۱٬۰۳۹
ویرایش
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
=== سابقه امر: === | === سابقه امر: === | ||
به دنبال ضربه ای که سازمان مجاهدین خلق در سال 1350 از ساواک شاه خورده بود که منجر به از بین رفتن بیش از 90٪ کادرها و اعضای سازمان منجر شد در تشکیلات خود تغییراتی بوجود آورد تا میزان ضربه پذیریش را به حداقل برساند. فرار رضا رضایی از زندان شاه کمک شایانی به بازسازی سازمان مجاهدین و اجرای این تغییرات نمود. با هدایت رضا رضایی تشکیلات سازمان مجاهدین | به دنبال ضربه ای که سازمان مجاهدین خلق در سال 1350 از ساواک شاه خورده بود که منجر به از بین رفتن بیش از 90٪ کادرها و اعضای سازمان منجر شد در تشکیلات خود تغییراتی بوجود آورد تا میزان ضربه پذیریش را به حداقل برساند. فرار رضا رضایی از زندان شاه کمک شایانی به بازسازی سازمان مجاهدین و اجرای این تغییرات نمود. با هدایت رضا رضایی تشکیلات سازمان مجاهدین به سه شاخه تقسیم شد که در رأس هر شاخه یکی از کادرهای برجسته قرار داشت. مسولیت یکی از شاخه ها با رضا رضایی و شاخه دوم با محمود شامخی و شاخه سوم با بهرام آرام شد. با کشته شدن رضا رضایی در درگیری با ساواک شاه مجید شریف واقفی جایگزین او شد. پس از مدت کوتاهی محمود شامخی نیز در درگیری با ساواک شاه کشته شد. جایگزین او تقی شهرام شد که به تازگی و با تاثیرگذاری روی یکی از مسولین زندان ساری (که در آنجا بعنوان تبعیدی زندانی بود ) به نام سروان احمدی از زندان فرار نموده و مجددا به سازمان پیوسته بود. مجاهدین در تحلیلهای بعدی خود علت واگذاری این مسولیت به تقی شهرام را به رشد پدیده <عمل زدگی> ربط میدهند که موجب شد کارآیی عملی اعضا٬ و نه معیارهای واقعی صلاحیت ایدئولوژیک، شاخص تعیین صلاحیت آنها شود و به این ترتیب تقی شهرام بطور مشخص به دلیل موفقیت آمیز بودن فرار از زندانش و بدون داشتن ملاکهای واقعی صلاحیت در این مسند قرار گرفت. مجاهدین البته به این موضوع هم اشاره میکنند به دلیل عمل زدگی ریل آموزشی اعضای سازمان از دوره مشخص ۲ ساله به ۶ ماه تقلیل یافت که این هم در عمل با اهمال بسیار روبرو بود. مجاهدین معتقدند تقی شهرام در همان زندان ساری تغییر ایدئولوژی داده بود ولی آن را پنهان می ساخت و بعد از تسلط روی شاخه بتدریج و در ابتدا ایدئولوژی اعضا شاخه خود را تغییر داد و سپس با تغییر ایدئولوژی سر شاخه دوم ـ بهرام آرام ـ اعضای آن شاخه نیز تغییر ایدئولوژی دادند و مخالفین به نوعی تصفیه شدند. مجید شریف واقفی بعنوان سر شاخه اصلی تشکیلات مجاهدین به عمل آنها مستمرا اعتراض داشت و متقابلا تلاشهای تقی شهرام و بهرام آرام برای تغییر ایدئولوژی مجید شریف واقفی به ثمر نرسید و نهایتا توسط آنها ترور شد. به این ترتیب راه برای تغییر ایدئولوژی تشکیلات مجاهدین و تصفیه کامل تشکیلات سازمان مجاهدین هموار شد<ref name=":0">”تحلیل آموزشی بیانیه اپورتونیستهای چپ نما”</ref> | ||
