انقلاب ضد سلطنتی: تفاوت میان نسخه‌ها

تا تظاهرات ۱۷ شهریور ۱۳۵۷
بدون خلاصۀ ویرایش
(تا تظاهرات ۱۷ شهریور ۱۳۵۷)
 
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۰: خط ۱۰:
|نتیجه=بیروزی انقلاب ضد سلطنتی در۲۲ بهمن ۱۳۵۷ -سرنگونی نظام سلطنتی پهلوی و روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران
|نتیجه=بیروزی انقلاب ضد سلطنتی در۲۲ بهمن ۱۳۵۷ -سرنگونی نظام سلطنتی پهلوی و روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران
}}
}}
'''انقلاب ضد سلطنتی ایران''' در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی (۱۱ فوریه ۱۹۷۹ میلادی) با قیام مردم ایران علیه [[محمدرضا پهلوی|حکومت پهلوی]] به پیروزی رسید و طی آن نظام شاهنشاهی سرنگون شد. سازمان مجاهدین خلق، چریک‌های فدایی خلق ایران و مبارزان دیگر در به ثمر رسیدن انقلاب ضدسلطنتی نقشی فعال داشتند. با این‌حال [[روح‌الله خمینی]] پس از انقلاب ضدسلطنتی با در دست گرفتن‌ قدرت در ایران، استبدادی دیگری را با سرکوب تمامی جریانات سیاسی و دگراندیشان شکل داد و [[رژیم ولایت فقیه]] را که یک دیکتاتوری مذهبی بود جایگزین دیکتاتوری سلطنتی ساخت.  
'''انقلاب ضدسلطنتی ایران،''' در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ (۱۱ فوریه ۱۹۷۹) با قیام مردم علیه [[محمدرضا پهلوی|حکومت پهلوی]] به پیروزی رسید و نظام شاهنشاهی سرنگون شد. سازمان‌هایی مانند مجاهدین خلق، چریک‌های فدایی خلق ایران و دیگر مبارزان، نقشی کلیدی در این انقلاب داشتند. بااین‌حال، [[روح‌الله خمینی]] پس از انقلاب با قبضه قدرت، استبداد دیگری را جایگزین کرد و [[رژیم ولایت فقیه]] به‌عنوان یک دیکتاتوری مذهبی، جایگزین دیکتاتوری سلطنتی شد.  


ریشه‌های انقلاب ضدسلطنتی را می‌توان در مبارزات آزادی‌خواهانه‌ از دوران مشروطه جستجو کرد. جنبش مشروطه با رهبری بورژوازی ملی علیه دربار فئودال قاجار و سپس دربار پهلوی ایجاد شده بود، اما نتوانست اهداف خود را محقق کند. بورژوازی ملی در ایران با کودتای [[رضاشاه پهلوی|رضاخان]] و حمایت انگلستان تضعیف شد و اجازه‌ی رشد نیافت.  
ریشه‌های این انقلاب به مبارزات آزادی‌خواهانه دوران مشروطه بازمی‌گردد. جنبش مشروطه، که با رهبری بورژوازی ملی علیه دربار فئودالی قاجار و سپس پهلوی آغاز شده بود، به‌دلیل کودتای [[رضاشاه پهلوی|رضاخان]] و حمایت انگلستان از او، تضعیف شد و از تحقق اهداف خود بازماند. در دهه ۱۳۲۰، هم‌زمان با درگیری قدرت‌های استعماری در جنگ جهانی دوم، فضایی از آزادی نسبی ایجاد شد که زمینه‌ساز روی کار آمدن دولت مردمی دکتر محمد مصدق بود. بااین‌حال، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که با حمایت آمریکا و انگلستان انجام شد، به سرنگونی مصدق و پایان بورژوازی ملی انجامید و سلطه ۲۵ ساله دیکتاتوری محمدرضا پهلوی آغاز شد.


در  سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ در حالی که دولت‌های استعماری در اروپا درگیر جنگ جهانی دوم و تبعات آن بودند و حکومت نوپای محمدرضا پهلوی هنوز نتوانسته بود سلطه‌ی خود را در ایران تحکیم بخشد، آزادی نسبی احزاب و فعالیت سیاسی در ایران ایجاد شد. در همین دوران بود که حکومت مردمی دکتر مصدق در ایران به قدرت رسید. با کودتای محمدرضا پهلوی با حمایت دولت‌های استعماری علیه دولت مصدق آخرین بقایای بورژوازی ملی در ایران از میان رفت و به مدت ۲۵ سال دیکتاتوری سلطنتی بر ایران حاکم شد. بسیاری از مردم در حاشیه‌ی‌ شهرهای کوچک و بزرگ در فقر و بیکاری به سر می‌بردند. در دوران حکومت محمدرضا پهلوی، آزادی احزاب و آزادی بیان وجود نداشت و سانسور کتاب‌ها و روزنامه‌ها و سرکوب روشنفکران و دگراندیشان همواره به نارضایتی عمومی دامن می‌زد.
فقر و بیکاری گسترده، سرکوب روشنفکران و آزادی‌خواهان، و محدودیت شدید آزادی بیان در دوران پهلوی، نارضایتی عمومی را تشدید کرد. سال ۱۳۴۲ به‌دلیل سرکوب خونین اعتراضات مردمی و دستگیری فعالان سیاسی، به "گورستان رفرمیسم" مشهور شد. در این دوره، سازمان‌هایی مانند [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] و [[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران|چریک‌های فدایی خلق]]، با مشی مسلحانه علیه رژیم پهلوی مبارزه کردند و بسیاری از اعضای آن‌ها جان باختند.


سال ۱۳۴۲ در ایران به گورستان رفرمیسم مشهور است. با سرکوب خونین تظاهرات مردم و دستگیری تمامی فعالان و اعضای احزابی که فعالیت‌ مسالمت‌آمیز و پارلمانتاریستی داشتند، امکان مبارزه‌ی سیاسی از میان رفت. پس از آن بود که سازمان‌هایی با مشی مسلحانه چون [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] و [[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران|سازمان چریک‌های فدایی]] تأسیس شدند که در سال‌های بعد عملیات مسلحانه بسیاری را علیه شاه انجام دادند. همچنین تعداد قابل توجهی از آنان زیر شکنجه، یا در جوخه‌های اعدام یا صحنه‌ی عملیات جان باختند. در سال ۱۳۵۶ جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا که تهدید سرنگونی حکومت سلطنتی به دست نیروهای انقلابی را درک کرده بود، شاه را وادار به اجرای «سیاست حقوق بشر» کرد تا بتواند از رادیکال شدن جنبش جلوگیری کند. این سیاست به دلیل شدت نارضایتی توده‌های مردم از  حکومت سلطنتی بی‌نتیجه ماند و گشایش نسبی سیاسی منجر به  افزایش اعتراضات و شکسته شدن طلسم اختناق شد. دولت‌های آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان که از نجات حکومت سلطنتی ناامید شده بودند در [[کنفرانس گوادلوپ]] تصمیم‌گرفتند زمینه‌ی یک تغییر آرام را در ایران فراهم کنند تا با حفظ منافع خود در ایران از روی‌کار آمدن نیروهای انقلابی جلوگیری‌ نمایند. آن‌ها طی مذاکراتی با [[روح‌الله خمینی|خمینی]] که در نوفل لوشاتو به سر می‌برد با گرفتن تضمین‌هایی از وی، زمینه‌ی‌ حضور او را در ایران فراهم ساختند و شاه را از ایران فراخواندند. سرانجام توده‌های ناراضی با تظاهرات گسترده در تاریخ ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ حکومت محمدرضا پهلوی را سرنگون کردند.  
در سال ۱۳۵۶، جیمی کارتر، رئیس‌جمهور آمریکا، شاه را به اجرای سیاست حقوق بشر واداشت تا از رادیکال شدن جنبش جلوگیری کند، اما این سیاست، به‌دلیل نارضایتی عمیق مردم، نتیجه‌ای نداشت. شکست این سیاست و افزایش اعتراضات مردمی باعث شد که دولت‌های غربی در [[کنفرانس گوادلوپ]]، به ناتوانی شاه در حفظ قدرت اذعان کنند. در همین راستا، آن‌ها با [[روح‌الله خمینی]]، که در نوفل‌لوشاتو اقامت داشت، مذاکره کردند و پس از دریافت تضمین‌هایی، بازگشت او به ایران را ممکن ساختند. درنهایت، در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، تظاهرات گسترده مردم منجر به سرنگونی حکومت محمدرضا پهلوی شد و انقلاب ضدسلطنتی ایران به پیروزی رسید.


== پیشینه‌ی تاریخی انقلاب ضدسلطنتی ==
== پیشینه‌ی تاریخی انقلاب ضدسلطنتی ==
بسیاری معتقدند که برای شناخت علل انقلاب ۱۳۵۷ ایران باید به گذشته‌ برگشت و این علت‌ها را از کمی دورتر یعنی از جنبش ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بررسی کرد تا بتوان تصویر روشن و واضحی از وقوع انقلاب ضدسلطنتی به دست آورد.
بسیاری بر این باورند که برای درک علل انقلاب ۱۳۵۷ ایران، باید به گذشته بازگشت و این دلایل را از دوره جنبش ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مورد بررسی قرار داد تا تصویری روشن و جامع از وقوع انقلاب ضدسلطنتی ارائه شود.


=== جنبش ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ===
=== جنبش ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ===
[[پرونده:اراذل و اوباش در کودتای ۲۸ مرداد.JPG|بندانگشتی|اراذل و اوباش به سرکردگی شعبان بی‌مخ در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲]]
[[پرونده:اراذل و اوباش در کودتای ۲۸ مرداد.JPG|بندانگشتی|اراذل و اوباش به سرکردگی شعبان بی‌مخ در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲]]
در دوران بعد از جنگ جهانی دوم و خلع رضا شاه از سلطنت و در فاصله‌ی سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ یک فضای باز سیاسی در ایران پدید آمد که راه را برای بسیاری جنبش‌های سیاسی و اجتماعی باز کرد، که در رأس آنها جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران قرار داشت. این جنیش به رهبری دکتر محمد مصدق که خود نماینده‌ی مجلس شورای ملی و رییس کمیسیون نفت مجلس بود پیروز شد. زمرمه‌های این جنبش از سال ۱۳۲۸ شروع شده بود. دکتر حسین فاطمی از مؤسسین جبهه‌ی ملی ایران وقتی مذاکرات مربوط به لایحه‌ی نفت در مجلس به بن‌بست رسید، پیشنهاد ملی کردن نفت را به مصدق داد و مبارزه برای محقق کردن آن شروع شد. خود مصدق در این رابطه گفت: «اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است که به مملکت شده، باید از آن کسی که اول این را پیشنهاد کرد، سپاسگزاری نمود و آن کس، شهید راه وطن، دکتر حسین فاطمی است».<ref>[https://event.mojahedin.org/i/events/4428 دکتر حسین فاطمی، به دستور شاه اعدام شد]</ref>
در دوران پس از جنگ جهانی دوم و خلع رضا شاه از سلطنت، در فاصله‌ی سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲، فضایی باز برای فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی در ایران ایجاد شد. این فضا راه را برای ظهور جنبش‌های مختلف هموار کرد که در رأس آن‌ها، جنبش ملی شدن صنعت نفت قرار داشت. این جنبش به رهبری [[دکتر محمد مصدق]]، نماینده مجلس شورای ملی و رئیس کمیسیون نفت، به پیروزی رسید. زمزمه‌های این حرکت از سال ۱۳۲۸ آغاز شده بود. [[دکتر حسین فاطمی]]، از بنیان‌گذاران جبهه ملی ایران، زمانی که مذاکرات لایحه نفت در مجلس به بن‌بست رسید، پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت را به مصدق ارائه داد و مبارزه برای تحقق آن آغاز شد. مصدق در این‌باره گفت: «اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است که به مملکت شده، باید از کسی که اول این را پیشنهاد کرد سپاسگزاری نمود، و آن کس شهید راه وطن، [[سیدحسین فاطمی|دکتر حسین فاطمی]] است».<ref>[https://event.mojahedin.org/i/events/4428 دکتر حسین فاطمی، به دستور شاه اعدام شد]</ref>


مصدق سرانجام در تاریخ ۲۹ اسفند سال ۱۳۲۹ قانون ملی شدن صنعت نفت را از تصویب مجلس سنا گذراند و کم‌تر از ۴۰ روز بعد، قانون خلع ید از شرکت انگلیسی را نیز به‌ تصویب رساند. مصدق اقدامات خود را با حمایت توده‌های مردم و تظاهرات و اعتصابات گسترده‌ی نفت‌گران خوزستان به پیش می‌برد. چنین بود که در اردیبهشت ۱۳۳۰ نخست‌وزیری مصدق به مجلس و رژیم شاه تحمیل شد. اما اقدامات ملی و مردمی دکتر مصدق به مذاق دربار و استعمار انگلیس خوش نیامد، از همین رو شروع به ‌توطئه علیه دکترمصدق کردند.<ref>[https://event.mojahedin.org/i/events/5048 قیام ۳۰ تیر مردم ایران در حمایت از مصدق]</ref>
مصدق در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ موفق شد قانون ملی شدن صنعت نفت را از تصویب مجلس سنا گذراند و کم‌تر از ۴۰ روز بعد، قانون خلع ید از شرکت انگلیسی را نیز به تصویب رساند. او این اقدامات را با حمایت توده‌های مردم و تظاهرات و اعتصابات گسترده‌ی نفت‌گران خوزستان پیش می‌برد. بدین ترتیب، در اردیبهشت ۱۳۳۰ نخست‌وزیری مصدق به مجلس و رژیم شاه تحمیل شد. اما اقدامات ملی و مردمی دکتر محمد مصدق به مذاق دربار و استعمار انگلیس خوش نیامد و از همین رو آن‌ها توطئه‌هایی علیه وی آغاز کردند.<ref>[https://event.mojahedin.org/i/events/5048 قیام ۳۰ تیر مردم ایران در حمایت از مصدق]</ref>


