شعبان جعفری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۱: خط ۹۱:
شعبان جعفری از سال ۱۳۲۶، با بر هم زدن اجرای تئاتری به‌نام  «''مردم''» اثر دراماتورگ فرانسوی به کارگردانی عبدالحسین نوشین در تئاتر فردوسی تهران، برای حاکمیت و دربار محبوب شد. دربار شاه در آن زمان با اجرای چنین نمایش‌هایی که جنبه‌ی آگاهی‌بخشی داشت مخالف بود. شعبان جعفری به تحریک عوامل حکومت این نمایش را برهم زد. وی پس از آن با دریافت وجه دستی بنابر دستور اداره‌ی آگاهی، مدتی از تهران به شهرستان لاهیجان رفت؛ و در لاهیجان زورخانه‏‌ای را اداره می‏‌کرد. او پس از یک سال به تهران بازگشت.<ref name=":0">[https://www.samatak.com/cinema/biography/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%DB%8C-%D9%85%D8%AE.html بیوگرافی شعبان جعفری - سایت سماتک]</ref>[[پرونده:شعبان و کاشانی.JPG|بندانگشتی|266x266پیکسل|شعبان جعفری همراه آیت‌ا... کاشانی]]
شعبان جعفری از سال ۱۳۲۶، با بر هم زدن اجرای تئاتری به‌نام  «''مردم''» اثر دراماتورگ فرانسوی به کارگردانی عبدالحسین نوشین در تئاتر فردوسی تهران، برای حاکمیت و دربار محبوب شد. دربار شاه در آن زمان با اجرای چنین نمایش‌هایی که جنبه‌ی آگاهی‌بخشی داشت مخالف بود. شعبان جعفری به تحریک عوامل حکومت این نمایش را برهم زد. وی پس از آن با دریافت وجه دستی بنابر دستور اداره‌ی آگاهی، مدتی از تهران به شهرستان لاهیجان رفت؛ و در لاهیجان زورخانه‏‌ای را اداره می‏‌کرد. او پس از یک سال به تهران بازگشت.<ref name=":0">[https://www.samatak.com/cinema/biography/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%DB%8C-%D9%85%D8%AE.html بیوگرافی شعبان جعفری - سایت سماتک]</ref>[[پرونده:شعبان و کاشانی.JPG|بندانگشتی|266x266پیکسل|شعبان جعفری همراه آیت‌ا... کاشانی]]


دهه ۳۰، برای شعبان جعفری، فرصتی طلایی بود. او در سال ۱۳۲۹، به استقبال آیت‏‌الله کاشانی رفت، اما در بین جمعیت طرفداران کاشانی، شایع شد که شعبان جعفری به قصد قتل او در این مراسم حضور یافته است. همین مسئله منجر به ضرب و جرح شعبان بی‌مخ از سوی طرف‌داران کاشانی گشت و مدتی نیز در بیمارستان بستری شد که با دلجویی آیت‌الله کاشانی پایان یافت.<ref name=":1">[http://gozarestan.ir/show.php?id=1634 شعبان بی‌مخ و شعبان استخوانی - سایت گذرستان]</ref>
دهه ۳۰، برای شعبان جعفری، فرصتی طلایی بود. او در سال ۱۳۲۹، به استقبال کاشانی رفت، اما در بین جمعیت طرفداران کاشانی، شایع شد که شعبان جعفری به قصد قتل او در این مراسم حضور یافته است. همین مسئله منجر به ضرب و جرح شعبان بی‌مخ از سوی طرف‌داران کاشانی گشت و مدتی نیز در بیمارستان بستری شد که با دلجویی خود کاشانی پایان یافت.<ref name=":1">[http://gozarestan.ir/show.php?id=1634 شعبان بی‌مخ و شعبان استخوانی - سایت گذرستان]</ref>


