۲٬۱۹۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Alireza k h (بحث | مشارکتها) (ویراستاری قبل از انتشار) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
== پیشینه زندان قزلقلعه == | == پیشینه زندان قزلقلعه == | ||
در اوایل سلطنت قاجاریه قزلقلعه که در حاشیه ده امیرآباد بنا شده بود، محل بیتوته و اقامت شبانه کاروانیان بود. معمولاً مسافران و تاجران با کالاها و اجناس مختلفی که بار شترها و چهارپایان دیگر کرده بودند، به صورت یک کاروان از خراسان به راه می افتادند تا به پایتخت یا شهرهای مختلف برسند. این کاروان ها وقتی هنگام شب به نزدیکی تهران میرسیدند، ناگزیر بودند شبی را در کاروانسرای قزلقلعه بگذرانند. چون غروب که می شد، نگهبانان از ترس دزدان و چپاولگران دروازه های پایتخت را می بستند و کاروانیان ناگزیر بودند، وارد این قلعه شوند و هنگام صبح با بازشدن دروازهها وارد شهر شوند. دورتادور داخل قزلقلعه حجرههایی برای اقامت مسافران بیابانی ساخته شده بود و طویلههایی را هم برای نگهداری چهارپایان در نظر گرفته بودند. از بیم هجوم راهزنان دور تا دور قلعه دیوارهای بلند کاهگلی ساخته بودند و یک دروازه راه ورود به این قلعه بود که شبها بسته میشد. پس از سالها با متروک ماندن جاده کاروان روی بیابانی، این قلعه در زمان قاجاریه به انبار مهمات تبدیل شد که تا زمان [[رضا شاه]] به همین صورت باقی بود تا اینکه پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ | در اوایل سلطنت قاجاریه قزلقلعه که در حاشیه ده امیرآباد بنا شده بود، محل بیتوته و اقامت شبانه کاروانیان بود. معمولاً مسافران و تاجران با کالاها و اجناس مختلفی که بار شترها و چهارپایان دیگر کرده بودند، به صورت یک کاروان از خراسان به راه می افتادند تا به پایتخت یا شهرهای مختلف برسند. این کاروان ها وقتی هنگام شب به نزدیکی تهران میرسیدند، ناگزیر بودند شبی را در کاروانسرای قزلقلعه بگذرانند. چون غروب که می شد، نگهبانان از ترس دزدان و چپاولگران دروازه های پایتخت را می بستند و کاروانیان ناگزیر بودند، وارد این قلعه شوند و هنگام صبح با بازشدن دروازهها وارد شهر شوند. دورتادور داخل قزلقلعه حجرههایی برای اقامت مسافران بیابانی ساخته شده بود و طویلههایی را هم برای نگهداری چهارپایان در نظر گرفته بودند. از بیم هجوم راهزنان دور تا دور قلعه دیوارهای بلند کاهگلی ساخته بودند و یک دروازه راه ورود به این قلعه بود که شبها بسته میشد. پس از سالها با متروک ماندن جاده کاروان روی بیابانی، این قلعه در زمان قاجاریه به انبار مهمات تبدیل شد که تا زمان [[رضا شاه]] به همین صورت باقی بود تا اینکه پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بهخاطر دستگیریهای گروهی افراد سیاسی مخالف رژیم، [[زندان قصر]] (نخستین زندان پایتخت) بیش از ظرفیت خود با انبوه فشردهای از زندانیان روبرو شد.<ref name=":0">[https://psri.ir/?id=m7xalxc2 از زندان قزلقلعه تا میدان ترهبار]</ref> | ||
