شاپور بختیار: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۳۳: خط ۳۳:
|| پانویس            =
|| پانویس            =
}}
}}
'''شاپور بختیار،''' (زاده ۴ تیرماه ۱۲۹۳، بروجن، شهرکرد – درگذشته‌ ۱۵ مردادماه ۱۳۷۰، فرانسه) آخرین نخست وزیر [[محمدرضا پهلوی|محمدرضا شاه]] پیش از [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]]، مؤسس نهضت مقاومت ملی، و عضو حزب ایران و [[جبهه ملی ایران]] بود. شاپور بختیار با مدرک دکترای حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه سوربن فرانسه فارغ‌التحصیل شد. او در زمان جنگ جهانی دوم وارد نهضت مقاومت ملی فرانسه شد؛ و به‌عنوان یکی از سربازان فرانسه، یعنی ارتش سربازان خارجی مقیم فرانسه، برای آزادی این کشور که توسط ارتش عالمان اشغال شده بود، جنگید. بختیار در سال ۱۳۲۹، به عضویت حزب ایران درآمد. پس از [[کودتای ۲۸ مرداد|کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲]]، که دولت [[دکتر محمد مصدق]] سقوط کرد؛ و محمدرضا شاه به کشور بازگشت، بختیار خانه‌نشین شد. شاپور بختیار به‌خاطر فعالیت‌های سیاسی در حزب ایران و به اتهام اخلالگری و توهین به مقام سلطنت، در اواخر سال ۱۳۳۲، زندانی شد. او سپس به زادگاه خود تبعید شد. بختیار یک‌سال بعد، بار دیگر بازداشت و این بار به ۳ سال حبس محکوم گردید. با آغاز دوباره‌ی جبهه ملی در سال‌های ۱۳۳۸ و ۱۳۳۹، که به‌طوری نسبی فضای باز سیاسی ایجاد شده بود، بختیار مجدداً وارد عرصه‌ی سیاسی شد و تا سال ۱۳۴۵، سه بار دیگر دستگیر شد. در اواخر سال ۱۳۵۷، و بحبوحه انقلاب ضدسلطنتی، به دستور شاه، شاپور بختیار از زندان آزاد شد. شاه در یک دیدار خصوصی با بختیار در کاخ نیاوران تهران، از وی خواست که مقام نخست‌وزیری ایران را بپذیرد. در آن زمان رأی شورای مرکزی [[جبهه ملی ایران|جبهه‌ی ملی ایران]] این بود که کسی از اعضاء جبهه ملی پست نخست وزیری را قبول نکند. با این وجود شاپور بختیار به این رأی جبهه ملی توجه نکرد؛ و پست نخست‌وزیری را پذیرفت. به همین خاطر او از جبهه ملی و هم‌چنین حزب ایران طرد و اخراج شد. بختیار تلاش کرد که با [[روح‌الله خمینی]] ملاقات و موافقت او را با نگه‌داشتن دولت خود تا انجام رفراندوم در باره نظام سیاسی آینده کشور جلب کند، اما نتیجه‌ای نداد. پس از نامشروع اعلام کردن دولت بختیار از سوی خمینی، وزارتخانه‌ها و ارگان‌های دولتی توسط مردم تسخیر شد. یک ساعت پیش از تسخیر دفتر نخست‌وزیری، شاپور بختیار به دانشکده افسری گریخت و از آن‌جا با هلی‌کوپتر به مخفی‌گاه خود رفت. وی پس از ۶ ماه زندگی مخفی، با پاسپورت جعلی و لباس و شکل مبدل از ایران خارج شد؛ و به فرانسه رفت. شاپور بختیار پس از خروج از ایران، در کشور فرانسه نهضت مقاومت ملی ایران را پایه‌گذاری کرد. او در این نهضت، مخالفت صریح خود را با نظام جمهوری اسلامی و خمینی اعلام کرد. شاپور بختیار به‌همراه مهدی سمیعی، علی امینی و [[رضا پهلوی]] در پی تشکیل اپوزیسیونی با اهداف اصلاح‌طلبی صلح‌آمیز علیه جمهوری اسلامی بودند؛ اما به دلایلی که هیچ‌وقت معلوم نشد، این اتحاد شکست خورد. بختیار از زمان خروج از ایران دو بار مورد سوءقصد تروریستی توسط عوامل جمهوری اسلامی قرار گرفت. بار اول در سال ۱۳۵۹، از ترور جان سالم به‌در برد؛ اما در سوءقصد و ترور دوم در سال ۱۳۷۰، به قتل رسید.
'''شاپور بختیار،''' (زاده ۴ تیرماه ۱۲۹۳، بروجن، شهرکرد – درگذشته‌ ۱۵ مردادماه ۱۳۷۰، فرانسه) آخرین نخست وزیر [[محمدرضا پهلوی|محمدرضا شاه]] پیش از [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]]، مؤسس نهضت مقاومت ملی، و عضو حزب ایران و [[جبهه ملی ایران]] بود. شاپور بختیار با مدرک دکترای حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه سوربن فرانسه فارغ‌التحصیل شد.  
 
او در زمان جنگ جهانی دوم وارد نهضت مقاومت ملی فرانسه شد؛ و به‌عنوان یکی از سربازان فرانسه، یعنی ارتش سربازان خارجی مقیم فرانسه، برای آزادی این کشور که توسط ارتش عالمان اشغال شده بود، جنگید. بختیار در سال ۱۳۲۹، به عضویت حزب ایران درآمد.  
 
