کاربر:Javad/صفحه تمرین2: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
| فعالیت‌ها        = عضو سازمان مجاهدین خلق ایران
| فعالیت‌ها        = عضو سازمان مجاهدین خلق ایران
}}
}}
مریم قدسی مآب (زاده ۱۳۴۴ شهادت ۱۳۶۰) مریم قدسی مآب در اهواز به دنیا آمد. وی در زمان انقلاب در سال ۵۷ سیزده سال بیشتر نداشت و در بحبوحه انقلاب و تظاهرات ضد سلطنتی، فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کرد. مریم در آن ایام ۱۳ساله بود که بعد از آشنایی با سازمان مجاهدین خلق ایران، با افکار و اهداف سازمان بیشتر آشنا شد و به سازمان مجاهدین پیوست. او فعالیتش در سازمان را با فروش نشریه مجاهد آغاز کرد. و در همین ایام بود که حین فروش نشریه با مأموران درگیر شد و در ادامه دستگیر و روانه زندان شد. مریم پس از آزادی بار دیگر هنگامی که در راهپیمایی اردیبهشت سال ۶۰ شرکت داشت به همراه دوستانش دستگیر و به خانه‌ی امن منتقل شد.  مریم دوباره در ۴ خرداد ۱۳۶۰ آزاد شد و فعالیتهایش را بار دیگر پی گرفت. مریم برای آخرین بار نیز بر اثر فعالیتهایش توسط پاسداران دستگیر و پس از شکنجه های بسیار، در سن ۱۶ سالگی، با ۱۷ گلوله تیرباران شد<ref>[https://www.balatarin.com/permlink/2017/10/7/4652327 مریم قدسی مآب کیست؟ سایت بالاترین]</ref><ref>[https://www.iranrights.org/fa/memorial/story/-3452/maryam-qodsimaab مریم قدسی مآب- سایت حقوق بشر و دموکراسی]</ref>.  
'''مریم قدسی مآب''' (زاده d ۱۳۴۴ شهادت ۱۳۶۰) در اهواز به دنیا آمد. او هنگام انقلاب ضدسلطنتی سیزده ساله بود اما در تظاهرات علیه حکومت شاهنشاهی شرکت می‌کرد. مریم قدسی مآب پس از انقلاب  وارد انجمن دانش آموزی هواداران مجاهدین شد. او در فعالیت‌های دانش آموزی این انجمن شرکت می‌کرد. مریم قدسی مآب فعالیت‌هایش را با فروش نشریه مجاهد در خیابان آغاز کرد. در آن زمان از جمله فعالیت‌های مرسوم  فروش نشریه و پخش تراکت  و برگزاری میز کتاب در خیابان بود که معمولا مورد حمله‌ی نیروهای حکومتی موسوم به حزب اللهی قرار می‌‌گرفت. مریم قدسی مآب در اثناء همین فعالیت‌ها حین فروش نشریه دستگیر و به زندان منتقل شد. مریم قدسی مآب پس از آزادی بار دیگر در راهپیمایی مسالمت‌آمیزی اردیبهشت سال ۶۰ شرکت به همراه دوستانش دستگیر و به یک خانه‌ی امن سپاه پاسداران منتقل شد.  او در ۴ خرداد ۱۳۶۰ آزاد شد اما مجددا  دستگیر و پس از شکنجه های بسیار، در سن ۱۶ سالگی، با ۱۷ گلوله تیرباران شد<ref>[https://www.balatarin.com/permlink/2017/10/7/4652327 مریم قدسی مآب کیست؟ سایت بالاترین]</ref><ref>[https://www.iranrights.org/fa/memorial/story/-3452/maryam-qodsimaab مریم قدسی مآب- سایت حقوق بشر و دموکراسی]</ref>.  


