کاربر:Mohsen/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴: خط ۲۴:
روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ خمینی با استقبال کم نظیری وارد ایران شد، میلیون‌‌ها ایرانی به استقبال او رفتند؛ خمینی تنها رهبر تاریخ معاصر جهان است که زعامت دینی، مشروعیت مردمی و رهبری سیاسی را در خودش داشت و در واقع صاحب یک قدرت افسانه‌یی شد. خمینی به تمام وعده‌هایی که در پاریس در زیر درخت سیب داد پشت پا زد و به هیچ کدام عمل نکرد.
روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ خمینی با استقبال کم نظیری وارد ایران شد، میلیون‌‌ها ایرانی به استقبال او رفتند؛ خمینی تنها رهبر تاریخ معاصر جهان است که زعامت دینی، مشروعیت مردمی و رهبری سیاسی را در خودش داشت و در واقع صاحب یک قدرت افسانه‌یی شد. خمینی به تمام وعده‌هایی که در پاریس در زیر درخت سیب داد پشت پا زد و به هیچ کدام عمل نکرد.


خمینی: «ممکن است دیروز من یک حرفی زده باشم و امروز حرف دیگری را و فردا حرف دیگری را. این معنا ندارد که من بگویم چون دیروز حرفی زده‌ام باید روی همان حرف باقی بمانم».<ref name=":0">کتاب صحیفه‌ی نور خمینی- جلد ۱۸ صفحه‌ی ۱۷۸</ref>
خمینی در این خصوص گفت:<blockquote>'''«ممکن است دیروز من یک حرفی زده باشم و امروز حرف دیگری را و فردا حرف دیگری را. این معنا ندارد که من بگویم چون دیروز حرفی زده‌ام باید روی همان حرف باقی بمانم»'''.<ref name=":0">کتاب صحیفه‌ی نور خمینی- جلد ۱۸ صفحه‌ی ۱۷۸</ref></blockquote>با روی کار آمدن خمینی مجاهدین هم دست به مبارزات سیاسی مسالمت‌آمیز زدند، اما مجاهدین برای خمینی قابل تحمل نبودند؛ چون از مجاهدین بارها و بارها خواسته بود که مثل بقیه مردم  او را امام خطاب کنند، ولایت فقیه و قانون اساسی‌اش را قبول کنند؛ حتی به مجاهدین پیام داده بود که درهای قدرت به روی شما بسته نیست، ولی مجاهدین حاضر نشدند از اصول خود کوتاه بیایند و ولایت فقیه و قانون آن را بپذیرند. به همین دلیل مورد خشم و غضب خمینی بودند، این خشم خمینی با حملات نیروهای دولتی به مراکز و ستادهای مجاهدین شکل مادی به خودش می‌گرفت.
 
علی رغم این حملات مجاهدین هر روز گسترش پیدا می‌کردند، به گفته مقامات حکومت خمینی، مجاهدین ۵۰۰ هزار میلیشیا در سراسر کشور سازماندهی کرده بودند.
 
آقا محمدی رئیس ستاد نصر که مسئول امور عراق در دفتر خامنه‌ای و سپس معاون سیاسی رادیو و تلویزیون دولتی ایران بود گفت:<blockquote>«در اوایل انقلاب شاید حدود ۵۰۰ هزار میلیشیا گروه‌های تروریستی در کشور سامان داده بودند».<ref>تلویزیون دولتی ایران - ۲۵ اسفند ۱۳۷۸</ref></blockquote>اکبر گنجی هم در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«گروه‌هایی بود که رهبری استثنایی و کاریزمایی امام خمینی را قبول کرده بودند. جبهه دوم متشکل از شخصیتها و گروه‌های سیاسی بود که با رهبری امام در دوران تأسیس دولت مسئله داشتند… فرقه رجوی در رأس این سازمانهای تروریستی قرار داشت… و با پشتیبانی پانصد هزار میلیشیا (شبه‌نظامیان) که در سراسر ایران سازماندهی کرده بودند، می‌توانند هسته اصلی نیروهای جبهه اول را که در حول و حوش امام قرار دارند، قلع و قمع کرده و جمهوری خلقشان را برقرار کنند»<ref>روزنامه عصر آزادگان تاریخ ۱۴ دی ۱۳۷۸</ref></blockquote>تیراژ نشریه مجاهد ارگان رسمی سازمان مجاهدین خلق ایران  تا ۶۰۰ هزار نسخه هم رسید که برای جمعیت ۳۶ میلیون نفری آن زمان ایران عدد بزرگی محسوب می‌شود.
 