پس از [[کودتای ۲۸ مرداد|کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲]]، که دولت [[دکتر محمد مصدق]] سقوط کرد؛ و محمدرضا شاه به کشور بازگشت، بختیار خانه‌نشین شد. شاپور بختیار به‌خاطر فعالیت‌های سیاسی در حزب ایران و به اتهام اخلالگری و توهین به مقام سلطنت، در اواخر سال ۱۳۳۲، زندانی شد. او سپس به زادگاه خود تبعید شد. بختیار یک‌سال بعد، بار دیگر بازداشت و این بار به ۳ سال حبس محکوم گردید.  
 
با آغاز دوباره‌ی جبهه ملی در سال‌های ۱۳۳۸ و ۱۳۳۹، که به‌طوری نسبی فضای باز سیاسی ایجاد شده بود، بختیار مجدداً وارد عرصه‌ی سیاسی شد و تا سال ۱۳۴۵، سه بار دیگر دستگیر شد. در اواخر سال ۱۳۵۷، و بحبوحه انقلاب ضدسلطنتی، به دستور شاه، شاپور بختیار از زندان آزاد شد.  
 
شاه در یک دیدار خصوصی با بختیار در کاخ نیاوران تهران، از وی خواست که مقام نخست‌وزیری ایران را بپذیرد. در آن زمان رأی شورای مرکزی [[جبهه ملی ایران|جبهه‌ی ملی ایران]] این بود که کسی از اعضاء جبهه ملی پست نخست وزیری را قبول نکند. با این وجود شاپور بختیار به این رأی جبهه ملی توجه نکرد؛ و پست نخست‌وزیری را پذیرفت.  
 
به همین خاطر او از جبهه ملی و هم‌چنین حزب ایران طرد و اخراج شد. بختیار تلاش کرد که با [[روح‌الله خمینی]] ملاقات و موافقت او را با نگه‌داشتن دولت خود تا انجام رفراندوم در باره نظام سیاسی آینده کشور جلب کند، اما نتیجه‌ای نداد. پس از نامشروع اعلام کردن دولت بختیار از سوی خمینی، وزارتخانه‌ها و ارگان‌های دولتی توسط مردم تسخیر شد.  
 
یک ساعت پیش از تسخیر دفتر نخست‌وزیری، شاپور بختیار به دانشکده افسری گریخت و از آن‌جا با هلی‌کوپتر به مخفی‌گاه خود رفت. وی پس از ۶ ماه زندگی مخفی، با پاسپورت جعلی و لباس و شکل مبدل از ایران خارج شد؛ و به فرانسه رفت. شاپور بختیار پس از خروج از ایران، در کشور فرانسه نهضت مقاومت ملی ایران را پایه‌گذاری کرد.  
 
او در این نهضت، مخالفت صریح خود را با نظام جمهوری اسلامی و خمینی اعلام کرد. شاپور بختیار به‌همراه مهدی سمیعی، علی امینی و [[رضا پهلوی]] در پی تشکیل اپوزیسیونی با اهداف اصلاح‌طلبی صلح‌آمیز علیه جمهوری اسلامی بودند؛ اما به دلایلی که هیچ‌وقت معلوم نشد، این اتحاد شکست خورد.  
 
بختیار از زمان خروج از ایران دو بار مورد سوءقصد تروریستی توسط عوامل جمهوری اسلامی قرار گرفت. بار اول در سال ۱۳۵۹، از ترور جان سالم به‌در برد؛ اما در سوءقصد و ترور دوم در سال ۱۳۷۰، به قتل رسید.


== خانواده بختیار ==
== خانواده بختیار ==
شاپور بختیار در چهارم تیرماه سال ۱۲۹۳، در روستای کرک بروجن واقع در ۹۰ کیلومتری شهر کرد به دنیا آمد. پدر بختیار محمدرضا معروف به سردار فاتح و مادرش نازبیگم نام داشت. شاپور بختیار از ایل بختیاری بود. پدر بزرگ مادری او صمصام‌السلطنه بود که دو بار نخست وزیر ایران شده بود. عموی مادری بختیار نیز [[سردار اسعد بختیاری]] بود که پس از فروپاشی حکومت [[محمد علی شاه|محمدعلی شاه]]، یکی از دو نفری بود که اداره دولت موقت را به‌عهده داشت. بختیار در سن هفت سالگی مادرش را از دست داد. پدر وی نیز در سال ۱۳۱۳، که اوج قدرت رضا شاه بود، همراه با چند نفر از سران ایل بختیاری، به خاطر مبارزه با دولت مرکزی، به دستور [[رضاشاه پهلوی|رضا شاه]] اعدام شدند.<ref name=":0">[https://www.radiofarda.com/a/f4_shapour_bakhtiyar_from_birth_to_terror/24285450.html شاپور بختیار: از ترور تا ترور - سایت رادیو فردا]</ref>  
شاپور بختیار در چهارم تیرماه سال ۱۲۹۳، در روستای کرک بروجن واقع در ۹۰ کیلومتری شهر کرد به دنیا آمد. پدر بختیار محمدرضا معروف به سردار فاتح و مادرش نازبیگم نام داشت. شاپور بختیار از ایل بختیاری بود. پدر بزرگ مادری او صمصام‌السلطنه بود که دو بار نخست وزیر ایران شده بود.  
 
