ناصرالدین شاه: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۲۵٬۷۸۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ آوریل ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۲: خط ۲۲:


ناصرالدين ميرزا در 14 سالگي، با "گلين خانم،" دختر شاهزاده "احمد علي"، يكي از نوادگان فتحعليشاه، طي مراسم با شكوهي ازدواج كرد.[4] البته او به همين ازدواج بسنده نكرد چنانچه حرمسراي ناصري و نفوذ و تاثير زنان حرمسرای وی، در امور مملكتي، در تاريخ ايران مشهور است.<ref name=":0">سینما سنتر - [http://forum.cinemacenter.ir/thread2313.html زندگی نامه ناصرالدین شاه قاجار]</ref>
ناصرالدين ميرزا در 14 سالگي، با "گلين خانم،" دختر شاهزاده "احمد علي"، يكي از نوادگان فتحعليشاه، طي مراسم با شكوهي ازدواج كرد.[4] البته او به همين ازدواج بسنده نكرد چنانچه حرمسراي ناصري و نفوذ و تاثير زنان حرمسرای وی، در امور مملكتي، در تاريخ ايران مشهور است.<ref name=":0">سینما سنتر - [http://forum.cinemacenter.ir/thread2313.html زندگی نامه ناصرالدین شاه قاجار]</ref>
ناصرالدین‌شاه قاجار (۲۵ تیر ۱۲۱۰ - ۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵) که پیش از پادشاهی ناصرالدین میرزا خوانده می‌شد، معروف به قبله عالم، سلطان صاحبقران و بعد شاه شهید، چهارمین شاه از دودمان قاجار ایران بود. وی طولانی‌ترین دوره پادشاهی را در میان دودمان قاجار داراست. او همچنین نخستین پادشاه ایران بود که خاطرات خود را نوشت.<ref name=":1">دانستنیهای دکتر معین - [http://doctormoin.blog.ir/1394/01/03/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%B1 زندگی نامه ناصرالدین شاه قاجار]</ref>
== تولد و خانواده ==
پدر ناصرالدین، محمدشاه قاجار نوه فتحعلی‏شاه قاجار و سومین پادشاه دودمان قاجاریه بود. محمدشاه هنگامی که دوازده سال داشت در ۱۲۳۴ به دستور فتحعلی‏شاه با دختر عمه‏ چهارده ساله‏ اش ملک جهان ازدواج کرد. این ازدواج به قصد از بین بردن تفرقه‏ بین شاخه‏های قوانلو و دولو ایل قاجار صورت می‏ گرفت. در منابع عصر قاجار، طرح این ازدواج را جزئی از توصیه ‏های آقامحمدخان به فتحعلی‏شاه دانسته ‏اند. ناصرالدین سومین پسر و نخستین فرزند باقی مانده این زوج در ششم صفر ۱۲۴۷ در دهکده کهنمو از توابع اسکو در نزدیکی تبریز به دنیا آمد.<ref name=":1" />


== ولیعهدی و سلطنت ناصرالدین شاه ==
== ولیعهدی و سلطنت ناصرالدین شاه ==
خط ۳۹: خط ۴۴:


از آغاز سلطنت تا مرگ شاه قاجار، 6 صدراعظم روي كار آمدند كه همگي به يكي از دول بيگانه، وابسته بودند. جز اميركبير كه با سياست موازنه راه نفوذ آنها را مسدود مي كرد. صدراعظم بعدي "ميرزا آقاخان نوري" بود. او يكي از كساني است كه نگرش شاه را نسبت به صدراعظم لايق خود تغيير داد حتي يكي از شروطش براي وزارت، قتل اميرکبیر بود. بالاخره نيز با بدگوئي‌ها و دسيسه چيني‌هاي او و مهد عليا "قادرشاه" و ديگر درباريان كه بعلت فساد و بي لياقتي توسط امير بركنار شده و راه نفوذ و منافعشان مسدود گشته بود، شاه را مجبور کردند تا نسنجيده ترين تصميم تاريخ را بگیرد و اول وی را عزل نموده و سرانجام نيز حكم به قتل وي بدهد.<ref name=":0" />
