|
|
خط ۸۹: |
خط ۸۹: |
|
| |
|
| == شکرالله پاک نژاد بعد از آزادی از زندان شاه == | | == شکرالله پاک نژاد بعد از آزادی از زندان شاه == |
| بیشترافرادی که دراین دادگاه محاکمه میشوند هیچ گناهی جزهمدردی با مردم فلسطین ندارند. البته سایر دوستان درمورد مسئله فلسطین و علل عزیمت ما برای پیوستن به نهضت خلق فلسطین به تفضیل صحبت کرده و میکنند ولی من به طورخلاصه میگویم که برخلاف ادعای مکرر دستگاه حاکمه ایران مبنی بر طرفداری ازحقوق آوارگان فلسطین و علیرغم تبلیغات خود دولت درمورد کمک به آنان و گفتارهای مقامات دولتی در رادیو و تلویزیون و نیز مقالات متعدد مقامات رسمی دربارهٔ طرفداری دولت ایران از دعاوی خلق فلسطین، دراین دادگاه عده ای ازآزادیخواهان ایران تنها به دلیل همدردی با مردم فلسطین محاکمه میشوند…
| | از سال50 به بعد بود که شکری در سیمای مجاهدین و بخصوص در سیمای مسعود رجوی، آینده تابناک انقلاب ایران را دید و با شم خارقالعاده خود این حقیقت را به درستی تشخیص داد و سخت به آن دل بست. آنچه که پاکنژاد را در صحنه مبارزات سیاسی میهنمان برجسته و متمایز میکند، درک و بینش او از مسائل مبارزاتی و سیاسی و موضعگیریهای او در این زمینهها بود که در صدر آنها بایستی از موضعگیری او در جریان ضربه اپورتونیستهای چپنما بر پیکر مجاهدین یاد نمود. چرا که پاکنژاد قاطعانه آن را محکوم نمود و در زندان اوین ببه حمایت قاطع و آشکار از مجاهدین قد برافراشت.<ref>سازمان مجاهدین خلق ایران - شکرالله پاکنژاد؛ از رشیدترین فرزندان مبارز ایران به شهادت [https://event.mojahedin.org/events/4604/%D8%B4%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%BE%D8%A7%DA%A9-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF%D8%9B-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF رسید]</ref> |
|
| |
|
| پس از انقلاب مشروطه و دراثرکوششها و جان بازیهای مردم به رهبری مردانی نظیر ستارخان و باقرخان و حیدرعمواغلی، بالاخره مشروطه خواهان پیروز شدند؛ ولی به علت توطئههای استعمار خارجی و ارتجاع داخلی پیروزی مشروطه مدت کوتاهی بیش طول نکشید. همان دولهها و سلطنهها، همان اشراف و فئودالها تحت عنوان مشروطه بردوش مردم سوار شدند و مقاومت مردم نیز به صورت جنبشهای دیگری نظیر قیام خیابانی در آذربایجان، قیام کلنل محمد تقی خان پسیان در خراسان، و مهمتر از همه قیام میرزا کوچک خان درگیلان بروز کرد. استعمارانگلستان که خود را با جریانات انقلابی پرقدرتی روبرو میدید دست به کارشد، تأسیس حکومت انقلاب بلشویکی درروسیه که درهمسایگی ایران قرارداشت و به صورت پایگاه بزرگ انقلاب جهانی درآمده بود نیز مزید برعلت شد و دست نشاندگان داخلی استعمار انگلستان را به حرکت درآورده و لزوم ایجاد یک دیکتاتوری سیاه که هرگونه صدای آزادیخواهی و استقلال طلبی را خفه کرده و امنیت لازم را برای استعمارگران انگلیسی و نفت خواران مربوطه به وجود آورده و درعین حال حائلی بین انقلاب روسیه و سرزمین مستعمره هندوستان باشد، بالاخره منجربه کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و سپس روی کارآمدن رژیم دیکتاتوری بیست ساله شد. | | === '''تأکید بر تشکیل جبهه مردمی''' === |
