۱٬۳۰۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
راه حسین | راه حسین | ||
راه حسین، از کتابها و انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران است. این کتاب قبل از سال ۱۳۵۰ در دوران حکومت شاه، بهطور مخفیانه و در سطح محدودی منتشر شده است. کتاب، تشریح و تحلیلی است از حادثه عاشورا و نهضت حسین بن علی که طبق گفته سایت ایران افشاگر عاری از هر گونه دیدگاه متعصبانه، با تکیه بر جهان بینی ای واقعگرا و شناخت صحیح از توحید و اسلام انقلابی، به تحلیل سابقه و ریشه تاریخی و رسالت نهضت عاشورا پرداخته است.<ref>[https://iran-efshagari.com/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%D8%B9/ معرفی کتاب راه حسین(ع)]</ref> | راه حسین، از کتابها و انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران است. این کتاب قبل از سال ۱۳۵۰ در دوران حکومت شاه، بهطور مخفیانه و در سطح محدودی منتشر شده است. کتاب، تشریح و تحلیلی است از حادثه عاشورا و نهضت حسین بن علی که طبق گفته سایت ایران افشاگر عاری از هر گونه دیدگاه متعصبانه، با تکیه بر جهان بینی ای واقعگرا و شناخت صحیح از توحید و اسلام انقلابی، به تحلیل سابقه و ریشه تاریخی و رسالت نهضت عاشورا پرداخته است.<ref name=":17">[https://iran-efshagari.com/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%D8%B9/ معرفی کتاب راه حسین(ع)]</ref><ref>[https://news.mojahedin.org/i/news/118831 معرفی کتاب راه حسین (ع)]</ref> | ||
میتوان گزیده این کتاب را به شکل نوارهای ویدئویی [https://www.youtube.com/playlist?list=PLy0BSjbG8XyuBsp1vvnJy3-W25m4gz6rF در این لینک] پی گرفت. | |||
== مقدمه کتاب راه حسین == | == مقدمه کتاب راه حسین == | ||
خط ۵۳: | خط ۵۵: | ||
<blockquote>در کتاب راه حسین آورده شده است: معاویه که از همان زمان عثمان بهدلائل مسلم تاریخی در هوای حکومت بود، اکنون که علی(ع) نیز از دنیا رفته است، بهترین فرصت را یافته و لذا با مجموعهیی از نقشههای حسابشده و بهاتکای حزب اموی که از پیش درصدد امحای آیین نو و احیای نظام تبعیضی منحط گذشته بودند، بهعمل میپردازد. دستور میدهد هر حدیثی که درباره فضلیت علی(ع) نقل شده است شما مانند آن را درباره خلفا جعل نمایید، زیرا اینکار برای من بهتر و چشم مرا روشن میکند و خوشحالتر میگردم.<ref name=":3" /></blockquote> | <blockquote>در کتاب راه حسین آورده شده است: معاویه که از همان زمان عثمان بهدلائل مسلم تاریخی در هوای حکومت بود، اکنون که علی(ع) نیز از دنیا رفته است، بهترین فرصت را یافته و لذا با مجموعهیی از نقشههای حسابشده و بهاتکای حزب اموی که از پیش درصدد امحای آیین نو و احیای نظام تبعیضی منحط گذشته بودند، بهعمل میپردازد. دستور میدهد هر حدیثی که درباره فضلیت علی(ع) نقل شده است شما مانند آن را درباره خلفا جعل نمایید، زیرا اینکار برای من بهتر و چشم مرا روشن میکند و خوشحالتر میگردم.<ref name=":3" /></blockquote> | ||
=== | === صلح امام حسن === | ||
امام حسن توانست ۴۰ هزار نفر را برای جنگ با معاویه بسیج کند اما به دلایلی که شرح آن را میتوان در کتاب خواند راه جنگ ادامه نمییابد. در کتاب آمده است: | امام حسن توانست ۴۰ هزار نفر را برای جنگ با معاویه بسیج کند اما به دلایلی که شرح آن را میتوان در کتاب خواند راه جنگ ادامه نمییابد. در کتاب آمده است: | ||
خط ۸۰: | خط ۸۲: | ||