=== چگونگي خروج سازمان مجاهدين از اين بحران: === | === چگونگي خروج سازمان مجاهدين از اين بحران: === | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
===== نکاتی از کتاب ”آموزش و تشریح اطلاعیه تعیین مواضع” در شرح بیانیه بالا: ===== | ===== نکاتی از کتاب ”آموزش و تشریح اطلاعیه تعیین مواضع” در شرح بیانیه بالا: ===== | ||
اين بيانيه بعدها در يك كتاب به نام ”آموزش و تشریح اطلاعیه تعیین مواضع”<ref name=":1">صفحه 34 کتاب ”آموزش و تشریح اطلاعیه تعیین مواضع”</ref> بصورت سوال و جواب مورد بررسي و موشكافي قرار گرفته است. این کتاب معلومات تئوریک لازم در این بحث را به صورت کامل شرح میدهد. این کتاب همچنین آینده جریان اپورتونیستی و بازتابهای آن در جامعه و بطور خاص در بین طیف وسیع صاحب نامهای مذهبی که در این مدت به دلیل قدرت عملیاتی سازمان مجاهدین بعنوان یک سازمان مسلمان جذبش شده بودند و دنباله روی از آن را پیشه خود ساخته بودند و اکنون و پس از این اتفاقات به مخالفت با سازمان مجاهدین برخاسته بودند را مورد بررسی قرار میدهد. طبق دسته بندی این کتاب این طیف «راست ارتجاعی» نام گرفته میشود. | اين بيانيه بعدها در يك كتاب به نام ”آموزش و تشریح اطلاعیه تعیین مواضع”<ref name=":1">صفحه 34 کتاب ”آموزش و تشریح اطلاعیه تعیین مواضع”</ref> بصورت سوال و جواب مورد بررسي و موشكافي قرار گرفته است. این کتاب معلومات تئوریک لازم در این بحث را به صورت کامل شرح میدهد. این کتاب همچنین آینده جریان اپورتونیستی و بازتابهای آن در جامعه و بطور خاص در بین طیف وسیع صاحب نامهای مذهبی که در این مدت به دلیل قدرت عملیاتی سازمان مجاهدین بعنوان یک سازمان مسلمان جذبش شده بودند و دنباله روی از آن را پیشه خود ساخته بودند و اکنون و پس از این اتفاقات به مخالفت با سازمان مجاهدین برخاسته بودند را مورد بررسی قرار میدهد. طبق دسته بندی این کتاب این طیف «راست ارتجاعی» نام گرفته میشود. در این کتاب آمده است: | ||
====== «راست ارتجاعی»<ref name=":1" /> ====== | ====== «راست ارتجاعی»<ref name=":1" /> ====== | ||
[الف- منظور از راست ارتجاعی چیست؟ ب – خصوصیات این جریان به ترتیب ظهور؟ ج – رابطة ما با این جریان؟ د- تلقی ما از این جریان در شرائط کنونی؟ | [الف- منظور از راست ارتجاعی چیست؟ ب – خصوصیات این جریان به ترتیب ظهور؟ ج – رابطة ما با این جریان؟ د- تلقی ما از این جریان در شرائط کنونی؟ | ||
الف: ... منظوراز راست ارتجاعی ، جریانی است | الف: ... منظوراز راست ارتجاعی ، جریانی است رو به نفی، که دارای ماهیت ارتجاعی بوده و در مسیر حرکتش ماهیتّش را بارزمی کند؛ وبهمین دلیل بهجانب خروج از صف نیروهای خلق درحرکت است. | ||
