کاربر:Zarin/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

ادامه کار روی مقاله
بدون خلاصۀ ویرایش
(ادامه کار روی مقاله)
خط ۱: خط ۱:
'''محمدفرخی یزدی'''
'''محمدفرخی یزدی'''


.میرزا محمد فرخی یزدی ( تاج الشعرا )ترانه سرای پیشوای آزادی (۱۲۶۸ - ۲۵ مهر ۱۳۱۸) متولدیزد،شاعر و روزنامه‌نگار آزادی‌خواه و دموکرات دوره مشروطیت است<ref>[http://irankhabarnews.com/2017/10/18/%D8%A8%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C/ آژانس ایران خبر-به یاد میرزا محمد فرخی یزدی – ترانه سرای پیشوای آزادی]</ref>.پدرش محمدابراهیم سمسار یزدی بود. . او در یزد بدنیا آمد و علوم مقدماتی را نیزدر یزد فرا گرفت. قدری در مکتب خانه و مدتی در مدرسه مرسلین انگلیسی یزد به تحصیل پرداخت و فارسی و مقدمات عربی را آموخت. وی دراوان  ۱۵ سالگی به دلیل اشعاری که علیه مدرسان و مدیران مدرسه مرسلین یزد می‌سرود، از مدرسه اخراج شد.<ref>[http://yazd.irib.ir/نمایش-محتوای-تولیدات-ویژه/-/asset_publisher/DDbpl9YAJedq/content/محمد-فرخی-یزدی/pop_up? فرخی یزدی] </ref> وی سردبیر نشریات زیادی ازجمله نشریه  طوفان بود. فرخی یزدی شاعری را از کودکی آغاز کرد و  شعرش متاثر از  اشعار سعدی و مسعود سعد سلمان  است.<ref name=":1">[http://irankhabarnews.com/2017/10/18/%D8%A8%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C/ آژانس ایران خبر-به یاد میرزا محمد فرخی یزدی – ترانه سرای پیشوای آزادی]</ref> یعنی او  از لحاظ قالب شعری هوادار شعر قدیم بودو در اشعارش به شدت از طبقات محروم جامعه دفاع می كرد و به طور كلی باید گفت كه سخن و شعر فرخی در فرمی كلاسیك، دارای مفهومی انقلابی است و مدافع حقوق رنجبران، دهقانان و کارگران است .<ref name=":0">[http://asre-nou.net/1387/farvardin/14/m-farokhi.html عصر نو -کشتن فرّخی یزدی، شاعر لب دوخته'''دکتر پرویز داورپناه''']</ref>فرخی در زمینه های اجتماعی، شهرتی بسزا داشت .اوتحول چشمگیری در غزل سرایی به وجود آوردو بدلیل اندیشه های ضد استبدادی و حمایتش از طبقات محروم جامعه ازنظر ارزش های سیاسی، اجتماعی و انسانی،جایگاه والایی دارد. <ref>[https://mandegar.tarikhema.org/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C تاریخ ما مشاهیر-زندگانی محمد فرخی یزدی]</ref>اما گویا شعر و ادب، به تنهایی پاسخگوی ضمیر ضد ظلم او نبود . او که شاهد  ظلم و ستم دربار و استعمار بود ، تنها شعر سرودن را، درمان دردهای مردم نمی‌دانست. ازاینرو در اوایل جنبش مشروطیت، به دفاع از مشروطه برخاست. فرخی یزدی در سال ۱۲۸۹و در زمان احمدشاه قاجار، شعری درباره ظلم‌ها و فجایع حاکم وقت یزد- ضیغم‌الدوله- سرود و رفتار ستمگرانه او را افشا کردو به دستورضیغم الدوله لبهایش را دوختند و اورا به زندان افکندند.<ref>[http://irankhabarnews.com/2017/10/18/%D8%A8%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C/ ایران خبر -به یاد میرزا محمد فرخی یزدی – ترانه سرای پیشوای آزادی]</ref>او همچنین  نماینده مردم یزد در دوره هفتم مجلس شورای ملی بود و در زندان قصر کشته شد. مدفن او نامعلوم است
