۱٬۰۴۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''رستم''' بزرگترین قهرمان حماسی شاهنامه فردوسی است . شاهنامه مهمترین کتابِ حماسی ایران است که ابوالقاسم فردوسی در قرن ۴ هجری قمری آن را سرودهاست و بخش بزرگی از آن داستانهای مربوط به زندگی رستم است؛ از جمله هفتخوان رستم، رستم و سهراب، رستم و اسفندیار، رستم و شغاد. او همچنین در داستانهای مهم دیگری مثل داستان سیاوش و داستان بیژن و منیژه هم نقش مهمی دارد. رستم فرزند زال و رودابه، پهلوانی از سرزمین زابلستان یا سیستان است. | |||
رستم بزرگترین قهرمان حماسی شاهنامه فردوسی است . شاهنامه مهمترین کتابِ حماسی ایران است که ابوالقاسم فردوسی در قرن ۴ هجری قمری آن را سرودهاست و بخش بزرگی از آن داستانهای مربوط به زندگی رستم است؛ از جمله هفتخوان رستم، رستم و سهراب، رستم و اسفندیار، رستم و شغاد. او همچنین در داستانهای مهم دیگری مثل داستان سیاوش و داستان بیژن و منیژه هم نقش مهمی دارد. رستم فرزند زال و رودابه، پهلوانی از سرزمین زابلستان یا سیستان است. | |||
==تولد== | ==تولد== | ||
رودابه، مادر رستم، باردار شد و زادن بر او دشوار. زال با سوزاندن پر سیمرغ، او را به یاری طلبید. سیمرغ به شتاب نزد زال آمد و دستورداد که رودابه را از می بیهوش کنند و پهلوی او را بشکافند و کودک را بیرون بیاورند. | رودابه، مادر رستم، باردار شد و زادن بر او دشوار. زال با سوزاندن پر سیمرغ، او را به یاری طلبید. سیمرغ به شتاب نزد زال آمد و دستورداد که رودابه را از می بیهوش کنند و پهلوی او را بشکافند و کودک را بیرون بیاورند. | ||
خط ۶: | خط ۵: | ||
به دستور سیمرغ عمل کردند و نوزاد را که مانند کودکی یکساله می نمود، از زِهدان مادر بیرون آوردند و او را رستم نامیدند. رشد رستم شگفتی آور بود. وقتی او را از شیر گرفتند، به اندازۀ پنج مرد غذا می خورد. وقتی هشت ساله شد، نیای او ـ سام ـ که به فرمان منوچهر، پادشاه کیانی، به سفر رفته بود، بازگشت و دیدار رستم هشت ساله برایش باورنکردنی می نمود: | به دستور سیمرغ عمل کردند و نوزاد را که مانند کودکی یکساله می نمود، از زِهدان مادر بیرون آوردند و او را رستم نامیدند. رشد رستم شگفتی آور بود. وقتی او را از شیر گرفتند، به اندازۀ پنج مرد غذا می خورد. وقتی هشت ساله شد، نیای او ـ سام ـ که به فرمان منوچهر، پادشاه کیانی، به سفر رفته بود، بازگشت و دیدار رستم هشت ساله برایش باورنکردنی می نمود: | ||
به رستم، نیا، درشگفتی بماند/ برو(=بر او)، هر زمان نام یزدان بخواند | به رستم، نیا، درشگفتی بماند/ برو(=بر او)، هر زمان نام یزدان بخواند | ||
==هفت خوان رستم== | ==هفت خوان رستم== | ||
هفت خان رستم به معنی هفت مرحله نبرد رستم با نیرو های اهریمنی است و این به یک مثال ایرانی تبدیل شده که هرکس کاری دشوار و موفقیت آمیز انجام دهد می گویند از هفت خان رستم عبور کرده . | هفت خان رستم به معنی هفت مرحله نبرد رستم با نیرو های اهریمنی است و این به یک مثال ایرانی تبدیل شده که هرکس کاری دشوار و موفقیت آمیز انجام دهد می گویند از هفت خان رستم عبور کرده . | ||
خط ۱۷: | خط ۱۵: | ||
