محمدتقی بهار

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
محمدتقی بهار
محمدتقی بهار.jpg
زادروز ۱۸ آذر ۱۲۶۵
مشهد، ایران
پدر و مادر میرزا محمدکاظم صبوری
مرگ ۱ اردیبهشت ۱۳۳۰
تهران، ایران
ملیت ایرانی
محل زندگی تهران
علت مرگ بیماری سل
جایگاه خاکسپاری گورستان ظهیرالدوله
در زمان حکومت مظفرالدین شاه قاجار، احمدشاه قاجار، رضاشاه پهلوی، محمدرضا شاه پهلوی
لقب مَلِک‌الشعرا
بنیانگذار نوبهار (روزنامه)، روزنامه تازه‌بهار، انجمن ادبی دانشکده، دانشکده (مجله)
پیشه شاعر، تاریخ‌نگار، روزنامه‌نگار و سیاست‌مدار
کتاب‌ها سبک‌شناسی، تاریخ احزاب سیاسی، دیوان اشعار
تخلص بهار
همسر(ها) سودابه صفدری (۱۳۳۰-۱۲۹۸)
فرزندان ملک هوشنگ، ماه ملک، ملک دخت، ملک پروانه، مهرداد بهار، ملک چهرزاد
مدرک تحصیلی تحصیلات قدیم

محمدتقی بهار (۱۸ آذر ۱۲۶۵[۱]- ۱ اردیبهشت ۱۳۳۰[۲]) مشهور به ملک‌الشعرای بهار، شاعر، ادیب، نویسنده، روزنامه‌نگار، تاریخ‌نگار و سیاست‌مدار معاصر ایرانی بود. او در ۱۸ آذر ۱۲۶۵ در شهر مشهد به دنیا آمد. پدرش حاج میرزا محمدکاظم مشهور به صبوری و ملک‌الشعرای آستان قدس رضوی بود. ملک العشرا در سن ۱۹سالگي به جاي پدرش ملك‌الشعراي آستان قدس شد. بهار شاعري را با تقليد از زبان و سبك شاعران  خراساني آغازكرد. در جنبش مشروطه به آزاديخواهان پيوست. پس از اين‌كه مجلس اول به فرمان محمدعليشاه به‌توپ بسته شد، ملک‌الشعرا و چندتن از مشروطه‌خواهان روزنامه خراسان را به‌طور پنهاني منتشر كردند و در آن زبان به انتقاد از خودكامگي محمدعليشاه گشودند. اما از سال 1286 خورشيدي كه جدال بين مجلس و محمد علي شاه اوج گرفته بود و به استبداد صغير ختم شد، او نخستين اشعار سياسي و اجتماعي خود را سرود. اين اشعار بدون امضا در روزنامه خراسان كه در آن زمان مخفيانه چاپ مي‌شد انتشار يافت.

کودکی و نوجوانی ملک‌الشعرای بهار

محمدتقی بهار پنجشنبه در روز ۱۲ ربیع‌الاول ۱۳۰۴ هجری قمری، برابر با ۱۸ آذر ۱۲۶۵ هجری خورشیدی در مشهد به دنیا آمد. گفته می‌شود که او از هفت سالگی سرودن شعر را آغاز کرد. محمدتقی بهار از سن ۱۴ سالگی به همراه پدرش در محافل آزادی‌خواهان شرکت می‌کرد. او در سن ۲۰ سالگی به مشروطه‌خواهان پیوست.[۳]

او خود نیز در زندگی‌نامه خودنوشت آورده است:

«در سال ۱۳۰۴ هجری قمری، ماه ربیع‌الاول، شب دوازدهم، در مشهد که از شهرهای خراسان است به دنیا آمدم.»[۴]

پدرش میرزا محمدکاظم صبوری، ملک‌الشعرای آستان قدس رضوی در زمان ناصرالدین شاه بود؛ مقامی که پس از درگذشت پدر، به فرمان مظفرالدین شاه، به بهار رسید. خانواده‌ی پدری ملک الشعرای بهار از نوادگان میرزا احمد کاشانی بودند که از قصیده سرایان عهد فتحعلی شاه بود. مادر وی نیز اهل دانش و سواد بود. محمدتقی بهار در شش سالگی قرآن خواندن را آموخت و سپس به خواندن شاهنامه پرداخت. او اصول ادبیات فارسی را از پدرش یاد گرفت. با این همه پدرش تلاش کرد او را وارد عرصه تجارت کند اما پس از فوت پدر وی مجددا راه ادبیات و شعر را در پیش گرفت. [۵]

فعالیت سیاسی

محمد تقی بهار ۲۰ ساله بود که به صف مشروطه خواهان پیوست و به عضویت انجمن سعادت درآمد. در این دوران آثار او بدون نام در روزنامه خراسان چاپ می شد. یکی از مشهورترین آثار او در این دوران یک شعر مستزاد است که خطاب به محمدعلی شاه سرود.