.میرزا محمد فرخی یزدی ( تاج الشعرا )ترانه سرای پیشوای آزادی (۱۲۶۸ - ۲۵ مهر ۱۳۱۸) ،شاعر و روزنامه‌نگار آزادی‌خواه و دموکرات دوره مشروطیت است<ref>[http://irankhabarnews.com/2017/10/18/%D8%A8%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C/ آژانس ایران خبر-به یاد میرزا محمد فرخی یزدی – ترانه سرای پیشوای آزادی]</ref>.پدرش محمدابراهیم سمسار یزدی بود. فرخی در یزد بدنیا آمد و علوم مقدماتی را نیزدر یزد فرا گرفت. قدری در مکتب خانه و مدتی در مدرسه مرسلین انگلیسی یزد به تحصیل پرداخت و فارسی و مقدمات عربی را آموخت. وی در ۱۵ سالگی به دلیل اشعاری که علیه مدرسان و مدیران مدرسه مرسلین یزد می‌سرود، از مدرسه اخراج شد.<ref>[http://yazd.irib.ir/نمایش-محتوای-تولیدات-ویژه/-/asset_publisher/DDbpl9YAJedq/content/محمد-فرخی-یزدی/pop_up? فرخی یزدی] </ref> اوسردبیر نشریات زیادی ازجمله نشریه  طوفان بود. فرخی یزدی شاعری را از کودکی آغاز کرد و  شعرش متاثر از  اشعار سعدی و مسعود سعد سلمان  است.<ref name=":1">[http://irankhabarnews.com/2017/10/18/%D8%A8%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C/ آژانس ایران خبر-به یاد میرزا محمد فرخی یزدی – ترانه سرای پیشوای آزادی]</ref> یعنی او  از لحاظ قالب شعری هوادار شعر قدیم بودو در اشعارش به شدت از طبقات محروم جامعه دفاع می كرد و به طور كلی باید گفت كه سخن و شعر فرخی در فرمی كلاسیك، دارای مفهومی انقلابی است و مدافع حقوق رنجبران، دهقانان و کارگران است .<ref name=":0">[http://asre-nou.net/1387/farvardin/14/m-farokhi.html عصر نو -کشتن فرّخی یزدی، شاعر لب دوخته'''دکتر پرویز داورپناه''']</ref>فرخی در زمینه های اجتماعی، شهرتی بسزا داشت .اوتحول چشمگیری در غزل سرایی به وجود آوردو بدلیل اندیشه های ضد استبدادی و حمایتش از طبقات محروم جامعه ازنظر ارزش های سیاسی، اجتماعی و انسانی،جایگاه والایی دارد. <ref>[https://mandegar.tarikhema.org/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C تاریخ ما مشاهیر-زندگانی محمد فرخی یزدی]</ref>اما گویا شعر و ادب، به تنهایی پاسخگوی ضمیر ضد ظلم او نبود . او که شاهد  ظلم و ستم دربار و استعمار بود ، تنها شعر سرودن را، درمان دردهای مردم نمی‌دانست. ازاینرو در اوایل جنبش مشروطیت، به دفاع از مشروطه برخاست. فرخی یزدی در سال ۱۲۸۹و در زمان احمدشاه قاجار، شعری درباره ظلم‌ها و فجایع حاکم وقت یزد- ضیغم‌الدوله- سرود و رفتار ستمگرانه او را افشا کردو به دستورضیغم الدوله لبهایش را دوختند و اورا به زندان افکندند.<ref>[http://irankhabarnews.com/2017/10/18/%D8%A8%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C/ ایران خبر -به یاد میرزا محمد فرخی یزدی – ترانه سرای پیشوای آزادی]</ref>او همچنین  نماینده مردم یزد در دوره هفتم مجلس شورای ملی بود .فرخی در زندان قصر کشته شد. مدفن او نامعلوم است.