هفت خان رستم داستان هفت بلایی است که رستم در راه رسیدن به مازندران و آزاد کردن کیکاووس و سپاهیانش با آن ها رو به رو می شود و هر کدام را با موفقیت پشت سر می گذارد. | هفت خان رستم داستان هفت بلایی است که رستم در راه رسیدن به مازندران و آزاد کردن کیکاووس و سپاهیانش با آن ها رو به رو می شود و هر کدام را با موفقیت پشت سر می گذارد. | ||
==خان اول: نبرد رخش با شیر بیشه== | ==خان اول: نبرد رخش با شیر بیشه== | ||
[[پرونده:جنگ رستم با شیر.jpg|پیوند=https://fa.iranpediawiki.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%AC%D9%86%DA%AF%20%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85%20%D8%A8%D8%A7%20%D8%B4%DB%8C%D8%B1.jpg|بندانگشتی| | [[پرونده:جنگ رستم با شیر.jpg|پیوند=https://fa.iranpediawiki.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%AC%D9%86%DA%AF%20%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85%20%D8%A8%D8%A7%20%D8%B4%DB%8C%D8%B1.jpg|بندانگشتی|291x291px|جنگ رستم با شیر]] | ||
رستم بر پشت رخش می نشیند و شب و روز می تازد، راه دو روزه را یک روزه می پیماید تا آن جا که گرسنه و تشنه می شود. سرانجام در دشتی پر از گور می ایستد و بعد از خوردن آب و غذا به خواب فرو می رود، غافل از این که آن بیشه زار محل زندگی یک شیر است. | رستم بر پشت رخش می نشیند و شب و روز می تازد، راه دو روزه را یک روزه می پیماید تا آن جا که گرسنه و تشنه می شود. سرانجام در دشتی پر از گور می ایستد و بعد از خوردن آب و غذا به خواب فرو می رود، غافل از این که آن بیشه زار محل زندگی یک شیر است. | ||
خط ۲۶: | خط ۲۴: | ||
دومین خطری که رستم بر سر راه داشت، بیابانی خشک و سوزان بود که رستم با هوشیاری توانست از آن عبور کند. | دومین خطری که رستم بر سر راه داشت، بیابانی خشک و سوزان بود که رستم با هوشیاری توانست از آن عبور کند. | ||
==خان سوم : جنگ با اژدها== | ==خان سوم : جنگ با اژدها== | ||
[[پرونده:جنگ رستم با اژدها.jpg|پیوند=https://fa.iranpediawiki.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%AC%D9%86%DA%AF%20%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85%20%D8%A8%D8%A7%20%D8%A7%DA%98%D8%AF%D9%87%D8%A7.jpg|بندانگشتی|جنگ رستم با اژدها]] | [[پرونده:جنگ رستم با اژدها.jpg|پیوند=https://fa.iranpediawiki.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%AC%D9%86%DA%AF%20%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85%20%D8%A8%D8%A7%20%D8%A7%DA%98%D8%AF%D9%87%D8%A7.jpg|بندانگشتی|جنگ رستم با اژدها|299x299پیکسل]] | ||
رخش رستم را سر بزنگاه بیدار کرد و رستم اژدها را دید. رخش و رستم به کمک هم اژدها را از پای در آوردند و بعد هم به راه افتادند و دوباره تازان به سمت مازندران رفتند. | رخش رستم را سر بزنگاه بیدار کرد و رستم اژدها را دید. رخش و رستم به کمک هم اژدها را از پای در آوردند و بعد هم به راه افتادند و دوباره تازان به سمت مازندران رفتند. | ||
==خان چهارم : زن جادو== | ==خان چهارم : زن جادو== | ||
خط ۳۷: | خط ۳۵: | ||
و بالاخره رستم و اولاد کاووس و سپاهش را آزاد کردند. کاووس راه رسیدن به غار دیو سپید را به رستم نشان داد. | و بالاخره رستم و اولاد کاووس و سپاهش را آزاد کردند. کاووس راه رسیدن به غار دیو سپید را به رستم نشان داد. | ||