بهار با دیگر شاعران روشنفکر عصر مشروطه به خصوص میرزاده عشقی دوستی و روابط صمیمانه و نزدیکی داشت.آن دو در سال ۱۳۰۳، در دوره نخست‌وزیری رضاخان با همراهی و همکاری هم، مثنوی معروف «جمهوری نامه» را در مخالفت با جمهوری رضاخانی سرودند.

بهار در ۱۳۲۸ روزنامه نوبهار را که ناشر افکار حزب دموکرات بود، منتشر کرد و به عضویت کمیته ایالتی این حزب درآمد. این روزنامه پس از چندی به دلیل مخالفت با حضور قوای روسیه در ایران و مخاصمه با سیاست آن دولت، به امر کنسول روس تعطیل شد. او بلافاصله روزنامه تازه‌بهار را تأسیس کرد. این روزنامه در محرم ۱۳۳۰ به امر وثوق‌الدوله، وزیر خارجه، تعطیل و بهار نیز دستگیر و به تهران تبعید شد.

بهار در زندان رضاخان

ملک الشعرای بهار در سال ۱۳۲۱ در زندان رضاخان زیر فشار قرار گرفت تا به همکاری با حکومت بپردازد. یکی از غزل‌های مشهور او در همین زمان سروده شده است:

من نگويم كه مرا از قفس آزاد كنيد

قفسم برده به باغي و دلم شادكنيد

فصل گل مي‌گذرد هم‌نفسان بهر خدا

بنشينيد به باغي و مرا ياد كنيد

 عندليبان! گل سوري به چمن كرد ورود‌

بهر شاباش قدومش همه فرياد كنيد

ياد از اين مرغ گرفتار كنيد اي مرغان

چون تماشاي گل و لاله و شمشاد كنيد

هركه دارد ز شما مرغ اسيري به قفس

برده درباغ و به ياد منش آزاد كنيد

آشيان من بيچاره اگر سوخت چه باك

فكر ويران شدن خانه‌ی صياد كنيد

كنج ويرانه‌ی زندان شد اگر سهم بهار

شكر آزادي و آن گنج خدا‌داد كنيد

نمایندگی مجلس

بهار در سال ۱۲۹۳ خورشیدی از حوزه انتخابیه درگَز، سرخس و کلات به نمایندگی مجلس سوم شورای ملی انتخاب شد.بهار در حالی که از جوانترین نمایندگان مجلس بود اما تصویب اعتبارنامه اش چهار ماه و نیم به طول انجامید. هنگام بررسی اعتبارنامه اش در مجلس (۳۱ فروردین ۱۲۹۴) شیخ محمدحسن گروسی در مخالفت با اعتبارنامه ملک‌الشعرا، مندرجات روزنامه نوبهار را «فساد ملتبس» توصیف کرد، یعنی امکان فساد عقیده در این مندرجات هست و باید برای تشخیص آن به خبره و کارشناس مراجعه شود. سیدحسن مدرس نیز ضمن اعلام مخالفت خود با اعتبارنامه ملک‌الشعرا گفت حاکم درگز که انتخابات درگز را برگزار کرده، یاغی بوده‌است. سرانجام مجلس با ۴۴ رأی موافق در برابر ۲۵ رأی مخالف به اعتبارنامه ملک‌الشعرا رأی داد.[۶]

ملک‌الشعرا در همان سال دوره سوم نوبهار را در تهران منتشر کرد و سال بعد انجمن ادبی دانشکده (به عبارت دیگر بعد ها با نام احیاء دوم انجمن ادبی ایران) و نیز مجله دانشکده را بنیان گذاشت که به اعتقاد او مکتب تازه‌ای در نظم و نثر پدیدآورد. علاوه بر بهار عده‌ای از اهل قلم مانند عباس اقبال آشتیانی، غلامرضا رشید یاسمی، سعید نفیسی و تیمورتاش با این مجله همکاری داشتند.

