کاربر:Khosro/صفحه تمرین شریعتی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸: خط ۱۸:
'''دکتر علی شریعتی'''، با نام اصلی علی مزینانی (زاده‌ی ۲ آذر سال ۱۳۱۲ - روستای کاهک مزینان، سبزوار) نویسنده، جامعه‌شناس، تاریخ‌شناس، پژوهش‌گر دینی و از مبارزان و فعالان مذهبی و سیاسی بود. استاد محمدتقی پدر دکتر علی شریعتی استاد دانشگاه تهران بود؛ و علی شریعتی در کلاس‌های پدرش به‌کسب علم می‌پرداخت. وی در سال ۱۳۲۷، به عضویت در کانون نشر حقایق اسلامی، که پدرش پایه‌گذار آن بود، درآمد و از طریق آن با مبانی اسلام آشنایی بیشتری یافت. دکترعلی شریعتی پس از پایان تحصیلات در دانش‌سرا به معلمی که علاقه‌ی زیادی به‌آن داشت پرداخت. وی در سال ۱۳۳۷، پس از دریافت مدرک لیسانس در رشته‌ی ادبیات برای ادامه‌ی تحصیل عازم فرانسه شد. دکتر علی شریعتی مدافع نهضت ملی ایران بود. او در سال ۱۳۴۰ به سازمان آزادی‌بخش الجزایر پیوست. علی شریعتی مقاله‌ای به نام '' «به‌کجا تکیه کنیم»'' را در یکی از نشریات فرانسه منتشر کرد؛ و مقاله‌ی ''شعرچیست؟'' ژان پل سارتر را نیز ترجمه و در پاریس منتشر نمود. وی به‌علت فعالیت در سازمان آزادی‌بخش الجزایر دست‌گیر و در زندانی در پاریس برای مدتی زندانی شد. دکترعلی شریعتی پس از دریافت مدرک دکترا از دانشگاه سوربن فرانسه در رشته‌های جامعه‌شناسی و تاریخ ادیان به ایران بازگشت. علی شریعتی در سال ۱۳۴۸ به تدریس و سخن‌رانی در حسینیه‌ی ارشاد تهران دعوت شد که مورد استقبال قرار گرفت. بسیاری از سخنرانی‌های او در حسینیه ارشاد به صورت کتاب و نوار منتشر شد. در سال ۱۳۵۲، رژیم شاه حسینیه‌ی ارشاد را تعطیل و علی شریعتی را روانه‌ی زندان کرد. وی پس از ۱۸ ماه از زندان آزاد شد؛ اما هم‌چنان تحت نظر [[ساواک]] بود. دکترعلی شریعتی در اردیبهشت ۱۳۵۶، به بلژیک سفر کرد و از آنجا عازم انگلستان شد. وی سرانجام در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶، در انگلستان به‌طرز مشکوکی درگذشت. از دکترعلی شریعتی آثار بسیاری به‌جا مانده است که برخی از آن‌ها عبارتند از: فاطمه فاطمه است، زن مسلمان، تفسیر نوین، بازگشت، کویر، حسین وارث آدم، تشیع علوی و تشیع صفوی، حج، و…
'''دکتر علی شریعتی'''، با نام اصلی علی مزینانی (زاده‌ی ۲ آذر سال ۱۳۱۲ - روستای کاهک مزینان، سبزوار) نویسنده، جامعه‌شناس، تاریخ‌شناس، پژوهش‌گر دینی و از مبارزان و فعالان مذهبی و سیاسی بود. استاد محمدتقی پدر دکتر علی شریعتی استاد دانشگاه تهران بود؛ و علی شریعتی در کلاس‌های پدرش به‌کسب علم می‌پرداخت. وی در سال ۱۳۲۷، به عضویت در کانون نشر حقایق اسلامی، که پدرش پایه‌گذار آن بود، درآمد و از طریق آن با مبانی اسلام آشنایی بیشتری یافت. دکترعلی شریعتی پس از پایان تحصیلات در دانش‌سرا به معلمی که علاقه‌ی زیادی به‌آن داشت پرداخت. وی در سال ۱۳۳۷، پس از دریافت مدرک لیسانس در رشته‌ی ادبیات برای ادامه‌ی تحصیل عازم فرانسه شد. دکتر علی شریعتی مدافع نهضت ملی ایران بود. او در سال ۱۳۴۰ به سازمان آزادی‌بخش الجزایر پیوست. علی شریعتی مقاله‌ای به نام '' «به‌کجا تکیه کنیم»'' را در یکی از نشریات فرانسه منتشر کرد؛ و مقاله‌ی ''شعرچیست؟'' ژان پل سارتر را نیز ترجمه و در پاریس منتشر نمود. وی به‌علت فعالیت در سازمان آزادی‌بخش الجزایر دست‌گیر و در زندانی در پاریس برای مدتی زندانی شد. دکترعلی شریعتی پس از دریافت مدرک دکترا از دانشگاه سوربن فرانسه در رشته‌های جامعه‌شناسی و تاریخ ادیان به ایران بازگشت. علی شریعتی در سال ۱۳۴۸ به تدریس و سخن‌رانی در حسینیه‌ی ارشاد تهران دعوت شد که مورد استقبال قرار گرفت. بسیاری از سخنرانی‌های او در حسینیه ارشاد به صورت کتاب و نوار منتشر شد. در سال ۱۳۵۲، رژیم شاه حسینیه‌ی ارشاد را تعطیل و علی شریعتی را روانه‌ی زندان کرد. وی پس از ۱۸ ماه از زندان آزاد شد؛ اما هم‌چنان تحت نظر [[ساواک]] بود. دکترعلی شریعتی در اردیبهشت ۱۳۵۶، به بلژیک سفر کرد و از آنجا عازم انگلستان شد. وی سرانجام در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶، در انگلستان به‌طرز مشکوکی درگذشت. از دکترعلی شریعتی آثار بسیاری به‌جا مانده است که برخی از آن‌ها عبارتند از: فاطمه فاطمه است، زن مسلمان، تفسیر نوین، بازگشت، کویر، حسین وارث آدم، تشیع علوی و تشیع صفوی، حج، و…


دکترعلی شریعتی، به لحاظ فکری یک مسلمان مترقی بود، که تأثیر بسیاری بر نسلی از جوانان زمان خود گذاشت، هر چند بسیاری از همان جوانان پا را از وی فراتر گذاشته و اندیشه‌ی علی شریعتی را تنها آغازی برای گذشتن از برداشت‌های کهنه از اسلام می‌دانستند. از همین رو است که سازمان مجاهدین خلق ضمن احترام به او، برداشت او از مفاهیم اسلامی در حوزه‌ی نفی استثمار را ناکافی می‌داند.
دکترعلی شریعتی، به لحاظ فکری مسلمان بود اما با بسیاری از برداشت‌های کهنه از اسلام مخالف بود او تأثیر بسیاری بر نسلی از جوانان زمان خود گذاشت اما بسیاری از همان جوانان پا را از وی فراتر گذاشتند و اندیشه‌های او را تنها یک آغاز می‌دانستند. از همین رو است که سازمان مجاهدین خلق ضمن احترام به او، برداشت او از مفاهیم اسلامی در حوزه‌ی نفی استثمار را ناکافی می‌داند.  


== زندگی علی شریعتی ==
== زندگی علی شریعتی ==
خط ۴۴: خط ۴۴:
به‌دنبال کشته شدن پاتریس لومومبا، رهبر آزادی‌خواهان کنگو، تظاهراتی از طرف سیاه‌پوستان در مقابل سفارت بلژیک در پاریس برگزار شد. علی شریعتی در این تظاهرات شرکت کرد؛ و توسط پلیس فرانسه دست‌گیر و به زندان سیته منتقل شد. در آغاز، دولت فرانسه قصد اخراج وی را از آن کشور داشت؛ ولی با حمایت قاضی دادگاه فرانسه، اجرای حکم اخراجش به حال تعلیق درآمد.<ref name=":2" />  
به‌دنبال کشته شدن پاتریس لومومبا، رهبر آزادی‌خواهان کنگو، تظاهراتی از طرف سیاه‌پوستان در مقابل سفارت بلژیک در پاریس برگزار شد. علی شریعتی در این تظاهرات شرکت کرد؛ و توسط پلیس فرانسه دست‌گیر و به زندان سیته منتقل شد. در آغاز، دولت فرانسه قصد اخراج وی را از آن کشور داشت؛ ولی با حمایت قاضی دادگاه فرانسه، اجرای حکم اخراجش به حال تعلیق درآمد.<ref name=":2" />  


علی شریعتی با کمک دوستانش در سال ۱۳۴۱، جبهه‌ی ملی ایران (جبهه‌ی ملی دوم)، را در خارج از کشور پایه‌گذاری کرد. سپس مسئولیت انتشار مجله‌ی جبهه‌ی ملی به او واگذار شد و مدتی مسئول مجله‌ی ایران آزاد بود. علی شریعتی مقالات خودش را در این مجله با نام مستعار شمع، که از سه حرف اول نام خانوادگی و نامش تشکیل شده بود امضا می‌کرد (شریعتی، مزینانی، علی). وی در همین سال از پایه‌گذاران نهضت آزادی در خارج کشور بود.<ref name=":2" />او مدتی پس از عزیمت به پاریس به گروه فعالان ایرانی مانند ابراهیم یزدی، بنی‌صدر، صادق قطب‌زاده و چمران پیوست و در سال۱۳۴۱ سازمان نهضت آزادی ایران بخش را در خارج از کشور بنیان گذاشت. در جریان کنگره‌ی [[جبهه ملی ایران]] در اروپا در ویس‌بادن (آلمان فدرال) در اوت ۱۹۶۲، به‌عنوان سردبیر نشریه فارسی‌زبان ایران آزاد، ارگان جبهه ملی ایران خارج از کشور در اروپا انتخاب شد. نخستین شماره‌ی این روزنامه پس از سردبیری علی شریعتی در ۱۵ نوامبر ۱۹۶۲ منتشر گردید. این نشریه دیدگاه‌های مبارزان روشنفکر ایرانی در خارج و نیز واقعیت‌های مبارزات مردم ایران را منعکس می‌کرد و ارگان رسمی [[جبهه ملی ایران]] در اورپا بود.<ref name=":3">[https://www.tasvirezendegi.com/%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA%DB%8C/ بیوگرافی دکتر علی شریعتی - سایت تصویر زندگی]</ref>  
=== پیوستن به سازمان آزادی‌بخش الجزایر ===
علی شریعتی در سال ۱۳۴۰ به سازمان آزادی‌بخش الجزایر پیوست. او مقاله‌ای به نام '' به‌کجا تکیه کنیم'' را در یکی از نشریات فرانسه منتشر کرد؛ و مقاله‌ای از ژان پل سارتر به‌نام ''شعرچیست؟'' را نیز ترجمه و در پاریس منتشر نمود. وی به‌علت فعالیت در سازمان آزادی‌بخش الجزایر دست‌گیر و زندانی شد. علی شریعتی در جریان همین فعالیت‌ها با حمله پلیس فرانسه مصدوم شده و به مدت ۳ هفته در بیمارستان بستری شد. او در زندان پاریس با «گیوز» مصاحبه‌ای انجام داد که در سال ۱۹۶۵، در توگو چاپ گردید.<ref name=":0" />