== زندگی ==
== کودکی و جوانی مریم قدسی ماب ==
مریم قدسی مآب در سال۱۳۴۴ در هواز به دنیا آمد و ۱۳ ساله بود که انقلاب ضد سلطنتی به پیروزی رسید. بعد از انقلاب، او با سازمان مجاهدین خلق آشنا شد و بعد از اینکه با اهداف و افکار سازمان آشنا شد، به سازمان مجاهدین پیوست. او از همان ابتدا بدلیل انگیزه‌ی بالایی که داشت فعالیتهایش را در سازمان پی گرفت<ref>[http://margbarkhomaini.blogspot.com/2015/10/blog-post_4.html یادواره مریم قدسی مآب- وبلاگ مرگ بر خمینی]</ref>.  
مریم قدسی مآب در سال۱۳۴۴ در اهواز به دنیا آمد. ۱۳ ساله بود که انقلاب ضد سلطنتی به پیروزی رسید. بعد از انقلاب، او با سازمان مجاهدین خلق آشنا شد و فعالیت‌های سیاسی خود را آغاز کرد. مریم قدسی مآب در قسمت دانش آموزسی فعالیت می‌کرد. از جمله فعالیت های او فروش نشریه و کتاب بود<ref>[http://margbarkhomaini.blogspot.com/2015/10/blog-post_4.html یادواره مریم قدسی مآب- وبلاگ مرگ بر خمینی]</ref>.  


== فعالیتهای مریم قدسی مآب ==
== فعالیتهای مریم قدسی مآب ==
مریم قدسی مآب فعالیتهایش را با فروش نشریه مجاهد دنبال کرد و حین فروش نشریه مجاهد بدلیل دفاع از دوستش که توسط نیروهای حزب الله مورد حمله قرار گرفته بود دستگیر و زندانی شد اما چندی بعد آزاد شد و در ادامه فعالیتهایش در راهپیمایی اردیبهشت سال ۶۰ به همراه دوستانش دوباره دستگیر و به خانه های امن منتقل شد. که در آنجا شکنجه های بسیاری را تجربه کرد، از جمله برایش صحنه اعدام مصنوعی ترتیب دادند که تأثیرات سوء این اعدام مصنوعی تا آخرین لحظات زندگی با او همراه بود. مریم قدسی مآب در ۴خرداد ۱۳۶۰ آزاد شد.  
مریم قدسی مآب فعالیتهایش را با فروش نشریه مجاهد دنبال کرد. او در حین فروش نشریه مجاهد بدلیل دفاع از دوستش که توسط نیروهای حزب الله مورد حمله قرار گرفته بود دستگیر و برای مدتی زندانی شد. او مجددا در راهپیمایی اردیبهشت سال ۶۰ به همراه دوستانش دستگیر و به خانه های امن منتقل شد.
 
مریم قدسی مآب در خانه امن شکنجه های بسیاری را تجربه کرد. از جمله برای او صحنه اعدام مصنوعی ترتیب دادند که تأثیرات سوء آن تا آخرین لحظات زندگی با او همراه بود. مریم قدسی مآب در ۴خرداد ۱۳۶۰ آزاد شد.  