عموی مادری بختیار نیز [[سردار اسعد بختیاری]] بود که پس از فروپاشی حکومت [[محمد علی شاه|محمدعلی شاه]]، یکی از دو نفری بود که اداره دولت موقت را به‌عهده داشت. بختیار در سن هفت سالگی مادرش را از دست داد. پدر وی نیز در سال ۱۳۱۳، که اوج قدرت رضا شاه بود، همراه با چند نفر از سران ایل بختیاری، به خاطر مبارزه با دولت مرکزی، به دستور [[رضاشاه پهلوی|رضا شاه]] اعدام شدند.<ref name=":0">[https://www.radiofarda.com/a/f4_shapour_bakhtiyar_from_birth_to_terror/24285450.html شاپور بختیار: از ترور تا ترور - سایت رادیو فردا]</ref>  


=== همسران و فرزندان ===
=== همسران و فرزندان ===
خط ۵۰: خط ۶۸:


=== شرکت در جنبش مقاومت ملی فرانسه ===
=== شرکت در جنبش مقاومت ملی فرانسه ===
با آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه توسط آلمان، تحصیلاتش به مدت ۲ سال وقفه پیدا کرد. بختیار در این دوران وارد نهضت مقاومت ملی فرانسه شد؛ و به‌عنوان یکی از سربازان فرانسه، یعنی ارتش سربازان خارجی مقیم فرانسه، در گردان اورلئان در راه آزادی کشور اشغال‌شده‌ی فرانسه جنگید. شاپور بختیار در سال ۱۳۲۴، موفق به دریافت دکترای خود در حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه سوربن شد. رساله‌ی دکترای بختیار درباره‌ی رابطه‌ی مذهب با قدرت سیاسی در جوامع باستانی و جدایی دین از سیاست بود. بختیار هم‌چنین دو مدرک کارشناسی در عرصه‌ی فلسفه و اقتصاد عمومی نیز دارد.
با آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه توسط آلمان، تحصیلاتش به مدت ۲ سال وقفه پیدا کرد. بختیار در این دوران وارد نهضت مقاومت ملی فرانسه شد؛ و به‌عنوان یکی از سربازان فرانسه، یعنی ارتش سربازان خارجی مقیم فرانسه، در گردان اورلئان در راه آزادی کشور اشغال‌شده‌ی فرانسه جنگید. شاپور بختیار در سال ۱۳۲۴، موفق به دریافت دکترای خود در حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه سوربن شد.  
 
رساله‌ی دکترای بختیار درباره‌ی رابطه‌ی مذهب با قدرت سیاسی در جوامع باستانی و جدایی دین از سیاست بود. بختیار هم‌چنین دو مدرک کارشناسی در عرصه‌ی فلسفه و اقتصاد عمومی نیز دارد.


بختیار به زبان فرانسوی و انگلیسی تسلط داشت. وی هم‌چنین با زبان‌های آلمانی و عربی و بسیاری از نویسندگان و سیاست‌مداران سرشناس غرب و فرانسه آشنایی داشت.<ref name=":2">[https://psri.ir/?id=j0cxzuj6z4 زندگینامه شاپور بختیار - سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی]</ref>
بختیار به زبان فرانسوی و انگلیسی تسلط داشت. وی هم‌چنین با زبان‌های آلمانی و عربی و بسیاری از نویسندگان و سیاست‌مداران سرشناس غرب و فرانسه آشنایی داشت.<ref name=":2">[https://psri.ir/?id=j0cxzuj6z4 زندگینامه شاپور بختیار - سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی]</ref>
خط ۶۰: خط ۸۰:
بختیار در اواخر سال ۱۳۲۹، به تهران رفت و مشاور وزیر کار شد؛ و هم‌زمان با به‌تصویب رسیدن قانون [[نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران|ملی شدن صنعت نفت]] که مصدق آن را رهبری کرده بود، و هم‌چنین با اوج‌گیری جریان‌های سیاسی، بختیار به عضویت حزب ایران درآمد.<ref name=":2" />  
بختیار در اواخر سال ۱۳۲۹، به تهران رفت و مشاور وزیر کار شد؛ و هم‌زمان با به‌تصویب رسیدن قانون [[نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران|ملی شدن صنعت نفت]] که مصدق آن را رهبری کرده بود، و هم‌چنین با اوج‌گیری جریان‌های سیاسی، بختیار به عضویت حزب ایران درآمد.<ref name=":2" />  