این قلعه در زمان سلطنت قاجاریه برای انبار مهمات ساخته شده بود و تا زمان رضا شاه نيز انبار مهمات بود. در زمان [[محمدرضا شاه پهلوی|محمدرضا شاه]] چون ارتش نيازی به انبار مهمات در داخل شهر | این قلعه در زمان سلطنت قاجاریه برای انبار مهمات ساخته شده بود و تا زمان رضا شاه نيز انبار مهمات بود. در زمان [[محمدرضا شاه پهلوی|محمدرضا شاه]] چون ارتش نيازی به انبار مهمات در داخل شهر نداشت، آن را انبار اشيای كهنه مثل ميز و صندلی كردند. <ref name=":1">[https://www.rahetudeh.com/rahetude/2014/07juin/461/galeh.html "قزلقلعه" میدان ترهبار عباسآباد روی ویرانه زندان قدیمی تهران]</ref> | ||
[[پرونده:نقشه هوایی محدوده زندان قزلقلعه.JPG|جایگزین=نقشه هوایی محدوده زندان قزلقلعه.JPG|بندانگشتی|562x562پیکسل|'''نقشه هوایی محدوده زندان قزلقلعه''']] | [[پرونده:نقشه هوایی محدوده زندان قزلقلعه.JPG|جایگزین=نقشه هوایی محدوده زندان قزلقلعه.JPG|بندانگشتی|562x562پیکسل|'''نقشه هوایی محدوده زندان قزلقلعه''']] | ||
ارتش اين ساختمان و قلعه را در اختيار تشكيلات امنیتی سرلشکر [[تیمور بختیار]] فرماندار نظامی تهران، پس از کودتای ۲۸ مرداد قرار داد. حتی تا مدتی پس از جشنهای تاجگذاری و جشنهای شاهنشاهی محمدرضا شاه نیز از آن برای به زندان افکندن سیاسیون استفاده کردند.<ref name=":1" /> | ارتش اين ساختمان و قلعه را در اختيار تشكيلات امنیتی سرلشکر [[تیمور بختیار]] فرماندار نظامی تهران، پس از کودتای ۲۸ مرداد قرار داد. حتی تا مدتی پس از جشنهای تاجگذاری و جشنهای شاهنشاهی محمدرضا شاه نیز از آن برای به زندان افکندن سیاسیون استفاده کردند.<ref name=":1" /> | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
== موسس زندان قزلقلعه == | == موسس زندان قزلقلعه == | ||
[[پرونده:محل شماتیک زندان قزلقلعه.JPG|جایگزین=نقشه دستی محل زندان قزلقلعه|بندانگشتی|'''نقشه دستی محل زندان قزلقلعه''']] | [[پرونده:محل شماتیک زندان قزلقلعه.JPG|جایگزین=نقشه دستی محل زندان قزلقلعه|بندانگشتی|'''نقشه دستی محل زندان قزلقلعه''']] | ||
سپهبد تیمور بختیار ژنرال بیرحم رژیم و نخستین رئیس [[ساواک]] جدیدالتاسیس، تصمیم گرفت قزلقلعه را با تغییرات اندک تبدیل به زندان کند. با این دستور بختیار، زندانیان سیاسی که محکومیتشان قطعی شده بود و میبایست | سپهبد تیمور بختیار ژنرال بیرحم رژیم و نخستین رئیس [[ساواک]] جدیدالتاسیس، تصمیم گرفت قزلقلعه را با تغییرات اندک تبدیل به زندان کند. با این دستور بختیار، زندانیان سیاسی که محکومیتشان قطعی شده بود و میبایست همچنان تحت نظر سازمان قرار بگیرند به این قلعه انتقال یافتند و از طویلهها به عنوان سلول انفرادی زندانیان استفاده کردند.<ref name=":0" /> | ||
== رؤسای زندان قزلقلعه == | == رؤسای زندان قزلقلعه == | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
=== نگهبانان و رابطه با زندانیان === | === نگهبانان و رابطه با زندانیان === | ||