از آغاز سلطنت تا مرگ شاه قاجار، 6 صدراعظم روي كار آمدند كه همگي به يكي از دول بيگانه، وابسته بودند. جز اميركبير كه با سياست موازنه راه نفوذ آنها را مسدود مي كرد. صدراعظم بعدي "ميرزا آقاخان نوري" بود. او يكي از كساني است كه نگرش شاه را نسبت به صدراعظم لايق خود تغيير داد حتي يكي از شروطش براي وزارت، قتل اميرکبیر بود. بالاخره نيز با بدگوئي‌ها و دسيسه چيني‌هاي او و مهد عليا "قادرشاه" و ديگر درباريان كه بعلت فساد و بي لياقتي توسط امير بركنار شده و راه نفوذ و منافعشان مسدود گشته بود، شاه را مجبور کردند تا نسنجيده ترين تصميم تاريخ را بگیرد و اول وی را عزل نموده و سرانجام نيز حكم به قتل وي بدهد.<ref name=":0" />
== دوران صدارت امیرکبیر ==
از پیشامدهای مهم این دوران شورش پسر الهیارخان آصف‌الدوله صدراعظم فتحعلی شاه بود که پس از پایان پادشاهی محمد شاه سر به شورش برداشته بود. امیرکبیر سلطان مراد میرزای قاجار را برای سرکوبی وی فرستاد که پس از سه سال کشمکش سرانجام این غائله با کشته‌شدن سالار پایان یافت. همچنین در این دوران سران بابی سرکوب‌شده و خود باب نیز تیرباران شد.
هنگامی که امیر و شاه به تهران رسیدند شمار ارتش ایران تنها ۳۰۰ تن بود.<sup>[''نیازمند منبع'']</sup> امیرکبیر که خود سپهسالار کل ایران بود به نظم و ساماندهی سپاه پرداخت و برای آموزش ارتشیان اقدام به استخدام آموزگار از خارج نمود و به صنعت اسلحه‌سازی رونق داد. او همچنین فرمان حذف لقب‌های اضافی در نامه‌نگاری‌ها را داد و به فرمان او حتی خود وی را نیز تنها با لقب جناب می‌خواندند. وی همچنین تلاش کرد جلوی رشوه‌خواری را بگیرد و به درآمد کارکنان دولت سامان دهد.
امیر کبیر به زیباسازی تهران و پیشرفت پایتخت نیز کوشید، در این راستا دست به ساخت بازار امیر و کاروانسرای امیر و تیمچه‌ای نو زد. همچنین به پاکیزگی گرمابه‌ها رسیدگی کرد و در اندیشهٔ کشاندن بخشی از آب رود کرج برای آشامیدن مردم تهران بود که دورهٔ زمامداری‌اش به پایان رسید و این طرح و دیگر اندیشه‌هایش ناکام ماند.
اقدامات امیر کبیر که به سود تودهٔ ایرانیان و به زیان شاهزادگان، دارایان، ملاها و اشراف بود خشم این دسته‌ها را برانگیخت و چون امیر جلوی دست‌اندازی مهد علیا را نیز در کارهای کشور گرفته‌بود اینان به گرد او جمع شدند. مهد علیا می‌کوشید تا میرزا آقاخان نوری را که در آن زمان وزیر لشکر بود جایگزین امیر کبیر نماید. پس شاه را انگیزاندند تا امیر را کنار بزند، اگرچه شاه جوان در آغاز پایداری نمود. از ۱۲۶۷ قمری میان شاه و امیر کبیر اندک‌اندک به هم می‌ریخت و شاه دچار بدگمانی به صدراعظمش می‌شد. اختلاف نظر میان شاه و امیر بالا می‌گرفت، برای نمونه یک بار شاه یکی از برادرانش را به فرمانروایی قم فرستاد ولی امیر او را بازگرداند و شاه که دلش از این کار امیر کبیر تیره شده بود او را باز به قم فرستاد. این گونه بود که شاه امیر کبیر را از صدر اعظمی کنار گذارد و او را به فرمانروایی کاشان گمارد. ولی کمی پس از آن که سفیر روسیه دست به اقداماتی نظامی به ظاهر به سود امیر کبیر زد، ناصرالدین شاه که بیمناک شده‌بود امیر را به باغ فین در کاشان فرستاد و چندی پس از آن به فرمان شاه امیرکبیر به قتل رسید.
