امیرمختار کریم‌پور شیرازی: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
کریم‌پور شیرازی بصورت علنی با دربار به مخالف برخاست.   
کریم‌پور شیرازی بصورت علنی با دربار به مخالف برخاست.   


کریم‌پور شیراز انتقاد تند و تیزی خطاب متوجه دربار می‌کرد    
کریم‌پور شیراز انتقاد تند و تیزی خطاب متوجه دربار می‌کرد، وی در یک مقاله انتقادی نوشت:‌   <blockquote>«مردم می گویند اشرف چه حق دارد که در تمام شئون مملکت دخالت کرده و با مقدرات و حیثیت یک ملت کهنسال بازی کند. مردم می گویند این پولهایی را که اشرف بنام سازمان شاهنشاهی از مردم کور و کچل، تراخمی و بی سواد این مملکت فقیر و بدبخت می گیرد به چه مصرفی می رساند.</blockquote><blockquote>… مردم می گویند چرا خواهر شاه در امور قضائیه، مقننه و اجرائی این مملکت دخالت نا مشروع می کند. چرا خواهر شاه دادستان تهران را احضار کرده و نسبت به توقیف ملک افضلی جنایتکار و آدم کش اعتراض کرده و دستور تعویض بازپرس را می دهد.</blockquote><blockquote>چرا باید یک نفر مفتخور نالایق بنام همسری خواهر شاه دربار سلطنتی یک مملکت تاریخی را ملعبه عیاشی و خوش گذرانی خود قرار دهد…شاه اگر با طرد اشرف، فاطمه و احمد شفیق عرب و هیلر آمریکایی افکار عمومی را تسکین ندهد، عاصیان جان به لب آمده و کارد به استخوان رسیده، ناچار خواهند شد برای حفظ استقلال و آبروی ایران کاری بکنند که ملت قهرمان و بزرگ فرانسه با دربار و لوئی شانزدهم کردند. حال خود دانید با آتش و قهر و نفرت مردم.»<ref>[https://melliun.org/iran/80940 چگونگی کشته شدن روزنامه نگار طرفدار نهضت ملی، امیرمختار کریم پور شیرازی]</ref></blockquote>بعد از انتشار این مقاله، کریم‌پور شیرازی نامه‌ی تهدید‌آمیزی از جانب دربار دریافت کرد که این نامه در روزنامه‌ی شورش کلیشه کرد:<blockquote>«... ای مدیر روزنامه شورش! بدان و آگاه باش که اگر دست از مبارزه با اشرف پهلوی بر نداری، عاقبت وخیمی در پیش داری، دیدی که چگونه محمد مسعود می‌خواست علیه ما مبارزه کند، به حیات او خاتمه دادیم و باز هم می‌گوئیم، اگر دست از مبارزه با ما بر نداری در همین روزها منتظر سرنوشت مسعود باش....»<ref>وبسایت [http://asre-nou.net/1385/esfand/25/m-karimpour-shirazi.html عصر نو] </ref></blockquote>کریمپور شیرازی در نقدش به نام مستعار سخن نمی گفت. دو پهلو نمی گفت. نمی گفت تا باد به گوش اعلی حضرت! برساند. صریح و بی پروا و با باور به حق آزادی بیان صراحتا و به نام و رو در رو با استبداد تمام عیار زمانه اش می جنگید تا حق مردم  و حق نهضت ملی مردم ایران را از استبداد زمانه اش بستاند. کریمپور شیرازی پس از روز ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و شهادت تنی چند از مردم ایران زمین اینگونه شلاق نقد را بر روی قاتلان مردم ایران می کشد و می نویسد : ((من نمی دانم مادر و خواهران و برادران شاه دیگر از جان مردم مفلوک و گرسنه و بی چیز چه می خواهند؟ سی سال تمام خون مردم را مانند زالو مکیدند، مردم بیگناه و شریف را در سیاهچال ها ی زندان انداختند ، املاک و اموال مردم را بزور از آنان گرفتند ، ناموس دختران و زنان ملت را بزور لکه دار و آلوده ساختند ، تمام دارایی و پول ملت را به بانکهای خارجی سپردند. شاه ، شعبان بی مخ ، عشقی ، پری غفاری و دزدان دیگر از مردم محروم و گرسنه ایران چه می خواهند؟


