۸٬۵۷۶
ویرایش
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
پس از تصرف قفقازیه و سرکوب کلیه امراء و حکام داخلی و پذیرش اطاعت و فرمان خان قاجار از سوی کلیه نواحی به استثنای مشهد و خراسان که هنوز زیر فرمان شاهرخ میرزا و فرزندش نادرمیرزا بود، آقامحمدخان فرصت را برای تاجگذاری خود مناسب دید و به سال ۱۲۱۰ هجری قمری در استرآباد به نام پادشاه ایران تاجگذاری کرد؛ و سرانجام در ۲۱ ذی الحجه ۱۲۱۱ هجری قمری برابر با ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۱۷۷ خورشیدی در شوشا به قتل رسید.<ref name=":0" /> | پس از تصرف قفقازیه و سرکوب کلیه امراء و حکام داخلی و پذیرش اطاعت و فرمان خان قاجار از سوی کلیه نواحی به استثنای مشهد و خراسان که هنوز زیر فرمان شاهرخ میرزا و فرزندش نادرمیرزا بود، آقامحمدخان فرصت را برای تاجگذاری خود مناسب دید و به سال ۱۲۱۰ هجری قمری در استرآباد به نام پادشاه ایران تاجگذاری کرد؛ و سرانجام در ۲۱ ذی الحجه ۱۲۱۱ هجری قمری برابر با ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۱۷۷ خورشیدی در شوشا به قتل رسید.<ref name=":0" /> | ||
== | == سیر ترقی سلسله قاجار == | ||
قدرت یافتن دودمان قاجار به [[صفویان|عهد صفوی]] و شاه عباس کبیر برمیگردد؛ ابتدا در شمال رود ارس ساکن بودند و در آن زمان به دلیل کمکهای بزرگی که به دربار صفوی مینمودند، قدرت بیشتری یافتند و سپس دستهای از آنان در غرب استرآباد و در دشت گرگان سکنی گزیدند. [[نادرشاه افشار]] در زمان حکومتش برای جلوگیری از به قدرت رسیدن محمدحسنخان که در هنگام قتل پدر ۱۲ سال بیش نداشت یوخاریباشها که ساکنین بالادست رود گرگان بودند را به حکمرانی منسوب کرد تا بدین ترتیب با ایجاد شکاف و اختلاف میان طوایف قاجار نگران ناآرامیهای داخلی نگردد و اشاقهباشها زیر نظر حکومت ایشان گردند.<ref name=":1">سایت آسمان - [http://www.asemankafinet.ir/post/4126/تحقیق-درباره-آقامحمدخان-قاجار.aspx تحقیق درباره آقامحمدخان قاجار]</ref> | قدرت یافتن دودمان قاجار به [[صفویان|عهد صفوی]] و شاه عباس کبیر برمیگردد؛ ابتدا در شمال رود ارس ساکن بودند و در آن زمان به دلیل کمکهای بزرگی که به دربار صفوی مینمودند، قدرت بیشتری یافتند و سپس دستهای از آنان در غرب استرآباد و در دشت گرگان سکنی گزیدند. [[نادرشاه افشار]] در زمان حکومتش برای جلوگیری از به قدرت رسیدن محمدحسنخان که در هنگام قتل پدر ۱۲ سال بیش نداشت یوخاریباشها که ساکنین بالادست رود گرگان بودند را به حکمرانی منسوب کرد تا بدین ترتیب با ایجاد شکاف و اختلاف میان طوایف قاجار نگران ناآرامیهای داخلی نگردد و اشاقهباشها زیر نظر حکومت ایشان گردند.<ref name=":1">سایت آسمان - [http://www.asemankafinet.ir/post/4126/تحقیق-درباره-آقامحمدخان-قاجار.aspx تحقیق درباره آقامحمدخان قاجار]</ref> | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
[[پرونده:طرح روی جلد کتاب «آقامحمدخان قاجار» ب.jpg|بندانگشتی|طرح روی جلد کتاب «آقامحمدخان قاجار» ]] | [[پرونده:طرح روی جلد کتاب «آقامحمدخان قاجار» ب.jpg|بندانگشتی|طرح روی جلد کتاب «آقامحمدخان قاجار» ]] | ||
== | == تثبیت سلطنت == | ||
=== نبردهای سلطنت === | === نبردهای سلطنت === | ||
آقامحمدخان ۳۶ تا ۳۸ سال داشت که به مازندران رسید. در اینجا گروهی از قاجاریان به وی پیوستند. برادرش مرتضی قلیخان که پیش از وی قدرتی در منطقه به دست آورده و خود را پادشاه خوانده بود، از ورود آقامحمدخان به گرگان جلوگیری کرد. کشمکش میان آقامحمدخان پس از ۴ سال جنگ و شکست و پیروزی، بر برادر خود مرتضی قلیخان چیره شد. برادر به روسیه گریخت و همدست کاترین روم برابر خان گردید. در ۱۲۰۰ هجری قمری گیلان و مازندران و زنجان به زیر فرمان آقامحمدخان درآمد. در همان سال با مرگ علیمرادخان زند، منازع و رقیب نیرومند وی، قدرتش بدین سوی البرز منتقل شد و لرستان و خوزستان نیز مسخر او گردید. بساط روسها که به بهانهٔ بازرگانی به سرپرستی کنتوینوویچ در شهر اشرف (بهشهر) کارخانهای گشوده بودند و خواستههای سیاسی داشتند، یکسره برچیده شد. در ۱۲۰۱ هجری قمری کردستان و سال بعد یزد به قلمرو آقامحمدخان پیوست. در ۱۲۰۵ هجری قمری پس از جنگ و نیرنگ با افشارهای آذربایجان، آن خطّه نیز تسخیر شد. آقامحمدخان پس از ۲ سال جنگ و نبرد پیگیر و تلاش برای یگانه ساختن تیرههای قاجار، بر بیشترین ایالات ایران چیره گردید و تهران را به سبب نزدیکی به مازندران و مراتع ایل به جای ساری مرکز حکومت خویش ساخت. وی در این شهر در ۱۲۰۳ هجری قمری بیآنکه تاج بر سر نهد بر تخت شاهی نشست، ولی اعتمادالسلطنه این واقعه را در ذیل سال ۱۲۰۰ هجری قمری آوردهاست؛ و همو مینویسد در ۱۲۰۴ هجری قمری برادرزادهٔ خویش باباخان (فتحعلیخان) را به ولیعهدی برگزید. | آقامحمدخان ۳۶ تا ۳۸ سال داشت که به مازندران رسید. در اینجا گروهی از قاجاریان به وی پیوستند. برادرش مرتضی قلیخان که پیش از وی قدرتی در منطقه به دست آورده و خود را پادشاه خوانده بود، از ورود آقامحمدخان به گرگان جلوگیری کرد. کشمکش میان آقامحمدخان پس از ۴ سال جنگ و شکست و پیروزی، بر برادر خود مرتضی قلیخان چیره شد. برادر به روسیه گریخت و همدست کاترین روم برابر خان گردید. در ۱۲۰۰ هجری قمری گیلان و مازندران و زنجان به زیر فرمان آقامحمدخان درآمد. در همان سال با مرگ علیمرادخان زند، منازع و رقیب نیرومند وی، قدرتش بدین سوی البرز منتقل شد و لرستان و خوزستان نیز مسخر او گردید. بساط روسها که به بهانهٔ بازرگانی به سرپرستی کنتوینوویچ در شهر اشرف (بهشهر) کارخانهای گشوده بودند و خواستههای سیاسی داشتند، یکسره برچیده شد. در ۱۲۰۱ هجری قمری کردستان و سال بعد یزد به قلمرو آقامحمدخان پیوست. در ۱۲۰۵ هجری قمری پس از جنگ و نیرنگ با افشارهای آذربایجان، آن خطّه نیز تسخیر شد. آقامحمدخان پس از ۲ سال جنگ و نبرد پیگیر و تلاش برای یگانه ساختن تیرههای قاجار، بر بیشترین ایالات ایران چیره گردید و تهران را به سبب نزدیکی به مازندران و مراتع ایل به جای ساری مرکز حکومت خویش ساخت. وی در این شهر در ۱۲۰۳ هجری قمری بیآنکه تاج بر سر نهد بر تخت شاهی نشست، ولی اعتمادالسلطنه این واقعه را در ذیل سال ۱۲۰۰ هجری قمری آوردهاست؛ و همو مینویسد در ۱۲۰۴ هجری قمری برادرزادهٔ خویش باباخان (فتحعلیخان) را به ولیعهدی برگزید. | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۳: | ||