| | پس از پیروزی قیام ضدسلطنتی نیز، پاکنژاد که از مؤسسین [[جبهه دموکراتیک ملی ایران]] بود، مواضع خود را در زمینه حمایت از مجاهدین دنبال مینمود. در همین رابطه او به نقش تعیینکننده آقای [[مسعود رجوی]] در صحنه مبارزات سیاسی کشور تأکید بسیار میورزید. |
|
| |
|
| ماجراهای نفتی دوره بیست ساله و سایرامتیازات استعماری آن دوره مشهورتر از آن است که احتیاجی به تشریح داشته باشد. افتضاح سوم شهریور ۱۳۲۰ نیزبه همین ترتیب، کوشش نیروهای مترقی دردهه ۱۳۲۰–۳۰ و مبارزات ضد استعماری مردم ایران منجربه تشکیل حکومت ملی دکترمصدق شد. مبارزات ملت ما در دوره حکومت دکترمصدق با استعمار انگلستان و مانورهای امپریالیسم آمریکا به عنوان میراث خواراستعمار و بالاخره کودتای ضد ملی ۲۸ مرداد که به کمک دلارهای آمریکائی و سیاستمداران انگلیسی و دست نشاندگان ایرانی آنان انجام گرفت راه را برای ورود آمریکا به صحنه سیاست ایران به عنوان یک عامل تعیینکننده بازکرد. بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ زنجیرهای گران استعمار بردست و پای ملت ما هر روز بیشترو بیشتر پیچیده شد. قراردادهای نفت با کنسرسیوم، ورود در پیمان استعماری بغداد که بعد به سنتو تغییر نام داد، قراردادهای اقتصادی و سیاسی و استعماری متعدد با آمریکا و انگلستان، کاپیتولاسیون جدید و قراردادهائی نظیر آن، روزبه روزمیهن ما را درجهت وابستگی هر چه بیشتر به غرب به خصوص به آمریکا پیش برد؛ ولی از نظر امپریالیستها هنوز کافی نبود. مصلحت آنان حکم میکرد که ازنظرسیاسی ایران به به یک قبرستان و با به اصطلاح خودشان به یک «جزیره آرامش» تبدیل شده و ازنظراقتصادی وابستگی آن به حد کافی رسیده و خطرگسستن زنجیرهای استعمار برای مدتی طولانی ازبین برود.
| | بهدنبال انتشار مصاحبههای آقای مسعود رجوی در سال59 درباره مسائل سیاسی روز و مواضع نیروهای مختلف سیاسی، شکری طی نامهیی به تأثیرات عمیق این مصاحبهها در میان نیروهای مبارز و انقلابی پرداخت و بر نقش راهگشایانه آن در مسیر ایجاد جبهه مردمی که از همان زمان نام ”شورا“ بر آن نهاده شده بود تأکید نمود و خود نیز همین مسیر را تعقیب مینمود. |
|
| |
|
| ما برای مبارزه با پلیدترین پدیده تاریخ بشری یعنی امپریالیسم آمریکا و سگ زنجیری آن اسرائیل، به فلسطین میرفتیم و من شخصاً میپذیرم که هدفم کسب تجربه بود تا در زمان مقتضی "با آمادگی کامل رزمی» که ساواک درگزارش عملی خود به دادرسی ارتش این همه درمورد آن تأکید کردهاست به ایران برگردم…
| | در سی خرداد سال 60 ، حکومت ایران، دستور آتش گشودن به [[تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰|تظاهرات مسالمتآمیز]] 500هزارنفره مردم تهران را که بهدعوت مجاهدین و برای آخرین اتمام حجت برگزار شد، صادرکرد و مبارزه مسلحانه مجاهدین آغاز شد. پس از آن، پاکنژاد درارتباط با [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین]]، به تلاشهای خود در جهت پیشبرد امور مربوط به شکلگیری شورای ملی مقاومت ادامه میداد. |
| | |
| ساواک ما را به جرم عملی که خود احتمال میدهد ممکن بوده درچند سال بعد درایران صورت بگیرد محاکمه میکند و درواقع ما به جرم داشتن فکر و عقیده محاکمه میشویم و این محاکمه هم طبق اعلامیه حقوق بشر، و هم طبق قانون اساسی ایران عملی است غیرقانونی.
