۹۷۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
== زندان == | == زندان == | ||
=== خاطرات زندان === | === خاطرات زندان === | ||
بهار سال ۱۳۶۵ بود که بصورت تنبیهی دوباره از زندان قزل حصار به زندان مخوف اوین منتقل میشدیم. دور جدید سرکوب از اواخر زمستان ۶۴ شروع شده بود که متعاقبآ و قبل از ما چند سری ۲۰–۳۰ نفره از یارانمان را از بندهای زنان قزل حصار برای اِعمال فشار و تنبیه بیشتر به زندان اوین منتقل کرده بودند. بعد از ۵ سال تحمل درد و رنج و حبس و حرمان در زندانهای رژیم آخوندی گویی این جابجاییها و فشار و سرکوبهای مستمر هیچ نقطه پایان و انتهائی نداشت. | بهار سال ۱۳۶۵ بود که بصورت تنبیهی دوباره از زندان قزل حصار به زندان مخوف اوین منتقل میشدیم. دور جدید سرکوب از اواخر زمستان ۶۴ شروع شده بود که متعاقبآ و قبل از ما چند سری ۲۰–۳۰ نفره از یارانمان را از بندهای زنان قزل حصار برای اِعمال فشار و تنبیه بیشتر به زندان اوین منتقل کرده بودند. بعد از ۵ سال تحمل درد و رنج و حبس و حرمان در زندانهای رژیم آخوندی گویی این جابجاییها و فشار و سرکوبهای مستمر هیچ نقطه پایان و انتهائی نداشت. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۳: | ||
حدوداً تابستان سال ۶۵ بود که نام تعدادی از زندانیانی را که حکم پنج سال زندان آنان به اتمام رسیده بود متناوبآ برای بازجویی میخواندند و ازآن جمله بچههایی مثل فروزان عبدی، سپیده زرگر، ناهید (فاطمه) تحصیلی … بودند که برای آزادی پیش شرط مصاحبه ویدیویی و محکوم کردن مجاهدین را ازآنها طلب میکردند که تقریبآ همهٔ آن بچهها جواب رد داده بودند و نهایتاً مسئولین زندان و دادستانی حتی به یک تعهدنامه کتبی و فرمالیستی مبنی بر عدم فعالیت سیاسی بعد از آزادی نیز رضایت داده بودند که بچهها زیر بار آن هم نرفته بودند و در آخر آنها را با ناسزا و توهین و تهدید به بند برگرداندند. بدین ترتیب فروزان نیز به جمع زندانیان ملی کش بند اضافه شد. | حدوداً تابستان سال ۶۵ بود که نام تعدادی از زندانیانی را که حکم پنج سال زندان آنان به اتمام رسیده بود متناوبآ برای بازجویی میخواندند و ازآن جمله بچههایی مثل فروزان عبدی، سپیده زرگر، ناهید (فاطمه) تحصیلی … بودند که برای آزادی پیش شرط مصاحبه ویدیویی و محکوم کردن مجاهدین را ازآنها طلب میکردند که تقریبآ همهٔ آن بچهها جواب رد داده بودند و نهایتاً مسئولین زندان و دادستانی حتی به یک تعهدنامه کتبی و فرمالیستی مبنی بر عدم فعالیت سیاسی بعد از آزادی نیز رضایت داده بودند که بچهها زیر بار آن هم نرفته بودند و در آخر آنها را با ناسزا و توهین و تهدید به بند برگرداندند. بدین ترتیب فروزان نیز به جمع زندانیان ملی کش بند اضافه شد. | ||
=== در زمره مقاومترین و محبوبترین زندانیان سیاسی === | |||
طی سالهای ۶۷–۶۵ همچون سالهای قبل از آن، فروزان در زمره مقاومترین و محبوبترین زندانیان سیاسی مجاهد خلق بود و در تمامی حرکتهای جمعی و اصولی زندانیان رو در روی رژیم، در هر بندی و تحت هر شرایطی و با هر ریسکی مسئولانه شرکت میکرد و البته خود همیشه جلودار بود ودر خط مقدم قرار میگرفت. هرجا او بود شادی بود و امید به زندگی، عشق بود و محبت به همبند و هم زنجیر، و البته ایستادگی بود و مقاومت در مقابل دژخیم و رژیم. برای او خمودی و افسردگی کلماتی بودند بی مفهوم. در هر شرایطی پیشتاز و بانی براه