۱۳٬۱۲۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''میرزا حسن رشدیه،''' (زادهی ۱۴ تیر ۱۲۳۰ در محله چرنداب تبریز، درگذشت ۲۱ آذر ۱۳۲۳ در قم) پدر مدارس نوین ایران | |||
میرزا حسن رشدیه، پس از تحصیلات ابتدایی در مکتبخانه، مقدمات صرف و نحو و فقه را آموخت سپس با راهنمایی پدرش و اساتید دیگر از کتب علمی و اخلاقی مانند: انوار سهیلی، جامع عباسی شیخبهایی، معراجالسعاده... استفاده کرد و به لباس روحانیت در آمد. رشدیه به دلیل هوش سرشار مورد توجه عموم و برجستهگان قرار گرفت و در ۲۲ سالگی به امامت جماعت یکی از مساجد اطراف تبریز رسید. سر تمجید اجباری از ولیعهد وقت به پشیمانی از امامت مسجد کنار کشید و به مطالعه اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران پرداخت. | |||
با خواندن مقالهای در روزنامه اختر که از هر هزار اروپایی ده نفر بیسواد و از هر هزار ایرانی ده نفر باسواد است انقلابی در او پدید آمد و از آنجا که ریشه خرافات و بدبختیهای مردم را بیسوادی میدید، به تحقیق دربارهی شیوههای مدرن آموزش پرداخت. | |||
در جوانی به بیروت رفت و ۲ سال در مدرسه فرانسوی زبان آن به تحصیل پرداخت و از رفتن به نجف منصرف شد. در همین دوران با شیوههای نوین آموزش آشنا شد. در سال ۱۲۶۲ با تاسیس نخستین مدرسه به سبک نوین تعلیم مدرن الفبا را در مدارس ایراوان شروع کرد. در همین شهر با ناصرالدین شاه ملاقاتی داشت که از او درخواست تاسیس مدارس ایرانی را کرد و با شنیدن بدگوییهای اطرافیان شاه که این مدارس جوانان را متجدد و یاغی میکند از پیشنهاد خود پشیمان شد اما ناامید نشد و به تبریز رفت و با سرمایه شخصی و میراث پدری نخستین مدرسه را در سال ۱۲۶۶ تاسیس کرد. مرتجعین و مکتبداران قدیم این کار او را تحمل نکرده و مردم را بر علیه او شوراندند. با اینکه دروس حوزوی خوانده بود و لباس روحانی هم داشت متهم به بابیگری و فرنگیمابی شد و چند مدرسه او تخریب و غارت شد. پس از این ماجرا ناچار به ترک تبریز و رفتن به تهران شد و در تهران مدرسهای به نام رشدیه تاسیس کرد و اولین کتاب درسی را نوشت. گرایش رشدیه به مشروطه و حمایتش از تاسیس مدارس دخترانه و انتشار روزنامه و شبنامه علیه استبداد بیشترین مخالفتها از طرف طبقات حاکم و کارگزارنش را علیه او برمیانگیخت. در سالهای پایانی عمر در فکر تاسیس مدرسهای مخصوص نابینایان بود که بدلیل فقر مالی نتوانست عملی کند. | |||
رشدیه، 27 جلد کتاب درسی برای سوادآموزان فارسیزبان نوشت. چندین مدرسه در تبریز و تهران و شهرهای دیگر بنیان نهاد که بیشتر آنها را در همان زمان تعطیل یا ویران کردند. پیش از او نیز کسانی بودند که در این راه قدم برداشتند؛ اما هیچیک پشتکار و نستوهی او را نداشت. سرانجام نیز به قم تبعید شد و در 93 سالگی در نهایت فقر و عسرت درگذشت. | |||
در واپسین روزهای زندگی، چنین وصیت کرده بود:<blockquote>«مرا در محلی به خاک بسپارید که هر روز شاگردان مدارس از روی گورم بگذرند و از این بابت روحم شاد شود»</blockquote> | |||
== تاریخچه زندگی میرزا حسن رشدیه == | |||
{{جعبه زندگینامه | {{جعبه زندگینامه | ||
| اندازه جعبه = | | اندازه جعبه = | ||
خط ۷۶: | خط ۸۹: | ||
}} | }} | ||
''' | میرزا حسن رشدیه'''،''' فرزند ملامهدی تبریزی از روحانیون معروف تبریز و مادرش سارا خانم نوه صادقخان قشقایی بود که با تمام خانوادهاش به فرمان فتحعلیشاه کشته شدند. میرزا حسن رشدیه پس از تحصیلات ابتدایی در مکتبخانه، مقدمات صرف و نحو و فقه را آموخت سپس با راهنمایی پدرش و اساتید دیگر از کتب علمی و اخلاقی مانند: انوار سهیلی، جامع عباسی شیخبهایی، معراجالسعاده... استفاده کرد و به لباس روحانیت در آمد. رشدیه به دلیل هوش سرشار مورد توجه عموم و برجستهگان قرار گرفت و در ۲۲ سالگی به امامت جماعت یکی از مساجد اطراف تبریز رسید. در این موقعیت بود که روزی در منبر از حرام بودن اطاعت از حاکم ظالم سخن میگفت، و مواجه با مظفرالدین میرزای ولیعهد شد که از شکار بازمیگشت و میخواست در مسجد نماز بخواند< او سخنش را برگرداند و به تمجید از ولیعهد پرداخت و او را اعدلالناس خواند و مردم را به اطاعت از حضرت والا ترغیب کرد. پس از این واقعه از کرده خود پشیمان شد و از ادامه کار منصرف شد. ابتدا میخواست برای ادامه تحصیلات به نجف اشرف برود اما به واسطه آشنایی با روشنفکران زمان از طریق مطالعه روزنامه حبلالمتین و اختر و ثریا به توصیه پدر از این امر هم منصرف شد. | ||
فرزند ملامهدی تبریزی از روحانیون معروف تبریز و مادرش سارا خانم نوه صادقخان قشقایی بود که با تمام خانوادهاش به فرمان فتحعلیشاه کشته شدند. میرزا حسن رشدیه پس از تحصیلات ابتدایی در مکتبخانه، مقدمات صرف و نحو و فقه را آموخت سپس با راهنمایی پدرش و اساتید دیگر از کتب علمی و اخلاقی مانند: انوار سهیلی، جامع عباسی شیخبهایی، معراجالسعاده... استفاده کرد و به لباس روحانیت در آمد. رشدیه به دلیل هوش سرشار | |||
با خواندن مقالهای در روزنامه اختر که از هر هزار اروپایی ده نفر بیسواد و از هر هزار ایرانی ده نفر باسواد است انقلابی در او پدید آمد و از آنجا که ریشه خرافات و بدبختیهای مردم را بیسوادی میدید، به تحقیق دربارهی شیوههای مدرن آموزش پرداخت. | با خواندن مقالهای در روزنامه اختر که از هر هزار اروپایی ده نفر بیسواد و از هر هزار ایرانی ده نفر باسواد است انقلابی در او پدید آمد و از آنجا که ریشه خرافات و بدبختیهای مردم را بیسوادی میدید، به تحقیق دربارهی شیوههای مدرن آموزش پرداخت. |
ویرایش