پس از [[کودتای ۲۸ مرداد]] ۱۳۳۲، که دولت محمد مصدق سقوط کرد؛ و محمدرضا شاه به کشور بازگشت، بختیار خانه‌نشین شد. بختیار خودش در کتاب یکرنگی نوشته است که سرلشکر فضل‌الله زاهدی، سردمدار کودتای ۲۸ مرداد، به او پیام می‌دهد که:<blockquote>'''«'''شما هیچ عمل خلافی انجام نداده‌اید و می‌توانید در کابینه بعدی شرکت کنید. روز یکشنبه به پیشواز اعلیحضرت به فرودگاه بیایید، من شما را به عنوان وزیر کار با بقیه کسانی که حاضر به همکاری هستند به حضور ایشان معرفی خواهم کرد…»</blockquote>اما بختیار با پاسخ تندی به زاهدی پیام می‌دهد: روزی من نه امروز و نه هرگز به کابینه شما حواله نشده است.<ref name=":0" />  
پس از [[کودتای ۲۸ مرداد]] ۱۳۳۲، که دولت محمد مصدق سقوط کرد؛ و محمدرضا شاه به کشور بازگشت، بختیار خانه‌نشین شد. بختیار خودش در کتاب یکرنگی نوشته است که سرلشکر [[فضل‌الله زاهدی]]، سردمدار کودتای ۲۸ مرداد، به او پیام می‌دهد که:<blockquote>'''«'''شما هیچ عمل خلافی انجام نداده‌اید و می‌توانید در کابینه بعدی شرکت کنید. روز یکشنبه به پیشواز اعلیحضرت به فرودگاه بیایید، من شما را به عنوان وزیر کار با بقیه کسانی که حاضر به همکاری هستند به حضور ایشان معرفی خواهم کرد…»</blockquote>اما بختیار با پاسخ تندی به زاهدی پیام می‌دهد: روزی من نه امروز و نه هرگز به کابینه شما حواله نشده است.<ref name=":0" />  


شایان ذکر است که شاپور بختیار با ثریا اسفندیاری همسر دوم شاه و تیمور بختیار رئیس [[ساواک]]، خویشاوند بود. هر یک از این‌ها می‌توانست برای بختیار امتیازی باشد برای هموار کردن راه رسیدن به مقام و قدرت، اما او به خاطر ارزش‌هایی که به آن‌ها مقید بود، به این امتیازات پشت کرد.<ref name=":3">[https://www.rouydad24.ir/fa/news/160460/%D8%B4%D8%A7%D9%BE%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D8%AE%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%B1%D8%BA-%D9%86%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D9%85-%D8%B7%D9%88%D9%81%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1 شاپور بختیار، مرغ ناکام طوفان - سایت رویداد ۲۴]</ref>  
شایان ذکر است که شاپور بختیار با ثریا اسفندیاری همسر دوم شاه و [[تیمور بختیار]] رئیس [[ساواک]]، خویشاوند بود. هر یک از این‌ها می‌توانست برای بختیار امتیازی باشد برای هموار کردن راه رسیدن به مقام و قدرت، اما او به خاطر ارزش‌هایی که به آن‌ها مقید بود، به این امتیازات پشت کرد.<ref name=":3">[https://www.rouydad24.ir/fa/news/160460/%D8%B4%D8%A7%D9%BE%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D8%AE%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%B1%D8%BA-%D9%86%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D9%85-%D8%B7%D9%88%D9%81%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1 شاپور بختیار، مرغ ناکام طوفان - سایت رویداد ۲۴]</ref>  


=== سال‌های زندان ===
=== سال‌های زندان ===
شاپور بختیار به‌خاطر فعالیت‌های سیاسی در حزب ایران و به اتهام اخلالگری و توهین به مقام سلطنت، در اواخر سال ۱۳۳۲، زندانی شد. او سپس به زادگاه خود تبعید شد. بختیار یک‌سال بعد، بار دیگر بازداشت و این بار به ۳ سال حبس محکوم گردید. با آغاز دوباره‌ی جبهه ملی در سال‌های ۱۳۳۸ و ۱۳۳۹، که به‌طوری نسبی فضای باز سیاسی ایجاد شده بود، بختیار مجدداً وارد عرصه‌ی سیاسی شد و تا سال ۱۳۴۵، سه بار دیگر دستگیر شد. به گفته‌ی خود بختیار، از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تا بهمن ۱۳۵۷، دست کم ۵ سال و ۸ ماه در زندان‌های شاه به سر برده؛ و ۷ سال نیز ممنوع‌الخروج بوده است.<ref name=":0" />  
شاپور بختیار به‌خاطر فعالیت‌های سیاسی در حزب ایران و به اتهام اخلالگری و توهین به مقام سلطنت، در اواخر سال ۱۳۳۲، زندانی شد. او سپس به زادگاه خود تبعید شد. بختیار یک‌سال بعد، بار دیگر بازداشت و این بار به ۳ سال حبس محکوم گردید. با آغاز دوباره‌ی جبهه ملی در سال‌های ۱۳۳۸ و ۱۳۳۹، که به‌طوری نسبی فضای باز سیاسی ایجاد شده بود، بختیار مجدداً وارد عرصه‌ی سیاسی شد و تا سال ۱۳۴۵، سه بار دیگر دستگیر شد.
 
به گفته‌ی خود بختیار، از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تا بهمن ۱۳۵۷، دست کم ۵ سال و ۸ ماه در زندان‌های شاه به سر برده؛ و ۷ سال نیز ممنوع‌الخروج بوده است.<ref name=":0" />  


