۴۹۳
ویرایش
(صفحه را خالی کرد) برچسبها: خالی کردن ویرایشگر دیداری |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''تمامیت ارضی'''؛ یا '''یکپارچگی سرزمینی''' (Territorial Integrity) یکی از اصول بنیادین حقوق بینالملل و روابط بینالملل معاصر است که بر اساس آن، دولتها حق دارند قلمرو سرزمینی خود را در برابر هرگونه تجاوز، اشغال یا تجزیه حفظ کنند. این اصل ارتباط تنگاتنگی با مفهوم حاکمیت دولت دارد و اساساً به معنای آن است که مرزهای یک کشور مصون هستند و سایر دولتها نباید با توسل به زور یا تهدید به آن، این مرزها را نقض کرده یا بخشی از قلمرو آن را جدا کنند [1، 4]. <ref name=":0">[https://www.zaoerv.de/75_2015/75_2015_1_a_7_26.pdf Nußberger, A. (2015). Territorial Integrity. ''Heidelberg Journal of International Law (ZaöRV)'', ''75''(1), 7-26]</ref> منشور ملل متحد، به ویژه در ماده 2 (بند 4)، دولتها را از تهدید یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر دولتی منع میکند [1، 4]. <ref name=":0" /> این اصل در اسناد مهم دیگری مانند سند نهایی هلسینکی (1975) <ref>[https://jamejamonline.ir/fa/news/39793/%D8%B3%D9%86%D8%AF-%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%87%D9%84%D8%B3%DB%8C%D9%86%DA%A9%DB%8C سند نهایی هلسینکی ۱۹۷۵ - متن فارسی]</ref> <ref>[https://www.osce.org/files/f/documents/5/c/39501.pdf CONFERENCE ON SECURITY AND CO-OPERATION IN EUROPE FINAL ACT HELSINKI 1975]</ref> نیز مورد تأکید قرار گرفته است که در آن، کشورهای شرکتکننده متعهد به احترام به تمامیت ارضی یکدیگر و همچنین مصونیت مرزها شدند؛ اصلی که برای حفظ ثبات و امنیت در اروپا، به ویژه در دوران جنگ سرد، حیاتی بود [2].<ref name=":1">[https://www.csce.gov/issue/territorial-integrity/ Commission on Security and Cooperation in Europe (CSCE). Territorial Integrity]</ref> با این حال، اصل تمامیت ارضی گاهی با اصل دیگری در حقوق بینالملل، یعنی حق تعیین سرنوشت ملتها، در تنش قرار میگیرد [1، 3].<ref name=":0" /> <ref name=":2">[https://pesd.princeton.edu/node/686 Princeton Encyclopedia of Self-Determination (PESD). Territorial Integrity]</ref> در حالی که حق تعیین سرنوشت به مردمان اجازه میدهد تا وضعیت سیاسی خود را آزادانه تعیین کنند، اعمال این حق، به ویژه در قالب جداییطلبی، میتواند مستقیماً اصل تمامیت ارضی دولت موجود را به چالش بکشد [3]. <ref name=":2" /> حقوق بینالملل عموماً تمایل به حفظ مرزهای موجود دارد، اما بحث در مورد چگونگی تعادل میان این دو اصل ادامه دارد. علاوه بر این، ادعاهای مردمان بومی برای خودمختاری و حقوق سرزمینی نیز چالشهای جدیدی را در برابر تفسیر سنتی تمامیت ارضی دولت-ملتها ایجاد کرده است، هرچند استدلال میشود که این حقوق لزوماً به معنای تهدید یکپارچگی سرزمینی دولت نیست [5]. <ref name=":3">[https://www.afn.ca/wp-content/uploads/2020/11/Joffe_paper_ENG.pdf Joffe, P. (n.d.). ''Indigenous Peoples, Self-Determination and Territorial Integrity''. Assembly of First Nations (AFN)]</ref> | |||
== مفهوم تمامیت ارضی == | |||