ب:سکون و تمکین آنها در مقابل شرائط، ضرورتاً ایندسته از نیروها را به موضعگیری برعلیه نیروهای رشد یابنده و انقلابی، و مبارزه برعلیه آنها وامیدارد. یعنی ماهیت ارتجاعیای که تابهحال زمینهای برای بروز و ظاهر شدن نداشت، در این شرائط به عینیت درآمده | ب:سکون و تمکین آنها در مقابل شرائط، ضرورتاً ایندسته از نیروها را به موضعگیری برعلیه نیروهای رشد یابنده و انقلابی، و مبارزه برعلیه آنها وامیدارد. یعنی ماهیت ارتجاعیای که تابهحال زمینهای برای بروز و ظاهر شدن نداشت، در این شرائط به عینیت درآمده و بصورت خصوصیات ارتجاعی، خود رانشان میدهد. خصوصیات ارتجاعی بترتیب از ضدیت بانیروهای انقلابی (بویژه مجاهدین) شروعشده و در مسیر رشد خود به ضدّیت باشیوه مبارزه آنها یعنی مشی انقلابی و مسلحانه نیز کشیده میشود، و سرانجام به سازشکاری و تسلط طلبی و تغییر تضاد اصلی منجر میشود. | ||
ج: ازنظر ایدئولوژیکی، رابطه با جریان مزبور رابطهای متضاد، و | ج: ازنظر ایدئولوژیکی، رابطه با جریان مزبور رابطهای متضاد، و بهعبارت دیگر رابطة تز و آنتی تز است، که اثبات یکی در گرو نفی دیگری است. و این همان تضادی است که همواره اسلام بطور تاریخی، با دیگر نیروهای ضد اسلامی و مرتجعین، که تحت لوا و پوشش اسلام ماهیت کثیف و ضدمردمی خود را میپوشاندهاند، داشته است. همان اسلامی است که به قول علی (ع)، پوستین وارونهاش کرده و مصداق، کلمه حق یرُادبها الباطل، شده است. لذاست که هیچگونه انعطاف و سازشی بین ایندو نیست، و بنیاداً نیز نمیتواند باشد. در غیر اینصورت، بایستی در اسلامی هم که از طرف مقابل عنوان میشود، شک کرد. | ||
د: ما این جریان را تهدید و تضاد اصلی درونی تمام جریانهائی میدانیم که تحت عنوان اسلام مبارزه میکنند. چراکه میدانیم این جریان اپورتونیستی چپنما، بطور زودرس موجب بروز یک جریان راست ارتجاعی شده است. توجه داریم که فیالواقع یک جنبش اسلامی بیشتر وجود ندارد، ولی در فرهنگ روز | د: ما این جریان را تهدید و تضاد اصلی درونی تمام جریانهائی میدانیم که تحت عنوان اسلام مبارزه میکنند. چراکه میدانیم این جریان اپورتونیستی چپنما، بطور زودرس موجب بروز یک جریان راست ارتجاعی شده است. توجه داریم که فیالواقع یک جنبش اسلامی بیشتر وجود ندارد، ولی در فرهنگ روز ازکلمه اسلام برای جریانهای طرفدار سرمایهداری و حتی ارتجاعی، بهعمد و غیر عمد استفاده میشود: | ||
تذکر: توجه داریم که اگر در مسیر رشد طبیعی جریان راست بروز میکرد، چهبسا چندان قوی نبود. نتیجه اینکه، لطمات زیادی از قبل این جریان راست، متوجّه جنبش خواهد بود، که مسئول آن در درجه اوّل جریان اپورتونیستی چپنما میباشد. هدف از این تذکر روشن کردن این نکته است، که در رابطه با جریان راست، تأثیر و مسئولیت جریان اپورتونیستی تنها در تسریع زمانی ظهور آن خلاصه نمیشود، بلکه این جریان در ابعاد کیفی آن نیز دخیل است.] | تذکر: توجه داریم که اگر در مسیر رشد طبیعی جریان راست بروز میکرد، چهبسا چندان قوی نبود. نتیجه اینکه، لطمات زیادی از قبل این جریان راست، متوجّه جنبش خواهد بود، که مسئول آن در درجه اوّل جریان اپورتونیستی چپنما میباشد. هدف از این تذکر روشن کردن این نکته است، که در رابطه با جریان راست، تأثیر و مسئولیت جریان اپورتونیستی تنها در تسریع زمانی ظهور آن خلاصه نمیشود، بلکه این جریان در ابعاد کیفی آن نیز دخیل است.] | ||