بختیار پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۴۲، وارد فعالیت‌های اقتصادی شد. وی مدتی مدیریت کارخانه وطن اصفهان و آبگینه قزوین و شرکت داکتیران را به عهده داشت.<ref name=":2" />
بختیار پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۴۲، وارد فعالیت‌های اقتصادی شد. وی مدتی مدیریت کارخانه وطن اصفهان و آبگینه قزوین و شرکت داکتیران را به عهده داشت.<ref name=":2" />
خط ۷۲: خط ۹۴:
[[پرونده:شاپور و شاه....JPG|جایگزین=شاپور بختیار و محمدرضا شاه|بندانگشتی|شاپور بختیار و محمدرضا شاه|247x247پیکسل]]
[[پرونده:شاپور و شاه....JPG|جایگزین=شاپور بختیار و محمدرضا شاه|بندانگشتی|شاپور بختیار و محمدرضا شاه|247x247پیکسل]]
[[پرونده:ش.بختیار.JPG|جایگزین=بختیار، هنگام خروج شاه و فرح پهلوی از ایران|بندانگشتی|250x250پیکسل|بختیار، هنگام خروج شاه و فرح پهلوی از ایران]]
[[پرونده:ش.بختیار.JPG|جایگزین=بختیار، هنگام خروج شاه و فرح پهلوی از ایران|بندانگشتی|250x250پیکسل|بختیار، هنگام خروج شاه و فرح پهلوی از ایران]]
در اواخر سال ۱۳۵۷، و بحبوحه [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]]، به دستور شاه، شاپور بختیار از زندان آزاد شد. شاه در یک دیدار خصوصی با بختیار در کاخ نیاوران تهران، از وی خواست که مقام نخست‌وزیری ایران را بپذیرد. بختیار شروطی برای قبول نخست‌وزیری گذاشت که عبارت بودند از: گرفتن رأی برای کابینه‌اش از مجلس سنا، خروج [[محمدرضا پهلوی|محمدرضا شاه]] از کشور، انحلال [[ساواک]]، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و مصادره اموال بنیاد پهلوی به سود دولت،
در اواخر سال ۱۳۵۷، و بحبوحه [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]]، به دستور شاه، شاپور بختیار از زندان آزاد شد. شاه در یک دیدار خصوصی با بختیار در کاخ نیاوران تهران، از وی خواست که مقام نخست‌وزیری ایران را بپذیرد. بختیار شروطی برای قبول نخست‌وزیری گذاشت که عبارت بودند از: گرفتن رأی برای کابینه‌اش از مجلس سنا، خروج [[محمدرضا پهلوی|محمدرضا شاه]] از کشور، انحلال [[ساواک]]، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و مصادره اموال بنیاد پهلوی به سود دولت،سرانجام بختیار در بحبوحه انقلاب ضدسلطنتی با کابینه‌اش از مجلس سنا رأی اعتماد گرفت.


سرانجام بختیار در بحبوحه انقلاب ضدسلطنتی با کابینه‌اش از مجلس سنا رأی اعتماد گرفت. در آن زمان رأی شورای مرکزی جبهه‌ی ملی این بود که کسی از اعضاء جبهه ملی پست نخست وزیری را قبول نکند. با این وجود شاپور بختیار به این رأی جبهه ملی توجه نکرد؛ و پست نخست وزیری را پذیرفت. به همین خاطر او از جبهه ملی و هم‌چنین حزب ایران طرد و اخراج شد. بیشتر اعضاء حزب بختیار را خائن و سلطنت‌طلب خواندند؛ و او را متهم به تک‌روی و از بین بردن اعتبار جبهه ملی و خط مصدق کردند. بختیار پس از اخراج از حزب که دیگر کسی از هم‌حزبی‌ها او را همراهی نمی‌کرد، کار خود را دشوار دید؛ و از مردم هم‌یاری خواست. بختیار در دی‌ماه سال ۱۳۵۷، طی پیامی به مردم خود را مرغ طوفان نامید؛ و در انتهای پیامش این بیت شعر را خواند: من مرغ طوفانم نیندیشم ز طوفان - موجم، نه آن موجی که از دریا گریزد. بختیار هنگام خروج شاه از ایران، وارد هواپیما شد؛ و به او اطمینان‌خاطر داد که  همه‌ی تلاش خود را برای حفظ مملکت به‌کار گیرد.<ref name=":2" />  
در آن زمان رأی شورای مرکزی جبهه‌ی ملی این بود که کسی از اعضاء جبهه ملی پست نخست وزیری را قبول نکند. با این وجود شاپور بختیار به این رأی جبهه ملی توجه نکرد؛ و پست نخست وزیری را پذیرفت. به همین خاطر او از جبهه ملی و هم‌چنین حزب ایران طرد و اخراج شد. بیشتر اعضاء حزب بختیار را خائن و سلطنت‌طلب خواندند؛ و او را متهم به تک‌روی و از بین بردن اعتبار جبهه ملی و خط مصدق کردند. بختیار پس از اخراج از حزب که دیگر کسی از هم‌حزبی‌ها او را همراهی نمی‌کرد، کار خود را دشوار دید؛ و از مردم هم‌یاری خواست. بختیار در دی‌ماه سال ۱۳۵۷، طی پیامی به مردم خود را مرغ طوفان نامید؛ و در انتهای پیامش این بیت شعر را خواند: من مرغ طوفانم نیندیشم ز طوفان - موجم، نه آن موجی که از دریا گریزد. بختیار هنگام خروج شاه از ایران، وارد هواپیما شد؛ و به او اطمینان‌خاطر داد که  همه‌ی تلاش خود را برای حفظ مملکت به‌کار گیرد.<ref name=":2" />  


