کاربر:دانا/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۷۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
قیام | دستاوردهای انقلاب فوریه بودند. رهنمود لنین برای بلشویکها در این مرحله عبارت بود از: نفوذ در شوراها، طرح شعارهای تند انقلابی، به دست گرفتن رهبری شوراها و هدایت آنها به سوی قیام مسلحانه. | ||
در | طی چند ماه بلشویکها توانستند رهبری را در دو شورای بانفوذ پتروگراد و مسکو به دست گیرند. اقدامات دولت موقت به رهبری '''الکساندر کرنسکی''' برای رویارویی با اقدامات توطئه گرانه لنین و یاران بلشویک او ناکام ماند. کمونیستها (حزب بلشویک) پرشمار نبودند، اما با تکیه بر شبکه فعالی از اعضای با ایمان، که لنین آنها را "انقلابیون حرفه ای" میخواند، قادر بودند تا ۲۵ هزار نفر را در پتروگراد مسلح کنند. | ||
در شامگاه ۲۴ اکتبر بلشویکها در پتروگراد قیام مسلحانه اعلام کردند. "گاردهای سرخ"، دستههای مسلح کارگران، سربازان و روشنفکران به پادگانها و ادارات دولتی حمله بردند، مراکز حساس را به تصرف درآوردند و وزرای دولت موقت را در "کاخ زمستانی" دستگیر کردند. | |||
در | |||
در پاسخ به فراخوان لنین و بلشویکها که شعار "تمام قدرت به شوراها" را طرح کرده بودند، "کنگره سراسری شوراهای روسیه" با بلشویکها اعلام همبستگی کرد. شورای پتروگراد حاکمیت کشور را به "شورای کمیسرهای خلق" به رهبری لنین واگذار کرد. لنین در جلسه شورا نطقی هیجان انگیز ایراد نمود و به عنوان رئیس نخستین دولت سوسیالیستی جهان زمام امور را به دست گرفت. او هدف دولت تازه را "حاکمیت کارگران و دهقانان" و برپایی نظام سوسیالیستی در روسیه اعلام کرد. | |||
بلشویکها با قهر و خشونت، مقاومت رقبا و مخالفان خود را در هم شکستند و قدرت خود را گسترش دادند. آنها در عین حال توانستند با طرح شعارهای انسان دوستانه و عدالت خواهانه بسیاری از روشنفکران و بخشی از لایههای محروم و ستم دیده را به سوی جنبش خود جلب کنند | |||
http://b-pak.org/2013/06/07/%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D9%84-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%BE%D8%AA%D8%B1%D8%B2%D8%A8%D9%88%D8%B1%DA%AF-%D8%B1/ | |||
http://militaant.com/?p=8016 | |||
شوراهای مردمی | |||
شوراهای مردمی، به شوراهایی گفته میشود که توسط مردم بدون وابستگی به دولت تشکیل میشود و برای کمک به مردم به ویژه پس از فجایع طبیعی مانند سیل، زلزله، آتشسوزی و..میباشد. | |||
قدمت شوراهای مردمی به انقلابات گذشته برمیگردد و در ایران در انقلاب مشروطه با نام مراکز غیبی فعالیت میکردند. | |||
پس از فاجعه سیل سال ۱۳۹۸ در ایران، مردم به طور خودجوش اقدام به برپایی شوراهای مردمی کردند و کمکهای خود را بدون کمک دولت، خودشان به دست مردم سیلزده رساندند.همچنین خانم مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت در فراخوان به مردم ایران از آنها خواست، شوراهای مردمی را برپا کنند و به یاری هم میهنان خود بشتابند. | |||
https://www.mojahedin.org/i/%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85%DB%8C%D8%9B-%D9%81%D8%B1%D9%85%D9%88%D9%84-%D8%A7%D8%AA%D8%AD%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%D9%86%DA%AF%D9%88%D9%86%DB%8C | |||
تباهی حاصل از سیل ویرانگر در کشور که محصول بلاواسطه عملکرد نظام جمهوری اسلامی طی سالها اشغال ایران است بسیار فراتر از آن چیزی است که در تصور بگنجد یا در کادر دوربین گزارشگران مردمی حاضر در صحنه جای بگیرد. جدای از خسارات مادی فراوان که جبران آن در نظام جمهوری اسلامی ایران غیرممکن و در یک حکومت دموکراتیک و برآمده از اراده مردم زمان بر است، جان باختن شمار زیادی از هموطنان را در پی داشت که متأسفانه هیچوقت جبران پذیر نیست. اکنون دیگر بر کسی پوشیده نیست که آنچه باران چند دقیقهای در شیراز را به سیلی مهلک با بیش از ۲۰۰کشته تبدیل کرد و گلستان، لرستان، ایلام، کرمانشاه و خوزستان را به زیر آب برد، نتیجه غارت و جنایت چند ساله دولت و نیروی تروریستی سپاه پاسداران آن بودهاست. البته این فاجعه امری تازه در ایران تحت اشغال ملایان نبوده و نیست. از جنگ ۸ساله ضدمیهنی خمینی ساخته با تلفات سرسام آورش و کشتار و شکنجه و ترور بهویژه در دهه ۶۰ و سرکوب وحشیانه و خونبار قیامهای مردمی طی دهههای ۷۰، ۸۰و ۹۰ که بگذریم، رویدادهای طبیعی همچون زلزله و سیل در سالهای گذشته نیز پیوسته فاجعه به بار آوردهاست. و هیچگاه خسارات و صدمات ناشی از این فجایع ظاهراً طبیعی توسط جمهوری اسلامی ترمیم و جبران نشد. بلکه جمهوری اسلامی بر رویهٔ ویرانگرش بیشازپیش پای فشرد. از دلایل آشکار حساسیت و هوشیاری مردم نسبت به این فجایع و نقش مخرب جمهوری اسلامی در بروز آنها طی بیش از یک سال گذشته و بهویژه از زلزله سرپلذهاب تا سیل اخیر، یکی گسست تمامعیار پیوندهای حاکمیت و ملت از طریق فقدان مشروعیت جمهوری اسلامی و دیگری رشد چشمگیر شبکههای اجتماعی و اعتبار و جایگاه آنها در برابر بیاعتباری رسانههای حکومتی و رسانههای یاریگرش در خارج کشور و البته روشنگریهای مقاومت ایران بودهاست. از زمان شروع فاجعه سیل در گلستان، انگشت اتهام جامعه به سمت نیروی تروریستی سپاه و سیاستهای جمهوری اسلامی در زمینه جنگل خواری نشانه رفت و هر چند در ابتدا رسانههای جمهوری اسلامی و رسانههای یاریگرش در خارج کشور سعی کردند با نادیده گرفتن قضایا وضعیت را عادی جلوه دهند اما بازتاب ابعاد فاجعه توسط رسانههای مقاومت ایران و نیز نیروهای مردمی حاضر در صحنه، جمهوری اسلامی و حامیانش را بعد یک هفته ناگزیر به واکنش کرد. اما ورود مضحک و مشمئز کننده مهرههای جمهوری اسلامی به مسئله و گرفتن عکسهای یادگاری تنها بر خشم مردم دامن زد و هر چه رسانههای حکومتی و حامیانشان در خارج کشور تلاش کردند ولیفقیه و پاسداران تروریستش را از سیبل اتهام خارج کنند نتیجه معکوس بود بهطوریکه به دفعات شاهد بودیم که ورود هر یک از کارگزاران جمهوری اسلامی و پاسداران به مناطق سیلزده در گلستان و لرستان و خوزستان با واکنش خشم آلود مردم همراه بود. اما در مقابل بیتفاوتی ولیفقیه و جمهوری اسلامیش در قبال این فاجعه ملی، موج درخشانی از همیاری ملی در کمکرسانی و انعکاس واقعیتهای فاجعه شکل گرفت که نشان داد آنچه که جمهوری اسلامی ولایت فقیه طی چند دهه در ایجاد تفرقه و رواج بیاعتمادی میان مردم ایران انجام داده بود، باد هوا بودهاست. از اینرو ناگزیر شد با گسیل نیروهای سرکوب به مناطق سیلزده به جای کمک به مردم در روند همیاریهای مردمی نیز خلل ایجاد کند. | |||
== تشکیل شوراهای مردمی == | |||
با بروز اولین نشانههای فاجعه ملی سیل در کشور، خانم مریم رجوی طی پیامی به تشکیل شوراهای مردمی فراخوان داد و به درستی اعلام کرد که تنها راه نجات مناطق گرفتار شده در این فاجعه، سازماندهی کمکهای مردمی در قالب همین شوراهاست. ارائه این راهکار ایدهای بسیار دقیق و کاربردی است از آنرو که جمهوری اسلامی ولایت فقیه که با سالها غارت و چپاول بانی اصل بروز این فاجعه بودهاست هرگز نه میخواهد و نه میتواند کمکی به مردم زیان دیده کند، بنابراین در چنین شرایطی که هیچگونه امیدی به جمهوری اسلامی در عمل کردن به یکی از مسئولیتهای ذاتیاش یعنی حمایت از جامعه نیست، تنها راه جلوگیری از گسترش ابعاد مادی و غیر مادی این فاجعه همبستگی مردم است.طرح شوراهای مردمی نیز دقیقاً بر پایه این تحلیل ارائه شدهاست و متضمن ویژگیهای منحصر بهفردی است که در ادامه به آنها اشاره میشود: | |||
== همبستگی اجتماعی == | |||
همبستگی اجتماعی با هر مبنایی، در جوامع سنتی و مدرن از الزامات یک جامعه است و بهواسطه آن در ابعاد و جنبههای مختلف، یک جامعه را در کنار جوامع دیگر هویت داده و آنرا خود بسنده میکند. جمهوری اسلامیهای دموکراتیک که محصول اراده اکثریت مردم هستند عموماً هم محصول همبستگی اجتماعی اند هم از ظرفیتهای این خصلت جامعه در زمینههای مختلف بهرهمند میشوند. اما جمهوری اسلامیهای دیکتاتوری که نه محصول و برآمده از اراده مردم که جمهوری اسلامیهای تحمیلی بر مردم هستند و بقای آنها نه در حمایت اجتماعی بلکه با سرکوب و ارعاب است، همبستگی اجتماعی را بهمثابه یک شر بزرگ قلمداد میکنند و پیوسته از شکلگیری و تعمیق آن در هراسند. علت این است که برخلاف حکومتهای دموکراتیک که پیوندهای اجتماعی هم بهصورت عمودی میان نهادهای قدرت و ساختار اجتماعی، هم به شکل افقی میان مردم و گروههای اجتماعی برقرار است، در جمهوری اسلامیهای خودکامه و دیکتاتوری، از آنجا که ساختار قدرت در فقدان مشروعیت، پیوسته جامعه را یک تهدید بالقوه برای خود میداند، تلاش میکند به روشهای مختلف پیوندهای میان مردم و گروههای اجتماعی را که پایهٔ اتحاد اجتماعی است از هم بگسلد و آنها را تنها در یک پیوند عمودی، همچون ذرات پراکنده به خود مرتبط کند. برای اینکار نیز پیوسته با برجسته کردن تنوع قومی، زبانی، مذهبی، جنسی و طبقاتی و تبدیل آنها به تضادهای عمده، شکاف میان خود با جامعه را میپوشاند و در نزاع شکل گرفته در میان گروههای مختلف جامعه بهعنوان میانجی عمل میکند. اما در این حالت هم بیآن که نقش حل کننده تضاد و پر کننده شکاف اجتماعی را ایفا کند، طرفین تضاد را با افزودن دافعه دیگری به خود نزدیک میکند. این مکانیسم عمل دیکتاتورها را با شاهد مثالهای فراوان در ایران تحت اشغال ملایان بهخوبی میتوان مشاهده کرد. جمهوری اسلامی ولایت فقیه از ابتدا با برچسب زدن به قومیتها و ایجاد و تشدید شکافهای مذهبی و جنسی تلاش وسیعی کرد تا مانع شکلگیری اتحاد و همبستگی اجتماعی در جامعه ایران شود. هدف پنهان چنین سیاستی سرکوب بخشی از جامعه توسط بخش دیگر بود. اما فاجعه ملی سیل اخیر نشان داد که جمهوری اسلامی ولایت فقیه حتی در این سیاست بنیادی خودش نیز توفیقی نداشتهاست. موج حمایتهای مردمی از سراسر میهن در حمایت از هموطنان سیلزده و تشکیل شوراهای مردمی برای سازماندهی کمکها به سیلزدگان کابوسی بود که بیش از هر کدام از تبعاًت این فاجعه بر سر جمهوری اسلامی آوار شد. پیش از این در مقاله دیگری تحت عنوان "مغلطه سوریهای شدن" بیان شد که جامعه ایران واجد شاخصهایی تاریخی - اجتماعی است که هرگز سرنوشت سوریه را پیدا نخواهد کرد. یکی از آن شاخصها هویت تاریخی جامعه ایران، بهرغم تنوعات مختلف فرهنگی آن است. که آنها را برخلاف ملتهای مدرن اروپایی، بدون اجبار یک تشکیلات دولتی مدرن در قالب ساختار مدرن ملت، سازماندهی میکند. از اینرو با زوال یک دولت یا حکومت، جامعه سازمان دهی خود را حفظ خواهد کرد. از اینرو بود که در آن مقاله ادعای مهرههای جمهوری اسلامی از خاتمی و تاجزاده تا عبدی را یک مغلطه عنوان کرده بودم. همبستگی شکل گرفته در پس فاجعه اخیر نیز از جمله نشانههای آشکار وجود این شاخص در جامعه ایران است. با این توضیح فراخوان خانم مریم رجوی به تشکیل شوراهای مردمی بر مبنای چنین بینش و شناختی از ماهیت جمهوری اسلامی ولایت فقیه و پتانسیلهای تاریخی و اجتماعی جامعه ایران ارائه شد. | |||