در بخشي از اين كتاب دلايل ماركسيست شدن برخي افراد سازمان مجاهدین نیز که روند تسلط جریان اپورتونیستی را تکمیل کرده است آورده شده است: | |||
==== دلايل ماركسيست شدن برخي افراد سازمان مجاهدین خلق ایران ==== | ==== دلايل ماركسيست شدن برخي افراد سازمان مجاهدین خلق ایران ==== | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
1ـ جاذبه ماركسيسم براي روشنفكران | 1ـ جاذبه ماركسيسم براي روشنفكران | ||
مارکسیسم در کادر جنبش جهانی ضد استثماری و ضد امپریالیستی، بخاطر داشتن مواضع انقلابی ونیز بلحاظ رشد فرهنگ وتئوریهای مدوّن آن سطح وسیع، و بویژه به عهده گرفتن رسالت دفاع از طبقه کارگر، حائز مقام و اعتبار خاصی شده است؛ درصورتیکه، بدلیل عملکرد ارتجاعی بسیاری از مدّعیانش، در سطح جهانی مارک ارتجاع خورده، و ضربات شدیدی به | مارکسیسم در کادر جنبش جهانی ضد استثماری و ضد امپریالیستی، بخاطر داشتن مواضع انقلابی ونیز بلحاظ رشد فرهنگ وتئوریهای مدوّن آن سطح وسیع، و بویژه به عهده گرفتن رسالت دفاع از طبقه کارگر، حائز مقام و اعتبار خاصی شده است؛ درصورتیکه، بدلیل عملکرد ارتجاعی بسیاری از مدّعیانش، در سطح جهانی مارک ارتجاع خورده، و ضربات شدیدی به وجهه آن وارد آمده است. در اینجاست که روشن میشود، ارج و اعتبار موّحدین انقلابی، که در برابر این گرایش خودبهخودی مقاومت کرده، و با تحمّل تمام پیچیدگیها و اشکالات تحقیقاتی و مارکهای مختلف ذهنیت انقلابی خود را در کادر توحیدی میپرورند تا چه حدّ است. | ||
2-تکمیل نشدن کار ایدئولوژی | 2-تکمیل نشدن کار ایدئولوژی | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
سازمان با تحلیل و بررسی مبارزات گذشته، اشکال اساسی و ضعف عمده این مبارزات را در «پیچیده بودن امر مبارزه ازیکطرف و سادهاندیشی مبارزین از طرف دیگر» تشخیص داد. لذا مبرمترین وظیفه خود را درمرحلة اول، تربیت کادرهای همه جانبه و بخصوص ایدئولوژیک قرارداد، ومی بینیم که بعد از مشروطه این اولین سازمان مخفی _انقلابی است، که موفق شده شش سال مداوم کار تئوریک بکند. این کار، ازآنجاکه برمبنای اعتقاد به مبارزة مسلحانه (به علّت حاکمیت خفقان و دیکتاتوری، و وجود تور پلیسی) و به شکل مخفی صورت گرفته است؛ لذا در کنار پرداختن به مسائل تئوریک (و در رأس آنها مسائل ایدئولوژیک)، به مسائل دیگری هم از قبیل: تشخیص تضاد اصلی، تدوین استراتژی و...، سازماندهی و برخورد قاطع با مسائل افراد و حل آنها، رفتن به فلسطین، مسأله هواپیما و...نیز مواجه بوده، که بالّطبع این مسائل مقدار زیادی از انرژی سازمان را بخود اختصاص دادهاند. | سازمان با تحلیل و بررسی مبارزات گذشته، اشکال اساسی و ضعف عمده این مبارزات را در «پیچیده بودن امر مبارزه ازیکطرف و سادهاندیشی مبارزین از طرف دیگر» تشخیص داد. لذا مبرمترین وظیفه خود را درمرحلة اول، تربیت کادرهای همه جانبه و بخصوص ایدئولوژیک قرارداد، ومی بینیم که بعد از مشروطه این اولین سازمان مخفی _انقلابی است، که موفق شده شش سال مداوم کار تئوریک بکند. این کار، ازآنجاکه برمبنای اعتقاد به مبارزة مسلحانه (به علّت حاکمیت خفقان و دیکتاتوری، و وجود تور پلیسی) و به شکل مخفی صورت گرفته است؛ لذا در کنار پرداختن به مسائل تئوریک (و در رأس آنها مسائل ایدئولوژیک)، به مسائل دیگری هم از قبیل: تشخیص تضاد اصلی، تدوین استراتژی و...، سازماندهی و برخورد قاطع با مسائل افراد و حل آنها، رفتن به فلسطین، مسأله هواپیما و...نیز مواجه بوده، که بالّطبع این مسائل مقدار زیادی از انرژی سازمان را بخود اختصاص دادهاند. | ||
از طرف دیگر شیوه سازماندهی مخفی، به علت شرایط سخت امنیتی و جو بالای پلیسی، دینامیسم و تحرّک روابط، و درنتیجه سرعت گردش امور و حل مسائل را، کم میکرد. باین دلیل، سازمان علیرغم | از طرف دیگر شیوه سازماندهی مخفی، به علت شرایط سخت امنیتی و جو بالای پلیسی، دینامیسم و تحرّک روابط، و درنتیجه سرعت گردش امور و حل مسائل را، کم میکرد. باین دلیل، سازمان علیرغم موفقیتهایی که در این زمینه بدست آورد، نتوانست بهاندازه کافی کادرهای همهجانبه و بخصوص ایدئولوژیک، در این فاصله تربیت کند.درنتیجه بعد ازضربة شهریور 50، که عناصر مسلّط به نقطهنظرهای ایدئولوژیک سازمان اکثراً دستگیر شدند، کیفیت سازمانی پائین آمد، و زمینة ایجاد بعضی ابهامات فراهم شد. همینطور زندان هائیکه که از کیفیت سازمانی پائینی بلحاظ ایدئولوژیک برخوردار بودند، از حل مسائل عاجز میماندند؛ نمونه بارز این جریان زندان شیراز میباشد. | ||
4- آموزش ندادن دستاوردها و تعلیمات ایدئولوژیک در سطح وسیعی از کادرها بطور مکفی] | 4- آموزش ندادن دستاوردها و تعلیمات ایدئولوژیک در سطح وسیعی از کادرها بطور مکفی] | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
5- بی توجّهی به کیفّیت نسبت به کمیت | 5- بی توجّهی به کیفّیت نسبت به کمیت | ||
این علّت نیز، بمثابة بخشی از همان علت سوم وفی الواقع معلول آن است. ولی بدلیل اهمیت آن و برای تأکید بیشتر روی آن بعلّت نقشی که | این علّت نیز، بمثابة بخشی از همان علت سوم وفی الواقع معلول آن است. ولی بدلیل اهمیت آن و برای تأکید بیشتر روی آن بعلّت نقشی که درآینده حرکت سازمان دارد، بطور جداگانه نیز قابلطرح است؛ چرا که بروز آن درگذشته، ارتباط نزدیکی بابی تجربگی و ناپختگی سازمان دارد. | ||