[[محمدرضا شاه پهلوی]] در کتاب پاسخ به تاریخ، درباره‌ی ماجرای نخست‌وزیری شاپور بختیار نوشته است: <blockquote>«با بی‌میلی و اکراه و به خاطر فشار خارجی، با انتصاب بختیار به سمت نخست وزیری موافقت کردم. همیشه او را فردی دوستدار انگلیس و جاسوس پترولیوم انگلیس می‌دانستم، اما بالاخره بعد از دیدار با لرد جرج براون وزیر امور خارجه وقت انگلیس تصمیم گرفتم نام بختیار را به عنوان نخست‌وزیر اعلام کنم…»<ref name=":3" /> </blockquote>
[[محمدرضا شاه پهلوی]] در کتاب پاسخ به تاریخ، درباره‌ی ماجرای نخست‌وزیری شاپور بختیار نوشته است: <blockquote>«با بی‌میلی و اکراه و به خاطر فشار خارجی، با انتصاب بختیار به سمت نخست وزیری موافقت کردم. همیشه او را فردی دوستدار انگلیس و جاسوس پترولیوم انگلیس می‌دانستم، اما بالاخره بعد از دیدار با لرد جرج براون وزیر امور خارجه وقت انگلیس تصمیم گرفتم نام بختیار را به عنوان نخست‌وزیر اعلام کنم…»<ref name=":3" /> </blockquote>
خط ۹۸: خط ۱۲۰:
=== تلاش برای موافقت خمینی ===
=== تلاش برای موافقت خمینی ===
[[پرونده:ش. بختیار4.JPG|جایگزین=شاپور بختیار|بندانگشتی|220x220پیکسل]]
[[پرونده:ش. بختیار4.JPG|جایگزین=شاپور بختیار|بندانگشتی|220x220پیکسل]]
بختیار تلاش کرد که با [[روح‌الله خمینی|خمینی]] ملاقات و موافقت او را با نگه‌داشتن دولت خود تا انجام رفراندوم در باره نظام سیاسی آینده کشور جلب کند، اما نتیجه‌ای نداد. شرط خمینی برای پذیرفتن بختیار، استعفای او بود. شاپور بختیار در یک مصاحبه مطبوعاتی ضمن دعوت از خمینی برای آمدن به ایران، برنامه دولت خود را اعلام کرد. خمینی طی پیامی دولت شاپور بختیار و مجلس را غیرقانونی اعلام کرد. این پیام خمینی بازتاب خیلی گسترده‌ای داشت؛ و به دنبال آن حرکت انقلاب شدت بیشتری به خود گرفت. ارتش و نیروهای مسلح متزلزل شدند؛ و نظم و انضباط نظامی از بین رفت. بغرنج‌ترین موضوعی که بختیار پس از خروج محمدرضا شاه با آن مواجه شد، راهپیمایی روز اربعین ۲۹ دی‌ماه ۱۳۵۷، بود که مردم با تظاهرات عظیم میلیونی، با دولت بختیار مخالفت، و از خمینی حمایت کردند.<ref name=":2" />  
بختیار تلاش کرد که با [[روح‌الله خمینی|خمینی]] ملاقات و موافقت او را با نگه‌داشتن دولت خود تا انجام رفراندوم در باره نظام سیاسی آینده کشور جلب کند، اما نتیجه‌ای نداد. شرط خمینی برای پذیرفتن بختیار، استعفای او بود. شاپور بختیار در یک مصاحبه مطبوعاتی ضمن دعوت از خمینی برای آمدن به ایران، برنامه دولت خود را اعلام کرد. خمینی طی پیامی دولت شاپور بختیار و مجلس را غیرقانونی اعلام کرد. این پیام خمینی بازتاب خیلی گسترده‌ای داشت؛ و به دنبال آن حرکت انقلاب شدت بیشتری به خود گرفت.  
 
ارتش و نیروهای مسلح متزلزل شدند؛ و نظم و انضباط نظامی از بین رفت. بغرنج‌ترین موضوعی که بختیار پس از خروج محمدرضا شاه با آن مواجه شد، راهپیمایی روز اربعین ۲۹ دی‌ماه ۱۳۵۷، بود که مردم با تظاهرات عظیم میلیونی، با دولت بختیار مخالفت، و از خمینی حمایت کردند.<ref name=":2" />  