== سازماندهی == | |||
یکی دیگر از ویژگیهای مهم و راهگشای شوراهای مردمی، سازماندهی نیروهای مؤثر اجتماعی و افزودن نرخ اعتماد اجتماعی است. شاخصی که پایه مقاومت در برابر دیکتاتوری ولایت فقیه بهشمار میرود. لازم به توضیح است که تمامی شاخصهای اجتماعی اعم از مشارکت، همبستگی و اعتماد اجتماعی، شاخصهایی عینی هستند که ضرورتاًً در یک واقعیت ساخت یافته عینی تحقق پیدا میکنند. در غیراین صورت مفاهیمی ذهنی هستند که بهمعنای واقعی موجودیت نخواهند داشت. وقتی از شوراهای مردمی سخن میگوییم در واقع تحقق عینی همان شاخصهای اجتماعی از طریق سازمان دهی آنهاست. فرض کنیم چیزی به نام همبستگی و اعتماد اجتماعی بهلحاظ ذهنی وجود داشته باشد. در اینصورت این شاخصها قرار است در کدام واقعیت ساخت یافته ظهور و بروز پیدا کنند؟ مثلاً شهروندان از فاجعه رخ داده متأثر هستند و قصد دارند که به کمک بشتابند. اگر این تمایل نخواهد در ساختار شورای مردمی کانالیزه شود تنها دو راه را برای بروز دارد: یکی اینکه کمکهای خود را به نهادهای حکومتی بسپارند، دیگر اینکه خود بهلحاظ فردی اقدام کنند. راه اول که تکلیفش روشن است. اعتمادی به جمهوری اسلامی و نهادهایش وجود ندارد و این را مردم در فاجعه سیل اخیر نشان دادند. و اما اگر خود شخصاً بخواهند اقدام کنند، با توجه به مشکل ارتباطی و مهمتر از آن کارشکنیهای جمهوری اسلامی بر سر راه کمکهای مردمی، روشن است که امکان زیادی برای مشارکت وجود نخواهد داشت. اما اگر همین احساس همبستگی خود را در یک شورای مردمی که قابلیت همافزایی توانها را نیز دارد، محقق کنند، آنگاه خصلت سازماندهی کننده این شوراها ضمن خلق راههای بدیع، ابتکارعمل را از جمهوری اسلامی و نهادهای غارتگر و سرکوبگرش خواهد گرفت. به جز این کار کرد اجتماعی، شوراهای مردمی در شرایط کنونی ایران که شرایطی انقلابی است، توانایی سازمان دهی مقاومتهای مردمی را نیز دارند. مسعود رجوی در یکی از پیامهای پس از قیام سراسری دیماه ۹۶ به تشکیل شوراهای مقاومت فراخوان داد. باید گفت شوراهای مردمی دارای همان ساختار شوراهای مقاومت در ابعاد اجتماعی است. ساختاری که توان بالایی در سازمان دهی مقاومت انقلابی دارد و تور اختناق را راحتتر از حد تصور پاره میکند. | |||
از روز ۲۶ اسفند ۹۷ در پی بارندگیهای شدید،بیش از ۲۰ استان ایران دچار سیل شدند.علت اصلی این سیلها سدسازیهای غیراصولی سپاه پاسداران و مدیریت غلط جمهوری اسلامی بود که برای چپاول بیشتر منابع طبیعی ایران را غارت کردند. | |||
پروفسور پرویز کردوانی در گفتگو با «انتخاب» در واکنش به وقوع سیلهای سنگین در بخشهای مختلف کشور اظهار داشت: ما در ایران از لحاظ آب در مضیقه هستیم و به همین دلیل باید از بارش باران خوشحال شویم و خدا شاکر باشیم. اما از آنجایی که ناکارآمدی مدیریتی در همه حوزهها خودنمایی میکند، بارندگیهای این چند روز دردسر ساز شدهاست. | |||
وی افزود: این باران باریدنها دلیلش گرم شدن زمین است که باعث شده بی نظمی به وجود بیاید و در نتیجه، جاهایی که کمتر بارندگی دارند هم این روزها شاهد بارانهای شدیدی باشیم. و به طوریکه در ۲۴ساعت اندازه یک سال باشد و کشور باران خیزی مثل ایتالیا در یک ماه و نیم گذشته در حسرت باران بماند. همچنین باید گفت، این بارندگیها مقطعی هستند و اینطور نیست که بارشهای این چند روز را نشانه ای از پایان بحران آب بدانیم. پس باید آماده باشیم که از این اتفاق بهترین بهره را ببریم. | |||
این جغرافیدان با اشاره به مشکلاتی که در شروع سال مردم شهرهای سیل زده دچارش شدهاند، افزود: به قدری در مدیریت شرایط بد عمل میکنیم، این روزها نعمت خداوند برای ما عامل بدبختی و گرفتاری شدهاست و به جای اینکه مشکل آب را کم کند، مشکل آب را بیشتر کردهاست. | |||
کردوانی اضافه کرد: علاوه بر خسارتی که به کشاورزی و دامداری زدهاست، بستر خاک را کنده و به همین دلیل آب صاف وارد نمیشود و آب گل آلود جاری میشود که همین باعث میشود تا ماشینها، آدمها را با خود میبرد و همه چیز را نابود میکند. آب اینقدر گل و لای دارد که مثل ماست روسی میماند که وقتی وارد مخزن سدها میرود، عمر سدها را کوتاه میکند. به همین دلیل در آینده اگر آبی هم باشد، نمیتوانیم ذخیره کنیم. | |||
این استاد دانشگاه ادامه داد: الان سد دز که ۲۰۲متر ارتفاع دارد، حدود ۹۰مترش گل است و به همین دلیل نمیتواند آب را در خودش نگه دارد. بنابراین ظاهراً فکر میکنیم باران نعمت است که در واقع نیست. چون باران به دشتهایی که نشست کردهاند، نمیتواند نفوذ کند. جاهایی هم که آسفالت و سنگفرش است هم باران را نگه نمیدارند. این در حالی است که مسوولان میتوانستند کاری کنند که در این وضع کمآبی، سیل جاری نشود. فقط کافی بعد تا در ارتفاعات آبخیزداری کنند. یعنی در دامنه کوه دو کار اصلی انجام بدهند. اول اینکه جویهای عمود بر شیب را احداث کنند. همچنین در رودهای کوچک، سدهای کوچک میساختند که اولی به عهده وزارت کشاورزی و بعدی وظیفه وزارت نیرو است. اگر این کارها انجام میشد، دیگر شاهد این همه مصیبت نمیشدیم. همچنین اگر به جنگل ها رسیدگی میشد، باران به درخت پخش میشود و نمیافتد. | |||
این جغرافیدان گفت: ممکن است بارندگی به قدری زیاد باشد که هم از دامنه آبخیز آب جاری شود و هم سدها پر شوند که باعث میشود، آب پر شود. در چنین حالتی لازم است، اول دشت تأسیسات تغذیه مصنوعی تعبیه شود تا آب به روستاها و خانههای مردم راهی پیدا نکند که این با تأسیس صدها استخر یا صدها چاه میسر است. اما چون وزارت نیرو از آبهای زیرزمینی پولنمیگیرد، هیچ اقدامی را صورت نمیدهد. | |||
پرویز کردوانی در ادامه اظهاراتش گفت: به خاطر اینکه آب ناشی از سیلهای اخیر ذخیره نشد، حتماً در آینده کمبود آب را تجربه خواهیم کرد و در نتیجه در کشاورزی هم شرایط مطلوبی را شاهد نخواهیم بود. چون وقتی سیل راه میافتد، ۲۰سانتیمتر رویی زمینها را از بین بردهاست که سیل خرابشان کرد. | |||
همچنین باید گفت، سیل در ارتفاعات بیشترین خسارت را وارد میکند چون پوشش گیاهی ندارند. الان شاهدیم جنگلها در اق قلا از بین رفتهاست. جنگلهای شمال را هیرکانی میگویند که چون خاکشان پوشش نداشت، خسارت زیادی را به خود دیدهاند. | |||
وی با اشاره به سیل شیراز خاطرنشان کرد: سیل شیراز تصادفی بود که ظرف ۵ دقیقه بارندگی شدید باریدهاست و مردمی که به اشتباه در حال تماشا و فیلم گرفتن یا موبایل هایشان بودند، متأسفانه به حادثه دچار شدند. بنابراین شرایط هر جا با جای دیگر فرق دارد. حالا شهردار شیراز را مورد سؤال قرار میدهند که شما با اعمال تغییر دروازه قرآن مقصرید که اینطور نیست و در واقع شرایط توپوگرافی منطقه به گونه ای است که در این حالت سطح رودخانه پستتر از سطح دشت است و آب را به سمت دریاچه هدایت میکند و کلا شرایط با آق قلا فرق میکند. | |||
از | پرویز کردوانی در پایان سخنانش گفت: سیل باعث میشود تا عمر سدها کوتاه شود، چون از گل و لای در شدهاند و در نتیجه آب کمتری را ذخیره میکنند. پس باید برای اینکه عمر سدها کوتاه نشود، راه کارهای لازم را انجام داد، چون در تداوم چنین شرایطی آب سدها کاهش پیدا کرده و حتی تمام میشوند و اوضاع به قدری بد میشود که تهران ۵۰ سال دیگر اب نخواهد داشت. برای جلوگیری از این بحران، باید سه کار مدنظر تصمیم گیران قرار بگیرد. اول آبخیزداری، دوم ایجاد سد رسوبی و در نهایت شست و شوی هیدرولیک آب سدها که با انجام این سه مورد میتوان به آینده ای پرآب امید داشت. در نهایت امیدوارم، مسوولان به جای اینکه فکر الان باشند، آینده نگری کنند تا از مشکلات پیشرو جلوگیری کنند. | ||
= ایران وارد دوره «ترسالی» نشدهاست = | |||
کردوانی جغرافیدان و فعال حوزه محیط زیست، خبری را که از قول وی در فضای مجازی مبنی بر پایان دوره خسکسالی و آغاز یک دوره ترسالی در ایران منتشر شده، تکذیب کرد و گفت: ایران همچنان در شرایط خشکسالی و کمآبی قرار دارد و بارشهای اخیر هم «اتفاقی» رخ دادهاست. | |||
پرویز کردوانی در گفت و گو با ایسنا در خصوص خبری از قول وی که در آن گفته شده «خشکسالی ایران بعد از ۲۰ سال به اتمام رسیده و یک دوره ترسالی ۲۰ تا ۴۰ ساله را در پیش داریم» توضیح داد: من به هیچ وجه چنین چیزی را نگفتهام و یک کلمه از این خبر هم متعلق به من نیست. | |||
از | |||
وی درباره بارشهایی که اخیراً در کشور رخ دادهاست گفت: شرایط جوی ایران به دلیل گرم شدن کره زمین در کنار افزایش بارش در مناطق پرباران و کاهش بارش در مناطق کمباران بینظم هم شدهاست؛ در شرایط بینظمی ممکن است مثلاً در یزد که کمباران است ظرف یک ساعت به اندازه دو سال بارش رخ دهد. | |||
کردوانی افزود: این بارشهایی که اخیراً در ایران رخ داده هم اتفاقی بودهاست و تا زمانی که کره زمین گرم است ما در خشکسالی هستیم و نباید با این بارشها تصور کرد که خشکسالی تمام و آب و هوای ایران مرطوب شدهاست. | |||
کردوانی در پایان اعلام کرد: امیدی که این بارندگیها ادامه داشته باشد نیست و ایران همچنان در شرایط کمآبی و خشکسالی خواهد بود | |||
پروفسور کردوانی :علت بارشهای سیل آسا گرم شدن زمین است | |||
مسئولان میتوانستند کاری کنند که در این وضع کمآبی، سیل جاری نشود؛ فقط کافی بود در ارتفاعات آبخیزداری کنند | |||
در | به دلیل اینکه آب سیلهای اخیر ذخیره نشد، حتماً در آینده کمبود آب را تجربه خواهیم کرد؛ در نتیجه کشاورزی هم شرایط مطلوبی نخواهد داشت | ||
سیل باعث میشود تا عمر سدها کوتاه شود؛ با تداوم چنین شرایطی اوضاع به قدری بد میشود که تهران ۵۰ سال دیگر آب نخواهد داشت / | |||
'''سیل، حاصل چهل سال حاکمیت ولایت فقیه''' | |||
آخوندها در طول حکومت ۴۰ ساله شان از چپاول، فساد و سرکوب و به هدر دادن دارائی های ملت ایران برای جنگافروزی در خارج کشور از هیچ چیزی فروگذار نکرده و تمام زیرساختهای اقتصادی مملکت را ویران نمودهاند، به طوریکه کارشناسان جمهوری اسلامی علناً میگویند این جمهوری اسلامی برای بحرانهایش راه حلی ندارد. راستی چرا سیل همچون زلزله بعنوان بلایای طبیعی بیشترین خسارات را به مردم ایران وارد میکند؟ پاسخ آنرا می بایست درحاکمیت ننگینی جستجو کرد که مردم ما با حاکمیتی سراپا فاسد روبرو هستند و سران رژیم با کوهخواری، زمینخواری، جنگلخواری، رودخانه خواری و....بفکرغارت وچپاول بیشتر هستند و زندگی و سلامتی مردم اهمیتی برای آنها ندارد. وعلت تبدیل شدن یک باران به سیلی غیرقابل مهار، تنها به ناکارمدی مقامات حکومتی برنمیگردد بلکه، به دزدی، چپاول جنگلها، وغارت منابع ملی توسط آخوندها برمیگردد. | |||
در | |||
'''ایران کشوری با ۶۳ درصد خشکسالی حاصل سیاست دزدان حاکم''' | |||