محمدتقی بهار و دخترش پروانه
محمدتقی بهار و دخترش پروانه

انتشار نوبهار بارها ممنوع و دوباره آزاد شد. یکی از معروفترین قصیده‌های بهار، «بث‌الشکوی»، در ۱۳۳۷ (هجری قمری) به مناسبت توقیف نوبهار سروده شده‌است. کودتای ۱۲۹۹ (هجری شمسی) بهار را برای سه ماه خانه‌نشین کرد. در همین مدت بود که یکی از به یادماندنی‌ترین قصیده‌های خود، هیجان روح، را سرود. چندی بعد که زندانیان کشور کودتا آزاد شدند، و قوام‌السلطنه نخست‌وزیر شد، بهار از بجنورد به نمایندگی مجلس چهارم انتخاب شد (۱۳۰۰–۱۳۰۲ خورشیدی). از این دوره با سیدحسن مدرس رهبر فراکسیون اقلیت همراهی می‌کرد. بهار در مجلس چهارم ضمن مخالفت با برخی مفاد نخستین عهدنامه میان دولت تازه تأسیس اتحاد شوروی و ایران، آن را مخالف منافع ایران دانست و خواهان مذاکره بیشتر با دولت شوروی برای اصلاح این مفاد شد.اما اعتراض. بهار پذیرفته نشد و مجلس به این عهدنامه رأی داد.[۷] در طول همین دوره از مجلس، بهار نزد هرتسفلد زبان پهلوی می‌آموخت.

در مجلس پنجم در حالی که ملک‌الشعراء نماینده تبریز بود در صف مخالفان جمهوری رضاخانی قرار گرفت. بهار معتقد بود که موافقت سردارسپه با جمهوری اسباب تردید مردم شده است و نتیجه چنین جمهوری دیکتاتوری رضاخان خواهد بود. بعدها بهار در این دوره خطر مخالفت با سردار سپه را می پذیرد و اشعاری به ظاهر در تحسین جمهوری می سراید. او در این دوره در کنار سید حسن مدرس و سید ابوالحسن حائری‌زاده در رأس جناح مخالف رضاخان بود. ملک‌الشعرا پیوسته در واکنش به حمله نظام به مطبوعات و توقیف جراید و بازداشت روزنامه‌نگاران اعتراض می کرد. با کشته شدن کنسول امریکا در تهران در اواخر تیر ۱۳۰۳، سردارسپه در پایتخت حکومت نظامی برقرار و عده‌ای را توقیف و روزنامه‌ها را بست. او همراه با مدرس، حائری‌زاده، حاجی اسماعیل عراقی. میرزا علی کازرونی، احمد اخگر و سید حسن زعیم در هفتم امرداد طرح استیضاح دولت رضاخان را به مجلس ارایه داد. موارد استیضاح عبارت بود از: «سوء سیاست نسبت به داخله و خارجه، قیام و اقدام بر ضد قانون اساسی و حکومت مشروطه و توهین به مجلس شورای ملی، تحویل ندادن اموال مُقصرین و غیره به خزانه دولت». صبح ۲۸ امرداد که قرار بود رضاخان و اعضای دولتش در مجلس حاضر و استیضاح شوند، هوادارانش جلو مجلس جمع شدند و هنگامی که مدرس رسید، به او هجوم برده و در تعقیبش وارد مجلس شدند.در مجلس نیز، نمایندگان هوادار رضاخان به مدرس حمله کردند که منجر به تشنج و تعطیل جلسه و به تعویق افتادن آن به عصر شد. هنگامی که مدرس از مجلس بیرون رفت، باز هم جمعیت هوادار رضاخان به او و میرزا علی کازرونی نماینده بوشهر حمله و هر دو را بشدت لت و کوب کردند. مدرس بناچار به مدرسه سپهسالار (شهید مطهری کنونی) در همسایگی مجلس پناه برد. به حائری‌زاده نماینده یزد هم حمله فیزیکی شد که او به خانه علی اکبر داور نماینده لارستان پناه برد. در جلسه عصر، مدرس و کازرونی و حائری زاده به مجلس نیامدند و ملک‌الشعرا بهار به نمایندگی از استیضاح‌کنندگان در مجلس حاضر و نطقی در اعتراض به وقایع آن روز ایراد کرد که با طعنه و مخالفت نمایندگان اکثریت، از جمله سلیمان میرزا روبرو شد. در نتیجه، ملک‌الشعرا و همفکرانش تصمیم گرفتند استیضاح مسکوت بماند. اما رضاخان از مجلس رأی اعتماد خواست و گفت: «برای دولت تکلیف لازم است. اگر اقلیت هر روز به یک عنوانی اسباب زحمت دولت را فراهم کند برای دولت پیشرفت ندارد ... دولت متکی به اکثریت است، اگر اکثریت دارد برود عقب خدمت خودش و اگر هم ندارد تکلیف خودش را بفهمد ... رأی اعتماد با هر چه می‌خواهید بگیرید. با سیاه، سفید، قرمز، هر چه می‌خواهید بگیرید. تقاضای ما معین شدن تکلیف ماست». با خروج نمایندگان اقلیت از جلسه، نمایندگان به اتفاق به دولت رضاخان رأی اعتماد دادند.[۸]

