کاربر:Sayfe/صفحه تمرین-خانواده شفایی: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۷۱: خط ۷۱:
بعد از تهاجم به ستاد رسمی و علنی سازمان مجاهدین و تعطیلی آن، مرتضی شفایی خانه‌اش را در اختیار سازمان و کادرهای آن گذاشت. هوادران سازمان مجاهدین تا چندماه به این خانه مراجعه می‌کردند.<ref name=":0">[http://margbarkhomaini.blogspot.com/2015/09/blog-post_27.html دکتر مرتضی شفایی- وبلاگ مرگ بر خمینی]</ref>
بعد از تهاجم به ستاد رسمی و علنی سازمان مجاهدین و تعطیلی آن، مرتضی شفایی خانه‌اش را در اختیار سازمان و کادرهای آن گذاشت. هوادران سازمان مجاهدین تا چندماه به این خانه مراجعه می‌کردند.<ref name=":0">[http://margbarkhomaini.blogspot.com/2015/09/blog-post_27.html دکتر مرتضی شفایی- وبلاگ مرگ بر خمینی]</ref>


[[پرونده:خانواده شفایی.jpg|بندانگشتی|خانواده شفایی]]
== دستگیری دکتر مرتضی شفایی ==
[[پرونده:خانواده شفایی.jpg|بندانگشتی|خانواده شفایی]]دکتر مرتضی شفایی پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ تحت تعقیب قرار گرفت و می‌دانست که امکان دستگیری او وجود دارد. به همین دلیل وی خانه‌اش را ترک کرد. او وصیت‌نامه‌ای نوشت و همسر خود را در آن وصیت نامه وصی خود قرار داد. عفت خلیفه سلطانی همسر وی با مشاهده‌ی آن وصیت‌نامه آن را امضا کرد و اعلام کرد که با وی در همه‌ی مشکلاتی که در پیش خواهد بود همراه است.
 
در این ایام دو فرزند آن‌ها که دانشجو بودند در تهران به سر می‌بردند. فرزند دیگرشان مجید نیز به رغم سن کم به دلیل  فعالیت‌های سیاسی تحت تعقیب قرار گرفته و دستگیر شده بود.
 
هنگامی که دکتر مرتضی شفایی برای کاری به خانه‌اش مراجعه کرد، توسط پاسداران دستگیر شد. آن‌ها با مراجعه به خانه از وی خواستند که برای چند سوال و جواب کوتاه همراه آن‌ها برود. به این ترتیب همسر وی عفت خلیفه سلطانی و فرزند کوچک محمد در خانه ماندند. چند روز از دستگیری دکتر شفایی نگذشته بود که مجددا نیروهای امنیتی برای بردن همسر وی به خانه مراجعه کردند. محمد شفایی خاطره خود را از این واقعه چنین نقل می‌کند:<blockquote>«درست نمی‌دانم چند روز بعد از دستگیری پدر بود، من در خانه خوابیده بودم که از صدای فریادهای مادرم و صدای پاسدارها بیدار شدم. دیدم چند پاسدار در اتاق هستند. من و مادر در خانه تنها بودیم. مادرم سر پاسدارها داد می‌کشید و چهره‌اش خیلی برافروخته بود. مادر به من گفت: می‌خواهند مرا ببرند. از او پرسیدم کی بر‌می‌گردی؟ همان‌طور که بر سر پاسدارها فریاد می‌کشید، گفت: همان‌طور که همه را بردند و برنگشتند، من هم برنخواهم گشت. از جمله‌های دیگرش چیزی به‌خاطرم نمانده است. من هم داد و فریاد و گریه کردم و به طرف پاسداری که جلوتر از بقیه ایستاده بود، حمله‌ور شدم. قیافه آن پاسدار هنوز در ذهنم هست که داشت می‌خندید و قهقهه می‌زد و مرا به گوشه اتاق پرت کرد. چند نفر از پاسدارهای چادری آمدند و دستهای مادرم را گرفتند و ما را از خانه بیرون آوردند. موقعی که داشتند مادرم را سوار ماشین می‌کردند، مرا به همسایه‌مان سپرد و رفت»<ref>[https://event.mojahedin.org/i/news/141200 خانواده شفایی معنای راستین وفای به پیمان]</ref></blockquote>