== آخرین دستگیری ==
== آخرین دستگیری ==
مریم قدسی مآب در یکی از شبهای پاییز بدلیل اینکه بیم آن را داشت که توسط نیروهای حزب الله شناسایی شود مجبور شد محل خود را ترک کند و در خیابان در پی محلی برای پنهان شدن بگردد و در ادامه خود را به پایگاه امنی برساند. اما او موفق به این کار نشد و در باجه تلفنی مخفی شد اما ساعاتی بعد در ۳ مهر ۱۳۶۰ توسط گشت کمیته دستگیر شد. این آخرین دستگیری مریم قدسی مآب بود.    [[پرونده:شکنجه مریم قدسی مآب.JPG|جایگزین=مریم قدسی مآب زیر شکنجه|بندانگشتی|305x305پیکسل|مریم قدسی مآب زیر شکنجه]]
پس از ۳۰ خرداد و به گلوله بستن تظاهرات مسالمت آمیز هواداران مجاهدین در تهران و دیگر شهرها، اعضاء و هواداران این سازمان مورد تعقیب نیروهای امنیتی قرار گرفتند. در سوم مهر ۱۳۶۰ مریم قدسی مآب از بیم آنکه توسط نیروهای حزب اللهی شناسایی و دستگیر شود مجبور به ترک خانه خود شد. او ساعت‌ها در خیابان به دنبال مکان امنی جهت مخفی شدن می‌گشت و سرانجام در یک بادجه تلفن مخفی شد. مریم قدسی مآب ساعاتی بعد توسط گشت کمیته دستگیر و به زندان متنقل شد.    [[پرونده:شکنجه مریم قدسی مآب.JPG|جایگزین=مریم قدسی مآب زیر شکنجه|بندانگشتی|305x305پیکسل|مریم قدسی مآب زیر شکنجه]]
== شکنجه، زندان، اعدام ==
== شکنجه، زندان و اعدام ==
پاسداران و بازجوها برای گرفتن اطلاعات از مریم قدسی مآب او را شکنجه کردند اما او زیر شکنجه برای اعتراف حرفی نزد و مأموران نتوانستند از او اطلاعاتی بگیرند. به همین دلیل او را با ضرب و شتم به میدان اعدام بردند و با شلیک ۱۷ گلوله در سن ۱۶ سالگی تیرباران کردند. وی سحرگاه روز سه شنبه ١٤ مهر ماه ١٣٦٠ در اهواز تیرباران شد<ref>[https://event.mojahedin.org/i/%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D9%82%D8%AF%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%A2%D8%A8-%D8%B1%D8%B9%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%B2 مریم قدسی مآب-سایت حقوق بشر و دموکراسی برای ایران]</ref>.  
پاسداران و بازجوها برای گرفتن آدرس و اطلاعات دوستان مریم قدسی مآب او را زیر شکنجه های شدیدی بردند اما به نتیجه نرسیدند. سرانجام وقتی از گرفتن اطلاعات از نا امید شدند مریم قدسی مآب را را با ضرب و شتم به محل اعدام برده  و با شلیک ۱۷ گلوله تیرباران کردند. مریم قدسی مآب ۱۶ ساله بود که در سحرگاه روز سه شنبه ١٤ مهر ماه ١٣٦٠ در اهواز تیرباران شد<ref>[https://event.mojahedin.org/i/%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D9%82%D8%AF%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%A2%D8%A8-%D8%B1%D8%B9%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%B2 مریم قدسی مآب-سایت حقوق بشر و دموکراسی برای ایران]</ref>.  


=== آثار شکنجه ===
=== آثار شکنجه ===
[[پرونده:حکم اعدام مریم قدسی مآب ۱۶ساله.JPG|alt=حکم اعدام مریم قدسی مآب ۱۶ساله که توسط دادگاه انقلاب اسلامی اهواز صادر شد|بندانگشتی|'''حکم اعدام مریم قدسی مآب ۱۶ساله''']]
[[پرونده:حکم اعدام مریم قدسی مآب ۱۶ساله.JPG|alt=حکم اعدام مریم قدسی مآب ۱۶ساله که توسط دادگاه انقلاب اسلامی اهواز صادر شد|بندانگشتی|'''حکم اعدام مریم قدسی مآب ۱۶ساله''']]
پس از تلاشهایی که برای تحویل گیری جسد مریم قدسی مآب انجام شد سرانجام پیکر او تحویل گرفته شد که آثار شکنجه از جمله خونمردگی زیر ناخن و علائم شکنجه روی پیشانی و چشم چپ و صورت او نیز حاکی از شکنجه بسیار او حین بازجویی بود.
پس از تلاشهایی که برای تحویل گیری جسد مریم قدسی مآب انجام شد سرانجام پیکر او به خانواده وی تحویل داده شد. آثار شکنجه بر بدن او آشکار بود. از جمله خونمردگی زیر ناخن و علائم شکنجه روی پیشانی و چشم چپ و صورت او حالی از شکنجه های بسیار بود. از پیکر مریم قدسی مآب تصویری نیز منتشر شد که سندی بر صحت شکنجه ها بود.