=== حمایت دولت آمریکا از بختیار ===
=== حمایت دولت آمریکا از بختیار ===
خط ۱۰۹: خط ۱۳۳:
=== خروج از ایران ===
=== خروج از ایران ===
[[پرونده:یکرنگی، ش.JPG|جایگزین=کتاب یکرنگی، نوشته بختیار|بندانگشتی|180x180پیکسل|کتاب یکرنگی، نوشته بختیار]]
[[پرونده:یکرنگی، ش.JPG|جایگزین=کتاب یکرنگی، نوشته بختیار|بندانگشتی|180x180پیکسل|کتاب یکرنگی، نوشته بختیار]]
روایت‌های مختلفی درباره نحوه خروج شاپور بختیار از ایران وجود دارد؛ اما خودش در کتاب یکرنگی این طور شرح داده است:<blockquote>«... نمی‌توانستم تا آخر عمر مخفی به سر برم. وقت گران‌بها را داشتم از دست می‌دادم. باید خود را به کشوری می‌رساندم که به من اجازه دهد حرف‌هایم را بزنم؛ و به مبارزه ادامه دهم. از طریق دوستان و آشنایان خود در سفارت فرانسه یک گذرنامه خارجی با نامی جعلی تهیه کردم… یک روز صبح با اتوموبیل به فرودگاه رفتم. قیافه‌ام به برکت یک ریش بزی و یک جفت عینک سیاه، مختصری عوض شده بود. کسی که همراه من بود با یک بلیط درجه یک و چمدان من وارد محوطه فرودگاه شد و چمدان را رد کرد. در اتومبیل منتظر ماندم تا پرواز هواپیما برای یک ساعت بعد اعلام شود. آن موقع با شتاب کت را بر روی شانه‌ها انداختم و مثل بازرگانی شتاب‌زده وارد شدم. صف مسافران ایرانی طولانی بود، ولی در صف مسافر‌های خارجی فقط هفت یا هشت نفر ایستاده بودند… وقتی به پاریس رسیدم فرزندانم را خبر کردم که به دنبالم بیایند…»<ref name=":3" /></blockquote>
روایت‌های مختلفی درباره نحوه خروج شاپور بختیار از ایران وجود دارد؛ اما خودش در کتاب یکرنگی این طور شرح داده است:<blockquote>«... نمی‌توانستم تا آخر عمر مخفی به سر برم. وقت گران‌بها را داشتم از دست می‌دادم. باید خود را به کشوری می‌رساندم که به من اجازه دهد حرف‌هایم را بزنم؛ و به مبارزه ادامه دهم. از طریق دوستان و آشنایان خود در سفارت فرانسه یک گذرنامه خارجی با نامی جعلی تهیه کردم… یک روز صبح با اتوموبیل به فرودگاه رفتم. قیافه‌ام به برکت یک ریش بزی و یک جفت عینک سیاه، مختصری عوض شده بود.  
 
کسی که همراه من بود با یک بلیط درجه یک و چمدان من وارد محوطه فرودگاه شد و چمدان را رد کرد. در اتومبیل منتظر ماندم تا پرواز هواپیما برای یک ساعت بعد اعلام شود. آن موقع با شتاب کت را بر روی شانه‌ها انداختم و مثل بازرگانی شتاب‌زده وارد شدم. صف مسافران ایرانی طولانی بود، ولی در صف مسافر‌های خارجی فقط هفت یا هشت نفر ایستاده بودند… وقتی به پاریس رسیدم فرزندانم را خبر کردم که به دنبالم بیایند…»<ref name=":3" /></blockquote>


=== تأسیس نهضت مقاومت ملی ایران ===
=== تأسیس نهضت مقاومت ملی ایران ===
خط ۱۱۸: خط ۱۴۴:


=== مبارزه اصلاح‌طلبی صلح‌آمیز ===
=== مبارزه اصلاح‌طلبی صلح‌آمیز ===
شاپور بختیار به‌همراه مهدی سمیعی، علی امینی و رضا پهلوی در پی تشکیل اپوزیسیونی با اهداف اصلاح‌طلبی صلح‌آمیز علیه جمهوری اسلامی بودند؛ اما به دلایلی که هیچ‌وقت معلوم نشد، این اتحاد شکست خورد.<ref name=":2" />  
شاپور بختیار به‌همراه مهدی سمیعی، علی امینی و [[رضا پهلوی]] در پی تشکیل اپوزیسیونی با اهداف اصلاح‌طلبی صلح‌آمیز علیه جمهوری اسلامی بودند؛ اما به دلایلی که هیچ‌وقت معلوم نشد، این اتحاد شکست خورد.<ref name=":2" />  


=== فعالیت‌های دیگر ===
=== فعالیت‌های دیگر ===
خط ۱۲۹: خط ۱۵۵:
شاپور بختیار پس از خروج از ایران در سال ۱۳۵۸، تا زمان قتل او در سال ۱۳۷۰، دو بار مورد سوء قصد قرار گرفت. نخستین بار در تابستان سال ۱۳۵۹، توسط یک تبعه لبنانی به نام انیس نقاش در منزل خودش در حومه پاریس مورد حمله تروریستی قرار گرفت که این ترور ناموفق بود؛ و بختیار جان سالم به در برد.
شاپور بختیار پس از خروج از ایران در سال ۱۳۵۸، تا زمان قتل او در سال ۱۳۷۰، دو بار مورد سوء قصد قرار گرفت. نخستین بار در تابستان سال ۱۳۵۹، توسط یک تبعه لبنانی به نام انیس نقاش در منزل خودش در حومه پاریس مورد حمله تروریستی قرار گرفت که این ترور ناموفق بود؛ و بختیار جان سالم به در برد.


در این میان یکی از همسایگان بختیار توسط انیس نقاش کشته و یک پلیس هم فلج شد. انیس نقاش دستگیر و در دادگاه به حبس ابد محکوم شد. وی پس از ۱۰ سال زندان، در جریان معامله دولت فرانسه با جمهوری اسلامی ایران بر سر آزادی یک گروگان فرانسوی در لبنان، آزاد شد؛ و به تهران رفت؛ و سپس به ریاست مرکز پژوهشی امان در تهران منصوب شد. او طی مصاحبه‌ای با خبرگزاری فارس، ترور شاپور بختیار را از افتخارات خود دانست. به گفته‌ی انیس نقاش دلیل ترور بختیار، تدارک کودتای نوژه علیه ایران بوده است. وی گفته است:
در این میان یکی از همسایگان بختیار توسط انیس نقاش کشته و یک پلیس هم فلج شد. انیس نقاش دستگیر و در دادگاه به حبس ابد محکوم شد. وی پس از ۱۰ سال زندان، در جریان معامله دولت فرانسه با جمهوری اسلامی ایران بر سر آزادی یک گروگان فرانسوی در لبنان، آزاد شد؛ و به تهران رفت؛ و سپس به ریاست مرکز پژوهشی امان در تهران منصوب شد.  
 
