وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲۸: خط ۱۲۸:
== ماموریت‌های وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ==
== ماموریت‌های وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ==
[[پرونده:خانه ثابت پاسال یا ساختمان ۱۶۰۰ وزارت اطلاعات.JPG|جایگزین=خانه ثابت پاسال یا ساختمان ۱۶۰۰ وزارت اطلاعات|بندانگشتی|خانه ثابت پاسال یا ساختمان ۱۶۰۰ وزارت اطلاعات]]
[[پرونده:خانه ثابت پاسال یا ساختمان ۱۶۰۰ وزارت اطلاعات.JPG|جایگزین=خانه ثابت پاسال یا ساختمان ۱۶۰۰ وزارت اطلاعات|بندانگشتی|خانه ثابت پاسال یا ساختمان ۱۶۰۰ وزارت اطلاعات]]
بازجویی و اعتراف گیری و قتل مخالفان در خانه های امن
کریستف دولوار دبیر اول گزارش‌گران بدون مرز اعلام کرد اعترافات قربانیان که در اصل بخش‌هایی از بازجویی آنهاست و با بدرفتاری و اعمال فشار بدست آمده از شبکه‌های صدا وسیمای جمهوری اسلامی، شبکه انگلیسی زبان و شبکه عربی زبان آن پرس تی. وی و العالم پخش می‌شود.<ref>گزارش‌گران بدون مرز - [https://rsf.org/persan/news/-وزارت-اطلاعات-جمهوری-اسلامی-پروژه-اعتراف-گیری-و-ادامه-سرکوب-فعالان-رسانه‌ها-را-تائید-کرد وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی پروژه اعتراف گیری و ادامه سرکوب فعالان رسانه‌ها را تأیید کرد]</ref>
 
گزارش امیرفرشاد ابراهیمی درمورد خانه ثابت پاسال یا ساختمان ۱۶۰۰ را به نقل از شهروند:<blockquote>ساختمان ۱۶۰۰ این نامی بود که برای خانه ای در شمال تهران در نظر گرفته شده بود، البته بیشتر با نام “پاتوق” میخوانندش، سعید امامی (برادر اسلامی)، مهرداد عالیخانی (سید صادق) احمد قبه (حاج کمیل) و مصطفی پور محمدی همیشه پای ثابت پاتوق بودند. چیزی قریب به شش ماهی میشد که شیخ احمد جنتی به عنوان نماینده ولی فقیه و رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر مرا برای بررسی وضعیت فرهنگی به ایشان معرفی نموده بودند. در آن زمان سعید‌ امامی معاون بررسی وزارت اطلاعات بود و کار من خواندن کتابهای تازه منتشره و مطبوعات بود و هر جایی طبق اشلی که برایم ترسیم نموده بودند اشکال و انحرافی میدیدم زیرش خط میکشیدم و اشاره ای مینوشتم که مثلا در این داستان که در فلان مجله به چاپ رسیده چکمه پوشان منظورش بسیجیان و رزمندگان است و . . . قرار بر این بود که در آن ساختمان که مشغول به کار شده بودم فقط “کار بررسی فرهنگی”! شود که یک روز دیدم پاترولی وارد ساختمان شد و ماموران مردی را پیاده کردند و با چشم بند به زیرزمین ساختمان بردند. شب که سیدصادق آمد موضوع را با وی در میان گذاشتم، او گفت: “مطمئن باش که دیگر این موضوع تکرار نخواهد شد. چون نمیخواستیم او را به زندان ببریم اینجا آورده ایم آن هم فقط برای ارشاد!