در نشست نهم آبان ۱۳۰۴ مجلس، انقراض سلطنت قاجار و انتقال قدرت به رضاخان با ماده واحده‌ای دو فوریتی به تصویب رسید، بهار غایب بود و فردای آن روز درباره علت غیبت خود گفت: «فوق‌العاده کسالت داشتم، به علاوه به واسطه نداشتن تلفن مطلع نبودم که جلسه علنی تشکیل می‌شود».[۹] پس از به سلطنت رسیدن رضاشاه، بهار به دوره ششم مجلس نیز راه یافت اما پس از آن به دلایلی که دیگر زمینه‌ای برای فعالیت سیاسی وجود نداشت هوشمندانه از سیاست کناره گرفت.بهار پیش از آن در تیر ۱۳۰۵ به عضویت شورای عالی معارف منصوب شده بود که این سمت را تا ۱۳۲۲ حفظ کرد.

محمدتقی بهار در این دوران به فعالیت علمی و آموزشی روی آورد و در کنار استادانی چون عباس اقبال آشتیانی، بدیع‌الزمان فروزانفر و صادق رضازاده شفق در سال تحصیلی ۱۳۰۷–۱۳۰۸ در دارالمعلمین عالی به تدریس پرداخت. در ۱۳۰۸، به اتهام مخالفت‌های پنهان با رضاشاه، برای چند ماه به زندان افتاد و سپس در سال ۱۳۱۲ برای یک سال به اصفهان تبعید شد. در سال ۱۳۱۳ با وساطت محمدعلی فروغی برای شرکت در جشن‌های هزاره فردوسی به تهران فراخوانده شد.

از آن پس، سرشارترین دوران کار علمی بهار که با انزوای او در سال ۱۳۰۷ پس از پایان مجلس ششم و کناره‌گیری او از مجلس آغاز شده بود غنای بیشتری یافت. طی این دوره بود که بار دیگر به مطالعهٔ متون و تتبع و تحقیق ادبی و زبانی پرداخت. در ۱۳۱۱ در اجرای قراردادهایی که در زمان علی‌اصغر حکمت با وزارت معارف منعقد کرد به تصحیح متونی چون مجمل‌التواریخ و القصص، تاریخ بلعمی و منتخب جوامع‌الحکایات عوفی پرداخت. دستاورد ادبی و علمی او در این دوره، تصحیح متون، ترجمه آثاری از پهلوی به فارسی، تألیف سبک‌شناسی و نگارش احوال فردوسی بر مبنای شاهنامه بود. در ۱۳۱۶ تدریس در دوره دکتری ادبیات فارسی را به عهده گرفت.

با سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰، بهار مجدداً به فعالیت سیاسی و اجتماعی روی آورد و قصیده حب‌الوطن را در اندرز به شاه جدید سرود. روزنامه نوبهار را دوباره منتشر کرد و تاریخ مختصر احزاب سیاسی را در ۱۳۲۲ نگاشت. از ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۶، رئیس کمیسیون ادبی انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی بود و اولین کنگره نویسندگان ایران در ۱۳۲۴ از طرف این انجمن به ریاست او تشکیل شد.

وزارت فرهنگ

پس از وقایع آذربایجان در ۱۳۲۴(هجری شمسی)، ملک الشعرا به فعالیت سیاسی روی آورد و در کنگرهٔ حزب دموکرات ایران مشارکت کرد. او در بهمن ۱۳۲۴ در کابینهٔ قوام وزیر فرهنگ شد، اما وزارت او چند ماهی بیش طول نکشید و استعفاء داد.

زندگی خصوصی

ملک الشعرای بهار و فرزندانش
ملک الشعرای بهار و فرزندانش

محمدتقی بهار بار نخست در مشهد بود که ازدواج کرد. از این ازدواج صاحب فرزندی نیز شد. اما عمر همسر و فرزند وی بسیار کوتاه بود. پس از آمدن بهار به تهران بود که، در سال ۱۲۹۸ خورشیدی ، با شاهزاده خانم سودابه صفدری از نوادگان فتحعلی شاه قاجار ازدواج کرد. آشنایی ایشان را آقای معتصم‌السلطنه فرخ، دوست قدیمی بهار، فراهم کرد. فرخ همسری بنام منیژه، فرزند صفدر میرزای قاجار، از خاندان دولتشاهی‌های کرمانشاه گرفته بود. او بهار را از وجود دختری دیگر در این خانواده، به نام سودابه، آگاه کرد. بهار بقیهٔ عمر را با همین همسر به سر برد. سودابه صفدری را پس از ازدواج، به خواست ملک‌الشعراء، «بهار جون» صدا می‌کردند. وی زنی مدیر و مقتدر بود که اداره همه کارهای خانه و زندگی به عهده وی بود. حاصل این ازدواج فرزندانی به نام‌های هوشنگ ملک، ماه ملک، ملک دخت، پروانه، مهرداد و چهرزاد شد. سودابه در تابستان ۱۳۵۸، در دهم مرداد ماه درگذشت و در بهشت زهرا دفن شد .[۱۰]