طبق گزارشات کارشناسی مسولین رژیم ایران کشوری خشک محسوب میشود. بخش اعظم مساحت ایران با پدیده خشکسالی انباشته و بلندمدت روبه رو است. بر اساس آمار منتشرشده و رسمی مرکز ملی خشکسالی، تهران و ۲۰ استان دیگر از خشکسالی شدید رنج میبرند. صادق ضیائیان رئیس مرکز ملی خشکسالی و مدیرت بحران سازمان هواشناسی در مصاحبه با خبرگزاری حکومتی ایسنا در۸ مرداد ۹۷ گفت: «بر اساس شاخص ۱۲۰ ماهه منتهی به پایان تیر۹۷، حدود ۹۷ درصد از مساحت کشور با درجات مختلف خشکسالی بلندمدت مواجه هستند که از این میان ۵٫۵ درصد خشکسالی خفیف، ۲۸٫۵ درصد دچار خشکسالی متوسط ،۵۰ درصد خشکسالی شدید و ۱۳ درصد با خشکسالی بسیار شدید را تجربه میکنند.» به این ترتیب ۶۳ درصد از مساحت ایران با خشکسالی بسیار شدید روبه رو است. | |||
== | این خشکی و بی آبی محصول سیاست خطرناک وزارت نیرو و دزدان سرگردنه این مملکت درطی چهل سال گذشتهاست، ازجمله این سیاست های مخرب مهار آب و ساخت سدهای غیرضروری به هرقیمت است. | ||
در دوران دیکتاتوری سلطنتی تنها ۱۳ سد در ایران ساخته شده بود اما تعداد سدهای ساخته شده بعداز انقلاب ۵۷ به بیش از ۶۰۰ سد میرسد. که یکی از عوامل اصلی ایجاد سیل همین سد های بدون کارشناسی است که ساختار اقلیمی منطقه را بهمزده از یکسو باعث خشکسالی و نابودی مراتع و مزارع شدند و از طرف دیگر در دوران بارندگی، به علت ساخت و ساز در منطقه آبگیر پاییندست سد باعث سیل و ویرانیهای مرگبار شدند. | |||
'''انحصار سدسازی ایران به دست سپاه پاسداران است''' | |||
یک نکته مهم در این میان این است که تمام سدها از طرف وزارت نیرو، ازکار مشاوره و طراحی و نظارت را به شرکت "مهاب قدس" وابسته به قرارگاه خاتم الانبیا سپاه سپرده شده و ساخت سد را بدون بررسی آثار منفی آن، آغاز میکنند تا شرکتهای وابسته درقبل آن چپاول و غارت کرده وجیب خود پر کنند. به گزارش ایسنا (رژیم) ۱۲ فروردین ۹۸ درسیل اخیرلرستان و زیرآب رفتن شهرپل دختر، معمولاً و ماژین پرحجم شدن مسیلها و طغیان رودخانه کحیخان از سرریز شدن و یا شکسته شدن سدهای سمیره، سد مروک دورود، هاله، کزناز و متعاقب آن شکسته وتخریب شدن پل های کشکان، گاومیشان، افرینه و گپ بودهاست. | |||
'''چرا باران درکشوری خشک ناگهان به سیل ویرانگر تبدیل میشود؟''' | |||
اگر پایهایترین عامل سیل یعنی عامل طبیعی را کنار بگذاریم، دخیل بودن عامل انسانی نقش عمدهای در ایجاد سیل دارد ازجمله در سیلهای مرگبار شیراز و گلستان و دیگر شهرهای ایران با توجه به اینکه از ۲۷ اسفند ۹۷ هواشناسی از وقوع سیل و بارش شدید درمناطق کشور را گزارش داده بود اما با نگاهی کارشناسی و مدیریت درست و مسولین دلسوز، در زمان بحران میشد خسارات همین سیل را هم کاهش داد. | |||
''' انهدام پوشش گیاهی''' | |||
درچند سال اخیر عوامل انسانی در ایجاد وقوع سیل پس از اولین بارش بسیار دخیل بوده و هستند زیرا ایران اولین کشوری است که بتدریج پوشش گیاهی خودش را از دست دادهاست. پوشش گیاهی یک مسئله بسیار بسیار مهم برای جلوگیری از سیلابهای کوبنده مثل سیلابهایی که در ابتدای سال ۹۸ جاری شد، میباشد. | |||
عامل دوم مسئله ساخت و سازهای بسیار بیرویه در مسیر رودخانههاست. حتی در مناطق سیل خیز در کنار رودخانهها و مسیلها انبوهی سازه مسکون و تجاری ساخته شدهاست مانند شیراز که ساختن اتوبان و یا بازار و... ساخت و سازهایی انجام شده که با ابتداییترین استانداردها هم فاصله دارد. | |||
از دیگر عوامل تشدید کننده سیل باید از کوهخواری و ساختن ویلاهای اشرافی در شمال تهران و | |||
لواسانات و...نام برد. | |||
'''علت ایجاد سیل''' | |||
براساس آمار سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری، میزان وقوع سیل در ایران به روندی افزایشی رسیده. به گفته این سازمان در حدود ۷۰سال گذشته تقریباً ۵۵۹۰ فقره سیل در ایران رخ داده که حدود ۱۱۴۰مورد آن مربوط به دهه ۹۰خورشیدی بوده. از جنگلزدایی، تخریب مراتع، تبدیل آبخیزها و تالابها به مزرعه و دخل و تصرف غیرمجاز در حریم و بستر رودخانهها به عنوان برخی از دلایل وقوع سیل در ایران یاد شدهاست. | |||
'''برآورد آماری از میزان سیل و مرگبارترین آنها در حاکمیت پلید آخوندی''' | |||
''' '''براساس آمار سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری، میزان وقوع سیل در ایران به روندی افزایشی رسیده. به گفته این سازمان در حدود ۷۰سال گذشته تقریباً ۵۵۹۰ فقره سیل در ایران رخ داده که حدود ۱۱۴۰مورد آن مربوط به دهه ۹۰خورشیدی بودهاست، که اصلی ترین موارد آن بشرح زیراست: | |||
۱) '''تهران'''- '''مرداد۱۳۶۶:''' رگبار و تگرگ ناگهانی و سیلاب عظیمی که در کمتر از ۲ساعت از رودخانه گلابدره در شمال تهران به سمت تجریش جاری شد. سیلاب گل و لای و سنگ دامنه کوه را شست و به کوچه خیابانهای دربند و تجریش آورد. ۳۰۰نفر کشته شدند و خانهها و مغازهها خسارت دیدند؛ تا حدی که شکل میدان و سر پل تجریش بعد از بازسازی تغییر کرد. رسانههای رژیم به نقل از مردم محلی آن را به ایجاد ۱سد موقت در مسیر رودخانه تجریش برای ساخت و ساز نسبت میدهند. ضمن اینکه تهران جز استانهای سیل خیز نیست | |||
۲) '''شیرازـ دی ۱۳۸۰:''' سیل در دی ماه سال ۸۰ جان ۱۱ نفر را گرفته بود اما با گذشت بیش از ۱۷ سال از این فاجعه، و با مشخص بودن علل سیل در بی عملی و بی کفایتی سرمداران رژیم نتوانستند از تکرار آن جلوگیری کنند.خبرگزاری حکومتی ایرنا در سال ۹۳ گزارشی را به نقل از «فرجالله رجبی» شهردار وقت شیراز درباره سیل دی ماه سال ۸۰ منتشر کرده بود که براساس آن از جمله عوامل جاری شدن این سیل «کاهش شیب رودخانه» و «تنگ بودن دهانههای پل» نسبت به دیگر مسیرهای رودخانه در محل حادثه عنوان کرده بود. خشک بودن بستر رودخانه در این شهر نیز از جمله مواردی بوده که مسئولان وقت شهرداری را در طی این سالها به آسفالت کردن و ایجاد تأسیسات شهری در آن سوق دادهاست! به طوری که بنابر گزارشها تا سال ۹۳ حتی «بخشی از بستر این رودخانه، آسفالت شده و به عنوان کنارگذر -برای رفت و آمد خودروها-از آن استفاده میشدهاست!» | |||
۳) '''قم ـ فروردین ۱۳۸۸:''' بعد از چند سال خشکسالی، رودخانه« قمرود» به پارکینگ تبدیل شده بود و در ۱۱ فروردین ماه با باران تند سیلاب در بستر رود خشک جاری شد و پارکینگ را با خود برد. تلفات هموطنان ۶ نفر و مصدومین ۳۸ نفر'''.''' | |||
۴) '''استان گلستان- مرداد۱۳۸۸:''' استان گلستان در شمال شرق کشور یکی از سیل خیزترین مناطق ایران است. در۳۰سال اخیر حدود ۱۳۰سیل جاری شده. یکی از مرگبارترین موارد مرداد ۱۳۸۰. شمار کشته شدگان دست کم ۴۰۰نفر اعلام شد. یکی از مهمترین عوامل سیل خیز بودن گلستان به گفته کارشناسان قطع درختان و جاری شدن آبهای سطحی از دامنه کوههاست. | |||
۵) '''سوادکوه استان مازندران ـ ۱۳۹۰:''' در دهه ۱۳۹۰ طغیان رود در سوادکوه در استان مازندران و فرو ریختن ساختمانهای چند طبقه در کنار رودخانه. ساختمانهایی که اطراف بستر رودخانه ساخته شده بودند فرو ریختند. سیل ۲۸کشته و مفقود و دست کم ۵۰میلیارد تومان خسارت به جا گذاشت | |||
۶) ''' آذرشهرـ ۱۳۹۶''': یکی دیگر از سیلهای ویرانگر در شمال غرب ایران درآذرشهر فاجعه آفرید. بارش بیسابقه باران ظرف ۱روز در استانهای آذربایجان شرقی و غربی، کردستان، زنجان و مازندران؛ رودخانهها طغیان کردند. حادثهیی که به گفته سازمان مدیریت بحران حدود ۵۰کشته به جا گذاشت | |||
۷) '''شیرازـ دروازه قرآن، فروردین ـ ۱۳۹۸:''' یکی دیگر از سیلهای ویرانگر در شیراز که تاکنون دست کم بیش از ۱۵۰ نفر کشته و مفقود بر جای گذاشتهاست؛ دقیقاً محصول غارت وچپاول و یک عمل جنایتکارانه وضدمردمی برعلیه مردم شیراز است. از جمله علل بالا بودن تلفات این سیل که از طرف دادستان عمومی شیراز اعلام شده، عدم «لایروبی» این مسیر بودهاست. درصورتیکه موضوع لایروبی نبوده بلکه جاده سازی درمسیر دروخانه خشک و پر کردن مسیل کنار دروازه قرآن بودهاست. | |||
۸) '''استانهای گلستان و مازندران و ۲۵ استان دیگردر سراسرکشور ـ فروردین''' '''۱۳۹۸''': به گزارش خبرگزاری حکومتی مهر ۷ نفر در گلستان، ۵ نفر در مازندران، ۳ نفر در خراسان شمالی، ۲ نفر در کهگیلویه و بویراحمد، یک نفر در کرمانشاه، یک نفر در خوزستان، دو نفر در لرستان، یک نفر در همدان و یک نفر سمنان فوت شدهاند. علاوه براین طبق گزارش شبکه خبر(رژیم) در ۸ فروردین '''''' برآورد اولیه خسارات سیل فقط در مازندران بیش از هزار و سیصد میلیارد تومان است که نیمی از آن مربوط به بخش کشاورزی و دامی است، میباشد. | |||
'''سیل و پیشگیری''' | |||
اینها نمونههایی از صدها مورد سیل در ۴دهه اخیر بوده که صدها قربانی گرفته و خرابی به بار آوردهاست. آیا وقوع اینگونه سیلها قابل پیشگیری است؟ وقوع سیل به ندرت ممکن است قابل پیشگیری باشد، اما قطعاً ویرانگری آن قابل پیشگیری است. اما جمهوری اسلامی به دلیل ماهیت قرون وسطائی و ضدمردمی خود، نه میخواهد ونه میتواند کوچکترین مشکلی از مردم ایران را حل کند، بنابراین در جامعه ای که بنا به اعتراف رسانهها ومقامات جمهوری اسلامی بیش از ۸۰ درصد از مردم ایران در فقر بسر میبرند، | |||
ریشه بحرانهای طبیعی چون زلزله و سیل نه از «سهل انگاری دستگاههای متولی و غافلگیرشدن» بلکه دقیقا از ماهیت پلید ضدمردمی و دزد و غارتگرآن است. | |||
نقش سپاه پاسداران و دیگرارگانهای حکومتی در سیل قم و همچنین درسیل اخیر شیراز ،گلستان، خرمآباد، خوزستان و گسترش ضایعات و قربانیان آن بویژه درشیراز و آق قلا(گلستان) نقش اصلی را داشتهاند. ازجمله میتواند ساختن ریل قطار در زمینهای کشاورزی آق قلا درگلستان به ارتفاع تا سه متر وبه طول ۸۲ کیلومتر. که خود این ریل قطار مانع خروج آب به گرگانرود و دریا شدهاست. | |||
با توجه به ضایعات گستردة سیل خبرگزاری حکومتی مهر در ۸ فروردین ۹۸ به نقل از محسن تیزهوش کارشناس ارشد محیط زیست نوشت:« با در نظر گرفتن هشدارهایی که اقلیم شناسان و پژوهشگران حوزه آب و محیط زیست طی دهههای اخیر دادهاند، به کار بردن جملههایی همچون «دوباره غافگیر شدیم» و یا این سیل ناشی از تغییرات آب و هوایی است، نه تنها خردمندانه نیست، بلکه به صورت مستقیم بر بیدانشی ما تأکید میکند. در مسیلهای بسیاری ساخت و ساز انجام شده و رودخانههای فصلی تبدیل به مسکن و جاده شدهاند» | |||
'''ضایعات و خسارتهای سیل فاجعهای ملی و خارج ازتصور''' | |||
جمهوری اسلامی آخوندی در طی چهل سال گذشته میلیاردها دلار درآمدهای نفت صرف سرکوب داخلی و تروریسم کرده است اما اقدامی در جهت ایجاد زیرساختهایی برای ممانعت از اینکه استانهای کشور دستخوش سیلابهای ویرانگر نشوند، انجام ندادهاست. | |||
ازطرفی رژیم تلاش میکند که خسارات واقعی جانی و اموال (از قربانیان سیل و خسارت به اموال مردم) را سرپوش گذاشته و بسیار کمتر جلوه دهد. جدولخسارتهای سیل که میبینید حاوی اطلاعاتی از خبرگزاریهای حکومتی است. البته جمهوری اسلامی مطابق معمول تنها بخشی از خسارتها را گزارش کردهاند: | |||
طبق گزارش اداره راهداری رژیم تا تاریخ ۹ فروردین۹۸ خسارتهای وارده به خطوط مواصلاتی و راههای اصلی ۱۶۰۰ تا ۲۰۰۰ میلیارد تومان میباشد. (تخریب ۱۱ هزارکیلومتر راههای ایران و تخریب ۶۰۰ پل ) . | |||