</blockquote><blockquote>او را یک ماهی در زیرزمین نگهداری میکردند، اما نه برای ارشاد که ظاهرا زیر شکنجه بود چرا که اکثر اوقات هواکش زیرزمین را روشن میکردند که صدای زیادی داشت و ناله و فریاد همواره در پس این صداها گم میشد و هر بار که من میگفتم این چه وضعیتی است وعده میدادند که تمام میشود، تمام میشود . . . تا شبی که وی را آوردند طبقه بالا برای گرفتن مصاحبه تصویری در حضور آقای مصطفی پور محمدی که تیم تصویربرداری را به همراه آورده بود. در همان نگاه اول شناختمش. خبر مفقود شدنش را در روزنامه ها خوانده بودم و فهمیدم که کاری ورای بررسی وضعیت فرهنگی مطبوعاتی در این ساختمان انجام میشود. مصاحبه اش که تمام شد دوباره بردنش به زیرزمین. در همین اثنا بود که سعید‌ امامی آمد، تنها نبود، محسنی و سید ضیاء هم همراهش بودند. آمدم مطالب آماده «مصباح» را به وی نشان دهم که گفت باشد برای بعد الان کلافه ام. گفتم: حاجی مگه قرار نبود این ماجرا تمام شود؟ گفت: امشب، امشب این قصه تمام میشود.</blockquote><blockquote>داشتند سوار ماشینش میکردند که من باید میرفتم و ساعاتی از شب گذشته بود.ساختمان را ترک کردم و این آخرین باری بود که به آن ساختمان میرفتم. فردایش نزد شیخ احمد جنتی رفتم و به واسطه اینکه کارهای ستاد و حزب الله زیاد شده است عذر خواستم و از وی خواستم فرد دیگری را به ایشان برای بررسی مطبوعات معرفی کند که دیگر هرگز فرصت این کار میسر نشد.</blockquote>زمان گذشت و گذشت. دو ماه بعد فاجعه قتل‌های زنجیره ای اتفاق افتاد و آن پاتوق هم برچیده شد. اخبار و اوراق بازجویی های سعید امامی جسته و گریخته به بیرون هم درز میکرد، سعید ‌امامی پیرامون حوادث آن شب در بازجوییهای ۹۷۰صفحه ای اش که در ۱۸ جلد توسط‌ کمیته منصوب ریاست جمهوری و سازمان قضایی نیروهای مسلح (علی ربیعی، نیازی، سرمدی) ضبط شده است، خود چنین میگوید:
[[پرونده:نمایی دیگر از کاخ ثابت پاسال محل قتل پیروز دوانی.JPG|جایگزین=نمایی دیگر از کاخ ثابت پاسال محل قتل پیروز دوانی|بندانگشتی|نمایی دیگر از کاخ ثابت پاسال محل قتل پیروز دوانی]]<blockquote>«مدت‌ها بود که حکم بازداشت و دستگیری پیروز دوانی را از قوه قضائیه درخواست نموده بودیم، برابر گزارش اداره کل اطلاعات مجامع فرهنگی وی فعالیت‌های تخریبی زیادی را در پوشش کانون نویسندگان و دیگر گروه‌های به ظاهر فرهنگی انجام میداد و ارتباط گسترده ای هم با رادیوها و عوامل ضدانقلاب خارج‌ از کشور داشت، منتها به دلیل حساسیت‌های رایج پیرامون این قبیل افراد و شرایط عمومی کشور با آن موافقت نمیشد. تا آنکه یک روز در دیداری که با حاج آقا محسنی اژه‌ای داشتم موضوع را شخصا با ایشان در میان گذاشتم و وی پیشنهاد کرد ‌خودتان عمل کنید و از وی مصاحبه تصویری بگیرید بعدا مستند به آن مصاحبه اعلام جرم کنید تا حکم بازداشتش صادر شود. قبول کردم و فردایش جریان این توافق را به سیدصادق که معاون عملیاتی ما بود گفتم. وی را بازداشت کردند. مدتی در یکی از خانه‌های امن حوزه مشاوران بود تا اینکه برای مصاحبه آماده شد. مصاحبه از ایشان که گرفته شد موضوع را به اطلاع حاج آقا دری رساندیم، ایشان گفت حکمش را که گرفتید تحویل اطلاعات نیروی انتظامی بدهیدش، بازداشتگاه خودمان نبریدش. موضوع گم شدن وی جنجال به پا کرده بود و علی الظاهر آقا هم کمی احتیاط میکرد. با حاج آقا محسنی آمدم تماس بگیرم نتوانستم پیدایش کنم، به تیم گفتم ایشان را آماده اعزام بکنند و بالاخره توانستم همان شب حاج آقا [محسن اژه‌ای] را در منزلشان ببینم، موضوع را به ایشان گفتم که