==خان هفتم : جنگ با دیوسفید== | ==خان هفتم : جنگ با دیوسفید== | ||
[[پرونده:جنگ رستم با دیو سفید.jpg|پیوند=https://fa.iranpediawiki.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%AC%D9%86%DA%AF%20%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85%20%D8%A8%D8%A7%20%D8%AF%DB%8C%D9%88%20%D8%B3%D9%81%DB%8C%D8%AF.jpg|بندانگشتی| | [[پرونده:جنگ رستم با دیو سفید.jpg|پیوند=https://fa.iranpediawiki.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%AC%D9%86%DA%AF%20%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85%20%D8%A8%D8%A7%20%D8%AF%DB%8C%D9%88%20%D8%B3%D9%81%DB%8C%D8%AF.jpg|بندانگشتی|297x297px|جنگ رستم با دیو سفید]] | ||
رستم و اولاد به غار دیو سفید رسیدند و شب را همان جا گذراندند. صبح روز بعد مبارزه رستم و دیو آغاز شد. دیو سفید با سنگ آسیاب و کلاه خود و زره آهنی به جنگ رستم رفت. رستم یک پا و یک ران دیو را از بدن جدا ساخت و دیو با همان حال با رستم گلاویز شد. نبرد آن ها با پیروزی رستم پایان یافت. رستم دل دیو را پاره کرد و جگرش را بیرون کشید. | رستم و اولاد به غار دیو سفید رسیدند و شب را همان جا گذراندند. صبح روز بعد مبارزه رستم و دیو آغاز شد. دیو سفید با سنگ آسیاب و کلاه خود و زره آهنی به جنگ رستم رفت. رستم یک پا و یک ران دیو را از بدن جدا ساخت و دیو با همان حال با رستم گلاویز شد. نبرد آن ها با پیروزی رستم پایان یافت. رستم دل دیو را پاره کرد و جگرش را بیرون کشید. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۰: | ||
لشکر رستم و اسفندیار برای نبرد صف آرایی کردند اما تصمیم بر آن شد که نبرد تن به تن انجام شوند تا لشکریا بیدلیل آسیب نبینند | لشکر رستم و اسفندیار برای نبرد صف آرایی کردند اما تصمیم بر آن شد که نبرد تن به تن انجام شوند تا لشکریا بیدلیل آسیب نبینند | ||
==رویینتن بودن اسفندیار== | ==رویینتن بودن اسفندیار== | ||
[[پرونده:نبرد رستم و اسنفدیار.jpg|بندانگشتی|نبرد رستم و اسنفدیار]] | |||
رویینتن بودن اسفندیار و آسیبپذیری چشمانش، در افسانهها و اساطیر سایر ملل به شکلهای مختلف نمایان شده؛ مثلاً «آشیل» قهرمان اسطورهای یونانیان که در جنگ تروا نقش بسیار مهمی داشت از ناحیهی پاشنهی پا آسیب پذیر بود. | رویینتن بودن اسفندیار و آسیبپذیری چشمانش، در افسانهها و اساطیر سایر ملل به شکلهای مختلف نمایان شده؛ مثلاً «آشیل» قهرمان اسطورهای یونانیان که در جنگ تروا نقش بسیار مهمی داشت از ناحیهی پاشنهی پا آسیب پذیر بود. | ||
خط ۹۷: | خط ۹۶: | ||
نمی دهیم». | نمی دهیم». | ||
==رستم در شعر مولانا== | ==رستم در شعر مولانا== | ||
'''زین همرهان سست عناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزوست''' | '''زین همرهان سست عناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزوست''' | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۱: | ||
===سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی=== | ===سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی=== | ||
===اشاره حافظ به داستان بیژن و منیژه در شاهنامه=== | ===اشاره حافظ به داستان بیژن و منیژه در شاهنامه=== | ||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |
ویرایش