بهطور معمول یک سرباز روی پشت بام سلولهای عمومی پاس میداد. سربازان که بیشترشان سرباز وظیفه بودند، گاهگداری پای صحبت زندانیان مینشستند و از سرودخوانی آنان کیف میکردند. پیش آمده بود که دور از چشم و اطلاع رؤسای قزلقلعه سربازان پیغامهای غیر سیاسی خانواده زندانی را هم به او میرساندند. در یک مورد سربازی پیش خانواده زندانی رفته و با آنان گرم صحبت شده بود و کلک و ملکی هم در کارش نبوده است. سربازان گاهی چیزهای کوچک متعلق به خودشان مثل نخ و سوزن، قلم و غیره را از پنجره گنبد (از سقف) پائین میانداختند تا زندانیان بردارند.<ref name=":3" /> | |||
=== وضعیت زندان قزلقلعه === | === وضعیت زندان قزلقلعه === | ||
در کتاب خاطرات خانهی زندگان آمده است: در قزلقلعه آزاد بودیم که همه اوقات صبح و عصر را در حیاط قدم بزنیم، با مهرههای خمیری دست ساز یک همبند هنرمند بروجردی شطرنج و تخته نرد بازی کنیم و دیگران ‘کونسه بدهند’؛ یا کنار حوض آب لم بدهیم و روزها را | در کتاب خاطرات خانهی زندگان آمده است: <blockquote>در قزلقلعه آزاد بودیم که همه اوقات صبح و عصر را در حیاط قدم بزنیم، با مهرههای خمیری دست ساز یک همبند هنرمند بروجردی شطرنج و تخته نرد بازی کنیم و دیگران ‘کونسه بدهند’؛ یا کنار حوض آب لم بدهیم و روزها را بشماریم، کار دیگری که نمیشد کرد. کتاب و روزنامهای در کار نبود. غذای سه وعده را گرچه خود نمیپختیم ولی داخل دیگی تحویل میگرفتیم و بین همه توزیع میکردیم. نوبت حمام را خود نگاه میداشتیم، بر نظافت دستشوئی و توالت نظارت داشتیم و از همه مهمتر اینکه مسئولین زندان داخل بندها نمیآمدند و اگر به ندرت، آنهم برای انجام کارهایشان وارد حیاط میشدند، بعداز چند دقیقه گورشان را گم میردند.<ref name=":3" /></blockquote> | ||
==== حمام زندان قزلقلعه ==== | ==== حمام زندان قزلقلعه ==== | ||
در قسمت ضلع جنوبی زندان قزلقلعه، قرینه آشپزخانه زندان، حمام قرار داشت. حمام یا بهتر بگویم (در مقطعی) شکنجهگاه زندان قزلقلعه در آهنی زنگزده و قفلی برنجی داشت که همیشه بسته بود. رختکن دلگیرش از دو قسمت سکو و پایین سکو تشکیل میشد و زندانیان لباسهای خودشان را روی سکو قرار میدادند. سه محوطه کوچک با دو دیوار تیغهای شیرآهک مالیده از هم جدا میشد و در هر کدام چند دوش و شیرآب رسوب زده وجود داشت. یکی از دوشها بزرگتر بود و پائین دوشها یک کاسه گذاشته بودند که آب در آن جمع میشد. شیشههای حمام به سمت بیرون | در قسمت ضلع جنوبی زندان قزلقلعه، قرینه آشپزخانه زندان، حمام قرار داشت. حمام یا بهتر بگویم (در مقطعی) شکنجهگاه زندان قزلقلعه در آهنی زنگزده و قفلی برنجی داشت که همیشه بسته بود. رختکن دلگیرش از دو قسمت سکو و پایین سکو تشکیل میشد و زندانیان لباسهای خودشان را روی سکو قرار میدادند. سه محوطه کوچک با دو دیوار تیغهای شیرآهک مالیده از هم جدا میشد و در هر کدام چند دوش و شیرآب رسوب زده وجود داشت. یکی از دوشها بزرگتر بود و پائین دوشها یک کاسه گذاشته بودند که آب در آن جمع میشد. شیشههای حمام به سمت بیرون آنقدر کثیف بود که اصلاً چیزی دیده نمیشد.<ref name=":0" /> | ||
=== زندانیان زندان قزلقلعه === | === زندانیان زندان قزلقلعه === | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