انداختن مطالعات جمعی، ورزش جمعی و بخصوص تمرین و مسابقه والیبال و ایجاد شور و نشاط در بین بچههای بند بود که البته هرکدام ازاین تحرکات و فعالیتها از دید و نظر دشمن ضد بشری تحت عنوان «روابط و تشکیلات منافقین در زندان» گناه و جرمی بزرگ و نابخشودنی محسوب میشد … حتی در شرایط محرومیت کامل اگر توپی هم در کار نبود نگاهی به دور و بر خود میکرد و با جمعآوری چند تکه پارچه و به بهم پیچیدن آنها ظاهراً توپی درست میکرد و بچهها را برای بازی راه میانداخت. | طی سالهای ۶۷–۶۵ همچون سالهای قبل از آن، فروزان در زمره مقاومترین و محبوبترین زندانیان سیاسی مجاهد خلق بود و در تمامی حرکتهای جمعی و اصولی زندانیان رو در روی رژیم، در هر بندی و تحت هر شرایطی و با هر ریسکی مسئولانه شرکت میکرد و البته خود همیشه جلودار بود ودر خط مقدم قرار میگرفت. هرجا او بود شادی بود و امید به زندگی، عشق بود و محبت به همبند و هم زنجیر، و البته ایستادگی بود و مقاومت در مقابل دژخیم و رژیم. برای او خمودی و افسردگی کلماتی بودند بی مفهوم. در هر شرایطی پیشتاز و بانی براه انداختن مطالعات جمعی، ورزش جمعی و بخصوص تمرین و مسابقه والیبال و ایجاد شور و نشاط در بین بچههای بند بود که البته هرکدام ازاین تحرکات و فعالیتها از دید و نظر دشمن ضد بشری تحت عنوان «روابط و تشکیلات منافقین در زندان» گناه و جرمی بزرگ و نابخشودنی محسوب میشد … حتی در شرایط محرومیت کامل اگر توپی هم در کار نبود نگاهی به دور و بر خود میکرد و با جمعآوری چند تکه پارچه و به بهم پیچیدن آنها ظاهراً توپی درست میکرد و بچهها را برای بازی راه میانداخت. | ||
[[پرونده:فروزان عبدی در تیم ملی بانوان ایران در مصر.jpg|جایگزین=فروزان عبدی در تیم ملی بانوان ایران در مصر|بندانگشتی|فروزان عبدی در تیم ملی بانوان ایران در مصر]] | [[پرونده:فروزان عبدی در تیم ملی بانوان ایران در مصر.jpg|جایگزین=فروزان عبدی در تیم ملی بانوان ایران در مصر|بندانگشتی|فروزان عبدی در تیم ملی بانوان ایران در مصر]] | ||
خط ۶۵: | خط ۶۲: | ||
فروزان عبدی در جوانی میان هم تیمیهایش | فروزان عبدی در جوانی میان هم تیمیهایش | ||
]] | ]] | ||
=== رابطه با افراد و جریانات سیاسی دیگر === | |||
رابطه فروزان بعنوان یک مجاهد خلق با محیط و افراد و جریانات سیاسی دیگر، فراتر از همه تفاوتهای نظری، سیاسی و رفتاری موجود، بسیار مثبت، سازنده و بلند نظرانه بود. او مورد احترام و اعتماد همه بچههای زندان بود. دوستان همبند مارکسیست ازهر گروه و با هر گرایش سیاسی، احساس نزدیکی زیادی با فروزان داشتند و احترام خاصی برای وی قائل بودند. بانوان بهایی همبند نیز خصائل والای انسانی فروزان را ستایش میکردند و او را بسیار دوست میداشتند و خلاصه هر آنکس که در مصاف با رژیم جهل و جنایت، ایستادگی میکرد فروزان را پشت و پناه خود در زندان میدانست. | رابطه فروزان بعنوان یک مجاهد خلق با محیط و افراد و جریانات سیاسی دیگر، فراتر از همه تفاوتهای نظری، سیاسی و رفتاری موجود، بسیار مثبت، سازنده و بلند نظرانه بود. او مورد احترام و اعتماد همه بچههای زندان بود. دوستان همبند مارکسیست ازهر گروه و با هر گرایش سیاسی، احساس نزدیکی زیادی با فروزان داشتند و احترام خاصی برای وی قائل بودند. بانوان بهایی همبند نیز خصائل والای انسانی فروزان را ستایش میکردند و او را بسیار دوست میداشتند و خلاصه هر آنکس که در مصاف با رژیم جهل و جنایت، ایستادگی میکرد فروزان را پشت و پناه خود در زندان میدانست. | ||
