کورش بزرگ
کورش بزرگ یا کورش کبیر (۵۲۹ تا ۵۷۶ پیش از میلاد) همچنین معروف به کورش دوم نخستین شاه و بنیانگذار دودمان شاهنشاهی هخامنشی است. او در چهارم شهریور به دنیا آمد. کورش کبیر، بهخاطر بخشندگی، بنیان گذاشتن حقوق بشر، آزاد کردن بردهها ، احترام به دینهای مختلف و کیشهای گوناگون، گسترش تمدن و ... در تمامی جهان شناخته شده است.
قرآن نیز از او با عبارت «ذوالقرنین» نام برده است و او را ردهی مصلحین جهان نام گذاشته است. کورش به فتح سرزمینهایی میرفت که از پادشاهان خود در رنج بودند اما هرگز به قتل و غارت مبادرت نکرده و ادارهی آن سرزمین را به اهالی آن واگذار میکرد.
ایرانیان کورش را پدر و یونانیان، که وی مردمان آن دیار را از ظلم و ستم رهانیده بود، سرور و قانونگذار مینامیدند. یهودیان کورش را مسحشده توسط پروردگار مینامیدند، ضمن آنکه بابلیان وی را مورد تأیید مردوک میدانستند.
او نخستین شاه هخامنشی بود که در بین سالهای ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد، بر نواحی گستردهای از آسیا حکومت میکرد. کورش در منشور خود که در بابل کشف شده، خودش را «فرزند کمبوجیه، شاه بزرگ انشان، نوادهٔ کورش، شاه بزرگ انشان، نوادهٔ چیش پیش، شاه بزرگ انشان، از خانواده ای که همیشه پادشاه بودهاست» معرفی میکند.[۱]
خانواده کورش بزرگ
بانو کاساندان دختر فرناسپه از شاهدختان خاندان هخامنشی بود. وی از اصالت ایرانی برخوردار بود. او همسر و همراه و همفکر همیشگی کورش بود. کورش بزرگ در طول زندگی خود فقط یک زن اختیار کرد و او کاساندان نام داشت. کاساندان قبل از کورش درگذشت و بعد از او کورش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید.
کاساندان، کاسادان یا کَساندان همسر کورش بزرگ، از تبار هخامنشی بود. کاساندان ملکه ۲۸ کشور آسیائی بوده و همواره در کنار همسرش کورش بزرگ پادشاهی میکرده و قدرتمندترین زن دربار هخامنشیان بهشمار میآمدهاست. با این حال به نظر میرسد با توجه به نظام مردسالاری در ایران باستان او به عنوان یک زن درباری حق دخالت در امور سیاسی را نداشتهاست. او خواهر اوتاناس و دختر فرناسپ هخامنشی بود. حاصل ازدواج او و کورش ۵ فرزند بود؛ کمبوجیه، بردیا، آتوسا، آرتیستون و دختری که نامش ذکر نشدهاست. به گفته داندامایف، دختر سومی احتمالاً رکسانا بود.
پسر بزرگ کاساندان و کورش، کمبوجیه دوم، جهانگشایی کرد و مصر را به امپراتوری هخامنشیان افزود. بردیا نیز مدتی کوتاه بر تاج تخت نشست. اما آتوسا را بیشک باید با دیدی دگر نگریست. چرا که دختر کورش بودن چنان «جایگاه ویژه ای» به او بخشید که داریوش بزرگ او را به همسری خویش برگزید؛ و فرهیختگی و درایت آتوسا در تمام طول تاریخ زبانزد شد.
بی شک کاساندان مادری بزرگ بود که چنین فرزندان بزرگی پرورش داد که هر یک نامی نیک در تاریخ دارند. وی همچنین همسری نمونه بود چرا که در همه مراحل سخت دوشادوش کوروش کبیر حضور داشت و همراه همیشگی او بود.
کوروش کاساندان را بسیار دوست میداشت. هنگام مرگ کاساندان در بابل ۶ روز عزای عمومی اعلام شد. مقبره کاساندان در پاسارگاد، در کنار آرامگاه کورش بزرگ میباشد. پس از کورش او نخستین شخصیت قدرتمند کشور بزرگ ایران بود. کاساندان ملکه ۲۸ کشور آسیائی بود که کورش بزرگ بر آنها پادشاهی میکردهاست.[۲]
کامبیز دوم پس از مرگ پدر به جای او به تخت شاهی نشست و برادر دیگر خود بردیا را کشت. او پس از فتح مصر در راه بازگشت به ایران خودکشی کرد.[۱]
گاهشمار دوران پادشاهی کوروش بزرگ
سالها پیش از میلاد است.
۵۵۸: آغاز پادشاهی کوروش در انشان (فارس) و خوزستان. انتقال پایتخت هخامنشیان به شوش.