== اعدام دکتر شفایی ==
== اعدام دکتر شفایی ==
خط ۷۹: خط ۸۴:


=== دکتر مرتضی از زبان دیگران ===
=== دکتر مرتضی از زبان دیگران ===
یکی از معلمان در اصفهان که از قدیم دکتر مرتضی را می‌شناخت نوشته است: <blockquote>«از زمانی‌که با دکتر مرتضی شفایی آشنا شدم، یاد گرفتم که تنها معلم خوبی برای بچه‌های فقیر بودن کافی نیست. او به من  آموخت که بسیار بیشتر از کمک به درس و مشق آنها، بتوانم شاگردانم را هم در مشکلات‌شان و رنج و محرومیت‌های خانوادگی و اجتماعی‌شان کمک کنم</blockquote><blockquote>«بارها در تلاش برای حل و فصل مشکلات بچه‌ها، وقتی که به فقر و بیماری و بی‌غذایی یک خانواده  پی می‌بردم، احساس می‌کردم که دیگر کاری از دستم بر نمی‌آید؛ ولی از وقتی دکتر مرتضی شفایی را شناختم، او در حل و فصل این مشکلات  تکیه‌گاهم بود. یک بار که مادر یکی از دانش‌آموزانم را نزد او بردم، بعد از معاینه بیمار به‌شدت ناراحت شد و دستش موقع نوشتن نسخه می‌لرزید. تصور کردم آن مادر بیماری خطرناکی دارد، اما دکتر خودش را سرزنش می‌کرد که چرا زودتر متوجه وضع این خانواده نشده است. سپس دکتر مرتضی شفایی به آن خانواده مقدار قابل توجهی پول داد و از آنها با شرمندگی عذرخواهی کرد که  بیش از این کاری از دستش بر نمی‌آید».</blockquote>زهره شفایی در رابطه با پدرش نوشته: <blockquote>«او با خودش عهد بسته بود که به  محرومین جامعه کمک کند. علاوه برکمک‌های مالی که به افراد نیازمند می‌کرد، برای معاینه و درمان رایگان بیماران نیز سهمیه‌یی  در نظر گرفته  بود. او بویژه از اواسط سال ۱۳۵۵، مبالغ مشخصی از حقوق و درآمد ماهانه‌اش را  به کمک‌های خاصی که فرزند مجاهدش جواد شفایی سفارش می‌کرد، اختصاص می‌داد».<ref name=":0" /></blockquote>
یکی از معلمان در اصفهان که از قدیم دکتر مرتضی را می‌شناخت نوشته است: <blockquote>«از زمانی‌که با دکتر مرتضی شفایی آشنا شدم، یاد گرفتم که تنها معلم خوبی برای بچه‌های فقیر بودن کافی نیست. او به من  آموخت که بسیار بیشتر از کمک به درس و مشق آنها، بتوانم شاگردانم را هم در مشکلات‌شان و رنج و محرومیت‌های خانوادگی و اجتماعی‌شان کمک کنم</blockquote>[[پرونده:عفت خلیفه سلطانی3.PNG|بندانگشتی|200x200پیکسل|عفت خلیفه سلطانی]]<blockquote>«بارها در تلاش برای حل و فصل مشکلات بچه‌ها، وقتی که به فقر و بیماری و بی‌غذایی یک خانواده  پی می‌بردم، احساس می‌کردم که دیگر کاری از دستم بر نمی‌آید؛ ولی از وقتی دکتر مرتضی شفایی را شناختم، او در حل و فصل این مشکلات  تکیه‌گاهم بود. یک بار که مادر یکی از دانش‌آموزانم را نزد او بردم، بعد از معاینه بیمار به‌شدت ناراحت شد و دستش موقع نوشتن نسخه می‌لرزید. تصور کردم آن مادر بیماری خطرناکی دارد، اما دکتر خودش را سرزنش می‌کرد که چرا زودتر متوجه وضع این خانواده نشده است. سپس دکتر مرتضی شفایی به آن خانواده مقدار قابل توجهی پول داد و از آنها با شرمندگی عذرخواهی کرد که  بیش از این کاری از دستش بر نمی‌آید».</blockquote>زهره شفایی در رابطه با پدرش نوشته: <blockquote>«او با خودش عهد بسته بود که به  محرومین جامعه کمک کند. علاوه برکمک‌های مالی که به افراد نیازمند می‌کرد، برای معاینه و درمان رایگان بیماران نیز سهمیه‌یی  در نظر گرفته  بود. او بویژه از اواسط سال ۱۳۵۵، مبالغ مشخصی از حقوق و درآمد ماهانه‌اش را  به کمک‌های خاصی که فرزند مجاهدش جواد شفایی سفارش می‌کرد، اختصاص می‌داد».<ref name=":0" /></blockquote>