=== پیوستن به سازمان آزادی‌بخش الجزایر ===
=== تأسیس جبهه ملی دوم ===
علی شریعتی در سال ۱۳۴۰ به سازمان آزادی‌بخش الجزایر پیوست. او مقاله‌ای به نام '' به‌کجا تکیه کنیم'' را در یکی از نشریات فرانسه منتشر کرد؛ و مقاله‌ای از ژان پل سارتر به‌نام ''شعرچیست؟'' را نیز ترجمه و در پاریس منتشر نمود. وی به‌علت فعالیت در سازمان آزادی‌بخش الجزایر دست‌گیر و زندانی شد. علی شریعتی در جریان همین فعالیت‌ها با حمله پلیس فرانسه مصدوم شده و به مدت ۳ هفته در بیمارستان بستری شد. او در زندان پاریس با «گیوز» مصاحبه‌ای انجام داد که در سال ۱۹۶۵، در توگو چاپ گردید.<ref name=":0" />  
دکتر علی شریعتی پس از فوت مادرش به ایران رفت اما مجددا به پاریس بازگشت. علی شریعتی با کمک دوستانش در سال ۱۳۴۱، جبهه‌ی ملی ایران (جبهه‌ی ملی دوم)، را در خارج از کشور پایه‌گذاری کرد. سپس مسئولیت انتشار مجله‌ی جبهه‌ی ملی به او واگذار شد و مدتی مسئول مجله‌ی ایران آزاد بود. علی شریعتی مقالات خودش را در این مجله با نام مستعار شمع، که از سه حرف اول نام خانوادگی و نامش تشکیل شده بود امضا می‌کرد (شریعتی، مزینانی، علی). وی در همین سال از پایه‌گذاران نهضت آزادی در خارج کشور بود.<ref name=":2" />
 
=== پایه گذاری نهضت آزادی ایران ===
دکتر علی شریعتی پس از مدتی در پاریس با افرادی چون ابراهیم یزدی، بنی‌صدر، صادق قطب‌زاده و چمران ارتباط برقرار کرد و در سال۱۳۴۱ سازمان نهضت آزادی ایران بخش را در خارج از کشور بنیان گذاشت. شریعتی در جریان کنگره‌ی [[جبهه ملی ایران]] در اروپا در ویس‌بادن (آلمان فدرال) در اوت ۱۹۶۲، به‌عنوان سردبیر نشریه فارسی‌زبان ایران آزاد، ارگان جبهه ملی ایران خارج از کشور در اروپا انتخاب شد. نخستین شماره‌ی این روزنامه پس از سردبیری علی شریعتی در ۱۵ نوامبر ۱۹۶۲ منتشر گردید. این نشریه دیدگاه‌های مبارزان روشنفکر ایرانی در خارج و نیز واقعیت‌های مبارزات مردم ایران را منعکس می‌کرد و ارگان رسمی [[جبهه ملی ایران]] در اورپا بود.<ref name=":3">[https://www.tasvirezendegi.com/%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA%DB%8C/ بیوگرافی دکتر علی شریعتی - سایت تصویر زندگی]</ref>  


=== حسینیه ارشاد ===
=== حسینیه ارشاد ===
[[پرونده:دکتر علی شریعتی در کنار.JPG|جایگزین=دکتر علی شریعتی در کنار همسرش پوران شریعت‌رضوی و فرزندانش|بندانگشتی|319x319پیکسل|دکتر علی شریعتی در کنار همسرش پوران شریعت‌رضوی و فرزندانش]]
[[پرونده:دکتر علی شریعتی در کنار.JPG|جایگزین=دکتر علی شریعتی در کنار همسرش پوران شریعت‌رضوی و فرزندانش|بندانگشتی|319x319پیکسل|دکتر علی شریعتی در کنار همسرش پوران شریعت‌رضوی و فرزندانش]]
دکترعلی شریعتی در سال ۱۳۴۸، به حسینیه ارشاد دعوت شد و پس از مدتی مسئولیت امور فرهنگی حسینیه را به‌عهده گرفت؛ و به‌تدریس جامعه‌شناسی مذهبی، تاریخ شیعه و معارف اسلامی پرداخت. در همین دوران او با تجزیه و تحلیل تاریخ، چهره‌ها و شخصیت‌های بزرگ اسلام را معرفی نمود. سخنرانی‌های وی تأثیرگذار و مورد استقبال مردم بود.<ref name=":0" />  
دکترعلی شریعتی در سال ۱۳۴۸، به حسینیه ارشاد دعوت شد و پس از مدتی مسئولیت امور فرهنگی حسینیه را به‌عهده گرفت؛ و به‌تدریس جامعه‌شناسی مذهبی، تاریخ شیعه و معارف اسلامی پرداخت. در همین دوران او با تحلیل تاریخ، چهره‌ها و شخصیت‌های بزرگ اسلام را معرفی کرد. از این دوران زندگی شریعتی می‌توان به عنوان مهم‌ترین دوران زندگی او یاد کرد. سخنرانی‌های بسیار مورد استقبال قرار گرفت و تأثیرات زیادی در فضای جامعه آن روزگار داشت. برخی از کتاب‌های وی متن همان سخنرانی هاست. نوارهای باقی مانده از آن سخنرانی ها نیز به اشکال مختلف در سراسر ایران منتشر می‌شدند.<ref name=":0" />  


سخنرانی‌های وی در حسینیه ارشاد (۱۳۴۸ تا ۱۳۵۱)، مورد استقبال فوق‌العاده‌ی مردم، به‌ویژه جوانان و دانشجویان قرار گرفت. چنان‌که در درس‌ها و سخنرانی‌های دکتر شریعتی بیش از ۵ هزار نفر شرکت می‌کردند که این تعداد جمعیت در آن زمان بی‌سابقه بود.
سخنرانی‌های وی در حسینیه ارشاد (۱۳۴۸ تا ۱۳۵۱)، به‌ویژه  مورد استقبال جوانان و دانشجویان قرار گرفت. چنان‌که در درس‌ها و سخنرانی‌های دکتر شریعتی بیش از ۵ هزار نفر شرکت می‌کردند.


به‌دنبال اعدام چند تن از جوانان انقلابی توسط رژیم شاه، از جمله مسعود احمدزاده، مجید احمدزاده و امیر پرویز پویان، که علی شریعتی آن‌ها را از نزدیک می‌شناخت؛ دو سخنرانی با عنوان شهادت و پس از شهادت، در حسینیه‌ی ارشاد و مسجد جامع نارمک ایراد کرد. در سخنرانی پس از شهادت، اشاراتی به در خون تپیدن مبارزان و دعوت مردم به قیام شده است. پس از این سخنرانی، تظاهراتی در اطراف مسجد صورت گرفت و پلیس تعدادی را دست‌گیر کرد و دکتر شریعتی متواری شد.<ref name=":2" />  
به‌دنبال اعدام چند تن از جوانان انقلابی توسط رژیم شاه، از جمله مسعود احمدزاده، مجید احمدزاده و امیر پرویز پویان که هر دو مارکسیست بودند، دکتر علی شریعتی دو سخنرانی با عنوان شهادت و پس از شهادت، در حسینیه‌ی ارشاد و مسجد جامع نارمک ایراد کرد. در سخنرانی پس از شهادت، اشاراتی به در خون تپیدن مبارزان و دعوت مردم به قیام شده است. پس از این سخنرانی، تظاهراتی در اطراف مسجد صورت گرفت و پلیس تعدادی را دست‌گیر کرد و دکتر شریعتی متواری شد.<ref name=":2" />  


در قسمتی از اسناد ساواک آمده است که شاه گفت:<blockquote>«ریشه‌ی همه‌ی این‌ها [معترضان]، به حسینیه‌ی ارشاد منتهی می‌شود… اغلب مارکسیست‌های اسلامی [مسلمانان مبارز (سازمان مجاهدین خلق)]، سرنخشان از همان حسینیه‌ی ارشاد سرچشمه می‌گیرد.»<ref>مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۸۳ - ص ۳۴۸، ۳۴۹، ۳۵۶</ref> </blockquote>
در قسمتی از اسناد ساواک آمده است که شاه گفت:<blockquote>«ریشه‌ی همه‌ی این‌ها [معترضان]، به حسینیه‌ی ارشاد منتهی می‌شود… اغلب مارکسیست‌های اسلامی [مسلمانان مبارز (سازمان مجاهدین خلق)]، سرنخشان از همان حسینیه‌ی ارشاد سرچشمه می‌گیرد.»<ref>مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۸۳ - ص ۳۴۸، ۳۴۹، ۳۵۶</ref> </blockquote>
=== دشمنی آخوندها با شریعتی در همراهی با ساواک ===
آخوندها و ملاهای آن زمان دوشادوش ساواک با علی شریعتی به مخالفت برخاستند. آن‌ها در سخنرانی‌ها و منابر دکتر علی شریعتی را فردی منحرف و منکر امامت و ولایت معرفی می‌کردند. آخوندها حتی شایع کرده بودن که او در حسینیه ارشاد دست بسته نماز می‌خواند و شهادت به امیرالمومنین را از اذان  و اقامه حذف کرده است!
به این ترتیب هنگامی که شاه تصمیم به تعطیلی حسینیه ارشاد گرفت، زمینه‌های کافی از طرف آخوندها برای این امر فراهم شده بود. در واقع بسته شدن حسینیه ارشاد خاسته‌ی مشترک روحانیون و شاه باهم بود. اسدالله علم در یادداشت‌های خود می‌نویسد که شاه به او گفته:
«چند روز پيش به تو گفته بودم كه ملاها دارند كارهايي انجام مي‌دهند. ديديد كه خودتان مجبور شديد حسينيه‌ي ارشاد را ببنديد.»
علم مي‌گوید: «من گفتم كه همين دو- سه روزه حسينيه‌ي ارشاد را مي‌بنديم.»<ref>يادداشت‌هاي علم ( چاپ اول: تهران، انتشارات مازيار و معين، 1377)، ج 2، ص 389.</ref>