قتل امیرکبیر در ماه ربیع الاول سال ۱۲۶۸ (قمری) اتفاق افتاد. پس از قتل امیرکبیر عزمی که او در باب تغییر و تحول دستگاه دولتی قاجار از خود نشان داده بود تکرار نشد، ولی او باعث شد ناصرالدین شاه تا حدودی به اصلاحات علاقه مند شود. سیاست های خارجی و داخلی ناصرالدین شاه نیز در سالهای بعد تا حدودی متاثر از اقدامات امیرکبیر بود.<ref name=":1" />
== صدارت نوری ==
در سال ۱۲۶۸ قمری، میرزا آقاخان نوری که لقب اعتمادالدوله را داشت به صدارت رسید. او اصلاحات امیرکبیر را بازایستاند و کارگزاران او را برکنار و خویشان و آشنایان خود را بر سر کار نهاد. همچنین مستمری کسانی که در زمان امیرکبیر از ایشان باز گرفته شده بود باز به راه گشت. در این زمان میان عثمانی و بریتانیا با روسیه جنگ درگرفته بود و هر سهٔ این دولت‌ها می‌خواستند ایران را در کنار خود داشته باشند ولی دولت بی‌خبر ایران از اختلاف میان این قدرت‌ها سودی نبرد. اعتمادالدوله در آغاز به همراهی و هواداری از بریتانیا شناخته شده بود ولی چون نامهٔ تندی به سفیر این کشور نوشت در ربیع‌الاول ۱۲۷۲ (قمری) سفیر از او رنجیده و از تهران بیرون رفت و کوشش‌های سفیر فرانسه هم برای آشتی آنان به جایی نرسید. در این زمان حسام‌السلطنه والی خراسان به هرات لشکر کشید و بی‌توجه به تهدیدهای بریتانیا در صفر ۱۲۷۳ قمری این شهر را به ایران بازگرداند. میرزا آقاخان اعتمادالدوله که از دشمنی بریتانیا بیمناک بود برای آشتی با آن کشور فرخ خان امین‌الدولهٔ کاشانی را برای گفتگو با بریتانیا نخست به استانبول و سپس به پاریس فرستاد. در پاریس، بریتانیا شرط بازگردانی روابط میان دو کشور را به حال عادی برکناری اعتمادالدوله تعیین نمود. امین‌الدوله نیز کوشید تا از ناپلئون سوم امپراتور فرانسه برای میانجی‌گری میان ایران و بریتانیا یاری بگیرد. سرانجام بریتانیا که گفتگو را بیهوده می‌دید در ربیع‌الثانی ۱۲۷۳ جزیرهٔ خارک را اشغال کرد و تا اهواز پیشروی نمود. این چنین بود که کار به پذیرش معاهدهٔ پاریس میان دو کشور انجامید که بر پایهٔ آن بریتانیا سپاهیان خود را بندرها و شهرهای ایران بیرون می‌برد و ایران نیز استقلال افغانستان را به رسمیت می‌شناخت و نیز در حل اختلافاتش حکمیت بریتانیا را می‌پذیرفت. این پیمان سبب افزایش نفوذ سیاسی بریتانیا در ایران گردید.