== اعضای دیگر خانواده دکتر شفایی ==
== اعضای دیگر خانواده دکتر شفایی ==
[[پرونده:عفت خلیفه سلطانی3.PNG|بندانگشتی|200x200پیکسل|عفت خلیفه سلطانی]]


=== عفت خلیفه سلطانی ===
=== عفت خلیفه سلطانی ===
عفت خلیفه سلطانی همسر دکتر شفایی در سال ۱۳۱۸ در اصفهان متولد شد. وی در سال ۱۳۵۶ از طریق فرزندانش زهرا شفایی و جواد شفایی با مسائل سیاسی و مبارزاتی آشنا شد. عفت خلیفه سلطانی پس از آن به مطالعه آثار سیاسی و مذهبی پرداخت و با فرزندانش در فعالیتهای سیاسی همگام شد.<ref name=":1" />
[[پرونده:مجید شفایی.PNG|بندانگشتی|200x200پیکسل|مجید شفایی]]عفت خلیفه سلطانی همسر دکتر شفایی در سال ۱۳۱۸ در اصفهان متولد شد. وی در سال ۱۳۵۶ از طریق فرزندانش زهرا شفایی و جواد شفایی با مسائل سیاسی و مبارزاتی آشنا شد. عفت خلیفه سلطانی پس از آن به مطالعه آثار سیاسی و مذهبی پرداخت و با فرزندانش در فعالیتهای سیاسی همگام شد.<ref name=":1" />


خانم عفت خلیفه سلطانی، مادر ۵ فرزند بود . وی به‌دلیل هواداری از سازمان مجاهدین خلق، چند بار در جریان فعالیت‌هایش دستگیر شد. بار اول در سال ۱۳۵۹ در اجتماعی که شماری از مادران زندانیان در مقابل زندان اصفهان کرده بودند، دستگیر ومدت ده روز در سلول انفرادی بود. بار دیگر در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۰ دستگیر و در اواسط خرداد آزاد شد. خانم عفت خلیفه سلطانی شامگاه روز پنجم مهر ۱۳۶۰ در زندان دستگرد اصفهان تیرباران شد.<ref>[https://www.iranrights.org/fa/memorial/story/-4092/effat-khalifeh-soltani عفت خلیفه سلطانی - سایت بنیاد عبدالرحمن برومند]</ref>
خانم عفت خلیفه سلطانی، مادر ۵ فرزند بود . وی به‌دلیل هواداری از سازمان مجاهدین خلق، چند بار در جریان فعالیت‌هایش دستگیر شد. بار اول در سال ۱۳۵۹ در اجتماعی که شماری از مادران زندانیان در مقابل زندان اصفهان کرده بودند، دستگیر ومدت ده روز در سلول انفرادی بود. بار دیگر در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۰ دستگیر و در اواسط خرداد آزاد شد. خانم عفت خلیفه سلطانی شامگاه روز پنجم مهر ۱۳۶۰ در زندان دستگرد اصفهان تیرباران شد.<ref>[https://www.iranrights.org/fa/memorial/story/-4092/effat-khalifeh-soltani عفت خلیفه سلطانی - سایت بنیاد عبدالرحمن برومند]</ref>