'''خسارتهای سیل''' | |||
(گزارش اولیه) | |||
'''............................................................................................''' | |||
حاکمیت پلید آخوندی ترس از سیلاب قیام سراسرس ابعاد خسارات سیل را تا آنجا که به ضرر و زیانهای وارده به جان ومال مردم برمیگردد کوچکنمایی میکند. | |||
تمام باندهای جمهوری اسلامی از سیلاب بزرگتر و مصیبتی که سیاستهای ضدمردمی حاکمیت بر مردم وارد کردهاست به خود می لرزند. درصورتیکه تمامیت نظام است که باعث ایجاد این چنین خسارت سنگینی بر مردم و زیرساختهای کشور شده و سیل محصول چپاول وغارت چهل ساله بر مردم ایران است. دراین میان سران رژیم از خامنه ای تا بقیه سردمداران دزد و فاسد سپاه پاسداران با مقصر دانستن این باند وآن باند درنهایت خسارات را به گردن مردم ستمدیده انداخته که گویا مردم رعایت نکرده وخانههای خود را ترک نکرده و به هشدارها توجه نکردند، اما به اذعان خود سردمداران رژیم در بسیاری از شهرهای سیل زده تا روز وقوع حادثه هیچ اقدامی انجام نشدهاست. | |||
'''بی عملی سران رژیم و دست روی دست گذاشتن، شرکت در قتلعام وجنایت جنگی است''' | |||
قبل از وقوع موج دوم سیل در استانهای فارس، لرستان، خوزستان، بویراحمد، سه روز قبل آماده باش ازطرف هوا شناسی رژیم اعلام شده بود. اما رژیم درتمام مناطق احتمالی وقوع سیل به جز هشدار به مردم هیچ اقدام عملی برای تاسیس سرپناه، اسکان موقت، وارد کردن نیروی سپاه و ارتش درجابجایی مردم نکرد. درصورتیکه برای ممانعت از شرکت مردم فارس در مراسم نوروزی پاسارگاد از چند روز قبل تمام راههای ورودی به پاسارگاد را می بندد، بالگرد و نیروی سپاه، نیروی انتظامی و تمام نیروهای سرکوبگر را وارد میکند. | |||
'''برای جابجایی مردم پلدختر، معمولان و ماژین چه کسی میبایست اقدام میکرد؟''' | |||
اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهوری رژیم به جای توجه به هشدارهای هواشناسی و عبرت گرفتن از فاجعهای که در گلستان و شیراز بوقوع پیوست و بجای انجام آمادهسازیهای لازم برای مقابله با سیل یا ایجاد کمپهای ایمن و موقت برای اسکان مردم و انتقال آنان پیش از واقعه، درست یک روز قبل از سیل لرستان گفت:« سیلاب ها و بارندگی های جاری در کشور "نعمت" است که "برای کشور منفعت هم داشته و از این بابت باید شاکر خداوند بود." | |||
سلیمانی استاندار رژیم درایلام در ۱۲ فروردین روز حادثه سیل لرستان در مصاحبه با شبکه یک رژیم گفت :«... دو تا پل در بخش ماژین داشت آن دو تا پل را هم آب برد و دسترسی ما به آنجا امکانپذیر نیست بالگرد هم چندین بار تقاضا کردیم….من عرض کردم حدود ۱۹روستا، یک شهر و هفت کانون عشایری الآن گرفتار هستند بهطور کامل و هیچگونه امکاناتی ما نتوانستیم به آنها برسانیم..... من عرض کردم بالگرد میخواهیم که خدمات رسانی بکنیم ماتقریبا ۲۴ساعت هیچگونه خدماتی از لحاظ پتو، چادر، غذا و وسایل و امکانات به این روستاها نرساندیم» | |||
راستی این همه تعلل درکمک رسانی به مردم آیا جز اینکه ریشه درماهیت ضدمردمی و ضدانسانی این رژیم ستمکار دارد، مفهوم دیگری هم دارد؟ چرا ۲۴ ساعت قبل از شروع بارندگی حتی یک بالگرد هم برای پلدخترو معمولان اختصاص داده نشد؟ | |||
خامنه ای که تا قبل از موج دوم سیل بعنوان مسول اول تا آخر این نظام فقط برای فاجعه شیراز (آنهم برای خالی نبودن عریضه چند کلمه به امام جمعهاش نوشته بود) در جلسه روز ۱۳ فروردین ۹۸ یک روز بعد از سیل لرستان با سران بی کفایت رژیمش با یک «باید درمانی» فرار به جلو کرد و گفت: «لایروبی رودخانهها»، «لایروبی سدها»، «آزادسازی حریم رودخانهها»، «آبخیزداری» و «حفظ مراتع و جنگلها» از «موضوعات بسیار مهم» در این زمینه است اما موضوع مهمتر پیشگیری از خسارات سیل باید از قبل پیش بینی میشد این حادثه باید یک درس عبرت باشد تا در طرحهای مختلف آینده از جمله سد سازیها، راهسازیها، احداث راه آهن، و عمران شهری، همه جوانب مختلف دیده و آیندهنگری لازم و جامع انجام شود». | |||
'''غارتگران جنگلهای شمال را بشناسیم''' | |||
این «باید درمانی» خامنهای سوت زدن درتاریکی شب از ترس سرباز کردن سیلاب خشم سراسری مردم ایران است چرا که همه مردم میدانند ریشه همه این بلایا از چهل سال غارت و چپاول زیر سر خامنه ای و ستاد فرمان اجرایی امامش و خودش و قرارگاههای وابسته به سپاه پاسداران است ازجمله: | |||
بر اساس گزارش سازمان بازرسی کل کشور، ۷۰ درصد از جنگلهای استان گلستان در اختیار «شرکتها و نهادهای صاحب نفوذ» است. یک کارشناس محیط زیست رژیم گفت:« جلوی پارک ملی گلستان دیدم که تابلو زدهاند تمام عواید برداشت از این جنگل به حوزه علمیه گرگان اختصاص دارد.»، عواید حاصل از جنگلخواری توسط سپاه پاسداران و امامان جمعه وجنایت در یک قسمت از جنگلهای شمال (پارک ملی گلستان ) بشرح زیر تقسیم شدهاست: | |||
· حوزه علمیه گرگان ۴۷۰۱۳ هکتار، | |||
· لشکر ۲۵ کربلای سپاه پاسداران ۱۳۰۰۰ هکتار، | |||
· مؤسسه پیشگامان سازندگی ۸۶۹۰ هکتار | |||
· آستان قدس ۹۹۱ هکتار از جنگلهای این منطقه را در اختیار دارند. عیسی کلانتری، رئیس سازمان محیط زیست قبلی رژیم گفته بود که ۶۰ سال پیش در شمال ایران ۲٫۸میلیون هکتار جنگل وجود داشت اما اکنون به ۱٫۳ میلیون هکتار رسیدهاست. | |||
خامنهای درشرایطی از حفظ مراتع و جنگل داری حرف میزند که زیر دست او ستاد اجرایی فرمان امام غارتگرش ، بیش از۵۰۰ شرکت مثل اژدهای هفت سر، طی سالها مشغول غارت مردم ایران است. و این یعنی دست داشتن درقتل عام طبیعت به مثابه قتلعام مردم ایران است. | |||
'''اذعان به سوء مدیریت های گذشته، نمک پاشیدن به زخم مردم سیل زده''' | |||
روز سهشنبه۱۳ فروردین خامنهای در دیدار با مقامات دولت و فرماندهان سپاه گفت :«پیشگیری از ویرانیها و خسارات» سیل «باید از قبل پیشبینی میشد». | |||
به گزارش خبرگزاری مهر(رژیم)، در ۱۳فروردین ۹۸علی ابراهیمی نماینده شازند در مجلس رژیم در جلسه شورای هماهنگی مدیریت بحران استان مرکزی که با حضور رئیس مجلس رژیم (لاریجانی) در اراک برگزار شد، گفت :«حوادث اخیر تجربهای شد بر تصمیمات اشتباهی که گذشتگان گرفتهاند و برخی سو مدیریتها که هم اکنون اعمال میشود. نمیتوانیم باور کنیم طی سالهای گذشته همه ساخت و سازها در حریم رودخانهها بدون مجوز صورت گرفته، لذا کسانی که مجوز دادند، کسانی که اقدام به ساخت و ساز کردند و کسانی که برخورد نکردند باید شناسایی شوند.» | |||
به گزارش ایسنا ۱۳ فروردین ، علی مطهری نایب رئیس مجلس رژیم گفت:« نکته دیگر این بود که برخی تصمیمات غلط در گذشته، در تلفات سیل تأثیر داشته مانند این که در دهه هشتاد مسیر رودخانه را در شیراز تبدیل به خیابان کردند. به نظر من باید آن پیمانکار و ناظر و مسئول مربوط پیدا و مؤاخذه شوند تا دیگران برای طرحهای جاری و آینده عبرت بگیرند.» | |||
درهمین حال موسی خادمی، استاندار لرستان، در ۱۳فروردین گفت :« مسدود شدن جادهها باعث شده که امکان کمک رسانی به مردم در برخی شهرها وجود نداشته باشد. از جمله در شهر پلدختر ، راههای ارتباطی در روز گذشته قطع شده بود و بنا بر برخی گزارشها، بعضی از ساکنان این شهر شب را روی پشت بامها به صبح رساندهاند با توجه به «نبود راههای دسترسی و امکان ارتباط کامل مخابراتی» هیچ اطلاعات دقیقی از روستاهای سیل زده وجود ندارد. تقریباً تمامی روستاهای نزدیک رودخانه کشکان» نیز «به طور کامل» زیر آب رفتهاند. | |||
'''نگاه اولیه به ضایعات و خسارتهای سیل''' | |||
وقایعنگار خسارتهای ناشی از سیل را در اینجا میتوانید ببینید. لازم به تذکر است که این آمار اساساً متکی به خبرهایی است که جمهوری اسلامی اجازه انتشار آنها را در رسانههایش داده و به همین علت، یک آمار حداقلی است که نیاز دارد با گزارشهای مردمی تدقیق و تکمیل گردد. | |||
ارائه این گزارش تنها برای آشنایی با گستره و عمق فاجعه سیل و ضایعات آن در نگاه اول است و به معنی تأیید آن نیست. | |||
'''وقایع نگار گزارش اولیه از خسارات سیل در شهرها و مناطق سیل زده از لابلای مطبوعات حکومتی''' | |||
https://www.mojahedin.org/news/140385/%D8%B5%D9%81%DB%8C-%D9%82%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B4%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D9%88-%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87-%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86 | |||
صفی قلی اشرفی در سال۱۳۴۰ در سرخه حصار کرج به دنیا آمد. پدرش محمد ولی اشرفی «پیر» و رهبر پیروان طریقت اهل حق بود. او از همان آغاز در سرخه حصار کرج در میان مردمی که پیرو طریقت اهل حق بودند به خوشنامی معروف بود. | |||
صفی قلی اشرفی، در جریان انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، دانشجوی دانشگاه تهران بود و همانجا بود که با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد. او در جریان انقلاب فعالیت میکرد و پس از انقلاب مانع بازپس گرفتن سلاحهایی شد که مردم از پادگانها مصادره کرده بودند. پس از آن نیز فعالیت گستردهیی در میان اهالی سرخه حصار به هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران و برای معرفی اهداف سازمان انجام داد. صفی قلی جوانان طریقت اهل حق آن منطقه را به کلاسهای آموزش ایدئولوژیک سازمان میبرد. این کلاسها در آن زمان تحت عنوان بحثهای تبیین توسط مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف تشکیل میشد. توزیع نشریه مجاهد، یکی دیگر از فعالیتهای صفی قلی و یارانش بود. او بسیاری از جوانان منطقهٴ سرخه حصار را به هواداری از مجاهدین و علیه دیکتاتوری در حال تنوره کشیدن خمینی ترغیب کرد. | |||
== گسترش فعالیتها و تشکیل گروه عیاران == | |||
پس از۳۰خرداد سال ۱۳۶۰، صفی قلی و یارانش ارتباطاتشان با سازمان مجاهدین خلق ایران قطع شد اما آنها به هواداری از مجاهدین و تلاش برای برقراری ارتباط با مجاهدین خلق ایران همچنان ادامه دادند. | |||
== دستگیری عیاران == | |||
در اواخر سال ۱۳۶۰ دکتر غلامحسین رشیدی از یاران نزدیک صفی قلی اشرفی، که از افراد اهل حق بود، دستگیر و روانه زندان شد. اما اسرار و اطلاعاتی را که داشت فاش نساخت، دکتر غلامحسین رشیدی را چندین بار به زیر شکنجه بردند و برای تهدید به بیدادگاه انقلاب کرج کشاندند، در آخرین بار به حاکم ضدشرع در بیدادگاه کرج حمله کرد و به او گفت هرگز با جمهوری اسلامی ضدبشری خمینی همکاری نخواهد کرد. جمهوری اسلامی در وحشت از انعکاس اجتماعی مردم منطقه سرخه حضار در روزهای آخر بهار سال ۶۲ دکتر غلامحسین رشیدی را اعدام کرد. اما مردم بهمحض اطلاع از این جنایت مراسم بزرگداشت مفصلی گرفتند و جمهوری اسلامی در وحشت از گسترده شدن اعتراضها، نتوانست جلوی مردم را بگیرد. | |||