دولت انگلیس کشتی‌های جنگی‌اش را برای جلوگیری از صادرات نفت ایران اعزام کرد<ref>همه مردان شاه ـ صفحه ۷۱</ref> و دولت مصدق را تحت مضیقه‌ی شدید مالی قرار داد. از طرف دیگر از دولت ایران به دادگاه لاهه شکایت کرد. دکتر مصدق شخصا در این دادگاه حضور پیدا کرد و دادگاه را فاقد صلاحیت برای رسیدگی به این دعوا دانست و در نهایت در این دعوای حقوقی پیروز شد. این یک ضربه‌ به سیاست انگلیس بود. از طرفی مصدق برای کوتاه کردن دست شاه و دربار و خنثی ساختن توطئه‌های استعمار از یک سو و پیش بردن اصلاحات اجتماعی و اقتصادی از سوی دیگر، خواستار آن شد که پست وزارت جنگ را که تا آن زمان در دست شاه بود و همواره از آن به عنوان ابزار اعمال فشار علیه جنبش ضداستعماری مردم استفاده می‌کرد بر عهده بگیرد و اعلام کرد که در صورت تن ندادن شاه به‌ این شرط، از نخست‌وزیری استعفا خواهد داد. شاه که  سلطنت خود را در خطر می‌دید، شدیداً با سپردن وزارت جنگ به مصدق مخالفت کرد. دکتر مصدق در روز ۲۵ تیر ۱۳۳۱، از نخست‌وزیری استعفا داد. با استعفای مصدق، شاه فرصت را غنیمت شمرده و قوام‌السلطنه'''،''' کهنه‌کارترین مهره‌ی ‌‌‌‌‌‌‌رژیم فئودالی و دربار استعماری را به نخست‌وزیری برگزید. قوام طی اعلامیه‌ای هرگونه مخالفت با دولت را ممنوع و مردم را تهدید به سرکوب و ارتش و شهربانی را در خیابان‌ها مستقر کرد. ٰاین گونه اقدامات و تهدیدات قوام نتیجه‌بخش نبود. موج اعتراضات توده‌ای علیه انتصاب قوام به‌ نخست‌وزیری از تهران و سایر نقاط کشور برخاست. سرانجام صبح روز سی‌ام تیرماه سال ۱۳۳۱، مردم تهران به خیابان‌ها ریختند. انبوه مردم با فریادها و شعارهای "یا مرگ یا مصدق"، "مصدق پیروز است"، "مرگ بر قوام"، با نیروهای ارتش و شهربانی به‌ مقابله برخاستند. قیام مردمی با شدت و حدت ادامه پیدا کرد و سرانجام پس از کشته و مجروح‌ شدن قریب به ۸۰۰ نفر از مردم تهران، شاه فرمان نخست‌وزیری قوام را لغو کرد و به خواسته‌های دکتر مصدق گردن گذاشت.<ref>[https://event.mojahedin.org/i/events/5048 قیام ۳۰ تیر مردم ایران در حمایت از مصدق]</ref>
دولت انگلیس کشتی‌های جنگی‌اش را برای جلوگیری از صادرات نفت ایران اعزام کرد <ref>همه مردان شاه ـ صفحه ۷۱</ref>و دولت مصدق را تحت فشار شدید مالی قرار داد. علاوه بر این، از ایران به دادگاه لاهه شکایت کرد. دکتر مصدق شخصاً در این دادگاه حضور یافت و آن را فاقد صلاحیت برای رسیدگی به این دعوی دانست و در نهایت در این دعوای حقوقی پیروز شد. این پیروزی یک ضربه به سیاست‌های انگلیس بود.


در نهایت انگلیسی‌ها به این نتیجه رسیدند که باید دولت مصدق را ساقط کنند و در این راه آمریکا را نیز با این استدلال که ادامه‌ی حکومت مصدق، ایران را در آغوش کمونیسم قرار خواهد داد با خود همراه کردند. فرماندهی عملیات کودتا به عهده کرمیت روزولت مدیر بخش خاورمیانه‌ی سیا بود. آن‌ها ابتدا در روز ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ اقدام به کودتا کردند که با  لو رفتن کودتا ناکام ماند ولی در نهایت در روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با هدایت سازمان سیا و اینتلیجنس سرویس و مشارکت ایادی دربار به خصوص اشرف پهلوی خواهر دوقلوی شاه و نظامیان وابسته به شاه و در رأس آن‌ها سرلشگر فضل‌الله زاهدی  و روحانیون از جمله کاشانی و اراذل و اوباشی مانند شعبان جعفری معروف به «شعبان بی‌مخ» کودتا انجام شد و دولت مصدق سرنگون گردید.<ref>همه مردان شاه</ref>
همزمان، مصدق برای کوتاه کردن دست شاه و دربار و خنثی کردن توطئه‌های استعمار، به همراه پیشبرد اصلاحات اجتماعی و اقتصادی، خواستار آن شد که پست وزارت جنگ، که تا آن زمان در دست شاه بود و همواره به‌عنوان ابزاری برای فشار بر جنبش ضداستعماری مردم مورد استفاده قرار می‌گرفت، به او سپرده شود. مصدق اعلام کرد که در صورت امتناع شاه از این درخواست، از نخست‌وزیری استعفا خواهد داد. [[محمدرضا پهلوی|شاه]] که سلطنت خود را در خطر می‌دید، با واگذاری وزارت جنگ به مصدق به شدت مخالفت کرد.


چندی بعد دکتر مصدق دستگیر و در دادگاه نظامی به حبس و تبعید محکوم شد. روز ششم اسفند ۱۳۳۲دکتر حسین فاطمی نیز دستگیر شد و روز ۱۹ آبان ۱۳۳۳در حالی که ۴۰ درجه تب داشت، با برانکارد به پای جوخه‌ی اعدام برده شد.<ref>[https://event.mojahedin.org/i/events/4428 دکتر حسین فاطمی، به دستور شاه اعدام شد]</ref>  
دکتر مصدق در تاریخ ۲۵ تیر ۱۳۳۱ از نخست‌وزیری استعفا داد. پس از استعفای وی، شاه فرصت را غنیمت شمرده و [[احمد قوام]] (قوام‌السلطنه)، که کهنه‌کارترین مهره رژیم فئودالی و دربار استعماری بود، را به نخست‌وزیری برگزید. قوام طی اعلامیه‌ای هرگونه مخالفت با دولت را ممنوع اعلام کرد و مردم را تهدید به سرکوب نمود، همچنین ارتش و شهربانی را به خیابان‌ها گسیل داشت.
 
این اقدامات و تهدیدات قوام نتیجه‌بخش نبود و موج اعتراضات توده‌ای علیه انتصاب او به نخست‌وزیری در تهران و سایر نقاط کشور آغاز شد. سرانجام، در صبح روز [[قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱|۳۰ تیر ۱۳۳۱]]، مردم تهران به خیابان‌ها ریختند و با فریادهای "یا مرگ یا مصدق"، "مصدق پیروز است" و "مرگ بر قوام"، به مقابله با نیروهای ارتش و شهربانی پرداختند. قیام مردمی با شدت ادامه یافت و در نهایت، پس از کشته و مجروح شدن حدود ۸۰۰ نفر از مردم تهران، شاه فرمان نخست‌وزیری قوام را لغو کرد و به خواسته‌های دکتر مصدق گردن نهاد.<ref>[https://event.mojahedin.org/i/events/5048 قیام ۳۰ تیر مردم ایران در حمایت از مصدق]</ref>
 
انگلیسی‌ها در نهایت به این نتیجه رسیدند که باید دولت مصدق را ساقط کنند و در این راه آمریکا را نیز با این استدلال که ادامه حکومت مصدق ایران را به سمت کمونیسم سوق خواهد داد، همراه کردند. فرماندهی عملیات کودتا بر عهده کرمیت روزولت، مدیر بخش خاورمیانه سیا، قرار گرفت. آن‌ها ابتدا در روز ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ اقدام به کودتا کردند که با لو رفتن کودتا ناکام ماند، اما در نهایت در روز [[کودتای ۲۸ مرداد|۲۸ مرداد ۱۳۳۲]]، با هدایت سازمان سیا و اینتلیجنس سرویس، مشارکت ایادی دربار به‌ویژه [[اشرف پهلوی]]، خواهر شاه، نظامیان وابسته به شاه و روحانیون نظیر [[سید ابوالقاسم کاشانی|کاشانی]]، و اراذل و اوباشی مانند [[شعبان جعفری]] معروف به «شعبان بی‌مخ»، کودتا انجام شد و دولت مصدق سرنگون گردید.<ref>همه مردان شاه</ref>
 
چندی بعد، دکتر مصدق دستگیر و در دادگاه نظامی به حبس و تبعید محکوم شد. در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۳۲، دکتر حسین فاطمی نیز دستگیر شد و روز ۱۹ آبان ۱۳۳۳، در حالی که تب ۴۰ درجه داشت، با برانکارد به پای جوخه اعدام برده شد.<ref>[https://event.mojahedin.org/i/events/4428 دکتر حسین فاطمی، به دستور شاه اعدام شد]</ref>


=== انقلاب سفید شاه ===
=== انقلاب سفید شاه ===
[[پرونده:دادن اسنادزمینهای کشاورزی بعد از انقلاب سفید.JPG|بندانگشتی|واگذاری اسناد زمینهای کشاورزی توسط شاه به کشاوزران در جریان انقلاب سفید]]
[[پرونده:دادن اسنادزمینهای کشاورزی بعد از انقلاب سفید.JPG|بندانگشتی|واگذاری اسناد زمینهای کشاورزی توسط شاه به کشاوزران در جریان انقلاب سفید]]
انقلاب سفید گذار از یک وضعیت نیمه‌فئودالی به بورژوازی کمپرادور( وابسته) بود. از سویی می‌توان این انقلاب را نقطه‌ی عطف چرخش شاه از استعمار انگلیس به سمت آمریکا دانست. انقلاب سفید و چرخش از یک بافت روستایی به سمت بافت شهری و بورژوایی، ایران را از سویی برای سرمایه‌گذاران آمریکایی مساعد می‌کرد و از سوی دیگر زمینه‌ی یک انقلاب سرخ را که آمریکا از آن بیم داشت از میان می‌برد. انقلاب های سوسیالیستی در آن زمان، همواره با شعار تقسیم اراضی و استراتژی مبارزه از روستا در کشورهای مختلف توانسته بودند پیروزی‌هایی کسب نمایند.
[[انقلاب سفید]] را می‌توان نقطه‌ی عطفی در تغییر مسیر شاه از استعمار انگلیس به سمت آمریکا دانست. این تحول، نه‌تنها گذار از یک ساختار نیمه‌فئودالی به سمت بورژوازی کمپرادور (وابسته) بود، بلکه ایران را به محیطی مناسب برای سرمایه‌گذاران آمریکایی تبدیل کرد. هم‌زمان، این سیاست از بین بردن زمینه‌های یک انقلاب سوسیالیستی را نیز هدف قرار داده بود، چرا که انقلاب‌های سوسیالیستی آن دوران، عمدتاً با شعار تقسیم اراضی و استراتژی مبارزه‌ی روستایی به پیروزی می‌رسیدند.


شاه در دهه‌ی نخست بعد از کودتای ۱۳۳۲ قدرت خود را تثبیت کرد و رهبران کودتا را به مناصب کلیدی گمارد. با کمک سیا،‌ اف.بی.آی و موساد،‌ ساواک را تشکیل داد. احزابی مانند حزب توده و جریان‌هایی مثل جبهه‌ی ملی را تار و مار کرد. مثلا حزب ایران ستون اصلی تشکیل دهنده‌ی جبهه ملی را در سال ۱۳۳۶ منحل کرد. با تشکیل کنسرسیوم نفت متشکل از غول‌های بزرگ نفتی دنیا عملا جنبش ملی شدن نفت را ساقط کرد. ساواک با گسترش شبکه‌های خود توانست افرادی را که به دانشگاه‌ها و ادارات و کارخانه‌های عظیم دولتی وارد می‌شدند، به طور کامل بازرسی و تفتیش می‌کرد، با طبقه‌‌‌ی روشنفکر و کارگر برخوردی قاطع داشت و عملا دیکتاتوری همه جانبه‌ای را بر جامعه حاکم کرده بود. از طرفی نفوذ خانواده‌های اشرافی زمین‌دار روز به روز بیش‌تر می‌شد به طوری که نسبت نمایندگان مجلس زمین‌دار از ۴۹ درصد در دوره‌ی هفدهم ۱۳۳۲-۱۳۳۱ به ۵۱ درصد در دوره‌ی نوزدهم ۱۳۳۹-۱۳۳۵ رسید.
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شاه قدرت خود را تثبیت کرد و کودتاچیان را در مناصب کلیدی گمارد. با کمک سازمان‌های اطلاعاتی سیا، اف‌بی‌آی و موساد، [[ساواک]] را تشکیل داد و مخالفان، از جمله [[حزب توده ایران|حزب توده]] و [[جبهه ملی ایران|جبهه‌ی ملی]] را سرکوب کرد. برای مثال، حزب ایران، که ستون اصلی جبهه‌ی ملی محسوب می‌شد، در سال ۱۳۳۶ منحل شد. شاه همچنین با تشکیل کنسرسیوم نفتی متشکل از غول‌های بزرگ نفتی جهان، عملاً دستاوردهای [[ملی شدن صنعت نفت]] را از بین برد. ساواک با گسترش شبکه‌های خود، ورود افراد به دانشگاه‌ها، ادارات و کارخانه‌های بزرگ دولتی را تحت نظارت شدید قرار داد و با طبقات روشنفکر و کارگر برخوردی قاطع داشت. در همین حال، نفوذ زمین‌داران در ساختار سیاسی افزایش یافت، به‌طوری‌که سهم آن‌ها در مجلس از ۴۹ درصد در دوره‌ی هفدهم (۱۳۳۱-۱۳۳۲) به ۵۱ درصد در دوره‌ی نوزدهم (۱۳۳۵-۱۳۳۹) رسید.