نیمه رجب سال 60هجری، معاویه پس از 40سال دیکتاتوری، که 20سال آن در امارت بر شام و 20سال دیگر در حکومت بر تمامی جهان اسلام گذشته بود، به 80سالگی درگذشت.<ref name=":5" /> یزید جایگزین او شد. در کتاب راه حسین آمده است: | نیمه رجب سال 60هجری، معاویه پس از 40سال دیکتاتوری، که 20سال آن در امارت بر شام و 20سال دیگر در حکومت بر تمامی جهان اسلام گذشته بود، به 80سالگی درگذشت.<ref name=":5" /> یزید جایگزین او شد. در کتاب راه حسین آمده است: | ||
در حکومت یزید طبعاً مخالفتها آشکارتر گردید. چه، اگر معاویه توانسته بود با عنوان «کاتب وحی» عدهیی از مردم را بفریبد، هیچکس نبود که یزید پلید و شرابخوار و فاسق را نشناسد.<ref name=":5" /> | در حکومت یزید طبعاً مخالفتها آشکارتر گردید. چه، اگر معاویه توانسته بود با عنوان «کاتب وحی» عدهیی از مردم را بفریبد، هیچکس نبود که یزید پلید و شرابخوار و فاسق را نشناسد.<ref name=":5" /> | ||
=== | === یزید و امام حسین === | ||
طبق کتاب راه حسین، یزید به «ولید بن عتبه»، حاکم مدینه، نوشت: «هنگامی که این نامه بهتو رسید، حسین بن علی(ع) و عبدالله بن زبیر را احضار کن و از آنها بیعت بگیر. پس اگر نپذیرفتند، آنها را گردن بزن و سرهایشان را نزد من بفرست. مردم را نیز به بیعت فراخوان و هرکه سرباز زد همان حکم را که درباره حسین بن علی(ع) و عبدالله بن زبیر اجرا کردی، اجرا کن»....<ref name=":6">[https://radio.mojahedin.org/i/%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D9%87%D8%B4%D8%AA%D9%85 راه حسین- قسمت هشتم]</ref> | طبق کتاب راه حسین، یزید به «ولید بن عتبه»، حاکم مدینه، نوشت: «هنگامی که این نامه بهتو رسید، حسین بن علی(ع) و عبدالله بن زبیر را احضار کن و از آنها بیعت بگیر. پس اگر نپذیرفتند، آنها را گردن بزن و سرهایشان را نزد من بفرست. مردم را نیز به بیعت فراخوان و هرکه سرباز زد همان حکم را که درباره حسین بن علی(ع) و عبدالله بن زبیر اجرا کردی، اجرا کن»....<ref name=":6">[https://radio.mojahedin.org/i/%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D9%87%D8%B4%D8%AA%D9%85 راه حسین- قسمت هشتم]</ref> | ||
== امام حسین در برابر یزید == | == امام حسین در برابر یزید == | ||
=== | === تصمیم به حرکت از مدینه === | ||
در کتاب راه حسین آمده است: حسین (ع) در پی تدارک کار خود بود و مصمم برای اوج دادن بهعمل انقلابی. بر سر مزار رسول اکرم (ص) رفت و گفت: «خداوندا این آرامگاه پیامبر توست و من پسر دختر اویم و کاری پیش آمده که تو از آن آگاهی؛ پروردگارا، من نیکی را دوست میدارم و از پلیدیها بیزارم. ای صاحب بزرگی و بخشندگی، بهحق آن کس که در اینجا آرمیده، راهی را برایم برگزین که تو و رسولت را راضی کند».<ref name=":6" /> | در کتاب راه حسین آمده است: حسین (ع) در پی تدارک کار خود بود و مصمم برای اوج دادن بهعمل انقلابی. بر سر مزار رسول اکرم (ص) رفت و گفت: «خداوندا این آرامگاه پیامبر توست و من پسر دختر اویم و کاری پیش آمده که تو از آن آگاهی؛ پروردگارا، من نیکی را دوست میدارم و از پلیدیها بیزارم. ای صاحب بزرگی و بخشندگی، بهحق آن کس که در اینجا آرمیده، راهی را برایم برگزین که تو و رسولت را راضی کند».<ref name=":6" /> | ||
==== | ==== نصیحت برادرش محمد حنفیه ==== | ||
«بهجای امنی برو و از آنجا فرستادگانی نزد مردم بفرست و از آنها بیعت بگیر. اگر پذیرفتند، خدای را سپاسگزار و اگر با دیگر کس بیعت کردند، خدا از عقل و دین تو نکاهد و به فضل و مروت تو کاهشی نرسد».<ref name=":6" /> | «بهجای امنی برو و از آنجا فرستادگانی نزد مردم بفرست و از آنها بیعت بگیر. اگر پذیرفتند، خدای را سپاسگزار و اگر با دیگر کس بیعت کردند، خدا از عقل و دین تو نکاهد و به فضل و مروت تو کاهشی نرسد».<ref name=":6" /> | ||