=== مجید شفایی ===
=== مجید شفایی ===
[[پرونده:مجید شفایی.PNG|بندانگشتی|200x200پیکسل|مجید شفایی]]مجيد شفایی پسر کوچکتر مرتضی شفایی در اصفهان متولد شد. در دوره انقلاب ضدسلطنتی با وجود سن كم در تظاهرات شركت فعال داشت. پس از انقلاب ضدسلطنتي در ارتباط با سازمان مجاهدین قرار گرفت و عضو انجمن جوانان مسلمان شد.
مجيد شفایی پسر کوچکتر مرتضی شفایی در اصفهان متولد شد. در دوره انقلاب ضدسلطنتی با وجود سن كم در تظاهرات شركت فعال داشت. پس از انقلاب ضدسلطنتي در ارتباط با سازمان مجاهدین قرار گرفت و عضو انجمن جوانان مسلمان شد.[[پرونده:مریم شفایی.PNG|بندانگشتی|زهرا شفایی(مریم)|جایگزین=]]پس از دستگيري مادرش مجاهد شهيد عفت خليفه سلطاني، مجيد بهمراه ديگر اعضاي خانواده، زندگي مخفي‌اش را آغاز كرد
 
پس از دستگيري مادرش مجاهد شهيد عفت خليفه سلطاني، مجيد بهمراه ديگر اعضاي خانواده، زندگي مخفي‌اش را آغاز كرد


مجید در اواخر تابستان سال ۱۳۶۰ در جریان اجرای یک قرار دستگیر شد و پاسداران بلافاصله او را به زیر شدیدترین شکنجه‌ها بردند و پشت و پهلوي او را سياه کرده و دستش را شكستند اما مجید مقاومت کرد و از مواضع‌اش دفاع کرد.  
مجید در اواخر تابستان سال ۱۳۶۰ در جریان اجرای یک قرار دستگیر شد و پاسداران بلافاصله او را به زیر شدیدترین شکنجه‌ها بردند و پشت و پهلوي او را سياه کرده و دستش را شكستند اما مجید مقاومت کرد و از مواضع‌اش دفاع کرد.  
خط ۱۰۰: خط ۱۰۱:


=== زهرا شفایی( مریم) ===
=== زهرا شفایی( مریم) ===
[[پرونده:مریم شفایی.PNG|بندانگشتی|زهرا شفایی(مریم)|جایگزین=]]زهرا شفایی (مریم) در سال‌در اصفهان متولد شد، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر گذراند. از سال به تهران آمد تا تحصیلاتش را در رشته زبان و ادبیات عربی در دانشگاه تهران ادامه دهد. او هم‌زمان با ورود به‌دانشگاه وارد فعالیت‌های سیاسی ضدژریم شاه شد و در شمار عناصر فعال حرکت‌های دانشجویی تهران بود. مریم بلافاصله پس از پیروزی انقلاب به‌صفوف دانشجویان هوادار مجاهدین پیوست.
زهرا شفایی (مریم) در سال‌در اصفهان متولد شد، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر گذراند. از سال به تهران آمد تا تحصیلاتش را در رشته زبان و ادبیات عربی در دانشگاه تهران ادامه دهد. او هم‌زمان با ورود به‌دانشگاه وارد فعالیت‌های سیاسی ضدژریم شاه شد و در شمار عناصر فعال حرکت‌های دانشجویی تهران بود. مریم بلافاصله پس از پیروزی انقلاب به‌صفوف دانشجویان هوادار مجاهدین پیوست.[[پرونده:جواد شفایی.JPG|بندانگشتی|جواد شفایی]]مریم در روز ۱۹اردیبهشت سال۱۳۶۱ همراه با همسرش حسین جلیلی‌پروانه و علی انگبینی در یک درگیری خیابانی در شمال تهران کشته شد.<ref>[https://event.mojahedin.org/events/1236/%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7-%D8%B4%D9%81%D8%A7%DB%8C%DB%8C(%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85)%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF%DB%8C-%D8%B5%D8%A8%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D9%85%D9 زهرا شفایی( مریم) - سایت سازمان مجاهدین]</ref>
 