او طی مصاحبه‌ای با خبرگزاری فارس، ترور شاپور بختیار را از افتخارات خود دانست. به گفته‌ی انیس نقاش دلیل ترور بختیار، تدارک [[کودتای نوژه]] علیه ایران بوده است. وی گفته است:
[[پرونده:مأمور ترور بختیار.JPG|جایگزین=انیس نقاش، مأمور ترور بختیار|بندانگشتی|203x203پیکسل|انیس نقاش، مأمور ترور بختیار]]
[[پرونده:مأمور ترور بختیار.JPG|جایگزین=انیس نقاش، مأمور ترور بختیار|بندانگشتی|203x203پیکسل|انیس نقاش، مأمور ترور بختیار]]
<blockquote>'''«'''حکم اعدام بختیار در دادگاه انقلاب صادر شد که امام (خمینی) هم آن را تأیید کرد. من به بچه‌های [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|سپاه]] گفتم که باید هرچه زودتر عمل کنید چون این آدم خطرناکی است، ولی آن‌ها هیچ اطلاعات و کانالی نداشتند. بهشان گفتم که من تجربه کار عملیاتی دارم و این کار را بر عهده می‌گیرم…»</blockquote>انیس نقاش می‌گوید که علت ناکامی ترور بختیار سخنان صادق خلخالی حاکم شرع وقت دادگاه‌های انقلاب بود که اعلام کرده بود: برای اجرای حکم اعدام شاپور بختیار، کماندو به پاریس فرستاده‌ام. همین باعث لغو ملاقات انیس نقاش با بختیار و افزایش محافظان او شده بود. با این وجود انیس نقاش تصمیم می‌گیرد که هرطور شده شاپور بختیار را ترور کند. او با یک سلاح صداخفه‌کن به محل بختیار می‌رود. انیس نقاش می‌گوید:<blockquote>«... اما این‌ها شک کردند؛ و در ساختمان را به رویم باز نکردند. من هم بلافاصله تصمیم گرفتم با گلوله قفل در را بشکنم و بروم داخل. اما چون در دفتر بختیار ضد گلوله بود، هیچ کاری نتوانستم بکنم. یکی از دو گلوله‌ای که به من خورد، متعلق به سلاح خودم بود که به در شلیک کردم و کمانه کرد؛ و برگشت سمت خودم. بعد هم که با پلیس فرانسه درگیر شدم و یک گلوله دیگر هم خوردم و دستگیر شدم…»<ref name=":3" /> </blockquote>
<blockquote>'''«'''حکم اعدام بختیار در دادگاه انقلاب صادر شد که امام (خمینی) هم آن را تأیید کرد. من به بچه‌های [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|سپاه]] گفتم که باید هرچه زودتر عمل کنید چون این آدم خطرناکی است، ولی آن‌ها هیچ اطلاعات و کانالی نداشتند. بهشان گفتم که من تجربه کار عملیاتی دارم و این کار را بر عهده می‌گیرم…»</blockquote>انیس نقاش می‌گوید که علت ناکامی ترور بختیار سخنان [[صادق خلخالی]] حاکم شرع وقت دادگاه‌های انقلاب بود که اعلام کرده بود: برای اجرای حکم اعدام شاپور بختیار، کماندو به پاریس فرستاده‌ام. همین باعث لغو ملاقات انیس نقاش با بختیار و افزایش محافظان او شده بود. با این وجود انیس نقاش تصمیم می‌گیرد که هرطور شده شاپور بختیار را ترور کند. او با یک سلاح صداخفه‌کن به محل بختیار می‌رود. انیس نقاش می‌گوید:<blockquote>«... اما این‌ها شک کردند؛ و در ساختمان را به رویم باز نکردند. من هم بلافاصله تصمیم گرفتم با گلوله قفل در را بشکنم و بروم داخل. اما چون در دفتر بختیار ضد گلوله بود، هیچ کاری نتوانستم بکنم. یکی از دو گلوله‌ای که به من خورد، متعلق به سلاح خودم بود که به در شلیک کردم و کمانه کرد؛ و برگشت سمت خودم. بعد هم که با پلیس فرانسه درگیر شدم و یک گلوله دیگر هم خوردم و دستگیر شدم…»<ref name=":3" /> </blockquote>
[[پرونده:سه ت. بختیار.JPG|جایگزین=عاملان ترور بختیار|بندانگشتی|238x238پیکسل|عاملان ترور بختیار]]
[[پرونده:سه ت. بختیار.JPG|جایگزین=عاملان ترور بختیار|بندانگشتی|238x238پیکسل|عاملان ترور بختیار]]
[[پرونده:علی وکیلی راد....JPG|جایگزین=علی‌ وکیلی‌راد پس از آزادی از زندان و ورود به ایران|بندانگشتی|178x178پیکسل|علی‌ وکیلی‌راد پس از آزادی از زندان و ورود به ایران]]
[[پرونده:علی وکیلی راد....JPG|جایگزین=علی‌ وکیلی‌راد پس از آزادی از زندان و ورود به ایران|بندانگشتی|178x178پیکسل|علی‌ وکیلی‌راد پس از آزادی از زندان و ورود به ایران]]
۱۳٬۱۸۵

ویرایش