== زندگینامه فرخی یزدی ==
== زندگینامه فرخی یزدی ==
خط ۲۴: خط ۲۴:
که رند دربه در و از علاقه رسته ماست. <ref>کتاب پیشوای آزادی زندگی و شعر فرخی یزدی نوشته حسین مسرت</ref>  
که رند دربه در و از علاقه رسته ماست. <ref>کتاب پیشوای آزادی زندگی و شعر فرخی یزدی نوشته حسین مسرت</ref>  


در سال ۱۳۰۷شمسی، فرخی یزدی از طرف مردم یزد به‌عنوان نماینده مجلس شورای ملی در دوره هفتم قانون‌گذاری انتخاب شد و جناح اقلیت را تشکیل داد. در مجلس، فرخی یزدی همواره مخالف  سیاستهای دیکتاتوری رضاشاه بود، و به همین دلیل مورد ناسزا و حملات سایر نمایندگان قرار می‌گرفت. هنگامیکه  دستگیری آزادیخواهان در زمان رضاشاه اوج گرفت ، فرخی بالاجبار  ایران را ترک کرد.<ref name=":1" /> وی از طریق شوروی به آلمان سفر نمود و مدتی در نشریه‌ای به نام «پیکار» که صاحب‌امتیاز آن غیرایرانی بود، افکار انقلابی خود را منتشر ساخت. در ملاقاتی ،عبدالحسین تیمورتاش فریب وعده او را خورد و  به تهران بازگشت ولی پس از مدتی کوتاه ، به بهانه بدهی به یک کاغذفروش او را ابتدا به زندان  ثبت و سپس به زندان شهربانی بردندوهمزمان پرونده‌ای با اتهام «اسائه ادب به مقام سلطنت» برای وی تشکیل دادند . واو ابتدا  به ۲۷ ماه و پس از تجدید نظر به سی ماه زندان محکوم شد و به زندان قصر منتقل گردید.<ref name=":2">[http://yazd.irib.ir/%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D9%85%D8%AD%D8%AA%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%AA-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87/-/asset_publisher/DDbpl9YAJedq/content/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C/pop_up?_101_INSTANCE_ محمد فرخی یزدی]</ref> فرخي در سراسر دادگاه سکوت اختیارکرد. بدون اينكه حكم را امضا كند زير حكم نوشت: «قضاوت با مردم است.»
فرخی، در سال 1919 به مخالفت و قیام علیه عقد قرارداد 1919   پرداخت.او هم مانند دیگر آزادیخواهان ایران، نمی توانست زیر بار چنان ننگی برود.<ref>[http://asre-nou.net/1387/farvardin/14/m-farokhi.html عصرنو-کشتن فرخی لب دوخته] </ref>در سال ۱۳۰۷شمسی، فرخی یزدی از طرف مردم یزد به‌عنوان نماینده مجلس شورای ملی در دوره هفتم قانون‌گذاری انتخاب شد و جناح اقلیت را تشکیل داد. در مجلس، فرخی یزدی همواره مخالف  سیاستهای دیکتاتوری رضاشاه بود، و به همین دلیل مورد ناسزا و حملات سایر نمایندگان قرار می‌گرفت. هنگامیکه  دستگیری آزادیخواهان در زمان رضاشاه اوج گرفت ، فرخی بالاجبار  ایران را ترک کرد.<ref name=":1" /> وی از طریق شوروی به آلمان سفر نمود و مدتی در نشریه‌ای به نام «پیکار» که صاحب‌امتیاز آن غیرایرانی بود، افکار انقلابی خود را منتشر ساخت. در ملاقاتی با عبدالحسین تیمورتاش فریب وعده او را خورد و  به تهران بازگشت ولی پس از مدتی کوتاه ، به بهانه بدهی به یک کاغذفروش او را ابتدا به زندان  ثبت و سپس به زندان شهربانی بردندوهمزمان پرونده‌ای با اتهام «اسائه ادب به مقام سلطنت» برای وی تشکیل دادند . واو ابتدا  به ۲۷ ماه و پس از تجدید نظر به سی ماه زندان محکوم شد و به زندان قصر منتقل گردید.<ref name=":2">[http://yazd.irib.ir/%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D9%85%D8%AD%D8%AA%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%AA-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87/-/asset_publisher/DDbpl9YAJedq/content/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C/pop_up?_101_INSTANCE_ محمد فرخی یزدی]</ref> فرخي در سراسر دادگاه سکوت اختیارکرد. بدون اينكه حكم را امضا كند زير حكم نوشت: «قضاوت با مردم است.»