اما برای حاکمیت این گسترش قابل تحمل نبود، و هر روز در گوشه‌ای از کشور به مراکز مجاهدین حمله می‌شد، دهها تن از مجاهدین جان خود را در این حملات از دست دادند، ولی مجاهدین کوچکترین واکنش تندی از خودشان نشان ندادند. اما شرایط به نقطه‌ای رسید که خمینی فضایی برای ادامه‌ی فعالیت مسالمت آمیز برای مجاهدین باقی نگذاشت و برای مجاهدین  جز جنگ قهر‌آمیز و یا تسلیم راهی باقی نگذاشت، اما مجاهدین جنگ را انتخاب کردند؛ و در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ مجاهدین وارد فاز مبارزه‌ی قهر‌آمیز شدند.
 
ولی مجاهدین باز هم برای این که کوچکترین فرصت برای سرنگونی این رژیم از دست نرود،‌ از نیمه‌ی شهریور ۱۳۶۰ تظاهرات پراکنده‌ای را سازماندهی کردند؛ ولی هر بار با خشونت سرکوب می‌شد، نهایتاً در روز ۵ مهر میلیشیای مجاهد با حفاظت یگانهای مسلح وارد خیابان شدند؛‌ ولی رژیم به بی‌رحمانه‌ترین شکل دست به سرکوب زد.
 
این تظاهرات در آن شرایط تهور و شجاعت مثال زدنی میلیشیای مجاهد خلق بود که شعارشان مرگ بر خمینی بود؛ سر دادن این شعار علیه کسی که روی دوش میلیون‌ها ایرانی وارد کشور شده بود جسارتی بی نظیر می‌طلبید؛ با این تظاهرات مردم هم جسارت پیدا کردند که شعار مرگ بر خمینی سر بدهند؛ که تا قبل از آن کسی توان چنین کاری را نداشت.


== هدف از برگزاری تظاهرات ۵ مهر ==
== هدف از برگزاری تظاهرات ۵ مهر ==
مسعود رجوی در خصوص اهداف تظاهرات ۵ مهر نوشت:<blockquote>«نخستین هدف مطرح کردن شعار ”مرگ بر خمینی“ و بردن آن به میان مردم بود. این شعار را تا آن‌موقع هیچ‌کس در عرصه اجتماعی نداده بود و جرات و جسارت فوق‌العاده‌یی می‌خواست. خمینی در آن زمان پشت افراد دیگری مانند بهشتی سنگر می‌گرفت که برای او نقش فیلتر و عایق داشتند و انزجار اجتماعی مردم بر روی آنها متمرکز و کانالیزه می‌شد... در آن زمان ”کاریسما“ یا هیبت و جاذبه خمینی بر دوش جامعه و به‌خصوص اقشار عقب مانده بسیار سنگینی می‌کرد. مجاهدین باید پا پیش می‌گذاشتند و ”بت“ را با عبور از آتش و خون با سنگین‌ترین بها در هم می‌شکستند. پیام قشر پیشتاز جوان و دانشجویان و دانش آموزان این بود: ”مرگ بر خمینی، زنده باد آزادی“ ، ”شاه سلطان خمینی، مرگت فرارسیده“ ، ”شاه سلطان ولایت، مرگت فرا رسیده“ ، ”خمینی حیا کن، سلطنت را رها کن“ ، ”ای جلاد ننگت باد“ .»<ref>استراتژی قيام  و سرنگونی - مسعود رجوی -۳۰ دی ۱۳۸۸</ref></blockquote>در مورد اهداف دیگر تظاهرات ۵ مهر، به میدان کشیدن عنصر اجتماعی و مردمی بود تا اگر از این طریق هم کاری می‌توان کرد، مجاهدین کوتاهی نکرده باشند؛ اما در اثر شدت و حدّت سرکوب، جواب منفی بود. اما شعار مرگ بر خمینی توده‌ای شد و ستاره‌ی او خاموش شد.
پیام قشر پیشتاز جوان، دانشجویان و دانش‌آموزان در آن تظاهرات بزرگ این بود: «حداکثر فداکاری برای گشودن راه آزادی».
وبسایت مجاهدین در این خصوص نوشت:
«مجاهدین قصد داشتند در آن سرکوب وحشیانه باز هم تا جایی که امکان دارد راه باز کنند و مردم را به صحنه بیاورند تا آیندگان گواهی دهند که مجاهدین در راه شکستن فضای سرکوب و اختناق از هیچ پرداختی فروگذار نکردند. اما سرکوب و توحش پاسداران هار خمینی آن‌قدر شدید بود که مانع از به میدان آمدن مردم شد. ولی این پایان ماجرا نبود. سرکوب، اگر ‌چه مافوق تصور بود، اما افسانهٴ خمینی، پیر کفتار خون‌آشام ارتجاع بود که در ذهن توده‌های مردم برای همیشه به گور سپرده شد».<ref>وبسایت [https://news.mojahedin.org/i/ سازمان مجاهدین خلق ایران] </ref>