=== پیام مسعود رجوی از زندان قزل قلعه === | === پیام مسعود رجوی از زندان قزل قلعه === | ||
مسعود رجوی پس از اینکه بهعلت کارزار گسترده و فعالیتهای برادرش اعدام نشد، در پیامی که ۳ اردیبهشت ۵۱ از زندان قزلقلعه ارسال کرد نوشت: | مسعود رجوی پس از اینکه بهعلت کارزار گسترده و فعالیتهای برادرش اعدام نشد، در پیامی که ۳ اردیبهشت ۵۱ از زندان قزلقلعه ارسال کرد نوشت:<blockquote>هموطنان مبارز، رزمندگان انقلابی، برادران مجاهد | ||
بهعنوان یک مجاهد ناچیز و به اقتضای وظیفه انقلابی و انضباط تشکیلاتی خود را آماده کرده بودم تا ناچیزترین سرمایه خود یعنی جانم را به انقلاب این خلق بزرگ هدیه کنم تا به این ترتیب پیرو صدیقی برای قهرمانان و رزمندگان بزرگواری باشم که با جانبازی و نثار خون خود در ماههای اخیر ثابت کردند که خلق ما تصمیم قطعی را برای نجات زندگیش از تباهی گرفته است تصمیمی که بر اساس آن هر خلقی از لحظهای که مرگ را بر تسلیم مرجح میداند شکستناپذیر شده و پیروزیش تضمین میگردد، اما بهدلیل منافع مادی و تبلیغاتی دیکتاتوری حاکم مخصوصاً در خارج از ایران فعلاً از این سعادت جاویدان محروم شدهام. | |||
بهعنوان یک مجاهد ناچیز و به اقتضای وظیفه انقلابی و انضباط تشکیلاتی خود را آماده کرده بودم تا ناچیزترین سرمایه خود یعنی جانم را به انقلاب این خلق بزرگ هدیه کنم تا به این ترتیب پیرو صدیقی برای قهرمانان و رزمندگان بزرگواری باشم که با جانبازی و نثار خون خود در ماههای اخیر ثابت کردند که خلق ما تصمیم قطعی را برای نجات زندگیش از تباهی گرفته است تصمیمی که بر اساس آن هر خلقی از لحظهای که مرگ را بر تسلیم مرجح میداند شکستناپذیر شده و پیروزیش تضمین | |||
مسعود رجوی در قسمت دیگری از این پیام که در نشریه باختر امروز هم منتشر گردید، ضمن افشای جوسازی و شایعات دشمن، با یادآوری جملهای از یک انقلابی بزرگ گفت: برای ما چه یک حزب، ارتش و یا فرد هر چه بیشتر مورد طعن و لعن و نسبتهای ناروای دشمن واقع شویم مسأله این است که او را بیشتر خشمگین کردهایم، لیکن آنچه در این لحظات مهم است تجدید عهد با شهدای بخونخفته که در آخرین دم لبهای تبدارشان را بوسیده و صدای پرطنین قلبشان را شنیدهام و متفقاً سوگند خوردهایم: | مسعود رجوی در قسمت دیگری از این پیام که در نشریه باختر امروز هم منتشر گردید، ضمن افشای جوسازی و شایعات دشمن، با یادآوری جملهای از یک انقلابی بزرگ گفت: برای ما چه یک حزب، ارتش و یا فرد هر چه بیشتر مورد طعن و لعن و نسبتهای ناروای دشمن واقع شویم مسأله این است که او را بیشتر خشمگین کردهایم، لیکن آنچه در این لحظات مهم است تجدید عهد با شهدای بخونخفته که در آخرین دم لبهای تبدارشان را بوسیده و صدای پرطنین قلبشان را شنیدهام و متفقاً سوگند خوردهایم: | ||
«تا پیروزی» وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون. | |||
و بهزودی ستمکاران خواهند دانست که چگونه آنها را در هم میشکنیم. | و بهزودی ستمکاران خواهند دانست که چگونه آنها را در هم میشکنیم. | ||
مسعود رجوی ـ ۳-۲-۱۳۵۱ زندان قزل قلعه<ref name=":3" /> | مسعود رجوی ـ ۳-۲-۱۳۵۱ زندان قزل قلعه<ref name=":3" /></blockquote> | ||