شاه برای اجرای برنامه‌های بلند پروازانه‌ی خود و تامین هزینه‌های نظامی، ایران را زیر بار کمرشکن وام‌های هنگفت خارجی برد که باعث ایجاد بحران اقتصادی شد. این بحران در سال ۱۳۳۹به اوج خود رسید. به علت وام‌های سنگین اندوخته‌های خارجی کشور خالی شد و ایران محتاج دریافت وام از صندوق بین‌المللی پول و آمریکا شد. دولت آمریکا به ریاست جمهوری کندی که سیاستش برای مهار انقلابات احتماعی وارد کردن اصلاحات لیبرالی در حکومت‌های دیکتاتوری بود شرط کمک خود را وارد کردن لیبرال‌ها در ساختار حکومت ایران قرار داد. مجموع این عوامل رژیم را بی‌ثبات کرد. اعتصابات و اعتراضات گسترده‌ای شروع شد که بعضا به درگیری‌های خونینی انجامید.<ref>ایران بین دو انقلاب ـ یرواند آبراهامیان</ref>
برای اجرای برنامه‌های بلندپروازانه‌ی خود و تأمین هزینه‌های نظامی، شاه ایران را زیر بار وام‌های سنگین خارجی برد که در نهایت، کشور را دچار بحران اقتصادی کرد. این بحران در سال ۱۳۳۹ به اوج خود رسید و به‌دلیل بدهی‌های سنگین، ذخایر ارزی کشور تخلیه شد و ایران ناگزیر به دریافت وام از صندوق بین‌المللی پول و آمریکا گردید. دولت کندی در آمریکا، که سیاستش بر مهار انقلاب‌های اجتماعی از طریق اصلاحات لیبرالی استوار بود، شرط کمک مالی را مشارکت نیروهای لیبرال در حکومت ایران قرار داد. این تحولات، رژیم را دچار بی‌ثباتی کرد و اعتصابات و اعتراضات گسترده‌ای در کشور شکل گرفت که در برخی موارد به درگیری‌های خونین انجامید.<ref>ایران بین دو انقلاب ـ یرواند آبراهامیان</ref>


شاه تحت این شرایط و فشار از طرف آمریکا،‌ علی امینی را به نخست وزیری برگزید. امینی اصلاحات مد نظر آمریکا را که اصلاحات ارضی در راس آن بود در دستور کار خود قرار داد. در این بین شاه که بیم آن داشت اصلاحات سیاسی و اقتصادی موقعیت او را تحت تاثیر قرار دهد، آمریکایی‌ها را قانع کرد که اصلاحات را خود به دست بگیرد و دولت امینی بعد ا‌ز چهارده ماه برکنار شد و علم جای او را گرفت و نهایتا برنامه‌ی اصلاحات ارضی به اجرا درآمد. ابتدا در ۱۹ دی ۱۳۴۱ کنگره‌ی ملی کشاورزان تشکیل شد و شاه برنامه‌ی اصلاحات ارضی خود را در آن‌جا اعلام کرد. در ۶ بهمن ۱۳۴۱ شاه برای مشروعیت بخشیدن به برنامه‌ی خود آن را با نام انقلاب سفید با ۶ اصل به رفراندوم گذاشت. در واقع شاه رهبری دوران گذار از حکومتی نیمه‌فئودالی به حکومت بورژوازی کمپرادور را خود به دست گرفت و با این کار با یک پایه کردن حکومت خود، هر چه بیش‌تر پایه‌های دیکتاتوری سلطنتی را محکم‌تر کرد.
در چنین شرایطی و تحت فشار آمریکا، شاه علی امینی را به نخست‌وزیری منصوب کرد. امینی اصلاحاتی را که مورد نظر آمریکا بود، به‌ویژه اصلاحات ارضی، در دستور کار خود قرار داد. اما شاه که نگران تأثیر این اصلاحات بر موقعیت خود بود، توانست آمریکایی‌ها را متقاعد کند که خود شخصاً هدایت اصلاحات را برعهده گیرد. پس از چهارده ماه، امینی برکنار شد و اسدالله علم جایگزین او شد. بدین ترتیب، اصلاحات ارضی در چارچوب برنامه‌ی شاه اجرا شد.


بیهودگی این تلاش‌ها در خرداد سال ۴۲ آشکار شد، وقتی که توده‌ی مردم به خیابان‌ها ریختند و دست به اعتراض زدند.  
در ۱۹ دی ۱۳۴۱، شاه برنامه‌ی اصلاحات ارضی را در کنگره‌ی ملی کشاورزان اعلام کرد و در ۶ بهمن ۱۳۴۱، آن را با نام "انقلاب سفید" و در قالب شش اصل به رفراندوم گذاشت. با اجرای این برنامه، شاه نه‌تنها رهبری گذار از نظام نیمه‌فئودالی به بورژوازی وابسته را برعهده گرفت، بلکه پایه‌های دیکتاتوری سلطنتی خود را مستحکم‌تر کرد.
 
اما دیری نپایید که ناتوانی این اصلاحات در حل مشکلات جامعه آشکار شد. در خرداد ۱۳۴۲، موجی از اعتراضات مردمی به راه افتاد و توده‌های مردم به خیابان‌ها آمدند، نشان‌دهنده‌ی آنکه نارضایتی عمومی با سیاست‌های شاه همچنان پابرجا بود.


=== قیام ۱۵ خرداد گورستان رفرمیسم ===
=== قیام ۱۵ خرداد گورستان رفرمیسم ===
[[پرونده:تشییع پیکر یکی از کشته شدگان در قیام ۱۵ خرداد.JPG|بندانگشتی|تشییع پیکر یکی از کشته‌شدگان قیام ۱۵ خرداد۴۲]]
[[پرونده:تشییع پیکر یکی از کشته شدگان در قیام ۱۵ خرداد.JPG|بندانگشتی|تشییع پیکر یکی از کشته‌شدگان قیام ۱۵ خرداد۴۲]]
مخالفان اصلی برنامه‌های شاه دو گروه اصلی قدرتمند بودند، یکی جبهه‌ی ملی و دیگری طبقه‌ی مذهبی و متحدانشان در بازار. جبهه‌ی ملی طی اعلامیه‌ای انقلاب سفید را «بازگشت به استبداد» دانست. روحانیون نیز مخالف افزایش قدرت شاه، اصلاحات اراضی و اعطای حقوق مدنی به زنان بودند. در نیمه‌ی ۱۵ خرداد با فراخوان جبهه‌ی ملی و تشکل‌های اصناف و بازاریان مردم به خیابان‌ها ریختند. قیام خرداد ۴۲ سه روز به طول انجامید و نه تنها تهران و قم بلکه اصفهان، شیراز، مشهد و تبریز را نیز در بر گرفت. در نهایت شاه این قیام را در ۱۵ خرداد با وارد کردن نیروی نظامی به طرز خونینی سرکوب کرد که صدها و شاید هزاران کشته و مجروح بر جای گذاشت.
برنامه‌های شاه با مخالفت دو جریان قدرتمند روبه‌رو شد: جبهه‌ی ملی و روحانیون که با حمایت بازار، نیرویی تأثیرگذار در صحنه‌ی سیاسی کشور بودند. جبهه‌ی ملی طی بیانیه‌ای، انقلاب سفید را «بازگشت به استبداد» نامید، درحالی‌که روحانیون نیز با افزایش قدرت شاه، اصلاحات ارضی و اعطای حقوق مدنی به زنان مخالفت کردند.


طی وقایع مربوط به این اعتراضات بود که خمینی که در آن زمان شصت و چهار ساله بود و هیچ سابقه‌ی مبارزاتی نداشت و برعکس در کنار کاشانی از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ حمایت کرده بود، ظاهر شد و سخنرانی‌هایی را در اعتراض به انقلاب سفید ایراد کرد. به قول آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» خمینی در آن سال‌ها به هیچ وجه به دنبال از بین رفتن سلطنت نبود و در واقع شاه را برای امکان باقی ماندن در قدرت نصیحت می‌کرد.  
در نیمه‌شب ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، با فراخوان جبهه‌ی ملی، اصناف و بازاریان، مردم به خیابان‌ها ریختند. [[قیام ۱۵ خرداد]] ۴۲ به مدت سه روز ادامه یافت و نه‌تنها تهران و قم، بلکه شهرهایی چون اصفهان، شیراز، مشهد و تبریز را نیز در بر گرفت. در نهایت، شاه برای سرکوب این قیام، نیروی نظامی را وارد میدان کرد و اعتراضات را به‌شدت سرکوب نمود؛ سرکوبی که صدها و شاید هزاران کشته و مجروح برجای گذاشت.


پس از این واقعه که قیام ۱۵خرداد نام گرفت، رهبران جبهه‌ی ملی دستگیر، نهضت آزادی منحل و خمینی به ترکیه تبعید شد که پس از چندی از آن‌جا به عراق رفت. در واقع بعد از این واقعه،‌ سرفصلی در تاریخ مبازرات مردم ایران رقم خورد و هرگونه امید به اصلاحات در نظام سلطنتی از بین رفت. به همین خاطر شیوه‌های احزاب سنتی مخالف شاه که در صدد اصلاح این نظام بودند نیز به گور سپرده شد و در واقع این سرفصل به گورستان رفرمیسم معروف شد.
در جریان این اعتراضات، روح‌الله خمینی که در آن زمان ۶۴ سال داشت و پیش‌تر سابقه‌ی مبارزاتی نداشت، در صحنه ظاهر شد و با سخنرانی‌هایی به انتقاد از انقلاب سفید پرداخت. این در حالی بود که او در کنار [[سید ابوالقاسم کاشانی|آیت‌الله کاشانی]]، از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ حمایت کرده بود. به گفته‌ی آبراهامیان در کتاب ایران بین دو انقلاب، خمینی در آن مقطع خواهان سرنگونی سلطنت نبود و صرفاً شاه را برای حفظ قدرت نصیحت می‌کرد.


=== پیدایش سازمان‌های انقلابی بعد از سرکوب قیام ۱۵خرداد ۴۲ ===
پس از سرکوب قیام ۱۵ خرداد، رهبران جبهه‌ی ملی دستگیر شدند، نهضت آزادی منحل گردید و خمینی به ترکیه تبعید شد. او پس از مدتی از ترکیه به عراق رفت. این واقعه، نقطه‌ی عطفی در تاریخ مبارزات ایران شد؛ چراکه هرگونه امید به اصلاحات در چارچوب نظام سلطنتی از بین رفت. از این‌رو، استراتژی احزاب سنتی مخالف شاه که به‌دنبال اصلاح نظام بودند، ناکارآمد جلوه کرد و به‌تدریج کنار گذاشته شد. این تغییر مسیر، بعدها به «گورستان رفرمیسم» معروف شد.
بعد از سال ۱۳۴۲ و مشخصا سرکوب خونین قیام ۱۵ خرداد، دیگر شیوه‌های اصلاح‌طلبانه برای تغییر در ساختار نظام دیکتاتوری سلطنتی جواب‌گو نبود و به تبع آن احزابی هم که با این خط مشی تأسیس شده بودند کارایی نداشتند. شاه عملا حکومت خودکامه‌ی خود را تثبیت کرده بود و اجازه‌ی فعالیت به هیچ جریان سیاسی مخالفی را نمی‌داد.


در این شرایط بود که تعدادی از جوانان که به دنبال راهی برای اصلاح امور جامعه بودند، پس از مطالعاتی در تاریخ ایران و تاریخ انقلابات جهان به تشکیل سازمان‌هایی انقلابی مبادرت کردند که اصلی‌ترین آن‌ها سازمان مجاهدین خلق ایران و چریک‌های فدایی خلق ایران بودند. این گروه‌ها راه مبارزه با دیکتاتوری شاه را مبارزه‌ی مسلحانه و قهرآمیز دانسته و به مبارزه‌ی حرفه‌ای روی آوردند. بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین ایران محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و علی‌اصغر بدیع‌زادگان بودند که قبل از تشکیل سازمان مجاهدین در نهضت آزادی فعالیت داشتند. حنیف‌نژاد و یارانش در ۱۵ شهریور ۱۳۴۴ سازمان مجاهدین را تشکیل دادند. این سازمان طی مدت ۶ سال فعالیت مخفی که تا آن‌موقع در ایران بی‌سابقه بود به جذب نیرو و مطالعه و تربیت کادرها و تدوین ایدئولوژی و استراتژی و آماده‌سازی خود برای آغاز مبازره‌ی مسلحانه پرداخت. در شهریور ۱۳۵۰ ضربه‌ی گسترده‌ی ساواک به سازمان مجاهدین باعث دستگیری تمامی کادر مرکزی و عمده اعضای سازمان شد و در سال‌های بعد بنیان‌گذاران سازمان و اکثر مرکزیت سازمان مجاهدین اعدام شدند. در نهایت اعضای باقی مانده‌ی سازمان ازجمله رهبر آنان مسعود رجوی در نیمه دوم سال ۱۳۵۷ و با بالا گرفتن تظاهرات مردمی و نزدیکی سرنگونی حکومت شاه از زندان آزاد شدند.  
=== پیدایی سازمان‌های انقلابی پس از قیام ۱۵خرداد ۴۲ ===
پس از سرکوب خونین قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، شیوه‌های اصلاح‌طلبانه برای تغییر در ساختار دیکتاتوری سلطنتی ناکارآمد شد و به‌تبع آن، احزابی که با این رویکرد تأسیس شده بودند، کارایی خود را از دست دادند. شاه حکومت خودکامه‌ی خود را تثبیت کرده و به هیچ جریان سیاسی مخالفی اجازه‌ی فعالیت نمی‌داد.


گروه دیگر سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران نام داشت که از ترکیب دو گروه یکی به رهبری بیژن جزنی و حسن ضیاظریفی و دیگری به رهبری مسعود احمدزاده و امیر پرویز پویان تشکیل شد. چریک‌های فدایی خلق با حمله به پاسگاه ‌ژاندارمری سیاهکل در بهمن ۱۳۴۹ در شمال ایران اعلام موجودیت کردند. این عملیات در واقع سرآغاز جنگ چریکی در تاریخ انقلاب ضدسلطنتی است.
در این شرایط، گروهی از جوانان که در پی راهی برای اصلاح جامعه بودند، پس از مطالعه‌ی تاریخ ایران و انقلاب‌های جهان، به تشکیل سازمان‌های انقلابی روی آوردند. مهم‌ترین این گروه‌ها «[[سازمان مجاهدین خلق ایران]]» و «[[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران|چریک‌های فدایی خلق ایران]]» بودند که راه مبارزه با دیکتاتوری را در مبارزه‌ی مسلحانه و قهرآمیز دیدند.