== سرکوب عریان و شدید حاکمیت ==
== سرکوب عریان و شدید حاکمیت ==

نسخهٔ ‏۲۵ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۰۵

۵ مهر ۱۳۶۰ یکی از روزهای به یاد ماندنی تاریخ مبارزاتی مردم ایران با حاکمیت آخوندی می‌باشد؛ در این روز یک رویارویی سنگین بین میلیشیای مجاهدین و نیروهای حکومتی رخ داد. پرداختن به آنچه که در این روز اتفاق افتاد، بدون اشاره به پیشینه‌ی این روز ناقص و نامفهوم خواهدبود.

بعد از سرنگونی رژیم شاه و روی کار آمدن خمینی، مجاهدین دست به مبارزه‌ی مسالمت آمیز سیاسی و آگاهی بخش زدند؛ علی‌رغم این که مجاهدین از هر‌گونه عمل خشونت آمیز بشدت پرهیز می‌کردند اما مستمراً از سوی نیروهای حکومتی مورد حمله و هجوم قرار می‌گرفتند. از بهمن ۵۷ تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ که آغاز مقاومت قهرآمیز و سراسری بود؛ مجاهدین در این ۲ سال و نیم بیش از ۷۰ تن از اعضا و هوادارانشان را در حملات نیروهای وابسته به حکومت از دست دادند، اما کوچکترین واکنشی نشان ندادند.

در زمینه فعالیت‌های مجاهدین و مشکلاتی که با آن روبرو بودند یک پژوهشگر آمریکایی نوشت:

«در بهمن ۵۸ (یعنی فقط یک‌سال پس از انقلاب) ۶۰ هزار نسخه از نشریهٔ مجاهد توقیف و سوزانده شد».[۱]

در مورد شرایطی که خمینی به مجاهدین تحمیل کرده بود؛ روزنامه لوموند در خرداد ۱۳۵۹ نوشت: «بنا به گفتهٔ ناظران، اوضاع در شرایط کنونی، انتخاب بین سازش یا جنگ داخلی است». به این ترتیب راهی برای مجاهدین باقی نمانده بود؛ در نتیجه مجاهدین بین تسلیم و جنگ مخیر شدند و به این ترتیب، آنها روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ وارد فاز مقاومت قهرآمیز گسترده شدند.

در جمعبندی یکساله‌ی مقاومت ایران آمده است:

«علی‌رغم اینکه از ۳۰ خرداد به بعد برای ما روشن بود که آن الگوی سقوط شاه، لااقل در این مقطع دیگر قابل تکرار نیست اما باز هم تِست کردیم. آزمایش کردیم. یعنی سازمان ما در یک مقطع وظیفه خودش دانست برای اینکه مبادا فرصتی از دست برود، با پرداخت سنگین‌ترین بهای ممکن،‌یکبار دیگر بازهم به میدان آوردن عنصر اجتماعی را آزمایش بکند. منظورم تظاهرات مسلحانه و راهگشایانه‌ای است که از نیمه‌‌های شهریور سال ۱۳۶۰ به بعد تا اوایل مهر و در اوج خودش در روز ۵ مهر در تهران و بعضی شهرستانهای دیگر برگزار شد».[۲]

به این ترتیب در روز ۵ مهر ۱۳۶۰ میلیشیای مجاهدی خلق دست به تظاهرات زدند که با سنگین‌ترین سرکوب و کشتار روبرو شد و صدها مجاهد خلق دستگیر و اعدام شدند.

اما روز ۵ مهر با کشتاری که انجام شد، قداست خمینی از بین رفت، چون دیگر بهشتی در کار نبود که خمینی پشت سر او قرار بگیرد.