از وقایع مهم دوران صدرات نوری تیراندازی سه تن از بابیان به ناصرالدین شاه در نیاوران شمیران در روز یکشنبه ۲۸ شوال ۱۲۶۸ هجری قمری بود.<ref name=":1" />


== اصلاحات دوره ناصري ==
== اصلاحات دوره ناصري ==
خط ۵۷: خط ۷۸:


سفر سوم و آخرين سفر او با همراهي "امين السلطان" به انگليس بود.<ref name=":0" />
سفر سوم و آخرين سفر او با همراهي "امين السلطان" به انگليس بود.<ref name=":0" />
== دوران صدارت امین‌السلطان ==
ده سال آخر سلطنت ناصرالدین شاه صحنه قدرت طلبی علی‏اصغرخان امین‏السلطان بود. پدر امین‏السلطان آقا ابراهیم خان، از عمله خلوت و آبدارباشی ناصرالدین شاه بود که به مرور مورد اعتماد شاه قرار گرفت و مشاغل مهمی از جمله خزانه‏داری و وزارت دربار را به دست آورد و شاه او را ملقب به امین‏السلطان کرد. پس از مرگ امین‏السلطان اول در دومین سفر ناصرالدین شاه به خراسان، شاه پسر او علی‏اصغرخان را مورد توجه قرار داد و مناصب و لقب پدر را در حق او برقرار کرد. امین‏السلطان اول با زبیده خانم همدست بود و پس از مرگش، زبیده خانم علی‏اصغرخان را مورد حمایت قرار داد و سعی کرد او را نزد شوهرش توانمند و کارا نشان دهد. علی‏اصغرخان از دوایر و مناصب متعددی که به زعامت او سپرده شده بود، دستگاه پرمنفعتی به راه انداخت که هم شخص شاه و هم شرکای راغب در آن سهیم بودند. پس از درگذشت مستوفی‏الممالک در ۱۳۰۳ هجری قمری، شاه وزارت داخله را به میرزا عباس خان قوام‏الدوله منتقل کرد و مدتی نگذشت که یحیی خان مشیرالدوله را که پس از درگذشت موتمن‏الملک به وزارت خارجه رسیده بود، عزل و به پیشنهاد علی‏اصغرخان، قوام‏الدوله را وزیر خارجه کرد. قوام‏الدوله برای اداره این شغل دانش کافی نداشت و با دخالت امین‏السلطان امور را اداره می‏کرد. از این راه امین‏السلطان قائم مقام شاه در امورداخلی و خارجی شد. ناصرالدین شاه هم که از وزرای مستقل‏الرای دیوانی هراس داشت، ‏بی‏تمایل نبود کسی از عمله خلوت شاهی را در این مقام والا ببیند.
امین‏السلطان علی‏رغم میل شاه، امتیاز بانک شاهنشاهی ایران را از ناصرالدین شاه گرفت و با او به سومین سفر فرنگستان رفت. در این سفر شاه قرارداد رژی را به جرالد تالبوت داد و امتیاز لاتاری را به میرزا ملکم خان ناظم‏الدوله، سفیر ایران در لندن، واگذار کرد. شاه مدتی پس از بازگشت از سفر فرنگستان، در ۱۳۰۸ هجری قمری، بر قرارداد رژی دستینه گذاشت و امتیاز لاتاری را به بهانه مغایرت لاتاری با دستورهای شرع اسلام لغو کرد. قرارداد رژی بهانه‏ای به دست مردم داد تا اعتراض خود را به هرج و مرج و فساد با قیامی در مخالفت با واگذاری این امتیاز ابراز کنند. قیام تنباکو، که با فتوای میرزا حسن شیرازی مبنی بر حرمت استعمال توتون و تنباکو همراه شد، در تهران به شورش عمومی انجامید. در اندرون کاخ گلستان نیز، انیس‌الدوله به پیروی از حکم شیرازی، شرب قلیان را در محوطه حرم ممنوع اعلام کرد. سرانجام شاه و صدر اعظم تسلیم شدند و شاه در ۱۶ جمادی‌الاول ۱۳۰۹ دستور لغو امتیازنامه را صادر کرد.
با شدت گرفتن فشارهای داخلی و خارجی دستگاه آشفته قاجار اواخر عصر ناصرالدین‏شاه نتوانست از تنش‏ها جلوگیری کند. شاه هر روز بیش از پیش به دلیل مشکلاتی که دامنگیر کشورش بود مورد سرزنش قرار می‏گرفت و علایم خستگی و دلسردی در رفتار شاه آشکار می‏شد.