مرگ

در ۱۳۲۶ به عنوان نماینده تهران در مجلس پانزدهم انتخاب شد و ریاست فراکسیون حزب دموکرات را به عهده گرفت. اما بر اثر ابتلاء به بیماری سل، تنها در ماه‌های تیر، مرداد و شهریور ۱۳۲۶ فرصت حضور در مجلس را یافت. در نیمهٔ دوم ۱۳۲۶ بهار که به بیماری سل مبتلا گشته بود، با استفاده از مرخصی استعلاجی از مجلس، برای معالجه به شهر لِزَن (Leysin) در سوئیس رفت. بهار قصیده به‌یاد وطن معروف به «لِزَنیه» را در همین شهر سرود. اما مضیقهٔ شدید مالی باعث شد که بهار با نیمه‌کاره رهاکردن معالجه راهی ایران شود. سفر بهار به سوئیس کمی بیش از یک سال تا اردیبهشت ۱۳۲۸ طول کشید. بهار در بازگشت به ایران به تدریس دانشگاهی ادامه داد.

در خرداد ۱۳۲۹ جمعیت ایرانی هواداران صلح تأسیس شد و بهار که از پایه‌گذاران آن بود (اعضای مؤسس دیگر: علی شایگان، حائری‌زاده، مهندس قاسمی، حکمت، احمد لنکرانی، محمد رشاد و محمود هرمز)، به ریاست جمعیت انتخاب شد و قصیدهٔ معروف جغد جنگ را، به اقتفای چکامهٔ بلند منوچهری سرود.

بهار در روز دوم اردیبهشت ۱۳۳۰، در خانه مسکونی خود در تهران زندگی را بدرود گفت و در شمیران در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.

براساس سال شمار زندگی بهار به قلم محمد گلبن، محمد تقی بهار در سالهای آخر عمر به بیماری سل مبتلا شد و در سال ۱۳۲۶ برای مداوا از تهران به سوئیس رفت. وی سرانجام در روز اول ارديبهشت ماه سال ۱۳۳۰، در ساعت ۸ صبح، در منزلش در خيابان ملك‌الشعرا بهار، خيابان تخت جمشيد فوت کرد و در دوم ارديبهشت ماه بعد از ظهر جنازه او را از مسجد سپهسالار تا چهار راه مخبرالدوله بر سر دست بردند و در ساعت ۴ بعد از ظهر همان روز او را در شميران در باغ آرامگاه ظهير الدوله، به خاك سپردند.[۱۱]

ماه ملک بهار، دختر بزرگ وی، در شرح احوال پدرش می نویسد: پدرم در سالهای آخر عمر سخت منزوی و گوشه نشین شده بود. همیشه خسته و کوفته بود و از آن همه شور و نشاط و هیاهوی درونی خبری نبود و غالبا در بستر افتاده بود و پیوسته تب سل او را می سوزانید.[۱۲]

آثار

آثار منثور و منظوم بهار متنوع است و انواع شعر سنتی و اشعار به زبان محلی، تصنیف و ترانه، مقاله‌ها و سخنرانی‌های سیاسی و انتقادی، رساله‌های تحقیقی، نمایشنامه، اخوانیات و مکتوبات، تصحیح انتقادی متون، ترجمه‌های متون پهلوی، سبک‌شناسی نظم و نثر، دستورزبان، تاریخ احزاب، مقدمه بر کتاب‌ها و حواشی بر متون به خصوص شاهنامهٔ فردوسی را دربرمی‌گیرد. جدیدترین کتاب‌شناسی بهار کارِ علی میر انصاری است که انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در یک جلد به سال ۱۳۹۷ منتشر کرده‌است.