۵۵۰: شکست ایشتوویگو شاه ماد از کورش و پیرو آن فتح هگمتانه. اتحاد ماد و پارس.
۵۴۹ تا ۵۴۸: تسخیر سرزمینهای پارت، جرجان و احتمالاً ارمنستان توسط کورش.
۵۴۶: فتح سارد پایتخت لیدی توسط کورش و شکست کرزوس پادشاه لیدی.
۵۳۹: فتح بابل ثروتمندترین شهر غرب آسیا توسط کورش. سقوطی که با مقاومت کم سپاه بابل در کرانه ساحلی رود دجله به وقوع پیوست.
۵۳۹: کورش به یهودیان آواره اجازه داد تا به اورشلیم بازگردند و در آنجا آزادانه برای خود کنیسه بسازند.
۵۲۹: کورش به قبایل سکاها در شمال شرق ایران حمله کرد و در جنگ با ماساگتها کشته شد. کورش را در پاسارگاد دفن کردند. پس از او کمبوجیه دوم فرزند کورش به تاج و تخت رسید.[۱]
دوران قدرت کوروش بزرگ
کورش بزرگ ابتدا علیه ایشتوویگو، شاه ماد، به جنگ برخاست و سپس به پایتخت حکومت ماد در هگمتانه یورش برد و با کمکهایی که از درون سپاه ماد به کوروش شد، هگمتانه را فتح کرد. سپس کرزوس، شاه لیدیه را شکست داد و بهسوی سارد لشکر کشید و پس از دو هفته، شهر سارد به اشغال نیروهای ایرانی درآمد. کورش مسئولیت فتح دیگر شهرهای آسیای صغیر را به فرماندهانش واگذار کرد و خود به اکباتان بازگشت و بهسوی «پارت»، «زرنگ»، «هرات»، «خوارزم»، «باختر»، «سغد»، «گندار»، «ثهتَگوش» و «اَرَخواتیش» لشکر کشید. جزئیات این جنگها در تاریخ ثبت نشدهاست و اطلاع کمی دربارهٔ جزئیات این نبردها وجود دارد.
با شکست کشور ماد به وسیله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود، پادشاهی ۳۵ ساله ایشتوویگو پادشاه ماد به انتها رسید، اما به گفته هرودوت کورش به ایشتوویگو آسیبی وارد نیاورد و او را نزد خود نگه داشت. کورش به این شیوه در ۵۴۶ پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود.
کورش پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس نامید، در حالیکه بابل به او خیانت کرده بود، خردمندانه از قارون، شاه لیدی خواست تا حکومت او را به رسمیت بشناسد و در عوض کورش نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید.
اما قارون (کرزوس) در کمال کم خردی به جای قبول این پیشنهاد به فکر گسترش مرزهای کشور خود افتاد و به این خاطر با شتاب سپاهیانش را از رود هالسی (قزلایرماق امروزی در کشور ترکیه) که مرز کشوری وی و ماد بود گذراند و کورش هم با دیدن این حرکت خصمانه، از همدان به سوی لیدی حرکت کرد و دژ سارد که آن را تسخیر ناپذیر میپنداشتند، با صعود تعدادی از سربازان ایرانی از دیوارههای آن سقوط کرد و قارون (کروزوس)، شاه لیدی به اسارت ایرانیان درآمد و کورش مرز کشور خود را به دریای روم و همسایگی یونانیان رسانید.
نکته قابل توجه رفتار کورش پس ازشکست قارون است. کورش، شاه شکست خورده لیدی را نکشت و تحقیر ننمود، بلکه تا پایان عمر تحت حمایت کورش زندگی کرد و مردم سارد علیرغم آن که حدود سه ماه لشکریان کوروش کبیر را در شرایط جنگی و در حالت محاصره شهر خود معطل کرده بودند، مشمول عفو شدند.
پس از لیدی کورش کبیر نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود درآورد.
هدف اصلی کورش از لشکرکشی به شرق، تأمین امنیت و تحکیم موقعیت بود وگرنه در سمت شرق ایران آن روزگار، حکومتی که بتواند با کورش به معارضه بپردازد وجود نداشت. کورش با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران، وسعت سرزمینهای تحت تابعیت خود را دو برابر کرد. پادشاه بابِل از خیانت خود به کوروش کبیر و عهدی در حق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود پشیمان شده بود.[۱]
ذوالقرنین
دربارهٔ شخصیت ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، چندگانگی وجود دارد و این که به واقع ذوالقرنین چه کسی است به طور قطعی مشخص نشدهاست.
