گورستان خاوران: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۳۵: خط ۳۵:
| notes            =  
| notes            =  
| sidebox          =  
| sidebox          =  
}}'''گورستان خاوران،''' نام گورستانی است در جنوب شرق تهران که به گلزار خاوران نیز شهرت دارد. خاوران مدفن قتل‌عام شدگان زندانیان سیاسی در [[قتل عام ۶۷|'''قتل‌عام ۶۷''']] (تابستان ۱۳۶۷) است. این قتل عام شدگان  بعضا به صورت دست جمعی در این گورستان دفن شده‌اند. مساحت گورستان خاوران حدود ۳۰ متر در ۶۰ متر  است که در واقع محوطه‌ای یک‌پارچه خاک و کلوخ است که دورتادور آن با میله‌های آهنی محصور شده است. در امتداد گورستان خاوران، گورستان بهائیان قرار دارد. خانواده‌های اعدام شدگان ۶۷ اجازه‌ی گذاشتن سنگ قبر و یا کاشتن درخت در گورستان خاوران را ندارند. در گورستان خاوران محل احتمالی قبرها را با تکه‌ای آجر سنگ‌چین یا شن‌های رنگی نشانه‌گذاری کرده‌اند. گورستان خاوران یکی از مستندات کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷، به‌شمار می‌رود. اعدام گسترده و دسته‌جمعی هزاران زندانی سیاسی با فتوای '''[[روح‌الله خمینی]]'''، در اوایل مردادماه آغاز شد. بر اساس این حکم و فتوا در تهران، زندانیان سیاسی که سرموضع بودند بر اساس تشخیص هیئت سه نفره‌ای شامل: حسینعلی نیری، قاضی شرع؛ '''[[مصطفی پورمحمدی]]'''، نماینده '''[[وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی|وزارت اطلاعات]]''' و مرتضی اشراقی، دادستان تهران به جوخه‌های اعدام سپرده می‌شدند. در زندان‌های شهرهای دیگر، صدور حکم اعدام زندانیان سیاسی بر عهده‌ی یک هیئت سه نفره شامل: قاضی شرع، دادستان یا دادیار انقلاب و نماینده‌ی وزارت اطلاعات بود. این اعدام‌ها اغلب شامل اعضا و هواداران '''[[سازمان مجاهدین خلق ایران]]''' و چند صد نفر از اعضای سازمان‌های سیاسی چپگرا بودند. آیت‌الله منتظری که نایب و قائم مقام خمینی بود، این کشتارهای جمعی را محکوم کرده است. در فایل صوتی افشا شده از آیت‌الله منتظری عاملان این قتل‌عام « جزو جنایت‌کاران در تاریخ» توصیف شده‌اند. گورستان خاوران هم‌اکنون به صورت نمادی از جنبش دادخواهی درآمده است. اپوزیسیون ایران، خاوران را سند جنایات رژیم ایران در قتل‌عام تابستان ۱۳۶۷می‌داند. صدها گور دسته‌جمعی دیگر مانند خاوران در سراسر ایران وجود دارد که هنوز بسیاری از آن‌ها ناشناخته مانده‌اند و برخی از آن‌ها نیز با همین نام شناخته می‌شوند. رژیم ایران بارها تلاش کرده است به بهانه‌های مختلف گورستان خاوران تهران و گورستان‌های مشابه در شهرهای دیگر را تخریب کند. تا کنون گزارش‌های مختلفی از تلاش حکومت ایران برای تخریب قبرهای اعدام‌شدگان سال ۱۳۶۷، منتشر شده است. در اردیبهشت سال ۱۴۰۰، به دنبال انتشار خبرهایی مبنی بر طرح نظام جمهوری اسلامی ایران، برای تخریب گورستان خاوران از طریق کندن قبرهای جدید مربوط به بهاییان در این گورستان، موج گسترده‌ای از اعتراضات نسبت به این اقدام غیرانسانی به راه افتاد. '''[[شورای ملی مقاومت ایران]]'''، که اصلی‌ترین نیروی مخالف رژیم ایران است، با انتشار فراخوان بین‌المللی خواهان محکومیت نابودی و از بین بردن مزار شهیدان قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ شد.