شعر

آرامگاه بهار در گورستان ظهیرالدوله

مهم‌ترین اثر بهار دیوان اشعار اوست که به اعتباری کارنامهٔ عمر او نیز به‌شمار می‌رود. این دیوان در زمان حیات او به چاپ نرسید. جلال متینی از بهار نقل می‌کند که می‌خواسته‌است سروده‌های خود را از صافی نقد بگذراند و منتخب دیوان خود را به چاپ برساند و از وزارت فرهنگ خواستار شده بود که دو تن آشنا با شعر و شاعری را برای پاک‌نویس اشعارش در اختیار او بگذارد، اما این تقاضا اجابت نشد.
برخی را عقیده بر آن است که بعد از جامی، در انسجام کلام و روانی طبع و جامعیت، شاعری هم‌پایه بهار نداشته‌ایم. بهار تحصیلات خود را به شیوه امروزی فرا نگرفته بود، اما با مطالعه عمیق در آثار گذشتگان به مدد حافظه پربار و سرشار خود، این نقیصه را جبران کرد و در فنون ادبی و تحقیقی به پایه‌ای از جامعیت رسید که بزرگترین محققان زمان به گفته‌ها و نوشته‌های او استناد می‌کردند. به زبان عربی تا آن حد که بتواند از مسیر تحقیق و تتبع به آسانی بگذرد آشنا بود و با زبان‌های فرانسه و انگلیسی تا حدودی آشنایی داشت. دیوان‌های شاعران سلف را به دقت خوانده بود و این خود به حضور ذهن او در یافتن و به کاربردن لغات در ترکیبات شعری یاری می‌رساند. بهار در بدیهه‌گویی و ارتجال، طبعی فراخ‌اندیش و زودیاب داشت و به آسانی از مضایق وزن و تنگنای قافیه بیرون می‌آمد. پایه و مقام شاعری او در عنفوان جوانی در حدی بود که بعضی از حاسدان سروده‌های او را به پدرش یا به بهار شروانی نسبت می‌دادند. حاسدان او را در معرض آزمایش نیز قرار دادند و لغاتی ناهنجار را بارها در اختیار او قرار دادند تا آن‌ها را در یک بیت یا یک رباعی جای دهد و او در همه موارد خوب از عهده برمی‌آمد، و اعجاب و تحسین حاضران را برمی‌انگیخت.

قصاید او بیشتر ساخته و پرداخته طبع خود اوست. گاه نیز قصاید شعرای سلف را مانند رودکی، فرخی سیستانی، جمال‌الدین عبدالرزاق، منوچهری و سنایی در وزن و قافیه تقلید می‌کرد و به اصطلاح جواب گفته‌است. او در این شیوه تقلید نیز نوآوریهایی دارد. در قصیده‌ای که به تقلید از منوچهری سروده، توانسته‌است الفاظ بیگانه را در مضامین نو چنان جای دهد که در بافت کلام ناهمگون و ناهنجار به نظر نرسد.

هنر شاعری او را بعد از قصیده، باید در مثنوی‌های او دید، مثنوی‌های کوتاه و بلندی که شمار آن‌ها به بیش از هشتاد می‌رسد. در این میان مثنوی‌هایی که در بحر حدیقه سنایی یا شاهنامه فردوسی یا سبحه الابرار جامی سروده‌است بسیار جلب نظر می‌کند و در آن‌ها از لحاظ شیوه گفتار به سبک این سه شاعر بسیار نزدیک شده‌است. بهار شاعری غزل‌سرا نبود و خود نیز چنین ادعایی نداشت. قصاید خود را به اقتضای طبع و غزلیات را بر سبیل تفنن می‌سرود. در میان غزل‌های او نمونه‌هایی که بتوان آن‌ها را از حیث مضمون با سروده‌های غزل‌سرایان معروف مقایسه کرد اندک است، هرچند از جنبه لفظی و فخامت و انسجام کلام بدان ایرادی نمی‌توان گرفت، جز آنکه در غزل نیز بر خلاف رسم متعارف، گاه به تصریح و گاه به کنایه، مضامین انتقادآمیز و شکوائیه و وطنی و سیاسی را نیز گنجانیده‌است. بهار در دیگر اقسام شعر نیز طبع‌آزمایی کرده و آثار ارزنده‌ای از خود به جا گذاشته‌است.

مقالهٔ لنین بزرگ

در ۱۳۲۴ خورشیدی، بهار در مجله پیام نو[۱۳] در مورد لنین و استالین می‌نویسد:

... باید دانست که ایجاد دولتی تازه و توسعهٔ آن به‌طوری‌که اصول دموکراسی کاملاً پیشرفت کند و حقوق و وظائف میلیون‌ها مردم توسعه یابد بالطبع بدون مبارزهٔ بیرحمانه و سخت صورت‌پذیر نیست. لنینیزم به ما تعلیم می‌دهد که هیچ‌یک از مسائلی که به منافع طبقاتی مربوط باشد در تاریخ جهان جز با اعمال زور و جز به وسیله جبر و عنف حل نگشته‌است…