کورش بزرگ سردودمان هخامنشی، داریوش بزرگ، خشایارشا، اسکندر مقدونی گزینههایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی دربارهٔ آنها بررسیهایی انجام شده، اما با توجه به اسناد و مدارک تاریخی و تطبیق آن با آیههای قرآن، تورات، و انجیل تنها کورش بزرگ است که موجهترین دلایل را برای احراز این لقب دارا میباشد. شماری از فقهای معاصر شیعه مثل علامه طباطبایی نیز کورش بزرگ را ذوالقرنین میدانند.[۱]
منشور کورش بزرگ
از کورش بزرگ تنها سند نسبتاً مفصلی که برجای مانده، استوانهای به طول ۲۲٫۵ سانتیمتر و عرض ۱۱ سانتیمتر از جنس خاک رس با نوشتهای ۴۵ سطری بهزبان بابلی است که امروزه با شمارهٔ ۹۰۹۲۰ در اتاق ۵۲ بخش ایران باستان موزهٔ بریتانیا نگهداری میشود.[۱]
استوانهٔ کورش پس از شکست دادن نبونعید و تصرف بابل، نوشته شده و به منزلهٔ سند و شاهد تاریخی پرارزشی است.[۳]
تکهٔ اصلی استوانه کوروش بزرگ در سال ۱۸۷۹ میلادی توسط هرمزد رسام در حفاری معبد مردوک در بابل پیدا شد، این تکه منشور کورش حاوی ۳۵ خط بود. تکهٔ دوم منشور کورش کبیر که شامل خطهای ۳۶ تا ۴۵ میشود، در سال ۱۹۷۵ میلادی در کلکسیون بابل دانشگاه ییل یافت شد و به منشور اصلی پیوست گردید.
در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل متحد منشور کوروش کبیر را به همهٔ زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد و بدلی از این منشور در مقر سازمان ملل در فضای بین تالار اصلی شورای امنیت و تالار قیومت در شهرنیویورک قرار داده شد. در این مکان، نمونهای از آثار فرهنگی کشورهای گوناگون وجود دارد.[۱]
متن منشور کورش بزرگ
- منم، کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، سومر و اکَد و چهار گوشه جهان، پسر کمبوجیه، شاه بزرگ انشان، نوه کورش، شاه بزرگ، شاه آنشان، نبیره چیش پیش، شاه بزرگ، شاه آنشان؛ از دودمانی که همیشه شاه بوده اند و فرمانروایی آنان را خداوند گرامی میدارد و با خوشنودی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بی جنگ و آشتی جویان به بابل اندر شدم. همه مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر اورنگ شهریاری نشستم. مردوک، سرور بزرگ (خدای بابلیان)، مهر دل های پاک مردم را به من که دوستدار بابل هستم گروانید، زیرا من او را ارجمند وگرامی داشتم و هر روز در پرستش او کوشیدم. ارتش بزرگ من با صلح و آرامی در بابل گام بر می داشتند. من نگذاشتم کسی در سراسر سرزمین های سومر و اکد ترساننده باشد و رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع بابل و وضع جایگاه های ورجاوند آن، دل مرا لرزاند. من برای صلح کوشیدم. نبونید مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که شایسته آنان نبود. من برده داری را برانداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم، فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. من فرمان دادم هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار من خوشنود شد. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم ، بر پسر من کمبوجیه، و همچنین بر همه سپاهیان من برکت و مهربانیش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی جایگاه والایش را ستودیم. به فرمان مردوک همه شاهانی که بر اورنگ شاهی نشسته اند: و همه پادشاهان سرزمین های جهان، از دریای بالا (مدیترانه) تا دریای پایین (خلیج پارس)، همه مردم سرزمین های دوردست، همه پادشاهان آموری، همه چادرنشینان، مرا خراج گذارند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... آشور و شوش .. من شهرهای آگاده، اشنوبا، زمبان، متورنو، دیر، سرزمین گوتیان و شهرهای کهن آن سوی دجله را که ویران شده بودند از نو ساختم. من بابل و همه شهرهای ورجاوند را در فراوانی پاس داشتم. درماندگان باشنده بابل را که نبونید به رغم خواست خدایان یوغی (اسارت) داده بود نه شایسته ایشان، درماندگی هایشان را درمان کردم و از بیگاری برهانیدم. فرمان دادم همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و کسی آنان را نیازارد. خدای بزرگ از کردار من خوشنود شد. او برکت و مهربانیش را ارزانی داشت. من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم همه نیایشگاه هایی را که بسته شده بود بگشایند. همچنین تندیس خدایان سومر و اکد را که نبونید بی ترس از خدای بزرگ به بابل آورده بود، برای خشنودی مردوک، به شادی و خرمی به نیایشگاههای خودشان بنشاندم، بشود که دلها شاد گردد. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند به جایگاههای خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فراخواندم. باشد که دلها شاد گردد و هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم زندگانی بلند خواستار باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیکخواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مردوک بگویند: "به کورش شاه، پادشاهی که تو را گرامی می دارد و پسرش کمبوجیه، جایگاهی در سرای سپند (بهشت) ارزانی دار. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابل پادشاه را گرامی داشتند و من همه مردم را در زیستگاه در صلح و آرامش بنشاندم. باروی بزرگ شهر بابل را استوار گردانیدم. دیوار آجری خندق را که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان به بیگاری گرفته شده، به پایان نرسانیده بودند، به انجام رسانیدم. دروازه هایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهای از چوب سدر پوشیده از مفرغ... کتیبه ای از پادشاهی پیش از من به نام آشور بانیپال ... برای همیشه.[۱]
چند جمله معروف از کورش بزرگ
- ای پسر من نیکوکار باش نه بدکار زیرا زندگانی انسان جاودان نیست و هیچ چیز از کردار نیک لازمتر نمیباشد
- ای پسر من بشنو تو را میگویم که بهترین بخششها تعلیم و تعلم است زیرا مال و مکنت زوال پذیرد و چهارپایان بمیرند ولی دانش و تربیت باقی ماند
- دختر شرمگین را دوست بدار و او را به مرد هوشیار و دانایی به عروسی ده زیرا مرد دانا و هوشیار مانند زمین نیکی است که چون تخم در آن بکارند حاصل نیک و فراوان از آن به عمل آید
- با زن فرزانه و شرمگین عروسی کن و او را دوست بدار وخود برای خود زن انتخاب کن و زن دیگری را فریب مده تا روانت گناه کار نگردد
- مردی را به دامادی خود برگزین که نیکخو، درست و دانا باشد، اگر بسیار مسکین است بسیار عیب نیست مال و مکنت از یزدان برسد
- چون خوشی رسد بسیار خشنود و غره مشو و چون سختی رسد غمگین و افسرده مباش زیرا هر خوشی یک ناخوشی و هر نیکی یک بدی در پی دارد
- از پستفطرت و بداصل قرض مگیر و وام مده زیرا تنزیل زیاد باید داد و همواره بر در خانه تو بایستد و کسان بگمارد و این برای تو زیان بزرگی است
- به مال و مکنت کسی چشم مینداز زیرا مال و خوشی جهان مانند مرغی است که از این درخت به آن درخت نشیند و به هیچ شاخی نماند
- دست از دزدی و کاهلی و هوا و هوس نفسانی بدار زیرا هر کس که نیکی کند پاداش نیکی یابد و هر که بدکار گشت به سزای سخت خواهد رسید
- نسبت به پدر و مادر خود فرمانبردار باش زیرا مرد تا پدر و مادرش زنده اند مانند شیری است که آسوده در بیشه غنوده و از هیچکس بیم ندارد[۴]
بناها و کاخهای کورش بزرگ
عمدهٔ بناهایی که توسط کورش کبیر ساختهشده، در محوطهٔ پاسارگاد قرار دارد. آرامگاه کورش کبیر که ساختهٔ خود کورش بود، چنان ارتباطی از نظر طراحی نقشه و کاربرد نماپردازی در میان باغ بزرگ پاسارگاد با کاخهای دروازه، اختصاصی و بار نشان میدهد که مشخص میشود طراح همهٔ آنها، یک نفر بوده و آن کاخها هم نتیجهٔ سلیقهٔ کورش کبیر بودهاند. کتیبههای سه زبانهٔ عیلامی، پارسی و اکدی بر روی جرزها و درگاههای آن سه کاخ، تأیید دیگریاست که این کاخها توسط کوروش ساخته شدهاند.
بدنهٔ اصلی کاخهای پادشاهی کورش در پاسارگاد، از سالنهای ستوندار تشکیل شدهاست. تالار عمومی (کاخ S) حدوداً در سال ۵۳۹ پیش از میلاد ساخته شده بود. تالار ستوندار آن دو ردیف چهار ستونی دارد و کاخ مسکونی کوروش (کاخ P) بین سالهای ۵۳۰ تا ۵۳۵ پیش از میلاد بنا شدهاست. سالن ستوندار این کاخ پنج ردیف ستون و در هر ردیف شش ستون دارد، و سرسرای آن در جنوب شرقی به ابعاد ۷۵٫۵×۹٫۳ متر است.
کاخ دروازه در حدود شرقی محوطهٔ اصلی قرار دارد و شامل یک تالار ستوندار با نقشهٔ چهار ضلعی و ابعاد ۲۵٫۵×۲۸٫۵ متر است و ۸ ردیف ستون دارد.
کوشکهای A و B که در شرق و جنوب باغ شاهی قرار دارند، احتمالاً دو ورودی به باغ سلطنتی بودهاند. از این دو، کوشک B بهتر حفظ شدهاست که این کوشک با ابعاد ۱۱٫۷×۱۰٫۱ متر از یک سکوی چهارضلعی از سنگهای آراسته تشکیل شدهاست.[۱]
دیوار نوشتهها
سه کتیبه کوچک از کورش کبیر به زبانهای فارسی باستان، ایلامی و اکدی به دست آمدهاست که بخشهایی از آن آسیب دیده بود.