پس از شهادت دکتر غلامحسین رشیدی و دستگیری برخی دیگر از نفرات، صفی قلی همراهانش را تحت عنوان گروه «عیاران» سازمان داد. گروه برای ایجاد پوشش مناسب برای فعالیتهای خود، مزرعهای به وسعت ۱۵هزار هکتار در ۷۰کیلومتری مسیر جاده همدان ـ ساوه تهیه و شرکت میثاق همدان را تأسیس کرد. ”میثاق“ یک شرکت زراعی بود که هم محل اختفای سلاح و آموزش گروه به حساب میآمد و هم عواید آن در جهت رفع نیازهای مالی گروه مصرف میشد. در این مدت صفیقلی و یارانش توانستند عملیات متعددی، علیه پایگاههای مزدوران جمهوری اسلامی دست بزنند و فعالیت گروه را گسترش دهند. صفی قلی اشرفی و یارانش از طریق امانالله سیاه منصوری ارتباطاتی با مجاهدین برقرار نمودند و در طول این مدت از طریق رادیو صدای مجاهد در جریان خطوط و آموزشهای سازمان قرار میگرفتند و همچنین با انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان آشنا شدند. | |||
== دستگیری صفی قلی اشرفی و یارانش == | |||
در اواخر سال ۱۳۶۴ صفی قلی به اتفاق ۶۰نفر از یارانش از اهل حق، دستگیر شد. آنها بیش از دو سال در زندان و زیر شکنجه بودند. جمهوری اسلامی در وحشت از محبوبیت اجتماعی صفی قلی میخواست او را در برابر مردم به توبه و ندامت وادارد. صفی قلی قهرمان هم از این طمع خام مزدوران جمهوری اسلامی خمینی برای رساندن پیامش به مردم بهره گرفت. مزدوران جمهوری اسلامی برای عبرت مردم صفی قلی را به زمین ورزشی سرخهحصار که جمعیتی در حدود دههزار نفر در آن گردآورده بودند آوردند. جمعیت از اهالی منطقه قلعه حسنخان و سرخه حصار بودند و به درستی نمیدانستند که پاسداران جمهوری اسلامی خمینی در تدارک چه اقدامی هستند؟ دقایقی بعد، صفی قلی اشرفی به میان جمعیت آورده شد. پاسداران خمینی با این خیال او را به آنجا آوردند که از نبردهای خود علیه جمهوری اسلامی ضدبشری خمینی ابراز ندامت کند و از مجاهدین تبری بجوید. اما صفیقلی وقتی در برابر مردم قرار گرفت از فعالیتهای خود و یارانش دفاع کرد و مسئولیت همه کارها را شخصاً به عهده گرفت. وقتی از وی سؤال شد که با سلاحهایی که تهیه کرده بودند چه میخواستند بکنند؟ صفی قلی پاسخ داد «ما آنها را برای مبارزه با خمینی و سرنگونی جمهوری اسلامی نامشروع او تهیه کرده بودیم» بعد در مورد هواداری خود و دیگر یاران اسیر شدهاش از مجاهدین گفت: «من از روز اولی که پا به میدان این مبارزه گذاشتم، میدانستم که عاقبتش چیست. حالا هم تا آخرین قطره خونم در راهی که آگاهانه برگزیدهام، استوارم». | |||
== اعدام صفی قلی اشرفی و یارانش == | |||
مزدوران جمهوری اسلامی دوباره صفی قلی را به زندان و زیر شکنجه بردند. اما داغ در هم شکستن فرزندان قهرمان مردم سرخه حصار و قلعه حسنخان کرج به دلشان ماند. جمهوری اسلامی خمینی در ۸بهمن سال ۱۳۶۷، صفی قلی را به اتفاق روحالله اشرفیان و احمد زنگی در ملأ عام، در زمین چمن سرخه حصار کرج بدار آویخت. در همان روز ۹ یار دیگر صفی قلی در زندان حلقآویز شدند. | |||
- در تاریخ ۱۰ بهمن۱۳۶۷ رسانههای جمهوری اسلامی خمینی گزارش دادند که ۱۲نفر ”قاچاقچی مواد مخدر و سارق مسلح“ بدار آویخته شدند. این ۱۲نفر، عیاران یعنی صفی قلی اشرفی و یارانش بودند. | |||
== اسامی و مشخصات یاران صفی قلی اشرفی: == | |||
۱ـ امانالله سیاه منصوری فرزند احمد علی، ۲۳ساله کشاورز | |||
۲ـ احمد زنگی ۲۵ساله دیپلم | |||
۳ـ روحالله اشرفیان، ۳۴ساله، کارمند بانک مرکزی تهران | |||
۴ـ سیدحیدر نوری ۳۵ساله، افسر فراری هوانیروز | |||
۵ـ بهرام تیموری (فرزند یوسفعلی) ۲۷ساله، دیپلم | |||
۶ـ قربان علیدرویش ۲۹ساله، شغل آزاد | |||
۷ ـ دکتر صدرالله سیاه منصوری (فرزند رضا) شاغل در دانشگاه تهران | |||
۸ـ غلامعلی تیموری (فرزند قریب علی) ۲۵ساله، دیپلم | |||
۹ـ درویش علی تیموری (فرزند قریبعلی) ۲۳ساله کشاورز | |||
۱۰ـ حیدر تیموری (فرزند نظر علی) ۳۵ساله، راننده | |||
۱۱ـ یحیی تیموری (فرزند ایاز) ۳۷ساله کشاورز | |||
ونیز: | |||
ـ حیدر سیاهمنصوری ۳۵ساله (که حدود یکماه پس از همرزمانش اعدام گردید) | |||
ـ دکتر غلامحسین رشیدی ۲۹ساله (که در بهار سال ۶۲ اعدام شد) | |||
== صفی قلی اشرفی در سال۱۳۴۰ در سرخه حصار کرج به دنیا آمد. پدرش محمد ولی اشرفی «پیر» و رهبر پیروان طریقت اهل حق بود. او از همان آغاز در سرخه حصار کرج در میان مردمی که پیرو طریقت اهل حق بودند به خوشنامی معروف بود. == | |||
== صفی قلی اشرفی، در جریان انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، دانشجوی دانشگاه تهران بود و همانجا بود که با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد. == | |||
== او در جریان انقلاب فعالیت میکرد و پس از انقلاب مانع بازپس گرفتن سلاحهایی شد که مردم از پادگانها مصادره کرده بودند. == | |||
== پس از آن نیز فعالیت گستردهیی در میان اهالی سرخه حصار به هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران و برای معرفی اهداف سازمان انجام داد. صفی قلی جوانان طریقت اهل حق آن منطقه را به کلاسهای آموزش ایدئولوژیک سازمان میبرد. == | |||
== این کلاسها در آن زمان تحت عنوان بحثهای تبیین توسط مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف تشکیل میشد. توزیع نشریه مجاهد، یکی دیگر از فعالیتهای صفی قلی و یارانش بود. == | |||
== او بسیاری از جوانان منطقه سرخه حصار را به هواداری از مجاهدین و علیه دیکتاتوری در حال تنوره کشیدن خمینی ترغیب کرد. == | |||
== گسترش فعالیتها و تشکیل گروه عیاران پس از ۳۰خرداد سال ۱۳۶۰، صفی قلی و یارانش ارتباطاتشان با سازمان مجاهدین خلق ایران قطع شد اما آنها به هواداری از مجاهدین و تلاش برای برقراری ارتباط با مجاهدین خلق ایران همچنان ادامه دادند. == | |||
== اعدام صفی قلی اشرفی و یارانشمزدوران جمهوری اسلامی دوباره صفی قلی را به زندان و زیر شکنجه بردند. اما داغ در هم شکستن فرزندان قهرمان مردم سرخه حصار و قلعه حسن خان کرج به دلشان ماند. == | |||
== جمهوری اسلامی خمینی در ۸بهمن سال ۱۳۶۷، صفی قلی را به اتفاق روحالله اشرفیان و احمد زنگی در ملأ عام، در زمین چمن سرخه حصار کرج بدار آویخت. در همان روز ۹ یار دیگر صفی قلی در زندان حلقآویز شدند. == | |||
== - در تاریخ ۱۰ بهمن۱۳۶۷ رسانههای جمهوری اسلامی خمینی گزارش دادند که ۱۲نفر ”قاچاقچی مواد مخدر و سارق مسلح“ بدار آویخته شدند. == | |||
== این ۱۲نفر، عیاران یعنی صفی قلی اشرفی و یارانش بودند. == | |||
== ای مرگ بر خمینی و خامنه ای جلاد! == | |||
http://iranazadfarda.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87-2/%D9%82%D8%AA%D9%84%E2%80%8C%D8%B9%D8%A7%D9%85-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%DB%B1%DB%B3%DB%B6%DB%B7-%D8%B5%D9%81/ | |||
حلقآویز در ملأعام تحت عناوین مختلف! | |||
همانطور که در سطور بالا گفته شد یکی از شیوههایی که جمهوری اسلامی اعدامها را با عناوین و پوشهای مختلف ادامه میدهد حلقآویز زندانیان سیاسی تحتعنوان قاچاقچی موادمخدر و… بود. مجموع گزارشهای بازماندگان و شاهدان قتلعام نشان میدهد که در پاییز و زمستان سال۶۷ (حتی در مقاطعی در سال۶۸) بسیاری از زندانیان سیاسی را تحتعنوان قاچاقچی موادمخدر! در دستههای۷تا ۲۰نفره در شهرهای تهران، کرمانشاه، هرسین، ایلام، دزفول، گرمسار، ساوه، ورامین، کرج، بریز، مشهد، بندرعباس و… بدار آویختهاند. در میدان امامحسین تهران مجاهد شهید همایون صولتی، در حالی که ۶سال از پایان محکومیتش میگذشت، به اتهام قاچاقچی مواد مخدر حلقآویز شد. در همان صحنه پیش از اعدام به هنگام قرائت حکم اعدام از سوی نماینده بهاصطلاح دادستان، همایون فریاد میزند: «مردم بدانید من همایون صولتی مجاهدم و قاچاقچی نیستم» در گزارش یکی از شاهدان صحنه چنین آمدهاست: ”همایون را سال ۶۷ در میدان امام حسین تحت عنوان قاچاقچی حلقآویز کردند ولی او موفق شد به جمعیتی که آنجا بودند این پیام را بدهد که «مردم بدانید من همایون صولتی مجاهدم و قاچاقچی نیستم» “. همایون به این ترتیب تا آخرین لحظات حیات پربارش دست از افشاگری برنداشت و نقاب از چهره «دیو جماران» که خود را نماینده خدا بر روی زمین وانمود میکرد برداشت. | |||
از نمونههای دیگر اعدام زندانیان تحتنام قاچاقچی، میتوان به اعدام تعدادی از هواداران مجاهدین که دارای مذهب اهلحق بودند اشاره کرد، در بهمن ماه ۱۳۶۷ جمهوری اسلامی ضدبشری به نام قاچاقچی در ملارد کرج، یعنی محل زندگیشان، بدار آویخت و در روزنامههای خودش هم اعلام کرد. | |||
https://www.iranntv.com/2018/01/29/%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7-%D9%88-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7-%D9%87%D9%81%D8%AA%D9%87-%D8%AF%D9%88%D9%85-%D8%A8%D9%87%D9%85%D9%86-%D9%85%D8%A7%D9%87/ | |||
== بهمن ۱۳۶۷، شهادت مجاهد شهید صفیقلی اشرفی و یاران پاکبازش به دست دژخیمان رژیم خمینی == | |||
در روز ۱۰بهمن۶۷ مطبوعات حکومتی گزارش دادند «۱۲عضو گروه عیاران» | |||
که از آنها با عنوان «قاچاقچی مواد مخدر و سارق مسلح» یاد میکرد، به دار آویخته شدهاند. | |||
گروه «عیاران» عبارت بودند از مجاهد شهید صفیقلی اشرفی و همرزمان مجاهدش | |||
که پس از تحمل چند سال شکنجه، سرانجام در تاریخ ۸ بهمن ۶۷ به پیمان خود با خدا و خلق وفا کردند. | |||
صفی قلی اشرفی و یاران پاکبازش | |||
مجـــاهــد شهید صـفـیقلـی اشرفی، در جریان انقلاب ضد سلطنتی دانشجوی دانشگاه تهران بود | |||
در آنزمان با مجاهدین و آرمانهای مجاهدین آشنا شد و به تبلیغ این آرمان در میان پیروان اهل طریقت در سرخهحصار کرج پرداخت. | |||
== تشکیل گروه عیاران == | |||
پساز خرداد سالو آغاز مقاومت انقلابی ، صفیقلی همرزمانش را تحت عنوان گروه «عیاران» سازمان داد | |||
و به عملیات متعددی، از جمله مصادره چند بانک دست زد و فعالیت گروه را گسترش داد. | |||
در اواخر سال گروه ضربه خورد و صفیقلی بهاتفاق ۶۰نفر از همرزمان و یارانش از اهل حق، دستگیر شدند. | |||
دوران زندان و تحمل شکـنـجـــههــای سبــعـــانه دژخیمان، نهتنها در عزم آهنین صفیقلی و یارانش خللی به وجود نیاورد، | |||
بلکه آنان را در پیمودن راه رهایی خلق و مقاومت انقلابی استوارتر و مصممتر نمود. | |||
تا این که سرانجام جمهوری اسلامی ددمنش آخوندی در ۸بهمن سال۶۷، صفیقلی دلاور را بهاتفاق مجاهدین شهید روحالله اشرفیان ۳۴ساله و کارمند بانک مرکزی تهران | |||
و احمد زنگی ۲۵ساله را در ملأ عام، اعدام کرد. | |||
جمهوری اسلامی به منظور در هم شکستن روحیه مردم سرخهحصار آنان را که در میان مردم از محبوبیت زیادی برخوردار بودند | |||
در زمین چمن ســـرخـــهحـــصــار کرج به دار آویخت. در همان روز ۹همرزم مجاهد صفیقلی نیز در زندان حلقآویز شدند.یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد. | |||
<references /> |
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۴۱
دستاوردهای انقلاب فوریه بودند. رهنمود لنین برای بلشویکها در این مرحله عبارت بود از: نفوذ در شوراها، طرح شعارهای تند انقلابی، به دست گرفتن رهبری شوراها و هدایت آنها به سوی قیام مسلحانه.