او در رمضان ۱۲۱۰ هجری قمری در دشت مغان، محل تاجگذاری نادرشاه، تاج شاهی بر سر نهاد و در اردبیل بر مزار شیخصفیالدین اردبیلی شمشیر تشریفاتی شاهان صفوی را به کمر بست. شاید بلندپروازیهای جاهطلبانهاش به سوی دستیابی به قدرت و شوکت شاهان صفوی و نادرشاه افشار، انگیزهٔ وی در این کار بودهاست.<ref name=":2" /> | او در رمضان ۱۲۱۰ هجری قمری در دشت مغان، محل تاجگذاری نادرشاه، تاج شاهی بر سر نهاد و در اردبیل بر مزار شیخصفیالدین اردبیلی شمشیر تشریفاتی شاهان صفوی را به کمر بست. شاید بلندپروازیهای جاهطلبانهاش به سوی دستیابی به قدرت و شوکت شاهان صفوی و نادرشاه افشار، انگیزهٔ وی در این کار بودهاست.<ref name=":2" /> | ||
== | == فتح خراسان و پایان حکومت افشاریه == | ||
در ۱۲۱۰ هجری قمری همهٔ مناطق کشور بجز خراسان در قلمرو آقامحمدخان قرار داشت. در این زمان، وی به بهانهٔ زیارت بارگاه امامرضا (ع) لشکریانش را آمادهٔ کارزار ساخت. گروهی از راه معمولی مشهد و گروهی دیگر از راه فیروزکوه و ساری و گرگان عازم شدند و در راه پس از سرکوب ترکمانان و نافرمانان محلی وام و رام ساختن آنان، از راه جاجرم و اسفراین وارد سبزوار شدند و راه را به سوی [[مشهد]] دنبال کردند. حاکمان خراسان که ظاهراً از نادر میرزای افشار، فرزند شاهرخ، فرمان میبردند یکی پس از دیگری وارد اردوی آقامحمدخان شدند. نادرمیرزا پدر نابینای خود را در مشهد گذاشت و از بیم خان قاجار به افغانستان گریخت و شاهرخ به پیشواز آقامحمدخان شتافت. خان قاجار پس از زیارت حرم امام برای گردآوری ثروت نادری هرکس را که دربارهاش گمانی میبرد احضار کرد و شکنجه داد. | در ۱۲۱۰ هجری قمری همهٔ مناطق کشور بجز خراسان در قلمرو آقامحمدخان قرار داشت. در این زمان، وی به بهانهٔ زیارت بارگاه امامرضا (ع) لشکریانش را آمادهٔ کارزار ساخت. گروهی از راه معمولی مشهد و گروهی دیگر از راه فیروزکوه و ساری و گرگان عازم شدند و در راه پس از سرکوب ترکمانان و نافرمانان محلی وام و رام ساختن آنان، از راه جاجرم و اسفراین وارد سبزوار شدند و راه را به سوی [[مشهد]] دنبال کردند. حاکمان خراسان که ظاهراً از نادر میرزای افشار، فرزند شاهرخ، فرمان میبردند یکی پس از دیگری وارد اردوی آقامحمدخان شدند. نادرمیرزا پدر نابینای خود را در مشهد گذاشت و از بیم خان قاجار به افغانستان گریخت و شاهرخ به پیشواز آقامحمدخان شتافت. خان قاجار پس از زیارت حرم امام برای گردآوری ثروت نادری هرکس را که دربارهاش گمانی میبرد احضار کرد و شکنجه داد. | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