}}'''گورستان خاوران،''' نام گورستانی است در جنوب شرق تهران که به گلزار خاوران نیز شهرت دارد. خاوران مدفن قتل‌ عام شدگان زندانیان سیاسی در [[قتل عام ۶۷|'''قتل‌ عام ۶۷''']] (تابستان ۱۳۶۷) است. این قتل عام شدگان  بعضا به صورت دست جمعی در این گورستان دفن شده‌اند. مساحت گورستان خاوران حدود ۳۰ متر در ۶۰ متر  است که در واقع محوطه‌ای یک‌پارچه خاک و کلوخ است که دورتادور آن با میله‌های آهنی محصور شده است. در امتداد گورستان خاوران، گورستان بهائیان قرار دارد. خانواده‌های اعدام شدگان ۶۷ اجازه‌ی گذاشتن سنگ قبر و یا کاشتن درخت در گورستان خاوران را ندارند. در گورستان خاوران محل احتمالی قبرها را با تکه‌ای آجر سنگ‌چین یا شن‌های رنگی نشانه‌گذاری کرده‌اند. گورستان خاوران یکی از مستندات کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷، به‌شمار می‌رود. اعدام گسترده و دسته‌جمعی هزاران زندانی سیاسی با فتوای '''[[روح‌الله خمینی]]'''، در اوایل مردادماه آغاز شد. بر اساس این حکم و فتوا در تهران، زندانیان سیاسی که سرموضع بودند بر اساس تشخیص هیئت سه نفره‌ای شامل: حسینعلی نیری، قاضی شرع؛ '''[[مصطفی پورمحمدی]]'''، نماینده '''[[وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی|وزارت اطلاعات]]''' و مرتضی اشراقی، دادستان تهران به جوخه‌های اعدام سپرده می‌شدند. در زندان‌های شهرهای دیگر، صدور حکم اعدام زندانیان سیاسی بر عهده‌ی یک هیئت سه نفره شامل: قاضی شرع، دادستان یا دادیار انقلاب و نماینده‌ی وزارت اطلاعات بود. این اعدام‌ها اغلب شامل اعضا و هواداران '''[[سازمان مجاهدین خلق ایران]]''' و چند صد نفر از اعضای سازمان‌های سیاسی چپگرا بودند. آیت‌الله منتظری که نایب و قائم مقام خمینی بود، این کشتارهای جمعی را محکوم کرده است. در فایل صوتی افشا شده از آیت‌الله منتظری عاملان این قتل‌عام «جزو جنایت‌کاران در تاریخ» توصیف شده‌اند. گورستان خاوران هم‌اکنون به صورت نمادی از جنبش دادخواهی درآمده است. اپوزیسیون ایران، خاوران را سند جنایات رژیم ایران در قتل‌ عام تابستان ۱۳۶۷می‌داند. صدها گور دسته‌جمعی دیگر مانند خاوران در سراسر ایران وجود دارد که هنوز بسیاری از آن‌ها ناشناخته مانده‌اند و برخی از آن‌ها نیز با همین نام شناخته می‌شوند. جمهوری اسلامی ایران بارها تلاش کرده است به بهانه‌های مختلف گورستان خاوران تهران و گورستان‌های مشابه در شهرهای دیگر را تخریب کند. تا کنون گزارش‌های مختلفی از تلاش حکومت ایران برای تخریب قبرهای اعدام‌شدگان سال ۱۳۶۷، منتشر شده است. در اردیبهشت سال ۱۴۰۰، به دنبال انتشار خبرهایی مبنی بر طرح نظام جمهوری اسلامی ایران، برای تخریب گورستان خاوران از طریق کندن قبرهای جدید مربوط به بهاییان در این گورستان، موج گسترده‌ای از اعتراضات نسبت به این اقدام غیرانسانی به راه افتاد. '''[[شورای ملی مقاومت ایران]]'''، که اصلی‌ترین نیروی مخالف رژیم ایران است، با انتشار فراخوان بین‌المللی خواهان محکومیت نابودی و از بین بردن مزار شهیدان قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ شد.