==== | ==== خطاب امام حسین به سرلشکر و لشکر دشمن ==== | ||
«جدم رسول خدا (ص) فرمود: ”هر یک از شما فرماندار ستمکار و قلدر و بدکاری را بنگرد که بهحقوق خداوند تجاوز میکند و پیمان او را میشکند و با فرامین الهی و سنت پیغمبر او مخالفت میورزد و در میان مردم به تعدی و تجاوز حکومت میکند و با این همه او را از زشتکاری باز ندارد، بر خدا واجب است که چنین کسی را بهآتش غضبش بسوزاند…”<ref name=":6" /> | «جدم رسول خدا (ص) فرمود: ”هر یک از شما فرماندار ستمکار و قلدر و بدکاری را بنگرد که بهحقوق خداوند تجاوز میکند و پیمان او را میشکند و با فرامین الهی و سنت پیغمبر او مخالفت میورزد و در میان مردم به تعدی و تجاوز حکومت میکند و با این همه او را از زشتکاری باز ندارد، بر خدا واجب است که چنین کسی را بهآتش غضبش بسوزاند…”<ref name=":6" /> | ||
=== | === حرکت به سمت مکه === | ||
حسین (ع) آخرین دیدار را از قبر رسول اکرم (ص) بهعمل آورد و در آرامگاه جدش چنین گفت: <blockquote>«باتمام اکراه و اندوه از جوار تو دور افتادهام. بهشدت بر من سخت گرفتهاند که با یزید شرابخوار و عصیان پیشه بیعت کنم. اگر بپذیرم راه کفر رفتهام و اگر سر برتابم با شمشیر کیفر یابم».<ref name=":6" /></blockquote>در این زمان امام حسین (ع) بار سفر بهسوی مکه بست و تمام خاندان بنیهاشم، بهجز محمد بن حنفیه، از مدینه خارج شدند. حسین بن علی(ع) چون فکر میکرد مانع حرکتش میشوند و او را تعقیب میکنند، به «قیس بن سعد بن عباده» گفت:«تو با 200مرد از پشت من بیا، اگر کسی را برای دستگیری ما فرستادند من و تو از دو جهت ایشان را محاصره میکنیم».<ref name=":6" /> | حسین (ع) آخرین دیدار را از قبر رسول اکرم (ص) بهعمل آورد و در آرامگاه جدش چنین گفت: <blockquote>«باتمام اکراه و اندوه از جوار تو دور افتادهام. بهشدت بر من سخت گرفتهاند که با یزید شرابخوار و عصیان پیشه بیعت کنم. اگر بپذیرم راه کفر رفتهام و اگر سر برتابم با شمشیر کیفر یابم».<ref name=":6" /></blockquote>در این زمان امام حسین (ع) بار سفر بهسوی مکه بست و تمام خاندان بنیهاشم، بهجز محمد بن حنفیه، از مدینه خارج شدند. حسین بن علی(ع) چون فکر میکرد مانع حرکتش میشوند و او را تعقیب میکنند، به «قیس بن سعد بن عباده» گفت:«تو با 200مرد از پشت من بیا، اگر کسی را برای دستگیری ما فرستادند من و تو از دو جهت ایشان را محاصره میکنیم».<ref name=":6" /> | ||
==== | ==== امام حسین در مکه ==== | ||
امام حسین (ع) بههنگام ورود به مکه با تشابه جریان خودش به نبرد موسی و فرعون این آیه را که در توضیح وضعیت موسی هنگامی که از مصر فرار کرد و به سمت مدین رفت آمده است بهآهستگی میخواند:«وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاء مَدْیَنَ قَالَ عَسَی رَبِّی أَن یَهْدِیَنِی سَوَاء السَّبِیلِ» سورهٔ القصص{22}«… امیدوارم خداوند هدایتم کند». | امام حسین (ع) بههنگام ورود به مکه با تشابه جریان خودش به نبرد موسی و فرعون این آیه را که در توضیح وضعیت موسی هنگامی که از مصر فرار کرد و به سمت مدین رفت آمده است بهآهستگی میخواند:«وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاء مَدْیَنَ قَالَ عَسَی رَبِّی أَن یَهْدِیَنِی سَوَاء السَّبِیلِ» سورهٔ القصص{22}«… امیدوارم خداوند هدایتم کند». | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۶۷: | ||
=== اسطورههای صحنه نبرد === | === اسطورههای صحنه نبرد === | ||