گفتند لازم نیست تحویل نیروی انتظامی بدهید، حکم افسادش صادر شده، تمامش کنید! حتی واضحتر هم گفتند که با مسئولیت من بکشیدش. اینجا بود که بنده هم به سید صادق گفتم که به تیم بگویید. من خودم به واسطه مشکلی که در مقابل دفتر حفاظت منافع مصر اتفاق افتاده بود رفتم آنجا و تیم حکم را در همان ساختمان اجرا نموده بود آن شب . . . »(ص ۴۶۱ـ۴۶۲ از جلد ۱۷ بازجویی های سعید امامی)</blockquote>بعدها که از قضای روزگار من و مهرداد عالیخانی (وی به واسطه قتل‌های زنجیره‌ای و من به واسطه آن نوار افشاگری) به زندان افتادیم در بازداشتگاه ۶۶ سپاه برایم فاش ساخت که وی را در همانجا به قتل رسانده‌اند و در باغچه همان ساختمان دفنش کرده اند. از زندان که آزاد شدم یک بار در سخنرانی‌ای در دانشگاه علوم پزشکی تهران اعلام کردم که پیروز دوانی با حکم محسنی اژه‌ای به قتل رسیده است، چرا به این مسئله رسیدگی نمیشود؟ آقای محسنی اژه‌ای هم در مصاحبه با ایرنا موضوع را تکذیب کرد و اعلام کرد‌ که این مطلب هم از مطالب کذب فرشاد ابراهیمی است. ایشان را دعوت به مناظره کردم که البته هیچ پاسخی نیامد تا اینکه از سوی آقای علی ربیعی برایم پیغام آمد که بروم نزدش و وقتی رفتم دفتر ایشان گفتند که موضوع پیروز دوانی پیچیده تر از این حرف‌هاست و تو هم به اندازه کافی مشکل برای خودت داری، پایت را از این ماجرا بکش بیرون که خیلی خطر دارد! و من هم رهایش کردم تا به امروز که برخود فرض دانستم آن را فاش کنم.<ref>[https://www.tribunezamaneh.com/archives/108132 مصاحبه امیر فرشاد ابراهیمی با تریبون زمانه]</ref>
 
کریستف دولوار دبیر اول گزارش‌گران بدون مرز اعلام کرد اعترافات قربانیان که در اصل بخشهایی از بازجویی آنهاست و با بدرفتاری و اعمال فشار بدست آمده از شبکه‌های صدا وسیمای جمهوری اسلامی، شبکه انگلیسی زبان و شبکه عربی زبان آن پرس تی. وی و العالم پخش می‌شود.<ref>گزارش‌گران بدون مرز - [https://rsf.org/persan/news/-وزارت-اطلاعات-جمهوری-اسلامی-پروژه-اعتراف-گیری-و-ادامه-سرکوب-فعالان-رسانه‌ها-را-تائید-کرد وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی پروژه اعتراف گیری و ادامه سرکوب فعالان رسانه‌ها را تأیید کرد]</ref>


جاسوسی و نفوذ در گروه های مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور از ماموریتهای عام و مهم این وزارتخانه است<ref>ایران افشاگر- اداره امنیت داخلی آلمان: وزارت اطلاعات و نیروی قدس دستگاه‌های اطلاعاتی رژیم ایران در آلمان [https://www.iran-efshagari.com/اداره-امنیت-داخلی-آلمان-وزارت-اطلاعات/ هستند]</ref>و<ref>سایت ایران افشاگر-گزارشی از کتاب منتشر شده توسط کمیته بین‌المللی در جستجوی عدالت: «وزارت اطلاعات رژیم ایران فعال در اروپا»[https://www.iran-efshagari.com/گزارشی-از-کتاب-منتشر-شده-توسط-کمیته-بین/]</ref>