| |
| | |
| '''آزادی، این کلمه زیبا و دوست داشتنی را هیچکس نمیتواند فراموش کند،''' آزادی انسان ازقید گرسنگی، جهل، دغدغه، هراس، بی عدالتی، زور و استبداد.
| |
| | |
| برای اینکه بدانید با آزادی خواهان ایران چگونه رفتارمیشود، برای این که ارزش بازجوئی هائی که به آنها استناد میشود معلوم گردد باید قسمتی از شکنجه هائی که درمورد شخص من انجام شده شرح دهم:
| |
| | |
| پس ازدستگیری درتاریخ ۱۸ دی ماه ۱۳۴۸ فوراً مرا به سازمان امنیت خرمشهر بردند. درآنجا سه نفر بازجو به ضرب مشت و لگد مرا لختکرده و به اصطلاح بازدید بدنی کردند. ازساعت ۸ بعد ازظهر تا یک بعد از نیمه شب بازجوئی توأم با مشت و لگد ادامه یافت. فردای آن روز مرا به زندان شهربانی آبادان منتقل کرده و دریکی ازمستراحهای آن زندان محبوس کردند. یک هفته دراین مستراح تنها با یک پتوی سربازی، بدون لباس و روزانه تنها با یک وعده غذا گذراندم. روزهشتم با دستهای بسته دریک لندور سازمان امنیت به تهران در زندان اوین منتقل شدم. دربدو ورود به زندان اوین بازجوئی همراه با شکنجه شروع شد. بدین ترتیب که دو نفر به نامهای رضا عطارپور معروف به دکترحسین زاده و بیگلری مشهوربه مهندس یوسفی با چک و مشت و لگد به جان من افتاده و مرتب یک ساعت متوالی مرا زدند. بعد مرا پشت میز نشانده و از من خواستند بنویسم کمونیست هستم و بکار جاسوسی اشتغال داشتهام و چون من امتناع کردم به دستوررضا عطارپور دونفر درجه دارآمده و مرا روی زمین خوابانیدند و با شلاق سیمی سیاه رنگی به جان من افتادند و به اتفاق بیگلری بیش ازسه ساعت متوالی با شلاق و مشت و لگد مرا زدند و به ترتیب نوبت عوض کرده و رفع خستگی مینمودند. درجریان زدن شلاق من دوباره بی هوش شدم، تمام بدنم کبود شده و خون ازپشت من براه افتاده بود. بازجوئی روز اول به همینجا خاتمه یافت و روزدوم عیناً تکرارشد. به اضافه این که چند بار به من دست بند قپانی زده، مرا روی چهارپایه قرارداده، و وادار کردند یک پایم را درهوا نگهدارم و هرچند دقیقه یک بار با لگد چهارپایه را از زیرپای من پرت کرده و مرا روی زمین میانداختند. روزسوم دراثرکشیدههای محکمی که عطارپور به گوش من نواخت خون از گوش من براه افتاد که منجر به پاره شدن پرده گوش چپ من شدهاست. گوش چپ من بکلی قوه شنوائی خود را ازدست دادهاست. میتوانید معاینه کنید. همان روزسوم تقریباً ده بعد ازظهر مرا با چشم بسته از سلول انفرادی زندان وحشتناک اوین بیرون کشیده و به داخل باغ زندان بردند. درحالیکه چشمهایم هم چنان بسته بود، مرا به جلو میراندند. صدای عطارپور و بیگلری را شنیدم که پچ پچ کردند و گاهی میشنیدم که دربارهٔ من حرف میزدند. قارقار کلاغها و سرمای دی ماه، درد زخم شلاقهای و گوش چپ و صدای منحوس عطارپور و بیگلری جلادان ساواک که مرتباً همدیگر را دکترو مهندس صدا میزدند سخت آزاد دهنده بود. مرا به درخت بستند صدای پای عده ای همراه با دستورهای خشکی که صادر میشد، روشن میکرد که جوخه اعدام صدا