== شکنجه و جنایت در زندان قزلقلعه == | == شکنجه و جنایت در زندان قزلقلعه == | ||
خط ۷۴: | خط ۷۲: | ||
آیتالله منتظری در خاطراتش از شکنجه پسرش محمد در این زندان میگوید:<blockquote>«یک روز هم مرا بردند به عنوان بازجویی دیدم محمد هم در آن اطاق است، بازجو شروع کرد به محمد فحش دادن فحشهای چارواداری و رکیک، بعد شروع کرد با سیلی بر گوشهای او کوبیدن، با این کار میخواستند روحیه مرا بشکنند. محمد را در قزلقلعه خیلی شکنجه کردند، یک بار او را برهنه روی بخاری روشن نشانده بودند، البته نه آن روز جلوی روی من بلکه یک روز دیگر، خود محمد میگفت: "وقتی من را روی بخاری نشاندند من گفتم یا امام زمان، ازغندی بازجو شروع کرد نعوذبالله به امام زمان (عج) فحش دادن <ref name=":3" /> | آیتالله منتظری در خاطراتش از شکنجه پسرش محمد در این زندان میگوید:<blockquote>«یک روز هم مرا بردند به عنوان بازجویی دیدم محمد هم در آن اطاق است، بازجو شروع کرد به محمد فحش دادن فحشهای چارواداری و رکیک، بعد شروع کرد با سیلی بر گوشهای او کوبیدن، با این کار میخواستند روحیه مرا بشکنند. محمد را در قزلقلعه خیلی شکنجه کردند، یک بار او را برهنه روی بخاری روشن نشانده بودند، البته نه آن روز جلوی روی من بلکه یک روز دیگر، خود محمد میگفت: "وقتی من را روی بخاری نشاندند من گفتم یا امام زمان، ازغندی بازجو شروع کرد نعوذبالله به امام زمان (عج) فحش دادن <ref name=":3" /> | ||
آن روز بازجو که "دکتر جوان بود" خیلی ناراحت شد، شروع کرد با شلاق به من زدن، شلاق سیمی بود من هم با یک پیراهن بودم چون هوا گرم بود وقتی که شلاق را میزد پیراهن به بدنم میچسبید. گفت: "این مدرک بود تو پاره کردی "، گفتم: "دفتر خودم بود و کاغذ خودم، به تو چه که من آن را پاره کردم، رضاخان مرد و رفت، تو الان به خاطر یک شاه مرده در یک شعری که دیگری آن را گفته مرا بازجویی میکنی و کتک میزنی ؟!" خلاصه آن روز من عصبانی شدم و آن کاغذ را پاره کردم و او هم عصبانی شد و کتک مفصلی به من زد. در بازجوییها بیشتر مرا تهدید میکردند و شکنجه روانی میدادند.»<ref name=":3" /></blockquote>مسعود رجوی در دفاعیاتش گفته است: رئیس زندان قزلقلعه میگوید همانطور که تابهحال گوسفند | آن روز بازجو که "دکتر جوان بود" خیلی ناراحت شد، شروع کرد با شلاق به من زدن، شلاق سیمی بود من هم با یک پیراهن بودم چون هوا گرم بود وقتی که شلاق را میزد پیراهن به بدنم میچسبید. گفت: "این مدرک بود تو پاره کردی "، گفتم: "دفتر خودم بود و کاغذ خودم، به تو چه که من آن را پاره کردم، رضاخان مرد و رفت، تو الان به خاطر یک شاه مرده در یک شعری که دیگری آن را گفته مرا بازجویی میکنی و کتک میزنی ؟!" خلاصه آن روز من عصبانی شدم و آن کاغذ را پاره کردم و او هم عصبانی شد و کتک مفصلی به من زد. در بازجوییها بیشتر مرا تهدید میکردند و شکنجه روانی میدادند.»<ref name=":3" /></blockquote>مسعود رجوی در دفاعیاتش گفته است: رئیس زندان قزلقلعه میگوید همانطور که تابهحال گوسفند میکشتید، با آنها رفتار کنید...<ref name=":5">[https://m.mojahedin.org/id/20283fb9-d081-4729-ab4b-4e41dbbf4fd1 مسعود رجوی و فراز و نشیبهای مبارزه با دو دیکتاتوری]</ref> | ||