    به زندان قفس مرغ دلم چون شاد مي گردد / مگر روزي كه از اين بند غم آزاد مي گردد
    به زندان قفس مرغ دلم چون شاد مي گردد / مگر روزي كه از اين بند غم آزاد مي گردد
خط ۳۴: خط ۳۴:
'''   ''' ز اشك و آه مردم بوي خون آيد كه آهن را / دهي گر آب و آتش دشنه فولاد مي گردد
'''   ''' ز اشك و آه مردم بوي خون آيد كه آهن را / دهي گر آب و آتش دشنه فولاد مي گردد


سرانجام پس از ۲سال زندان و شکنجه، در روز ۲۵مهر ۱۳۱۸، پزشک جلاد رضاشاه، به‌نام «پزشک احمدی»، فرخی یزدی را با آمپول هوا به‌شهادت رساند.
سرانجام پس از ۲سال زندان و شکنجه، در روز ۲۵مهر ۱۳۱۸، دکتر زندان ، به‌نام «پزشک احمدی»، فرخی یزدی را با آمپول هوا به‌شهادت رساند.


فرخی یزدی خود سروده بود:  آن زمـــان که بنهادم سر به پای آزادی  
فرخی یزدی خود سروده بود:  آن زمـــان که بنهادم سر به پای آزادی /دست خود ز جان شستم از برای آزادی.<ref name=":1" />  
 
دست خود ز جان شستم از برای آزادی.<ref name=":1" />


مدفن فرخی نامعلوم است ، ولی احتمال دارد که در گورستان مسگرآباد بطور ناشناس دفن شده باشد.<ref name=":2" />
مدفن فرخی نامعلوم است ، ولی احتمال دارد که در گورستان مسگرآباد بطور ناشناس دفن شده باشد.<ref name=":2" />
خط ۵۲: خط ۵۰:
بهمن و کیخسرو و جمشید و افریدون شوی.<ref>[http://jomalatziba.blogfa.com/post-791.aspx حکیمانه ادبیات ایران وجهان زندگینامه محمد فرخی یزدی] </ref>
بهمن و کیخسرو و جمشید و افریدون شوی.<ref>[http://jomalatziba.blogfa.com/post-791.aspx حکیمانه ادبیات ایران وجهان زندگینامه محمد فرخی یزدی] </ref>


فرخی خود در این باره نوشته است :با این که جوان بودم و کمتر از بیست سال داشتم ، از کار ِ شاعران ِ درباری و مداحی  اصلا  خوشم نمی آمد و از آنها بیزار بودم . با این حال از شما چه پنهان من هم شعری در وصف ِ حاکم ِ شهر ساختم، شعر را برای حاکم نخواندم بل که برای مردم خواندم زیرا برای مردم ساخته بودم ؛ اما سرانجام به گوش ِ حاکم رسید . حاکم ِ شهر دستور داد لب های مرا با نخ و سوزن بهم دوختند و به زندان انداختند."<ref name=":0" />  
فرخی خود در این باره نوشته است :با این که جوان بودم و کمتر از بیست سال داشتم ، از کار ِ شاعران ِ درباری و مداحی  اصلا  خوشم نمی آمد و از آنها بیزار بودم . با این حال از شما چه پنهان من هم شعری در وصف ِ حاکم ِ شهر ساختم، شعر را برای حاکم نخواندم بلکه برای مردم خواندم زیرا برای مردم ساخته بودم ؛ اما سرانجام به گوش ِ حاکم رسید . حاکم ِ شهر دستور داد لب های مرا با نخ و سوزن بهم دوختند و به زندان انداختند."<ref name=":0" />  