در اندرون، زبیده خانم به دلیل بیماری بینایی خود را از دست داد. شاه او را برای درمان به وین فرستاد، ولی درمان پزشکان اروپایی موثر نبود. با این حال شاه همچنان جواهرات خود را به او می‏سپرد و چنان وانمود می‏کرد که گویا زبیده‏خانم هنوز سالم و مورد علاقه اوست. پس از آن که زبیده خانم در ۱۳۱۱ هجری قمری درگذشت، ناصرالدین شاه در اندوه عمیقی فرورفت و امین‏السلطان که حامی خود را در حرمخانه از دست داده بود، به دنبال متحدی جدید گشت و با خانم باشی همدست شد. خانم باشی، دختر باغبانباشی اقدسیه که شاه او را ابتدا به اعتبار پدرش «باغبانباشی» می‏خواند، مقارن ایام بیماری زبیده خانم به ازدواج شاه درآمده بود. دلبستگی بسیار شاه به خانم باشی، اغلب با ناز و اعراض او از وصال پاسخ می‏گرفت و ناصرالدین شاه، که بیش از این تعصبی در حفظ حریم اندرونی نشان نمی‏داد، از او نزد پیشخدمتان بیرونی گلایه می‏کرد و امین‏السلطان را برای شفاعت پیش خانم باشی می‏فرستاد. پس از مدتی، شاه به خواهر کوچکتر خانم باشی ابراز علاقه کرد. ولی خواهر کوچکتر نیز رفتاری مانند خواهر بزرگ پیش گرفت و علاقه شاه به خواهر کوچک، به بدسری خواهر بزرگ افزود.<ref name=":1" />
== سیاست‌های فرهنگی ==
سانسور مطبوعات
گرچه در دوران سلطنت او به شمار عناوین روزنامه‏ها افزوده شد (پیش‏تر تنها روزنامه‏ای که در ایران منتشر می‏شد ''کاغذ اخبار'' بود) اما تمام این روزنامه‏ها دولتی بودند. او انتشار روزنامه دولتی ''وطن'' (La Patrie) را که در زمان صدارت میرزا حسین خان مشیرالدوله به زبان فرانسه چاپ شد، پس از یک شماره متوقف کرد، چرا که سرمقاله آن دم از آزادی و برابری می‏زد. به فرمان او نخستین اداره سانسور مطبوعات در ایرن تاسیس شد. این اداره در سال ۱۸۶۳ دایر شد و وظیفه داشت تمام روزنامه‏ها و کتاب‏های را پیش از چاپ بررسی کند و جلو ورود روزنامه‏های فارسی‏زبان چاپ خارج را بگیرد.
آموزش
امیرکبیر در سال سوم سلطنت ناصرالدین شاه (۱۲۶۶ هـ. ق) تصمیم به تاسیس دارالفنون گرفت. پس از عزل امیرکبیر، جاستین شیل وزیر مختار انگلیس در ایران و به اغوای او میرزا آقاخان نوری سعی بسیار کردند که دارالفنون گشایش نیابد. زیرا شیل عصبانی بود که چرا معلمین از اتباع یا طرفداران سیاست انگلیس انتخاب نشده‌اند. اما ناصرالدین شاه چون نامه‌ای درباب استخدام این معلمان به فرانسوآ ژوزف، امپراتور اتریش، نوشته بود و راضی به مراجعت دادن آن‌ها نبود، اصرار در افتتاح دارالفنون کرد. دوهفته پس از افتتاح دارالفنون، امیرکبیر در باغ فین کاشان کشته شد.
در بدو امر، ناصرالدین شاه جوان در امتحانات دارالفنون حاضر می‌شد و به محصلین جایزه، انعام و منصب می‌داد. ولی کمی بعد در نتیجه اعمال و افعال میرزا ملکم‌خان که سمت مترجمی و معلمی در این مدرسه داشت، به خصوص تاسیس فراموشخانه و تبلیغ جمهوری، شاه به دارالفنون بدگمان شد و اعزام محصلین را به اروپا محدودتر ساخت.<ref name=":1" />
== هنر ==
عده موسیقدانان در دربار ناصرالدین شاه بسیار بیش از شمار آنان در دربار پدرش بود. نوازندگان برجسته‏ای چون آقا علی‌اکبر خان فراهانی، میرزا عبدالله، آقاحسینقلی، آقا غلامحسین، سرورالملک و سماع حضور در دربار ناصری حضور داشتند. بعضی از این نوازدگان، مانند سرورالملک، از شاه لقب گرفتند  و استادان با عناوینی همچون آقا و میرزا خوانده شدند که از ترقی شأن موسیقیدانان در این زمان حکایت دارد. در این دوره یادگرفتن موسیقی در میان خانواده سلطنتی رایج شد، چنان که عصمت‌الدوله و تاج‌السلطنه، دختران شاه، نواختن پیانو آموختند. در این زمان، نخستین دسته موسیقی سلطنتی توسط دو موسیقیدان فرانسوی ایجاد شد. در ۱۲۴۸ ناصرالدین شاه از امیرنظام گروسی، سفیر آن زمان ایران در فرانسه، خواست موسیقیدانی برای سرپرستی ارکستر سلطنتی بیابد. آلفرد ژان باتیست لومر، موسیقیدانی که در پی درخواست شاه به ایران اعزام شد، شعبه موسیقی دارالفنون را تأسیس کرد.