جاسوسی و نفوذ در گروه های مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور از ماموریت‌های عام و مهم این وزارتخانه است<ref>ایران افشاگر- اداره امنیت داخلی آلمان: وزارت اطلاعات و نیروی قدس دستگاه‌های اطلاعاتی رژیم ایران در آلمان [https://www.iran-efshagari.com/اداره-امنیت-داخلی-آلمان-وزارت-اطلاعات/ هستند]</ref>و<ref>سایت ایران افشاگر-گزارشی از کتاب منتشر شده توسط کمیته بین‌المللی در جستجوی عدالت: «وزارت اطلاعات رژیم ایران فعال در اروپا»[https://www.iran-efshagari.com/گزارشی-از-کتاب-منتشر-شده-توسط-کمیته-بین/]</ref>


اختلاف افکنی و بدنام کردن اپوزیسیون شگردی دیگر است که در این وزارتخانه رایج است.<ref>ایران افشاگر- جنایت انفجار حرم امام رضا (ع) و نسبت دادن آن به مجاهدین، یک نمونه از جنگ روانی اطلاعات آخوندی علیه [https://www.iran-efshagari.com/جنایت-انفجار-حرم-امام-رضا-ع-و-نسبت-دادن/ مجاهدین]</ref>
اختلاف افکنی و بدنام کردن اپوزیسیون شگردی دیگر است که در این وزارتخانه رایج است.<ref>ایران افشاگر- جنایت انفجار حرم امام رضا (ع) و نسبت دادن آن به مجاهدین، یک نمونه از جنگ روانی اطلاعات آخوندی علیه [https://www.iran-efshagari.com/جنایت-انفجار-حرم-امام-رضا-ع-و-نسبت-دادن/ مجاهدین]</ref>
خط ۱۴۴: خط ۱۳۹:


کشتار زندانیان سیاسی در ایران که در سال ۱۳۶۷خورشیدی (۱۹۸۸میلادی) به فتوای [[روح‌الله خمینی]] انجام شد، نیز با همکاری این وزارتخانه بوده‌است. در جریان این قتل‌عام، بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی که دوران محکومیت خود را سپری می‌کردند با فتوای خمینی اعدام شدند. اغلب این افراد اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند.<ref>مجله هفته- متن فرمان خمینی و دستور قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان [https://mejalehhafteh.com/2012/08/22/متن-فرمان-خمینی-و-دستور-قتل-عام-زندانیا/]</ref><ref>ایران سکولاریسم- اعضای هیئت مرگ در سال ٦٠و٦٧ چه کسانی بودند؟[https://iransecularismblog.wordpress.com/2016/08/31/اعضاي-هيئت-مرگ-در-سال-٦٠و٦٧-چه-كساني-بو/]</ref>
کشتار زندانیان سیاسی در ایران که در سال ۱۳۶۷خورشیدی (۱۹۸۸میلادی) به فتوای [[روح‌الله خمینی]] انجام شد، نیز با همکاری این وزارتخانه بوده‌است. در جریان این قتل‌عام، بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی که دوران محکومیت خود را سپری می‌کردند با فتوای خمینی اعدام شدند. اغلب این افراد اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند.<ref>مجله هفته- متن فرمان خمینی و دستور قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان [https://mejalehhafteh.com/2012/08/22/متن-فرمان-خمینی-و-دستور-قتل-عام-زندانیا/]</ref><ref>ایران سکولاریسم- اعضای هیئت مرگ در سال ٦٠و٦٧ چه کسانی بودند؟[https://iransecularismblog.wordpress.com/2016/08/31/اعضاي-هيئت-مرگ-در-سال-٦٠و٦٧-چه-كساني-بو/]</ref>
بازجویی و اعتراف گیری و قتل مخالفان در خانه های امن