== بازداشت و زندان ==
== بازداشت و زندان ==
دکترعلی شریعتی، روی هم رفته، ۵ بار و نزدیک به ۲ سال بازداشت و زندانی شد. بازداتشگاه او در مشهد و ماکو، و زندان او در تهران و پاریس و خوی و رضاییه بود. هم‌چنین او، ۲ سال و دو ماه، از آغاز سال ۱۳۵۴ تا اردیبهشت ۱۳۵۶، تحت نظر ساواک بود. وی هم‌چنین به مدت ۹ ماه، از آبان ۱۳۵۱ تا تیرماه ۱۳۵۲، به‌صورت مخفیانه زندگی می‌کرد. دکتر شریعتی در سال ۱۳۴۳، در هنگام بازگشت به ایران در مرز بازرگان دست‌گیر شد؛ و او را به اداره‌ی ساواک ماکو و سپس به زندان خوی بردند؛ و پس از آن به زندان رضاییه منتقل شد. سرانجام وی را به تهران روانه کردند و مدت یک ماه در زندان قزل‌قلعه حبس شد.<ref name=":2" />  
دکترعلی شریعتی، روی هم رفته، ۵ بار و مجموعا نزدیک به ۲ سال بازداشت و زندانی شد. بازداشتگاه او در مشهد و ماکو، و زندان او در تهران و پاریس و خوی و رضاییه بود. هم‌چنین او، ۲ سال و دو ماه، از آغاز سال ۱۳۵۴ تا اردیبهشت ۱۳۵۶، تحت نظر ساواک بود. وی هم‌چنین به مدت ۹ ماه، از آبان ۱۳۵۱ تا تیرماه ۱۳۵۲، به‌صورت مخفیانه زندگی می‌کرد. دکتر شریعتی در سال ۱۳۴۳، در هنگام بازگشت به ایران در مرز بازرگان دست‌گیر شد؛ و او را به اداره‌ی ساواک ماکو و سپس به زندان خوی بردند؛ و پس از آن به زندان رضاییه منتقل شد. سرانجام وی را به تهران روانه کردند و مدت یک ماه در زندان قزل‌قلعه حبس شد.<ref name=":2" />  


در مهرماه سال ۱۳۵۳، ساواک که از محبوبیت دکترعلی شریعتی با خبر و آگاه شده بود، او را تحت شکنجه روحی و جسمی قرار دادند؛ و می‌خواستند وی را وادار به هم‌کاری نموده و برایش شوی تلویزیونی درست کنند. اما پاسخ علی شریعتی این بود: <blockquote>«و اگر خفه‌ام کنند سازش نخواهم کرد وحقیقت را قربانی مصلحت خویش نمی‌کنم»<ref>[https://www.writerclub.ir/celebrities/biography-of-dr-ali-shariati زندگی‌نامه دکتر علی شریعتی - سایت باشگاه نویسندگان]</ref></blockquote>
در مهرماه سال ۱۳۵۳، ساواک که از محبوبیت دکترعلی شریعتی با خبر و آگاه شده بود، او را تحت شکنجه روحی و جسمی قرار دادند؛ و می‌خواستند وی را وادار به هم‌کاری نموده و برایش شوی تلویزیونی درست کنند. اما پاسخ علی شریعتی این بود: <blockquote>« اگر خفه‌ام کنند سازش نخواهم کرد وحقیقت را قربانی مصلحت خویش نمی‌کنم»<ref>[https://www.writerclub.ir/celebrities/biography-of-dr-ali-shariati زندگی‌نامه دکتر علی شریعتی - سایت باشگاه نویسندگان]</ref></blockquote>
 
=== خاطره فضل الله مجاهدین ===
آرم سازمان مجاهدین خلق، دارای یک آیه است:
 
فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما: خداوند مجاهدین و برخاستگان را بر نشستگان برتری داده و پاداشی نیکو می‌دهد.
 
گفته می‌شود که ساواک که از این مساله بی‌اطلاع بود با دیددن عبارت فضل الله المجاهدین، تصور کرده بود که این عبارت نام یک فرداست. در بازجویی هنگامی که از دکترعلی شریعتی پرسیده می‌شود آیا فضل الله مجاهدین را می شناسی او جواب می‌دهد خیر! اما علی قاعدین را می‌شناسم!


=== زندگی مخفیانه ===
=== زندگی مخفیانه ===
[[پرونده:زندگی مخفی دکتر.JPG|بندانگشتی|زندگی مخفی دکتر علی شریعتی]]
[[پرونده:زندگی مخفی دکتر.JPG|بندانگشتی|زندگی مخفی دکتر علی شریعتی]]
دکترعلی شریعتی از آبان‌ماه ۱۳۵۱ تا تیرماه ۱۳۵۲، به زندگی مخفی خود روی آورد. ساواک رژیم شاه به‌دنبال وی بود؛ و پس از تعطیلی حسینیه ارشاد، متن سخنرانی‌های دکتر شریعتی با اسم مستعار به‌چاپ می‌رسید. در تیرماه ۱۳۵۲، ساواک پدر علی شریعتی و سپس برادر همسر او را به گروگان گرفت و به زندان اوین انداخت تا علی شریعتی مجبور شود خود را معرفی کند. پس از آن روز به‌مدت ۱۸ ماه به انفرادی رفت و سپس از زندان آزاد شد؛ چون شاه به‌خاطر فشارهای بین‌المللی و درخواست وزیر فرهنگ الجزایر، دریافت که ماندن علی شریعتی در زندان بیش از آزادی او می‌تواند به شهرت و محبوبیت او اضافه کند. رژیم شاه همه راه‌های فعالیت‌های سیاسی و مبارزه‌ی اجتماعی را بر او بسته بود، حسینیه ارشاد تعطیل و او را از تدریس در دانشگاه محروم کرده بود. مبارزه و فعالیت مخفی هم عملاً امکان نداشت. ساواک وی را تحت نظر داشت و هر روز حلقه‌ی این محدودیت‌ها را تنگ‌تر می‌کرد. علی شریعتی خود در این باره می‌گوید: <blockquote>«ظاهراً آزاد هستم و از قید اسارت، به اصطلاح رهایی یافته‌ام؛ ولی آنچه مسلم است نوع زندانم تغییر کرده و از زندان دولتی به زندان خانه منتقل شده ام».</blockquote>دکترعلی شریعتی پس از ۲ سال، خسته از شرایط وضعیتش تصمیم به هجرت می‌گیرد. مانع بزرگ، ممنوع‌الخروج بودن وی برای مهاجرت به خارج از کشور بود. اما او توانست با گرفتن پاسپورت با اسم فامیلی ''علی مزینانی'' از کشور خارج و عازم بروکسل شود.<ref name=":1" />
دکترعلی شریعتی از آبان‌ماه ۱۳۵۱ تا تیرماه ۱۳۵۲، به زندگی مخفی روی آورد و در منزل یکی از بستگان خود در سرآسیاب دولاب تهران پنهان شد. ساواک در این یک سال به‌دنبال وی بود. پس از تعطیلی حسینیه ارشاد، متن سخنرانی‌های دکتر شریعتی با اسم مستعار به‌چاپ می‌رسید. در تیرماه ۱۳۵۲، ساواک، پدر علی شریعتی و سپس برادر همسر او را دست‌گیر کرد و به زندان اوین انداخت تا دکتر علی شریعتی مجبور شود خود را معرفی کند. او در مهرماه ۱۳۵۲ خود را به مرکز ساواک تهران معرفی کرد.  


== اندیشه‌های دکترعلی شریعتی ==
پس از آن روز به‌مدت ۱۸ ماه به انفرادی رفت و سپس از زندان آزاد شد؛ چون شاه به‌خاطر فشارهای بین‌المللی و درخواست وزیر فرهنگ الجزایر، دریافت که ماندن علی شریعتی در زندان بیش از آزادی او می‌تواند به شهرت و محبوبیت او اضافه کند. رژیم شاه همه راه‌های فعالیت‌های سیاسی و مبارزه‌ی اجتماعی را بر او بسته بود، حسینیه ارشاد تعطیل و او را از تدریس در دانشگاه محروم کرده بود. مبارزه و فعالیت مخفی هم عملاً امکان‌پذیر نبود. ساواک وی را تحت نظر داشت و هر روز حلقه‌ی این محدودیت‌ها را تنگ‌تر می‌کرد. علی شریعتی خود در این باره می‌گوید: <blockquote>«ظاهراً آزاد هستم و از قید اسارت، به اصطلاح رهایی یافته‌ام؛ ولی آنچه مسلم است نوع زندانم تغییر کرده و از زندان دولتی به زندان خانه منتقل شده ام».</blockquote>دکترعلی شریعتی پس از ۲ سال، خسته از شرایط وضعیتش تصمیم به خروج از ایران و هجرت می‌گیرد. با این وجود او ممنوع الخروج بود و نمی‌توانست از کشور خارج شود در نتیجه با تلاش‌های بسیار سرانجام توانست با گرفتن پاسپورتی با اسم فامیلی ''علی مزینانی'' از کشور خارج و عازم بروکسل شود.<ref name=":1" />
[[پرونده:Hhe259.jpg|بندانگشتی]]
دکترعلی شریعتی با این‌که یکی از متفکرین مسلمان بود؛ رویکردی نقادانه نسبت به برخی از باورهای مذهبی داشت. او به‌طور خاص، تشیع صفوی را مظهر سنت مسخ شده می‌دانست و آن را توأم با اسارت‌پذیری، خرافه، تقلید و جبرگرایی معرفی می‌کرد. علی شریعتی هم‌چنین از نگاه سطحی به مدرنیته نیز انتقاد می‌کرد و معتقد بود که راه پیشرفت و ترقی ملت‌های شرقی، متفاوت از راهی است که غرب پیموده‌است. البته استفاده آگاهانه از تجربیات مدرنیته در غرب، مورد پذیرش شریعتی قرار داشت.  


شریعتی در رابطه با سوسیالیسم می‌گوید:
== درگذشت دکتر علی شریعتی ==
[[پرونده:دکترعلی6.JPG|بندانگشتی]]
در سال ۱۳۵۶دکترعلی شریعتی که در ایران تحت فشار بود و حتی از سخنرانی در حسینیه ارشاد نیز منع شده بود پس از آزادی از زندان تصمیم گرفت از کشور خارج شود. اما او ممنوع الخروج و تحت نظر بود. او چند راه برای خروج خود در نظر گرفت. گرفتن دعوتنامه‌ای رسمی از مقامات دانشگاهی الجزایر برای تدریس در آن‌جا، خروج مخفیانه از مرز، گرفتن پاسپورت با نامی دیگر.  دوستان دکتر شریعتی هر سه راه را بررسی کردند.


«سوسیالیسم راستین، که جامعه‌ای بی‌طبقه می‌سازد، بدون مذهب ممکن نیست. زیرا انسان‌ها اگر به مرحله‌ای از رشد اخلاقی و کمال معنوی نرسند که بتوانند به‌خاطر برابری انسان‌ها از حق خود چشم پوشند و به مرحله‌ی ماوراء مادی «ایثار» برسند، جامعه‌ای برابر را نمی‌توان ساخت. زیرا حق‌ها هرگز برابر نیست و ماتریالیسم، جبراً به اندویدوئالیسم می‌انجامد و برعکس، مذهب نیز تا جامعه‌ای از بند افزون‌طلبی مادی و استثمار و تضاد طبقاتی رها نشده است، نمی‌تواند تحقق یابد. چه، تنها در چنین جامعه‌ای است که انسان رها شده از بند تنازع مادی، مجال آن را می‌یابد که از بیماری شئ شدن در نظام ماشینیسم و سرمایه‌داری و یا از خود بیگانه شدن در برابر بت پول و مصرف و گرگ‌ومیش شدن در رابطه‌ی طبقاتی نجات یابد.»<ref name=":3" />
سرانجام آن ها متوجه شدند که نام خانوادگی او در اصل، و چنان‌که در شناسنامه‌اش بود، مزینانی است یا شریعتی مزینانی است. از این‌رو دکتر شریعتی از راه سوم را انتخاب کرد؛ و با تدابیر ویژه‌ای به نام علی مزینانی پاسپورت گرفت. دکترعلی شریعتی در ۲۶ اردیبهشت سال ۱۳۵۶، با پاسپورت جعلی به بلژیک سفر کرد؛ و از آن‌جا به انگلستان رفت. او در انگلستان قصد داشت همسر و فرزندانش را نیز از ایران خارج کند.  در این میان چند روز به فرانسه رفت و سپس در ۲۶ خرداد به انگلستان برگشت و منتظر خانواده‌اش ماند که قرار بود ۲۸ خرداد عازم انگلستان شوند.