وقتی این اشعار به گوش ضیغم الدوله رسید، بسیار خشمگین شدودستور داد دهانش را با نخ و سوزن دوختند و به زندانش افکندند.  مردم یزد در تلگرافخانه شهر تحصن نمودند و اعتراض به این امر موجب استیضاح وزیر کشور وقت از طرف مجلس شد. ولی وزیر کشوراین واقعه را تکذیب نمود .دو ماه بعد فرخی از زندان یزد فرار کرد و شعر زیر را با ذغال بر دیوار زندان نگاشت
وقتی این اشعار به گوش ضیغم الدوله رسید، بسیار خشمگین شدودستور داد دهانش را با نخ و سوزن دوختند و به زندانش افکندند.  مردم یزد در تلگرافخانه شهر تحصن نمودند و اعتراض به این امر موجب استیضاح وزیر کشور وقت از طرف مجلس شد. ولی وزیر کشوراین واقعه را تکذیب نمود .دو ماه بعد فرخی از زندان یزد فرار کرد و شعر زیر را با ذغال بر دیوار زندان نگاشت
خط ۷۱: خط ۶۹:


== فعالیتهای سیاسی اجتماعی و پیوستن به مبارزات ملی ==
== فعالیتهای سیاسی اجتماعی و پیوستن به مبارزات ملی ==
فرخّی در شهریور ماه1290  شمسی برای پیوستن به مبارزات ملت ایران علیه ستمگران داخلی و دخالت های بیگانه، به تهران رفت و به آزادیخواهان پیوست.
فرخّی در شهریور ماه1290  شمسی برای پیوستن به مبارزات ملت ایران علیه ستمگران داخلی و دخالت های بیگانه، به تهران رفت و به آزادیخواهان پیوست.او در تهران عضو انجمن شد و از بدو ورود به تهران، به همکاری با برخی  جرایدونشریات پرداخت .او نیز همچون شاعران انقلابی  لحنی تند وتیز در مخالفت و قیام علیه عقد قرارداد 1919 داشت و مانند دیگر آزادیخواهان ایران، نمی توانست زیر بار چنان ننگی برود.کودتای سوم اسفند 1299 با حمایت  بیگانگان شکل گرفت و تا شهریور 1320 ادامه یافت وفرخی در این دوران همواره علیه دیكتاتوری رضا خان  مقالات بسیار تندی مینوشت . وی رضاخان را  دست پرورده انگلیس مینامید و بارها به همین دلیل به زندان افتاد.<ref>دیوان فرخی ـ  بقلم حُسین مکـّی/ تهران.موًسسه مطبوعاتی علمی ـ چاپ پنجم: ۱۳۴۱شمسی</ref>
 
او در تهران به عضو انجمن شد و از بدو ورود به تهران، به همکاری با برخی  جرایدونشریات پرداخت .او چون دیگر شاعران انقلابی  لحنی تند وتیز در مخالفت و قیام علیه عقد قرارداد 1919 داشت و مانند دیگر آزادیخواهان ایران، نمی توانست زیر بار چنان ننگی برود.کودتای سوم اسفند 1299 که با حمایت  بیگانگان شکل گرفتو تا شهریور 1320 ادامه یافت وفرخی در این دوران همواره علیه دیكتاتوری رضا خان  مقالات بسیار تندی مینوشت . وی رضاخان را  دست پرورده انگلیس مینامید و بارها به همین دلیل به زندان افتاد. ( ۲)
 
فرّخی یزدی از بزرگترین شاعران غزلسرای عصر خود بود. غزلیات سیاسی وی در ادبیات فارسی بی نظیر است. با اینكه او از تحصیلات عالیه بی بهره بود، لیكن شعر او بسیار پیچیده و محكم تر از اشعار معاصرینش است. اشعار فرخی دارای مفهومی جدی و قاطع است كه معتقد به آرمانی است كه حاضر است به خاطر آن خود را قربانی سازد
 
در غزلی، آزادی را چنین تفسیر می کند: 
 
قسم به عزت و قدر و مقام آزادی
 
که روح بخش جهان است نام آزادی
 
به پیش اهل جهان محترم بود آنکس
 
که داشت از دل و جان احترام آزادی
 
هزار بار بود به ز صبح استیداد
 
برای دستهً پا بسته شام آزادی
 
اگر خدای به من فرصتی دهد یک روز
 
کشم ز مرتجعین انتقام آزادی 


== نماینده مجلس شورای ملی ==
== نماینده مجلس شورای ملی ==
خط ۱۷۴: خط ۱۵۰:
ز غریدن آلمانی تفنگ
ز غریدن آلمانی تفنگ


واینک گلچینی از اشعار او :
'''واینک گلچینی از اشعار او :'''


آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
خط ۲۶۶: خط ۲۴۲:
فرخی را چونکه سودای جنون دیوانه کرد
فرخی را چونکه سودای جنون دیوانه کرد


بی تعقل حلقه زنجیر می باید گرفت 
بی تعقل حلقه زنجیر می باید گرفت.<ref>[http://jomalatziba.blogfa.com/cat-194.aspx حکیمانه ادبیان ایران و جهان -گلچین اشعار فرخی] </ref>
 
قسم به عزت و قدر و مقام آزادی
 
که روح‌بخش جهان است نام آزادی
 
به پیش اهل جهان محترم بُوَد آن‌کس
 
که داشت از دل و جان، احترام آزادی 
 
چگونه پای گذاری به صِرف دعوت شیخ
 
به مسلکی که ندارد مرام آزادی
 
هزار بار بُوَد به ز صبح استبداد


== درباره مرگ فرخی ==
برای دسته پابسته شام آزادی
فرخی یزدی به هنگام مرگ بیش از دو سالی بود که به جرم «اسائه ادب مقام سلطنت » در زندان به سر می‌برد. قرار بود  پس از سه سال از زندان آزاد شود. اما او  با آمپول هوای پزشک احمدی جلاد  در حمام بیمارستان زندان موقت شهربانی ( در تاریخ 24 مهر ماه 1318) به قتل رسید . آنچه در زیر می‌آید گزارش فتح‌الله بهزادی پزشکیار وقت بیمارستان زندان موقت شهربانی است که پس از سقوط رضاشاه  درباره  قتل  محمد فرخی یزدی به دادگاهی که جهت تعقیب جانیان دوره مذکور تشکیل شده بود ارائه داده است. بهزادی و همکارش علی سینکی در شب حادثه در بیمارستان فوق کشیک داشته اند.
 
به روزگار، قیامت به پا شود آن روز
 
کنند رنج‌بران چون قیام آزادی
 
اگر خدای به من فرصتی دهد یک روز
 
کِشم ز مرتجعین انتقام آزادی
 
ز بند بندگی خواجه کی شوی آزاد


گفته‌های فتح‌الله بهزادی
چو «فرخی» نشوی گر غلام آزادی.<ref>[http://www.amoozegarha.ir/poem/%D9%81%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C-%D9%82%D8%B3%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D8%B2%D8%AA-%D9%88-%D9%82%D8%AF%D8%B1-%D9%88-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%85-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C/ آموزگارها -شعر فرخی] </ref>