دو گونه کتیبههای ۳ زبانه کوروش کبیر (CMa,CMc) روی ۳ بنای جایگاه اصلی پاسارگاد (یا در نسخههای متعدد نوشته شده) به دست آمدهاست.
نخستین بنا (CMa) رواقی است مشرف به جایگاه که «درِ R» نام دارد. این رواق نقش برجستهای دارد که فرشتهای بالدار را نشان میدهد. این اثر تا اواخر قرن گذشته به عنوان نمونهای از کتیبههای CMa برپا بودهاست. اگر در نظر بگیریم که سازندگان پاسارگاد بر ایجاد تقارن در کارهای تزئینی و بویژه کتیبهها، ارجحیت قائل بودهاند، احتمال دارد که سابق بر این حداقل هشت نسخه از این کتیبه روی بنا وجود داشته باشد.
در قصر «S» که اغلب آن را «تالار بار» مینامند و «قصر P» که احتمالاً به عنوان محل سکونت کوروش کبیر استفاده میشد نیز نزدیک به بیست نسخه از CMa موجود بوده که تنها دو تای آنها تا روزگار ما، در هر قصری یک نسخه، حفظ شدهاست، دو تا نیز در «قصر S» تا قرن نوزدهم موجود بودهاست.[۱]
مرگ کوروش بزرگ
روایت هرودوت
هرودوت مورخ یونانی نوشته که کورش پس از آنکه بابل را فتح کرد برای مطیع کردن ماساژتها که در شرق رود آراکس (سیحون) سکونت داشتند لشکرکشی کرد. وی ابتدا به فرمانروای ماساژتها تهمرییش («تُمیریس) که بیوهٔ پادشاه سابقشان بود پیشنهاد ازدواج داد اما او که دانست مقصود کورش تسلط بر سرزمین اوست نپذیرفت و کورش به قصد جنگ با او به سوی سیحون حرکت کرد. او در ابتدا با حیلهٔ جنگی توانست یکسوم سپاه ماساژتها را نابود کند اما ملکه تمیریس با جمعآوری تمام قوای خود به او حملهور شد و در جنگی سنگین به پیروزی رسید. بیشتر سپاه کورش نابود شده و کورش نیز کشته شد.
روایت کتزیاس
کتزیاس مورخ دیگر یونانی جنگ کورش را با قومی به نام دِربیک به پادشاهی آمُرّایوس گزارش کردهاست. دربیکها توانستند با فیلهای جنگی خود سوارهنظام ایرانیان را محاصره کرده و کوروش بزرگ از اسب به زیر افتاده و یک جنگجوی هندی - که از متحدین دربیکها بودند- او را با زوبینی که به رانش میخورد، مجروح میکند. روز بعد «آمورگِس» پادشاه سکائی به کمک ایرانیان آمده و آنها فاتح شده و دربیکها مطیع میشوند اما کورش چند روز بعد پس از وصیت به اطرافیان خود و تعیین کمبوجیه به عنوان جانشین خود میمیرد.
روایت برس کلدانی
از بروسوس مورخ کلدانی نقل قول شده که کورش در نبرد با قوم داها کشته شد. دها از اقوام ساکن اطراف گرگان بودهاند.
روایت تروگ پمپهای
تروگ پمپهای مورخ رومی هم روایتی مشابه هرودوت را اتخاذ کرده با این تفاوت که مینویسد سپاه ۲۰۰ هزار نفرهٔ کورش در گردنههای کوهستان به محاصرهٔ سپاه ملکه ماساژتها درآمده و تمامی آنها نابود شده، حتی یک نفر هم زنده نمیماند تا خبر این واقعه را ایرانیان برساند.
روایت گزنفون
کسنوفون مورخ یونانی مرگ کورش را در کتاب کورشنامه به شکل طبیعی و در پارس گزارش داده. به گفتهٔ او کورش در خواب از مرگ خود مطلع میشود و پس از نیایش و وصیتهایی به نزدیکان و دوستان و بزرگان کشور از دنیا میرود. روایت کسنوفون در مورد مرگ کورش به داستانهای اساطیری مربوط به مرگ کیخسرو پادشاه کیانی شباهت دارد.[۱]
آرامگاه کورش بزرگ
آرامگاه کورش بزرگ مهمترین اثر مجموعه پاسارگاد که در دوره ای به «مشهد مادر مقدس» شهرت داشت، از سال ۱۸۲۰ میلادی به بعد به عنوان آرامگاه کورش شناسایی شد. فاصله مجموعه پاسارگاد از تخت جمشید حدوداً ۷۵ کیلومتر است. دشتی که آرامگاه کورش و مجموعه پاسارگاد در آن قرار دارد، دشت مرغاب نام دارد.