دکترعلی شریعتی در قسمتی از کتاب ''پدر، مادر، ما متهمیم!'' نوشته است:<blockquote>«... اسلام این جور نیست، من فقط یک عقیده علمی و مسئولیت انسانی است که رابطه‌ام را با دین حفظ کرده والا، از دین نه ارتزاق می کنم، نه حیثیت می گیرم و نه موقعیت اجتماعی، بلکه به‌خاطر عقاید مذهبی‌ام به همه این‌ها صدمه می‌خورد؛ ولی من به عنوان یک حقیقت (نه مصلحت شغلی و اجتماعی و اقتصادی) معتقد شده‌ام، و مثل تو هم روشن‌فکرم، به آن هدف‌ها و شعارهای تو هم معتقدم، من هم دنبال این هستم که تبعیض و ظلم را ریشه کن بکنیم، آزادی انسان را تأمین بکنیم، دنبال مذهبی هستم که فقر را و تضاد طبقاتی را براندازد، به دنبال مذهبی هستم که به انسان‌ها در همین دنیا نجات و آزادی دهد، و دنبال مسئولیتی هستم که در همین جهان زندگی و فرهنگ و کمال برای همه فراهم آورد؛ و دنبال مذهبی هستم که ترازوی عدالت را در جامعه امروز، پیش از مرگ بر پا دارد، و برای همین هم هست که مسلمانم، و برای همین هم هست که شیعه‌ام…»<ref>کتاب پدر، مادر، ما متهمیم!</ref> </blockquote>دکترعلی شریعتی در مبارزه علیه استبداد نوشته‌است:<blockquote>«امام حسین (ع) همیشه زنده است و هرچند سال یک‌بار قیام می‌کند و ندای «هل من ناصر ینصرنی» خود را سر می‌دهد و بر علیه استبداد مبارزه می‌کند…»<ref>کتاب حسین وارث آدم</ref> </blockquote>علی شریعتی معتقد بود که وقتی مردم یک کشور از وضع موجود ناراضی هستند به کمک رهبری یک انسان عالم، دست به‌قیام می‌زنند و انقلابی به وجود خواهند آورد؛ اما به‌محض این‌که انقلاب به پیروزی رسید آن نظام انقلابی به‌قدرت رسیده و می‌خواهد خودش را در جامعه حفظ کند و فساد آن نظام پس از پیروزی بر همگان آشکار خواهد شد. این نظام اهداف بلندمدت خویش را فراموش می‌کند؛ و برای چه و به‌چه دلیل قیام کرده را فراموش کرده است. این نظام برای حفظ خود هر حرکت انقلابی را شورش می‌خواند. در حالی‌که انقلابی که در گذشته خود انجام داده و خود به قدرت رسیده است را درست می‌داند.<ref>[https://magalesaramj.blogsky.com/1391/12/09/post-37 زندگینامه دکتر علی شریعتی - سایت مقاله سرا]</ref>
چند روز پس از هجرت دکتر شریعتی از کشور، ساواک از غیبت او مطلع شد. ساواک در اواسط خرداد بالاخره متوجه شد که دکتر علی شریعتی با گذرنامه‌ی علی مزینانی از کشور خارج شده است.


== هجرت و مرگ ==
ساواک  برای مجبور کردن علی شریعتی به بازگشت و یا امتیاز گرفتن از خروج همسر وی ممانعت به عمل آورد و او را ممنوع‌الخروج کرد. اما دو فرزند نوجوانش، سوسن و سارا، به مقصد انگلستان و پیوستن به پدرشان از ایران خارج شدند.
[[پرونده:دکترعلی6.JPG|بندانگشتی]]
دکترعلی شریعتی در سال ۱۳۵۶، تصمیم گرفت از ایران هجرت کند. اما چون ممنوع‌الخروج بود، سه راه را برای هجرت پیش‌بینی کرد: گرفتن دعوتنامه‌ای رسمی از مقامات دانشگاهی الجزایر برای تدریس در آن‌جا، خروج مخفیانه از مرز، گرفتن پاسپورت با نامی دیگر. هر سه راه به تلاش دوستان دکتر شریعتی بررسی و نهایتاً مشخص شد که همه‌ی پرونده‌های دکتر شریعتی به نام علی شریعتی یا علی شریعتی مزینانی است و نه علی مزینانی. حال آن‌که نام خانوادگی او در اصل، و چنان‌که در شناسنامه‌اش بود، مزینانی است و نه شریعتی یا شریعتی مزینانی. از این‌رو دکتر شریعتی از راه سوم را انتخاب کرد؛ و با تدابیر ویژه‌ای به نام علی مزینانی پاسپورت گرفت. دکترعلی شریعتی در ۲۶ اردیبهشت سال ۱۳۵۶، به بلژیک غزیمت کرد؛ و از آن‌جا به انگلستان رفت تا از همسر و فرندانش که قصد پیوستن به او را داشتند، استقبال کند. در این میان چند روز به فرانسه رفت و سپس در ۲۶ خرداد به انگلستان برگشت و منتظر خانواده‌اش ماند که قرار بود ۲۸ خرداد عازم انگلستان شوند.


چند روز پس از هجرت دکتر شریعتی از کشور، ساواک از غیبت او مطلع شد و به تکاپو و تلاش افتاد تا او را بیابد. سرانجام ساواک د راواسط خرداد متوجه شد که علی شریعتی با گذرنامه‌ی علی مزینانی از کشور خارج شده است؛ بنابراین ساواک برای وادار کردن علی شریعتی به بازگشت و یا امتیاز گرفتن از او، مانع خروج همسرش شد؛ و او را ممنوع‌الخروج کرد. اما دو فرزند نوجوانش، سوسن و سارا، به مقصد انگلستان و پیوستن به پدرشان از ایران خارج شدند.
در ۲۸ خرداد دو فرزند دکتر شریعتی به لندن رسیدند و شریعتی در فرودگاه از آن‌ها استقبال کرد؛ و از آن‌جا به محل اقامتشان رفتند.  


در ۲۸ خرداد دو فرزند دکتر شریعتی به لندن رسیدند و شریعتی در فرودگاه از آن‌ها استقبال کرد؛ و از آن‌جا به محل اقامتشان رفتند. ساعت هشت صبح یکشنبه ۲۹ خرداد پیکر دکترعلی شریعتی را در آستانه‌ی در ورودی اتاقش، که پنجره‌اش باز شده بود؛ به پشت افتاده، با بینی سیاه و باد کرده، بی‌جان یافتند.<ref name=":2" />
تنها یک روز بعد به شکلی غافلگیرانه ساعت هشت صبح یکشنبه ۲۹ خرداد جسد دکترعلی شریعتی در آستانه‌ی در ورودی اتاقش، در حالی که پنجره آن باز بود، پیدا شد. جسد به پشت افتاده و بینی او سیاه و باد کرد بود.<ref name=":2" />
[[پرونده:تشیع پیکر دکتر.JPG|بندانگشتی|تشییع پیکر دکتر علی شریعتی]]
[[پرونده:تشیع پیکر دکتر.JPG|بندانگشتی|تشییع پیکر دکتر علی شریعتی]]
علت رسمی مرگ علی شریعتی، انسداد شرائین و نرسیدن خون به قلب اعلام شد. گروهی مرگ او را به‌دلیل نداشتن پیشینه‌ی بیماری قلبی، عدم کالبدشکافی و اعلام نتیجه‌ی سریع و هم‌چنین خبرداشتن سفارت ایران در لندن از مرگ وی قبل از اعلام رسمی خبر، مشکوک دانسته‌اند.<ref name=":3" />  
علت رسمی مرگ علی شریعتی، انسداد شرائین و نرسیدن خون به قلب اعلام شد. گروهی مرگ او را به‌دلیل نداشتن پیشینه‌ی بیماری قلبی وعدم کالبدشکافی و اعلام نتیجه‌ی سریع و هم‌چنین خبرداشتن سفارت ایران در لندن از مرگ وی قبل از اعلام رسمی خبر، مشکوک دانستند.<ref name=":3" />  


می‌گویند که دکتر شریعتی در طول عمر خود یک بار هم به پزشک قلب رجوع نکرده بود. ضمن این‌که وی برای کسالت قلبی نیز به انگلستان نرفته بود؛ چرا که او پس از آزادی از آخرین زندان، نواری از ضربان قلبش توسط دکتر محمود فرهودی استاد دانشگاه علوم پزشکی، برداشته شد. نتیجه‌ی کار دیوگرافی نشان داد که علی شریعتی از ناحیه‌ی قلب کاملاً سالم است.<ref name=":2" />
روزنامه‌های اطلاعات و کیهان، پس از چند روز سکوت درباره‌ی درگذشت علی شریعتی، در ۳۱ خرداد اعلام کردند که مرحوم دکتر علی شریعتی که برای درمان ناراحتی چشم و کسالت قلبی خود به انگلستان رفته بود، در آن‌جا بر اثر سکته‌ی قلبی درگذشت.<ref>روزنامه کیهان، ۳۱ خرداد ۱۳۵۶</ref>این در حالی است که دکتر شریعتی در طول عمر خود هرگز به پزشک قلب مراجعه نکرده بود. ضمن این‌که وی برای کسالت قلبی نیز به انگلستان نرفته بود؛ چرا که او پس از آزادی از آخرین زندان، نواری از ضربان قلبش توسط دکتر محمود فرهودی استاد دانشگاه علوم پزشکی، برداشته شد. نتیجه‌ی کار دیوگرافی نشان داد که علی شریعتی از ناحیه‌ی قلب کاملاً سالم است.<ref name=":2" />  
 
روزنامه‌های اطلاعات و کیهان، پس از چند روز سکوت درباره‌ی درگذشت علی شریعتی، در ۳۱ خرداد اعلام کردند که مرحوم دکتر علی شریعتی که برای درمان ناراحتی چشم و کسالت قلبی خود به انگلستان رفته بود، در آن‌جا بر اثر سکته‌ی قلبی درگذشت.<ref>روزنامه کیهان، ۳۱ خرداد ۱۳۵۶</ref>  


