فروزان عبدی: تفاوت میان نسخه‌ها

۴٬۵۴۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۹ اکتبر ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۴: خط ۳۴:
پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ به هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران پرداخت و در و در زمینه‌های مختلف در این سازمان فعالیت می‌کرد. بعداز تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به جرم هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر و به زندان اوین منتقل شد.
پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ به هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران پرداخت و در و در زمینه‌های مختلف در این سازمان فعالیت می‌کرد. بعداز تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به جرم هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر و به زندان اوین منتقل شد.


==  دفاعیات ==
از دفاعیات فروزان عبدی  اطلاعی در دست نیست. بستگان  قتل عام شدگان ۶۷ از جمله فروزان عبدی درنامه خود یادآورمی شوند که به عزیزان‌شان در دادگاه فرصت دفاع داده نشد. در همین نامه، در پاسخ این اتهام که زندانیان با اعضاء مسلح سازمان مجاهدین خلق در حمله به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی همکاری داشته اند چنین آمده که این ادعا‌ها "با توجه به اوضاعی که در زندان ها حاکم بوده، به طور کلی باطل است، چرا که فرزندان ما در سخت ترین شرایط به سر می بردند، ملاقاتهای پانزده روز یک بار آن هم به مدت ده دقیقه از پشت شیشه و به وسیله تلفن و محرومیت اینان از داشتن هرگونه وسیله ارتباط با خارج زندان، که ما آن را در هفت سال اخیر تجربه کرده‌ایم، حقانیت ادعای ما را به اثبات می رساند."
== زندان ==
== زندان ==
=== خاطرات زندان ===
=== خاطرات زندان ===
'''مینا انتظاری- سایت عصرنو'''
'''کاپیتان فروزان عبدی'''
'''کاپیتان فروزان عبدی'''


بهار سال ۱۳۶۵ بود که بصورت تنبیهی دوباره از زندان قزل حصار به زندان مخوف اوین منتقل می‌شدیم. دور جدید سرکوب از اواخر زمستان ۶۴ شروع شده بود که متعاقبآ و قبل از ما چند سری ۲۰–۳۰ نفره از یارانمان را از بندهای زنان قزل حصار برای اِعمال فشار و تنبیه بیشتر به زندان اوین منتقل کرده بودند. بعد از ۵ سال تحمل درد و رنج و حبس و حرمان در زندانهای رژیم آخوندی گویی این جابجایی‌ها و فشار و سرکوب‌های مستمر هیچ نقطه پایان و انتهائی نداشت.
بهار سال ۱۳۶۵ بود که بصورت تنبیهی دوباره از زندان قزل حصار به زندان مخوف اوین منتقل می‌شدیم. دور جدید سرکوب از اواخر زمستان ۶۴ شروع شده بود که متعاقبآ و قبل از ما چند سری ۲۰–۳۰ نفره از یارانمان را از بندهای زنان قزل حصار برای اِعمال فشار و تنبیه بیشتر به زندان اوین منتقل کرده بودند. بعد از ۵ سال تحمل درد و رنج و حبس و حرمان در زندانهای رژیم آخوندی گویی این جابجایی‌ها و فشار و سرکوب‌های مستمر هیچ نقطه پایان و انتهائی نداشت.


بهرحال در یک دسته ۲۵–۲۰ نفره به بند ۱ پائین زندان اوین منتقل شدیم… بعداز انجام کارهای اولیه تعیین اتاق و جا و مکان و استقرار وسایل در اولین فرصت به حیاط و هواخوری بند رفتیم تا عزیزانی را که زودتر از ما به بند بالا (طبقه دوم) منتقل شده و در اطاقهای دربسته محبوس بودند ببینیم
به هرحال در یک دسته ۲۵–۲۰ نفره به بند ۱ پائین زندان اوین منتقل شدیم… بعداز انجام کارهای اولیه تعیین اتاق و جا و مکان و استقرار وسایل در اولین فرصت به حیاط و هواخوری بند رفتیم تا عزیزانی را که زودتر از ما به بند بالا (طبقه دوم) منتقل شده و در اطاقهای دربسته محبوس بودند ببینیم


... همبندان عزیزمان را می‌دیدیم که در طبقه بالا و از پشت پنجره‌های رنگ و رو رفته از سر و کول هم بالا می‌رفتند و با لبخند و بوسه برایمان دست تکان می‌دادند… سودابه منصوری، اعظم (شهربانو) عطاری، مژگان سربی، سپیده زرگر … و در بالای سر آنها یکدفعه فروزان عبدی را دیدم مثل همیشه با لبخندی زیبا و دوست داشتنی و متانتی بیاد ماندنی.
... همبندان عزیزمان را می‌دیدیم که در طبقه بالا و از پشت پنجره‌های رنگ و رو رفته از سر و کول هم بالا می‌رفتند و با لبخند و بوسه برایمان دست تکان می‌دادند… سودابه منصوری، اعظم (شهربانو) عطاری، مژگان سربی، سپیده زرگر … و در بالای سر آنها یکدفعه فروزان عبدی را دیدم مثل همیشه با لبخندی زیبا و دوست داشتنی و متانتی بیاد ماندنی.
خط ۷۱: خط ۷۱:
پائیز سال ۶۶ بود که بدنبال تغییرات و جابجایی‌های گسترده داخل زندان، کارگزاران رژیم تقریبآ تمامی زنان زندانی سیاسی موجود در تهران را در بندهای سه‌گانه اوین معروف به سالن ۱، ۲، و ۳ متمرکز کردند و ما با فروزان در سالن ۳ همبند بودیم. نوروز ۶۷ را در حالی در زندان و در شرایط اسارت جشن می‌گرفتیم که روحیه بچه‌ها از همیشه بالاتر بود… حول و حوش همان ایام بود که فروزان را بهمراه جمع دیگری از بچه‌های ملی کش بند به سالن ۱ که اتاقهای در بسته داشت منتقل کردند…
پائیز سال ۶۶ بود که بدنبال تغییرات و جابجایی‌های گسترده داخل زندان، کارگزاران رژیم تقریبآ تمامی زنان زندانی سیاسی موجود در تهران را در بندهای سه‌گانه اوین معروف به سالن ۱، ۲، و ۳ متمرکز کردند و ما با فروزان در سالن ۳ همبند بودیم. نوروز ۶۷ را در حالی در زندان و در شرایط اسارت جشن می‌گرفتیم که روحیه بچه‌ها از همیشه بالاتر بود… حول و حوش همان ایام بود که فروزان را بهمراه جمع دیگری از بچه‌های ملی کش بند به سالن ۱ که اتاقهای در بسته داشت منتقل کردند…