وبسایت مجاهدین در این خصوص نوشت:

«در روز ۵ مهر، مجاهدین با دادن فدیه‌های عظیم، تابو دیوی را که نام «امام» بر خود گذاشته بود، شکستند، شعار «مرگ بر خمینی» را به میان مردم بردند و با تثبیت مقاومتی سراسری، انقلاب را از نابودی نجات دادند. به ‌یمن پاکبازی بی‌نظیر مجاهدین در ۵ مهر ۶۰تصویر کریه‌ترین و خونریزترین دیکتاتور معاصر در چهره منحوس خمینی به مردم ایران نشان داده شد. کاری که در آن شرایط و در آن تعادل‌قوای داخلی و بین‌المللی غیرممکن می‌نمود».[۳]

پیشینه

روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ خمینی با استقبال کم نظیری وارد ایران شد، میلیون‌‌ها ایرانی به استقبال او رفتند؛ خمینی تنها رهبر تاریخ معاصر جهان است که زعامت دینی، مشروعیت مردمی و رهبری سیاسی را در خودش داشت و در واقع صاحب یک قدرت افسانه‌یی شد. خمینی به تمام وعده‌هایی که در پاریس در زیر درخت سیب داد پشت پا زد و به هیچ کدام عمل نکرد.

خمینی در این خصوص گفت:

«ممکن است دیروز من یک حرفی زده باشم و امروز حرف دیگری را و فردا حرف دیگری را. این معنا ندارد که من بگویم چون دیروز حرفی زده‌ام باید روی همان حرف باقی بمانم».[۴]

با روی کار آمدن خمینی مجاهدین هم دست به مبارزات سیاسی مسالمت‌آمیز زدند، اما مجاهدین برای خمینی قابل تحمل نبودند؛ چون از مجاهدین بارها و بارها خواسته بود که مثل بقیه مردم او را امام خطاب کنند، ولایت فقیه و قانون اساسی‌اش را قبول کنند؛ حتی به مجاهدین پیام داده بود که درهای قدرت به روی شما بسته نیست، ولی مجاهدین حاضر نشدند از اصول خود کوتاه بیایند و ولایت فقیه و قانون آن را بپذیرند. به همین دلیل مورد خشم و غضب خمینی بودند، این خشم خمینی با حملات نیروهای دولتی به مراکز و ستادهای مجاهدین شکل مادی به خودش می‌گرفت.

علی رغم این حملات مجاهدین هر روز گسترش پیدا می‌کردند، به گفته مقامات حکومت خمینی، مجاهدین ۵۰۰ هزار میلیشیا در سراسر کشور سازماندهی کرده بودند.

آقا محمدی رئیس ستاد نصر که مسئول امور عراق در دفتر خامنه‌ای و سپس معاون سیاسی رادیو و تلویزیون دولتی ایران بود گفت:

«در اوایل انقلاب شاید حدود ۵۰۰ هزار میلیشیا گروه‌های تروریستی در کشور سامان داده بودند».[۵]

اکبر گنجی هم در این رابطه می‌گوید:

«گروه‌هایی بود که رهبری استثنایی و کاریزمایی امام خمینی را قبول کرده بودند. جبهه دوم متشکل از شخصیتها و گروه‌های سیاسی بود که با رهبری امام در دوران تأسیس دولت مسئله داشتند… فرقه رجوی در رأس این سازمانهای تروریستی قرار داشت… و با پشتیبانی پانصد هزار میلیشیا (شبه‌نظامیان) که در سراسر ایران سازماندهی کرده بودند، می‌توانند هسته اصلی نیروهای جبهه اول را که در حول و حوش امام قرار دارند، قلع و قمع کرده و جمهوری خلقشان را برقرار کنند»[۶]

تیراژ نشریه مجاهد ارگان رسمی سازمان مجاهدین خلق ایران تا ۶۰۰ هزار نسخه هم رسید که برای جمعیت ۳۶ میلیون نفری آن زمان ایران عدد بزرگی محسوب می‌شود.

اما برای حاکمیت این گسترش قابل تحمل نبود، و هر روز در گوشه‌ای از کشور به مراکز مجاهدین حمله می‌شد، دهها تن از مجاهدین جان خود را در این حملات از دست دادند، ولی مجاهدین کوچکترین واکنش تندی از خودشان نشان ندادند. اما شرایط به نقطه‌ای رسید که خمینی فضایی برای ادامه‌ی فعالیت مسالمت آمیز برای مجاهدین باقی نگذاشت و برای مجاهدین جز جنگ قهر‌آمیز و یا تسلیم راهی باقی نگذاشت، اما مجاهدین جنگ را انتخاب کردند؛ و در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ مجاهدین وارد فاز مبارزه‌ی قهر‌آمیز شدند.