هم‌چنین در روزنامه‌ی کیهان دوم تیر آمده بود: دکتر شریعتی از مدتی قبل از بیماری قلبی در رنج بود و سرانجام در ۲۹/۳/۱۳۵۶ بر اثر آخرین حمله‌ی قلبی بدرود حیات گفت.<ref>روزنامه کیهان، دوم تیرماه ۱۳۵۶</ref>  
هم‌چنین در روزنامه‌ی کیهان دوم تیر آمده بود: دکتر شریعتی از مدتی قبل از بیماری قلبی در رنج بود و سرانجام در ۲۹/۳/۱۳۵۶ بر اثر آخرین حمله‌ی قلبی بدرود حیات گفت.<ref>روزنامه کیهان، دوم تیرماه ۱۳۵۶</ref>  
خط ۹۷: خط ۱۱۳:


پیکر دکترعلی شریعتی در بعدازظهر جمعه سوم تیرماه ۱۳۵۶، غسل داده و کفن شد. سپس در ۵ تیر پیکرش را از لندن به دمشق منتقل کردند؛ و پس از طواف در حرم حضرت زینب (س) در کنار حرم آن حضرت به‌خاک سپردند.<ref name=":2" />  
پیکر دکترعلی شریعتی در بعدازظهر جمعه سوم تیرماه ۱۳۵۶، غسل داده و کفن شد. سپس در ۵ تیر پیکرش را از لندن به دمشق منتقل کردند؛ و پس از طواف در حرم حضرت زینب (س) در کنار حرم آن حضرت به‌خاک سپردند.<ref name=":2" />  
== اندیشه‌های دکترعلی شریعتی ==
[[پرونده:Hhe259.jpg|بندانگشتی]]
دکترعلی شریعتی با این‌که یکی از متفکرین مسلمان بود؛ رویکردی منتقدانه نسبت برداشت‌های کهنه از اسلام داشت. او به‌طور خاص به  تشیع صفوی یعنی دینی که در خدمت حکومت است اشاره می‌کرد و آن را مظهر سنت مسخ شده می‌دانست. دینی که همراه با اسارت، خرافه، تقلید و جبرگرایی است. علی شریعتی هم‌چنین از نگاه سطحی به مدرنیته نیز انتقاد می‌کرد و معتقد بود که راه پیشرفت و ترقی ملت‌های شرقی، متفاوت از راهی است که غرب پیموده‌است. البته استفاده آگاهانه از تجربیات مدرنیته در غرب را درست می‌دانست.
دکتر علی شریعتی همچنین آرمان‌های برابری خواهانه داشت اما درباره سوسیالیسم می‌گفت: <blockquote>«سوسیالیسم راستین، که جامعه‌ای بی‌طبقه می‌سازد، بدون مذهب ممکن نیست. زیرا انسان‌ها اگر به مرحله‌ای از رشد اخلاقی و کمال معنوی نرسند که بتوانند به‌خاطر برابری انسان‌ها از حق خود چشم پوشند و به مرحله‌ی ماوراء مادی «ایثار» برسند، جامعه‌ای برابر را نمی‌توان ساخت. زیرا حق‌ها هرگز برابر نیست و ماتریالیسم، جبراً به اندویدوئالیسم می‌انجامد و برعکس، مذهب نیز تا جامعه‌ای از بند افزون‌طلبی مادی و استثمار و تضاد طبقاتی رها نشده است، نمی‌تواند تحقق یابد. چه، تنها در چنین جامعه‌ای است که انسان رها شده از بند تنازع مادی، مجال آن را می‌یابد که از بیماری شئ شدن در نظام ماشینیسم و سرمایه‌داری و یا از خود بیگانه شدن در برابر بت پول و مصرف و گرگ‌ومیش شدن در رابطه‌ی طبقاتی نجات یابد.»<ref name=":3" /></blockquote>دکترعلی شریعتی در قسمتی از کتاب ''پدر، مادر، ما متهمیم!'' نوشته است:<blockquote>«... اسلام این جور نیست، من فقط یک عقیده علمی و مسئولیت انسانی است که رابطه‌ام را با دین حفظ کرده والا، از دین نه ارتزاق می کنم، نه حیثیت می گیرم و نه موقعیت اجتماعی، بلکه به‌خاطر عقاید مذهبی‌ام به همه این‌ها صدمه می‌خورد؛ ولی من به عنوان یک حقیقت (نه مصلحت شغلی و اجتماعی و اقتصادی) معتقد شده‌ام، و مثل تو هم روشن‌فکرم، به آن هدف‌ها و شعارهای تو هم معتقدم، من هم دنبال این هستم که تبعیض و ظلم را ریشه کن بکنیم، آزادی انسان را تأمین بکنیم، دنبال مذهبی هستم که فقر را و تضاد طبقاتی را براندازد، به دنبال مذهبی هستم که به انسان‌ها در همین دنیا نجات و آزادی دهد، و دنبال مسئولیتی هستم که در همین جهان زندگی و فرهنگ و کمال برای همه فراهم آورد؛ و دنبال مذهبی هستم که ترازوی عدالت را در جامعه امروز، پیش از مرگ بر پا دارد، و برای همین هم هست که مسلمانم، و برای همین هم هست که شیعه‌ام…»<ref>کتاب پدر، مادر، ما متهمیم!</ref> </blockquote>دکترعلی شریعتی در مبارزه علیه استبداد نوشته‌است:<blockquote>«امام حسین (ع) همیشه زنده است و هرچند سال یک‌بار قیام می‌کند و ندای «هل من ناصر ینصرنی» خود را سر می‌دهد و بر علیه استبداد مبارزه می‌کند…»<ref>کتاب حسین وارث آدم</ref> </blockquote>علی شریعتی معتقد بود که وقتی مردم یک کشور از وضع موجود ناراضی هستند به کمک رهبری یک انسان عالم، دست به‌قیام می‌زنند و انقلابی به وجود خواهند آورد؛ اما به‌محض این‌که انقلاب به پیروزی رسید آن نظام انقلابی به‌قدرت رسیده و می‌خواهد خودش را در جامعه حفظ کند و فساد آن نظام پس از پیروزی بر همگان آشکار خواهد شد. این نظام اهداف بلندمدت خویش را فراموش می‌کند؛ و برای چه و به‌چه دلیل قیام کرده را فراموش کرده است. این نظام برای حفظ خود هر حرکت انقلابی را شورش می‌خواند. در حالی‌که انقلابی که در گذشته خود انجام داده و خود به قدرت رسیده است را درست می‌داند.<ref>[https://magalesaramj.blogsky.com/1391/12/09/post-37 زندگینامه دکتر علی شریعتی - سایت مقاله سرا]</ref>


== آثار دکترعلی شریعتی ==
== آثار دکترعلی شریعتی ==
خط ۱۵۰: خط ۱۷۲:
== اظهارات مجاهدین درباره‌ی شریعتی ==
== اظهارات مجاهدین درباره‌ی شریعتی ==
[[پرونده:رادیو مجاهد.JPG|بندانگشتی|342x342پیکسل]]
[[پرونده:رادیو مجاهد.JPG|بندانگشتی|342x342پیکسل]]
سازمان مجاهدین خلق ایران، در پی سئوالاتی که در رابطه با دکتر علی شریعتی شده بود؛ اضهارات خود را در سال ۱۳۶۴، در رادیو مجاهد پخش کرد که متن آن کامل پیاده شده و عیناً در زیر آورده شده است. لازم به یادآوری است، جاهایی که کلمه یا جمله‌ای نامفهوم بوده، به‌جای آن سه نقطه چین… گذاشته شده است.
سازمان مجاهدین خلق ایران، در پی سئوالاتی که در رابطه با دکتر علی شریعتی شده بود؛ اضهارات خود را در سال ۱۳۶۴، در رادیو مجاهد پخش کرد که متن این برنامه رادیویی عیناً در زیر آورده شده است. لازم به یادآوری است، نقاطی که کلمه یا جمله‌ای نامفهوم بوده، به‌جای آن نقطه چین(…) گذاشته شده است.


=== متن اظهارات رادیو مجاهد ===
=== متن اظهارات رادیو مجاهد ===
اخیراً صدای مجاهد نامه‌هایی دریافت داشته است که طی آن‌ها، برخی از هواداران سازمان سئوالاتی را پیرامون دیدگاه‌های فکری مرحوم دکتر علی شریعتی و موضع مجاهدین در این رابطه مطرح کرده اند، آنان به‌خصوص در زمینه تنظیم رابطه با وابستگان به خط فکری مرحوم شریعتی پرسش نموده‌اند و مشخصاً خواسته‌اند که در مورد تفاوت‌های میان ایدئولوژی مجاهدین و نظرگاه‌های مرحوم دکتر شریعتی توضیحاتی داده شود. ابتدا لازم است یادآوری کنیم که در زمینه تنظیم رابطه با کسانی که خود را وابسطه به جریان فکری دکتر شریعتی می‌دانند، مانند همه افراد و جریانات دیگر، قبل از هر چیز می‌بایست مواضع و نحوه برخورد با آنان با اصول مبارزاتی ناظر بر مرحله کنونی، یعنی چگونگی برخوردشان با مبارزه انقلابی مسلحانه و آلترناتیو انقلابی شورای ملی مقاومت را مد نظر قرار داد. یعنی پایه تنظیم رابطه را بایستی بر این اساس قرار دادکه آیا آنان با مبارزه انقلابی مسلحانه به‌عنوان اصل مبنایی حاکم بر مبارزات مردم ما، در مقطع حاضر هم‌کاری می‌کنند یا آن را تخطئه نموده و با آن ضدیت می‌ورزند، که در این صورت عناصر ارتجاعی محسوب می‌شوند. هم‌چنین باید دید که در رابطه با آلترناتیو شورای ملی مقاومت به مثابه تجسم عینی اصل وحدت یعنی شرط کافی برای پیروزی انقلاب نوین مردممان چه موضعی دارند؟ آیا در شمار حامیان این آلترناتیو و نیروی محوری آن هستند، یا در شمار کسانی می‌باشند که شورا شکنی و مجاهد زدایی را پیشه خود قرار داده‌اند و عملاً به ارتجاع خون‌خوار خمینی خدمت می‌کنند. به‌خصوص که وابستگان به جریان فکری مرحوم دکتر شریعتی، افراد گوناگون و مختلفی را در بر می‌گیرند و یک جریان مشخص و یک‌دست نیست و با افراد مرتجع، روشن‌فکرنما و بریده از خلق و مبارزه یافت می‌شوند که ادعا می‌کنند، پیرو افکار مرحوم دکتر شریعتی هستند. حال آن‌که در نحوه برخوردشان با ارتجاع حاکم و مجاهدین هیچ شباهتی بین آنان و مرحوم شریعتی که به پیام آوری خون شهدا افتخار می‌نمود ودر همین رابطه از مبارزه مسلحانه مجاهدین و نقش پیشتاز آنان حمایت می‌کرد دیده نمی‌شود.  
اخیراً صدای مجاهد نامه‌هایی دریافت داشته است که طی آن‌ها، برخی از هواداران سازمان سئوالاتی را پیرامون دیدگاه‌های فکری مرحوم دکتر علی شریعتی و موضع مجاهدین در این رابطه مطرح کرده اند، آنان به‌خصوص در زمینه تنظیم رابطه با وابستگان به خط فکری مرحوم شریعتی پرسش نموده‌اند و مشخصاً خواسته‌اند که در مورد تفاوت‌های میان ایدئولوژی مجاهدین و نظرگاه‌های مرحوم دکتر شریعتی توضیحاتی داده شود. ابتدا لازم است یادآوری کنیم که در زمینه تنظیم رابطه با کسانی که خود را وابسطه به جریان فکری دکتر شریعتی می‌دانند، مانند همه افراد و جریانات دیگر، قبل از هر چیز می‌بایست مواضع و نحوه برخورد با آنان با اصول مبارزاتی ناظر بر مرحله کنونی، یعنی چگونگی برخوردشان با مبارزه انقلابی مسلحانه و آلترناتیو انقلابی شورای ملی مقاومت را مد نظر قرار داد. یعنی پایه تنظیم رابطه را بایستی بر این اساس قرار دادکه آیا آنان با مبارزه انقلابی مسلحانه به‌عنوان اصل مبنایی حاکم بر مبارزات مردم ما، در مقطع حاضر هم‌کاری می‌کنند یا آن را تخطئه نموده و با آن ضدیت می‌ورزند، که در این صورت عناصر ارتجاعی محسوب می‌شوند. هم‌چنین باید دید که در رابطه با آلترناتیو شورای ملی مقاومت به مثابه تجسم عینی اصل وحدت یعنی شرط کافی برای پیروزی انقلاب نوین مردممان چه موضعی دارند؟ آیا در شمار حامیان این آلترناتیو و نیروی محوری آن هستند، یا در شمار کسانی می‌باشند که شورا شکنی و مجاهد زدایی را پیشه خود قرار داده‌اند و عملاً به ارتجاع خون‌خوار خمینی خدمت می‌کنند. به‌خصوص که وابستگان به جریان فکری مرحوم دکتر شریعتی، افراد گوناگون و مختلفی را در بر می‌گیرند و یک جریان مشخص و یک‌دست نیستند و گاه افراد مرتجع، روشن‌فکرنما و بریده از خلق و مبارزه یافت می‌شوند که ادعا می‌کنند، پیرو افکار مرحوم دکتر شریعتی هستند. حال آن‌که در نحوه برخوردشان با ارتجاع حاکم و مجاهدین هیچ شباهتی بین آنان و مرحوم شریعتی که به پیام آوری خون شهدا افتخار می‌نمود ودر همین رابطه از مبارزه مسلحانه مجاهدین و نقش پیشتاز آنان حمایت می‌کرد دیده نمی‌شود.  