در این وضع بسیار پیچیده، آقامحمدخان پس از احضار باباخان به تهران و دادن زمام امور شهر به میرزاشفیع مازندرانی و ابقای محمدخان قاجار دولو در مقام بیگلربیگی تهران و دادن مسئولیت حفاظت شهر به او، خود در اواسط ذیقعدهٔ ۱۲۱۱ هجری قمری با لشکری مجهز عازم آذربایجان گشت. در این هنگام خبر درگذشت کاترین و جانشینی پسرش پل و فرمان عقبنشینی ارتش روس از سوی او رسید. ابراهیم خلیلخان جوانشیر، حاکم قراباغ، باز دستور خراب کردن پل ارس را داد تا آقامحمدخان و سپاهیانش نتوانند وارد منطقهٔ حکومتی او گردند. لیکن او با استفاده از مشکها و قایقها و به بهای به آب دادن بسیاری از لشکریان، از ارس که هنگام طغیان بهاری آن بود، گذشت و پس از عبور از آدینه بازار در ۱۷ ذیحجهٔ ۱۲۱۱ قلعهٔ شوشا را گشود و بر آن شد که نواحی اشغالی را تصرف کند.<ref name=":2" /> | در این وضع بسیار پیچیده، آقامحمدخان پس از احضار باباخان به تهران و دادن زمام امور شهر به میرزاشفیع مازندرانی و ابقای محمدخان قاجار دولو در مقام بیگلربیگی تهران و دادن مسئولیت حفاظت شهر به او، خود در اواسط ذیقعدهٔ ۱۲۱۱ هجری قمری با لشکری مجهز عازم آذربایجان گشت. در این هنگام خبر درگذشت کاترین و جانشینی پسرش پل و فرمان عقبنشینی ارتش روس از سوی او رسید. ابراهیم خلیلخان جوانشیر، حاکم قراباغ، باز دستور خراب کردن پل ارس را داد تا آقامحمدخان و سپاهیانش نتوانند وارد منطقهٔ حکومتی او گردند. لیکن او با استفاده از مشکها و قایقها و به بهای به آب دادن بسیاری از لشکریان، از ارس که هنگام طغیان بهاری آن بود، گذشت و پس از عبور از آدینه بازار در ۱۷ ذیحجهٔ ۱۲۱۱ قلعهٔ شوشا را گشود و بر آن شد که نواحی اشغالی را تصرف کند.<ref name=":2" /> | ||
== برخی | == برخی خصوصیات آقامحمدخان قاجار == | ||
آقامحمدخان پس از آشنایی با تاریخ ایران [[چنگیزخان مغول|چنگیز]] و تیمور را بسیار پسندید و تصمیم گرفت که راه آنها را ادامه دهد. وی عکس چنگیزخان مغول را در بالای تخت خود و عکس امیرتیمور گورکانی را در مقابل خود نصب کرده بود. او گفته بود که استبداد شومی را پایهریزی خواهد کرد که نظیر نداشته باشد و هر طغیانی را به شدت سرکوب خواهد کرد و کوچکترین تجاوز به مقام سلطنت را بیرحمانه کیفر خواهد داد. | آقامحمدخان پس از آشنایی با تاریخ ایران [[چنگیزخان مغول|چنگیز]] و تیمور را بسیار پسندید و تصمیم گرفت که راه آنها را ادامه دهد. وی عکس چنگیزخان مغول را در بالای تخت خود و عکس امیرتیمور گورکانی را در مقابل خود نصب کرده بود. او گفته بود که استبداد شومی را پایهریزی خواهد کرد که نظیر نداشته باشد و هر طغیانی را به شدت سرکوب خواهد کرد و کوچکترین تجاوز به مقام سلطنت را بیرحمانه کیفر خواهد داد. | ||
خط ۱۴۲: | خط ۱۴۲: | ||
آقامحمدخان قاجار اندامی ضعیف داشت چنانکه از دور مانند پسری ۱۴ ساله بنظر میآمد. چهره بی موی پر چینش چون زنان سالخورده مینمود. صورتش اگر چه در هیچوقت از دیدن نیکو نبود ولی در هنگام غضب حالتی مهیب مییافت.<ref>پارسینه - [http://www.parsine.com/fa/news/108514/خصایص-رفتاری-آقا-محمد-خان-قاجار-عکس خصایص رفتاری آقا محمد خان قاجار + عکس]</ref> | آقامحمدخان قاجار اندامی ضعیف داشت چنانکه از دور مانند پسری ۱۴ ساله بنظر میآمد. چهره بی موی پر چینش چون زنان سالخورده مینمود. صورتش اگر چه در هیچوقت از دیدن نیکو نبود ولی در هنگام غضب حالتی مهیب مییافت.<ref>پارسینه - [http://www.parsine.com/fa/news/108514/خصایص-رفتاری-آقا-محمد-خان-قاجار-عکس خصایص رفتاری آقا محمد خان قاجار + عکس]</ref> | ||