ورود سازمان‌های چریکی به صحنه‌ی مبارزات مردم ایران روح تازه‌ای در جامعه‌‌ی خموده و دیکتاتوری‌زده‌ی ایران دمید. قشر جوان به خصوص در دانشگاه‌ها به سمت گروه‌های انقلابی متمایل شدند و دانشگاه اصلی‌ترین محل جذب نیرو برای این سازمان‌های انقلابی بود. از طرفی بسیاری از بازاریان مخالف شاه تامین‌کننده‌ی مالی این سازمان‌ها به خصوص سازمان مجاهدین خلق ایران بودند.  
بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق، [[محمد حنیف‌نژاد]]، [[سعید محسن]] و [[علی اصغر بدیع زادگان|علی‌ اصغر بدیع‌زادگان]] بودند که پیش از تأسیس این سازمان، در «[[نهضت آزادی]]» فعالیت داشتند. آنان در ۱۵ شهریور ۱۳۴۴ سازمان را تأسیس کردند و طی شش سال فعالیت مخفی، که در ایران بی‌سابقه بود، به جذب نیرو، مطالعه، تربیت کادرها، تدوین ایدئولوژی و آماده‌سازی برای [[مبارزه مسلحانه|مبارزه‌ی مسلحانه]] پرداختند. در شهریور ۱۳۵۰، ضربه‌ی گسترده‌ی ساواک موجب دستگیری کادر مرکزی و اغلب اعضای سازمان شد و در سال‌های بعد، بنیان‌گذاران و بسیاری از رهبران آن اعدام شدند. سرانجام، [[مسعود رجوی]] و برخی دیگر از اعضای باقی‌مانده، در نیمه‌ی دوم سال ۱۳۵۷ و با اوج‌گیری تظاهرات مردمی، از زندان آزاد شدند.


در زندان جبهه‌ای در مبارزه با شاه شکل گرفت و در واقع با ورود مجاهدین و فداییان به زندان آن‌جا نیز به سنگر مبارزه با دیکتاتوری تبدیل شد، در حالی که قبلا زندان برای اعضای احزاب سنتی پایان مبارزه و محلی برای گذراندن دوران محکومیت بود.  
در کنار این گروه، «چریک‌های فدایی خلق ایران» نیز با ترکیب دو گروه، یکی به رهبری [[بیژن جزنی]] و [[حسن ضیاظریفی]] و دیگری به رهبری [[مسعود احمدزاده]] و [[امیرپرویز پویان]]، شکل گرفت. آنان با حمله به پاسگاه ژاندارمری [[قیام سیاهکل|سیاهکل]] در بهمن ۱۳۴۹ اعلام موجودیت کردند؛ عملیاتی که سرآغاز جنگ چریکی در انقلاب ضدسلطنتی ایران شد.


ورود سازمان‌های انقلابی به صحنه‌‌ی مبارزه‌ی اجتماعی مردم ایران سرفصلی است که حامیان غربی شاه به خصوص آمریکا را وادار به تجدید نظر در مورد سیاست‌های خود در ایران کرد، چرا که خطر یک انقلاب رادیکال اجتماعی را قریب‌الوقوع دیدند. در واقع سازمان‌های انقلابی و فداکاری‌های آن‌ها بود که زمینه‌ساز اتفاقات سرنوشت‌ساز بعدی شد و حامیان خارجی شاه را بر آن داشت که برای جلوگیری از یک انقلاب قهرآمیز و از دست رفتن ایران به عنوان اصلی‌ترین پایگاه خود در منطقه، به فکر چاره بیفتند که این خود پیش‌درآمد شکستن طلسم اختناق و طلسم شکست‌ناپذیری دیکتاتوری بود که با به میدان آمدن توده‌ی مردم در سال‌های پایانی حکومت پهلوی باعث سرنگونی نظام شاهنشاهی شد.  
ورود سازمان‌های چریکی، روح تازه‌ای به جامعه‌ی سرکوب‌شده‌ی ایران دمید. به‌ویژه در دانشگاه‌ها، قشر جوان به این گروه‌های انقلابی گرایش یافت و دانشگاه‌ها به مراکز اصلی جذب نیرو برای آن‌ها تبدیل شدند. از سوی دیگر، بسیاری از بازاریان مخالف شاه، به‌ویژه حامیان مجاهدین خلق، تأمین مالی این گروه‌ها را بر عهده گرفتند.
 
در زندان‌ها نیز، با ورود مجاهدین و فداییان، جبهه‌ی تازه‌ای علیه دیکتاتوری شکل گرفت و زندان، که پیش‌تر صرفاً محلی برای گذراندن محکومیت اعضای احزاب سنتی بود، به سنگر مبارزه تبدیل شد.
 
حضور این سازمان‌های انقلابی، حامیان خارجی شاه، به‌ویژه آمریکا را، وادار به بازنگری در سیاست‌هایشان در ایران کرد. آنان که خطر یک انقلاب رادیکال را احساس می‌کردند، برای جلوگیری از وقوع یک تحول قهرآمیز، به فکر چاره افتادند. در واقع، فداکاری‌های این گروه‌ها زمینه‌ساز تحولات سرنوشت‌ساز بعدی شد و راه را برای ورود گسترده‌ی مردم به میدان مبارزه و سرانجام، سرنگونی نظام شاهنشاهی هموار کرد.


=== وقایع سال ۱۳۵۷ و سرنگونی نظام شاهنشاهی ===
=== وقایع سال ۱۳۵۷ و سرنگونی نظام شاهنشاهی ===
[[پرونده:سنگربندی توسط مردم و نیروهای انقلابی.JPG|بندانگشتی|سنگر بندی در خیابان توسط مردم و نیروهای انقلابی در آخرین روزهای حکومت پهلوی]]
[[پرونده:سنگربندی توسط مردم و نیروهای انقلابی.JPG|بندانگشتی|سنگر بندی در خیابان توسط مردم و نیروهای انقلابی در آخرین روزهای حکومت پهلوی]]
بعد از روی کار آمدن کارتر در آمریکا و سیاست حقوق بشر او که برای مهار جنبش‌های اجتماعی در کشورهای جهان سوم بود، تحت فشار آمریکا شاه مجبور شد که فشار سرکوب به خصوص در زندان‌ها را کم کند. همین‌طور رژیم شاه از طرف سازمان‌های حقوق بشری مانند عفو بین‌‌الملل و یا کمیسیون بین‌المللی قضات در ژنو و کمیسیون بین‌المللی حقوق بشر سازمان ملل متحد تحت فشار بود و همین باعث ایجاد یک فضای باز برای فعالیت‌های سیاسی شد. در این دوران یکی از عوامل مؤثر در نارضایتی مردم عامل اقتصادی بود چرا که اقتصاد ایران در این سال‌ها دچار تورم شدیدی شد که در نتیجه سیاست‌های غلط اقتصادی شاه و فساد اقتصادی و اداری فزاینده بود، اما شاه برای مهار این بحران به سرکوب تجار و بازاریان و فروشندگان خرده‌پا روی آورد. این اوضاع و احوال بحرانی تنها به یک جرقه نیاز داشت که آن هم طی سلسله رخدادهایی در آبان ۵۶  فراهم شد. در سال ۱۳۵۶ سلسله تظاهراتی در سراسر ایران شکل گرفت که سرآغاز آن از قم بود. در ۱۹ دی ۱۳۵۷ مردم قم دست به یک تظاهرات علیه حکومت شاه زدند که نیروهای شاه آن را سرکوب کرده و به خاک و خون کشیدند. در ادامه و در روز چهلم بزرگداشت کشته‌شدگان قم، مردم در تبریز به خیابان‌ها ریختند و همین طور این تظاهرات ادامه داشت و هر بار چهلم کشته‌شدگان به تظاهرات بر علیه حکومت شاه تبدیل می‌شد. در سال ۱۳۵۷ هم این تظاهرات ادامه داشت تا این که در ۱۷ شهریور این سال تظاهرات مردم تهران در میدان ژاله به خاک و خون کشیده شد و حکومت نظامی به اجرا در آمد. در ادامه با تشدید بحران، اعتراضات هم گسترش می‌یافت. شاه در ۹ دی ۱۳۵۷ بختیار را به نخست‌وزیری برگزید و خود در ۲۶ دی کشور را ترک کرد. خمینی که در ماه‌های پیش از آن، از عراق به پاریس رفته بود و در پاریس مشغول مذاکره با قدرت‌های غربی برای انتقال قدرت بود، در ۱۲ بهمن به ایران آمد و در نهایت در ۲۲ بهمن با تلاش مردم و نیروهای انقلابی مانند مجاهدین و فدایی‌ها و آزاد کردن تمامی مراکز سرکوب و زندان‌ها و پادگان‌ها و مراکز کلانتری و رادیو تلویزیون حکومتی و اعلام بی‌طرفی ارتش در دعوای دولت بختیار و مردم، انقلاب ضدسلطنتی پیروز شد.  
پس از روی کار آمدن جیمی کارتر در ایالات متحده و اجرای سیاست حقوق بشر او—که با هدف کنترل جنبش‌های اجتماعی در کشورهای جهان سوم دنبال می‌شد—شاه تحت فشار آمریکا ناچار شد شدت سرکوب، به‌ویژه در زندان‌ها، را کاهش دهد. علاوه بر این، رژیم شاه از سوی سازمان‌های حقوق بشری مانند عفو بین‌الملل، کمیسیون بین‌المللی قضات در ژنو و کمیسیون بین‌المللی حقوق بشر سازمان ملل متحد تحت فشار قرار داشت. این شرایط به ایجاد فضای نسبتاً بازتری برای فعالیت‌های سیاسی منجر شد.  
 
در این دوران، یکی از عوامل مهم نارضایتی عمومی، بحران اقتصادی بود. اقتصاد ایران با تورمی شدید مواجه شد که نتیجه سیاست‌های نادرست اقتصادی شاه، فساد گسترده و ناکارآمدی نظام اداری بود. با این حال، شاه برای کنترل این بحران، به‌جای اصلاحات، سیاست سرکوب تجار، بازاریان و فروشندگان خرده‌پا را در پیش گرفت. این فضای بحرانی تنها به یک جرقه نیاز داشت که در نهایت در آبان ۱۳۵۶ با سلسله رخدادهایی فراهم شد.
 
در همان سال، موجی از تظاهرات سراسر ایران را دربرگرفت که نقطه آغاز آن در قم بود. در ۱۹ دی ۱۳۵۶، مردم قم علیه حکومت شاه دست به اعتراض زدند، اما نیروهای امنیتی رژیم با خشونت این تظاهرات را سرکوب کردند. به دنبال این واقعه، مردم تبریز در چهلم کشته‌شدگان قم به خیابان‌ها آمدند و این روند ادامه یافت؛ هر بار، چهلم جان‌باختگان تظاهرات پیشین، به موج تازه‌ای از اعتراضات علیه رژیم تبدیل می‌شد.
 
در سال ۱۳۵۷ نیز این اعتراضات اوج گرفت. در ۱۷ شهریور، تظاهرات گسترده مردم تهران در میدان ژاله (شهدا) با سرکوب خونین مواجه شد و حکومت نظامی اعلام گردید. با تشدید بحران، اعتراضات مردمی بیش‌ازپیش گسترش یافت. در ۹ دی ۱۳۵۷، شاه برای مهار اوضاع، شاپور بختیار را به نخست‌وزیری منصوب کرد، اما این اقدام هم مؤثر واقع نشد و در نهایت، شاه در ۲۶ دی‌ماه از کشور گریخت.
 
در این میان، [[روح‌الله خمینی]] که ماه‌ها پیش از عراق به پاریس رفته بود، در آنجا با قدرت‌های غربی درباره انتقال قدرت مذاکره می‌کرد. سرانجام، او در ۱۲ بهمن به ایران بازگشت. با ادامه اعتراضات مردمی و اقدامات نیروهای انقلابی—ازجمله مجاهدین، فداییان و دیگر گروه‌های مبارز—مراکز سرکوب، زندان‌ها، پادگان‌ها، کلانتری‌ها و رادیو تلویزیون حکومتی به تصرف انقلابیون درآمد. با اعلام بی‌طرفی ارتش در درگیری میان دولت [[شاپور بختیار|بختیار]] و مردم، انقلاب ضدسلطنتی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسید.


== وقایع مهم در جریان انقلاب ۵۷ (گاه‌شمار انقلاب) ==
== گاهشمار انقلاب ۵۷ ==


=== شروع تظاهرات سلسله‌وار از آبان ۱۳۵۶ ===
=== شروع تظاهرات سلسله‌وار از آبان ۱۳۵۶ ===
با توجه با اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ایران یعنی وجود فساد اقتصادی گسترده در دستگاه حاکم و هم‌چنین تورم فزاینده و حاکم شدن دیکتاتوری تمام‌عیار شاه پس از سال ۱۳۴۲ و بسته شدن تمام راه‌های ارتباطی بین طبقه‌ی حاکم و مردم، اوضاع اجتماعی در ایران به خصوص در سال‌های بعد از ۱۳۵۰ روز به روز به سمت یک بحران حرکت می‌کرد و همان طور که مشخص شد، فشارهای بیرونی بر حکومت شاه برای رعایت حقوق بشر و فشار روزافزون اقشار اجتماعی مختلف برای کسب آزادی‌های سیاسی و اجتماعی، ایران را به انبار باروتی بدل کرده بود که برای انفجار نیازمند یک جرقه بود.
با توجه به وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران—ازجمله فساد گسترده در ساختار حاکم، تورم فزاینده و استقرار کامل دیکتاتوری شاه پس از سال ۱۳۴۲—تمام راه‌های ارتباطی میان حکومت و مردم بسته شده بود. در نتیجه، اوضاع اجتماعی، به‌ویژه پس از سال ۱۳۵۰، روزبه‌روز به‌سوی بحران عمیق‌تری پیش می‌رفت. از سوی دیگر، فشارهای خارجی برای رعایت حقوق بشر و مطالبات روزافزون اقشار مختلف جامعه برای کسب آزادی‌های سیاسی و اجتماعی، ایران را به انبار باروتی تبدیل کرده بود که تنها به یک جرقه برای انفجار نیاز داشت.
 
این جرقه در پاییز و زمستان ۱۳۵۶ زده شد. نخستین رویداد در ۲۸ آبان ۱۳۵۶ رخ داد؛ پس از برگزاری ۹ جلسه «شب شعر» کانون نویسندگان در باشگاه انجمن ایران و آلمان و دانشگاه آریامهر (شریف)، پلیس جلسه دهم را که با حضور ۱۰ هزار دانشجو برگزار شده بود، برهم زد. در پی این اقدام، جمعیت خشمگین به خیابان‌ها ریختند و شعارهای ضدحکومتی سر دادند. اما با یورش نیروهای پلیس، تعدادی از معترضان کشته، زخمی یا دستگیر شدند.
 