== خاطره ای از مریم قدسی مآب ==
== خاطره ای از مریم قدسی مآب ==
خاطره ای از حسین شهیدزاده یکی از مسئولان مجاهدین در خوزستان درباره مریم قدسی مآب:<blockquote>«در همان روزهای بعد از شروع جنگ ایران و عراق (که ما هم فعالانه در جبهه‌های جنگ وارد شده بودیم)، برای مأموریتی از آبادان به اهواز آمدم. نزدیک یک میز کتاب و دکه‌ای از هواداران مجاهدین که کنار پل راهنمایی اهواز بود ایستاده بودم که متوجه شدم رفسنجانی با یک بلیزر و تعدادی محافظ و پاسدارانش رسید و همان‌جا پیاده شدند. رفسنجانی مقابل دکه ایستاد و شروع به جو سازی کرد. مردم هم جمع شده بودند. رفسنجانی دستی به کمر زد و با حالت تمسخر و اعتراض گفت کشور در حال جنگ است، الآن ما مورد تجاوز قرار گرفتیم و شما نباید با راه‌اندازی میز کتاب و دکه و تبلیغ اندیشه‌های یک سازمان، مانع از توجه مردم به جنگ شوید، باید با دولت وحدت کار کنید، این کارهای شما کارهای ستون پنجم است... در همین حال یکی از خواهران مجاهد به نام مریم قدسی مآب که ۱۵سال بیشتر نداشت جلو آمد اما چون قدش کوتاه بود و در آن جمعیت نمی‌توانست خوب صدایش را به رفسنجانی برساند، یک چهارپایه برداشت و رفت روی آن و روبه‌روی رفسنجانی با صدای بلند او را خطاب قرار داد. توجه جمعیت به او جلب شد. یادمه اولین حرفی که این خواهر به رفسنجانی گفت این بود که از نظر ما که مردم اهواز هستیم و من که چندین سال است اینجا هستم این جنگ را شما راه انداختید، این جنگ نباید پیش می‌آمد و شما راه انداختید تا بتونین همین حرفها را بزنید. ستون پنجم ماییم؟ مگر برادران و خواهران ما در آبادان و اهواز و خرمشهر در صف مقدم جبهه زودتر از بقیه حاضر نشدند؟ مگر در همین جبهه برادران ما شهید نشدند؟ ما ستون پنجمیم؟ ستون پنجم که نمیره بجنگه! ستون پنجم که خون نمی‌ده! مگر همین شما برادران ما را که در حال جنگ با دشمن بودند دستگیر نکردید؟ ما ستون پنجم هستیم؟... وقتی خواهر مریم قدسی مآب استدلال می‌کرد مردم کف می‌زدند و رفسنجانی دید در این فضا نمی‌تواند کاری کند و جمع کردند و رفتند. مدتی بعد این خواهر را دستگیر کردند و با ۱۷گلوله شهیدش کردند»<ref>[https://event.mojahedin.org/i/%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D9%82%D8%AF%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%A2%D8%A8-%D8%B1%D8%B9%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%B2 مریم قدسی مآب رعدی در آسمان اهواز-سایت مجاهد]</ref>.</blockquote>
خاطره ای از حسین شهیدزاده یکی از مسئولان مجاهدین در خوزستان درباره مریم قدسی مآب:<blockquote>«در همان روزهای بعد از شروع جنگ ایران و عراق (که ما هم فعالانه در جبهه‌های جنگ وارد شده بودیم)، برای مأموریتی از آبادان به اهواز آمدم. نزدیک یک میز کتاب و دکه‌ای از هواداران مجاهدین که کنار پل راهنمایی اهواز بود ایستاده بودم که متوجه شدم رفسنجانی با یک بلیزر و تعدادی محافظ و پاسدارانش رسید و همان‌جا پیاده شدند. رفسنجانی مقابل دکه ایستاد و شروع به جو سازی