طی چند ماه بلشویکها توانستند رهبری را در دو شورای بانفوذ پتروگراد و مسکو به دست گیرند. اقدامات دولت موقت به رهبری الکساندر کرنسکی برای رویارویی با اقدامات توطئه گرانه لنین و یاران بلشویک او ناکام ماند. کمونیستها (حزب بلشویک) پرشمار نبودند، اما با تکیه بر شبکه فعالی از اعضای با ایمان، که لنین آنها را "انقلابیون حرفه ای" میخواند، قادر بودند تا ۲۵ هزار نفر را در پتروگراد مسلح کنند.
در شامگاه ۲۴ اکتبر بلشویکها در پتروگراد قیام مسلحانه اعلام کردند. "گاردهای سرخ"، دستههای مسلح کارگران، سربازان و روشنفکران به پادگانها و ادارات دولتی حمله بردند، مراکز حساس را به تصرف درآوردند و وزرای دولت موقت را در "کاخ زمستانی" دستگیر کردند.
در پاسخ به فراخوان لنین و بلشویکها که شعار "تمام قدرت به شوراها" را طرح کرده بودند، "کنگره سراسری شوراهای روسیه" با بلشویکها اعلام همبستگی کرد. شورای پتروگراد حاکمیت کشور را به "شورای کمیسرهای خلق" به رهبری لنین واگذار کرد. لنین در جلسه شورا نطقی هیجان انگیز ایراد نمود و به عنوان رئیس نخستین دولت سوسیالیستی جهان زمام امور را به دست گرفت. او هدف دولت تازه را "حاکمیت کارگران و دهقانان" و برپایی نظام سوسیالیستی در روسیه اعلام کرد.
بلشویکها با قهر و خشونت، مقاومت رقبا و مخالفان خود را در هم شکستند و قدرت خود را گسترش دادند. آنها در عین حال توانستند با طرح شعارهای انسان دوستانه و عدالت خواهانه بسیاری از روشنفکران و بخشی از لایههای محروم و ستم دیده را به سوی جنبش خود جلب کنند
شوراهای مردمی
شوراهای مردمی، به شوراهایی گفته میشود که توسط مردم بدون وابستگی به دولت تشکیل میشود و برای کمک به مردم به ویژه پس از فجایع طبیعی مانند سیل، زلزله، آتشسوزی و..میباشد.
قدمت شوراهای مردمی به انقلابات گذشته برمیگردد و در ایران در انقلاب مشروطه با نام مراکز غیبی فعالیت میکردند.
پس از فاجعه سیل سال ۱۳۹۸ در ایران، مردم به طور خودجوش اقدام به برپایی شوراهای مردمی کردند و کمکهای خود را بدون کمک دولت، خودشان به دست مردم سیلزده رساندند.همچنین خانم مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت در فراخوان به مردم ایران از آنها خواست، شوراهای مردمی را برپا کنند و به یاری هم میهنان خود بشتابند.
تباهی حاصل از سیل ویرانگر در کشور که محصول بلاواسطه عملکرد نظام جمهوری اسلامی طی سالها اشغال ایران است بسیار فراتر از آن چیزی است که در تصور بگنجد یا در کادر دوربین گزارشگران مردمی حاضر در صحنه جای بگیرد. جدای از خسارات مادی فراوان که جبران آن در نظام جمهوری اسلامی ایران غیرممکن و در یک حکومت دموکراتیک و برآمده از اراده مردم زمان بر است، جان باختن شمار زیادی از هموطنان را در پی داشت که متأسفانه هیچوقت جبران پذیر نیست. اکنون دیگر بر کسی پوشیده نیست که آنچه باران چند دقیقهای در شیراز را به سیلی مهلک با بیش از ۲۰۰کشته تبدیل کرد و گلستان، لرستان، ایلام، کرمانشاه و خوزستان را به زیر آب برد، نتیجه غارت و جنایت چند ساله دولت و نیروی تروریستی سپاه پاسداران آن بودهاست. البته این فاجعه امری تازه در ایران تحت اشغال ملایان نبوده و نیست. از جنگ ۸ساله ضدمیهنی خمینی ساخته با تلفات سرسام آورش و کشتار و شکنجه و ترور بهویژه در دهه ۶۰ و سرکوب وحشیانه و خونبار قیامهای مردمی طی دهههای ۷۰، ۸۰و ۹۰ که بگذریم، رویدادهای طبیعی همچون زلزله و سیل در سالهای گذشته نیز پیوسته فاجعه به بار آوردهاست. و هیچگاه خسارات و صدمات ناشی از این فجایع ظاهراً طبیعی توسط جمهوری اسلامی ترمیم و جبران نشد. بلکه جمهوری اسلامی بر رویهٔ ویرانگرش بیشازپیش پای فشرد. از دلایل آشکار حساسیت و هوشیاری مردم نسبت به این فجایع و نقش مخرب جمهوری اسلامی در بروز آنها طی بیش از یک سال گذشته و بهویژه از زلزله سرپلذهاب تا سیل اخیر، یکی گسست تمامعیار پیوندهای حاکمیت و ملت از طریق فقدان مشروعیت جمهوری اسلامی و دیگری رشد چشمگیر شبکههای اجتماعی و اعتبار و جایگاه آنها در برابر بیاعتباری رسانههای حکومتی و رسانههای یاریگرش در خارج کشور و البته روشنگریهای مقاومت ایران بودهاست. از زمان شروع فاجعه سیل در گلستان، انگشت اتهام جامعه به سمت نیروی تروریستی سپاه و سیاستهای جمهوری اسلامی در زمینه جنگل خواری نشانه رفت و هر چند در ابتدا رسانههای جمهوری اسلامی و رسانههای یاریگرش در خارج کشور سعی کردند با نادیده گرفتن قضایا وضعیت را عادی جلوه دهند اما بازتاب ابعاد فاجعه توسط رسانههای مقاومت ایران و نیز نیروهای مردمی حاضر در صحنه، جمهوری اسلامی و حامیانش را بعد یک هفته ناگزیر به واکنش کرد. اما ورود مضحک و مشمئز کننده مهرههای جمهوری اسلامی به مسئله و گرفتن عکسهای یادگاری تنها بر خشم مردم دامن زد و هر چه رسانههای حکومتی و حامیانشان در خارج کشور تلاش کردند ولیفقیه و پاسداران تروریستش را از سیبل اتهام خارج کنند نتیجه معکوس بود بهطوریکه به دفعات شاهد بودیم که ورود هر یک از کارگزاران جمهوری اسلامی و پاسداران به مناطق سیلزده در گلستان و لرستان و خوزستان با واکنش خشم آلود مردم همراه بود. اما در مقابل بیتفاوتی ولیفقیه و جمهوری اسلامیش در قبال این فاجعه ملی، موج درخشانی از همیاری ملی در کمکرسانی و انعکاس واقعیتهای فاجعه شکل گرفت که نشان داد آنچه که جمهوری اسلامی ولایت فقیه طی چند دهه در ایجاد تفرقه و رواج بیاعتمادی میان مردم ایران انجام داده بود، باد هوا بودهاست. از اینرو ناگزیر شد با گسیل نیروهای سرکوب به مناطق سیلزده به جای کمک به مردم در روند همیاریهای مردمی نیز خلل ایجاد کند.