== موقعیت گورستان خاوران ==
== موقعیت گورستان خاوران ==
خط ۸۴: خط ۸۴:
[[پرونده:فروغ تاجبخش.jpg|جایگزین=فروغ تاجبخش از شاهدان کشف گورها در خاوران|بندانگشتی|فروغ تاجبخش از شاهدان کشف گورها در خاوران]]
[[پرونده:فروغ تاجبخش.jpg|جایگزین=فروغ تاجبخش از شاهدان کشف گورها در خاوران|بندانگشتی|فروغ تاجبخش از شاهدان کشف گورها در خاوران]]
فروغ تاجبخش معروف به مادر لطفی، یکی از نخستین شاهدان گور دسته‌جمعی و اجساد دفن‌شده در گورستان خاوران بود؛ که این گور دسته‌جمعی در کنار قبر فرزندش کشف شده بود. او یکی از مادرانی است که تلاش فراوانی برای مستند کردن و اطلاع‌رسانی و افشاگری درباره‌ی  آن کرد. این مادر درباره‌ی نخستین مواجه‌اش با این گور دسته‌جمعی می‌گوید:<blockquote>«… روز چهلم انوش شد. رفتیم و گل گذاشتیم. یک دفعه خواهر من گفت: ای وای این دست چیه اونجا افتاده؟ برگشتیم و نگاه کردیم و دیدیم بله، دستی از خاک بیرون زده است. جوان‌ها را سطحی خاک کرده بودند. همه زن‌ها داد زدند. فردی با خودش دوربین آورده بود، تا دید شرایط این‌طوری شده و مادرها داد می‌زنند، عکس گرفت. خود من پیکر تعدادی از جوان‌ها را دیدم، جوانی که تیری در پیشانی‌اش زده شده بود. بعد سریع، ماشین گشت آمد. دوربین را قایم کردند. بعدها شنیدم که یک روز صبح با پروژکتور آمده‌اند و عکس گرفته‌اند. اما سری اول مربوط به همان روز بود که به دست کسانی که می‌خواستند ببینند، رسید.»</blockquote>
فروغ تاجبخش معروف به مادر لطفی، یکی از نخستین شاهدان گور دسته‌جمعی و اجساد دفن‌شده در گورستان خاوران بود؛ که این گور دسته‌جمعی در کنار قبر فرزندش کشف شده بود. او یکی از مادرانی است که تلاش فراوانی برای مستند کردن و اطلاع‌رسانی و افشاگری درباره‌ی  آن کرد. این مادر درباره‌ی نخستین مواجه‌اش با این گور دسته‌جمعی می‌گوید:<blockquote>«… روز چهلم انوش شد. رفتیم و گل گذاشتیم. یک دفعه خواهر من گفت: ای وای این دست چیه اونجا افتاده؟ برگشتیم و نگاه کردیم و دیدیم بله، دستی از خاک بیرون زده است. جوان‌ها را سطحی خاک کرده بودند. همه زن‌ها داد زدند. فردی با خودش دوربین آورده بود، تا دید شرایط این‌طوری شده و مادرها داد می‌زنند، عکس گرفت. خود من پیکر تعدادی از جوان‌ها را دیدم، جوانی که تیری در پیشانی‌اش زده شده بود. بعد سریع، ماشین گشت آمد. دوربین را قایم کردند. بعدها شنیدم که یک روز صبح با پروژکتور آمده‌اند و عکس گرفته‌اند. اما سری اول مربوط به همان روز بود که به دست کسانی که می‌خواستند ببینند، رسید.»</blockquote>
مادر شریفی که پسرش فرزین شریفی در سال ۱۳۶۰، اعدام و در خاوران دفن شد، یکی دیگر از شاهدان کشف گورهای دسته‌جمعی در خاوران است که این گور را در نزدیکی محل دفن انوشیروان لطفی، فرامرز صوفی و سعید آذرنگ  دیده است. او در این باره می‌گوید:<blockquote>«اولین کسی که دید من بودم و یک عده دیگر از مادرها، ما دیدیم که چیزی مانند یک پای سگ آنجاست. با چنگ و دست خاک را عقب زدیم، یکی با پیراهن چهارخانه را دیدیم، خواهر یکی از کشته‌شدگان که پیراهن چهارخانه‌ای برای