اما در رابطه با مواضع و افکار مرحوم دکتر علی شریعتی که آثار و نوشته‌جات او منعکس است، بایستی خاطر نشان کنیم که از نظر مبارزاتی و سیاسی، افتخار و نقطه قوت مرحوم شریعتی در این بود که در قبال رژیم منفور آریامهری و در قبال آخوندهای ارتجاعی و به‌قول خودش صفوی، ایستادگی می‌نمود واز مبارزه انقلابی مسلحانه مجاهدین حمایت می‌کرد. او با موضع‌گیری‌های ضد ارتجاعی‌اش تحجر و سنت‌گرایی آخوندهای قشری را شدیداً مورد حمله قرار می‌داد و متقابلاً از جهاد مسلحانه و بن‌بست‌شکنانه مجاهدین خلق ایران، البته در کادر سخنرانی‌ها و فعالیت علنی دفاع می‌کرد و خلاصه نقش پشت جبهه‌ای فرهنگی داشت. مرحوم شریعتی کار خودش را اساساً یک فعالیت تبلیغی و آگاه‌گرانه و هدف آن را رساندن پیام خون شهیدان و مجاهدان پیشتاز می‌دانست. پیشتازانی که فقط از آن‌ها می‌توان انتظار داشت، در جریان نبرد مسلحانه و سازمان‌یافته رو در رو، به‌بهای خون زنگار از چهره ایدئولوژی انقلابی اسلام بشویند و به تدوین یک دستگاه منسجم نظری و عقیدتی که راهگشای مبارزاتی و حل و فصل کننده‌ی مسائل و معضلات متعدد آن در پهنه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی و تشکیلاتی باشد، توفیق یابد. چرا که به‌خوبی می‌دانیم که بدون یک ایدئولوژی منسجم انقلابی هرگز نمی‌توان جنبش انقلابی و سازمان انقلابی را حفظ و رهبری نمود و آن را به پیش برد. پس طبیعی است که اصولاً نمی‌توان و نباید انتظار تدوین و پالایش یک چنین دستگاهی را از مرحوم دکتر شریعتی داشته باشیم و مجاهدین نیز هرگز چنین انتظاری را از این مبلغ و سخنران عالیقدر که خودش نیز ادعای رهبری یک جنبش و یا سازمان انقلابی مسلح و مردمی را نمی‌کرد، نداشتند. حال آن‌که مجاهدت‌های نظری و کار تئوریک چندین ساله و مستمر مجاهدین و نظرگاه‌های ایدئولوژیک آنان در قبال مسائل اساسی فلسفه و تاریخ و جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی که توسط بنیان‌گذار کبیر مجاهدین محمد حنیف نژاد، پایه‌ریزی و توسط رهبر عقیدتی مجاهدین برادر مجاهد مسعود رجوی به‌بهترین نحو تکمیل گردید. مبانی نظری یک ایدئولوژی تمام عیار انقلابی را برای آغاز و پیشبرد یک جنبش انقلابی و اجتماعی فراهم آورده و در عمل بیست ساله انقلابی و تشکیلاتی مجاهدین نیز به اثبات رسانده است . مبانی نظری عمیق و منسجمی که به‌تمام مسائل و معضلات یک مبارزه دراز مدت انقلابی و تاریخی پاسخ می‌دهد. بدیهی است که دستاوردها و تلاش‌های عقیدتی به‌مثابه جنبشی اجتماعی با بیست سال کار مبارزاتی پیش‌تازانه – تشکیلاتی، مسلحانه و دست‌جمعی در متنی از خون و آتش و شکنجه که گذران هر روز و هر ساعت و هر لحظه آن نیازمند پشتوانه مشخص ایدئولوژیکی است، با اسلوب‌ها و نظریه‌پردازی‌های به‌صطلاح روشن‌فکرانه سرا پا متفاوت است؛ بنابراین بسیار واضح و روشن است که بین ایدئولوژی اسلام انقلابی مجاهدین که با سرافرازی تمام از پس قربه خائنانه اپورتونیست‌های چپ‌نما در سال ۱۳۵۴ بیرون آمده به آنچه از افکار و نقطه نظرها و کار فردی مرحوم دکتر شریعتی برداشت می‌شود، تفاوت‌های عمیق و کیفی در کلیه زمینه‌ها وجود داشته باشد که آن دو را به مثابه دو درک ایدئولوژیک کاملاً متفاوت، اصولاً غیرقابل مقایسه می‌سازد؛ و ما هم در صدد مقایسه نیستیم. زیرا مقایسه فقط وقتی می‌توانست حتی بطور صوری موضوعیت داشته باشد که برداشت‌های مرحوم دکتر شریعتی از اسلام بتواند تا به آن‌جا بالغ شود که کسوت یک حرکت تشکیلاتی انقلابی و راه‌گشا و مسلحانه بپوشد و آنگاه با همه خطرات و ضرباتی که مجاهدین مواجه شده‌اند مواجه شود تا در محک تجربه معلوم شود که به‌کجا می‌رود و به‌کجا می‌رسد و چه مواضع مشخص سیاسی و اجتماعی و استراتژیکی اتخاذ می‌نماید. بگذریم که به‌دلیل متعدد تاریخی و تجربی یک چنین بلوغی برای برداشت‌های مذبورمتصور نیست و این را از عملکرد دو وضع و حال مدعیان امروزی پیروی از خط مرحوم دکتر شریعتی نیز می‌توان دریافت. از این رو ضمن تقدیر از مواضع مبارزاتی ضد آریامهری و ضد ارتجاعی مرحوم شریعتی، بایستی صرفاً به‌لحاظ محتوایی در مقابل سئوالات شنوندگان عزیز تصریح کنیم که به‌لحاظ عقیدتی و در رابطه با برداشت‌های ایدئولوژیک از اسلام بین ایدئولوژی توحیدی مجاهدین و نظرگاه‌های مرحوم شریعتی که البته به‌هیچ وجه مجموعه منسجمی هم نیست تفاوت‌های عمیق و بنیادین وجود دارد. بدیهی است که توضیح و تشریح این تفاوت‌های ایدئولوژیک در برنامه محدود ما نمی‌گنجد و نیازمند بحث مفصل‌تری است؛ اما در حدی که هواداران ارسال کننده‌نامه بتواند حداقل از مواضع کلی مجاهدین در این باره اطلاع یافته و در برخورد با موارد مشخص نتایج لازم را بگیرند بدون این‌که بخواهیم دو پدیده غیرقابل مقایسه را با هم مقایسه کنیم، مختصراً به مرزها و تفاوت‌های کیفی ایدئولوژی مجاهدین اشاره می‌کنیم:
اما در رابطه با مواضع و افکار مرحوم دکتر علی شریعتی که آثار و نوشته‌جات او منعکس است، بایستی خاطر نشان کنیم که از نظر مبارزاتی و سیاسی، افتخار و نقطه قوت مرحوم شریعتی در این بود که در قبال رژیم منفور آریامهری و در قبال آخوندهای ارتجاعی و به‌قول خودش صفوی، ایستادگی می‌نمود واز مبارزه انقلابی مسلحانه مجاهدین حمایت می‌کرد. او با موضع‌گیری‌های ضد ارتجاعی‌اش تحجر و سنت‌گرایی آخوندهای قشری را شدیداً مورد حمله قرار می‌داد و متقابلاً از جهاد مسلحانه و بن‌بست‌شکنانه مجاهدین خلق ایران، البته در کادر سخنرانی‌ها و فعالیت علنی دفاع می‌کرد و خلاصه نقش پشت جبهه‌ای فرهنگی داشت. مرحوم شریعتی کار خودش را اساساً یک فعالیت تبلیغی و آگاه‌گرانه و هدف آن را رساندن پیام خون شهیدان و مجاهدان پیشتاز می‌دانست. پیشتازانی که فقط از آن‌ها می‌توان انتظار داشت، در جریان نبرد مسلحانه و سازمان‌یافته رو در رو، به‌بهای خون زنگار از چهره ایدئولوژی انقلابی اسلام بشویند و به تدوین یک دستگاه منسجم نظری و عقیدتی که راهگشای مبارزاتی و حل و فصل کننده‌ی مسائل و معضلات متعدد آن در پهنه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی و تشکیلاتی باشد، توفیق یابد. چرا که به‌خوبی می‌دانیم که بدون یک ایدئولوژی منسجم انقلابی هرگز نمی‌توان جنبش انقلابی و سازمان انقلابی را حفظ و رهبری نمود و آن را به پیش برد. پس طبیعی است که اصولاً نمی‌توان و نباید انتظار تدوین و پالایش یک چنین دستگاهی را از مرحوم دکتر شریعتی داشته باشیم و مجاهدین نیز هرگز چنین انتظاری را از این مبلغ و سخنران عالیقدر که خودش نیز ادعای رهبری یک جنبش و یا سازمان انقلابی مسلح و مردمی را نمی‌کرد، نداشتند. حال آن‌که مجاهدت‌های نظری و کار تئوریک چندین ساله و مستمر مجاهدین و نظرگاه‌های ایدئولوژیک آنان در قبال مسائل اساسی فلسفه و تاریخ و جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی که توسط بنیان‌گذار کبیر مجاهدین محمد حنیف نژاد، پایه‌ریزی و توسط رهبر عقیدتی مجاهدین برادر مجاهد مسعود رجوی به‌بهترین نحو تکمیل گردید. مبانی نظری یک ایدئولوژی تمام عیار انقلابی را برای آغاز و پیشبرد یک جنبش انقلابی و اجتماعی فراهم آورده و در عمل بیست ساله انقلابی و تشکیلاتی مجاهدین نیز به اثبات رسانده است . مبانی نظری عمیق و منسجمی که به‌تمام مسائل و معضلات یک مبارزه دراز مدت انقلابی و تاریخی پاسخ می‌دهد. بدیهی است که دستاوردها و تلاش‌های عقیدتی به‌مثابه جنبشی اجتماعی با بیست سال کار مبارزاتی پیش‌تازانه – تشکیلاتی، مسلحانه و دست‌جمعی در متنی از خون و آتش و شکنجه که گذران هر روز و هر ساعت و هر لحظه آن نیازمند پشتوانه مشخص ایدئولوژیکی است، با اسلوب‌ها و نظریه‌پردازی‌های به ‌اصطلاح روشن‌فکرانه سرا پا متفاوت است؛ بنابراین بسیار واضح و روشن است که بین ایدئولوژی اسلام انقلابی مجاهدین که با سرافرازی تمام از پس ضربه خائنانه اپورتونیست‌های چپ‌نما در سال ۱۳۵۴ بیرون آمده با آنچه از افکار و نقطه نظرها و کار فردی مرحوم دکتر شریعتی برداشت می‌شود، تفاوت‌های عمیق و کیفی در کلیه زمینه‌ها وجود داشته باشد که آن دو را به مثابه دو درک ایدئولوژیک کاملاً متفاوت، اصولاً غیرقابل مقایسه می‌سازد؛ و ما هم در صدد مقایسه نیستیم. زیرا مقایسه فقط وقتی می‌توانست حتی بطور صوری موضوعیت داشته باشد که برداشت‌های مرحوم دکتر شریعتی از اسلام بتواند تا به آن‌جا بالغ شود که کسوت یک حرکت تشکیلاتی انقلابی و راه‌گشا و مسلحانه بپوشد و آنگاه با همه خطرات و ضرباتی که مجاهدین مواجه شده‌اند مواجه شود تا در محک تجربه معلوم شود که به‌کجا می‌رود و به‌کجا می‌رسد و چه مواضع مشخص سیاسی و اجتماعی و استراتژیکی اتخاذ می‌نماید. بگذریم که به‌دلیل متعدد تاریخی و تجربی یک چنین بلوغی برای برداشت‌های مذبور متصور نیست و این را از عملکرد دو وضع و حال مدعیان امروزی پیروی از خط مرحوم دکتر شریعتی نیز می‌توان دریافت. از این رو ضمن تقدیر از مواضع مبارزاتی ضد آریامهری و ضد ارتجاعی مرحوم شریعتی، بایستی صرفاً به‌لحاظ محتوایی در مقابل سئوالات شنوندگان عزیز تصریح کنیم که به‌لحاظ عقیدتی و در رابطه با برداشت‌های ایدئولوژیک از اسلام بین ایدئولوژی توحیدی مجاهدین و نظرگاه‌های مرحوم شریعتی که البته به‌هیچ وجه مجموعه منسجمی هم نیست تفاوت‌های عمیق و بنیادین وجود دارد. بدیهی است که توضیح و تشریح این تفاوت‌های ایدئولوژیک در برنامه محدود ما نمی‌گنجد و نیازمند بحث مفصل‌تری است؛ اما در حدی که هواداران ارسال کننده‌نامه بتواند حداقل از مواضع کلی مجاهدین در این باره اطلاع یافته و در برخورد با موارد مشخص نتایج لازم را بگیرند بدون این‌که بخواهیم دو پدیده غیرقابل مقایسه را با هم مقایسه کنیم، مختصراً به مرزها و تفاوت‌های کیفی ایدئولوژی مجاهدین اشاره می‌کنیم:


مجاهدت چندین ساله بنیانگذاران مجاهدین و به‌ویژه شهید محمد حنیف نژاد برای آغاز یک مبارزه انقلابی مسلحانه و سازمان یافته و مکتبی بر اساس ایدئولوژی انقلابی اسلام که در مراحل بعد، از سوی برادر مجاهد مسعود رجوی پیگیری و تکمیل گردید؛ به تدوین مبانی نظری و ایدئولوژی جامعی راه برده است که اسلام و توحید واقعی را که یکی نیز بیشتر نیست با مرزها و حصارهای مشخص چه از مکاتب انقلابی با نظرگاه فلسفی ماتریالیستی و چه ازهمه انواع اسلام‌هایی که نهایتاً حامی نیروها و طبقات استثمارگر (رو به نفی جامعه) است جدا می‌کند، از این‌رو در ایدئولوژی مجاهدین مترقی‌ترین برداشت‌ها و تفکرات مذهبی رایج، به‌ویژه از نظر مضمون اجتماعی و اقتصادی آن‌ها مورد بررسی قرار گرفته و عدم کارایی آن‌ها به لحاظ ناتوانی در ارائه یک برنامه و خط مشی جامع برای محو استثمار و برآورده کردن نیازهای تئوریک و ایدئولوژیک یک جنبش انقلابی روشن شده است. در همین راستا است که ماهیت تفکراتی که به طُرق مختلف، اسلام را با مثابه یک راه میانه یا راه سرمایه‌داری و سوسیالیزم مطرح می‌کنند نیز مورد انتقاد قرار می‌گیرد. از نظر مجاهدین اسلام مکتبی است که با اتکاء بر بالنده‌ترین طبقات اجتماعی برروی محور ترقی و تکامل عالی‌ترین و بالاترین جایگاه را در صدر کلیه مکاتب مترقی و انقلابی حائز است. در حالی که کلیه برداشت‌هایی که اسلام را به‌عنوان یک راه حل بینابینی در تقابل دیدگاه‌های استثماری و ضد استثماری معرفی می‌کند. در حقیقت دارای جوهر و خصیصه راست و ارتجاعی می‌باشند و به لحاظ اجتماعی نهایتاً و به درجات مختلف در خدمت طبقات و قشرها استثمارگر قرار می‌گیرند و از اینرو هرگز نمی‌توان این قبیل دیدگاه‌ها را اسلام انقلابی و توحید واقعی شمرد. کما این‌که در اولین صفحه متن کتاب امام حسین که از نخستین متون عقیدتی منتشر شده سازمان است  دیدگاه‌هایی که مبلغ اسلام، راه سوم و اسلام بین سرمایه داری و کمونیزم است صریحاً رد شده و در مورد برداشت‌هایی که عدالت مورد نظر قرآن را از مضمون و سمت و سوی طبقاتی آن تهی می‌کند نیز تصریح شده است که وقتی در نظام قرآن سخن از عدالت اجتماعی و با مساوات میرود هرگز نباید… فوق طبقات تداعی شود اما مرحوم شریعتی در برداشت‌های تئوریک خود با نفی بسیاری از حقایق جامعه‌شناسی علمی بالاخص نقش مبنایی مبارزه طبقاتی در دینامیزم حرکت و تکامل اجتماعی فرمول اسلام = مارکس… را برای معرفی دیدگاه اجتماعی اسلام ابداع کرده بود. او با ارائه این فرمول در واقع اسلام را نظریه‌ای بین جامعه گرایی مارکس اقتصاددان و فیلسوف مدافع سرمایه‌داری معرفی می‌کرد؛ حال آن‌که می‌دانیم این وسط‌گرایی دقیقاً به معنی قراردادن اسلام در بین دیدگاه‌های استثماری و ضد استثماریست که… و بالمال خصوصیت ضد بهره‌کشانه اسلام را مخدوش ساخته و به آن بار و…  بهره‌کشانه می‌دهد؛ چرا که در حقیقت بین استثمار و نفی استثمار راه سومی وجود ندارد. هر موضعی در وسط این دو، از جمله تمامی مفاهیم مواضع سوسیالیزم خرده بورژوایی و بورژوایی، قویاً ناپایدار است؛ و به هر حال دیر یا زود، عملاً به جانب راه رشد استثماری سمت‌گیری می‌کند. این‌جا است که تفاوت‌های بسیار عمیقی بین ابعاد و تأثیرات مبارزات ضد ارتجاعی مجاهدین و کوشش‌های ضد ارتجاعی سایرین مشخص می‌شود این بدان خاطر است که بین درک عمیقاً ضد بهره کشانه و ضد ارتجاعی مجاهدین با هرگونه درک استثماری و ارتجاعی از اسلام، مرزهای خدشه ناپذیر و استوار وجود دارد. اما در نظرگاه‌های مرحوم شریعتی یک چنین مرزبندی انقلابی و توحیدی عمیقی هرگز وجود ندارد و به‌همین دلیل، تلاش‌های ارزنده ضد ارتجاعی علیه آخوندهای دین فروش عمق و دامنه محدودی پیدا می‌کند و می‌تواند بنیادهای تئوریک طبقاتی و ارتجاعی  از اسلام را در هم بریزد. اگر چه به نسبت آن‌ها، یک قدم مثبت مترقی به جلو محسوب می‌شود، ولی به اعتبار تأکید بر راه سوم و راه میانه هرگز نمی‌تواند خود را از قید وبند استثمار و بهره‌کشی به‌طور تاریخی رها سازد. در صورتی‌که همه مسلمانان و پیروان راستین علی به خوبی می‌دانندکه در جامعه کمال مطلوب قرآنی و اسلامی از قید و بندها و…  شرک‌آمیز استثماری، هیچ خبری نیست و بشارت بزرگ امام دوازدهم، حضرت ولی عصر، دست یافتن به جامعه‌ای است آزاد و عاری از طبقات و بهره‌کشی و هر گونه تبعیض و ستم که تنها مسیر و منتهی‌الیه پیشرفت هدف‌دار تاریخ است. حال بین این هدف عالی و دنیای استثمار و بهره‌کشی موضع میانه و بینابینی اتخاذ نمودن و به دنبال راه سوم گشتن، بسا از حقیقت ناب توحید به‌دور است و دقیقاً به همین دلیل مجاهدین که نه در حرف و شعار و سخنرانی، بلکه در عمل روز و در برنامه عملی سیاسی، چنین هدف متعالی را پی‌گیری نموده و در راه جامعه بی‌طبقه توحیدی، جان می‌بازند و همه وصیت‌نامه‌های آن‌ها به این مهردرخشان مزین است. همه برداشت‌ها و تفکرات و دعاوی به اصطلاح توحیدی که این سر منزل متعالی برای فرزند انسان را منکر بوده و عملاً چه مستقیم و چه غیر مستقیم نفی کند را در ردیف توحیدی بی‌محتوا با کارایی و بردی بسیار محدود و با ملغمه‌ای شرک‌آمیز ارزیابی می‌کند، در این تفکرات، گاه به تقلید از مجاهدین، از جامعه بی‌طبقه توحیدی نیز سخن گفته می‌شود؛ لیکن از آن‌جا که این شعار برعنصر عینی اجتماعی نفی استثمار، یعنی قانونمندی‌ها و مبانی لازم برای حرکت به سمت جامعه بی‌طبقه توحیدی…  نیست، عملاً محتوا و کارکرد سیاسی و اجتماعی ندارد. حال به‌خوبی می‌توان فهمید که درک جامع انقلابی و ضد بهره‌کشانه مجاهدین، که فی‌الواقع مبین توحید واقعی و اسلام اصیل محمدی است، چه گونه و بر اساس چه امتیاز برجسته‌ای مبانی تئوریک پیشبرد یک مبارزه دراز مدت سازمان‌یافته و رهایی‌بخش را فراهم نموده و به مسائل مبتلا به آن پاسخ گفته  است. بدون یک چنین درک انقلابی و مردمی، بدون یک چنین دستگاه منسجم عقیدتی که بر درک محضر توده‌های محروم مردم در پرتو ایدئولوژی انقلابی اسلام بنا شده باشد، مجاهدین تا کنون در بحبوبه نبردهای سرنوشت سازشان محققاً نابود شده بودند و یا به کناری خزیده و آیه یأس و تسلیم می‌خواندند و هرگز قادر نبودند در سیاه‌ترین دوران تاریخ ایران، حرمت اسلام مردمی را در برابر خمینی دجال حفاظت کنند. برادر مجاهد مسعود رجوی، در همین باره در جمع‌بندی نخستین سال نبرد مسلحانه انقلابی گفته است:  