زدهاند. عطارپور رای دادگاه مرا میخواند که شکرالله پاک نژاد به جرم سوء قصد به جان اعلیحضرت همایونی و ارتباط با دولت خارجی به اتفاق آراء محکوم به اعدام شدهاست. بعد دستور داد که جوخه آماده باشد و مرتباً یادآوری میکرد که تو درکنار مرز عراق دستگیرشده ای و کسی ازتوقیف تو اطلاعی ندارد. همه فکر میکنند تو به عراق رفتهای و هیچکس ازاعدام تو اطلاعی نخواهد داشت. پس از چند لحظه پچ پچ، عطارپور فریاد زد: این چه وضعی است؟ چرا دستور صادر میکنند و بعد لغو میکنند؟ مگر مسخره بازی است؟ با صدای بلند قدری دشنام به من داد مرا از درخت بازکرده دوباره به سلول انفرادی برگرداندند. تمام این صحنه سازیها برای این بود که من اعترافاتی مطابق میل آنها بکنم، درجریان بازجوئیهای بعدی ناخن سبابه دست چپ و ناخن انگشت کوچک دست راست مرا کشیدند. بارها با فنون کاراته با پا و دست مرا به زمین انداختند. دشنام هائی که جلادان در تمام مدت بازجوئی به من میدادند تنها لایق خود و اربابانشان بود و من از تکرار آنها شرم دارم. سه بار و هربا ۴۸ ساعت بمن بی خوابی دادند.
| |
| | |
| ازشکنجههای گرسنگی طولانی و ازدیاد نور که بارها انجام شد سخنی نمیگویم. '''شکنجه ۱۸ روزادامه یافت.'''
| |
| | |
| آقای رئیس دادگاه! یکی ازدلایل دیر فرستادن ما به دادگاه این است که باید آثار شکنجه ازبین برود. قرار بازداشت مرا پس از ۲۱ روز به رویت من رساندند، آن هم پس از شلاق و مشت و لگد فراوان. چون قصد اعتراض داشتم و آنها میخواستند من حتی بدون ذکر قرار را امضاء کنم و بالاخره هم به ضرب شلاق مرا مجبور کردند بدون اعتراض قرار را امضاء کنم. شرح شکنجهها برای این است که رفتارغیر قانونی مأمورین سازمان امنیت و اصولاً آتمسفری که پرونده این گروه درآن تشکیل شده روشن گردد تا ارزش واقعی بازجوئی هائی که به آنها استناد میگردد معلوم باشد.
| |
| | |
| آقای رئیس دادگاه من تنها کسی نیستم که شکنجه شدهام. تمام متهمین که دراین جا حضور دارند شکنجه شدهاند. دربین ۱۸ نفر متهمین حاضرحتی یک نفر هم نیست که شکنجه نشده باشد. برای مثال، پرونده خون ریزی مغزی ناصر کاخساز شهرت زیادی کسب کردهاست. خود وی حاضراست و جریان شکنجهها را تشریح میکند. تمام افراد وابسته به گروه فلسطین بدون استثناء شکنجه شدهاند. '''مهندس حسن نیک داودی دراثرشدت ضربات وارده درزندان کشته شدهاست.'''
| |
| | |
| جریان کشته شدن وی برملا شدهاست. جلادان ساواک وقتی میبینند که مهندس حسن نیک داودی دراثرشکنجههای مداوم رو به مرگ دارد، فوراً او را از زندان قزل قلعه به زندان قصرانتقال میدهند تا وانمود کنند که دراثر شکنجه نمردهاست. پس ازانتقال به زندان قصر چون حال وی وخیم بوده به بیمارستان شهربانی منتقل میشود؛ ولی معالجات مؤثر واقع نشده و مهندس جوان میمیرد. علت مرگ وی ضربات وارده به گردن و صدمه دیدن نخاع تشخیص داده شده. '''تمام پزشکان معالح وی تصدیق کردهاند که مرگ نیک داودی دراثرشکنجه در قزل قلعه صورت گرفتهاست.'''
| |
| | |
| جرم نیک داودی خواندن کتاب بودهاست. تنها نیک داودی و وابستگان به این پرونده نیستند که دراثرشکنجههای مأمورین ساواک کشته شده یا درحال مرگ اند. آیت الله سعیدی هم درسلول انفرادی قزل قلعه دراثرشکنجه کشته شده. جلادان ساواک حتی فرصت انتقال او را به زندان قصر نظیر نیک داودی پیدا نکردند. اشرف السادات خراسانی نیزدر اثر شکنجههای مداوم به حال مرگ به زندان قصر منتقل شده و چندی پیش روی برانکارد از بیمارستان زندان قصر به یکی ازبیمارستانهای خصوصی منتقل و به اصطلاح آزاد شدهاست تا او هم در زندان نمیرد. درحقیقت ساواک مرده او را آزاد کردهاست. چه به تصدیق رئیس بهداری زندان قصرامیدی به ادامه حیات او وجود نداد.
| |
| | |
| آقای رئیس دادگاه آقایان قضات، انجام چنین شکنجههای درعصر فضا و قمر مصنوعی باعث خجالت نیست؟ شما آقایان رئیس و قضات و دادستان دادگاه ما را به جرم گفتن حقایق محکوم خواهید کرد. محکومیت ما چیزی ازتلخی حقایقی که گفته شد و خود شما هم در باطن قطعاً آنها را قبول دارید نخواهد کاست. ما نه اولین هستیم که به جرم مبارزه با امپریالیسم و آزادیخواهی دردادگاهای ارتش ایران محاکمه ومحکوم میشویم نه آخرین آنها. ارتشی که شما درجههای افسری اش را به دوش دارید وسیله سرکوبی آزادی خواهان و روشن فکران ایران بوده و به عنوان چماق استعمار علیه مردم ایران به کار رفتهاست. این ارتش همان ارتش قزاق است که به فرمان محمد علی شاه به رهبری لیاخوف و شاپشال روسی مجلس را به توپ بست و مشروطه خواهان را تارو مارکرد. همان ارتش است که درمحکمه باغ شاه افرادی نظیرملک المتکلمین و صوراسرافیل و دهها آزادیخواه دیگررا محاکمه و اعدام کرد، همان ارتش است که به دستورانگلیسیها درسال ۱۲۹۹ کودتای سوم اسفند را براه انداخت و دیکتاتوری بیست ساله را برقرارکرد، همان ارتش است که قیامهای ضد استعماری خیابانی، کلنل محمد تقی خان و میرزا کوچک خان را سرکوب نموده، همان ارتش است که افتضاح شهریور ۱۳۲۰ را به بارآورد، همان ارتش است که پس ازجنگ دوم قتلعامهای آذربایجان و کردستان را انجام داد، همان ارتش است که قیام ملی ۳۰ تیر ۱۳۳۱ را به خون کشید، کودتای ضد ملی ۲۸ مرداد را انجام داد و حکومت ملی دکترمصدق را ساقط کرد، همان ارتش است که همیشه میتینگها و تظاهرات و اجتماعات مسالمت آمیزدانشجویان را به خون کشیدهاست.
| |
| | |
| یاد روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲، یاد قندچی، بزرگ نیا و شریعت رضوی شهدای دانشکده فنی و نیزیاد روز اول بهمن ۱۳۴۰، هیچگاه ازخاطرهها نخواهد رفت. این همان ارتشی است که روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ هزاران نفرازمردم بی گناه را در شهرهای تهران، شیراز، قم، تبریز، مشهد و دیگرشهرهای ایران کشت.
| |
| | |
| حضرت آیت الله خمینی پیشوای شیعیان جهان و دیگرعلمای بزرگ شیعه را پس ازمدتها حبس و اعمال فشارآواره و تبعید کرد. همان ارتش است که حافظ پیمان استعماری سنتو و دهها پیمان استعماری دیگر است. همان ارتش است که دکترمصدق رهبر نهضت ملی ایران را بیش از ۱۲ سال درزمان رضا شاه و بیش از ۱۴ سال پس ازکودتای ۲۸ مرداد زندانی کرد و پس ازمرگ وی در زندان حتی از تشییع جنازه او هم جلوگیری بعمل آورد. همان ارتش است که خسروروزبه مظهرجنبش انقلابی ایران را تیرباران کرد…
| |
| | |
| خون وارطانها، سیامکها، مبشریها، فاطمیها، کریم پورها، بخارائیها، آیت الله سعیدیها، نیک داودیها و هزاران شهید دیگر به دستورامپریالیستها و به حکم همین دادگاههای ارتش ریخته شدهاست. ارتش ایران به وسیله مستشاران آمریکائی و انگلیسی و اسرائیلی اداره میشود. افسران زبده ارتش دورههای تعلیمات عالیه خود را درپایگاههای نظامی آمریکا و انگلیس میگذرانند. دستگاه ساواک و ضداطلاعات ارتش کلا به وسیله مستشاران آمریکائی اداره میشود. چنین ارتشی جزدرهم کوبیدن قیامهای آزادی خواهانه و استقلال طلبانه مردم، جزبه خون کشیدن هرگونه جنبش که هدف آن آزادی ایران ازیوغ امپریالیسم باشد، جز بازداشت، حبس، شکنجه، محاکمه و محکوم کردن آزادیخواهان ایران رسالتی ندارد.
| |
| | |
| درچنین اوضاعی که دستگاه ساواک و رژیم دیکتاتوری فردی، ابتدائیترین آزادیهای مردم را از بین برده و هیچ گونه خبری از قانون و حقوق بشر نیست، مردم ایران برای حفظ حقوق خود هیچ راهی جز توسل به زور ندارند. اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز صراحتاً به انسانها حق دادهاست درمورد حکومت هائی که از تأمین امنیت روحی و جسمی و فضائل انسانی افراد جامعه خودداری میکنند، شک و تردید بخود راه نداده و اقدام به ایجاد نظمی بکنند که حیثیت و مقام انسانی افراد جامعه را تأمین کند.
| |
| | |
| تاریخ، این واقعیت را به هزارصورت ثابت کردهاست که عدالت و حق همیشه به زور گرفته شدهاست. اصولاً '''حق گرفتنی است نه دادنی. یا ظالم باید ظلم نکند و یا مظلوم تحمل ظلم را ننماید. شق ثالثی وجود ندارد. ظالم هیچ وقت به میل خود دست ازاعمال ظلم برنمیدارد،''' بلکه همیشه مظلوم است که سرانجام ازقبول ظلم سرباز میزند. رژیم دیکتاتوری ایران میخواهد با روشهای تفتیش عقاید قرون وسطائی و سلب هرگونه آزادی، میهن ما را به صورت یک قبرستان درآورد و درعین حال آرامش ناشی از رعب و وحشت را به عنوان آرامش ناشی از امینت و رفاه معرفی کند؛ ولی غافل ازاین است که هیچگاه به هدف خود نخواهد رسید. علیرغم این همه فشار و روشهای غیرانسانی، علیرغم رفتار وحشیانه مأمورین ساواک، علیرغم رژیم ترور و اختناق، علیرغم کوششهای دستگاه جبار برای ازبین بردن هرگونه صدای آزادیخواهی، مبارزه مردم ایران برای کسب آزادی، برای گسستن زنجیرهای بردگی، برای قطع دست امپریالیستهای غربی و دست نشاندگان ایرانی آنان ادامه دارد و این مبارزه تا پیروزی نهائی ادامه خواهد یافت…
| |
|
| |
|
| == مصاحبه فردهالیدی با شکرالله پاک نژاد == | | == مصاحبه فردهالیدی با شکرالله پاک نژاد == |