برادرش دوخته بود، یک‌هو گفت وای وای این برادر من است، خانم لطفی هم او را می‌شناخت. سر این یکی کنار پای او، پای او با سر این، بعد همه گفتیم باید صبح زود با بیل و وسایل بیاییم که این‌جا را خوب بشکافیم و ببینیم چیست. البته من صبح زود نتوانستم بروم، عده‌ای جوان، صبح زود با دستکش و بیل می‌روند و می‌بینند تعداد زیادی پلیس آن‌جاست و همه را تهدید می‌کنند و نمی‌گذارند که بیشتر از این گور دسته‌جمعی را شناسایی کنند، ولی دیگر آن‌جا معروف شده بود و همه می‌دانستیم که گوری دسته‌جمعی است و هر وقت می‌رفتیم برای آن‌ها هم گل می‌گذاشتیم.»</blockquote>یکی دیگر از خانواده‌های اعدام‌شدگان می‌گوید که یک بار صبح ساعت هفت که رفتیم گورستان خاوران و در جایی که یک کانال کنده بودند، دیدیم که پارچه‌ی پیراهن زده بود بیرون و نوک انگشتان یک جسد بیرون بود. کانال خیلی عمیق نبود؛ و انگار خیلی با عجله خاک کرده بودند. خاک را زدیم کنار، بچه‌ها را دیدیم که روی هم خاک کرده بودند. خاک‌هایی که روی آن گور ریخته شده بود، تازه بود؛ و اجساد سالم و خون‌آلود داخل گور، حاکی از تازه بودن گور و وقوع اعدام‌ها در روزهای نزدیک به کشف آن گور دسته‌جمعی بود. نخستین عکس‌هایی که از گورهای دسته‌جمعی گورستان خاوران منتشر شد، عکس‌هایی است که از همین گور دسته‌جمعی گرفته شده است. این عکس‌ها در آبان‌ماه ۱۳۶۷، پیش از کشف گور دسته‌جمعی مربوط به اعدام‌شدگان تابستان سال ۱۳۶۷، و در زمانی‌که هنوز خبر اعدام زندانیان سیاسی به همه‌ی خانواده‌های قربانیان اعلام نشده بود، در خارج از ایران منتشر شد.<ref name=":1" />  
مادر شریفی که پسرش فرزین شریفی در سال ۱۳۶۰، اعدام و در خاوران دفن شد، یکی دیگر از شاهدان کشف گورهای دسته‌جمعی در خاوران است که این گور را در نزدیکی محل دفن انوشیروان لطفی، فرامرز صوفی و سعید آذرنگ  دیده است. او در این باره می‌گوید:<blockquote>«اولین کسی که دید من بودم و یک عده دیگر از مادرها، ما دیدیم که چیزی مانند یک پای سگ آنجاست. با چنگ و دست خاک را عقب زدیم، یکی با پیراهن چهارخانه را دیدیم، خواهر یکی از کشته‌شدگان که پیراهن چهارخانه‌ای برای برادرش دوخته بود، یک‌هو گفت وای وای این برادر من است، خانم لطفی هم او را می‌شناخت. سر این یکی کنار پای او، پای او با سر این، بعد همه گفتیم باید صبح زود با بیل و وسایل بیاییم که این‌جا را خوب بشکافیم و ببینیم چیست. البته من صبح زود نتوانستم بروم، عده‌ای جوان، صبح زود با دستکش و بیل می‌روند و می‌بینند تعداد زیادی پلیس آن‌جاست و همه را تهدید می‌کنند و نمی‌گذارند که بیشتر از این گور دسته‌جمعی را شناسایی کنند، ولی دیگر آن‌جا معروف شده بود و همه می‌دانستیم که گوری دسته‌جمعی است و هر وقت می‌رفتیم برای آن‌ها هم گل می‌گذاشتیم.»