مریم در روز ۱۹اردیبهشت سال۱۳۶۱ همراه با همسرش حسین جلیلی‌پروانه و علی انگبینی در یک درگیری خیابانی در شمال تهران کشته شد.<ref>[https://event.mojahedin.org/events/1236/%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7-%D8%B4%D9%81%D8%A7%DB%8C%DB%8C(%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85)%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF%DB%8C-%D8%B5%D8%A8%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D9%85%D9 زهرا شفایی( مریم) - سایت سازمان مجاهدین]</ref>


=== جواد شفایی ===
=== جواد شفایی ===
[[پرونده:جواد شفایی.JPG|بندانگشتی|جواد شفایی]]جواد شفایی پسر دکتر مرتضی شفایی در سال۱۳۳۴ در کردستان به‌دنیا آمد. او مراحل تحصیلات دبستان و دبیرستان را در اصفهان سپری کرد و در شمار قبول‌شدگان ممتاز دانشگاه صنعتی شریف تهران بود و از سال۵۲ تحصیلاتش را در رشته متالورژی در این دانشگاه آغاز کرد. کمتر از یکسال پس از ورود به‌دانشگاه با مجاهدین آشنا شد و از همان‌جا فعالیت سیاسیش را شروع کرد.<ref>[https://martyrs.mojahedin.org/martyrs/17933/ جواد شفایی - سایت سازمان مجاهدین]</ref>
جواد شفایی پسر دکتر مرتضی شفایی در سال۱۳۳۴ در کردستان به‌دنیا آمد. او مراحل تحصیلات دبستان و دبیرستان را در اصفهان سپری کرد و در شمار قبول‌شدگان ممتاز دانشگاه صنعتی شریف تهران بود و از سال۵۲ تحصیلاتش را در رشته متالورژی در این دانشگاه آغاز کرد. کمتر از یکسال پس از ورود به‌دانشگاه با مجاهدین آشنا شد و از همان‌جا فعالیت سیاسیش را شروع کرد.<ref>[https://martyrs.mojahedin.org/martyrs/17933/ جواد شفایی - سایت سازمان مجاهدین]</ref>
 
جواد شفایی، فرزند دیگر این خانواده، از مسئولین بخش دانشجویی مجاهدین در دانشگاه صنعتی شریف، پس از دستگیری در پاییز۶۰ تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفت، او که از اسطوره‌های مقاومت در زندان بود در اسفند سال ۶۰، پس از تحمل شکنجه‌های طاقت‌فرسا در زیر شکنجه جان باخت. او در زمان مرگ ۲۷ساله بود.<ref>[https://www.iran-efshagari.com/%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1%D9%87-%DA%AF%D8%A7%D9%84%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%A1-%D8%B1%D8%B0%DB%8C%D9%84%D8%AA-%D9%85%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%B1-%D9%85%D8%B5%D8%AF/ منصوره گالستان - ایران افشاگر]</ref>