پائیز سال ۶۶ بود که بدنبال تغییرات و جابجاییهای گسترده داخل زندان، کارگزاران رژیم تقریبآ تمامی زنان زندانی سیاسی موجود در تهران را در بندهای سهگانه اوین معروف به سالن ۱، ۲، و ۳ متمرکز کردند و ما با فروزان در سالن ۳ همبند بودیم. نوروز ۶۷ را در حالی در زندان و در شرایط اسارت جشن میگرفتیم که روحیه بچهها از همیشه بالاتر بود… حول و حوش همان ایام بود که فروزان را بهمراه جمع دیگری از بچههای ملی کش بند به سالن ۱ که اتاقهای در بسته داشت منتقل کردند… | پائیز سال ۶۶ بود که بدنبال تغییرات و جابجاییهای گسترده داخل زندان، کارگزاران رژیم تقریبآ تمامی زنان زندانی سیاسی موجود در تهران را در بندهای سهگانه اوین معروف به سالن ۱، ۲، و ۳ متمرکز کردند و ما با فروزان در سالن ۳ همبند بودیم. نوروز ۶۷ را در حالی در زندان و در شرایط اسارت جشن میگرفتیم که روحیه بچهها از همیشه بالاتر بود… حول و حوش همان ایام بود که فروزان را بهمراه جمع دیگری از بچههای ملی کش بند به سالن ۱ که اتاقهای در بسته داشت منتقل کردند… | ||
خاطره یکی از همبندیان فروزان عبدی در زندان، پیش از اعدام-خاطره ای از همزیستی با بهائیان در زندان <blockquote>در کنار دهها مقررات نفسگیر، نجس و پاکی هم شده بود قانون مقدس، که طفره رفتن از آن کار سادهای نبود. توابها با وسواس تمام میکوشیدند که پاک بمانند و مقررات جدایی را هر روز تنگتر میکردند. این مقررات بیشباهت به قوانین آپارتاید نبود که در بارهاش خوانده بودیم.</blockquote><blockquote>مثلاً ما حق نداشتیم به اتاق مسلمانها وارد شویم. اگر اتاق ما «کافرها» با مسلمانان مشترک بود، ما از بعضی کارهای روزمره محروم بودیم. ظرفمان را از بقیه جدا میکردند. ما حق نداشتیم در ظرفشویی جمعی یا تقسیم غذا شرکت کنیم.</blockquote><blockquote>ما مجاز بودیم فقط کارهای «خشک» را انجام دهیم مثل جارو کردن. در روزهایی که آب حمام گرم می شد، ما را نوبت آخر میگذاشتند و آب سرد نصیب ما میشد. مسلمانهای دوآتشه هنگام وضو یا بعد از وضو اگر به ما برمیخوردند، خودشان را جمع کرده و کنار می کشیدند. حالت آنها گاه آنقدر مضحک میشد که مایه خنده ما میشد. مثل لاکپشتی میشدند که خود را در لاکش جمع میکند.</blockquote><blockquote>مضحک بودن این نمایشها، اما جنبه فاجعه آن را نمیپوشاند. هر روز جروبحث بود و دعوا. گاه جوانترها که دلشان لک میزد برای دست انداختن این توابهای دوآتشه، موقع وضو گرفتن آنها میرفتند در روشویی و کنار دست آنها دست و رو میشستند.</blockquote><blockquote>این کارها البته نوعی مقاومت بود و بهایش هم سنگین. این را هم بگویم که همه زندانیان مسلمان مجاهد، این مرز نجس و پاکی را قبول نداشتند و به آن عمل نمیکردند اما صراحت دادن به موضع خود به ویژه در سالهای زمامداری اسدالله لاجوردی کاری بود پرخطر.</blockquote> | خاطره یکی از همبندیان فروزان عبدی در زندان، پیش از اعدام-خاطره ای از همزیستی با بهائیان در زندان <blockquote>در کنار دهها مقررات نفسگیر، نجس و پاکی هم شده بود قانون مقدس، که طفره رفتن از آن کار سادهای نبود. توابها با وسواس تمام میکوشیدند که پاک بمانند و مقررات جدایی را هر روز تنگتر میکردند. این مقررات بیشباهت به قوانین آپارتاید نبود که در بارهاش خوانده بودیم.