</blockquote>یکی دیگر از خانواده‌های اعدام‌شدگان می‌گوید که یک بار صبح ساعت هفت که رفتیم گورستان خاوران و در جایی که یک کانال کنده بودند، دیدیم که پارچه‌ی پیراهن زده بود بیرون و نوک انگشتان یک جسد بیرون بود. کانال خیلی عمیق نبود؛ و انگار خیلی با عجله خاک کرده بودند. خاک را زدیم کنار، بچه‌ها را دیدیم که روی هم خاک کرده بودند. خاک‌هایی که روی آن گور ریخته شده بود، تازه بود؛ و اجساد سالم و خون‌آلود داخل گور، حاکی از تازه بودن گور و وقوع اعدام‌ها در روزهای نزدیک به کشف آن گور دسته‌جمعی بود. نخستین عکس‌هایی که از گورهای دسته‌جمعی گورستان خاوران منتشر شد، عکس‌هایی است که از همین گور دسته‌جمعی گرفته شده است. این عکس‌ها در آبان‌ماه ۱۳۶۷، پیش از کشف گور دسته‌جمعی مربوط به اعدام‌شدگان تابستان سال ۱۳۶۷، و در زمانی‌که هنوز خبر اعدام زندانیان سیاسی به همه‌ی خانواده‌های قربانیان اعلام نشده بود، در خارج از ایران منتشر شد.<ref name=":1" /> یکی از افرادی که موقع عکس گرفتن و فیلم‌برداری از گور دسته‌جمعی در خاوران حضور داشته است، می‌گوید:[[پرونده:خاو9.JPG|بندانگشتی|241x241پیکسل|گورستان خاوران]]<blockquote>«روز پنجشنبه ششم مرداد در مراسم خانه مادر آذرنگ شرکت داشتیم. جمعه هفتم مرداد ساعت شش صبح به اتفاق مرد جوانی که در مراسم فرامرز صوفی با او آشنا شده بودم و یکی از همسران شهدا، سه نفری به خاوران رفتیم. تپه مانندی از خاک تازه توجه ما را جلب کرد. من کمی خاک را عقب زدم و خیلی زود به یک پا برخوردم. هیجان‌زده و ترسناک خاک‌ها را پس زدیم و تا روی سینه هیچ نشانه‌ای از علت مرگ مثل تیریاران پیدا نکردیم. به سر که رسیدیم صورت را کاملاً کبود یافتیم که تازه فهمیدیم بچه‌ها دار زده شده‌اند. به همین ترتیب چهار بدن درهم پیچیده شده را یافتیم که سومی کفن پوش بود و روی چشمهایش پنبه گذاشته بودند. بقیه لباس عادی به تن داشتند. من سر یکی از آن‌ها را با دستم بالا آوردم و مرد جوان همراه ما چندین عکس گرفت. متأسفانه در همین زمان یک پاترول پاسداران وارد شد، که ما ناچار به پراکنده شدن شدیم. حدود ساعت هشت بود…»<ref>[https://www.zeitoons.com/86664 تلاش برای فراموشی خاوران - سایت زیتون]</ref> </blockquote>
 
یکی از افرادی که موقع عکس گرفتن و فیلم‌برداری از گور دسته‌جمعی در خاوران حضور داشته است، می‌گوید:[[پرونده:خاو9.JPG|بندانگشتی|241x241پیکسل|گورستان خاوران]]<blockquote>«روز پنجشنبه ششم مرداد در مراسم خانه مادر آذرنگ شرکت داشتیم. جمعه هفتم مرداد ساعت شش صبح به اتفاق مرد جوانی که در مراسم فرامرز صوفی با او آشنا شده بودم و یکی از همسران شهدا، سه نفری به خاوران رفتیم. تپه مانندی از خاک تازه توجه ما را جلب کرد. من کمی خاک را عقب زدم و خیلی زود به یک پا برخوردم. هیجان‌زده و ترسناک خاک‌ها را پس زدیم و تا روی سینه هیچ نشانه‌ای از علت مرگ مثل تیریاران پیدا نکردیم. به سر که رسیدیم صورت را کاملاً کبود یافتیم که تازه فهمیدیم بچه‌ها دار زده شده‌اند. به همین ترتیب چهار بدن درهم پیچیده شده را یافتیم که سومی کفن پوش بود و روی چشمهایش پنبه گذاشته بودند. بقیه لباس عادی به تن داشتند. من سر یکی از آن‌ها را با دستم بالا آوردم و مرد جوان همراه ما چندین عکس گرفت. متأسفانه در همین زمان یک پاترول پاسداران وارد شد، که ما ناچار به پراکنده شدن شدیم. حدود ساعت هشت بود…»<ref>[https://www.zeitoons.com/86664 تلاش برای فراموشی خاوران - سایت زیتون]</ref> </blockquote>