گزارش امیرفرشاد ابراهیمی درمورد خانه ثابت پاسال یا ساختمان ۱۶۰۰ را به نقل از شهروند:<blockquote>ساختمان ۱۶۰۰ این نامی بود که برای خانه ای در شمال تهران در نظر گرفته شده بود، البته بیشتر با نام “پاتوق” میخوانندش، سعید امامی (برادر اسلامی)، مهرداد عالیخانی (سید صادق) احمد قبه (حاج کمیل) و مصطفی پور محمدی همیشه پای ثابت پاتوق بودند. چیزی قریب به شش ماهی می‌شد که شیخ احمد جنتی به عنوان نماینده ولی فقیه و رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر مرا برای بررسی وضعیت فرهنگی به ایشان معرفی نموده بودند. در آن زمان سعید‌ امامی معاون بررسی وزارت اطلاعات بود و کار من خواندن کتابهای تازه منتشره و مطبوعات بود و هر جایی طبق اشلی که برایم ترسیم نموده بودند اشکال و انحرافی می‌دیدم زیرش خط می‌کشیدم و اشاره ای می‌نوشتم که مثلا در این داستان که در فلان مجله به چاپ رسیده چکمه پوشان منظورش بسیجیان و رزمندگان است و . . . قرار بر این بود که در آن ساختمان که مشغول به کار شده بودم فقط “کار بررسی فرهنگی”! شود که یک روز دیدم پاترولی وارد ساختمان شد و ماموران مردی را پیاده کردند و با چشم بند به زیرزمین ساختمان بردند. شب که سیدصادق آمد موضوع را با وی در میان گذاشتم، او گفت: “مطمئن باش که دیگر این موضوع تکرار نخواهد شد. چون نمی‌خواستیم او را به زندان ببریم اینجا آورده ایم آن هم فقط برای ارشاد!</blockquote><blockquote>او را یک ماهی در زیرزمین نگهداری میکردند، اما نه برای ارشاد که ظاهرا زیر شکنجه بود چرا که اکثر اوقات هواکش زیرزمین را روشن می‌کردند که صدای زیادی داشت و ناله و فریاد همواره در پس این صداها گم می‌شد و هر بار که من می‌گفتم این چه وضعیتی است وعده می‌دادند که تمام می‌شود، تمام می‌شود . . . تا شبی که وی را آوردند طبقه بالا برای گرفتن مصاحبه تصویری در حضور آقای مصطفی پور محمدی که تیم تصویربرداری را به همراه آورده بود. در همان نگاه اول شناختمش. خبر مفقود شدنش را در روزنامه ها خوانده بودم و فهمیدم که کاری ورای بررسی وضعیت فرهنگی مطبوعاتی در این ساختمان انجام میشود. مصاحبه‌اش که تمام شد دوباره بردنش به زیرزمین. در همین اثنا بود که سعید‌ امامی آمد، تنها نبود، محسنی و سید ضیاء هم همراهش بودند. آمدم مطالب آماده «مصباح» را به وی نشان دهم که گفت باشد برای بعد الان کلافه ام. گفتم: حاجی مگه قرار نبود این ماجرا تمام شود؟ گفت: امشب، امشب این قصه تمام می‌شود.</blockquote><blockquote>داشتند سوار ماشینش می‌کردند که من باید می‌رفتم و ساعاتی از شب گذشته بود.ساختمان را ترک کردم و این آخرین باری بود که به آن ساختمان می‌رفتم. فردایش نزد شیخ احمد جنتی رفتم و به واسطه اینکه کارهای ستاد و حزب الله زیاد شده است عذر خواستم و از وی خواستم فرد دیگری را به ایشان برای بررسی مطبوعات معرفی کند که دیگر هرگز فرصت این کار میسر نشد.</blockquote>زمان گذشت و گذشت. دو ماه بعد فاجعه قتل‌های زنجیره ای اتفاق افتاد و آن پاتوق هم برچیده شد. اخبار و اوراق بازجویی های سعید امامی جسته و گریخته به بیرون هم درز میکرد، سعید ‌امامی پیرامون حوادث آن شب در بازجویی‌های ۹۷۰صفحه ای اش که در ۱۸ جلد توسط‌ کمیته منصوب ریاست جمهوری و سازمان قضایی نیروهای مسلح (علی ربیعی، نیازی، سرمدی) ضبط شده است، خود چنین می‌گوید:
[[پرونده:نمایی دیگر از کاخ ثابت پاسال محل قتل پیروز دوانی.JPG|جایگزین=نمایی دیگر از کاخ ثابت پاسال محل قتل پیروز دوانی|بندانگشتی|نمایی دیگر از کاخ ثابت پاسال محل قتل پیروز دوانی]]<blockquote>«مدت‌ها بود که حکم بازداشت و دستگیری پیروز دوانی را از قوه قضائیه درخواست نموده بودیم، برابر گزارش اداره کل اطلاعات مجامع فرهنگی وی فعالیت‌های تخریبی زیادی را در پوشش کانون نویسندگان و دیگر گروه‌های به ظاهر فرهنگی انجام میداد و ارتباط گسترده ای هم با رادیوها و عوامل ضدانقلاب خارج‌ از کشور داشت، منتها به دلیل حساسیت‌های رایج پیرامون این قبیل افراد و شرایط عمومی کشور با آن موافقت نمیشد. تا آنکه یک روز در دیداری که با حاج آقا محسنی اژه‌ای داشتم موضوع را شخصا با ایشان در میان گذاشتم و وی پیشنهاد کرد ‌خودتان عمل کنید و از وی مصاحبه تصویری بگیرید بعدا مستند به آن مصاحبه اعلام جرم کنید تا حکم بازداشتش صادر شود. قبول کردم و فردایش جریان این توافق را به سیدصادق که معاون عملیاتی ما بود گفتم. وی را بازداشت کردند. مدتی در یکی از خانه‌های امن حوزه مشاوران بود تا اینکه برای مصاحبه آماده شد. مصاحبه از ایشان که گرفته شد موضوع را به اطلاع حاج آقا دری رساندیم، ایشان گفت حکمش را که گرفتید تحویل اطلاعات نیروی انتظامی بدهیدش، بازداشتگاه خودمان نبریدش. موضوع گم شدن وی جنجال به پا کرده بود و علی الظاهر آقا هم کمی احتیاط می‌کرد. با حاج آقا محسنی آمدم تماس بگیرم نتوانستم پیدایش کنم، به تیم گفتم ایشان را آماده اعزام بکنند و بالاخره توانستم همان شب حاج آقا [محسن اژه‌ای] را در منزلشان ببینم، موضوع را به ایشان گفتم که گفتند لازم نیست تحویل نیروی انتظامی بدهید، حکم افسادش صادر شده، تمامش کنید! حتی واضحتر هم گفتند که با مسئولیت من بکشیدش. اینجا بود که بنده هم به سید صادق گفتم که به تیم بگویید. من خودم به واسطه مشکلی که در مقابل دفتر حفاظت منافع مصر اتفاق افتاده بود رفتم آنجا و تیم حکم را در همان ساختمان اجرا نموده بود آن شب . . . »(ص ۴۶۱ـ۴۶۲ از جلد ۱۷ بازجویی های سعید امامی)</blockquote>بعدها که از قضای روزگار من و مهرداد عالیخانی (وی به واسطه قتل‌های زنجیره‌ای و من به واسطه آن نوار افشاگری) به زندان افتادیم در بازداشتگاه ۶۶ سپاه برایم فاش ساخت که وی را در همانجا به قتل رسانده‌اند و در باغچه همان ساختمان دفنش کرده اند. از زندان که آزاد شدم یک بار در سخنرانی‌ای در دانشگاه علوم پزشکی تهران اعلام کردم که پیروز دوانی با حکم محسنی اژه‌ای به قتل رسیده است، چرا به این مسئله رسیدگی نمی‌شود؟ آقای محسنی اژه‌ای هم در مصاحبه با ایرنا موضوع را تکذیب کرد و اعلام کرد‌ که این مطلب هم از مطالب کذب فرشاد ابراهیمی است. ایشان را دعوت به مناظره کردم که البته هیچ پاسخی نیامد تا اینکه از سوی آقای علی ربیعی برایم پیغام آمد که بروم نزدش و وقتی رفتم دفتر ایشان گفتند که موضوع پیروز دوانی پیچیده‌تر از این حرف‌هاست و تو هم به اندازه کافی مشکل برای خودت داری، پایت را از این ماجرا بکش بیرون که خیلی خطر دارد! و من هم رهایش کردم تا به امروز که برخود فرض دانستم آن را فاش کنم.<ref>[https://www.tribunezamaneh.com/archives/108132 مصاحبه امیر فرشاد ابراهیمی با تریبون زمانه]</ref>


== برخی از ترورهای وزارت اطلاعات ==
== برخی از ترورهای وزارت اطلاعات ==
۸٬۶۷۳

ویرایش

منوی ناوبری