آندرانیک آساتوریان: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۲: خط ۷۲:
مجری: جشن همبستگی در پاریس را، که همبستگی هنرمندان با مردم ایران در راه آزادی بود، چگونه دیدید؟ با توجه به این‌که شما بسیاری از جشنها و مراسم را از نزدیک دیده‌اید و با چنین جشنهایی آشنایی دارید.<blockquote>آندرانیک: ببینید، این را به تعارف نمی‌گویم، از واقعیتی که دیده‌ام دارم می‌گویم. از همان روز که طاهر سعیدی با من صحبت کرد و بعد از آن هم در این یک‌ماه بارها و بارها با من صحبت کرد، او می‌خواست ببیند چه اتفاقی در من افتاده و خلاصه چقدر حاضر به همکاری هستم.</blockquote><blockquote>من این حس را داشتم که ایشان دیسیپلین مخصوصی دارند. معتقدم که یک سازمانی که دیسیپلین داشته باشد، به نتیجه کارش خواهد رسید. در شب جشن هم که من در بین تماشاچیان بودم، این دیسیپلین را حس کردم. می‌دیدم که یک کار جدی است. برای این‌که من سالهای سال در کنسرتهای مختلف بودم. همیشه رهبری ارکسترهای بزرگ را برعهده داشتم. ولی این کنسرت یک چیز دیگر بود، دیسیپلین مخصوص خود را داشت.</blockquote><blockquote>در شب جشن من خیلی خوشحال بودم. در یک کلام بخواهم بگویم، به‌خاطر آشنایی‌ام با مجاهدین، خیلی خوشحال بودم. چون بالاخره آن راهی را که می‌خواستم، به آن رسیدم.</blockquote><blockquote>من بایستی همرزم مجاهدین باشم، چون همیشه می‌خواستم به ملتم خدمت کنم. جز خدمت هم هیچ کاری تا کنون از من سر نزده است. من موسیقی را یاد گرفتم به‌خاطر این‌که مردم وطنم موسیقی بهتری داشته باشند.</blockquote><blockquote>چرا باید ملت ایتالیا، اسپانیا، آمریکا و جاهای دیگر موسیقی خوبی داشته باشند، ولی ما هنوز در موسیقی اندر خم یک کوچه باشیم. من سعی کردم که فرهنگ موسیقی‌مان را غنی کنم. همین کار را هم کردم.</blockquote><blockquote>می‌دانید که من سالهای سال طبق استاندارد آمریکایی در موسیقی کار کردم. به موسیقی آمریکایی و ایتالیایی و حتی اسپانیایی، آشنایی داشتم. بنابراین سعی کردم موسیقی ما هم به آن سمت کشیده شود و من این کار را کردم و در این زمینه خیلی پیشرفت حاصل شد. بیشتر مردم هم واقعاً خوششان آمده بود.</blockquote><blockquote>در یک کلام بخواهم بگویم، از سالهای گذشته که این افتخار را پیدا کردم که عضو شورای ملی مقاومت بشوم، به یک خانوادهٴ بزرگ متصل شدم. الآن که 73سال دارم، زندگی من به تمام و کمال به بچه‌های مجاهدم، به خواهران و برادران مجاهدم بسته است.</blockquote>
مجری: جشن همبستگی در پاریس را، که همبستگی هنرمندان با مردم ایران در راه آزادی بود، چگونه دیدید؟ با توجه به این‌که شما بسیاری از جشنها و مراسم را از نزدیک دیده‌اید و با چنین جشنهایی آشنایی دارید.<blockquote>آندرانیک: ببینید، این را به تعارف نمی‌گویم، از واقعیتی که دیده‌ام دارم می‌گویم. از همان روز که طاهر سعیدی با من صحبت کرد و بعد از آن هم در این یک‌ماه بارها و بارها با من صحبت کرد، او می‌خواست ببیند چه اتفاقی در من افتاده و خلاصه چقدر حاضر به همکاری هستم.</blockquote><blockquote>من این حس را داشتم که ایشان دیسیپلین مخصوصی دارند. معتقدم که یک سازمانی که دیسیپلین داشته باشد، به نتیجه کارش خواهد رسید. در شب جشن هم که من در بین تماشاچیان بودم، این دیسیپلین را حس کردم. می‌دیدم که یک کار جدی است. برای این‌که من سالهای سال در کنسرتهای مختلف بودم. همیشه رهبری ارکسترهای بزرگ را برعهده داشتم. ولی این کنسرت یک چیز دیگر بود، دیسیپلین مخصوص خود را داشت.