== تلاش برای تخریب خاوران ==
== تلاش برای تخریب خاوران ==
خط ۱۵۰: خط ۱۴۸:
خانواده‌های اعدام‌شدگان، گورستان خاوران را گلزار می‌نامند. مادرانی که هر جمعه برای زنده نگه داشتن یاد فرزندان خود به گورستان خاوران رفته و هنوز هم می‌روند، به آن‌ها لقب مادران خاوران داده‌اند. لادن بازرگان که یکی از خانواده‌های قتل‌عام شدگان است، در این باره می‌گوید: <blockquote>«مادران خاوران هیچ‌گاه سکوت نکردند. خیلی وقت‌ها که به خاوران می‌رفتند، مورد فحاشی و ضرب و شتم قرار می‌گرفتند، اما به کارشان ادامه می‌دادند. آن‌ها از وقتی بچه‌هایشان زندان بودند، پی‌گیری می‌کردند. بارها به دادگستری رفتند و خیلی وقت ها مقابل خانه‌ی منتظری تجمع می‌کردند. البته هیچ‌گاه با خود ایشان حرف نزده بودند؛ یا دامادشان از منزل بیرون می‌آمد و یا پسر کوچکشان. مادران یک نامه دسته‌جمعی می‌نوشتند؛ و وضعیت خود را شرح می‌دادند. برخی هم نامه‌های شخصی می‌نوشتند و وضعیت بچه‌های خود را شرح می‌دادند. اگر آن روزها هم مثل امروز دسترسی به اینترنت و اطلاع‌رسانی آسان وجود داشت، صدایشان بهتر شنیده می‌شد چون آن‌ها فریاد زدند اما صدایشان شنیده نشد.»<ref>[https://iranwire.com/fa/features/2751 تابستان ۶۷، داستان ناتمام مادران خاوران - سایت ایران وایر]</ref> </blockquote>
خانواده‌های اعدام‌شدگان، گورستان خاوران را گلزار می‌نامند. مادرانی که هر جمعه برای زنده نگه داشتن یاد فرزندان خود به گورستان خاوران رفته و هنوز هم می‌روند، به آن‌ها لقب مادران خاوران داده‌اند. لادن بازرگان که یکی از خانواده‌های قتل‌عام شدگان است، در این باره می‌گوید: <blockquote>«مادران خاوران هیچ‌گاه سکوت نکردند. خیلی وقت‌ها که به خاوران می‌رفتند، مورد فحاشی و ضرب و شتم قرار می‌گرفتند، اما به کارشان ادامه می‌دادند. آن‌ها از وقتی بچه‌هایشان زندان بودند، پی‌گیری می‌کردند. بارها به دادگستری رفتند و خیلی وقت ها مقابل خانه‌ی منتظری تجمع می‌کردند. البته هیچ‌گاه با خود ایشان حرف نزده بودند؛ یا دامادشان از منزل بیرون می‌آمد و یا پسر کوچکشان. مادران یک نامه دسته‌جمعی می‌نوشتند؛ و وضعیت خود را شرح می‌دادند. برخی هم نامه‌های شخصی می‌نوشتند و وضعیت بچه‌های خود را شرح می‌دادند. اگر آن روزها هم مثل امروز دسترسی به اینترنت و اطلاع‌رسانی آسان وجود داشت، صدایشان بهتر شنیده می‌شد چون آن‌ها فریاد زدند اما صدایشان شنیده نشد.»<ref>[https://iranwire.com/fa/features/2751 تابستان ۶۷، داستان ناتمام مادران خاوران - سایت ایران وایر]</ref> </blockquote>


== مسعود رجوی؛ خمیه زدن در خاوران ==
== مسعود رجوی؛ خیمه زدن در خاوران ==