تشکیل شوراهای مردمی
با بروز اولین نشانههای فاجعه ملی سیل در کشور، خانم مریم رجوی طی پیامی به تشکیل شوراهای مردمی فراخوان داد و به درستی اعلام کرد که تنها راه نجات مناطق گرفتار شده در این فاجعه، سازماندهی کمکهای مردمی در قالب همین شوراهاست. ارائه این راهکار ایدهای بسیار دقیق و کاربردی است از آنرو که جمهوری اسلامی ولایت فقیه که با سالها غارت و چپاول بانی اصل بروز این فاجعه بودهاست هرگز نه میخواهد و نه میتواند کمکی به مردم زیان دیده کند، بنابراین در چنین شرایطی که هیچگونه امیدی به جمهوری اسلامی در عمل کردن به یکی از مسئولیتهای ذاتیاش یعنی حمایت از جامعه نیست، تنها راه جلوگیری از گسترش ابعاد مادی و غیر مادی این فاجعه همبستگی مردم است.طرح شوراهای مردمی نیز دقیقاً بر پایه این تحلیل ارائه شدهاست و متضمن ویژگیهای منحصر بهفردی است که در ادامه به آنها اشاره میشود:
همبستگی اجتماعی
همبستگی اجتماعی با هر مبنایی، در جوامع سنتی و مدرن از الزامات یک جامعه است و بهواسطه آن در ابعاد و جنبههای مختلف، یک جامعه را در کنار جوامع دیگر هویت داده و آنرا خود بسنده میکند. جمهوری اسلامیهای دموکراتیک که محصول اراده اکثریت مردم هستند عموماً هم محصول همبستگی اجتماعی اند هم از ظرفیتهای این خصلت جامعه در زمینههای مختلف بهرهمند میشوند. اما جمهوری اسلامیهای دیکتاتوری که نه محصول و برآمده از اراده مردم که جمهوری اسلامیهای تحمیلی بر مردم هستند و بقای آنها نه در حمایت اجتماعی بلکه با سرکوب و ارعاب است، همبستگی اجتماعی را بهمثابه یک شر بزرگ قلمداد میکنند و پیوسته از شکلگیری و تعمیق آن در هراسند. علت این است که برخلاف حکومتهای دموکراتیک که پیوندهای اجتماعی هم بهصورت عمودی میان نهادهای قدرت و ساختار اجتماعی، هم به شکل افقی میان مردم و گروههای اجتماعی برقرار است، در جمهوری اسلامیهای خودکامه و دیکتاتوری، از آنجا که ساختار قدرت در فقدان مشروعیت، پیوسته جامعه را یک تهدید بالقوه برای خود میداند، تلاش میکند به روشهای مختلف پیوندهای میان مردم و گروههای اجتماعی را که پایهٔ اتحاد اجتماعی است از هم بگسلد و آنها را تنها در یک پیوند عمودی، همچون ذرات پراکنده به خود مرتبط کند. برای اینکار نیز پیوسته با برجسته کردن تنوع قومی، زبانی، مذهبی، جنسی و طبقاتی و تبدیل آنها به تضادهای عمده، شکاف میان خود با جامعه را میپوشاند و در نزاع شکل گرفته در میان گروههای مختلف جامعه بهعنوان میانجی عمل میکند. اما در این حالت هم بیآن که نقش حل کننده تضاد و پر کننده شکاف اجتماعی را ایفا کند، طرفین تضاد را با افزودن دافعه دیگری به خود نزدیک میکند. این مکانیسم عمل دیکتاتورها را با شاهد مثالهای فراوان در ایران تحت اشغال ملایان بهخوبی میتوان مشاهده کرد. جمهوری اسلامی ولایت فقیه از ابتدا با برچسب زدن به قومیتها و ایجاد و تشدید شکافهای مذهبی و جنسی تلاش وسیعی کرد تا مانع شکلگیری اتحاد و همبستگی اجتماعی در جامعه ایران شود. هدف پنهان چنین سیاستی سرکوب بخشی از جامعه توسط بخش دیگر بود. اما فاجعه ملی سیل اخیر نشان داد که جمهوری اسلامی ولایت فقیه حتی در این سیاست بنیادی خودش نیز توفیقی نداشتهاست. موج حمایتهای مردمی از سراسر میهن در حمایت از هموطنان سیلزده و تشکیل شوراهای مردمی برای سازماندهی کمکها به سیلزدگان کابوسی بود که بیش از هر کدام از تبعاًت این فاجعه بر سر جمهوری اسلامی آوار شد. پیش از این در مقاله دیگری تحت عنوان "مغلطه سوریهای شدن" بیان شد که جامعه ایران واجد شاخصهایی تاریخی - اجتماعی است که هرگز سرنوشت سوریه را پیدا نخواهد کرد. یکی از آن شاخصها هویت تاریخی جامعه ایران، بهرغم تنوعات مختلف فرهنگی آن است. که آنها را برخلاف ملتهای مدرن اروپایی، بدون اجبار یک تشکیلات دولتی مدرن در قالب ساختار مدرن ملت، سازماندهی میکند. از اینرو با زوال یک دولت یا حکومت، جامعه سازمان دهی خود را حفظ خواهد کرد. از اینرو بود که در آن مقاله ادعای مهرههای جمهوری اسلامی از خاتمی و تاجزاده تا عبدی را یک مغلطه عنوان کرده بودم. همبستگی شکل گرفته در پس فاجعه اخیر نیز از جمله نشانههای آشکار وجود این شاخص در جامعه ایران است. با این توضیح فراخوان خانم مریم رجوی به تشکیل شوراهای مردمی بر مبنای چنین بینش و شناختی از ماهیت جمهوری اسلامی ولایت فقیه و پتانسیلهای تاریخی و اجتماعی جامعه ایران ارائه شد.
سازماندهی
یکی دیگر از ویژگیهای مهم و راهگشای شوراهای مردمی، سازماندهی نیروهای مؤثر اجتماعی و افزودن نرخ اعتماد اجتماعی است. شاخصی که پایه مقاومت در برابر دیکتاتوری ولایت فقیه بهشمار میرود. لازم به توضیح است که تمامی شاخصهای اجتماعی اعم از مشارکت، همبستگی و اعتماد اجتماعی، شاخصهایی عینی هستند که ضرورتاًً در یک واقعیت ساخت یافته عینی تحقق پیدا میکنند. در غیراین صورت مفاهیمی ذهنی هستند که بهمعنای واقعی موجودیت نخواهند داشت. وقتی از شوراهای مردمی سخن میگوییم در واقع تحقق عینی همان شاخصهای اجتماعی از طریق سازمان دهی آنهاست. فرض کنیم چیزی به نام همبستگی و اعتماد اجتماعی بهلحاظ ذهنی وجود داشته باشد. در اینصورت این شاخصها قرار است در کدام واقعیت ساخت یافته ظهور و بروز پیدا کنند؟ مثلاً شهروندان از فاجعه رخ داده متأثر هستند و قصد دارند که به کمک بشتابند. اگر این تمایل نخواهد در ساختار شورای مردمی کانالیزه شود تنها دو راه را برای بروز دارد: یکی اینکه کمکهای خود را به نهادهای حکومتی بسپارند، دیگر اینکه خود بهلحاظ فردی اقدام کنند. راه اول که تکلیفش روشن است. اعتمادی به جمهوری اسلامی و نهادهایش وجود ندارد و این را مردم در فاجعه سیل اخیر نشان دادند. و اما اگر خود شخصاً بخواهند اقدام کنند، با توجه به مشکل ارتباطی و مهمتر از آن کارشکنیهای جمهوری اسلامی بر سر راه کمکهای مردمی، روشن است که امکان زیادی برای مشارکت وجود نخواهد داشت. اما اگر همین احساس همبستگی خود را در یک شورای مردمی که قابلیت همافزایی توانها را نیز دارد، محقق کنند، آنگاه خصلت سازماندهی کننده این شوراها ضمن خلق راههای بدیع، ابتکارعمل را از جمهوری اسلامی و نهادهای غارتگر و سرکوبگرش خواهد گرفت. به جز این کار کرد اجتماعی، شوراهای مردمی در شرایط کنونی ایران که شرایطی انقلابی است، توانایی سازمان دهی مقاومتهای مردمی را نیز دارند. مسعود رجوی در یکی از پیامهای پس از قیام سراسری دیماه ۹۶ به تشکیل شوراهای مقاومت فراخوان داد. باید گفت شوراهای مردمی دارای همان ساختار شوراهای مقاومت در ابعاد اجتماعی است. ساختاری که توان بالایی در سازمان دهی مقاومت انقلابی دارد و تور اختناق را راحتتر از حد تصور پاره میکند.
از روز ۲۶ اسفند ۹۷ در پی بارندگیهای شدید،بیش از ۲۰ استان ایران دچار سیل شدند.علت اصلی این سیلها سدسازیهای غیراصولی سپاه پاسداران و مدیریت غلط جمهوری اسلامی بود که برای چپاول بیشتر منابع طبیعی ایران را غارت کردند.
پروفسور پرویز کردوانی در گفتگو با «انتخاب» در واکنش به وقوع سیلهای سنگین در بخشهای مختلف کشور اظهار داشت: ما در ایران از لحاظ آب در مضیقه هستیم و به همین دلیل باید از بارش باران خوشحال شویم و خدا شاکر باشیم. اما از آنجایی که ناکارآمدی مدیریتی در همه حوزهها خودنمایی میکند، بارندگیهای این چند روز دردسر ساز شدهاست.
وی افزود: این باران باریدنها دلیلش گرم شدن زمین است که باعث شده بی نظمی به وجود بیاید و در نتیجه، جاهایی که کمتر بارندگی دارند هم این روزها شاهد بارانهای شدیدی باشیم. و به طوریکه در ۲۴ساعت اندازه یک سال باشد و کشور باران خیزی مثل ایتالیا در یک ماه و نیم گذشته در حسرت باران بماند. همچنین باید گفت، این بارندگیها مقطعی هستند و اینطور نیست که بارشهای این چند روز را نشانه ای از پایان بحران آب بدانیم. پس باید آماده باشیم که از این اتفاق بهترین بهره را ببریم.
این جغرافیدان با اشاره به مشکلاتی که در شروع سال مردم شهرهای سیل زده دچارش شدهاند، افزود: به قدری در مدیریت شرایط بد عمل میکنیم، این روزها نعمت خداوند برای ما عامل بدبختی و گرفتاری شدهاست و به جای اینکه مشکل آب را کم کند، مشکل آب را بیشتر کردهاست.
کردوانی اضافه کرد: علاوه بر خسارتی که به کشاورزی و دامداری زدهاست، بستر خاک را کنده و به همین دلیل آب صاف وارد نمیشود و آب گل آلود جاری میشود که همین باعث میشود تا ماشینها، آدمها را با خود میبرد و همه چیز را نابود میکند. آب اینقدر گل و لای دارد که مثل ماست روسی میماند که وقتی وارد مخزن سدها میرود، عمر سدها را کوتاه میکند. به همین دلیل در آینده اگر آبی هم باشد، نمیتوانیم ذخیره کنیم.
این استاد دانشگاه ادامه داد: الان سد دز که ۲۰۲متر ارتفاع دارد، حدود ۹۰مترش گل است و به همین دلیل نمیتواند آب را در خودش نگه دارد. بنابراین ظاهراً فکر میکنیم باران نعمت است که در واقع نیست. چون باران به دشتهایی که نشست کردهاند، نمیتواند نفوذ کند. جاهایی هم که آسفالت و سنگفرش است هم باران را نگه نمیدارند. این در حالی است که مسوولان میتوانستند کاری کنند که در این وضع کمآبی، سیل جاری نشود. فقط کافی بعد تا در ارتفاعات آبخیزداری کنند. یعنی در دامنه کوه دو کار اصلی انجام بدهند. اول اینکه جویهای عمود بر شیب را احداث کنند. همچنین در رودهای کوچک، سدهای کوچک میساختند که اولی به عهده وزارت کشاورزی و بعدی وظیفه وزارت نیرو است. اگر این کارها انجام میشد، دیگر شاهد این همه مصیبت نمیشدیم. همچنین اگر به جنگل ها رسیدگی میشد، باران به درخت پخش میشود و نمیافتد.
این جغرافیدان گفت: ممکن است بارندگی به قدری زیاد باشد که هم از دامنه آبخیز آب جاری شود و هم سدها پر شوند که باعث میشود، آب پر شود. در چنین حالتی لازم است، اول دشت تأسیسات تغذیه مصنوعی تعبیه شود تا آب به روستاها و خانههای مردم راهی پیدا نکند که این با تأسیس صدها استخر یا صدها چاه میسر است. اما چون وزارت نیرو از آبهای زیرزمینی پولنمیگیرد، هیچ اقدامی را صورت نمیدهد.
پرویز کردوانی در ادامه اظهاراتش گفت: به خاطر اینکه آب ناشی از سیلهای اخیر ذخیره نشد، حتماً در آینده کمبود آب را تجربه خواهیم کرد و در نتیجه در کشاورزی هم شرایط مطلوبی را شاهد نخواهیم بود. چون وقتی سیل راه میافتد، ۲۰سانتیمتر رویی زمینها را از بین بردهاست که سیل خرابشان کرد.
همچنین باید گفت، سیل در ارتفاعات بیشترین خسارت را وارد میکند چون پوشش گیاهی ندارند. الان شاهدیم جنگلها در اق قلا از بین رفتهاست. جنگلهای شمال را هیرکانی میگویند که چون خاکشان پوشش نداشت، خسارت زیادی را به خود دیدهاند.
وی با اشاره به سیل شیراز خاطرنشان کرد: سیل شیراز تصادفی بود که ظرف ۵ دقیقه بارندگی شدید باریدهاست و مردمی که به اشتباه در حال تماشا و فیلم گرفتن یا موبایل هایشان بودند، متأسفانه به حادثه دچار شدند. بنابراین شرایط هر جا با جای دیگر فرق دارد. حالا شهردار شیراز را مورد سؤال قرار میدهند که شما با اعمال تغییر دروازه قرآن مقصرید که اینطور نیست و در واقع شرایط توپوگرافی منطقه به گونه ای است که در این حالت سطح رودخانه پستتر از سطح دشت است و آب را به سمت دریاچه هدایت میکند و کلا شرایط با آق قلا فرق میکند.
پرویز کردوانی در پایان سخنانش گفت: سیل باعث میشود تا عمر سدها کوتاه شود، چون از گل و لای در شدهاند و در نتیجه آب کمتری را ذخیره میکنند. پس باید برای اینکه عمر سدها کوتاه نشود، راه کارهای لازم را انجام داد، چون در تداوم چنین شرایطی آب سدها کاهش پیدا کرده و حتی تمام میشوند و اوضاع به قدری بد میشود که تهران ۵۰ سال دیگر اب نخواهد داشت. برای جلوگیری از این بحران، باید سه کار مدنظر تصمیم گیران قرار بگیرد. اول آبخیزداری، دوم ایجاد سد رسوبی و در نهایت شست و شوی هیدرولیک آب سدها که با انجام این سه مورد میتوان به آینده ای پرآب امید داشت. در نهایت امیدوارم، مسوولان به جای اینکه فکر الان باشند، آینده نگری کنند تا از مشکلات پیشرو جلوگیری کنند.
ایران وارد دوره «ترسالی» نشدهاست
کردوانی جغرافیدان و فعال حوزه محیط زیست، خبری را که از قول وی در فضای مجازی مبنی بر پایان دوره خسکسالی و آغاز یک دوره ترسالی در ایران منتشر شده، تکذیب کرد و گفت: ایران همچنان در شرایط خشکسالی و کمآبی قرار دارد و بارشهای اخیر هم «اتفاقی» رخ دادهاست.