         .... قبلاً از طرف اداره زندان محمد یزدی سرپاسبان آمده، شیشه های پنجره اطاق حمام را گل سفید زده و پنجره‌های اتاق حمام را گرفته و مسدود نمودند، و روز 21/7/18 فرخی را به آن اطاق انتقال دادند. و دستور دادند که کسی حق ندارد به اطاق حمام داخل شود و درب را قفل کردند و کلیدش را همراه خود بردند و نزد پایور نگهبانی بود و هر وقت که برای معاینه و دادن دستور دوایی لازم بود به پایور نگهبانی اطلاع داده و با حضور آنها عذا و دوا داده می‌شد و مجدداً درب را قفل و کلید آن را با خود می‌بردند تا روز 24/7/18 [ساعت پنج و نیم بعداز ظهر، برحسب دستور یاور بردبار، رئیس زندان موقت مرا مأمور کردند که به منزل سلطان متنعم، پایور زندان بانوان رفته و از او عیادت کنم.  پس از مراجعت به زندان دیدم که پزشک احمدی نیست. من [فتح‌الله بهزادی] از علی سینکی سؤال کردم که احمدی کجاست؟ گفت رفته است. از پشت پنجره بیمارستان صدا کردم که کلید را بیاورید تا شام فرخی را بدهیم. جواب دادند که فرخی گفته است امشب شام نمی‌خورم. ساعت بین نه و نیم و ده بود که نیرومند وارد زندان شده و پایور نگهبان هم از عقب ایشان بودند. صبح که آقای دکتر هاشمی آمدند پس از آنکه تمام اتاق را بازدید نمودند برای عیادت فرخی آمد دم پنجره بیمارستان بنده صدا زدم آژان کلید را بیاورید که هم چای فرخی را بدهم و هم دکتر او را معاینه کند. کلید را آوردند درب اتاق فرخی را باز کردند. دکتر هاشمی به جلو بنده از عقب ایشان پایور نگهبان یزدی هم از رفقای ما داخل شده و علی سینکی هم با ما بود. مشاهده کردم که فرخی روی تخت برخلاف همیشه دراز کشیده است. چون همه روزه که وارد می شدیم به پا ایستاده و پس از سلام و تعارف چند بیتی اشعار و رباعی که ساخته بود برای ما می‌خواند. وضعیت فرخی این طور بود: یک پایش از تخت آویزان و یک دستش روی تنه و جلو یقه پیراهن، یک دست دیگر او روی شکم، چشمانش باز و گودافتاده بود. از مشاهده این وضعیت دکتر هاشمی و من و علی چنان تکان خوردیم که یزدی و پایور نگهبان که همراه ما بودند ملتفت به این موضوع شدند و پس از اینکه از اطاق خارج شدیم دکتر هاشمی با حالت رنگ پریدگی باقی بود. وقتی فرخی را مرده مشاهده کردم چون انتظار دیدن چنین وضعیتی را نداشتم تکان سختی خوردم و دکتر هاشمی مدت یک ساعت در حالت بهت بود و پشت میز نشسته ولی نمی‌توانست دفتر نگهبانی و نسخه‌ها را بازدید کند. روز قبل از فوتش وقتی وارد اتاق فرخی شدیم فرخی به پا ایستاده تا دم درب ما را مشایعت کرد. من با علی سینکی که خارج شدیم نزدیک بانک سپه بودیم به علی گفتم بابا چطور شد که فرخی مرد و گفتم مگر آمپول کانف فرخی را که دستور دادم و دکتر هاشمی داده بود به او نزدید؟ گفت آمپول را دکتر احمدی از من گرفت و گفت من خودم به فرخی می‌زنم و آمپول را از من گرفت و آنچه بنده می‌دانم از روی ایمان عرض کنم این است که فرخی به مرگ طبیعی نمرده و غیرطبیعی مرده است و تا آن تاریخ معمول نبوده که دکتر احمدی آمپول را از علی سینکی یا انفرمیه‌های دیگر بگیرد و مثل مورد فرخی خودش به بیمار تزریق کند. (دکتر احمدی صریحاً در بازجویی گفته است که من هیچ وقت آمپولی به بیمار تزریق نکرده‌ام و این کار مربوط به انفرمیه است). بنابراین دکتر احمدی فرخی را کشته است.<ref>[http://iichs.org/index.asp?id=587&doc_cat=1 گزارشي درباره قتل محمد فرخي يزدي]</ref>
== درباره مرگ فرخی ==