</blockquote><blockquote>در شب جشن من خیلی خوشحال بودم. در یک کلام بخواهم بگویم، به‌خاطر آشنایی‌ام با مجاهدین، خیلی خوشحال بودم. چون بالاخره آن راهی را که می‌خواستم، به آن رسیدم.</blockquote><blockquote>من بایستی همرزم مجاهدین باشم، چون همیشه می‌خواستم به ملتم خدمت کنم. جز خدمت هم هیچ کاری تا کنون از من سر نزده است. من موسیقی را یاد گرفتم به‌خاطر این‌که مردم وطنم موسیقی بهتری داشته باشند.</blockquote><blockquote>چرا باید ملت ایتالیا، اسپانیا، آمریکا و جاهای دیگر موسیقی خوبی داشته باشند، ولی ما هنوز در موسیقی اندر خم یک کوچه باشیم. من سعی کردم که فرهنگ موسیقی‌مان را غنی کنم. همین کار را هم کردم.</blockquote><blockquote>می‌دانید که من سالهای سال طبق استاندارد آمریکایی در موسیقی کار کردم. به موسیقی آمریکایی و ایتالیایی و حتی اسپانیایی، آشنایی داشتم. بنابراین سعی کردم موسیقی ما هم به آن سمت کشیده شود و من این کار را کردم و در این زمینه خیلی پیشرفت حاصل شد. بیشتر مردم هم واقعاً خوششان آمده بود.</blockquote><blockquote>در یک کلام بخواهم بگویم، از سالهای گذشته که این افتخار را پیدا کردم که عضو شورای ملی مقاومت بشوم، به یک خانوادهٴ بزرگ متصل شدم. الآن که 73سال دارم، زندگی من به تمام و کمال به بچه‌های مجاهدم، به خواهران و برادران مجاهدم بسته است.</blockquote>
[[پرونده:از آخرین تصاویر آندو.png|alt=از آخرین تصاویر آندارانیک |بندانگشتی|از آخرین تصاویر آندارانیک ]]
[[پرونده:از آخرین تصاویر آندو.png|alt=از آخرین تصاویر آندارانیک |بندانگشتی|از آخرین تصاویر آندارانیک ]]
<blockquote>من روزهایی هم در اشرف بودم. همان‌طور که برادر مسعود گفت: «یک، دو، سه، صد، هزار اشرف می‌سازیم»، حتماً هم می‌سازیم و در این شکی نیست. من عاشق این بچه‌ها هستم، اینها خانوادهٴ بزرگ من هستند.</blockquote>مجری: آقای آندرانیک، آخرین ترانه‌یی که از شما شنیدیم و سیمای آزادی هم آن را پخش کرد، فکر می‌کنم در مورد اشرف بود. اگر ممکن است دربارهٴ این ترانه کمی برایمان بگویید.<blockquote>آندرانیک: بله حتماً. شعر این آهنگ، از بچه‌های اشرف، یعنی از البرز است که شعر زیبا و بسیار خوبی است. به عقیده من او یکی از بهترین شعرای ایران است. انشاءالله یک روز برای بچه‌های ایران در خود ایران شعر و ترانه بگوید.</blockquote><blockquote>من تا به‌حال خیلی آهنگ ساخته‌ام. خودم هم در آنها خوانده‌ام. با روزبه خوانده‌ام، با خواهر ماندانا، با خواهر نصرت و با سایر بچه‌های اشرف خوانده‌ام؛ اما باور کنید وقتی شعری از البرز می‌آید، مخصوصاً همین شعر اشرفی، وقتی من داشتم آهنگش را می‌ساختم، همسرم آیدا می‌گفت: «بابا بسه! چشات کور می‌شه، بس که گریه می‌کنی». آخر من با گریه این کار را ساختم.</blockquote>مجری: با تمام عواطفتان<blockquote>آندرانیک: با تمام زندگی‌ام آن را ساختم. آخر اشرف یک شهر فراموش نشدنی است. ما این شهر را دوباره باید بسازیم. من به خواهر مریم گفتم که وقتی به ایران برسیم، شما خیلی کار خواهید داشت، ولی من یک قطعه زمینی پیدا می‌کنم و یک اشرف دیگر را در آنجا می‌سازیم و خودمان هم در آن زندگی می‌کنیم. البته می‌دانم که خیلیها هم دوست دارند بیایند داخل آن زندگی کنند.</blockquote>مجری: آقای آندرانیک، در ایران آزاد فردا خیلیها به‌کار و مسئولیت و به هنر و عواطف شما نیاز دارند.