در سال ۱۲۶۰ هـ ق ملکه ویکتوریا و نیکلای اول دو دوربین عکاسی به عنوان هدیه برای محمدشاه فرستادند. ژول ریشار یکی از فرانسویان دربار، دوربین‌ها را به کار انداخت و عکس‏هایی از خاندان سلطنتی و ناصرالدین میرزا گرفت. احتمالاً همین عکس‏های اولیه علاقه ناصرالدین شاه را به عکاسی برانگیخت. ناصرالدین شاه در نوزده‏ سالگی دستور تهیه گزارشی تصویری را از تخت جمشید به ژول ریشار داد، که نافرجام ماند. این مأموریت در صورتی که انجام می‏ شد، می‏توانست همقدم با کار عکاسان پیشرو دنیا در آن زمان باشد. علاقه ناصرالدین شاه به این هنر سبب شد عکاسی فرانسوی به نام کارلهیان را برای آموزش نظاممند این فن به ایران فراخواند. شاه، آقارضا از پیشخدمتان خود را به کارلهیان سپرد تا فنون عکاسی را بیاموزد. پس از آن آقارضا در سفر و حضر همراه شاه بود و از جنبه‏های مورد علاقه او عکاسی می‏کرد. ناصرالدین شاه مکان مستقلی را با عنوان «عکاسخانه» به فعالیت‏های آقارضا اختصاص داد. شاه کارلهیان را همچنین مامور آموزش عکاسی به شاگردان دارالفنون کرد. به دستور او نخستین عکاسخانه عمومی ایران دایر شد. بنا به خواست شاه، چندین عنوان کتاب در زمینه عکاسی تألیف ترجمه شدند که دانش روز عکاسی دنیا را در اختیار عکاسان ایرانی قرارداد. خود شاه هم مشخصاً در دوره به عکاسی پرداخت. دوره اول از حدود ۱۲۷۵ تا ۱۲۹۵ که به مدت بیست سال مداوم ادامه داشت و دوره دوم از ۱۳۰۲ تا آخر سلطنتش. عکس‏های دوره دوم، به دلیل دیدن کار عکاسان اروپایی که او در طول سفرهای خود ملاقات می‏کرد، پخته‏ تر و منسجم‏ تر هستند. برخی آثار او در دوره دوم نشانگر تلاش او برای گذر از شیوه‏های عادی عکاسی و تجربه نگاه‏های نامعمول‏تر است.
داستانی با عنوان ''حکایت پیر و جوان'' را از آثار ادبی ناصرالدین شاه دانسته‏ اند. این داستان به سبک رایج داستان‏های اروپایی قرن نوزدهم نوشته شده و در مقایسه با آثار معاصر خود جالب توجه‌است. داستان در ۱۲۸۹ هـ ق خلق شده و نسخه موجود آن به خط عبدالکریم منشی طهرانی نگارش یافته‌است.عبدالله انوار در ''فهرست نسخ خطی کتابخانه ملی'' و ایرج افشار «حکایت پیر و جوان» را اثر ناصرالدین شاه شمرده‏ اند.<ref name=":1" />
== اصلاحات ==
ایجاد نیروی دریایی
ناصرالدین‌شاه قاجار، تحت تاثیر افکار امیرکبیر، به دنبال ایجاد یک نیروی دریایی در دریاهای شمال و جنوب کشور بود. و در ۱۸۶۵ م. (۱۲۴۴ خورشیدی) این کار را با خرید رزمناوهای پرسپولیس و شوش برای ایجاد امنیت در خلیج فارس و دریای مکران آغاز نمود. کشتی توپ‌دار شیروخورشید تنها کشتی ایرانی در دریای خزر در این سال‌هاست.