در گذشته بنای آرامگاه میان باغهای سلطنتی قرار داشت و از سنگهای عظیم که درازای بعضی از آنها به هفت متر میرسد، بنا شده بود. تخته سنگهای آرامگاه با بستهای فلزی به هم متصل شده بود. این بستها بعدها دزدیده شد، هر چند بیشتر این آسیبها بعدها ترمیم شد، اما جای خالی برخی از آنها به صورت حفرههایی در دل سنگ برجای ماندهاست.
آرامگاه کورش در پاسارگاد، حدوداً در ۵۳۰ تا ۵۴۰ قبل از میلاد از سنگ آهکی به رنگ سفید ساخته شدهاست. بنای آرامگاه دو قسمت مشخص دارد، یکی سکویی ۶ پله ای که قاعده آن مربع مستطیلی به وسعت ۱۶۵متر مربع است و دیگری اتاقی کوچک به وسعت ۷٫۵ متر مربع که سقف شیب بامی دارد و ضخامت دیوارهایش به ۱٫۵متر میرسد.
پایه بنا (۱۳٫۳۵×۱۲٫۳۰ متر) از شش لایه پلکانی تشکیل شدهاست که از آنها اولی به بلندی ۱۷۰سانتیمتر، دومی و سومی ۱۰۴ سانتیمتر، و سه عدد آخری ۵۷٫۵ سانتیمتر هستند. ارتفاع کلی بنا در حدود ۱۱ متر است. در ورودی آرامگاه در سمت شمال غربی قرار داشته و ۷۵ سانتیمتر پهنای آن است. این درگاه کوتاه نیز دارای دو در سنگی بوده که از بین رفتهاست. خزانهٔ آرامگاه، در بالاترین نقطه، شکل یک خانهٔ شیروانی ساده با یک ورودی کوچک در غرب را دارد.
پس از کشته شدن کورش بزرگ در جنگ با ساکاها یا ایرانیان شمالی، جسد وی را مومیایی کرده و درون تختی از زر نهاده و اشیای مهم سلطنتی و جنگی او را در کنار وی گذارده بودند. در حمله اسکندر مقدونی، یک شخص در این آرامگاه را شکسته و اشیای آن را تاراج کرده و کالبد را گزند رسانده بود.
در شیب سقف آرامگاه دو حفرهٔ بزرگ وجود دارد که برای سبک کردن سنگها و کم کردن از بار سقف ایجاد شدهاست و برخی به اشتباه، جای نگهداری کالبد کورش و همسر وی دانستهاند.
تا حدود صد سال پیش باور بر این بود که این بنا آرامگاه مادر سلیمان باشد و در دورهٔ اتابکان در زمان آل بویه با استفاده از ستونهای باقی مانده از کاخهای باستانی مسجدی با نام «مسجد اتابکی» در گرد آن ساخته و یک محراب کوچک در خزانهٔ آرامگاه کندهکاری شد. در دههٔ ۱۹۷۰ بقایای مسجد پاکسازی شده و تکههای تاریخی به نزدیکی مکانهای اصلیشان بازگردانده شدند.
آرامگاه کورش در همه دوره هخامنشی مقدس بهشمار میآمدهاست. این امر باعث گردیده که در دوران اسلامی هم این تقدس حفظ شود. اما تعبیر اصلی بنا دیگر مشخص نبودهاست و از سوی دیگر مردم هم ساختن بناهای با عظمت سنگی را خارج از قوه بشری میدانستهاند و به حضرت سلیمان که دیوان را برای کارهای دشوار در خدمت داشتهاست، نسبت میدادهاند. به همین جهت آرامگاه کورش را هم از بناهای آن حضرت میشمردند و آن را به مادر او نسبت میدادند و «مشهد مادر سلیمان» میخواندند.[۵]
جانشین کوروش کبیر
کورش از تنها همسر خود کاساندان، دو پسر به نامهای کمبوجیه و بردیا داشت که کمبوجیه را پیش از لشکرکشی به شرق، بهعنوان ولیعهد خود انتخاب کرد. کمبوجیه بهواسطهٔ انتصابش بهعنوان «شاه بابل»، عملاً بهعنوان جانشین تعیین شده بود و کورش، امور این مملکت را به او واگذار کرد. احتمالاً کمبوجیه پس از مرگ پدرش، به مرزهای شمال شرقی سامان داد و در پاییز سال ۵۲۸ پیش از میلاد، حمله به مصر را آغاز کرد و توانست آنجا را فتح کند.[۱]
میراث کوروش بزرگ
پس از مرگ کورش کبیر پسرش کمبوجیه دوم (کامبیز دوم) به پادشاهی برگزیده شد. کمبوجیه دوم قبل از عزیمت به مصر برای تصرف آن کشور، برادرش بردیا را کشت و سپس به مصر لشکر کشید. او پس از تصرف مصر بر تخت شاهی نشست و خود را فرزند خدایان معرفی کرد اما مدتی بعد گاو مقدس مصریان را کشت.