[[مسعود رجوی]] در سخنان خود بارها از خاوران گفته است. وی در سال ۱۳۸۸ خطاب به اعضای مجاهدین و مردم ایران گفت مجاهدین هیچ چیز برای آینده‌ی خود نمی‌خواهند و به دنبال مقام و منصب و هیچ‌گونه امکاناتی در ایران آینده نیستند. او اعلام کرد ما تنها خواهان آزادی بیان در ایران هستیم و اگر حتی دفاترمان را نیز از ما بگیرند در خاوران خیمه می‌زنیم و آنجا می‌رویم. بخشی از سخنان وی در این خصوص چنین است:<blockquote>«اول روشن باشه از روز اول ما هیچی نمی‌خواهیم. ببین آقاجان هر کی می‌خواد بیاد تو ایران روی کار، خوب، ما ستادمون، آزادی بیان، آزادی اجتماعات و این‌که شکنجه و اعدام نباشه. همین. دو تا چیز. هیچی نمی‌خوایم. هیچی از هیچ‌کس. هر کی می‌خواد رئیس بشه هر کی می‌خواهد مرئوس بشه. هر کی می‌خواد انتخاب بشه. خون شهدامون و رنج زندههامون و تاریخچه‌ای که پشت سر گذاشتیم، بسا بسا بسا فراتر از این حرفهاست. مگر به خمینی چی می‌گفتیم؟ باشه آقا جون ما ریاست‌جمهوری تو رو نخواستیم. مجلست رو هم نخواستیم. ببین آقا جون، میگم اعدام و شکنجه نکن. آخه حق داشته باشم حرفم رو بزنم. یا آقا میریم، بالاخره خونه یکی از شهدامون رو پیدا می‌کنیم. اگر نشد، اجاره می‌کنیم. اگر نشد، یادتون باشه قرار ما خاوران. محل شهدای قتل‌عام و اشرف و موسی. اونجا چادر می‌زنیم. هیچی نمی‌خوایم، هیچی. پس قرار ما خاوران است. ببین آقا جان حقوق خلقم. دیگه دعوایی ما نداریم. بگذارید جلو بیفته. اگر آزادی رو مراعات کنه که چه بهتر، اگر آزادی رو مراعات نکنه، وای به‌حالش. از روزیکه اگه مشت و گلوله بیاره، بازم هاکذا. قرار است خسته بکنیم و خسته نشویم. ما مجاهدیم. ما که از قبل گفتیم کسی بیشتر مقاومت کنه از ما جلوی این رژیم زانو هم می‌زنیم. هژمونی‌اش را هم می‌پذیریم. با افتخار هم این کار رو می‌کنیم. هر کی از پس این آخوندها برمیاد، بسم الله. لاکن اول روشن باشه، من آزادی بیانم را می‌خوام و آزادی خلقم. چرا؟ چونکه مجاهد خلقم. مگر آمدم قدرت بگیرم. مگر آمدم حکومت بگیرم. مگر آمدم تو مسابقه فرصت‌طلبی شرکت کنم؟ مگر آمدم توی موج سواری شرکت کنم؟ اول روشن باشد که ما کی هستیم. روشن باشد که نسلمون و خطمون و سابقه مون و تاریخچه مون چیه. نمی‌خوام، نمی‌خوام، نمی‌خوام، که جلو بیفتیم. اینطوری یعنی جلو بیفتیم. با صدق و فدا آری. ما یه مشت آدمیم. یه کارهایی بلد بودیم کردیم، همه هم از ما جلوترند. باشه. لاکن موج سواره میوه چین، فرصت‌طلب نیستم. به بوسعید بالخیر گفتند که، مراجع زمانش، تو در مقابل ما پشه‌ایی بیش نیستی. گفت من همون پشه هم نیستم. پشه هم خودتی. ما آقا اشرفیان، پشه هم نیستیم. هیچی نیستیم. هیچی. بی‌نام و نشان. چند ده نفر بودیم از زندان آزاد شدیم. حرفهای خودمون رو زدیم دیگه، تف کردیم به‌ریاست جمهوری خمینی که لازمه‌اش ولایت‌فقیه باشه و سرکوب خلایق. و خوردیم چماق و گلوله و شلاق و یکصد و بیست هزار شهید و آواره شدیم. آواره هم هستیم. هیچی نیستیم. پشه هم نیستیم. اما به خودمون مطمئنیم. دیگه بالای سر مزار شهدامون که می‌تونیم بشینیم و حرفمون رو بزنیم. اگر حرف حق است، راه خودش رو باز خواهد کرد.»<ref>از نگاه مسعود رجوی- مجاهدین چه [[می‌خواهند]]</ref></blockquote>