6- ضربة شهریور 50، وازدست رفتن اکثریت قریب باتّفاق کادرهای ذیصلاح، بخصوص درزمینة ایدئولوژی] | 6- ضربة شهریور 50، وازدست رفتن اکثریت قریب باتّفاق کادرهای ذیصلاح، بخصوص درزمینة ایدئولوژی] | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۳۵: | ||
در سال 47 که سازمان کار روی استراتژی را شروع میکند، بنا بدلائل بالا و بخصوص ذهنیت نسبت به عمل (که این خود از عدم حل صحیح تضّاد بین تئوری و عمل ناشی میشود)، بسوی عمل بزرگ گرایش پیدامی کند، و تقریباً از سال 48 ببعد، اکثر نیروهای خود را صرف آماده شدن برای عمل بزرگ میکند، که این خود بمعنی عقب افتادن از شرایط است (چون نیروی خود را عمدتاً در این زمینه صرف میکند، بنابراین فرصت جمعبندی مداوم از شرایط و تطبیق با آن رانمی یابد.) بطور یکه با تحولاّت سال 49 و 50 در جامعه (جریان سیاهکل، دستگیری فدائیان،...کلاً بالا رفتن جوّ پلیسی در جامعه)، نمیتواند خود را کاملاً با شرایط تطبیق دهد؛ لذا در حال گذار از شکل سیاسی به سیاسی _نظامی، و آمادگی برای شروع از عمل بزرگ است، که ضربه میخورد. ابعاد این ضربه، که خود معلول نداشتن سازماندهی مناسب برای ورود بمرحلة عمل نظامی است، تا آنجا گسترش پیدامی کند که تقریباً تمام کادرهای ایدئولوژیک ازصحنة عمل خارج میشوند (یا شهید میشوند و یا بزندان میافتند.) | در سال 47 که سازمان کار روی استراتژی را شروع میکند، بنا بدلائل بالا و بخصوص ذهنیت نسبت به عمل (که این خود از عدم حل صحیح تضّاد بین تئوری و عمل ناشی میشود)، بسوی عمل بزرگ گرایش پیدامی کند، و تقریباً از سال 48 ببعد، اکثر نیروهای خود را صرف آماده شدن برای عمل بزرگ میکند، که این خود بمعنی عقب افتادن از شرایط است (چون نیروی خود را عمدتاً در این زمینه صرف میکند، بنابراین فرصت جمعبندی مداوم از شرایط و تطبیق با آن رانمی یابد.) بطور یکه با تحولاّت سال 49 و 50 در جامعه (جریان سیاهکل، دستگیری فدائیان،...کلاً بالا رفتن جوّ پلیسی در جامعه)، نمیتواند خود را کاملاً با شرایط تطبیق دهد؛ لذا در حال گذار از شکل سیاسی به سیاسی _نظامی، و آمادگی برای شروع از عمل بزرگ است، که ضربه میخورد. ابعاد این ضربه، که خود معلول نداشتن سازماندهی مناسب برای ورود بمرحلة عمل نظامی است، تا آنجا گسترش پیدامی کند که تقریباً تمام کادرهای ایدئولوژیک ازصحنة عمل خارج میشوند (یا شهید میشوند و یا بزندان میافتند.) | ||
لازم است یادآوری کنیم، که نبایستی از عدم حل صحیح تضّاد بین تئوری و عمل، برداشت یکجانبه و مکانیکی داشت، یعنی اینطور تصوّر کنیم که ماقبل از 50 کار تئوریک زیاد کردهایم، پس حالا باید | لازم است یادآوری کنیم، که نبایستی از عدم حل صحیح تضّاد بین تئوری و عمل، برداشت یکجانبه و مکانیکی داشت، یعنی اینطور تصوّر کنیم که ماقبل از 50 کار تئوریک زیاد کردهایم، پس حالا باید بدنبال عمل برویم یا بالعکس. زیرا اگر ما به رابطه دیالکتیکی تئوری و عمل توجّه داشته باشیم، درخواهیم یافت که :«تئوری درجریان عمل انقلابی است که تدوین می شود » و «عمل انقلابی »بدون «تئوری عمل » بمنزله نتیجه و حاصل جمع دو عامل به ترتیب زیراست: | ||