در این روز یکی یکی افراد نقشآفرینیهای ویژهای داشتهاند که در تاریخ به ثبت رسیده است. | در این روز یکی یکی افراد نقشآفرینیهای ویژهای داشتهاند که در تاریخ به ثبت رسیده است. | ||
==== عابس ==== | |||
وقتی عابس به میدان رفت ربیع تمیم از لشکریان ابن سعد گفت: من عابس را میشناسم و در جنگها رشادتهایش را دیدهام. در پی او هر که عابس را میشناخت شمهای از رشادتهایش بر گفت. از این همه ترسی بس شدید در دل لشکر افتاد. عاقبت عابس آن سکوت ذلیلانه را که بر آن سو حاکم شده بود را شکست و خود ابنسعد را به جنگ خواند. اما جرأتی ندید. به رقت افتاد و کلاهخود از سر برداشت و زره از تن در آورد. اما بازهم کسی پا پیش ننهاد. ابنسعد درمانده فرمان سنگباران عابس را داد و حمله جمعی به او کردند که عابس در نبرد متقابل تعداد زیادی از سپاه دشمن را به خاک افکند تا به شهادت رسید.<ref name=":18">[https://iranntv.com/260178-%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF گزیده کتاب راه حسین -عاشورا روز بزرگ]</ref> | |||
==== عمرو بن جناده ==== | |||
عمرو بن جناده یازده ساله بود. پس از آنکه پدرش کشته شد از امام حسین اجازه پیکار خواست. امام حسین گفت: این جوان که پدرش شهید گشته شاید شهادتش برای مادرش بسیار ناگوار باشد. و بدین جهت اجازه پیکار نداد. عمرو گفت ای حسین مادرم مرا به جنگ امر نموده، سپس امام حسین به او اجازه داد. به میدان رفت و بعد از مدتی پیکار شهید شد.<ref name=":18" /> | |||
==== وهب ==== | ==== وهب ==== | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۸۱: | ||
=== امام حسین در نبرد عاشورا === | === امام حسین در نبرد عاشورا === | ||
چهره امام حسین در هالهیی از افروختگی شوقآمیز فرو رفته بود که گویی هیچ اندوهی او را نرسیده و بل پرشور و هیجانزده است. پیشوایی بهغایت منزه و مصیبتها دیده، که شورمندانه، شهیدانش را بهپروردگارش هدیه میکند و خود نیز در آستانه فداشدن در راه اوست. چنین است که فرزند انسان، مسافر راه پر عظمت و نامتناهی (الی ربّک منتهاها) میگردد که از خدا آغاز شده و بدو نیز خواهد پیوست. (انا لله و انا الیه راجعون)<ref name=":13" /> | در این بخش از کتاب آمده است:<blockquote>«چون عباس پرچمدار رشید به خون غلطید و به وادی جاودان شتافت، در این سو یک تن رزمنده بیشتر نماند و آن امام (ع) بود. او در حالی که اجساد غرقه بخون به روی ریگستان داغ افتاده بودند نظری مشتاقانه و عمیق به ایشان افکند و آنگاه رو به آسمان نمود و گفت: «خدایا! این هدایا را از من بپذیر». هدیه به راه پرفراز و نشیبی که موضوع آن فلسفه بزرگ است و اکنون ادامه شتاب افزای آن بسته به اراده انسانی است که نفی وجود مادی خود، اوج اعتلای آن است. بدین گونه انسان که نفخهای از روح خدایی در خود دارد مقام جانشینی خدا (خلیفه الله) مییابد و وه که این برای فرزند انسان چه سرنوشت شورانگیز و والایی است».<ref name=":17" /></blockquote>چهره امام حسین در هالهیی از افروختگی شوقآمیز فرو رفته بود که گویی هیچ اندوهی او را نرسیده و بل پرشور و هیجانزده است. پیشوایی بهغایت منزه و مصیبتها دیده، که شورمندانه، شهیدانش را بهپروردگارش هدیه میکند و خود نیز در آستانه فداشدن در راه اوست. چنین است که فرزند انسان، مسافر راه پر عظمت و نامتناهی (الی ربّک منتهاها) میگردد که از خدا آغاز شده و بدو نیز خواهد پیوست. (انا لله و انا الیه راجعون)<ref name=":13" /> | ||
=== غارت و لگدکوب جنازه شهیدان کربلا === | === غارت و لگدکوب جنازه شهیدان کربلا === |
ویرایش