</blockquote><blockquote>مثلاً ما حق نداشتیم به اتاق مسلمانها وارد شویم. اگر اتاق ما «کافرها» با مسلمانان مشترک بود، ما از بعضی کارهای روزمره محروم بودیم. ظرفمان را از بقیه جدا میکردند. ما حق نداشتیم در ظرفشویی جمعی یا تقسیم غذا شرکت کنیم.</blockquote><blockquote>ما مجاز بودیم فقط کارهای «خشک» را انجام دهیم مثل جارو کردن. در روزهایی که آب حمام گرم می شد، ما را نوبت آخر میگذاشتند و آب سرد نصیب ما میشد. مسلمانهای دوآتشه هنگام وضو یا بعد از وضو اگر به ما برمیخوردند، خودشان را جمع کرده و کنار می کشیدند. حالت آنها گاه آنقدر مضحک میشد که مایه خنده ما میشد. مثل لاکپشتی میشدند که خود را در لاکش جمع میکند.</blockquote><blockquote>مضحک بودن این نمایشها، اما جنبه فاجعه آن را نمیپوشاند. هر روز جروبحث بود و دعوا. گاه جوانترها که دلشان لک میزد برای دست انداختن این توابهای دوآتشه، موقع وضو گرفتن آنها میرفتند در روشویی و کنار دست آنها دست و رو میشستند.</blockquote><blockquote>این کارها البته نوعی مقاومت بود و بهایش هم سنگین. این را هم بگویم که همه زندانیان مسلمان مجاهد، این مرز نجس و پاکی را قبول نداشتند و به آن عمل نمیکردند اما صراحت دادن به موضع خود به ویژه در سالهای زمامداری اسدالله لاجوردی کاری بود پرخطر.</blockquote> | ||
=== با قامتی افراشته بر فراز سکوی اعدام === | |||
در قتلعام هولناک و جنایتکارانه تابستان ۶۷ تمامی زنان زندانی مجاهد خلق در سالن ۱ و سالن ۳ و بسیاری هم از سالن ۲ اوین بدار آویخته شدند. هر چند تا کنون اطلاعات بسیار اندک و ناقصی از جزئیات و چگونگی این کشتار بزرگ بخصوص در بند زنان توسط دوستان همبند و جان بدربردگان این قتلعام بازگو شده ولی در مورد فروزان بطور خاص میدانیم که کاپیتان محبوب ما در زمره عاشقان شرزه ایی بود که اواسط مرداد ماه با قامتی افراشته بر فراز سکوی اعدام، طناب دار این مدال افتخار دفاع از آزادی و حقوق زنان در پیکار با ارتجاع حاکم را به گردن آویخت و جاودانه شد و برای همیشه در قلوب خلق محبوبش آرام گرفت. | در قتلعام هولناک و جنایتکارانه تابستان ۶۷ تمامی زنان زندانی مجاهد خلق در سالن ۱ و سالن ۳ و بسیاری هم از سالن ۲ اوین بدار آویخته شدند. هر چند تا کنون اطلاعات بسیار اندک و ناقصی از جزئیات و چگونگی این کشتار بزرگ بخصوص در بند زنان توسط دوستان همبند و جان بدربردگان این قتلعام بازگو شده ولی در مورد فروزان بطور خاص میدانیم که کاپیتان محبوب ما در زمره عاشقان شرزه ایی بود که اواسط مرداد ماه با قامتی افراشته بر فراز سکوی اعدام، طناب دار این مدال افتخار دفاع از آزادی و حقوق زنان در پیکار با ارتجاع حاکم را به گردن آویخت و جاودانه شد و برای همیشه در قلوب خلق محبوبش آرام گرفت. | ||
فروزان قهرمان در آخرین ساعات عمر و شاید هم بعنوان آخرین وداع، برای رساندن خبر اعدام خود بدیگر یاران در بندش بطور سمبلیک و نیایش گونه در گوشه ایی از دیوار سلول انفرادی پیامی با چنین مضمونی مینویسد: «خدایا کمکم کن تا همچون عبدی شایسته، شمع فروزان راه تو باشم.» | فروزان قهرمان در آخرین ساعات عمر و شاید هم بعنوان آخرین وداع، برای رساندن خبر اعدام خود بدیگر یاران در بندش بطور سمبلیک و نیایش گونه در گوشه ایی از دیوار سلول انفرادی پیامی با چنین مضمونی مینویسد: «خدایا کمکم کن تا همچون عبدی شایسته، شمع فروزان راه تو باشم.» | ||