* '''الف ذهنیت نسبت به عمل.''' | * '''الف ذهنیت نسبت به عمل.''' | ||
* '''ب- تکمیل نشدن کار ایدئولوژی و پیاده نشدن آن در سطح وسیعی از کادرها و ایجاد نشدن حصارها و مرزبندیهای مدون ایدئولوژیک.''' | * '''ب- تکمیل نشدن کار ایدئولوژی و پیاده نشدن آن در سطح وسیعی از کادرها و ایجاد نشدن حصارها و مرزبندیهای مدون ایدئولوژیک.''' | ||
روشن است که ضربة شهریور و بخصوص گستردگی ابعاد آن، اساساً معلول عامل الف میباشد، ولی تحلیلی که در این رابطه، بلافاصله بعد ازضربة 50(و در آتمسفر نامساعد آن روز). از وضعیت کل سازمان و نقائص و تضادهای آن به عمل آمد، تحلیلی یکجانبه و یکبعدی بود. بدین معنی که در آن تحلیل، نهتنها ارزشها و دستاوردهای گرانقدر سازمان بفراموشی سپرده شد (بدلیل آثار منفی و خود | روشن است که ضربة شهریور و بخصوص گستردگی ابعاد آن، اساساً معلول عامل الف میباشد، ولی تحلیلی که در این رابطه، بلافاصله بعد ازضربة 50(و در آتمسفر نامساعد آن روز). از وضعیت کل سازمان و نقائص و تضادهای آن به عمل آمد، تحلیلی یکجانبه و یکبعدی بود. بدین معنی که در آن تحلیل، نهتنها ارزشها و دستاوردهای گرانقدر سازمان بفراموشی سپرده شد (بدلیل آثار منفی و خود بخودی ناشی ازضربة شهریور)، بلکه نتایج عملگرایانهای نیز ببار آورد. بهعبارتدیگر در اهمیت «ذهنیت نسبت به عمل»، یا «دوری از عمل» درکلّ حیات سازمانی غلّو گردید، و خلاصه اهّمیت تقریباً مطلق پیدا کرد. بنحوی که کار تئوریک و در صدر آن کار ایدئولوژیک تا حدودی بفراموشی سپرده شد (که درسطور بعدی توضیح خواهیم داد)، و این بنوبه خود طبعاً زمینه را برای وارد شدن ضربه بعدی (ضربه اپورتونیستها در سال 54) آماده کرد. | ||
درصورتیکه، اگر ما بد نبال ضربة 50 موفق میشدیم، تضّاد بین تئوری و عمل را بطور دیالکتیکی | درصورتیکه، اگر ما بد نبال ضربة 50 موفق میشدیم، تضّاد بین تئوری و عمل را بطور دیالکتیکی و بنحو متناسب حل کنیم، دیگر از آثار و عواقب تحلیل یکجانبه مزبور، که نقص دور بودن و ذهنی بودن نسبت بعمل را میدید، ولی اهمیت تئوری را درکلّ حیات تشکیلاتی ما چنانکه باید بها نمیداد، در امان میماندیم. قابل توجه است که ضعف و یکجانبگی تحلیل مزبور، در آن موقع (بعد ازضربة شهریور) هیچ نمودی نداشت، امّا بعداً متظاهر شده و آثار زیانبار خود را آشکار ساخت. | ||
7- عمل زدگی | 7- عمل زدگی | ||
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۶: | ||