کرد. مردم هم جمع شده بودند. رفسنجانی دستی به کمر زد و با حالت تمسخر و اعتراض گفت کشور در حال جنگ است، الآن ما مورد تجاوز قرار گرفتیم و شما نباید با راه‌اندازی میز کتاب و دکه و تبلیغ اندیشه‌های یک سازمان، مانع از توجه مردم به جنگ شوید، باید با دولت وحدت کار کنید، این کارهای شما کارهای ستون پنجم است... در همین حال یکی از خواهران مجاهد به نام مریم قدسی مآب که ۱۵سال بیشتر نداشت جلو آمد اما چون قدش کوتاه بود و در آن جمعیت نمی‌توانست خوب صدایش را به رفسنجانی برساند، یک چهارپایه برداشت و رفت روی آن و روبه‌روی رفسنجانی با صدای بلند او را خطاب قرار داد. توجه جمعیت به او جلب شد. یادمه اولین حرفی که این خواهر به رفسنجانی گفت این بود که از نظر ما که مردم اهواز هستیم و من که چندین سال است اینجا هستم این جنگ را شما راه انداختید، این جنگ نباید پیش می‌آمد و شما راه انداختید تا بتونین همین حرفها را بزنید. ستون پنجم ماییم؟ مگر برادران و خواهران ما در آبادان و اهواز و خرمشهر در صف مقدم جبهه زودتر از بقیه حاضر نشدند؟ مگر در همین جبهه برادران ما شهید نشدند؟ ما ستون پنجمیم؟ ستون پنجم که نمیره بجنگه! ستون پنجم که خون نمی‌ده! مگر همین شما برادران ما را که در حال جنگ با دشمن بودند دستگیر نکردید؟ ما ستون پنجم هستیم؟... وقتی خواهر مریم قدسی مآب استدلال می‌کرد مردم کف می‌زدند و رفسنجانی دید در این فضا نمی‌تواند کاری کند و جمع کردند و رفتند. مدتی بعد این خواهر را دستگیر کردند و با ۱۷گلوله شهیدش کردند»<ref>[https://event.mojahedin.org/i/%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D9%82%D8%AF%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%A2%D8%A8-%D8%B1%D8%B9%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%B2 مریم قدسی مآب رعدی در آسمان اهواز-سایت مجاهد]</ref>.</blockquote>
== جملاتی از مریم قدسی مآب ==
== جملاتی از مریم قدسی مآب ==
مریم قدسی مآب پس از آزادی از زندان گفت: «در آن لحظه به اصالت و پویایی راهمان پی بردم و اصالت آرمانهای توحیدیم را آن موقع بیش از هر وقت دیگر فهمیدم. با خودم می‌گفتم ما را از چه می‌ترسانند؟ از شهادت؟!...» «بن‌بستها باید شکسته شوند، ما توان این‌را داریم»<ref>[http://margbarkhomaini.blogspot.com/2015/10/blog-post_4.html یادواره اسطوره زیر شکنجه مریم قدسی مآب-سایت مرگ بر خمینی]</ref>.
مریم قدسی مآب پس از آزادی از زندان گفت:   <blockquote>«در آن لحظه به اصالت و پویایی راهمان پی بردم و اصالت آرمانهای توحیدیم را آن موقع بیش از هر وقت دیگر فهمیدم. با خودم می‌گفتم ما را از چه می‌ترسانند؟ از شهادت؟!...» «بن‌بستها باید شکسته شوند، ما توان این‌را داریم»<ref>[http://margbarkhomaini.blogspot.com/2015/10/blog-post_4.html یادواره اسطوره زیر شکنجه مریم قدسی مآب-سایت مرگ بر خمینی]</ref>.</blockquote>


== '''منابع'''[ویرایش | ویرایش مبدأ] ==
== '''منابع'''[ویرایش | ویرایش مبدأ] ==
<references />
<references />