[[مسعود رجوی]] در سخنان خود بارها از خاوران گفته است. وی در سال ۱۳۸۸ خطاب به اعضای مجاهدین و مردم ایران گفت مجاهدین هیچ چیز برای آینده‌ی خود نمی‌خواهند و به دنبال مقام و منصب و هیچ‌گونه امکاناتی در ایران آینده نیستند. او اعلام کرد ما تنها خواهان آزادی بیان در ایران هستیم و اگر حتی دفاترمان را نیز از ما بگیرند در خاوران خیمه می‌زنیم و آنجا می‌رویم. بخشی از سخنان وی در این خصوص چنین است:<blockquote>«اول روشن باشه از روز اول ما هیچی نمی‌خواهیم. ببین آقاجان هر کی می‌خواد بیاد تو ایران روی کار، خوب، ما ستادمون، آزادی بیان، آزادی اجتماعات و این‌که شکنجه و اعدام نباشه. همین. دو تا چیز. هیچی نمی‌خوایم. هیچی از هیچ‌کس. هر کی می‌خواد رئیس بشه هر کی می‌خواهد مرئوس بشه. هر کی می‌خواد انتخاب بشه. خون شهدامون و رنج زندههامون و تاریخچه‌ای که پشت سر گذاشتیم، بسا بسا بسا فراتر از این حرفهاست. مگر به خمینی چی می‌گفتیم؟ باشه آقا جون ما ریاست‌جمهوری تو رو نخواستیم. مجلست رو هم نخواستیم. ببین آقا جون، میگم اعدام و شکنجه نکن. آخه حق داشته باشم حرفم رو بزنم. یا آقا میریم، بالاخره خونه یکی از شهدامون رو پیدا می‌کنیم. اگر نشد، اجاره می‌کنیم. اگر نشد، یادتون باشه قرار ما خاوران. محل شهدای قتل‌عام و اشرف و موسی. اونجا چادر می‌زنیم. هیچی نمی‌خوایم، هیچی. پس قرار ما خاوران است. ببین آقا جان حقوق خلقم. دیگه دعوایی ما نداریم. بگذارید جلو بیفته. اگر آزادی رو مراعات کنه که چه بهتر، اگر آزادی رو مراعات نکنه، وای به‌حالش. از روزیکه اگه مشت و گلوله بیاره، بازم هاکذا. قرار است خسته بکنیم و خسته نشویم. ما مجاهدیم. ما که از قبل گفتیم کسی بیشتر مقاومت کنه از ما جلوی این رژیم زانو هم می‌زنیم. هژمونی‌اش را هم می‌پذیریم. با افتخار هم این کار رو می‌کنیم. هر کی از پس این آخوندها برمیاد، بسم الله. لاکن اول روشن باشه، من آزادی بیانم را می‌خوام و آزادی خلقم. چرا؟ چونکه مجاهد خلقم. مگر آمدم قدرت بگیرم. مگر آمدم حکومت بگیرم. مگر آمدم تو مسابقه فرصت‌طلبی شرکت کنم؟ مگر آمدم توی موج سواری شرکت کنم؟ اول روشن باشد که ما کی هستیم. روشن باشد که نسلمون و خطمون و سابقه مون و تاریخچه مون چیه. نمی‌خوام، نمی‌خوام، نمی‌خوام، که جلو بیفتیم. اینطوری یعنی جلو بیفتیم. با صدق و فدا آری. ما یه مشت آدمیم. یه کارهایی بلد بودیم کردیم، همه هم از ما جلوترند. باشه. لاکن موج سواره میوه چین، فرصت‌طلب نیستم. به بوسعید بالخیر گفتند که، مراجع زمانش، تو در مقابل ما پشه‌ایی بیش نیستی. گفت من همون پشه هم نیستم. پشه هم خودتی. ما آقا اشرفیان، پشه هم نیستیم. هیچی نیستیم. هیچی. بی‌نام و نشان. چند ده نفر بودیم از زندان آزاد شدیم. حرفهای خودمون رو زدیم دیگه، تف کردیم به‌ریاست جمهوری خمینی که لازمه‌اش ولایت‌فقیه باشه و سرکوب خلایق. و خوردیم چماق و گلوله و شلاق و یکصد و بیست هزار شهید و آواره شدیم. آواره هم هستیم. هیچی نیستیم. پشه هم نیستیم. اما به خودمون مطمئنیم. دیگه بالای سر مزار شهدامون که می‌تونیم بشینیم و حرفمون رو بزنیم. اگر حرف حق است، راه خودش رو باز خواهد کرد.»<ref>از نگاه مسعود رجوی- مجاهدین چه [[می‌خواهند]]</ref></blockquote>


== منابع ==
== منابع ==
<references />
<references />
۸٬۶۰۹

ویرایش

منوی ناوبری