... اصول بزرگ ایدئولوژی لنین و استالین که بر تساوی تمام نژادها و ملل و دوستی اقوام مبتنی است پایه و اساس سیاست لنین و استالین را تشکیل داده، ترقی عظیم فرهنگی ملت‌های جماهیر شوروی را تأمین نمود. این ملل را دولت شوروی در امر بزرگ بنای جامعه نو سوسیالیستی شریک ساخت. همین اصول، بنیاد و پایه سازمان‌های اتحاد شوروی و فدراسیون سوسیالیستی شوروی بوده‌است…[۱۴][۱۵]

ترانه و تصنیف

از تصنیف‌ها و ترانه‌های سرودهٔ بهار «بهار دلکش»، «باد صبا بر گل گذر کن»، «ای شکسته‌دل»، «ای کبوتر»، «گر رقیب آید»، «ایران هنگام کار»، «ز من نگارم»، «پرده ز رخ برافکن»، «عروس گل»، «به اصفهان رو» و «مرغ سحر» را می‌توان نام برد.

نمونه اشعار

شعر رنج و گنج[۱۶] اثری زیبا از ملک الشعرای بهار

برو کار می کن مگو چیست کارکه سرمایهٔ جاوادانی است کار
نگر تا که دهقان دانا چه گفتبه فرزندگان چون همی خواست خفت
که «میراث خود را بدارید دوستکه گنجی ز پیشینیان اندر اوست
من آن را ندانستم اندر کجاستپژوهیدن و یافتن با شماست
چو شد مهر مه، کشتگه برکنیدهمه جای آن زیر و بالا کنید
نمانید ناکنده جایی ز باغبگیرید از آن گنج هر جا سراغ»
پدر مرد و پوران به امید گنجبه کاویدن دشت بردند رنج
به گاوآهن و بیل کندند زودهم اینجا، هم آنجا هر جا که بود
قضا را در آن سال از آن خوب شخمز هر تخم برخاست هفتاد تخم
نشد گنج پیدا ولی رنجشانچنان چون پدر گفت شد گنجشان

هیچ نگذشت از ستم بر ما ز چنگیز مغول

کز رضا خان ستم کار ستم گستر گذشت

یکی دیگر از آثار مشهور او دماوندیه دوم است که ابیات آن را می‌خوانیم:

ای دیو سپید پای در بند!ای گنبد گیتی! ای دماوند!
از سیم به سر یکی کله خودز آهن به میان یکی کمربند
تا چشم بشر نبیندت رویبنهفته به ابر، چهر دلبند
تا وارهی از دم ستورانوین مردم نحس دیومانند
با شیر سپهر بسته پیمانبا اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردونسرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشتآن مشت تویی، تو ای دماوند!
تو مشت درشت روزگاریاز گردش قرن‌ها پس افکند
ای مشت زمین! بر آسمان شوبر ری بنواز ضربتی چند
نی نی، تو نه مشت روزگاریای کوه! نیم ز گفته خرسند
تو قلب فسردهٔ زمینیاز درد ورم نموده یک چند
تا درد و ورم فرو نشیندکافور بر آن ضماد کردند
شو منفجر ای دل زمانه !وآن آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین، سخن همی گویافسرده مباش، خوش همی خند
پنهان مکن آتش درون رازین سوخته جان شنو یکی پند
گر آتش دل نهفته داریسوزد جانت به جانت سوگند
بر ژرف دهان سخت بندیبر بسته سپهر نیل پرفند
من بند دهانت بر گشایمگر بگشایند بندم از بند
از آتش دل برون فرستمبرقی که بسوزد آن دهان بند
من این کنم و بود که آیدنزدیک تواین عمل خوشایند
آزاد شوی و بر خروشیماننده ی دیو جسته از بند
هر رای تو افکند زلازلاز نور و کجور تا نهاوند
از برق تنوره ات بتابدزالبرز اشعه تا به الوند
ای مادر سر سپید بشنواین پند سیاه بخت فرزند
از آتش آه خلق مظلوموز شعله ی کیفر خداوند
ابری بفرست بر سر ریبارانش ز هول و بیم و ترفند
بشکن در دوزخ و برون ریزپادفره کفر کافری چند
زان گونه که بر مدینه عادبر سر شرر عدم پراکند
چونان که به شارسار پمپیولکان اجل معلق افکند
بفکن ز پی این اساس تزویربگسل زهم این نژاد و پیوند
بر کن زبن این بنا که بایداز ریشه بنای ظلم بر کند
زین بی خردان سفله بستانداد دل مردم خرمند