کریم پور شیرازی  بصورت علنی با دستگاه سلطنتی مخالفت می کرد .او  در روزنامه «شورش» در انتقاد از اشرف پهلوی خواهر محمدرضا شاه پهلوی می‌نویسد: مردم می‌گویند اشرف چه حق دارد که در تمام شئون مملکت دخالت کرده و با مقدرات و حیثیت یک ملت کهنسال بازی کند. مردم می‌گویند این پولهایی را که اشرف بنام سازمان شاهنشاهی از مردم کور و کچل، تراخمی و بی سواد این مملکت فقیر و بدبخت می‌گیرد به چه مصرفی می‌رساند... . مردم می‌گویند چرا خواهر شاه در امور قضائیه، مقننه و اجرائی این مملکت دخالت نامشروع می‌کند.
پس از انتشار این مقاله نامه تهدیدآمیزی را دریافت کرد که کلیشه آنرا در روزنامه بچاپ رساند:


چرا خواهر شاه دادستان تهران را احضار کرده و نسبت به توقیف ملک افضلی جنایتکار و آدم کش اعتراض کرده و دستور تعویض بازپرس را می‌دهد. چرا باید یک نفر مفتخور نالایق به نام همسرخواهر شاه، دربار سلطنتی یک مملکت تاریخی را ملعبه عیاشی و خوش گذرانی خود قرار دهد...
فردای آن شب ، از افراد بیرون زندان کسی ندانست که آن شب ، در زندان لشگر دو زرهی چه گذشته است.. تنها همین را فهمیدند که روزنامه های تهران خبر از آتش گرفتن کریمپور شیرازی دادند.)) (۲)


شاه اگر با طرد اشرف، فاطمه و احمد شفیق عرب و هیلر آمریکایی افکار عمومی را تسکین ندهد، عاصیان جان به لب آمده و کارد به استخوان رسیده، ناچار خواهند شد برای حفظ استقلال و آبروی ایران کاری بکنند که ملت قهرمان و بزرگ فرانسه با دربار و لوئی شانزدهم کردند. حال خود دانید با آتش و قهر و نفرت مردم... . 
آری او را سوزاندند و کشتند. ((دکتر میرحقانی پزشک قانونی وقت که از او معاینه کرده ـ به خبرنگار کیهان چنین می گوید :


پس از انتشار این مقاله نامه تهدیدآمیزی را دریافت کرد که کلیشه آنرا در روزنامه بچاپ رساند:«... ای مدیر روزنامه شورش! بدان و آگاه باش که اگر دست از مبارزه با اشرف پهلوی بر نداری، عاقبت وخیمی در پیش داری، دیدی که چگونه محمد مسعود می‌خواست علیه ما مبارزه کند، به حیات او خاتمه دادیم و باز هم می‌گوئیم، اگر دست از مبارزه با ما بر نداری در همین روزها منتظر سرنوشت مسعود باش....»
« مقارن ساعت ۶ بعد از ظهر به من اطلاع دادند که کریمپور شیرازی فوت کرده است من بلافاصله در بیمارستان شماره یک ارتش حضور یافتم . کریمپور در ساعت چهار و نیم بعد از ظهر فوت کرده بود، بر اثر معاینه ای که نمودم مشاهده شد چهار پنجم بدن او سوخته است ، سراسر بدن او بجز یک قسمت از پشتش و پاهای او تا نزدیک قوزک بکلی سوخته ، بطوریکه اظهار می شد کریمپور علاوه بر کهنه ای که آغشته به نفت کرده بود قسمتی از لباسهای خود را نیز به نفت آلوده کرده بود و در نتیجه قسمت زیادی از بدنش سوخته بود. جل الخالق.)) (۲)


== دستگیری و سوزاندن ==
== دستگیری و سوزاندن ==
خط ۱۳۲: خط ۱۳۲:
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس|۳|اندازه=ریز}}
{{پانویس|۳|اندازه=ریز}}
:[[رده:اهالی فسا]]             [[رده:روزنامه‌نگاران سیاسی اهل ایران]]             [[رده:زندانیان سیاسی اهل ایران]]             [[رده:شاعران معاصر اهل ایران]]             [[رده:فعالان سیاسی کشته‌شده اهل ایران]]             [[رده:زادگان ۱۲۹۹]]             [[رده:روزنامه‌نگاران مقتول اهل ایران]]
:[[رده:اهالی فسا]]             [[رده:روزنامه‌نگاران سیاسی اهل ایران]]             [[رده:زندانیان سیاسی اهل ایران]]             [[رده:شاعران معاصر اهل ایران]]             [[رده:فعالان سیاسی کشته‌شده اهل ایران]]             [[رده:زادگان ۱۲۹۹]]             [[رده:روزنامه‌نگاران مقتول اهل ایران]]
<references />
<references />
۹۷۳

ویرایش

منوی ناوبری