در ده روز بعد، تهران شاهد موج گسترده‌تری از تظاهرات دانشجویی و تعطیلی دانشگاه‌های اصلی شهر بود. همچنین، در هفته بعد، هم‌زمان با ۱۶ آذر ([[روز دانشجو]])، دانشجویان دانشگاه‌های بزرگ کشور دست به اعتصاب زدند. در همین حال، دستگیرشدگان ناآرامی‌های اخیر پس از محاکمه‌های کوتاه در دادگاه‌های مدنی آزاد شدند؛ اقدامی که نشانه‌ای از تضعیف دیکتاتوری شاه و آغاز شکسته‌شدن طلسم استبداد به شمار می‌رفت.<ref>ایران بین دو انقلاب ص ۶۲۳ - یرواند آبراهامیان</ref>


این جرقه در پی چند اتفاق در پاییز و زمستان  ۱۳۵۶ زده شد. ابتدا در ۲۸ آبان ۵۶ پس از برگزاری ۹ جلسه شب شعر آرام کانون نویسندگان در باشگاه انجمن ایران و آلمان و دانشگاه آریامهر (شریف) پلیس جلسه‌ی دهم را که ۱۰۰۰۰ دانشجو در آن حضور داشتند بر هم زد. به دنبال این اتفاق جمعیت خشمگین به خیابان‌ها ریختند و شعارهای ضد رژیم سر دادند، که در اثر حمله‌ی نیروهای پلیس به آنان، تعدادی کشته و زخمی و عده‌ای نیز دستگیر شدند. در ده روز بعد از این واقعه تهران شاهد برگزاری تظاهرات وسیع‌تر دانشجویی و تعطیلی دانشگاه‌های اصلی شهر بود. هم‌چنین در طول هفته‌ی بعد به مناسبت روز ۱۶ آذر ( روز دانشجو)، دانشجویان دانشگاه‌های مهم کشور دست به اعتصاب زدند . از سوی دیگر دستگیرشدگان ناآرامی‌های قبلی بعد از محاکمه‌های کوتاه در دادگاه‌های مدنی آزاد شدند که این نشانه‌ی طلسم شکستگی دیکتاتوری رژیم شاه بود.<ref>ایران بین دو انقلاب ص ۶۲۳ - یرواند آبراهامیان</ref>
[[پرونده:کلیشه مقاله احمد رشیدی مطلق در اطلاعات.JPG|بندانگشتی|کلیشه مقاله ایران و استعمار سرخ و سیاه در روزنامه اطلاعات به قلم احمد رشیدی مطلق]]
[[پرونده:کلیشه مقاله احمد رشیدی مطلق در اطلاعات.JPG|بندانگشتی|کلیشه مقاله ایران و استعمار سرخ و سیاه در روزنامه اطلاعات به قلم احمد رشیدی مطلق]]
واقعه‌ی بعدی انتشار مقاله‌ای در روزنامه اطلاعات ۱۷دی ۱۳۵۶ بود که در آن به روحانیون ضد رژیم تحت عنوان «مرتجعین سیاه» توهین شده بود و طی این مقاله، آنان به همکاری با کمونیست‌های بین‌المللی برای از بین بردن دستاوردهای انقلاب سفید متهم شده بودند. در این مقاله به شخص خمینی نیز توهین شده بود. در پی انتشار این مقاله مردم قم به خصوص طلاب به خیابان ریختند و بازار و حوزه‌‌ی علمیه تعطیل شد. این تظاهرات به درگیری با پلیس انجامید و در اثر آن تعدادی کشته و مجروح شدند. چهلمین روز کشتار مردم قم ۲۹ بهمن ۵۶ بود که طی آن در شهرهای اصلی و بزرگ تظاهرات آرامی برگزار شد ولی در تبریز تظاهرات به خشونت کشیده شد و مردم با حمله به مراکز سرکوب بیشتر نقاط شهر را در دست گرفتند. قیام تبریز ۲ روز طول کشید تا این که حکومت با توسل به نیروهای کمکی ارتش و تانک و هلیکوپتر جنگی آن را سرکوب کرد. رهبران مذهبی و جبهه‌ی ملی از مردم خواستند چهلم شهدای تبریز را گرامی بدارند. دهم فروردین ۵۷ چهلم شهدای تبریز بود که طی آن و دو روز پس از آن اکثر بازارها و دانشگاه‌ها تعطیل شد و مراسم باشکوهی در ۵۵ شهر برگزار گردید. تظاهرات در تهران،‌ یزد، اصفهان، بابل و جهرم به خشونت کشید و به خصوص در یزد شدیدترین درگیری‌ها روی داد. پلیس مردم را گلوله‌باران کرد و تعداد زیادی از مردم کشته شدند. در سومین روز ناآرامی‌ها شاه مانور نیروی دریایی را نیمه تمام گذاشت و خود شخصا فرماندهی پلیس ضد شورش را به عهده گرفت. مراسم چهلم بعدی نوزدهم اردیبهشت ۵۷ بود. در بسیاری از شهرها مراسم یادبود برگزار شد و این بار این مراسم در حدود ۲۴ شهر به خشونت کشید. شاه در تهران به ۲۰۰۰ نیروی مسلح دستور داد بازار را محاصره کرده و برای بر هم زدن گردهمایی از گاز اشک‌آور استفاده کنند. درگیری‌ها در قم ۱۰ ساعت طول کشید و وقتی مردم به خانه آیت‌الله شریعتمداری پناه بردند نیروهای مسلح داخل خانه شده ۲ طلبه را کشتند. در ظاهر این تظاهرات سرکوب شد ولی واضح بود که در پیکره‌ی رژیم پهلوی شکافی عمیق پدیدار گشته است.<ref>ایران بین دو انقلاب ص ۶۲۳ تا ۶۲۷-یرواند آبراهامیان</ref>
واقعه بعدی که جرقه دیگری بر آتش نارضایتی عمومی شد، انتشار مقاله‌ای در روزنامه اطلاعات در ۱۷ دی ۱۳۵۶ بود. در این مقاله، روحانیون مخالف رژیم تحت عنوان «مرتجعین سیاه» مورد توهین قرار گرفته و به همکاری با کمونیست‌های بین‌المللی برای نابودی دستاوردهای انقلاب سفید متهم شده بودند. همچنین، توهین مستقیمی به شخص روح‌الله خمینی صورت گرفته بود.


آبان ماه ١٣٥٦ شاه براي ديدار با كارتر به آمريكا رفت. او اكنون نيازمند جلب حمايت كارتر و تثبيت موقعيت خود در رابطه با سياست جديد دولت آمريكا و ادامه‌ی روند تحولات در داخل كشور بود. پس از بازگشت از آمريكا، شاه طی نطقی اعلام كرد كه تصميم گرفته به مردم ايران آزادی بدهد: «...در كشور ما هم كه با اجرای انقلاب شاه و مردم، ملت ايران به تدريج باسواد شده و می‌شوند، بايد روش اداره مملكت تغيير كند و به تدريج مردم عادت كنند كه در امور كشور دخالت بيشتری داشته باشند. اين است كه تصميم گرفته‌ايم به مردم آزادی داده شود...»
در واکنش به انتشار این مقاله، مردم قم، به‌ویژه طلاب، به خیابان‌ها ریختند و بازار و حوزه علمیه تعطیل شد. تظاهرات در نهایت به درگیری با پلیس انجامید که طی آن تعدادی از معترضان کشته و زخمی شدند. چهلمین روز کشتار مردم قم، ۲۹ بهمن ۱۳۵۶، به مراسم یادبود و اعتراضات گسترده در شهرهای بزرگ ایران انجامید. در حالی که این تجمعات در بسیاری از شهرها آرام برگزار شد، در تبریز تظاهرات به خشونت کشیده شد و معترضان با حمله به مراکز سرکوب، بخش‌هایی از شهر را تحت کنترل خود درآوردند. قیام تبریز دو روز به طول انجامید تا اینکه حکومت با اعزام نیروهای کمکی ارتش، تانک‌ها و هلیکوپترهای جنگی آن را سرکوب کرد.


پس از سفر شاه به آمريكا و اعلام پايبندی وی به سياست حقوق بشر و روند آزادي‌ها، موج جديدی از سياست‌مداران محافظه‌كار، به جنبش دموكراتيك ضدشاه پيوستند. از جمله بايد از ورود عناصرسابق جبهه‌ی ملی، نهضت آزادی و برخی از ديگر ملی‌گرايان به صفوف جنبش دموكراتيك نام برد. در آذر ماه سال ٥٦، بازرگان به اتفاق چند تن ديگر «جمعیت طرفدران آزادی و حقوق بشر» را تأسيس كردند. اين جمعيت در اولين موضع‌گيری خود، خواستار آزادی زندانيان سياسی شد. اكنون در كنار صف «مرگ بر شاه» صف ملايم ديگری نيز به آرامی شكل می‌گرفت. درست در چنين موقعيتی بود كه بالاخره خمینی هم وارد شد.
در ادامه، رهبران مذهبی و [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] از مردم خواستند چهلم شهدای تبریز را گرامی بدارند. این مراسم در ۱۰ فروردین ۱۳۵۷ برگزار شد و طی آن، بیشتر بازارها و دانشگاه‌ها تعطیل شدند و در ۵۵ شهر کشور گردهمایی‌های گسترده‌ای شکل گرفت. در برخی از شهرها، از جمله تهران، یزد، اصفهان، بابل و جهرم، تظاهرات به خشونت کشیده شد. در یزد، پلیس با گلوله به معترضان حمله کرد و تعداد زیادی از مردم را کشت.


از نظر خمينی نيز كه تيزهوش‌ترين آخوند دوران بود، مناسب‌ترين و كم‌خطرترين زمان، پس از بازگشت شاه از آمريكا و اعلام وفاداريش به سياست حقوق بشر تشخيص داده شد. خمينی به علاوه، يك قدم دورتر را نيز در رابطه با موقعيت خودش می‌توانست ببيند. او ديگر هيچ درنگی را جايز نمی‌ديد. خمينی، در اوايل آذر۵۶ نامه‌ای خطاب به «آقایان علما» مخفیانه به ایران فرستاد و ا‌ز آن‌ها خواست زودتر بجنبند! خميني نوشته بود: «...امروز در ايران فرجه‌ای پيدا شده و اين فرصت را غنيمت  بشماريد… الان نويسنده‌های احزاب اشكال می‌كنند، اعتراض می‌كنند، نامه می‌نويسند و امضا می‌كنند. شما هم بنويسيد و چند نفر از آقايان علما امضا كنند. مطالب را گوشزد كنيد … اشكالات را بنويسيد و به دنيا اعلام كنيد اشكالات را بنويسيد و به خودشان بدهيد، مثل چندين نفر كه ما ديديم اشكال كردند و بسياری حرف‌ها زدند و امضا كردند و كسی هم كارشان نكرد...»<ref>انقلاب طلوع یا غروب ـ سعید خدایی صفت</ref>   
در سومین روز ناآرامی‌ها، شاه مانور نیروی دریایی را نیمه‌کاره رها کرد و شخصاً فرماندهی نیروهای ضد شورش را به دست گرفت. مراسم چهلم بعدی در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۷ برگزار شد و این بار، در ۲۴ شهر کشور درگیری‌های شدیدی رخ داد. در تهران، شاه دستور داد ۲۰۰۰ نیروی مسلح بازار را محاصره کنند و برای متفرق کردن معترضان از گاز اشک‌آور استفاده شود. در قم، درگیری‌ها ۱۰ ساعت به طول انجامید و هنگامی که مردم به خانه آیت‌الله شریعتمداری پناه بردند، نیروهای مسلح به خانه یورش برده و دو طلبه را به قتل رساندند.