== نظرات | == نظرات درباره آقامحمدخان قاجار == | ||
سرجان ملکم: آقامحمدخان قاجار با اهل شریعت بااحترام و رأفت میزیست و خود در ظاهر مقدس بود همیشه نماز میخواند و هر نیمهشب – اگرچه در روز زحمت زیادی کشیده بود - برمیخاست و به عبادت میپرداخت در مورد بیرحمی و سنگدلی او همین بس که برای جانشین کردن برادرزاده خود باباخان (فتحعلیشاه) از کشتن برادران و پسرعموهای خود نیز احتراز نکرد یا اینکه پس از دستگیری لطفعلیخان زند تمام مردان کرمان را اعم از پیر و جوان یا کشت یا کور کرد و شهر کرمان را به شهر کوران تبدیل ساخت درحالیکه کرمان را تسخیر کرده بود و از شهرهای خود او به حساب میآمدند و مردم کرمان جزء ملت خود او بودند. | * سرجان ملکم: آقامحمدخان قاجار با اهل شریعت بااحترام و رأفت میزیست و خود در ظاهر مقدس بود همیشه نماز میخواند و هر نیمهشب – اگرچه در روز زحمت زیادی کشیده بود - برمیخاست و به عبادت میپرداخت در مورد بیرحمی و سنگدلی او همین بس که برای جانشین کردن برادرزاده خود باباخان (فتحعلیشاه) از کشتن برادران و پسرعموهای خود نیز احتراز نکرد یا اینکه پس از دستگیری لطفعلیخان زند تمام مردان کرمان را اعم از پیر و جوان یا کشت یا کور کرد و شهر کرمان را به شهر کوران تبدیل ساخت درحالیکه کرمان را تسخیر کرده بود و از شهرهای خود او به حساب میآمدند و مردم کرمان جزء ملت خود او بودند. | ||
* عبدالعظیم رضایی (نویسنده کتاب تاریخ ده هزارساله ایران): وی مردی سنگدل، عقدهای (بسبب مقطوع النسل بودن)، خشن و کینهتوز و بیرحم بود. | |||
* [[محمد معین|استاد معین]]: آقامحمدخان در حمله به قفقاز دستور قتلعام و خرابی کلیساها را داد و بخشی از شهر را ویران ساخت. | |||
* کتاب تاریخ ایران نوشته خاورشناسان شوروی: آقامحمدخان مردی بیرحم و پادشاهی ستمکار بود و از دشمنان واقعی و خیالی خود هزار هزار انتقام میگرفت و برخی از آنها را شمعآجین مینمود و برخی را در قفس ببران گرسنه میانداخت. | |||
* دکتر مصاحب: وی مردی کینهخواه و بیرحم و قدرتجوی و چارهگر بود. خست و بیرحمی او به اوج میرسید.<ref name=":1" /> | |||
== ستم آقامحمدخان قاجار == | |||
= | |||
=== عاقبت سرباز وفادار === | === عاقبت سرباز وفادار === | ||
زمانی که آقامحمدخان قاجار شهر کرمان را در محاصره داشت سربازی که یکبار جان وی را نجات داده بود به او خیلی نگاه میکرد و گویا با نگاه خود میخواست که آن ماجرا را به یاد خان بیاورد. آقامحمدخان نیز دستور داد تا چشمهای او را در بیاورند.<ref name=":1" /> | زمانی که آقامحمدخان قاجار شهر کرمان را در محاصره داشت سربازی که یکبار جان وی را نجات داده بود به او خیلی نگاه میکرد و گویا با نگاه خود میخواست که آن ماجرا را به یاد خان بیاورد. آقامحمدخان نیز دستور داد تا چشمهای او را در بیاورند.<ref name=":1" /> |
ویرایش