<blockquote>آندرانیک: بله، من تا هستم، یعنی تا زنده هستم، این کار را خواهم کرد. تا به آخر با این فامیل و خانوادهٴ بزرگ خود خواهم بود و به امید خدا ما آزادی را برای ایران به ارمغان خواهیم آورد.</blockquote><blockquote>همین جا می‌خواهم از هواداران خوب و بی‌نظیرمان به‌خاطر کارهای بزرگی که می‌کنند، تشکر کنم. آنها روزی در ایران آزاد فردا به‌خاطر کمکهایی که به بچه‌های مجاهد کردند، به خود خواهند بالید. چرا؟ چون آن روز معلوم می‌شود که آنها چه کار کردند و با کمکهایشان چه اتفاقی افتاد. آن روز مملکت آزاد و پیشرفته‌یی خواهند داشت و هیچ بعید نیست که به سطح آمریکا برسیم. آخر ما از یک فرهنگ خوب و غنی برخورداریم. ما در فرهنگ پیشتازیم و شک ندارم و بارها و بارها گفته‌ام که با مجاهد، ایران به گلستان تبدیل خواهد شد.<ref>[https://www.mojahedin.org/news/151337/] - مصاحبه آندو با سیمای آزادی-سایت مجاهد</ref></blockquote>
<blockquote>من روزهایی هم در اشرف بودم. همان‌طور که برادر مسعود گفت: «یک، دو، سه، صد، هزار اشرف می‌سازیم»، حتماً هم می‌سازیم و در این شکی نیست. من عاشق این بچه‌ها هستم، اینها خانوادهٴ بزرگ من هستند.</blockquote><blockquote>آندرانیک: با تمام زندگی‌ام آن را ساختم. آخر اشرف یک شهر فراموش نشدنی است. ما این شهر را دوباره باید بسازیم. من به خواهر مریم گفتم که وقتی به ایران برسیم، شما خیلی کار خواهید داشت، ولی من یک قطعه زمینی پیدا می‌کنم و یک اشرف دیگر را در آنجا می‌سازیم و خودمان هم در آن زندگی می‌کنیم. البته می‌دانم که خیلیها هم دوست دارند بیایند داخل آن زندگی کنند.</blockquote>مجری: آقای آندرانیک، در ایران آزاد فردا خیلیها به‌کار و مسئولیت و به هنر و عواطف شما نیاز دارند.<blockquote>آندرانیک: بله، من تا هستم، یعنی تا زنده هستم، این کار را خواهم کرد. تا به آخر با این فامیل و خانوادهٴ بزرگ خود خواهم بود و به امید خدا ما آزادی را برای ایران به ارمغان خواهیم آورد.</blockquote><blockquote>همین جا می‌خواهم از هواداران خوب و بی‌نظیرمان به‌خاطر کارهای بزرگی که می‌کنند، تشکر کنم. آنها روزی در ایران آزاد فردا به‌خاطر کمکهایی که به بچه‌های مجاهد کردند، به خود خواهند بالید. چرا؟ چون آن روز معلوم می‌شود که آنها چه کار کردند و با کمکهایشان چه اتفاقی افتاد. آن روز مملکت آزاد و پیشرفته‌یی خواهند داشت و هیچ بعید نیست که به سطح آمریکا برسیم. آخر ما از یک فرهنگ خوب و غنی برخورداریم. ما در فرهنگ پیشتازیم و شک ندارم و بارها و بارها گفته‌ام که با مجاهد، ایران به گلستان تبدیل خواهد شد.<ref>[https://www.mojahedin.org/news/151337/] - مصاحبه آندو با سیمای آزادی-سایت مجاهد</ref></blockquote>


== آزردگی‌های پی در پی در سال‌های پایانی ==
== آزردگی‌های پی در پی در سال‌های پایانی ==
خط ۱۵۲: خط ۱۵۲:
== بزرگداشت در اورسورواز ==
== بزرگداشت در اورسورواز ==
[[پرونده:بزرگداشت آندو در اور.jpg|alt=خانم مریم رجوی در مراسم بز رگداشت آندارنیک در اور سورواز|بندانگشتی|خانم مریم رجوی در مراسم بز رگداشت آندارنیک در اور سورواز]]
[[پرونده:بزرگداشت آندو در اور.jpg|alt=خانم مریم رجوی در مراسم بز رگداشت آندارنیک در اور سورواز|بندانگشتی|خانم مریم رجوی در مراسم بز رگداشت آندارنیک در اور سورواز]]
بزرگداشت جاودانه فروغ هنر و مقاومت مردم ایران آندرانیك آساطوریان در شهر اورسوراواز