جواد شفایی، فرزند دیگر این خانواده، از مسئولین بخش دانشجویی مجاهدین در دانشگاه صنعتی شریف، پس از دستگیری در پاییز۶۰ تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفت، او که از اسطوره‌های مقاومت در زندان بود در اسفند سال ۶۰، پس از تحمل شکنجه‌های طاقت‌فرسا در زیر شکنجه جان باخت. او در زمان مرگ ۲۷ساله بود.<ref>[https://www.iran-efshagari.com/%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1%D9%87-%DA%AF%D8%A7%D9%84%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%A1-%D8%B1%D8%B0%DB%8C%D9%84%D8%AA-%D9%85%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%B1-%D9%85%D8%B5%D8%AF/ منصوره گالستان - ایران افشاگر]</ref>[[پرونده:زهره شفایی.jpg|بندانگشتی|زهره شفایی]]
=== حسین جلیلی ===
=== حسین جلیلی ===
[[پرونده:حسین جلیلی پروانه.JPG|بندانگشتی|209x209پیکسل|حسین جلیلی پروانه]]حسین در سال ۱۳۳۲ - داماد دکتر مرتضی شفایی در شهر گناباد متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر گذراند و از سال ۱۳۵۰ برای ادامه دادن به تحصیلاتش در رشته ریاضی دانشگاه فردوسی به مشهد رفت.<ref>[https://martyrs.mojahedin.org/i/martyrs/7953 حسین جلیلی پروانه - سایت سازمان مجاهدین]</ref>
حسین در سال ۱۳۳۲ - داماد دکتر مرتضی شفایی در شهر گناباد متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر گذراند و از سال ۱۳۵۰ برای ادامه دادن به تحصیلاتش در رشته ریاضی دانشگاه فردوسی به مشهد رفت.<ref>[https://martyrs.mojahedin.org/i/martyrs/7953 حسین جلیلی پروانه - سایت سازمان مجاهدین]</ref>


حسین پس از ورود به دانشگاه، فعالیت سیاسی خود را شروع کرد. وی در سال ۱۳۵۴ دستگیر شد و پس از پشت سر گذاشتن دوران بازجویی دادگاه نظامی شاه، او را به سه سال زندان محکوم نمود. حسین پس از انتقال به زندان عمومی، در ارتباط با تشکیلات مجاهدین قرار گرفت. پس از آزادی از زندان و به دنبال سقوط رژیم پهلوی، حسین در بخش تبلیغات سازمان در تهران مشغول به کار شد. در روز ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ هنگامی که حسین با همسرش مریم شفاهی و یکی از همرزمانش علی انگبینی از پایگاه خود خارج شده بودند، طی یک درگیری خیابانی کشته شد.<ref>[https://porannajafi1000.blogspot.com/search?q=%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86+%D8%AC%D9%84%DB%8C%D9%84%DB%8C+%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87 حسین جلیلی پروانه - سایت پیشتازان راه آزادی]</ref>
حسین پس از ورود به دانشگاه، فعالیت سیاسی خود را شروع کرد. وی در سال ۱۳۵۴ دستگیر شد و پس از پشت سر گذاشتن دوران بازجویی دادگاه نظامی شاه، او را به سه سال زندان محکوم نمود. حسین پس از انتقال به زندان عمومی، در ارتباط با تشکیلات مجاهدین قرار گرفت. پس از آزادی از زندان و به دنبال سقوط رژیم پهلوی، حسین در بخش تبلیغات سازمان در تهران مشغول به کار شد. در روز ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ هنگامی که حسین با همسرش مریم شفاهی و یکی از همرزمانش علی انگبینی از پایگاه خود خارج شده بودند، طی یک درگیری خیابانی کشته شد.<ref>[https://porannajafi1000.blogspot.com/search?q=%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86+%D8%AC%D9%84%DB%8C%D9%84%DB%8C+%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87 حسین جلیلی پروانه - سایت پیشتازان راه آزادی]</ref>


=== زهره شفایی ===
=== زهره شفایی ===
[[پرونده:زهره شفایی.jpg|بندانگشتی|زهره شفایی]]زهره شفایی دختر دکتر مرتضی، در اصفهان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به پایان رساند. پس از آن وارد دانشگاه شد و در رشته اقتصاد به ادامه تحصیل پرداخت. بعد از انقلاب ضدسلطنتی در حمایت از [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] به فعالیت‌های سیاسی روی آورد. <ref name=":2">[http://iranasrar.blogspot.com/2014/01/120.html زهره شفایی - ایران اسرار]</ref>
[[پرونده:محمد شفایی.jpg|بندانگشتی|محمد شفایی]]زهره شفایی دختر دکتر مرتضی، در اصفهان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به پایان رساند. پس از آن وارد دانشگاه شد و در رشته اقتصاد به ادامه تحصیل پرداخت. بعد از انقلاب ضدسلطنتی در حمایت از [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] به فعالیت‌های سیاسی روی آورد. <ref name=":2">[http://iranasrar.blogspot.com/2014/01/120.html زهره شفایی - ایران اسرار]</ref>