تمامیت ارضی (Territorial Integrity) یکی از اصول محوری حقوق بینالملل عمومی و سنگ بنای نظام مدرن دولت-ملتهاست. این اصل به حق بنیادین هر دولت برای حفظ قلمرو و مرزهای خود در برابر تجاوز خارجی و تجزیه اشاره دارد و تضمین میکند که هیچ دولتی نمیتواند به طور قانونی قلمرو دولت دیگری را با استفاده از زور یا تهدید به زور تصرف کند یا تغییر دهد [4]. <ref name=":4">[https://opil.ouplaw.com/display/10.1093/law:epil/9780199231690/law-9780199231690-e1116 Vidmar, J. (2019). Territorial Integrity and Political Independence. ''Oxford Public International Law (OPIL)'']</ref> تمامیت ارضی ارتباطی ناگسستنی با مفهوم حاکمیت دولت دارد؛ حاکمیت سرزمینی به این معناست که دولت بر قلمرو خود دارای اختیارات انحصاری است و تمامیت ارضی، بُعد فیزیکی و حفاظتی این حاکمیت را تشکیل میدهد [1]. <ref name=":0" /> اهمیت این اصل به حدی است که در اسناد بنیادین جامعه بینالمللی، از جمله منشور ملل متحد، به صراحت مورد شناسایی و تأکید قرار گرفته است. | |||
== نقش تمامیت ارضی در صلح و امنیت جهانی == | |||
تمامیت ارضی بهعنوان یکی از ستونهای اصلی صلح و امنیت بینالمللی شناخته میشود. احترام به این اصل از بروز منازعات سرزمینی و جنگهای بیندولتی جلوگیری میکند. سازمانهایی مانند سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) بر اهمیت این اصل در حلوفصل منازعات تأکید دارند[2]. <ref name=":1" /> بااینحال، نقض مکرر این اصل در منازعات معاصر، مانند جنگ اوکراین یا مناقشه قرهباغ، نشاندهنده محدودیتهای اجرایی آن است[1]. <ref name=":0" /> | |||
علاوه بر این، جهانیشدن و ظهور بازیگران غیردولتی، مانند سازمانهای تروریستی یا شرکتهای چندملیتی، چالشهای جدیدی برای این اصل ایجاد کردهاند. این بازیگران میتوانند از طریق اقدامات غیرمستقیم، مانند جنگ سایبری یا بهرهبرداری اقتصادی، تمامیت ارضی دولتها را تضعیف کنند[3]. <ref name=":2" /> | |||
== مبانی حقوقی تمامیت ارضی == | |||
مهمترین مبنای حقوقی اصل تمامیت ارضی در حقوق بینالملل معاصر، منشور ملل متحد است. ماده 2، بند 4 منشور به وضوح بیان میدارد: "کلیه اعضا در روابط بینالمللی خود از تهدید به زور یا استفاده از آن علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشوری، یا از هر روش دیگری که با مقاصد ملل متحد مباینت داشته باشد، خودداری خواهند نمود." [1، 4].<ref name=":0" /> <ref name=":4" /> این ماده نه تنها استفاده از زور، بلکه تهدید به استفاده از آن را نیز ممنوع میکند و هدف اصلی آن حفظ صلح و امنیت بینالمللی از طریق محافظت از واحدهای سیاسی موجود (دولتها) و قلمرو آنهاست [4]. <ref name=":4" /> | |||
این اصل همچنین در توسعه حقوق بینالملل عرفی نقش داشته و در اسناد و رویههای بینالمللی متعددی بازتاب یافته است. یکی از برجستهترین این اسناد، اعلامیه اصول حقوق بینالملل مربوط به روابط دوستانه و همکاری میان دولتها مطابق با منشور ملل متحد (مصوب 1970 مجمع عمومی) است که بر تعهد دولتها به خودداری از اقداماتی که تمامیت ارضی یا وحدت سیاسی دولتهای دیگر را هدف قرار میدهد، تأکید میکند [1]. <ref name=":0" /> | |||
== تمامیت ارضی در بستر امنیت منطقهای: سند نهایی هلسینکی == | |||
اهمیت تمامیت ارضی فراتر از منشور ملل متحد، در ترتیبات امنیت منطقهای نیز برجسته شده است. سند نهایی کنفرانس امنیت و همکاری در اروپا (CSCE) که در سال 1975 در هلسینکی به امضا رسید، نمونه بارزی از این امر است. این سند که در اوج جنگ سرد و با هدف کاهش تنشها میان بلوک شرق و غرب تدوین شد، شامل ده اصل راهنما برای روابط میان کشورهای شرکتکننده بود. دو اصل کلیدی در این میان، «تمامیت ارضی دولتها» و «مصونیت مرزها» بودند. کشورهای امضاکننده متعهد شدند که به تمامیت ارضی یکدیگر احترام بگذارند و مرزهای موجود در اروپا را که پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفته بود، غیرقابل تعرض بدانند و از هرگونه اقدام برای تصرف یا غصب قلمرو دیگران خودداری کنند. اگرچه این اصول نتوانستند به طور کامل از بروز مناقشات مرزی و سرزمینی در دوران پس از جنگ سرد جلوگیری کنند (مانند فروپاشی یوگسلاوی یا بحران اوکراین)، اما همچنان به عنوان چارچوبی مهم برای امنیت و ثبات در اروپا و فراتر از آن تلقی میشوند. <ref name=":1" /> | |||
== چالشهای تمامیت ارضی در عمل == | |||
یکی از چالشهای اصلی تمامیت ارضی، مداخلات خارجی است. اشغال سرزمین یک دولت توسط دولت دیگر، مانند الحاق کریمه توسط روسیه در سال ۲۰۱۴، نمونهای آشکار از نقض این اصل است[1]. <ref name=":0" /> چنین اقداماتی نهتنها حاکمیت دولت قربانی را تضعیف میکنند، بلکه به بیثباتی منطقهای و جهانی منجر میشوند. علاوه بر این، مداخلات غیرمستقیم، مانند حمایت از گروههای جداییطلب یا تغییر رژیم، نیز میتوانند تمامیت ارضی را به خطر اندازند[2]. <ref name=":1" /> | |||
== تنش میان تمامیت ارضی و حق تعیین سرنوشت == | |||
یکی از پیچیدهترین چالشها در حقوق بینالملل، مدیریت تنش میان اصل تمامیت ارضی و اصل حق تعیین سرنوشت ملتها (Self-determination) است [1، 3]. <ref name=":0" /> <ref name=":2" /> حق تعیین سرنوشت، که آن هم در منشور ملل متحد و میثاقهای بینالمللی حقوق بشر به رسمیت شناخته شده، به «ملتها» (Peoples) حق میدهد که آزادانه وضعیت سیاسی خود را تعیین کرده و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را دنبال کنند [3]. <ref name=":2" /> | |||
با این حال، زمانی که گروهی در داخل یک دولت موجود ادعای حق تعیین سرنوشت میکند و این ادعا به شکل تمایل برای جدایی (Secession) و تشکیل یک دولت مستقل جدید بروز مییابد، تعارض مستقیمی با اصل تمامیت ارضی آن دولت ایجاد میشود [3، 4]. <ref name=":2" /> <ref name=":4" /> حقوق بینالملل در این زمینه موضع واحد و روشنی ندارد. عموماً پذیرفته شده است که حق تعیین سرنوشت در وهله اول به معنای «تعیین سرنوشت داخلی» است، یعنی حق مشارکت در حکومت و حفظ هویت فرهنگی در چارچوب دولت موجود. <ref name=":0" /> جدایی به عنوان آخرین راه حل و تنها در شرایط استثنایی (مانند اشغال خارجی یا نقض فاحش و سیستماتیک حقوق بشر علیه یک گروه مشخص) ممکن است مشروعیت یابد، اما جامعه بینالمللی و رویه دولتها عموماً تمایل شدیدی به حفظ مرزهای موجود و تمامیت ارضی دولتها دارند تا از بیثباتی و درگیری جلوگیری شود [1، 4]. <ref name=":0" /> <ref name=":4" /> | |||
بسیاری از صاحبنظران و همچنین اسناد بینالمللی نوظهور مانند اعلامیه سازمان ملل در مورد حقوق مردمان بومی (2007)، استدلال میکنند که اعمال حق تعیین سرنوشت توسط مردمان بومی لزوماً به معنای جداییطلبی یا به خطر انداختن تمامیت ارضی دولت نیست. بلکه میتواند شامل ترتیبات متنوعی برای خودمختاری، مشارکت در تصمیمگیریها، و به رسمیت شناختن نظامهای حقوقی و حکومتی سنتی آنان در چارچوب دولت موجود باشد [5]. <ref name=":3" /> یافتن راههایی برای تطبیق و آشتی دادن میان حاکمیت دولت، تمامیت ارضی آن، و حقوق جمعی و سرزمینی مردمان بومی، یکی از حوزههای پویا و در حال تحول در حقوق بینالملل و سیاست داخلی بسیاری از کشورهاست [5]. <ref name=":3" /> |
ویرایش