اگرچه به نظر می‌رسید این اعتراضات سرکوب شده باشد، اما شکاف عمیقی در ساختار رژیم پهلوی ایجاد شده بود که دیگر قابل ترمیم به نظر نمی‌رسید.<ref>ایران بین دو انقلاب ص ۶۲۳ تا ۶۲۷-یرواند آبراهامیان</ref>
در آبان ۱۳۵۶، شاه برای دیدار با جیمی کارتر، رئیس‌جمهور آمریکا، به واشنگتن سفر کرد. او در این مقطع حساس، نیازمند جلب حمایت کارتر و تثبیت موقعیت خود در چارچوب سیاست جدید دولت آمریکا، به‌ویژه در حوزه حقوق بشر، بود. پس از بازگشت از آمریکا، شاه در نطقی اعلام کرد که تصمیم گرفته است به مردم ایران آزادی بدهد:<blockquote>«...در كشور ما هم كه با اجرای انقلاب شاه و مردم، ملت ايران به تدريج باسواد شده و می‌شوند، بايد روش اداره مملكت تغيير كند و به تدريج مردم عادت كنند كه در امور كشور دخالت بيشتری داشته باشند. اين است كه تصميم گرفته‌ايم به مردم آزادی داده شود...»</blockquote>پس از این سخنرانی و اعلام پایبندی شاه به سیاست حقوق بشر و روند اصلاحات، موج جدیدی از سیاستمداران محافظه‌کار به جنبش دموکراتیک ضدشاه پیوستند. در این میان، برخی از عناصر سابق جبهه ملی، نهضت آزادی و دیگر ملی‌گرایان نیز به صفوف معترضان اضافه شدند. در آذر ۱۳۵۶، [[مهدی بازرگان]] به همراه چند تن دیگر، «جمعیت طرفداران آزادی و حقوق بشر» را تأسیس کرد. این جمعیت در نخستین موضع‌گیری رسمی خود، آزادی زندانیان سیاسی را خواستار شد. در کنار شعارهای رادیکال «مرگ بر شاه»، اکنون یک جریان ملایم‌تر نیز آرام‌آرام در حال شکل‌گیری بود.
در چنین شرایطی، سرانجام خمینی نیز وارد صحنه شد. او که از نظر هوش و درایت، برجسته‌ترین روحانی دوران خود به شمار می‌رفت، این مقطع را بهترین و کم‌خطرترین زمان برای ورود به معادلات سیاسی تشخیص داد. خمینی همچنین یک گام فراتر را نیز در نظر داشت و دریافته بود که دیگر درنگ جایز نیست.
او در اوایل آذر ۱۳۵۶، نامه‌ای محرمانه خطاب به «آقایان علما» به ایران فرستاد و از آنان خواست هرچه سریع‌تر اقدام کنند. در این نامه آمده بود:<blockquote>«...امروز در ايران فرجه‌ای پيدا شده و اين فرصت را غنيمت  بشماريد… الان نويسنده‌های احزاب اشكال می‌كنند، اعتراض می‌كنند، نامه می‌نويسند و امضا می‌كنند. شما هم بنويسيد و چند نفر از آقايان علما امضا كنند. مطالب را گوشزد كنيد … اشكالات را بنويسيد و به دنيا اعلام كنيد اشكالات را بنويسيد و به خودشان بدهيد، مثل چندين نفر كه ما ديديم اشكال كردند و بسياری حرف‌ها زدند و امضا كردند و كسی هم كارشان نكرد...»<ref>انقلاب طلوع یا غروب ـ سعید خدایی صفت</ref></blockquote>
=== تظاهرات ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ (جمعه سیاه) ===
=== تظاهرات ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ (جمعه سیاه) ===
بعد از تظاهرات سلسله‌وار و برگزاری یادبودهای چهلم پی در پی، رژیم به اقداماتی برای مهار اوضاع بحرانی کشور دست زد. در واقع می‌خواست با دست زدن به اصلاحاتی ناآرامی‌ها را فرو بنشاند، ازجمله تعدیل سیاست‌های بلندپروازانه‌ی اقتصادی که باعث تورم شده بود و یا قائل شدن به بعضی آزادی‌های اجتماعی و سیاسی درمطبوعات، هم‌چنین از سخت‌گیری بر بازاریان و فروشنده‌های خرده‌پا کم کرد به این امید که اوضاع جامعه‌ی جوشان و انقلابی ایران را آرام کند که البته به صورت مقطعی هم موفق بود، به طوری که در دو ماه نخست تابستان ۱۳۵۷ ناآرامی عمده‌ای روی نداد و حتی چهلم کشتارهای ۲۲-۲۰ اردیبهشت آرام و بدون خونریزی برگزار شد و آموزگار نخست‌وزیر وقت با اطمینان گفت که «بحران پایان یافته است». اما در واقع این تنها آغاز بحران و آرامش تابستان آن سال، آرامش قبل از طوفان بود.<ref>ایران بین دو انقلاب- یرواند آبراهامیان</ref>
بعد از تظاهرات سلسله‌وار و برگزاری یادبودهای چهلم پی در پی، رژیم به اقداماتی برای مهار اوضاع بحرانی کشور دست زد. در واقع می‌خواست با دست زدن به اصلاحاتی ناآرامی‌ها را فرو بنشاند، ازجمله تعدیل سیاست‌های بلندپروازانه‌ی اقتصادی که باعث تورم شده بود و یا قائل شدن به بعضی آزادی‌های اجتماعی و سیاسی درمطبوعات، هم‌چنین از سخت‌گیری بر بازاریان و فروشنده‌های خرده‌پا کم کرد به این امید که اوضاع جامعه‌ی جوشان و انقلابی ایران را آرام کند که البته به صورت مقطعی هم موفق بود، به طوری که در دو ماه نخست تابستان ۱۳۵۷ ناآرامی عمده‌ای روی نداد و حتی چهلم کشتارهای ۲۲-۲۰ اردیبهشت آرام و بدون خونریزی برگزار شد و آموزگار نخست‌وزیر وقت با اطمینان گفت که «بحران پایان یافته است». اما در واقع این تنها آغاز بحران و آرامش تابستان آن سال، آرامش قبل از طوفان بود.<ref>ایران بین دو انقلاب- یرواند آبراهامیان</ref>


در بهار ٥٧ ، بروز يك ركود نسبی در وضعيت جنبش، آخرين فرصت را براي يك رفرم جدی در اختيار شاه گذاشت. اما او حاضر به دادن هيچ امتياز جدی نشد. شاه حتی در نطق ٢٥ ارديبهشت خود عليه دولت‌های دموكراتيك غربی صحبت كرد. برخی از ناظران سياسی، اما، در آيينه‌ی حوادث ايران، يك انفجار عظيم توده‌ای را پيش‌بينی می‌كردند، چيزی كه شاه در آن موقع هرگز آن را نمی‌ديد. در ۳۰ اردیبهشت ۵۷ بازرگان در نامه‌ای به شاه که برای معینیان رییس دفتر مخصوص او فرستاد، نوشت: «چنان‌چه صاحب نظران مخالف را احضار فرمایید ...اینجانب آمادگی و اشتیاق و درخواست خود را برای چنین مصاحبه‌ی تلویزیونی...اعلام می‌دارم و فکر می‌کنم شایسته‌ی مقام شاهنشاهی نیز چنین باشد که یک بار با معترضان خود به جای چماق و مسلسل و تانک با سلاح منطق و قانون روبرو شود.» <ref>انقلاب طلوع یا غروب </ref>
در بهار ٥٧ ، بروز يك ركود نسبی در وضعيت جنبش، آخرين فرصت را براي يك رفرم جدی در اختيار شاه گذاشت. اما او حاضر به دادن هيچ امتياز جدی نشد. شاه حتی در نطق ٢٥ ارديبهشت خود عليه دولت‌های دموكراتيك غربی صحبت كرد. برخی از ناظران سياسی، اما، در آيينه‌ی حوادث ايران، يك انفجار عظيم توده‌ای را پيش‌بينی می‌كردند، چيزی كه شاه در آن موقع هرگز آن را نمی‌ديد. در ۳۰ اردیبهشت ۵۷ بازرگان در نامه‌ای به شاه که برای معینیان رییس دفتر مخصوص او فرستاد، نوشت: <blockquote>«چنان‌چه صاحب نظران مخالف را احضار فرمایید ...اینجانب آمادگی و اشتیاق و درخواست خود را برای چنین مصاحبه‌ی تلویزیونی...اعلام می‌دارم و فکر می‌کنم شایسته‌ی مقام شاهنشاهی نیز چنین باشد که یک بار با معترضان خود به جای چماق و مسلسل و تانک با سلاح منطق و قانون روبرو شود.» <ref>انقلاب طلوع یا غروب </ref></blockquote>[[پرونده:به گلوله بستن معترضان در ۱۷ شهریور.JPG|بندانگشتی|شلیک به تظاهر کنندگان در روز۱۷شهریور۵۷ (جمعه سیاه)]]
[[پرونده:به گلوله بستن معترضان در ۱۷ شهریور.JPG|بندانگشتی|شلیک به تظاهر کنندگان در روز۱۷شهریور۵۷ (جمعه سیاه)]]
بر اثر سیاست‌های اقتصادی دولت و رکود اقتصادی، دستمزد کارگران نیز افت کرده و باعث بروز اعتصابات در بخش‌های صنعتی و کارگری شده بود و کارگران نیز به صف معترضین پیوسته بودند. کارگران علاوه بر اعتصاب، تظاهرات هم می‌کردند. نخستین تظاهرات پرشمار از این دست روز ۳۱ تیر در مشهد بود که به درگیری انجامید و طبق آمارهای محافظه‌کارانه ۴۰ تن در آن کشته شدند. در هفتمین روز کشتار مشهد در اکثر شهرهای بزرگ مراسم یادبود برگزار شد. این مراسم در تهران، قم، تبریز، اصفهان و شیراز به درگیری خیابانی انجامید. در چند روز نخست ماه رمضان که از ۱۴ مرداد شروع شده بود تظاهرات خشونت‌باری در تبریز، مشهد، اهواز، بهبهان، شیراز و اصفهان برپا شد که خونین‌ترین آن‌ها در اصفهان بود. تظاهرکنندگان در اصفهان بیش‌تر قسمت‌های شهر را تصرف کردند. این درگیری دو روز به طول انجامید که رژیم با وارد کردن ارتش و کشتن حدود ۱۰۰ تن توانست کنترل شهر را به دست گرفته و حکومت نظامی اعلام کند.<ref>ایران بین دو انقلاب - یرواند آبراهامیان</ref> تظاهرات ۱۹مرداد اصفهان، لرزه بر اندام رژيم انداخت. رشته‌های شاه درباره‌ی آزادی و دموكراسی پنبه شد و رژيم برای اولين بار در اصفهان به مدت يك ماه حكومت نظامی اعلام كرد.<ref>انقلاب طلوع یا غروب</ref> روز ۲۸ مرداد۵۷ آتش‌سوزی در سینما رکس آبادان ایران را تکان داد. دولت و مخالفان هر کدام یکدیگر را متهم به ایجاد این آتش‌سوزی می‌کردند. فردای آن روز در تشییع کشته‌شدگان ۱۰۰۰۰ تن از مردم شرکت کردند و شعارهای ضد حکومتی سر دادند. خبرنگار واشینگتن پست نوشت: «مانند تظاهرات‌های نه ماه پیش تظاهرات آبادان هم یک پیام ساده داشت «شاه باید برود».
بر اثر سیاست‌های اقتصادی دولت و رکود اقتصادی، دستمزد کارگران نیز افت کرده و باعث بروز اعتصابات در بخش‌های صنعتی و کارگری شده بود و کارگران نیز به صف معترضین پیوسته بودند. کارگران علاوه بر اعتصاب، تظاهرات هم می‌کردند. نخستین تظاهرات پرشمار از این دست روز ۳۱ تیر در مشهد بود که به درگیری انجامید و طبق آمارهای محافظه‌کارانه ۴۰ تن در آن کشته شدند. در هفتمین روز کشتار مشهد در اکثر شهرهای بزرگ مراسم یادبود برگزار شد. این مراسم در تهران، قم، تبریز، اصفهان و شیراز به درگیری خیابانی انجامید. در چند روز نخست ماه رمضان که از ۱۴ مرداد شروع شده بود تظاهرات خشونت‌باری در تبریز، مشهد، اهواز، بهبهان، شیراز و اصفهان برپا شد که خونین‌ترین آن‌ها در اصفهان بود. تظاهرکنندگان در اصفهان بیش‌تر قسمت‌های شهر را تصرف کردند. این درگیری دو روز به طول انجامید که رژیم با وارد کردن ارتش و کشتن حدود ۱۰۰ تن توانست کنترل شهر را به دست گرفته و حکومت نظامی اعلام کند.<ref>ایران بین دو انقلاب - یرواند آبراهامیان</ref> تظاهرات ۱۹مرداد اصفهان، لرزه بر اندام رژيم انداخت. رشته‌های شاه درباره‌ی آزادی و دموكراسی پنبه شد و رژيم برای اولين بار در اصفهان به مدت يك ماه حكومت نظامی اعلام كرد.<ref>انقلاب طلوع یا غروب</ref> روز ۲۸ مرداد۵۷ آتش‌سوزی در سینما رکس آبادان ایران را تکان داد. دولت و مخالفان هر کدام یکدیگر را متهم به ایجاد این آتش‌سوزی می‌کردند. فردای آن روز در تشییع کشته‌شدگان ۱۰۰۰۰ تن از مردم شرکت کردند و شعارهای ضد حکومتی سر دادند. خبرنگار واشینگتن پست نوشت: «مانند تظاهرات‌های نه ماه پیش تظاهرات آبادان هم یک پیام ساده داشت «شاه باید برود».


خط ۹۹: خط ۱۲۸:


=== تظاهرات ۱۳آبان ۵۷ دانشگاه تهران ===
=== تظاهرات ۱۳آبان ۵۷ دانشگاه تهران ===
علی‌رغم سرکوب خونین ۱۷ شهریور شاه بسیار درمانده بود. یک وزیر که روز ۱۸ شهریور شاه را دیده بود گفت: «شاه به اندازه‌ی ۱۰ سال پیر شده بود و لرزان راه می‌رفت و وقتی به بحث پیرامون اوضاع پرداخت به گریه افتاد...»
علی‌رغم سرکوب خونین ۱۷ شهریور شاه بسیار درمانده بود. یک وزیر که روز ۱۸ شهریور شاه را دیده بود گفت: <blockquote>«شاه به اندازه‌ی ۱۰ سال پیر شده بود و لرزان راه می‌رفت و وقتی به بحث پیرامون اوضاع پرداخت به گریه افتاد...»</blockquote>[[پرونده:تظاهرات ۱۳ آبان دانشگاه تهران.JPG|بندانگشتی|واقعه ۱۳ آبان ۵۷ در دانشگاه تهران و شلیک نیروهای گارد به دانشجویان و دانش‌آموزان]]
[[پرونده:تظاهرات ۱۳ آبان دانشگاه تهران.JPG|بندانگشتی|واقعه ۱۳ آبان ۵۷ در دانشگاه تهران و شلیک نیروهای گارد به دانشجویان و دانش‌آموزان]]
اگر تظاهرات، پشت رژيم را به لرزه درآورد، اعتصاب‌های عظيم در بخش دولتی و خصوصی، رگ‌های حياتی او را قطع كرد. پس از ١٧شهريور، جنبش مردمی، با سلاح اعتصاب‌ها جبهه‌ی نيرومندي عليه رژیم شاه گشود و حلقوم او را به سختی فشرد.
اگر تظاهرات، پشت رژيم را به لرزه درآورد، اعتصاب‌های عظيم در بخش دولتی و خصوصی، رگ‌های حياتی او را قطع كرد. پس از ١٧شهريور، جنبش مردمی، با سلاح اعتصاب‌ها جبهه‌ی نيرومندي عليه رژیم شاه گشود و حلقوم او را به سختی فشرد.


روز ۱۳ آبان ۵۷ نیروهای گارد، تظاهرات دانشجویان و دانش‌آموزان را در دانشگاه تهران به گلوله بستند و برای اولین بار صحنه‌های سرکوب و کشته شدن دانشجویان از تلویزیون پخش شد. این گزارش توسط کارکنان بخش اخبار رادیو تلویزیون تهیه شده بود و خشم عمومی را نسبت به حکومت شاه بیش از پیش برانگیخت. علت این بود که کارکنان رادیو تلویزیون که از مدت‌ها قبل در اعتصاب بودند شرط بازگشتن به کار را رفع سانسور اعلام کرده بودند و به محض لغو سانسور اولین گزارش خبری بدون سانسور پخش شد و ولوله‌ای به پا کرد.
روز ۱۳ آبان ۵۷ نیروهای گارد، تظاهرات دانشجویان و دانش‌آموزان را در دانشگاه تهران به گلوله بستند و برای اولین بار صحنه‌های سرکوب و کشته شدن دانشجویان از تلویزیون پخش شد. این گزارش توسط کارکنان بخش اخبار رادیو تلویزیون تهیه شده بود و خشم عمومی را نسبت به حکومت شاه بیش از پیش برانگیخت. علت این بود که کارکنان رادیو تلویزیون که از مدت‌ها قبل در اعتصاب بودند شرط بازگشتن به کار را رفع سانسور اعلام کرده بودند و به محض لغو سانسور اولین گزارش خبری بدون سانسور پخش شد و ولوله‌ای به پا کرد.