زهره شفایی پس از دستگیری چند نفر از اعضای خانواده‌اش، برای مدتی فراری و مخفی بود ولی در همان زمان با ستاد مجاهدین در اصفهان در ارتباط بود. ۲ ماه پس از کشته شدن پدر و مادر و برادرش در ۱۶ آذر توسط گشت سپاه دستگیر و بازداشت شد و  مدت ۱۰ ماه در سلول انفرادی نگه داشته شد.<ref name=":3">[https://akhtar-shabane.blogspot.com/2020/04/razilate-mesdaghi.html منصوره گالستان - سایت اخترشبانه]</ref>
زهره شفایی پس از دستگیری چند نفر از اعضای خانواده‌اش، برای مدتی فراری و مخفی بود ولی در همان زمان با ستاد مجاهدین در اصفهان در ارتباط بود. ۲ ماه پس از کشته شدن پدر و مادر و برادرش در ۱۶ آذر توسط گشت سپاه دستگیر و بازداشت شد و  مدت ۱۰ ماه در سلول انفرادی نگه داشته شد.<ref name=":3">[https://akhtar-shabane.blogspot.com/2020/04/razilate-mesdaghi.html منصوره گالستان - سایت اخترشبانه]</ref>


=== محمد شفایی- پسر دکتر مرتضی شفایی ===
=== محمد شفایی- پسر دکتر مرتضی شفایی ===
[[پرونده:محمد شفایی.jpg|بندانگشتی|محمد شفایی]]نام فرزند دیگر دکتر مرتضی شفایی محمد است. او هنگامی که هشت ساله بود با دستگیری مادرش به همسایگان سپرده شد. پس از مدتی عموی او از شیراز برای بردن وی به اصفهان آمد. محمد شفایی سپس به آمریکا رفت. او در شهر گرینزبورو در ایالت کارولینای شمالی به تحصیل پرداخت. محمد در دانشگاه کارولینای شمالی دوره مقدماتی پزشکی را شروع کرد و پس از گذشت یک‌سال با هدف پیوستن به سازمان مجاهدین ترک تحصیل کرد. محمد شفایی هم اکنون یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران است<ref>[https://iranazadfarda.com/%D9%84%D8%AD%D8%B8%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D8%AD%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%87-%D9%87%D8%A7/%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B4%D9%81%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D9%81%D8%B3%D8%B1-%D8%A7%D8 مصاحبه محمد شفایی- سایت ایران آزاد فردا]</ref>  
نام فرزند دیگر دکتر مرتضی شفایی محمد است. او هنگامی که هشت ساله بود با دستگیری مادرش به همسایگان سپرده شد. پس از مدتی عموی او از شیراز برای بردن وی به اصفهان آمد. محمد شفایی سپس به آمریکا رفت. او در شهر گرینزبورو در ایالت کارولینای شمالی به تحصیل پرداخت. محمد در دانشگاه کارولینای شمالی دوره مقدماتی پزشکی را شروع کرد و پس از گذشت یک‌سال با هدف پیوستن به سازمان مجاهدین ترک تحصیل کرد. محمد شفایی هم اکنون یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران است<ref>[https://iranazadfarda.com/%D9%84%D8%AD%D8%B8%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D8%AD%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%87-%D9%87%D8%A7/%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B4%D9%81%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D9%81%D8%B3%D8%B1-%D8%A7%D8 مصاحبه محمد شفایی- سایت ایران آزاد فردا]</ref>  


== منابع ==
== منابع ==
<references />
<references />

منوی ناوبری