مجاهدت چندین ساله بنیانگذاران مجاهدین و به‌ویژه شهید محمد حنیف نژاد برای آغاز یک مبارزه انقلابی مسلحانه و سازمان یافته و مکتبی بر اساس ایدئولوژی انقلابی اسلام که در مراحل بعد، از سوی برادر مجاهد مسعود رجوی پیگیری و تکمیل گردید؛ به تدوین مبانی نظری و ایدئولوژی جامعی راه برده است که اسلام و توحید واقعی را که یکی نیز بیشتر نیست با مرزها و حصارهای مشخص چه از مکاتب انقلابی با نظرگاه فلسفی ماتریالیستی و چه ازهمه انواع اسلام‌هایی که نهایتاً حامی نیروها و طبقات استثمارگر (رو به نفی جامعه) است جدا می‌کند، از این‌رو در ایدئولوژی مجاهدین مترقی‌ترین برداشت‌ها و تفکرات مذهبی رایج، به‌ویژه از نظر مضمون اجتماعی و اقتصادی آن‌ها مورد بررسی قرار گرفته و عدم کارایی آن‌ها به لحاظ ناتوانی در ارائه یک برنامه و خط مشی جامع برای محو استثمار و برآورده کردن نیازهای تئوریک و ایدئولوژیک یک جنبش انقلابی روشن شده است. در همین راستا است که ماهیت تفکراتی که به طُرق مختلف، اسلام را با مثابه یک راه میانه یا راه سرمایه‌داری و سوسیالیزم مطرح می‌کنند نیز مورد انتقاد قرار می‌گیرد. از نظر مجاهدین اسلام مکتبی است که با اتکاء بر بالنده‌ترین طبقات اجتماعی برروی محور ترقی و تکامل عالی‌ترین و بالاترین جایگاه را در صدر کلیه مکاتب مترقی و انقلابی حائز است. در حالی که کلیه برداشت‌هایی که اسلام را به‌عنوان یک راه حل بینابینی در تقابل دیدگاه‌های استثماری و ضد استثماری معرفی می‌کند. در حقیقت دارای جوهر و خصیصه راست و ارتجاعی می‌باشند و به لحاظ اجتماعی نهایتاً و به درجات مختلف در خدمت طبقات و قشرها استثمارگر قرار می‌گیرند و از اینرو هرگز نمی‌توان این قبیل دیدگاه‌ها را اسلام انقلابی و توحید واقعی شمرد. کما این‌که در اولین صفحه متن کتاب امام حسین که از نخستین متون عقیدتی منتشر شده سازمان است  دیدگاه‌هایی که مبلغ اسلام، راه سوم و اسلام بین سرمایه داری و کمونیزم است صریحاً رد شده و در مورد برداشت‌هایی که عدالت مورد نظر قرآن را از مضمون و سمت و سوی طبقاتی آن تهی می‌کند نیز تصریح شده است که وقتی در نظام قرآن سخن از عدالت اجتماعی و با مساوات میرود هرگز نباید… فوق طبقات تداعی شود اما مرحوم شریعتی در برداشت‌های تئوریک خود با نفی بسیاری از حقایق جامعه‌شناسی علمی بالاخص نقش مبنایی مبارزه طبقاتی در دینامیزم حرکت و تکامل اجتماعی فرمول اسلام = مارکس… را برای معرفی دیدگاه اجتماعی اسلام ابداع کرده بود. او با ارائه این فرمول در واقع اسلام را نظریه‌ای بین جامعه گرایی مارکس اقتصاددان و فیلسوف مدافع سرمایه‌داری معرفی می‌کرد؛ حال آن‌که می‌دانیم این وسط‌گرایی دقیقاً به معنی قراردادن اسلام در بین دیدگاه‌های استثماری و ضد استثماریست که… و بالمال خصوصیت ضد بهره‌کشانه اسلام را مخدوش ساخته و به آن بار و…  بهره‌کشانه می‌دهد؛ چرا که در حقیقت بین استثمار و نفی استثمار راه سومی وجود ندارد. هر موضعی در وسط این دو، از جمله تمامی مفاهیم مواضع سوسیالیزم خرده بورژوایی و بورژوایی، قویاً ناپایدار است؛ و به هر حال دیر یا زود، عملاً به جانب راه رشد استثماری سمت‌گیری می‌کند. این‌جا است که تفاوت‌های بسیار عمیقی بین ابعاد و تأثیرات مبارزات ضد ارتجاعی مجاهدین و کوشش‌های ضد ارتجاعی سایرین مشخص می‌شود این بدان خاطر است که بین درک عمیقاً ضد بهره کشانه و ضد ارتجاعی مجاهدین با هرگونه درک استثماری و ارتجاعی از اسلام، مرزهای خدشه ناپذیر و استوار وجود دارد. اما در نظرگاه‌های مرحوم شریعتی یک چنین مرزبندی انقلابی و توحیدی عمیقی هرگز وجود ندارد و به‌همین دلیل، تلاش‌های ارزنده ضد ارتجاعی علیه آخوندهای دین فروش عمق و دامنه محدودی پیدا می‌کند و می‌تواند بنیادهای تئوریک طبقاتی و ارتجاعی  از اسلام را در هم بریزد. اگر چه به نسبت آن‌ها، یک قدم مثبت مترقی به جلو محسوب می‌شود، ولی به اعتبار تأکید بر راه سوم و راه میانه هرگز نمی‌تواند خود را از قید وبند استثمار و بهره‌کشی به‌طور تاریخی رها سازد. در صورتی‌که همه مسلمانان و پیروان راستین علی به خوبی می‌دانندکه در جامعه کمال مطلوب قرآنی و اسلامی از قید و بندها و…  شرک‌آمیز استثماری، هیچ خبری نیست و بشارت بزرگ امام دوازدهم، حضرت ولی عصر، دست یافتن به جامعه‌ای است آزاد و عاری از طبقات و بهره‌کشی و هر گونه تبعیض و ستم که تنها مسیر و منتهی‌الیه پیشرفت هدف‌دار تاریخ است. حال بین این هدف عالی و دنیای استثمار و بهره‌کشی موضع میانه و بینابینی اتخاذ نمودن و به دنبال راه سوم گشتن، بسا از حقیقت ناب توحید به‌دور است و دقیقاً به همین دلیل مجاهدین که نه در حرف و شعار و سخنرانی، بلکه در عمل روز و در برنامه عملی سیاسی، چنین هدف متعالی را پی‌گیری نموده و در راه جامعه بی‌طبقه توحیدی، جان می‌بازند و همه وصیت‌نامه‌های آن‌ها به این مهردرخشان مزین است. همه برداشت‌ها و تفکرات و دعاوی به اصطلاح توحیدی که این سر منزل متعالی برای فرزند انسان را منکر بوده و عملاً چه مستقیم و چه غیر مستقیم نفی کند را در ردیف توحیدی بی‌محتوا با کارایی و بردی بسیار محدود و با ملغمه‌ای شرک‌آمیز ارزیابی می‌کند، در این تفکرات، گاه به تقلید از مجاهدین، از جامعه بی‌طبقه توحیدی نیز سخن گفته می‌شود؛ لیکن از آن‌جا که این شعار برعنصر عینی اجتماعی نفی استثمار، یعنی قانونمندی‌ها و مبانی لازم برای حرکت به سمت جامعه بی‌طبقه توحیدی…  نیست، عملاً محتوا و کارکرد سیاسی و اجتماعی ندارد. حال به‌خوبی می‌توان فهمید که درک جامع انقلابی و ضد بهره‌کشانه مجاهدین، که فی‌الواقع مبین توحید واقعی و اسلام اصیل محمدی است، چه گونه و بر اساس چه امتیاز برجسته‌ای مبانی تئوریک پیشبرد یک مبارزه دراز مدت سازمان‌یافته و رهایی‌بخش را فراهم نموده و به مسائل مبتلا به آن پاسخ گفته  است. بدون یک چنین درک انقلابی و مردمی، بدون یک چنین دستگاه منسجم عقیدتی که بر درک محضر توده‌های محروم مردم در پرتو ایدئولوژی انقلابی اسلام بنا شده باشد، مجاهدین تا کنون در بحبوبه نبردهای سرنوشت سازشان محققاً نابود شده بودند و یا به کناری خزیده و آیه یأس و تسلیم می‌خواندند و هرگز قادر نبودند در سیاه‌ترین دوران تاریخ ایران، حرمت اسلام مردمی را در برابر خمینی دجال حفاظت کنند. برادر مجاهد مسعود رجوی، در همین باره در جمع‌بندی نخستین سال نبرد مسلحانه انقلابی گفته است: