قیام ۳۰ تیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۲: خط ۴۲:


== زمینه‌های شکل‌گیری قیام  ۳۰ تیر ==
== زمینه‌های شکل‌گیری قیام  ۳۰ تیر ==
زمینه‌ی شروع قیام سی تیر در ماه‌ها کشمکش بین شاه و مصدق بر سر وزارت جنگ بود. البته حوادث دوران نخست وزیری [[دکتر محمد مصدق]] را نباید به‌دور از چالش‌های  دولتین ایران و بریتانیا بر سر نفت دانست. این حوادث هیچکدام پدیده‌هایی خلق الساعه نبودند. قیام  ۳۰ تیر ۱۳۳۱ هم یکی از این روزهای تاریخ ساز ایران در همین راستاست. یک سال و ۴ ماه پس از به ثمر نشستن نهضت ملی شدن صنعت نفت، قیامی شکل گرفت که همبستگی ملی را به نمایش گذاشت.  
زمینه‌ی شروع قیام سی تیر در ماه‌ها کشمکش بین شاه و مصدق بر سر وزارت جنگ بود. البته حوادث دوران نخست وزیری [[دکتر محمد مصدق]] را نباید به‌دور از چالش‌های دو دولت ایران و بریتانیا بر سر نفت دانست. این حوادث هیچ‌کدام پدیده‌هایی خلق‌الساعه نبودند؛ قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ هم یکی از این روزهای تاریخ‌ساز ایران در همین راستاست. یک سال و ۴ ماه پس از به ثمر نشستن [[نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران]]، قیامی شکل گرفت که همبستگی ملی را به نمایش گذاشت.  


نظامهای دیکتاتوری به خاطر عدم مشروعیت‌شان در جامعه همواره به نیروی نظامی و ارتش اتکاء دارند. از این رو ارتش و نیروی نظامی  همواره یکی از اهرم‌های اصلی دربار [[پهلوی]] برای دخالت در وجوه مختلف مملکتی بود. این اهرم فشار [[محمدرضا پهلوی|محمدرضا شاه]]، پس از اینکه در ۲۶ شهریورماه سال ۲۰ با سوگند در مجلس، به جای پدر، بر تخت سلطنت تکیه می‌زند، تنها عنصر نفوذ و یکه‌تازی وی،  بود. که تا ابتدای دهه ۳۰ خورشیدی ادامه داشت. از این رو مصدق می‌خواست این اهرم فشار را که مانع پیشبرد اهداف ملی او بود از دست [[محمدرضا پهلوی|شاه]] خارج سازد. او خواستار وزارت جنگ بود تا دست شاه را از مداخلات از طریق ارتش کوتاه کند. اما   شاه حاضر به‌قبول اين پيشنهاد نمی‌شود.
نظام‌های دیکتاتوری به خاطر عدم مشروعیت‌شان در جامعه همواره به نیروی نظامی و ارتش اتکاء دارند؛ از این رو ارتش و نیروی نظامی همواره یکی از اهرم‌های اصلی دربار [[پهلوی]] برای دخالت در وجوه مختلف مملکتی بود. این اهرم فشار [[محمدرضا پهلوی|محمدرضا شاه]]، پس از اینکه در ۲۶ شهریورماه سال ۲۰ با سوگند در مجلس، به جای پدر، بر تخت سلطنت تکیه می‌زند، تنها عنصر نفوذ و یکه‌تازی وی بود که تا ابتدای دهه ۳۰ خورشیدی ادامه داشت. از این رو مصدق می‌خواست این اهرم فشار را که مانع پیشبرد اهداف ملی او بود از دست [[محمدرضا پهلوی|شاه]] خارج سازد. او خواستار وزارت جنگ بود تا دست شاه را از مداخلات از طریق ارتش کوتاه کند؛ اما شاه حاضر به‌قبول اين پيشنهاد نمی‌شود.


به روایت خبرگزاری میزان: « ریشه‌های شکل‌گیری قیام سی تیر را باید در سال‌های قبل‌تر از این اتفاق تاریخی جست‌و جو کرد. شروع این جریان به اقدامات شاه برای ایجاد یک تمامیت‌خواهی گسترده به پشتوانه‌ی قدرت‌های بزرگ مانند انگلیس و آمریکا باز می‌گردد. شاه، که پس از سال‌های ۱۳۲۰ و جانشینی رضاشاه قدرت خود را سست یافته بود و عملاً خود را در تحولات جاری کشور بی‌تأثیر و غایب می‌دید، به دنبال بهانه‌ای بود تا جایگاه خود را در عرصه‌ی سیاسی کشور مستحکم کند. ترور شاه در سال ۱۳۲۷ بهانه‌ی لازم را به او داد تا با ابزار سرکوب، نیرو‌های مردمی را کنار نهد و رو به سوی یک دیکتاتوری تمامیت‌خواه حرکت کند.   <ref>خبرگزاری میزان به نقل از برهان</ref>      
درباره‌ی ریشه‌های این قیام در رسانه‌ها آمده است:<blockquote>«ریشه‌های شکل‌گیری قیام سی تیر را باید در سال‌های قبل‌تر از این اتفاق تاریخی جست‌و جو کرد. شروع این جریان به اقدامات شاه برای ایجاد یک تمامیت‌خواهی گسترده به پشتوانه‌ی قدرت‌های بزرگ مانند انگلیس و آمریکا باز می‌گردد. شاه، که پس از سال‌های ۱۳۲۰ و جانشینی رضاشاه قدرت خود را سست یافته بود و عملاً خود را در تحولات جاری کشور بی‌تأثیر و غایب می‌دید، به دنبال بهانه‌ای بود تا جایگاه خود را در عرصه‌ی سیاسی کشور مستحکم کند. ترور شاه در سال ۱۳۲۷ بهانه‌ی لازم را به او داد تا با ابزار سرکوب، نیرو‌های مردمی را کنار نهد و رو به سوی یک دیکتاتوری تمامیت‌خواه حرکت کند.» <ref>خبرگزاری میزان به نقل از برهان</ref></blockquote>عباس میلانی، استاد علوم سیاسی دانشگاه استفورد می‌گوید که پیشینه‌ی آنچه در ۳۰ تیر رخ داد، مساله‌ی کنترل ارتش است.
 
« عباس میلانی، استاد علوم سیاسی دانشگاه استفورد می‌گوید که پیشینه‌ی آنچه در ۳۰ تیر رخ داد، مساله‌ی کنترل ارتش است.
[[پرونده:دکتر محمد مصدق.jpg|جایگزین=دکتر محمد مصدق|بندانگشتی|دکتر محمد مصدق]]
[[پرونده:دکتر محمد مصدق.jpg|جایگزین=دکتر محمد مصدق|بندانگشتی|دکتر محمد مصدق]]
او می‌گوید: «به باور [[دکتر محمد مصدق|دکتر مصدق]]، اول اینکه ارتش می‌بایست به عنوان نخست وزیر تحت فرمان او باشد، نه فرمان [[محمدرضا پهلوی|شاه]]. دو اینکه معتقد بود ارتش به یکی از مراکز مهم حمایت از شاه و مخالفت با او بدل شده و به همین خاطر، احساس کرد که باید این فرماندهی کل را از شاه بگیرد.»<ref>[https://www.radiofarda.com/a/26441103.html رادیو فردا- برنامه هفتگی سقوط- قسمت هفدهم]</ref>  
او می‌گوید:<blockquote>«به باور [[دکتر محمد مصدق|دکتر مصدق]]، اول اینکه ارتش می‌بایست به عنوان نخست وزیر تحت فرمان او باشد، نه فرمان [[محمدرضا پهلوی|شاه]]. دو اینکه معتقد بود ارتش به یکی از مراکز مهم حمایت از شاه و مخالفت با او بدل شده و به همین خاطر، احساس کرد که باید این فرماندهی کل را از شاه بگیرد.»<ref>[https://www.radiofarda.com/a/26441103.html رادیو فردا- برنامه هفتگی سقوط- قسمت هفدهم]</ref></blockquote>نگرانی دیگر [[دکتر محمد مصدق]] این بود که بریتانیا بتواند از طربق ارتش در نتیجه انتخابات تأثیر بگذارد و مجلس مرکب از نمایندگان هوادار انگلیس، تمامی دستاوردهای نهضت ملی کردن نفت را به باد دهند. در این میان انتخابات مجلس هفدهم در حالی آغاز شد که مصدق باید برای دفاع از ایران به [[دادگاه لاهه]] می‌رفت. هم‌زمان گزارشهای بی‌شماری از «دخالت ارتش در انتخابات» منتشر شده بود.
 
نگرانی دیگر [[دکتر محمد مصدق]] این بود که بریتانیا بتواند از طربق ارتش در نتیجه انتخابات تأثیر بگذارد و مجلس مرکب از نمایندگان هوادار انگلیس،  تمامی دستاوردهای نهضت ملی کردن نفت را به باد دهند. در این میان انتخابات مجلس هفدهم در حالی آغاز شد که مصدق باید برای دفاع از ایران به [[دادگاه لاهه]] می‌رفت. همزمان گزارشهای بیشماری از «دخالت ارتش در انتخابات» منتشر شده بود.


== مجلس هفدهم شورای ملی ==
== مجلس هفدهم شورای ملی ==
«بازگشت [[دکتر محمد مصدق|مصدق]] از دادگاه لاهه مقارن بود با تشکیل و شروع دوره هفدهم مجلس شورای ملی. طبق سنت پارلمانی [[دکتر محمد مصدق|مصدق]] استعفا داد تا پس از تمایل مجدد مجلس، اهداف ملی و خدمت گذاری به مردم را ادامه دهد. از طرفی استعمار و دربار کارشکنی های خود را علیه مصدق شروع کرده بودند. اما با وجود کار‌شکنی‌ها، مجلس شورای ملی در تاریخ ۱۵ تیرماه ۱۳۳۱ با ۵۲ رای از ۶۵ نفر حاضر در جلسه، به نخست وزیری دکتر مصدق اظهار تمایل کردند. پس از رای تمایل مجلس شورا، روز بعد مجلس سنا (که تحت نفوذ شاه بود) ابراز تمایل خود را به ارایه‌ی برنامه های دولت و ملاحظه و بررسی آن موکول کرد. [[دکتر محمد مصدق|دکتر مصدق]] به دلیل عدم اظهار تمایل مجلس سنا از قبول نخست وزیری خودداری کرد. نهایتا مجلس سنا مجبور شد به [[دکتر محمد مصدق|دکتر مصدق]] رأی اعتماد دهد. در نتیجه ۱۹ تیر ماه،‌ شاه فرمان مجدد نخست وزیری دکتر مصدق را صادر می‌کند.»<ref>خاطرات نصرالله اسماعیل زاده ـ سایت همبستگی ملی</ref>
بازگشت [[دکتر محمد مصدق|مصدق]] از دادگاه لاهه مقارن بود با تشکیل و شروع دوره هفدهم مجلس شورای ملی. طبق سنت پارلمانی [[دکتر محمد مصدق|مصدق]] استعفا داد تا پس از تمایل مجدد مجلس، اهداف ملی و خدمت گذاری به مردم را ادامه دهد. از طرفی استعمار و دربار کارشکنی های خود را علیه مصدق شروع کرده بودند. اما با وجود کار‌شکنی‌ها، مجلس شورای ملی در تاریخ ۱۵ تیرماه ۱۳۳۱ با ۵۲ رای از ۶۵ نفر حاضر در جلسه، به نخست وزیری دکتر مصدق اظهار تمایل کردند. پس از رای تمایل مجلس شورا، روز بعد مجلس سنا (که تحت نفوذ شاه بود) ابراز تمایل خود را به ارایه‌ی برنامه های دولت و ملاحظه و بررسی آن موکول کرد. [[دکتر محمد مصدق|دکتر مصدق]] به دلیل عدم اظهار تمایل مجلس سنا از قبول نخست وزیری خودداری کرد. نهایتا مجلس سنا مجبور شد به [[دکتر محمد مصدق|دکتر مصدق]] رأی اعتماد دهد. در نتیجه ۱۹ تیر ماه،‌ شاه فرمان مجدد نخست وزیری دکتر مصدق را صادر می‌کند. <ref>خاطرات نصرالله اسماعیل زاده ـ سایت همبستگی ملی</ref>


== استعفای محمد مصدق از نخست وزیری ==
== استعفای محمد مصدق از نخست وزیری ==
پس از پنج ماه کشمکش‌های پارلمانی، در ۲۵ تیر ماه ۱۳۳۱ [[دکتر محمد مصدق|مصدق]] به ناگاه با استفاده از حق قانونی نخست‌وزیر در تعیین وزیر جنگ، کشمکش را به یک بحران مهم ملی تبدیل کرد. هنگامی که شاه فرد مورد نظر مصدق را نپذیرفت، وی بدون توجه به نمایندگان و با نوشتن استعفا نامه‌ای، مستقیما به مردم متوسل شد. مصدق در استعفا نامه خود به این موضوع اشاره کرده بود که چون به وزیر جنگ مورد اعتمادی نیازمند بود و شاه هم فرد موردنظر را نپذیرفت، استعفا می‌دهد تا [[محمدرضا پهلوی|اعلیحضرت]] فرد مورد اعتماد و مجری سیاست‌هایش را به نخست‌وزیری تعیین کند.  
پس از پنج ماه کشمکش‌های پارلمانی، در ۲۵ تیر ماه ۱۳۳۱ [[دکتر محمد مصدق|مصدق]] به ناگاه با استفاده از حق قانونی نخست‌وزیر در تعیین وزیر جنگ، کشمکش را به یک بحران مهم ملی تبدیل کرد. هنگامی که شاه فرد مورد نظر مصدق را نپذیرفت، وی بدون توجه به نمایندگان و با نوشتن استعفا نامه‌ای، مستقیما به مردم متوسل شد. مصدق در استعفا نامه خود به این موضوع اشاره کرده بود که چون به وزیر جنگ مورد اعتمادی نیازمند بود و شاه هم فرد موردنظر را نپذیرفت، استعفا می‌دهد تا [[محمدرضا پهلوی|اعلیحضرت]] فرد مورد اعتماد و مجری سیاست‌هایش را به نخست‌وزیری تعیین کند.  
[[پرونده:تانک ها علیه تظاهرات در ۳۰ تیر.JPG|جایگزین=تانک ها علیه تظاهرات در ۳۰ تیر|بندانگشتی|تانک ها علیه تظاهرات در ۳۰ تیر]]
[[پرونده:تانک ها علیه تظاهرات در ۳۰ تیر.JPG|جایگزین=تانک ها علیه تظاهرات در ۳۰ تیر|بندانگشتی|تانک ها علیه تظاهرات در ۳۰ تیر]]
ساعت ۸ شب ۲۵ تیر ۱۳۳۱ [[دکتر محمد مصدق|دکتر مصدق]] استعفانامه‌ی خود را برای [[محمدرضا پهلوی|شاه]] به [[کاخ سعدآباد ‌فرستاد.]]
ساعت ۸ شب ۲۵ تیر ۱۳۳۱ [[دکتر محمد مصدق|دکتر مصدق]] استعفانامه‌ی خود را برای [[محمدرضا پهلوی|شاه]] به کاخ سعدآباد ‌فرستاد.  
 
مصدق تصمیم گرفته بود اختیار تعیین وزیر جنگ را از شاه بگیرد «تا دخالت دربار در آن کم شود و کارها در جهت صلاح کشور پیشرفت کند...» واکنش شاه در برابر این پیشنهاد چنین بود: «پس بگویید من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم.» مصدق در پاسخ فوراً گفت که در این صورت استعفا خواهد داد.


مصدق تصمیم گرفته بود اختیار تعیین وزیر جنگ را از شاه بگیرد «تا دخالت دربار در آن کم شود و کارها در جهت صلاح کشور پیشرفت کند....» واکنش شاه در برابر این پیشنهاد چنین بود: «پس بگویید من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم.» مصدق در پاسخ فوراً گفت که در این صورت استعفا خواهد داد.  
عباس میلانی ماجرا را چنین تعریف می‌کند: <blockquote>«وقتی که در ۲۵ تیر مصدق می‌رود و به شاه می‌گوید که از این بعد، من خودم وزارت جنگ را به عهده می‌گیرم و ارتش باید فرمانبردار من باشد، [[محمدرضا پهلوی|شاه]] می‌گوید فرماندهی کل طبق قانون از وظایف من است و اگر این وظیفه را به شما محول کنم، به گفته خودش، بهتر است چمدانم را ببندم و بروم!» </blockquote>مردم پس از شنیدن خبر کناره‌گیری مصدق، در حمایت از دکتر مصدق به خیابانها می‌ریزند و قیام ۳۰ تیر شکل می‌گیرد که منجر به کشته شدن تعداد زیادی از هموطنان در تهران و چند شهر دیگر می‌گردد. در پی این اتفاقات، شاه، ناگزیر به پذیرش شروط [[دکتر محمد مصدق|مصدق]] شده و او در روز ۳۰ تیر ماه همان سال در سمت نخست وزیری  ابقا می‌گردد.


عباس میلانی ماجرا را چنین تعریف می‌کند: «وقتی که در ۲۵ تیر مصدق می‌رود و به شاه می‌گوید که از این بعد، من خودم وزارت جنگ را به عهده می‌گیرم و ارتش باید فرمانبردار من باشد، [[محمدرضا پهلوی|شاه]] می‌گوید فرماندهی کل طبق قانون از وظایف من است و اگر این وظیفه را به شما محول کنم، به گفته خودش، بهتر است چمدانم را ببندم و بروم!
«خود [[دکتر محمد مصدق|دکتر مصدق]] در خاطرات خود پیرامون کناره‌گیری‌اش چنین می‌نویسد:[[پرونده:قیام در روز ۳۰ تیر.JPG|جایگزین=قیام در روز ۳۰ تیر|بندانگشتی|قیام در روز ۳۰ تیر]]<blockquote>«پس از مراجعت از لاهه، که دولت باید به مجلس معرفی شود برای اینکه اختلاف دربار با دولت راجع به بعضی از اصول متمم قانون اساسی به صورت بارزی جلوه گر نشود چنین به نظر رسید که وزارت جنگ را اینجانب خود عهده‌دار شوم تا دخالت دربار در آن کم بشود و کارها در صلاح کشور پیشرفت کند.


مردم پس از شنیدن خبر کناره‌گیری مصدق، در حمایت از دکتر مصدق به خیابانها می‌ریزند و قیام ۳۰ تیر شکل می‌گیرد  که منجر به کشته شدن تعداد زیادی از هموطنان در تهران و چند شهر دیگر می‌گردد. در پی این اتفاقات، شاه، ناگزیر به پذیرش شروط [[دکتر محمد مصدق|مصدق]] شده و او در روز ۳۰ تیر ماه همان سال در سمت نخست وزیری  ابقا می‌گردد.
داوطلبی من برای این پست نه برای کار بود نه استفاده از حقوق. از نظر کار من نخست وزیر و مافوق وزیر بودم و از نظر حقوق هم هر کاری که در عصر مشروطه متصدی شدم حقوق آن را صرف امور خیریه کردم، پس داوطلبی من فقط از این نظر بود که تصمیمات دولت در آن وزارت اجرا شود. اعلیحضرت همایون شاهنشاهی که مسوول نبودند چون ستاد ارتش زیر نظر ملوکانه قرار گرفته بود هر امری که می‌فرمودند اجرا می‌شد، ولی دولت که مسوول بود کاری نمی‌توانست بکند و نمی‌کرد. این بود که روز ۲۵ تیر  قبل از ظهر که به پیشگاه ملوکانه شرفیاب شدم این پیشنهاد را نمودم که مورد موافقت قرار نگرفت و اعلیحضرت همایون شاهنشاهی فرمایشاتی به این مضمون فرمودند:


«خود [[دکتر محمد مصدق|دکتر مصدق]] در خاطرات خود پیرامون کناره‌گیری‌اش چنین می‌نویسد:
«پس بگویید من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم.»


«پس از مراجعت از [[دادگاه بین المللی لاهه|لاهه]]، که دولت باید به مجلس معرفی شود برای اینکه اختلاف دربار با دولت راجع به بعضی از اصول متمم قانون اساسی به صورت بارزی جلوه گر نشود چنین به نظر رسید که وزارت جنگ را اینجانب خود عهده‌دار شوم تا دخالت دربار در آن کم بشود و کارها در صلاح کشور پیشرفت کند.
که چون هیچ وقت حاضر نمی‌شدم چنین کاری بشود فوراً استعفا دادم و از جای خود حرکت کردم. ولی اعلیحضرت پشت در اتاق که بسته بود ایستادند و از خروج من ممانعت فرمودند.»<ref>خاطرات و تألمات دکتر مصدق به کوشش ایرج افشار صفحه ۲۵۸</ref></blockquote>
[[پرونده:قیام در روز ۳۰ تیر.JPG|جایگزین=قیام در روز ۳۰ تیر|بندانگشتی|قیام در روز ۳۰ تیر]]
داوطلبی من برای این پست نه برای کار بود نه استفاده از حقوق. از نظر کار من نخست وزیر و مافوق وزیر بودم و از نظر حقوق هم هر کاری که در عصر مشروطه متصدی شدم حقوق آن را صرف امور خیریه کردم، پس داوطلبی من فقط از این نظر بود که تصمیمات دولت در آن وزارت اجرا شود. اعلیحضرت همایون شاهنشاهی که مسوول نبودند چون ستاد ارتش زیر نظر ملوکانه قرار گرفته بود هر امری که می‌فرمودند اجرا می‌شد، ولی دولت که مسوول بود کاری نمی‌توانست بکند و نمی‌کرد. این بود که روز ۲۵ تیر  قبل از ظهر که به پیشگاه ملوکانه شرفیاب شدم این پیشنهاد را نمودم که مورد موافقت قرار نگرفت و اعلیحضرت همایون شاهنشاهی فرمایشاتی به این مضمون فرمودند؛ «پس بگویید من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم.» که چون هیچ وقت حاضر نمی‌شدم چنین کاری بشود فوراً استعفا دادم و از جای خود حرکت کردم. ولی اعلیحضرت پشت در اتاق که بسته بود ایستادند و از خروج من ممانعت فرمودند. »<ref>خاطرات و تألمات دکتر مصدق به کوشش ایرج افشار صفحه ۲۵۸</ref>


== متن استفعای [[دکتر محمد مصدق|محمد مصدق]] ==
== متن استفعای [[دکتر محمد مصدق|محمد مصدق]] ==
۴۹۳

ویرایش