عده ای اعتقاد دارند این کار او به دلیل ابتلا به بیماری جنون و عده ای اعتقاد دارند به دلیل جلوگیری از جهالت مردم و پرستش گاو بودهاست زیرا بر اساس اعتقادات کامبیز که یکتاپرست و یزدانپرست بود، گاو موجود مقدسی محسوب نمیشد.
زمانی که او در مصر بود یک مغ که برادرش بسیار به بردیا، برادر مقتول کامبیز شباهت داشت به توسط آن مغ به کاخ شاهی راه یافت. این فرد که گئوماته نام داشت خود را بردیا فرزند کورش کبیر معرفی نمود و به تخت سلطنت نشست. زمانی که این خبر به کامبیز رسید از مصر به سوی ایران حرکت کرد اما در سوریه کنونی خودکشی نمود.
پس از مرگ کامبیز پسر کورش بزرگ و فاش شدن راز گئوماته یک گروه ۷ نفره از شاهزادگان هخامنشی در کاخ شاهی اقدام به قتل گئوماته و برادرش کردند و یکی از این ۷ نفر با نام داریوش کبیر بر تخت سلطنت نشست. داریوش که یکی از عمو زادگان کوروش کبیر محسوب میشد پس از رسیدن به قدرت به بسط کشور پارس اقدام نمود و در نبردی به نام ماراتن با ارتش یونان به جنگ پرداخت اما شکست خورد. اگرچه امروزه این مسئله که ارتش ایران در این جنگ شکست خورده باشد توسط تعدادی محل تردید قرار گرفتهاست.
ارتش پارس در زمان داریوش تا شبه جزیره بالکان پیش روی کرد و پس از مرگ داریوش پسرش خشایار شاه به قدرت رسید. خشایار شاه با لشگری انبوه که تاریخ تا به آن روز نظیرش را ندیده بود به یونان حمله کرد و اگرچه در جنگ سالامین شکست خورد اما موفق شد آتن پایتخت یونان را به تصرف خود درآورد. در جریان این لشکرکشی آتن آتش گرفت و تا به امروزه این کشمکش که ایرانیان به عمد آن را آتش زدهاند و یا خیر ادامه دارد.
امپراطوری هخامنشی در سال ۳۳۱ قبل از میلاد با حمله اسکندر مقدونی سرنگون شد و داریوش سوم آخرین شاه آن بود. اگرچه باز هم عده ای اعتقاد دارند یورش اسکندر به ایران فاقد هرگونه حقیقت تاریخی است.
امپراطوری هخامنشی با تصرف مصر در آفریقا و تصرف مناطقی از بالکان عملاً تبدیل به تنها امپراطوری دنیا شد که در سه قاره جهان آن روز دارای قلمرو بودهاست و اگرچه بعدها رومیان نیز این امکان را به دست آوردند که در هر سه قاره جهان آن روز گسترش قلمرو دهند اما هخامنشیان اولین امپراطوری بودند که در هر سه قاره نفوذ کردند.
داریوش کبیر در زمان حیات خود دستور ساخت تختجمشید یا پرسپولیس را صادر کرد و با بنای کاخهای با شکوه آن را به عنوان پایتخت هخامنشیان برگزید و خود را شاهنشاه (شاه شاهان) نامید. شکوه این شهر آنچنان بود که سفرای خارجی و بازرگانان دیگر کشورها پس از ورود به آن دچار شگفتزدگی فراوان میشدند.
همچنین داریوش در کتیبه ای برای ایران دعای بسیار جالبی دارد که حتی امروزه نیز توسط ایرانیان بسیار به آن ارجاع داده میشود. او در این کتیبه برای ایران اینچنین دعا میکند: خداوند این کشور را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد. در زمان داریوش ساخت بنای پرسپولیس بنیان گذاشته شد که در آن قصرهای متعدد ساخته شد و سربازان گارد جاویدان به محافظت از آن قصرها گمارده شدند.
داریوش همچنین برای گسترش تجارت در زمان خود دستور ساخت راههای متعددی را صادر نمود که یکی از مشهورترین این راهها، راه شاهی است که از شوش به سارد کشیده شد. او برای محافظت از این راهها قلعه هائی در طول این جادهها بنا نمود و امنیت بازرگانی را افزایش داد.