برپایی مجلس شورای دولتی و کوشش برای نگارش قانون
ناصرالدین شاه فرمان داده‌بود که شورایی از وزیران و چهره‌هایی کشوری فراهم شود و بر حل مشکلات ایران بپردازند. اعضای این شورا کسانی چون امین‌الملک، علاءالدوله و ناصرالملک بودند. ولی این شورا در عمل کاری از پیش نبردند زیرا می‌دانستند که گره مشکلات در دست کسانی چون فرزندان شاه است و کوشش برای حل این مشکلات به دشمنی با ایشان می‌انجامد.
ناصرالدین شاه همچنین به ابوالقاسم خان ناصرالممالک دستور داد تا به ترجمه و نگارش قانون بپردازد، ولی با اعتراضی که بر نوشتن قانون نو که به منزلهٔ دشمنی بر قانون شرع اسلام بود و نیز بهانهٔ پیروی ناصرالممالک از میرزا ملکم خان این کار نیز به پایان نرسید.<ref name=":1" />
== فرزندان ==
نا صرالدین شاه در طول حیات خود هشتاد و پنج زن صیغه و عقدی اختیار کرد.او ۴۲ فرزند داشت که از آن میان ۱۸ نفر در کودکی در گذشتند . زن‌های عقدی به ترتیب گلین خانم دختر شاهزاده احمد میرزا، خجسته خانم ''تاج الدوله'' دختر شاهزاده سیف الله میرزا، ستاره خانم تبریزی، شکوه السلطنه مادر مظفرالدین شاه و نوه فتحعلی شاه و جیران خانم فروغ السلطنه بودند. فروغ السلطنه و شکوه السلطنه در حیات ناصرالدین شاه در گذشتند.<ref name=":1" />


== روابط خارجي ==
== روابط خارجي ==
خط ۱۰۴: خط ۱۶۷:


با فرا رسيدن ذيقعده 1313 ه.ق ناصرالدين شاه و درباريان خود را براي پنجاهمين سال سلطنت آماده مي‌كردند، اما واقعه قتل او در حرم حضرت "عبدالعظيم(ع)" تمام تصورات آنها را در هم ريخت. قاتل شاه "ميرزا رضا كرماني" بود، كه در سال 1307 ه.ق با "سيد جمال الدين اسدآبادي"، آشنا شده بود و سخت تحت تأثير انديشه او قرار گرفته بود وی به این طریق وارد فعاليت هاي سياسي مي‌شود و در جريان قيام هاي مردمي مثل قيام تنباكو، چندي به زندان افتاده و شكنجه مي‌شود. و سرانجام تصميم به قتل ناصرالدين شاه مي‌گيرد.
با فرا رسيدن ذيقعده 1313 ه.ق ناصرالدين شاه و درباريان خود را براي پنجاهمين سال سلطنت آماده مي‌كردند، اما واقعه قتل او در حرم حضرت "عبدالعظيم(ع)" تمام تصورات آنها را در هم ريخت. قاتل شاه "ميرزا رضا كرماني" بود، كه در سال 1307 ه.ق با "سيد جمال الدين اسدآبادي"، آشنا شده بود و سخت تحت تأثير انديشه او قرار گرفته بود وی به این طریق وارد فعاليت هاي سياسي مي‌شود و در جريان قيام هاي مردمي مثل قيام تنباكو، چندي به زندان افتاده و شكنجه مي‌شود. و سرانجام تصميم به قتل ناصرالدين شاه مي‌گيرد.
 
[[پرونده:ناصرالدین‌شاه قاجار اثر کمال‌الملک.jpg|بندانگشتی|ناصرالدین‌شاه قاجار اثر کمال‌الملک]]
همان روزي كه شاه قصد برپايي جشن پنجاه سالگي سلطنت اش را دارد، او را با ضرب يك گلوله از پاي در مي‌آورد تا آخرين سال سلطنت او را رقم ‌زند.<ref name=":0" />
همان روزي كه شاه قصد برپايي جشن پنجاه سالگي سلطنت اش را دارد، او را با ضرب يك گلوله از پاي در مي‌آورد تا آخرين سال سلطنت او را رقم ‌زند.<ref name=":0" />


۱٬۰۴۴

ویرایش

منوی ناوبری