گفتند به شرطی پیکر فرزندشان را به آنها تحویل می‌دهند که برای وی در کرج مراسم تشییع و تدفین برگزار نکنند. <ref name=":0" />
پس از جان باختن رضا معظمی گودرزی، مأموران امنیتی به خانوده‌اش گفتند به شرطی پیکر فرزندشان را به آن‌ها تحویل می‌دهند که برای وی در کرج مراسم تشییع و تدفین برگزار نکنند. <ref name=":0" />


مأموران امنیتی رژیم ایران اجازه‌ی گرفتن مراسم و خاک‌سپاری رضا معظمی را در کرج ندادند. و خانواده‌ی او را مجبور کردند که وی را در یک روستای دورافتاده در حومه‌ی شهر بروجرد به خاک بسپارند؛ اما مراسم خاکسپاری رضا معظمی با شکوهی که دور از انتظار بود مواجه شد. مردم بسیاری از مناطق مختلف گرد آمدند تا این جوان جان‌باخته را به خاک بسپارند. در این مراسم مادر رضا با سخنانی تأثیرگذار از داغ فرزندش گفت: <blockquote>«در دفاع از لبخند تو که یقین است و باور است، دریا به جرعه‌ای که تو از چاه نوشیده‌ای حسادت می کند. عزیز دل مادر تولد بیست سالگیت مبارک.» </blockquote>برادر او نیز در سخنان سوزناک گفت:<blockquote>«سلام داداشی! تولدت مبارك! چه خبرها؟ خوبی؟ كادو واست گرفتم. داداشی نيستی بدمش بهت. امروز ٢٠سالت تموم شد؛ و رفتی تو ٢١ سال جونم فدایت داداشم.»</blockquote>مادر رضا معظمی گودرزی هم‌چنین در روز چهلم شهادت فرزندش گفت که: عزیز دل مادر، بهت افتخار می‌کنم جیگرم آتیش گرفته ولی خوشحالم که یک پسر شجاع تحویل جامعه دادم. جات همیشه تو قلب ماست. عزیزتر از جانم همیشه به یادتم.  
مأموران امنیتی رژیم ایران اجازه‌ی گرفتن مراسم و خاک‌سپاری رضا معظمی را در کرج ندادند. و خانواده‌ی او را مجبور کردند که وی را در یک روستای دورافتاده در حومه‌ی شهر بروجرد به خاک بسپارند؛ اما مراسم خاکسپاری رضا معظمی با شکوهی که دور از انتظار بود مواجه شد. مردم بسیاری از مناطق مختلف گرد آمدند تا این جوان جان‌باخته را به خاک بسپارند. در این مراسم مادر رضا با سخنانی تأثیرگذار از داغ فرزندش گفت: <blockquote>«در دفاع از لبخند تو که یقین است و باور است، دریا به جرعه‌ای که تو از چاه نوشیده‌ای حسادت می کند. عزیز دل مادر تولد بیست سالگیت مبارک.» </blockquote>برادر او نیز در سخنان سوزناک گفت:<blockquote>«سلام داداشی! تولدت مبارك! چه خبرها؟ خوبی؟ كادو واست گرفتم. داداشی نيستی بدمش بهت. امروز ٢٠سالت تموم شد؛ و رفتی تو ٢١ سال جونم فدایت داداشم.»</blockquote>مادر رضا معظمی گودرزی هم‌چنین در روز چهلم شهادت فرزندش گفت که: عزیز دل مادر، بهت افتخار می‌کنم جیگرم آتیش گرفته ولی خوشحالم که یک پسر شجاع تحویل جامعه دادم. جات همیشه تو قلب ماست. عزیزتر از جانم همیشه به یادتم.  
۵٬۷۷۰

ویرایش