فرخی یزدی به هنگام مرگ بیش از دو سالی بود که به جرم «اسائه ادب مقام سلطنت » در زندان به سر می‌برد. قرار بود  پس از سه سال از زندان آزاد شود. اما او  با آمپول هوای پزشک احمدی جلاد  در حمام بیمارستان زندان موقت شهربانی ( در تاریخ 24 مهر ماه 1318) به قتل رسید . آنچه در زیر می‌آید گزارش فتح‌الله بهزادی پزشکیار وقت بیمارستان زندان موقت شهربانی است که پس از سقوط رضاشاه  درباره  قتل  محمد فرخی یزدی به دادگاهی که جهت تعقیب جانیان دوره مذکور تشکیل شده بود ارائه داده است. بهزادی و همکارش علی سینکی در شب حادثه در بیمارستان فوق کشیک داشته اند.گفته‌های فتح‌الله بهزادی:  .... قبلاً از طرف اداره زندان محمد یزدی سرپاسبان آمده، شیشه های پنجره اطاق حمام را گل سفید زده و پنجره‌های اتاق حمام را گرفته و مسدود نمودند، و روز 21/7/18 فرخی را به آن اطاق انتقال دادند. و دستور دادند که کسی حق ندارد به اطاق حمام داخل شود و درب را قفل کردند و کلیدش را همراه خود بردند و نزد پایور نگهبانی بود و هر وقت که برای معاینه و دادن دستور دوایی لازم بود به پایور نگهبانی اطلاع داده و با حضور آنها عذا و دوا داده می‌شد و مجدداً درب را قفل و کلید آن را با خود می‌بردند تا روز 24/7/18 [ساعت پنج و نیم بعداز ظهر، برحسب دستور یاور بردبار، رئیس زندان موقت مرا مأمور کردند که به منزل سلطان متنعم، پایور زندان بانوان رفته و از او عیادت کنم.  پس از مراجعت به زندان دیدم که پزشک احمدی نیست. من [فتح‌الله بهزادی] از علی سینکی سؤال کردم که احمدی کجاست؟ گفت رفته است. از پشت پنجره بیمارستان صدا کردم که کلید را بیاورید تا شام فرخی را بدهیم. جواب دادند که فرخی گفته است امشب شام نمی‌خورم. ساعت بین نه و نیم و ده بود که نیرومند وارد زندان شده و پایور نگهبان هم از عقب ایشان بودند. صبح که آقای دکتر هاشمی آمدند پس از آنکه تمام اتاق را بازدید نمودند برای عیادت فرخی آمد دم پنجره بیمارستان بنده صدا زدم آژان کلید را بیاورید که هم چای فرخی را بدهم و هم دکتر او را معاینه کند. کلید را آوردند درب اتاق فرخی را باز کردند. دکتر هاشمی به جلو بنده از عقب ایشان پایور نگهبان یزدی هم از رفقای ما داخل شده و علی سینکی هم با ما بود. مشاهده کردم که فرخی روی تخت برخلاف همیشه دراز کشیده است. چون همه روزه که وارد می شدیم به پا ایستاده و پس از سلام و تعارف چند بیتی اشعار و رباعی که ساخته بود برای ما می‌خواند. وضعیت فرخی این طور بود: یک پایش از تخت آویزان و یک دستش روی تنه و جلو یقه پیراهن، یک دست دیگر او روی شکم، چشمانش باز و گودافتاده بود. از مشاهده این وضعیت دکتر هاشمی و من و علی چنان تکان خوردیم که یزدی و پایور نگهبان که همراه ما بودند ملتفت به این موضوع شدند و پس از اینکه از اطاق خارج شدیم دکتر هاشمی با حالت رنگ پریدگی باقی بود. وقتی فرخی را مرده مشاهده کردم چون انتظار دیدن چنین وضعیتی را نداشتم تکان سختی خوردم و دکتر هاشمی مدت یک ساعت در حالت بهت بود و پشت میز نشسته ولی نمی‌توانست دفتر نگهبانی و نسخه‌ها را بازدید کند. روز قبل از فوتش وقتی وارد اتاق فرخی شدیم فرخی به پا ایستاده تا دم درب ما را مشایعت کرد. من با علی سینکی که خارج شدیم نزدیک بانک سپه بودیم به علی گفتم بابا چطور شد که فرخی مرد و گفتم مگر آمپول کانف فرخی را که دستور دادم و دکتر هاشمی داده بود به او نزدید؟ گفت آمپول را دکتر احمدی از من گرفت و گفت من خودم به فرخی می‌زنم و آمپول را از من گرفت و آنچه بنده می‌دانم از روی ایمان عرض کنم این است که فرخی به مرگ طبیعی نمرده و غیرطبیعی مرده است و تا آن تاریخ معمول نبوده که دکتر احمدی آمپول را از علی سینکی یا انفرمیه‌های دیگر بگیرد و مثل مورد فرخی خودش به بیمار تزریق کند. (دکتر احمدی صریحاً در بازجویی گفته است که من هیچ وقت آمپولی به بیمار تزریق نکرده‌ام و این کار مربوط به انفرمیه است). بنابراین دکتر احمدی فرخی را کشته است.<ref>[http://iichs.org/index.asp?id=587&doc_cat=1 گزارشي درباره قتل محمد فرخي يزدي]</ref>  


سر انجام روز موعود فرا رسید، روزی که فرّخی پیش بینی کرده بود:
سر انجام روز موعود فرا رسید، روزی که فرّخی پیش بینی کرده بود:
۶۰

ویرایش