کتاب‌شناسی

  • منظومهٔ چهار خطابه، ۱۳۰۵
  • اندرزهای آذرباد ماراسپندان (ترجمهٔ منظوم از پهلوی)، ۱۳۱۲
  • یادگار زریران (ترجمهٔ منظوم از پهلوی)، ۱۳۱۲
  • زندگانی مانی، ۱۳۱۳
  • گلشن صبا، فتحعلی خان صبا (تصحیح)، ۱۳۱۳
  • احوال فردوسی، ۱۳۱۳
  • تاریخ سیستان (تصحیح)، ۱۳۱۴
  • رسالهٔ نفس ارسطو ترجمهٔ باباافضل کاشانی (تصحیح)، ۱۳۱۶
  • مجمل‌التواریخ و القصص (تصحیح)، ۱۳۱۸
  • منتخب جوامع‌الحکایات، سدیدالدین عوفی (تصحیح)، ۱۳۲۴
  • سبک‌شناسی، (سه جلد) ۱۳۲۱–۱۳۲۶
  • تاریخ مختصر احزاب سیاسی (دو جلد)، ۱۳۲۱–۱۳۶۳
  • دستور زبان فارسی پنج استاد (به همراهی قریب، فروزانفر، رشید یاسمی، همایی)، ۱۳۲۹
  • شعر در ایران، ۱۳۳۳
  • تاریخ تطّور در شعر فارسی، ۱۳۳۴
  • دیوان اشعار، تهران، ۱۳۳۵
  • تاریخ بلعمی، ابوعلی محمدبن محمد بلعمی (تصحیح) (به کوشش محمد پروین گنابادی)، ۱۳۴۱
  • فردوسی‌نامه بهار، (به کوشش محمد گلبن)، ۱۳۴۵
  • رساله در احوال محمدبن جریر طبری
  • بهار و ادب فارسی

پانویس

  1. «محمدتقی ملک الشعراء بهار - ویکی فقه». بازبینی‌شده در ۲۰۱۷-۱۱-۰۷. 
  2. عظیمی، میلاد. نقد و تحلیل و گزیده اشعار ملک ااشعرای بهار (من زبان وطن خویشم) از مجموعه در ترازوی نقد. تهران: سخن، 1387. 26. 
  3. آرین پور، یحیی. از صبا تا نیما. تهران: انتشارات فرانکلین، 1350. 123. 
  4. «ملک الشعرا بهار malekolshoara Bahar». بازبینی‌شده در 2017-11-07. 
  5. مشاهیر ادب معاصر ایران، گردآوری و پژوهش: علی میر انصاری، ج ۲، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، ص ۳
  6. شنبه-پنجم-شهر-جمادى الاولى-1333 «مذاکرات جلسه ۲۴ دوره سوم مجلس شورای ملی پنجم جمادی‌الثانی ۱۳۳۳». 
  7. «مذاکرات جلسه ۴۸ دوره چهارم مجلس شورای ملی ۲۳ قوس ۱۳۰۰». 
  8. «مذاکرات جلسه ۴۸ دوره پنجم مجلس شورای ملی ۲۸ اسد ۱۳۰۳». 
  9. «مذاکرات جلسه ۲۱۲ دوره پنجم مجلس شورای ملی دهم آبان ۱۳۰۴». 
  10. http://www.bahar-site.fr/baharKhanawada.htm
  11. «ملک الشعرا بهار malekolshoara Bahar». بازبینی‌شده در 2021-04-01. 
  12. «ملک الشعرا بهار malekolshoara Bahar». بازبینی‌شده در 2021-04-01. 
  13. مجله ی «پیام نو» ناشر افکار انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی بود.
  14. لنین بزرگ، ملک الشعرای بهار، استاد دانشگاه، نشریه پیام نو، ۱۳۲۴، برگ‌های ۱۴ و ۱۵
  15. فهرست آثار بهار
  16. گنجور- ملک الشعرای بهار- گزیده اشعار- مثنویات

منابع

  • بهار، محمدتقی. تاریخ مختصر احزاب سیاسی. تهران: شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، ۱۳۵۷. صص الف تا یج. 
  • بهار، محمدتقی. تهران: شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، ۱۳۵۱. صص الف تا یج. 
  • بهار، محمدتقی. دیوان بهار. تهران، ۱۳۶۸. 
  • سپانلو، محمدعلی. بهار. تهران: طرح نو، ۱۳۷۴. 
  • مصاحب، غلامحسین (سرپرست). دائرةالمعارف فارسی. تهران: امیرکبیر، کتاب‌های جیبی، ۱۳۸۱. صص ۴۷۵ و ۴۷۶. 

الگو:حقوق معنوی