== یادهایی از زندانیان از زندان قزلقلعه == | == یادهایی از زندانیان از زندان قزلقلعه == | ||
در همین قزلقلعه بود که زندانیان مرتبط با «عباس شهریاری» (مرد هزار چهره) با ناباوری متوجه شدند که وی جاسوس ساواک بوده و لورفتن تشکیلات تهران و بسیاری از دستگیری ها از جمله بیژن جزنی و سعید کلانتری و خیلیهای دیگر زیر سر اوست.<ref name=":3" /> | در همین قزلقلعه بود که زندانیان مرتبط با «عباس شهریاری» (مرد هزار چهره) با ناباوری متوجه شدند که وی جاسوس ساواک بوده و لورفتن تشکیلات تهران و بسیاری از دستگیری ها از جمله بیژن جزنی و سعید کلانتری و خیلیهای دیگر زیر سر اوست.<ref name=":3" /> | ||
خط ۹۹: | خط ۹۷: | ||
انور سلطانی در خاطراتش مینویسد:<blockquote>جسته و گریخته، بین بچهها صحبت از آن میشد که درب قزلقلعه را میخواهند تخته کنند و ما را به جای دیگری منتقل نمایند. در اواخر تابستان یا اوایل پائیز ۵۳ این شایعه به حقیقت پیوست. افسری از ابواب جمعی زندان آمد و گفت که قزلقلعه را تعطیل و جایش را تبدیل به زمین ورزش میکنیم تا وقتی که از زندان بیرون میروید ‘به جای کارهای آنچنانی’ ورزش کنید.<ref name=":2">[https://kurdistanmedia.com/fa/news/2023/04/9 سه مهمانی در هتل اوین]</ref></blockquote>روز اول اردیبهشت ۱۳۵۸ دولت اعلام کرد زندان قزلقلعه که در دوران رژیم شاه محل نگاهداری ۷۰۰ زندانی بود به فضای سبز و گذرگاه خودروها تبدیل شده است.<ref name=":0" /> | انور سلطانی در خاطراتش مینویسد:<blockquote>جسته و گریخته، بین بچهها صحبت از آن میشد که درب قزلقلعه را میخواهند تخته کنند و ما را به جای دیگری منتقل نمایند. در اواخر تابستان یا اوایل پائیز ۵۳ این شایعه به حقیقت پیوست. افسری از ابواب جمعی زندان آمد و گفت که قزلقلعه را تعطیل و جایش را تبدیل به زمین ورزش میکنیم تا وقتی که از زندان بیرون میروید ‘به جای کارهای آنچنانی’ ورزش کنید.<ref name=":2">[https://kurdistanmedia.com/fa/news/2023/04/9 سه مهمانی در هتل اوین]</ref></blockquote>روز اول اردیبهشت ۱۳۵۸ دولت اعلام کرد زندان قزلقلعه که در دوران رژیم شاه محل نگاهداری ۷۰۰ زندانی بود به فضای سبز و گذرگاه خودروها تبدیل شده است.<ref name=":0" /> | ||
تا سال ۱۳۵۰ قزل قلعه دائر بود ولی کم کم از کارایی | تا سال ۱۳۵۰ قزل قلعه دائر بود ولی کم کم از کارایی افتاد؛ بهخصوص که [[زندان اوین]] را هم ساخته بودند. یکی دو سال بعد از انقلاب آنرا ویران کردند و به تلی از خاک تبدیل شد. زمینهای قسمت شمالی را هم به میدان میوه و تره بار تبدیل کردند که دو سوله بزرگ اصلی دارد. در یکی سبزی و صیفی جات میفروشند و دیگری مخصوص میوه است. قسمتهای شمالی و جنوبی زمینهای قزلقلعه به وسیله بزرگراه سرباز گمنام به دو نیمه تقسیم شده است.<ref name=":0" /> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /> | <references /> |