ولی مجاهدین باز هم برای این که کوچکترین فرصت برای سرنگونی این رژیم از دست نرود،‌ از نیمه‌ی شهریور ۱۳۶۰ تظاهرات پراکنده‌ای را سازماندهی کردند؛ ولی هر بار با خشونت سرکوب می‌شد، نهایتاً در روز ۵ مهر میلیشیای مجاهد با حفاظت یگانهای مسلح وارد خیابان شدند؛‌ ولی رژیم به بی‌رحمانه‌ترین شکل دست به سرکوب زد.

این تظاهرات در آن شرایط تهور و شجاعت مثال زدنی میلیشیای مجاهد خلق بود که شعارشان مرگ بر خمینی بود؛ سر دادن این شعار علیه کسی که روی دوش میلیون‌ها ایرانی وارد کشور شده بود جسارتی بی نظیر می‌طلبید؛ با این تظاهرات مردم هم جسارت پیدا کردند که شعار مرگ بر خمینی سر بدهند؛ که تا قبل از آن کسی توان چنین کاری را نداشت.

هدف از برگزاری تظاهرات ۵ مهر

مسعود رجوی در خصوص اهداف تظاهرات ۵ مهر نوشت:

«نخستین هدف مطرح کردن شعار ”مرگ بر خمینی“ و بردن آن به میان مردم بود. این شعار را تا آن‌موقع هیچ‌کس در عرصه اجتماعی نداده بود و جرات و جسارت فوق‌العاده‌یی می‌خواست. خمینی در آن زمان پشت افراد دیگری مانند بهشتی سنگر می‌گرفت که برای او نقش فیلتر و عایق داشتند و انزجار اجتماعی مردم بر روی آنها متمرکز و کانالیزه می‌شد... در آن زمان ”کاریسما“ یا هیبت و جاذبه خمینی بر دوش جامعه و به‌خصوص اقشار عقب مانده بسیار سنگینی می‌کرد. مجاهدین باید پا پیش می‌گذاشتند و ”بت“ را با عبور از آتش و خون با سنگین‌ترین بها در هم می‌شکستند. پیام قشر پیشتاز جوان و دانشجویان و دانش آموزان این بود: ”مرگ بر خمینی، زنده باد آزادی“ ، ”شاه سلطان خمینی، مرگت فرارسیده“ ، ”شاه سلطان ولایت، مرگت فرا رسیده“ ، ”خمینی حیا کن، سلطنت را رها کن“ ، ”ای جلاد ننگت باد“ .»[۷]

در مورد اهداف دیگر تظاهرات ۵ مهر، به میدان کشیدن عنصر اجتماعی و مردمی بود تا اگر از این طریق هم کاری می‌توان کرد، مجاهدین کوتاهی نکرده باشند؛ اما در اثر شدت و حدّت سرکوب، جواب منفی بود. اما شعار مرگ بر خمینی توده‌ای شد و ستاره‌ی او خاموش شد.

پیام قشر پیشتاز جوان، دانشجویان و دانش‌آموزان در آن تظاهرات بزرگ این بود: «حداکثر فداکاری برای گشودن راه آزادی».

وبسایت مجاهدین در این خصوص نوشت:

«مجاهدین قصد داشتند در آن سرکوب وحشیانه باز هم تا جایی که امکان دارد راه باز کنند و مردم را به صحنه بیاورند تا آیندگان گواهی دهند که مجاهدین در راه شکستن فضای سرکوب و اختناق از هیچ پرداختی فروگذار نکردند. اما سرکوب و توحش پاسداران هار خمینی آن‌قدر شدید بود که مانع از به میدان آمدن مردم شد. ولی این پایان ماجرا نبود. سرکوب، اگر ‌چه مافوق تصور بود، اما افسانهٴ خمینی، پیر کفتار خون‌آشام ارتجاع بود که در ذهن توده‌های مردم برای همیشه به گور سپرده شد».[۸]

سرکوب عریان و شدید حاکمیت

نامه منتظری به خمینی در روز ۵ مهر

مکالمات بیسیمی نیروهای دولتی

پانویس

  1. شائول بخاش - کتاب «حکومت آیت‌الله‌ها» صفحهٔ ۱۲۳
  2. جمعبندی یک ساله‌ی مقاومت – ۳۰خرداد ۶۱
  3. وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران
  4. کتاب صحیفه‌ی نور خمینی- جلد ۱۸ صفحه‌ی ۱۷۸
  5. تلویزیون دولتی ایران - ۲۵ اسفند ۱۳۷۸
  6. روزنامه عصر آزادگان تاریخ ۱۴ دی ۱۳۷۸
  7. استراتژی قيام  و سرنگونی - مسعود رجوی -۳۰ دی ۱۳۸۸
  8. وبسایت سازمان مجاهدین خلق ایران