با بنا نمودن راهها تجارت بین شرق و غرب از طریق امپراطوری هخامنشی تسهیل گردید زیرا راه ابریشم که راهی بود که به واسطه آن کالاهائی مانند ابریشم از خاور دور و چین به اروپا (یونان و بعدها روم) صادر میشد، به دلیل ایجاد امنیت و ساخت راه بسیار افزایش یافت و ایران تبدیل به پل ارتباطی بین غرب و شرق گردید و موجب گسترش فرهنگ و تمدن بشری شد. همچنین داریوش اولین سیستم پستی دنیا را ایجاد کرد.
او دستورداد تا در طول مسیر راهها چاپارخانههائی احداث شود و پیکهائی که حامل نامه بودند پس از طی مسافتی در این چاپارخانهها نامه را پیک دیگری که آماده خدمت بود میدادند. این پیک نیز پس از طی مسافتی مجدداً در چاپارخانه بعدی نامه را پیک بعدی میداد و به این ترتیب همیشه پیک و اسب خسته با یک پیک و اسب تازهنفس جابجا میشدند. این امر موجب میشد تا داریوش بسیار زودتر از دیگر حاکمان جهان از اخبار مطلع شود.[۱]
کورش از نگاه خلخالی
یکی از آخوندهایی که بیشترین توهینها را به کورش کرده است شیخ صادق خلخالی است.
او در رساله «کوروش دروغین و جنایتکار» کوروش هخامنشی را زاده مادری یهودی خوانده و حمله وی به بابل را نیز در پی دستور مادرش برای آزاد کردن قوم یهود دانسته و نتیجه گرفته است: «نژاد یهود، امروز به تبهکاری و دشمن بشریت معرفی شدهاند... تنها معرف کوروش به نیکی و نیکنامی نیز همین یهودند... فریاد که همین یهود، همین دلالهای سیاست بینالمللی، برای ملل دیگر تاریخ، پادشاه نامدار معرفی میکنند و مردم را وادار میکنند که جشن بگیرند، پول بدهند و شادی کنند و برای دایر کردن این جشنها، کارشناس میفرستند و میلیونها تومان پول را به این وسیله به غارت میبرند.»
خلخالی سپس به ریشه روایتهای به عقیده وی "دروغ درباره تاریخ زندگی کوروش پرداخته"، "هرودوت" مورخ را دروغپرداز دانسته و روایت گزنفون از کوروش را نیز برآمده از تخیلات وی نامیده بود و میگفت: «نوشتههای هرودوت به صورت افسانه و برای نقالهای قهوهخانه و درویشهای سر کوچهها هم به درد نمیخورد تا چه رسد که از آن یک حماسه کوروش کبیر بسازیم و بعد هم به آن افتخار کنیم.»
صادق خلخالی بدین ترتیب تا بدانجا پیش رفت که گرامیداشت روز تولد کوروش را سیاستی استعماری دانست، آنچنان که: «گاهی مردم را به تریاک و زمانی دیگر مردم را به میگساری و موسیقی و هنر و وقت دیگر آنها را به ورزش و میدان المپیک و بار دیگر آنها را به هیپیگری و درویشی و عرفان موهومی و سپس به لباس و مدپرستی مثل مینیژوپ و ماکسی و میدی و غیره و بالاخره به وسیله سینما و تئاتر و تریا و کاباره و به وسیله مجلات و روزنامههای مزدور و عکسها و فیلمهای سـ. ک. سی و به وسیله رمان و تاریخ موهومی و روز تولد موش و سگ و گربه و یا کوروش کبیر مشغول کرده و میخواهند که ملت هیچگاه رشد فکری نداشته باشند.»
یکی از عجیبترین بخشهای رساله خلخالی بخشی بود که او به فساد اخلاقی کوروش اشاره کرده بود. خلخالی در جزوه خود نوشت: «کوروش پسر جوانی بود از اهل "مر" که از شدت احتیاج مجبور گردید راهِ زنی پیش گیرد و لواط بدهد...» خلخالی این جمله را به نقل از کتاب "تاریخ ایران باستان" نوشته مشیرالدوله پیرنیا مطرح کرده بود، حال آنکه متن اصلی کتاب اینچنین بود: «کوروش پسر چوپانی بود از ایل مردها که از شدت احتیاج مجبور گردید راهزنی پیش گیرد.»[۶]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ ۱٫۱۱ ۱٫۱۲ سرپوش - زندگینامه کوروش کبیر از تولد تا مرگ + تصاویر
- ↑ بیتوته - همسر کوروش کبیر
- ↑ نمناک - زندگینامه ای از کوروش کبیر نماد قدرت وعدالت در جهان
- ↑ آسمونی - 100 سخن ناب از کوروش بزرگ
- ↑ مکان بین - آرامگاه کوروش – پاسارگاد
- ↑ کوروش به روایت خلخالی: دروغین و جنایتکار، جاهطلب و عیاش