شعبان جعفری از حامیان و مقلدان کاشانی بود در نتیجه تا زمانی که آیت‌الله کاشانی از مصدق حمایت می‌کرد خود را یک حامی مصدق می‌دانست. او  از جمله  در روز ۱۴ آذر ۱۳۳۰، به دفتر روزنامه‌‏های  توده‌‏ای حمله کرد و مدت کوتاهی نیز به زندان قصر رفت.<ref name=":4">[https://mandegar.tarikhema.org/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1%DB%8C-%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C-%D9%85%D8%AE زندگینامه شعبان جعفری - سایت تاریخ ما]</ref>[[پرونده:ادیت2.JPG|بندانگشتی|264x264پیکسل|شعبان جعفری در دهه ۱۳۳۰]]با روی‌گرداندن آیت‌الله کاشانی از مصدق، شعبان جعفری نیز به یکی از مخالفان مصدق تبدیل شد.  
شعبان جعفری از حامیان و مقلدان کاشانی بود در نتیجه تا زمانی که کاشانی از مصدق حمایت می‌کرد خود را یک حامی مصدق می‌دانست. او  از جمله  در روز ۱۴ آذر ۱۳۳۰، به دفتر روزنامه‌‏های  توده‌‏ای حمله کرد و مدت کوتاهی نیز به زندان قصر رفت.<ref name=":4">[https://mandegar.tarikhema.org/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1%DB%8C-%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C-%D9%85%D8%AE زندگینامه شعبان جعفری - سایت تاریخ ما]</ref>[[پرونده:ادیت2.JPG|بندانگشتی|264x264پیکسل|شعبان جعفری در دهه ۱۳۳۰]]با روی‌گرداندن کاشانی از مصدق، شعبان جعفری نیز به یکی از مخالفان مصدق تبدیل شد.  
=== لقب شعبان بی‌مخ ===
=== لقب شعبان بی‌مخ ===
خود او می‌گوید لقب شعبان بی مخ از ده دوازده سالگی به وی داده شده است. او می‌گوید:  
خود او می‌گوید لقب شعبان بی مخ از ده دوازده سالگی به وی داده شده است. او می‌گوید:  
خط ۹۹: خط ۹۹:
«مدرسه كه می رفتم، وقتی دستشویی‌ام می‌گرفت سرم را می‌انداختم پایین و بدون اجازه كلاس را ترك می‌كردم. یك بار معلم دستش را محكم روی سرم گذاشت و پرسید مگر تو مخ نداری؟ من هم جواب دادم: نه ندارم.»<ref name=":2">[http://hamoon1hamoon.blogfa.com/post/21 زندگینامه شعبان جعفری - هامون]</ref>
«مدرسه كه می رفتم، وقتی دستشویی‌ام می‌گرفت سرم را می‌انداختم پایین و بدون اجازه كلاس را ترك می‌كردم. یك بار معلم دستش را محكم روی سرم گذاشت و پرسید مگر تو مخ نداری؟ من هم جواب دادم: نه ندارم.»<ref name=":2">[http://hamoon1hamoon.blogfa.com/post/21 زندگینامه شعبان جعفری - هامون]</ref>
== ممانعت از خروج شاه ==
== ممانعت از خروج شاه ==
در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ دکتر محمد مصدق که از نخست وزیری استعفا داده بود با قیام مردم به نخست‌وزیری بازگشت.   محمدرضا شاه پذیرفت که به وی اختیارات بیشتری دهد. دکتر محمد مصدق معتقد بود شاه باید تنها سلطنت کند و حکومت را به دولت واگذار نماید. مسیری که بسیاری از کشورهای پادشاهی پس از جنگ جهانی دوم در اروپا نیز طی کرده بودند. هشت ماه پس از انتخاب مجدد دکتر محمد مصدق به نخست وزیری محمدرضا شاه قصد خود را برای سفر اعلام نمود. محمدرضا شاه در کتاب مأموریت برای وطنم نوشته است که دکتر محمد مصدق به وی پیشنهاد سفر را ارائه کرد. این سخن نیز توسط برخی این‌ گونه برداشت می شود که گویا دکتر محمدمصدق قصد اخراج شاه و خلع او از سلطنت را داشته است. <ref name=":0" />  
در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ دکتر محمد مصدق که از نخست وزیری استعفا داده بود با قیام مردم به نخست‌وزیری بازگشت. محمدرضا شاه پذیرفت که به وی اختیارات بیشتری دهد. دکتر محمد مصدق معتقد بود شاه باید تنها سلطنت کند و حکومت را به دولت واگذار نماید. مسیری که بسیاری از کشورهای پادشاهی پس از جنگ جهانی دوم در اروپا نیز طی کرده بودند. هشت ماه پس از انتخاب مجدد دکتر محمد مصدق به نخست وزیری محمدرضا شاه قصد خود را برای سفر اعلام نمود. محمدرضا شاه در کتاب مأموریت برای وطنم نوشته است که دکتر محمد مصدق به وی پیشنهاد سفر را ارائه کرد. این سخن نیز توسط برخی این‌ گونه برداشت می شود که گویا دکتر محمدمصدق قصد اخراج شاه و خلع او از سلطنت را داشته است. <ref name=":0" />  


این در حالی است که دکتر مصدق نه تنها از طرف شاه احساس خطر نمی‌کرد و به وی پیشنهادی برای سفر نداده بود بلکه در ابتدا با سفر وی مخالف بوده است. سندی که اثبات می کند دکتر مصدق نقشی در اراده‌ی شاه برای سفر از ایران نداشته  و حضور او را به عنوان پادشاهی که فقط سلطنت کند پذیرفته بود،  گزارش سفیر آمریکا به وزارت خارجه  در چند روز قبل از آن است. سفیر آمریکا به وزارت خارج می‌نویسد:
این در حالی است که دکتر مصدق نه تنها از طرف شاه احساس خطر نمی‌کرد و به وی پیشنهادی برای سفر نداده بود بلکه در ابتدا با سفر وی مخالف بوده است. سندی که اثبات می کند دکتر مصدق نقشی در اراده‌ی شاه برای سفر از ایران نداشته  و حضور او را به عنوان پادشاهی که فقط سلطنت کند پذیرفته بود،  گزارش سفیر آمریکا به وزارت خارجه  در چند روز قبل از آن است. سفیر آمریکا به وزارت خارج می‌نویسد:
۵۰۶

ویرایش