خانم مریم رجوی در مراسمی به مناسبت درگذشت آندرانیک آساطوریان گفت:<blockquote>هموطنان گرامی!</blockquote><blockquote>اجازه بدهید از اینجا فقدان زنده یاد، آندرانیك، هنرمند بزرگ میهنمان را به آیدای عزیزمان، به دختران گرامی او و به خواهران و برادران آندو در لیبرتی، به‌خاطر از دست دادن یار، پشتیبان و آموزگاری چون او، تسلیت بگویم.</blockquote><blockquote>همچنین به جامعة هنرمندان ایران ، به تمام ملت ایران، به اعضای شورای ملی مقاومت و به‌خصوص به مسئول شورا تسلیت می‌گویم.</blockquote><blockquote>به‌طور خاص به ارامنه و مسیحیان ایران تسلیت می‌گویم و كلام عیسی مسیح را تكرار می‌كنم كه:</blockquote><blockquote>خوشا به‌حال فروتنان، خوشا به‌حال آنان كه مهربان و با گذشتند، خوشا به‌حال پاكدلان و خوشا به‌حال تشنگان عدالت زیرا ایشان ملكوت آسمان را خواهند دید.</blockquote><blockquote>ما برای بزرگداشت انسان والایی جمع شده‌ایم كه اگرچه همه از رفتن و پركشیدنش غمگین هستیم و دلمان به درد آمده است، اما در همین حال، هر لحظه كه به یادش می‌افتیم، و صفا و یكرنگی‌ و ایمانش را به خاطر می‌آوریم، قلب و وجودمان پر از طراوت و غرور و افتخار می‌شود. این داستان همة انسانهایی است كه زبان و قلب و عملشان یگانه است، خودشان هستند و زندگیشان، كلامشان، كارشان و آمدن و رفتنشان، انسانیت را ارتقا می‌دهد.</blockquote><blockquote>این داستان زندگی آندرانیك آساطوریان است؛ انسانی با اندیشه‌یی آزاد و قلبی مؤمن.</blockquote>در این مراسم همچنین  پیام آیدا همسر او خوانده شد
 
سخنرانی رئیس جمهور برگزیده مقاومت مریم رجوی<blockquote>هموطنان گرامی!</blockquote><blockquote>اجازه بدهید از اینجا فقدان زنده یاد، آندرانیك، هنرمند بزرگ میهنمان را به آیدای عزیزمان، به دختران گرامی او و به خواهران و برادران آندو در لیبرتی، به‌خاطر از دست دادن یار، پشتیبان و آموزگاری چون او، تسلیت بگویم.</blockquote><blockquote>همچنین به جامعة هنرمندان ایران ، به تمام ملت ایران، به اعضای شورای ملی مقاومت و به‌خصوص به مسئول شورا تسلیت می‌گویم.</blockquote><blockquote>به‌طور خاص به ارامنه و مسیحیان ایران تسلیت می‌گویم و كلام عیسی مسیح را تكرار می‌كنم كه:</blockquote><blockquote>خوشا به‌حال فروتنان، خوشا به‌حال آنان كه مهربان و با گذشتند، خوشا به‌حال پاكدلان و خوشا به‌حال تشنگان عدالت زیرا ایشان ملكوت آسمان را خواهند دید.</blockquote><blockquote>ما برای بزرگداشت انسان والایی جمع شده‌ایم كه اگرچه همه از رفتن و پركشیدنش غمگین هستیم و دلمان به درد آمده است، اما در همین حال، هر لحظه كه به یادش می‌افتیم، و صفا و یكرنگی‌ و ایمانش را به خاطر می‌آوریم، قلب و وجودمان پر از طراوت و غرور و افتخار می‌شود. این داستان همة انسانهایی است كه زبان و قلب و عملشان یگانه است، خودشان هستند و زندگیشان، كلامشان، كارشان و آمدن و رفتنشان، انسانیت را ارتقا می‌دهد.</blockquote><blockquote>این داستان زندگی آندرانیك آساطوریان است؛ انسانی با اندیشه‌یی آزاد و قلبی مؤمن.</blockquote>در این مراسم همچنین  پیام آیدا همسر او خوانده شد


شخصیتهایی چون استاد محمد شمس از آهنگسازان برجسته ایران و ابوالقاسم رضایی معاون دبیر شورای ملی مقاومت ایران و اسقف ژاک گایو، سخنرانی کردند.
شخصیتهایی چون استاد محمد شمس از آهنگسازان برجسته ایران و ابوالقاسم رضایی معاون دبیر شورای ملی مقاومت ایران و اسقف ژاک گایو، سخنرانی کردند.
۱٬۶۶۴

ویرایش

منوی ناوبری