در خاطرات خانم منیره برادران آمده است، مسئولان زندان خانم عبدی را به خاطر مقاومتش در مقابل برخوردهای توهین آمیز نگهبانان و مقررات ضدانسانی آنها، بیش از یک سال (از پاییز سال ۱۳۶۲ تا زمستان ۱۳۶۳) برای تنبیه در سلولهای انفرادی گوهردشت نگه داشتند. در سلولهای انفرادی گوهردشت زندانی از داشتن هر نوع ارتباطی با دیگر زندانیان، گرفتن روزنامه و هواخوری و گاه حتی ملاقات با خانواده محروم بود.<ref>کاپیتان فروزان [http://mina-entezari1.blogspot.com/2007/08/blog-post_29.html]</ref> | |||
بعد از آن تا سال ۱۳۶۵ در قزل حصار بود و سپس به اوین منتقل شد و به خاطر اعتراض به رفتار غیرانسانی زندانبانان عموماً در بندهای تنبیهی و اتاقهای دربسته به سر میبرد. در بندهای تنبیهی، در اتاقها بسته بود و زندانیان سه بار به مدت ۳۰ دقیقه اجازه بیرون آمدن از اتاق داشتند. رفتن به توالت، شستشوی خود، ظرفها و لباسها در این زمان محدود باید انجام میشد.<ref>[[سایت عاشق آزادیhttp://manocherbi.blogspot.com/2011/08/blog-post 9057.html|سایت عاشق آزادی]]</ref> | بعد از آن تا سال ۱۳۶۵ در قزل حصار بود و سپس به اوین منتقل شد و به خاطر اعتراض به رفتار غیرانسانی زندانبانان عموماً در بندهای تنبیهی و اتاقهای دربسته به سر میبرد. در بندهای تنبیهی، در اتاقها بسته بود و زندانیان سه بار به مدت ۳۰ دقیقه اجازه بیرون آمدن از اتاق داشتند. رفتن به توالت، شستشوی خود، ظرفها و لباسها در این زمان محدود باید انجام میشد.<ref>[[سایت عاشق آزادیhttp://manocherbi.blogspot.com/2011/08/blog-post 9057.html|سایت عاشق آزادی]]</ref> | ||
خط ۸۷: | خط ۸۱: | ||
فروزان عبدی کنار دوستانش | فروزان عبدی کنار دوستانش | ||
]] | ]] | ||
=== سایت دموکراسی وحقوق بشربرای ایران === | |||
به گفته همبندانش، یکی از محبوبترین چهرههای زندان بود. او به خاطر رفتار باز و بردبارانه با همه زندانیان مورد احترام آنها بود. یک بار در زندان قزل حصار (بند ۳ واحد۳) در مقابل تواب مسئول اتاق، که به یک زندانی چپی دستور میداد که ظرفش را از بقیه جدا کند، ایستاد و به او گفت که مسئله نجس و پاکی مشکل آنها نیست، بلکه مشکل خود این تواب است و این اوست که باید ظرفش را از بقیه جدا کند. خانم عبدی در زندان روحیه ورزشکاری خود را همچنان نگاه داشته بود و در دوره کوتاهی که زندانیان قزل حصار از زمین بازی برخوردار بودند، او به رغم ممنوعیت ورزش دسته جمعی، مسابقات والیبال ترتیب میداد<ref>سایت دموکراسی و حقوق بشردر ایران [https://www.iranrights.org/fa/]</ref> | به گفته همبندانش، یکی از محبوبترین چهرههای زندان بود. او به خاطر رفتار باز و بردبارانه با همه زندانیان مورد احترام آنها بود. یک بار در زندان قزل حصار (بند ۳ واحد۳) در مقابل تواب مسئول اتاق، که به یک زندانی چپی دستور میداد که ظرفش را از بقیه جدا کند، ایستاد و به او گفت که مسئله نجس و پاکی مشکل آنها نیست، بلکه مشکل خود این تواب است و این اوست که باید ظرفش را از بقیه جدا کند. خانم عبدی در زندان روحیه ورزشکاری خود را همچنان نگاه داشته بود و در دوره کوتاهی که زندانیان قزل حصار از زمین بازی برخوردار بودند، او به رغم ممنوعیت ورزش دسته جمعی، مسابقات والیبال ترتیب میداد<ref>سایت دموکراسی و حقوق بشردر ایران [https://www.iranrights.org/fa/]</ref> | ||
ویرایش