در ۱۵ آبان شاه شریف‌امامی را برکنار و ارتشبد ازهاری را به نخست وزیری برگزید.  
در ۱۵ آبان شاه شریف‌امامی را برکنار و ارتشبد ازهاری را به نخست‌وزیری برگزید.  


شاه در روز ۱۴ آبان در معروف‌ترین نطقش گفت که «صدای انقلاب شما ملت ایران را شنیدم.» <ref>انقلاب طلوع یا غروب</ref>  
شاه در روز ۱۴ آبان در معروف‌ترین نطقش گفت که «صدای انقلاب شما ملت ایران را شنیدم.» <ref>انقلاب طلوع یا غروب</ref>  


=== کنفرانس گوادلوپ ===
=== کنفرانس گوادلوپ ===
از ۱۳ تا ۱۷ دی ماه ۵۷، کارتر، کالاهان، ژیسکاردستن و اشمیت در جزیره‌ گوآدلوپ (واقع در دریای کارائیب) به مذاکره در مورد مهم‌ترین مسائل جهانی (از جمله تحولات در ایران، کامبوج، آفریقای جنوبی، افغانستان، ترکیه و نفوذ شوروی در خلیج فارس) پرداختند. چهار مقام ارشد سیاسی آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان غربی در مورد رفتن شاه از ایران، وحدت نظر داشتند. جیمی کارتر در خاطرات خود به صراحت می‌نویسد: «متوجه شدم سه رهبر دیگر، پشتیبانی چندانی از شاه نمی‌کنند. آن‌ها در فکر تشکیل دولتی غیر‌نظامی بودند و همگی می‌گفتند، شاه هرچه زودتر باید برود. هم‌چنین در مورد انسجام و قدرتمند ماندن نیروهای مسلح با من هم‌عقیده بودند».
از ۱۳ تا ۱۷ دی ماه ۵۷، کارتر، کالاهان، ژیسکاردستن و اشمیت در جزیره‌ [[کنفرانس گوادلوپ|گوآدلوپ]] (واقع در دریای کارائیب) به مذاکره در مورد مهم‌ترین مسائل جهانی (از جمله تحولات در ایران، کامبوج، آفریقای جنوبی، افغانستان، ترکیه و نفوذ شوروی در خلیج فارس) پرداختند. چهار مقام ارشد سیاسی آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان غربی در مورد رفتن شاه از ایران، وحدت نظر داشتند. جیمی کارتر در خاطرات خود به صراحت می‌نویسد: <blockquote>«متوجه شدم سه رهبر دیگر، پشتیبانی چندانی از شاه نمی‌کنند. آن‌ها در فکر تشکیل دولتی غیر‌نظامی بودند و همگی می‌گفتند، شاه هرچه زودتر باید برود. هم‌چنین در مورد انسجام و قدرتمند ماندن نیروهای مسلح با من هم‌عقیده بودند».</blockquote>[[پرونده:گوادلوپ.JPG|بندانگشتی|سران آمریکا، فرانسه، انگلستان و آلمان غربی در کنفرانس گوادلوپ]]
[[پرونده:گوادلوپ.JPG|بندانگشتی|سران آمریکا، فرانسه، انگلستان و آلمان غربی در کنفرانس گوادلوپ]]
والری ژیسکاردستن، رئیس جمهور فرانسه نیز جریان مذاکرات کنفرانس گوآدلوپ را در مورد اوضاع ایران، چنین توضیح می‌دهد: <blockquote>«جیمز کالاهان (نخست‌وزیر انگلیس) اوضاع را واقع‌بینانه تحلیل کرد و گفت: کار شاه تمام است و راه‌حلی برای تغییر اوضاع وجود ندارد، بسیاری از آن‌ها با رژیم موجود همکاری و سازش داشته‌اند. این که ارتش بتواند نقش جایگزین را ایفا کند، مورد سئوال است... جیمی کارتر گفت: اوضاع ایران بسیار آشفته است؛ شاه دیگر نمی‌تواند دوام بیاورد. مردم ایران، دیگر او را نمی‌خواهند و از این پس، دولتی که حاضر باشد با او کار کند، وجود ندارد.»</blockquote>دیدگاه‌های ژیسکاردستن نیز در همین نشست، این نظر را که «کار شاه تمام شده است» تقویت کرد؛ او گفت، اگر شاه بماند، ایران دچار جنگ داخلی خواهد شد، مردم زیادی کشته خواهند شد و ممکن است این وضع به بهره‌برداری کمونیست‌ها و مداخله‌ی شوروی بیانجامد. رئیس جمهور فرانسه حتی به کارتر توصیه کرده بود که «با مخالفان تماس بگیرد، به علت آن‌که در این مورد، پاریس بر اساس اطلاعات خصوصی، تصمیم گرفته است دور شاه را قلم بگیرد.»
والری ژیسکاردستن، رئیس جمهور فرانسه نیز جریان مذاکرات کنفرانس گوآدلوپ را در مورد اوضاع ایران، چنین توضیح می‌دهد: «جیم کالاهان (نخست‌وزیر انگلیس) اوضاع را واقع‌بینانه تحلیل کرد و گفت: کار شاه تمام است و راه‌حلی برای تغییر اوضاع وجود ندارد، بسیاری از آن‌ها با رژیم موجود همکاری و سازش داشته‌اند. این که ارتش بتواند نقش جایگزین را ایفا کند، مورد سئوال است... جیمی کارتر گفت: اوضاع ایران بسیار آشفته است؛ شاه دیگر نمی‌تواند دوام بیاورد. مردم ایران، دیگر او را نمی‌خواهند و از این پس، دولتی که حاضر باشد با او کار کند، وجود ندارد.»
 
دیدگاه‌های ژیسکاردستن نیز در همین نشست، این نظر را که «کار شاه تمام شده است» تقویت کرد؛ او گفت، اگر شاه بماند، ایران دچار جنگ داخلی خواهد شد، مردم زیادی کشته خواهند شد و ممکن است این وضع به بهره‌برداری کمونیست‌ها و مداخله‌ی شوروی بیانجامد. رئیس جمهور فرانسه حتی به کارتر توصیه کرده بود که «با مخالفان تماس بگیرد، به علت آن‌که در این مورد، پاریس بر اساس اطلاعات خصوصی، تصمیم گرفته است دور شاه را قلم بگیرد.»


«اطلاعات خصوصی» که ژیسکاردستن از آن سخن می‌گفت، معطوف بود به دیدار خصوصی میشل پونیاتووسکی، فرستاده‌ی ویژه‌ رئیس جمهور فرانسه با شاه در دی‌ماه همان سال، و نیز تحلیلی که صادق قطب‌زاده با اطلاع  خمینی، تهیه کرده و به الیزه فرستاده بود.<ref>[http://www.bbc.com/persian/blogs/2014/02/140202_l44_nazeran_guadalupe_iran_monarchy.shtml گوادلوپ؛ تیر خلاص نظام پادشاهی] - بی بی سی فارسی</ref>
«اطلاعات خصوصی» که ژیسکاردستن از آن سخن می‌گفت، معطوف بود به دیدار خصوصی میشل پونیاتووسکی، فرستاده‌ی ویژه‌ رئیس جمهور فرانسه با شاه در دی‌ماه همان سال، و نیز تحلیلی که صادق قطب‌زاده با اطلاع  خمینی، تهیه کرده و به الیزه فرستاده بود.<ref>[http://www.bbc.com/persian/blogs/2014/02/140202_l44_nazeran_guadalupe_iran_monarchy.shtml گوادلوپ؛ تیر خلاص نظام پادشاهی] - بی بی سی فارسی</ref>
خط ۱۲۰: خط ۱۴۵:
در واقع در این کنفرانس قدرت‌های جهان نیز به این نتیجه رسیدند که رژیم شاه رفتنی است و باید با مخالفان به توافق برسند.
در واقع در این کنفرانس قدرت‌های جهان نیز به این نتیجه رسیدند که رژیم شاه رفتنی است و باید با مخالفان به توافق برسند.


=== وقایع بعد از ۱۷ شهریور تا نخست وزیری بختیار ===
=== وقایع بعد از ۱۷ شهریور تا نخست‌وزیری بختیار ===
[[پرونده:راهپیمایی عاشورای ۵۷.JPG|بندانگشتی|راهپیمایی میلیونی مردم تهران در عاشورای سال ۱۳۵۷]]
[[پرونده:راهپیمایی عاشورای ۵۷.JPG|بندانگشتی|راهپیمایی میلیونی مردم تهران در عاشورای سال ۱۳۵۷]]
بعد از ۱۷ شهریور حوادث شتاب روزافزونی پیدا کرد. اعتصابات گسترده‌ای تمام بخش‌های جامعه‌ی ایران را به حالت تعطیل درآورد و نفس رژیم را گرفت. روز ۱۱ مهر حزب رستاخیز از هم پاشید. دو روز قبل از آن جواد سعید دبیر کل حزب استعفا داده بود. روز ۱۴ مهر خمینی با ویزای رسمی از عراق وارد فرانسه شد. سولیوان سفیر آمریکا در ایران نامه‌ای برای کارتر فرستاد و در آن نوشت: «ديگر ترديدی وجود نداشت كه شاه از حمايت افكار عمومي برخوردار نيست … در شرايط جديد می‌بايست موضوع روابط احتمالی آينده بين نظاميان و رهبران مذهبی را مورد توجه قرار دهيم. خطوط اصلی پيشنهادی من اين بود كه براي پايان بخشيدن به بحران فعلی … بين نيروهای انقلابی و نيروهای مسلح سازش به وجود آيد … حصول توافق … به اين صورت امكان‌پذير است كه آيت‌الله خمينی شخص معتدلی مانند بازرگان يا ميناچی را به نخست وزيری انتخاب كند و بدين وسيله از روی كار آمدن حكومتی از نوع ناصر یا قذافی جلوگيری به عمل آيد. حدس من اين بود كه رهبران مذهبی و شخص آيت‌الله خمينی چنين راه حلی را خواهند پذيرفت، زيرا هدف اصلی آن‌ها كه حذف شاه بود، در چارچوب چنين توافقی عملی می‌شد...» به این ترتیب کارتر به این نتیجه رسید که ممکن است حفظ شاه در قدرت امکان‌پذیر نباشد.<ref>انقلاب طلوع یا غروب</ref>
بعد از ۱۷ شهریور حوادث شتاب روزافزونی پیدا کرد. اعتصابات گسترده‌ای تمام بخش‌های جامعه‌ی ایران را به حالت تعطیل درآورد و نفس رژیم را گرفت. روز ۱۱ مهر حزب رستاخیز از هم پاشید. دو روز قبل از آن جواد سعید دبیر کل حزب استعفا داده بود. روز ۱۴ مهر خمینی با ویزای رسمی از عراق وارد فرانسه شد. سولیوان سفیر آمریکا در ایران نامه‌ای برای کارتر فرستاد و در آن نوشت: <blockquote>«ديگر ترديدی وجود نداشت كه شاه از حمايت افكار عمومي برخوردار نيست … در شرايط جديد می‌بايست موضوع روابط احتمالی آينده بين نظاميان و رهبران مذهبی را مورد توجه قرار دهيم. خطوط اصلی پيشنهادی من اين بود كه براي پايان بخشيدن به بحران فعلی … بين نيروهای انقلابی و نيروهای مسلح سازش به وجود آيد … حصول توافق … به اين صورت امكان‌پذير است كه آيت‌الله خمينی شخص معتدلی مانند بازرگان يا ميناچی را به نخست‌وزيری انتخاب كند و بدين وسيله از روی كار آمدن حكومتی از نوع ناصر یا قذافی جلوگيری به عمل آيد. حدس من اين بود كه رهبران مذهبی و شخص آيت‌الله خمينی چنين راه حلی را خواهند پذيرفت، زيرا هدف اصلی آن‌ها كه حذف شاه بود، در چارچوب چنين توافقی عملی می‌شد...» به این ترتیب کارتر به این نتیجه رسید که ممکن است حفظ شاه در قدرت امکان‌پذیر نباشد.<ref>انقلاب طلوع یا غروب</ref></blockquote>٦ آذر كارمندان اعتصابی بانك مركزی ايران، سندی را منتشر كردند كه نشان می‌داد ١٧٨ تن از وابستگان رژيم در دو ماه شهريور و مهر۵۷، دو ميليارد و چهارصد هزار دلار را از ايران به بانك‌های خارج از كشور انتقال داده‌اند. انتشار اين ليست، به نفرت مردم از رژيم شاه هرچه بيش‌تر دامن زد.
 
٦ آذر كارمندان اعتصابی بانك مركزی ايران، سندی را منتشر كردند كه نشان می‌داد ١٧٨ تن از وابستگان رژيم در دو ماه شهريور و مهر۵۷، دو ميليارد و چهارصد هزار دلار را از ايران به بانك‌های خارج از كشور انتقال داده‌اند. انتشار اين ليست، به نفرت مردم از رژيم شاه هرچه بيش‌تر دامن زد.