بر اساس تحلیلی که ازضربة 50 بهعملآمده بود، علّت اصلی ضربه «کار زیاد تئوریک»، و دور بودن از عمل (نظامی)، تشخیص دادهشده بود. سپس در اثر یک برخورد ساده و مکانیکی با حلّ این تضاد (آنچنانکه فوقاً تشریح شد)، که خود عمدتاً تحت تأثیر شرایط و متأثر از جّو بعد از ضربه بود، سازمان به عمل زدگی دچار شد. | بر اساس تحلیلی که ازضربة 50 بهعملآمده بود، علّت اصلی ضربه «کار زیاد تئوریک»، و دور بودن از عمل (نظامی)، تشخیص دادهشده بود. سپس در اثر یک برخورد ساده و مکانیکی با حلّ این تضاد (آنچنانکه فوقاً تشریح شد)، که خود عمدتاً تحت تأثیر شرایط و متأثر از جّو بعد از ضربه بود، سازمان به عمل زدگی دچار شد. | ||
یعنی اینکه قسمت اعظم انرژی سازمان، به «عمل»(آنهم به عمل نظامی) اختصاص یافت و در مقابل، بکار «تئوریک» و «آموزش تعلیمات و دستاوردها» کمبها داده شد. درحالیکه این هر دو تواماً و دریک رابطة تنگاتنگ و ارگانیک با یکدیگر مفهوم پیدا میکنند. | یعنی اینکه قسمت اعظم انرژی سازمان، به «عمل» (آنهم به عمل نظامی) اختصاص یافت و در مقابل، بکار «تئوریک» و «آموزش تعلیمات و دستاوردها» کمبها داده شد. درحالیکه این هر دو تواماً و دریک رابطة تنگاتنگ و ارگانیک با یکدیگر مفهوم پیدا میکنند. | ||
8-بی توجّهی به نقش عامل ایدئولوژیک درحرکت سازمان ،که | 8-بی توجّهی به نقش عامل ایدئولوژیک درحرکت سازمان ،که در اشکال زیر نمود یافت: | ||
9 الف | 9 الف – ترک تعلیمات سازمان. | ||
9 ب – دنبال نکردن کار ایدئولوژی (این عامل که خود ازعملزدگی ناشی میشود، که با توجّه به نقش ایدئولوژی در سازمان، اهمیت ویژهای دارد) | 9 ب – دنبال نکردن کار ایدئولوژی (این عامل که خود ازعملزدگی ناشی میشود، که با توجّه به نقش ایدئولوژی در سازمان، اهمیت ویژهای دارد) | ||
خط ۱۶۰: | خط ۱۶۰: | ||
10-اپورتونیسم | 10-اپورتونیسم | ||
باهمة دلایلی که در بالا گفته شد بازهم این ضعفها باعث نمیشود، که سازمان به این نحو متلاشی و بهاصطلاح مارکسیست! شود. نقش تعیینکننده | باهمة دلایلی که در بالا گفته شد بازهم این ضعفها باعث نمیشود، که سازمان به این نحو متلاشی و بهاصطلاح مارکسیست! شود. نقش تعیینکننده را دراین تلاشی، اپورتونیسم چپنما بعهده دارد. چراکه علیرغم این ضعفها، بادّعای خود اپورتونیستها 50 درصد از کادرها درین باصطلاح تغییر ایدئولوژی! تصفیه شده (اخراج از سازمان) و از این گذشته، با آن شیوههای غیرانسانی و غیرانقلابی (ترور مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف و لو دادن بسیاری و ...) به حلّ تضّادهای درونی خلق میپردازند. همانطور که باز بودن در منزل (که امکان دزدی را تسهیل میکند)،بهیچوجه عمل خلاف دزد را توجیه نمیکند. پس عملکرد عامل اپورتونیسم و خیانت به سازمان است که بصورت عامل تعیینکننده تلاشی آنرا فعلیت میبخشد، و بهمین دلیل اپورتونیستها مسوٴول اصلی این تلاشی هستند. زیرا همین سازمان، با یک رهبری صحیح و متعادل (علیرغم وجود همه این ضعفها)، روی خط صحیح حرکت میکرد | ||
<references /> | <references /> |
ویرایش