'''با قامتی افراشته بر فراز سکوی اعدام'''[ویرایش | ویرایش مبدأ]
خاطره یکی از همبندیان فروزان عبدی در زندان، پیش از اعدام-خاطره ای از همزیستی با بهائیان در زندان <blockquote>در کنار ده‌ها مقررات نفس‌گیر، نجس و پاکی هم شده بود قانون مقدس، که طفره رفتن از آن کار ساده‌ای نبود. تواب‌ها با وسواس تمام می‌کوشیدند که پاک بمانند و مقررات جدایی را هر روز تنگ‌تر می‌کردند. این مقررات بی‌شباهت به قوانین آپارتاید نبود که در باره‌اش خوانده بودیم.</blockquote><blockquote>مثلاً ما حق نداشتیم به اتاق مسلمان‌ها وارد شویم. اگر اتاق ما «کافرها» با مسلمانان مشترک بود، ما از بعضی کارهای روزمره محروم بودیم. ظرف‌مان را از بقیه جدا می‌کردند. ما حق نداشتیم در ظرفشویی جمعی یا تقسیم غذا شرکت کنیم.</blockquote><blockquote>ما مجاز بودیم فقط کارهای «خشک» را انجام دهیم مثل جارو کردن. در روزهایی که آب حمام گرم می شد، ما را نوبت آخر می‌گذاشتند و آب سرد نصیب ما می‌شد. مسلمان‌های دوآتشه هنگام وضو یا بعد از وضو اگر به ما برمی‌خوردند، خودشان را جمع کرده و کنار می کشیدند. حالت آن‌ها گاه آنقدر مضحک می‌شد که مایه خنده ما می‌شد. مثل لاک‌پشتی می‌شدند که خود را در لاکش جمع می‌کند.</blockquote><blockquote>مضحک بودن این نمایش‌ها، اما جنبه فاجعه آن را نمی‌پوشاند. هر روز جروبحث بود و دعوا. گاه جوان‌ترها که دلشان لک می‌زد برای دست انداختن این تواب‌های دوآتشه، موقع وضو گرفتن آن‌ها می‌رفتند در روشویی و کنار دست آن‌ها دست و رو می‌شستند.</blockquote><blockquote>این کارها البته نوعی مقاومت بود و بهایش هم سنگین. این را هم بگویم که همه زندانیان مسلمان مجاهد، این مرز نجس و پاکی را قبول نداشتند و به آن عمل نمی‌کردند اما صراحت دادن به موضع خود به ویژه در سال‌های زمامداری اسدالله لاجوردی کاری بود پرخطر.</blockquote>'''با قامتی افراشته بر فراز سکوی اعدام'''[ویرایش | ویرایش مبدأ]


در قتل‌عام هولناک و جنایتکارانه تابستان ۶۷ تمامی زنان زندانی مجاهد خلق در سالن ۱ و سالن ۳ و بسیاری هم از سالن ۲ اوین بدار آویخته شدند. هر چند تا کنون اطلاعات بسیار اندک و ناقصی از جزئیات و چگونگی این کشتار بزرگ بخصوص در بند زنان توسط دوستان همبند و جان بدربردگان این قتل‌عام بازگو شده ولی در مورد فروزان بطور خاص می‌دانیم که کاپیتان محبوب ما در زمره عاشقان شرزه ایی بود که اواسط مرداد ماه با قامتی افراشته بر فراز سکوی اعدام، طناب دار این مدال افتخار دفاع از آزادی و حقوق زنان در پیکار با ارتجاع حاکم را به گردن آویخت و جاودانه شد و برای همیشه در قلوب خلق محبوبش آرام گرفت.
در قتل‌عام هولناک و جنایتکارانه تابستان ۶۷ تمامی زنان زندانی مجاهد خلق در سالن ۱ و سالن ۳ و بسیاری هم از سالن ۲ اوین بدار آویخته شدند. هر چند تا کنون اطلاعات بسیار اندک و ناقصی از جزئیات و چگونگی این کشتار بزرگ بخصوص در بند زنان توسط دوستان همبند و جان بدربردگان این قتل‌عام بازگو شده ولی در مورد فروزان بطور خاص می‌دانیم که کاپیتان محبوب ما در زمره عاشقان شرزه ایی بود که اواسط مرداد ماه با قامتی افراشته بر فراز سکوی اعدام، طناب دار این مدال افتخار دفاع از آزادی و حقوق زنان در پیکار با ارتجاع حاکم را به گردن آویخت و جاودانه شد و برای همیشه در قلوب خلق محبوبش آرام گرفت.
خط ۹۲: خط ۹۲:


== درگذشت ==
== درگذشت ==
وقتی فروزان عبدی _قهرمان تیم ملی والیبال زنان_ را برای اعدام صدا کردند، در حالی که می‌دانست برای اعدام می‌رود و مانند همیشه می‌خندید و شوخی می‌کرد، گفت بچه‌ها، از دستمان خسته شدند می‌خواهند آزادمان کنند نگران نباشید.
فروزان عبدی در دادگاه به ۵ سال زندان محکوم شد ولی پس از اتمام دوره محکومیت ۲سال اضافه در زندان نگه داشته شد و در [[اعدام زندانیان سیاسی (تابستان ۱۳۶۷)]] معروف به قتل‌عام ۶۷ اعدام گردید.
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
۱٬۰۴۸

ویرایش