شب اول محرم برابر با ١٠ آذر، در سراسر كشور تظاهرات بود. مردم روی پشت بام‌ها رفته و عليه رژيم شعار می‌دادند. گفته می شود در اثر تيراندازی مأموران حكومت نظامی، قریب به هزار تن از مردم تهران كشته شدند. ١١ و ١٢ آذر در اعتراض به كشتار روز پيش، مردم كفن‌پوش به خيابان‌ها ريختند. درگيري‌ها خونين بود. راديوهای خارجی تعداد كشته‌شدگان را ٣ هزار نفر ذكر كردند. از اين پس تقريباً هر روز، شهرهای مختلف ايران شاهد تظاهرات، تحصن‌ها و اعتصاب‌های مردم و درگيري‌های خونين با دولت نظامی بود. روز تاسوعا، ١٩ آذر، به دعوت آيت‌الله طالقانی، بزرگ‌ترين راهپيمایی در تهران برگزار شد. شعارها تحت كنترل بود. هدف بسيج حداكثر توده‌های مردم در يك حركت آرام و فراگير بود. راهپيمایی روز عاشورا اما بزرگ‌ترين راهپيمایی تاريخ ايران بود. به نوشته‌ی سوليوان «در نتيجه‌ی توافقی كه صورت گرفته بود» راهپيمایی بدون درگيری پايان يافت. اما توده‌های ميليونی شعارها را خود تعيين نمودند. در رفراندوم عاشورا «مرگ برشاه» به ثبت داده شد.<ref>انقلاب طلوع یا غروب</ref>
شب اول محرم برابر با ١٠ آذر، در سراسر كشور تظاهرات بود. مردم روی پشت بام‌ها رفته و عليه رژيم شعار می‌دادند. گفته می شود در اثر تيراندازی مأموران حكومت نظامی، قریب به هزار تن از مردم تهران كشته شدند. ١١ و ١٢ آذر در اعتراض به كشتار روز پيش، مردم كفن‌پوش به خيابان‌ها ريختند. درگير‌ی‌ها خونين بود. راديوهای خارجی تعداد كشته‌شدگان را ٣ هزار نفر ذكر كردند. از اين پس تقريباً هر روز، شهرهای مختلف ايران شاهد تظاهرات، تحصن‌ها و اعتصاب‌های مردم و درگيری‌های خونين با دولت نظامی بود. روز تاسوعا، ١٩ آذر، به دعوت آيت‌الله طالقانی، بزرگ‌ترين راهپيمایی در تهران برگزار شد. شعارها تحت كنترل بود. هدف بسيج حداكثر توده‌های مردم در يك حركت آرام و فراگير بود. راهپيمایی روز عاشورا اما بزرگ‌ترين راهپيمایی تاريخ ايران بود. به نوشته‌ی سوليوان <blockquote>«در نتيجه‌ی توافقی كه صورت گرفته بود» راهپيمایی بدون درگيری پايان يافت. اما توده‌های ميليونی شعارها را خود تعيين نمودند. در رفراندوم عاشورا «مرگ برشاه» به ثبت داده شد.<ref>انقلاب طلوع یا غروب</ref></blockquote>


=== نخست‌وزیری بختیار ===
=== نخست‌وزیری بختیار ===
خط ۱۳۵: خط ۱۵۸:
بختیار بعد از قبول نخست‌وزیری به اقداماتی دست زد تا مخالفان را راضی کند. او اعلام کرد که شاه به زودی کشور را ترک خواهد کرد و حکومت نظامی لغو خواهد شد و انتخابات آزاد برگزار خواهد کرد. هم‌چنین تعدادی از وزرای پیشین را دستگیر کرد و زندانیان سیاسی بیشتری را آزاد کرد و قول داد که ساواک را منحل کند. دارایی‌های بنیاد پهلوی را ضبط کرد و گفت که خمینی می‌تواند به ایران بازگردد. همین طور شورای سلطنت را تشکیل داد تا وظایف قانونی شاه را انجام دهد. از طرفی هشدار می‌داد که اگر مخالفان در برابر کوشش‌های او برای برقراری حکومت مشروطه مانع ایجاد کنند ارتش دیکتاتوری نظامی خشنی را به وجود خواهد آورد. هیچ کدام از این اقدامات کارگر نیفتاد و در ۱۵ دی صدها هزار نفر در شهرهای بزرگ راهپیمایی کردند و خواستار برکناری بختیار شدند. در ۱۸ دی توده‌های پرشماری از جمله نیم میلیون نفر در مشهد در گرامی‌داشت کشته‌شدگان ماه گذشته مراسم سوگواری و تظاهرات برگزار کردند. در ۲۳ دی نیز حدود ۲ میلیون نفر در سی شهر راهپیمایی کردند و خواهان بازگشت خمینی، برکناری شاه و استعفای بختیار شدند. <ref>ایران بین دو انقلاب</ref>
بختیار بعد از قبول نخست‌وزیری به اقداماتی دست زد تا مخالفان را راضی کند. او اعلام کرد که شاه به زودی کشور را ترک خواهد کرد و حکومت نظامی لغو خواهد شد و انتخابات آزاد برگزار خواهد کرد. هم‌چنین تعدادی از وزرای پیشین را دستگیر کرد و زندانیان سیاسی بیشتری را آزاد کرد و قول داد که ساواک را منحل کند. دارایی‌های بنیاد پهلوی را ضبط کرد و گفت که خمینی می‌تواند به ایران بازگردد. همین طور شورای سلطنت را تشکیل داد تا وظایف قانونی شاه را انجام دهد. از طرفی هشدار می‌داد که اگر مخالفان در برابر کوشش‌های او برای برقراری حکومت مشروطه مانع ایجاد کنند ارتش دیکتاتوری نظامی خشنی را به وجود خواهد آورد. هیچ کدام از این اقدامات کارگر نیفتاد و در ۱۵ دی صدها هزار نفر در شهرهای بزرگ راهپیمایی کردند و خواستار برکناری بختیار شدند. در ۱۸ دی توده‌های پرشماری از جمله نیم میلیون نفر در مشهد در گرامی‌داشت کشته‌شدگان ماه گذشته مراسم سوگواری و تظاهرات برگزار کردند. در ۲۳ دی نیز حدود ۲ میلیون نفر در سی شهر راهپیمایی کردند و خواهان بازگشت خمینی، برکناری شاه و استعفای بختیار شدند. <ref>ایران بین دو انقلاب</ref>
[[پرونده:۲۶دی روز خروج شاه از ایران.JPG|بندانگشتی|روز ۲۶ دی ۱۳۵۷، فرودگاه مهرآباد، شاه همراه فرح از ایران خارج می‌شود]]
[[پرونده:۲۶دی روز خروج شاه از ایران.JPG|بندانگشتی|روز ۲۶ دی ۱۳۵۷، فرودگاه مهرآباد، شاه همراه فرح از ایران خارج می‌شود]]
از طرفی بعد از کنفرانس گوادلوپ که نتیجه‌ی آن رضایت کارتر به خروج شاه از ایران بود سیاست دولت آمریکا در مورد ایران اعلام شد که: «دولت آمریکا هرگونه امیدی را برای حفظ کامل شاه از دست داده است و در عوض بر حمایت خود از یک دولت غیرنظامی تاکید می‌کند.»  
از طرفی بعد از کنفرانس گوادلوپ که نتیجه‌ی آن رضایت کارتر به خروج شاه از ایران بود سیاست دولت آمریکا در مورد ایران اعلام شد که: <blockquote>«دولت آمریکا هرگونه امیدی را برای حفظ کامل شاه از دست داده است و در عوض بر حمایت خود از یک دولت غیرنظامی تاکید می‌کند.» </blockquote>از این پس در تهران دیدارها و مذاکرات بین بازرگان و بهشتی و بختیار و قره‌باغی از یک سو و بین بهشتی و بازرگان و سولیوان و ژنرال هایزر فرستاده‌ی ویژه نظامی کارتر به تهران از سوی دیگر جریان داشت. سولیوان پس از توافق‌هایی که در تهران صورت گرفته بود به کارتر پیشنهاد کرد که برای مذاکره با خمینی یک مقام ارشد را به پاریس بفرستد و کارتر از طریق نمایندگان ژیسکاردستن، به خمینی پیام داد که آمریکا پذیرفته که شاه کنار برود. ۲۰ دی به گزارش خبرگزاری‌ها دولت آمریکا از نیروهای مسلح ایران خواست که از دست زدن به یک کودتا بپرهیزند. شاه بعداٌ در کتاب «پاسخ به تاریخ» نوشت: <blockquote>«هایزر توانسته بود تیمسار قره‌باغی رییس ستاد ارتش را جذب کند...قره‌باغی از قدرت خود برای جلوگیری از کودتا علیه خمینی استفاده کرد.» </blockquote>سايروس ونس، وزير خارجه آمريكا، اعلام كرد كه شاه بايد ايران را ترك كند و در غياب او شورای سلطنت تشكيل شود. سوليوان به اتفاق هايزر به ديدار شاه رفتند و پيام واشينگتن، مبني بر ضرورت ترك ايران را به وی رساندند. ٢٣ دی شورای سلطنت به رياست سيدجلال تهرانی، تشكيل شد. [[محمد بهشتی]] و يدالله سحابی نيز از كانديداهای حضور در این شورا بودند.
 
از این پس در تهران دیدارها و مذاکرات بین بازرگان و بهشتی و بختیار و قره‌باغی از یک سو و بین بهشتی و بازرگان و سولیوان و ژنرال هایزر فرستاده‌ی ویژه نظامی کارتر به تهران از سوی دیگر جریان داشت. سولیوان پس از توافق‌هایی که در تهران صورت گرفته بود به کارتر پیشنهاد کرد که برای مذاکره با خمینی یک مقام ارشد را به پاریس بفرستد و کارتر از طریق نمایندگان ژیسکاردستن، به خمینی پیام داد که آمریکا پذیرفته که شاه کنار برود. ۲۰ دی به گزارش خبرگزاری‌ها دولت آمریکا از نیروهای مسلح ایران خواست که از دست زدن به یک کودتا بپرهیزند. شاه بعداٌ در کتاب «پاسخ به تاریخ» نوشت: «هایزر توانسته بود تیمسار قره‌باغی رییس ستاد ارتش را جذب کند...قره‌باغی از قدرت خود برای جلوگیری از کودتا علیه خمینی استفاده کرد.» سايروس ونس، وزير خارجه آمريكا، اعلام كرد كه شاه بايد ايران را ترك كند و در غياب او شورای سلطنت تشكيل شود. سوليوان به اتفاق هايزر به ديدار شاه رفتند و پيام واشينگتن، مبني بر ضرورت ترك ايران را به وی رساندند. ٢٣ دی شورای سلطنت به رياست سيدجلال تهرانی، تشكيل شد. بهشتی و يدالله سحابی نيز از كانديداهای حضور در این شورا بودند.


۲۵ دی ارتشبد قره‌باغی، ضمن رد کودتا از طرف ارتش گفت: «هرگونه تمرد و عمل خودسرانه به شدت سرکوب خواهد شد. هر نظامی که به کودتا دست بزند، به عنوان یاغی، مجازات خواهد شد.»
۲۵ دی ارتشبد قره‌باغی، ضمن رد کودتا از طرف ارتش گفت: «هرگونه تمرد و عمل خودسرانه به شدت سرکوب خواهد شد. هر نظامی که به کودتا دست بزند، به عنوان یاغی، مجازات خواهد شد.»
خط ۱۴۷: خط ۱۶۸:
=== آزادی آخرین دسته‌ی زندانیان سیاسی ===
=== آزادی آخرین دسته‌ی زندانیان سیاسی ===
[[پرونده:مسعودرجوی در بالکن زندان قصر روز ۳۰ دی.JPG|بندانگشتی|مسعود رجوی رهبر مجاهدین خلق در روز ۳۰دی ۵۷ لحظاتی قبل از آزادی از زندان در بالکن زندان قصر]]
[[پرونده:مسعودرجوی در بالکن زندان قصر روز ۳۰ دی.JPG|بندانگشتی|مسعود رجوی رهبر مجاهدین خلق در روز ۳۰دی ۵۷ لحظاتی قبل از آزادی از زندان در بالکن زندان قصر]]
روز ۳۰ دی پس از چندین روز تجمع مردم در مقابل سردر اصلی زندان قصر و شعارهای آن‌ها مبنی بر آزادی زندانیان سیاسی و هم‌چنین بعد از تحصن خانواده‌های زندانیان در کاخ دادگستری، رژیم مجبور به آزادی آخرین دسته‌ی زندانیان سیاسی که ۱۲۶ نفر بودند شد. قبل از آزادی زندانیان، مقامات زندان مسعود رجوی برجسته‌ترین زندانی سیاسی ایران و رهبر مجاهدین خلق را به بالکن بالای سردر زندان آوردند که به مردم اطمینان بدهد که آن‌ها آزاد خواهند شد تا مردم پراکنده شوند، چرا که ساعت منع عبور و مرور نزدیک بود. بنا به گزارش شاهدان صحنه وقتی مسعود رجوی روی بالکن آمد یکی از وابستگان به حکومت اعلام کرد که تمام زندانیان مورد عفو قرار گرفته‌اند و آزاد خواهند شد که در همین حین  مسعود رجوی میکروفون را از دست او گرفت و خطاب به مردم گفت: «ما همه این آزادی را مدیون شما ملت هستیم نه شخص دیگری یا گروهی خاص، عفوی در کار نیست. اینجا کسی جرمی مرتکب نشده است که عفو و بخشش بطلبد. اگر کسی در این میان باید عفو و بخشودگی بدهد؛ این ما هستیم.»
روز ۳۰ دی پس از چندین روز تجمع مردم در مقابل سردر اصلی زندان قصر و شعارهای آن‌ها مبنی بر آزادی زندانیان سیاسی و هم‌چنین بعد از تحصن خانواده‌های زندانیان در کاخ دادگستری، رژیم مجبور به آزادی آخرین دسته‌ی زندانیان سیاسی که ۱۲۶ نفر بودند شد. قبل از آزادی زندانیان، مقامات زندان [[مسعود رجوی]] برجسته‌ترین زندانی سیاسی ایران و رهبر مجاهدین خلق را به بالکن بالای سردر زندان آوردند که به مردم اطمینان بدهد که آن‌ها آزاد خواهند شد تا مردم پراکنده شوند، چرا که ساعت منع عبور و مرور نزدیک بود. بنا به گزارش شاهدان صحنه وقتی مسعود رجوی روی بالکن آمد یکی از وابستگان به حکومت اعلام کرد که تمام زندانیان مورد عفو قرار گرفته‌اند و آزاد خواهند شد که در همین حین  مسعود رجوی میکروفون را از دست او گرفت و خطاب به مردم گفت: «ما همه این آزادی را مدیون شما ملت هستیم نه شخص دیگری یا گروهی خاص، عفوی در کار نیست. اینجا کسی جرمی مرتکب نشده است که عفو و بخشش بطلبد. اگر کسی در این میان باید عفو و بخشودگی بدهد؛ این ما هستیم.»


=== آمدن خمینی از پاریس به ایران ===
=== آمدن خمینی از پاریس به ایران ===
۱٬۳۵۰

ویرایش