پرویز کردوانی در گفت و گو با ایسنا در خصوص خبری از قول وی که در آن گفته شده «خشکسالی ایران بعد از ۲۰ سال به اتمام رسیده و یک دوره ترسالی ۲۰ تا ۴۰ ساله را در پیش داریم» توضیح داد: من به هیچ وجه چنین چیزی را نگفتهام و یک کلمه از این خبر هم متعلق به من نیست.
وی درباره بارشهایی که اخیراً در کشور رخ دادهاست گفت: شرایط جوی ایران به دلیل گرم شدن کره زمین در کنار افزایش بارش در مناطق پرباران و کاهش بارش در مناطق کمباران بینظم هم شدهاست؛ در شرایط بینظمی ممکن است مثلاً در یزد که کمباران است ظرف یک ساعت به اندازه دو سال بارش رخ دهد.
کردوانی افزود: این بارشهایی که اخیراً در ایران رخ داده هم اتفاقی بودهاست و تا زمانی که کره زمین گرم است ما در خشکسالی هستیم و نباید با این بارشها تصور کرد که خشکسالی تمام و آب و هوای ایران مرطوب شدهاست.
کردوانی در پایان اعلام کرد: امیدی که این بارندگیها ادامه داشته باشد نیست و ایران همچنان در شرایط کمآبی و خشکسالی خواهد بود
پروفسور کردوانی :علت بارشهای سیل آسا گرم شدن زمین است
مسئولان میتوانستند کاری کنند که در این وضع کمآبی، سیل جاری نشود؛ فقط کافی بود در ارتفاعات آبخیزداری کنند
به دلیل اینکه آب سیلهای اخیر ذخیره نشد، حتماً در آینده کمبود آب را تجربه خواهیم کرد؛ در نتیجه کشاورزی هم شرایط مطلوبی نخواهد داشت
سیل باعث میشود تا عمر سدها کوتاه شود؛ با تداوم چنین شرایطی اوضاع به قدری بد میشود که تهران ۵۰ سال دیگر آب نخواهد داشت /
سیل، حاصل چهل سال حاکمیت ولایت فقیه
آخوندها در طول حکومت ۴۰ ساله شان از چپاول، فساد و سرکوب و به هدر دادن دارائی های ملت ایران برای جنگافروزی در خارج کشور از هیچ چیزی فروگذار نکرده و تمام زیرساختهای اقتصادی مملکت را ویران نمودهاند، به طوریکه کارشناسان جمهوری اسلامی علناً میگویند این جمهوری اسلامی برای بحرانهایش راه حلی ندارد. راستی چرا سیل همچون زلزله بعنوان بلایای طبیعی بیشترین خسارات را به مردم ایران وارد میکند؟ پاسخ آنرا می بایست درحاکمیت ننگینی جستجو کرد که مردم ما با حاکمیتی سراپا فاسد روبرو هستند و سران رژیم با کوهخواری، زمینخواری، جنگلخواری، رودخانه خواری و....بفکرغارت وچپاول بیشتر هستند و زندگی و سلامتی مردم اهمیتی برای آنها ندارد. وعلت تبدیل شدن یک باران به سیلی غیرقابل مهار، تنها به ناکارمدی مقامات حکومتی برنمیگردد بلکه، به دزدی، چپاول جنگلها، وغارت منابع ملی توسط آخوندها برمیگردد.
ایران کشوری با ۶۳ درصد خشکسالی حاصل سیاست دزدان حاکم
طبق گزارشات کارشناسی مسولین رژیم ایران کشوری خشک محسوب میشود. بخش اعظم مساحت ایران با پدیده خشکسالی انباشته و بلندمدت روبه رو است. بر اساس آمار منتشرشده و رسمی مرکز ملی خشکسالی، تهران و ۲۰ استان دیگر از خشکسالی شدید رنج میبرند. صادق ضیائیان رئیس مرکز ملی خشکسالی و مدیرت بحران سازمان هواشناسی در مصاحبه با خبرگزاری حکومتی ایسنا در۸ مرداد ۹۷ گفت: «بر اساس شاخص ۱۲۰ ماهه منتهی به پایان تیر۹۷، حدود ۹۷ درصد از مساحت کشور با درجات مختلف خشکسالی بلندمدت مواجه هستند که از این میان ۵٫۵ درصد خشکسالی خفیف، ۲۸٫۵ درصد دچار خشکسالی متوسط ،۵۰ درصد خشکسالی شدید و ۱۳ درصد با خشکسالی بسیار شدید را تجربه میکنند.» به این ترتیب ۶۳ درصد از مساحت ایران با خشکسالی بسیار شدید روبه رو است.
این خشکی و بی آبی محصول سیاست خطرناک وزارت نیرو و دزدان سرگردنه این مملکت درطی چهل سال گذشتهاست، ازجمله این سیاست های مخرب مهار آب و ساخت سدهای غیرضروری به هرقیمت است.
در دوران دیکتاتوری سلطنتی تنها ۱۳ سد در ایران ساخته شده بود اما تعداد سدهای ساخته شده بعداز انقلاب ۵۷ به بیش از ۶۰۰ سد میرسد. که یکی از عوامل اصلی ایجاد سیل همین سد های بدون کارشناسی است که ساختار اقلیمی منطقه را بهمزده از یکسو باعث خشکسالی و نابودی مراتع و مزارع شدند و از طرف دیگر در دوران بارندگی، به علت ساخت و ساز در منطقه آبگیر پاییندست سد باعث سیل و ویرانیهای مرگبار شدند.
انحصار سدسازی ایران به دست سپاه پاسداران است
یک نکته مهم در این میان این است که تمام سدها از طرف وزارت نیرو، ازکار مشاوره و طراحی و نظارت را به شرکت "مهاب قدس" وابسته به قرارگاه خاتم الانبیا سپاه سپرده شده و ساخت سد را بدون بررسی آثار منفی آن، آغاز میکنند تا شرکتهای وابسته درقبل آن چپاول و غارت کرده وجیب خود پر کنند. به گزارش ایسنا (رژیم) ۱۲ فروردین ۹۸ درسیل اخیرلرستان و زیرآب رفتن شهرپل دختر، معمولاً و ماژین پرحجم شدن مسیلها و طغیان رودخانه کحیخان از سرریز شدن و یا شکسته شدن سدهای سمیره، سد مروک دورود، هاله، کزناز و متعاقب آن شکسته وتخریب شدن پل های کشکان، گاومیشان، افرینه و گپ بودهاست.
چرا باران درکشوری خشک ناگهان به سیل ویرانگر تبدیل میشود؟
اگر پایهایترین عامل سیل یعنی عامل طبیعی را کنار بگذاریم، دخیل بودن عامل انسانی نقش عمدهای در ایجاد سیل دارد ازجمله در سیلهای مرگبار شیراز و گلستان و دیگر شهرهای ایران با توجه به اینکه از ۲۷ اسفند ۹۷ هواشناسی از وقوع سیل و بارش شدید درمناطق کشور را گزارش داده بود اما با نگاهی کارشناسی و مدیریت درست و مسولین دلسوز، در زمان بحران میشد خسارات همین سیل را هم کاهش داد.
انهدام پوشش گیاهی
درچند سال اخیر عوامل انسانی در ایجاد وقوع سیل پس از اولین بارش بسیار دخیل بوده و هستند زیرا ایران اولین کشوری است که بتدریج پوشش گیاهی خودش را از دست دادهاست. پوشش گیاهی یک مسئله بسیار بسیار مهم برای جلوگیری از سیلابهای کوبنده مثل سیلابهایی که در ابتدای سال ۹۸ جاری شد، میباشد.
عامل دوم مسئله ساخت و سازهای بسیار بیرویه در مسیر رودخانههاست. حتی در مناطق سیل خیز در کنار رودخانهها و مسیلها انبوهی سازه مسکون و تجاری ساخته شدهاست مانند شیراز که ساختن اتوبان و یا بازار و... ساخت و سازهایی انجام شده که با ابتداییترین استانداردها هم فاصله دارد.
از دیگر عوامل تشدید کننده سیل باید از کوهخواری و ساختن ویلاهای اشرافی در شمال تهران و
لواسانات و...نام برد.
علت ایجاد سیل
براساس آمار سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری، میزان وقوع سیل در ایران به روندی افزایشی رسیده. به گفته این سازمان در حدود ۷۰سال گذشته تقریباً ۵۵۹۰ فقره سیل در ایران رخ داده که حدود ۱۱۴۰مورد آن مربوط به دهه ۹۰خورشیدی بوده. از جنگلزدایی، تخریب مراتع، تبدیل آبخیزها و تالابها به مزرعه و دخل و تصرف غیرمجاز در حریم و بستر رودخانهها به عنوان برخی از دلایل وقوع سیل در ایران یاد شدهاست.
برآورد آماری از میزان سیل و مرگبارترین آنها در حاکمیت پلید آخوندی
براساس آمار سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری، میزان وقوع سیل در ایران به روندی افزایشی رسیده. به گفته این سازمان در حدود ۷۰سال گذشته تقریباً ۵۵۹۰ فقره سیل در ایران رخ داده که حدود ۱۱۴۰مورد آن مربوط به دهه ۹۰خورشیدی بودهاست، که اصلی ترین موارد آن بشرح زیراست:
۱) تهران- مرداد۱۳۶۶: رگبار و تگرگ ناگهانی و سیلاب عظیمی که در کمتر از ۲ساعت از رودخانه گلابدره در شمال تهران به سمت تجریش جاری شد. سیلاب گل و لای و سنگ دامنه کوه را شست و به کوچه خیابانهای دربند و تجریش آورد. ۳۰۰نفر کشته شدند و خانهها و مغازهها خسارت دیدند؛ تا حدی که شکل میدان و سر پل تجریش بعد از بازسازی تغییر کرد. رسانههای رژیم به نقل از مردم محلی آن را به ایجاد ۱سد موقت در مسیر رودخانه تجریش برای ساخت و ساز نسبت میدهند. ضمن اینکه تهران جز استانهای سیل خیز نیست
۲) شیرازـ دی ۱۳۸۰: سیل در دی ماه سال ۸۰ جان ۱۱ نفر را گرفته بود اما با گذشت بیش از ۱۷ سال از این فاجعه، و با مشخص بودن علل سیل در بی عملی و بی کفایتی سرمداران رژیم نتوانستند از تکرار آن جلوگیری کنند.خبرگزاری حکومتی ایرنا در سال ۹۳ گزارشی را به نقل از «فرجالله رجبی» شهردار وقت شیراز درباره سیل دی ماه سال ۸۰ منتشر کرده بود که براساس آن از جمله عوامل جاری شدن این سیل «کاهش شیب رودخانه» و «تنگ بودن دهانههای پل» نسبت به دیگر مسیرهای رودخانه در محل حادثه عنوان کرده بود. خشک بودن بستر رودخانه در این شهر نیز از جمله مواردی بوده که مسئولان وقت شهرداری را در طی این سالها به آسفالت کردن و ایجاد تأسیسات شهری در آن سوق دادهاست! به طوری که بنابر گزارشها تا سال ۹۳ حتی «بخشی از بستر این رودخانه، آسفالت شده و به عنوان کنارگذر -برای رفت و آمد خودروها-از آن استفاده میشدهاست!»
۳) قم ـ فروردین ۱۳۸۸: بعد از چند سال خشکسالی، رودخانه« قمرود» به پارکینگ تبدیل شده بود و در ۱۱ فروردین ماه با باران تند سیلاب در بستر رود خشک جاری شد و پارکینگ را با خود برد. تلفات هموطنان ۶ نفر و مصدومین ۳۸ نفر.
۴) استان گلستان- مرداد۱۳۸۸: استان گلستان در شمال شرق کشور یکی از سیل خیزترین مناطق ایران است. در۳۰سال اخیر حدود ۱۳۰سیل جاری شده. یکی از مرگبارترین موارد مرداد ۱۳۸۰. شمار کشته شدگان دست کم ۴۰۰نفر اعلام شد. یکی از مهمترین عوامل سیل خیز بودن گلستان به گفته کارشناسان قطع درختان و جاری شدن آبهای سطحی از دامنه کوههاست.
۵) سوادکوه استان مازندران ـ ۱۳۹۰: در دهه ۱۳۹۰ طغیان رود در سوادکوه در استان مازندران و فرو ریختن ساختمانهای چند طبقه در کنار رودخانه. ساختمانهایی که اطراف بستر رودخانه ساخته شده بودند فرو ریختند. سیل ۲۸کشته و مفقود و دست کم ۵۰میلیارد تومان خسارت به جا گذاشت
۶) آذرشهرـ ۱۳۹۶: یکی دیگر از سیلهای ویرانگر در شمال غرب ایران درآذرشهر فاجعه آفرید. بارش بیسابقه باران ظرف ۱روز در استانهای آذربایجان شرقی و غربی، کردستان، زنجان و مازندران؛ رودخانهها طغیان کردند. حادثهیی که به گفته سازمان مدیریت بحران حدود ۵۰کشته به جا گذاشت
۷) شیرازـ دروازه قرآن، فروردین ـ ۱۳۹۸: یکی دیگر از سیلهای ویرانگر در شیراز که تاکنون دست کم بیش از ۱۵۰ نفر کشته و مفقود بر جای گذاشتهاست؛ دقیقاً محصول غارت وچپاول و یک عمل جنایتکارانه وضدمردمی برعلیه مردم شیراز است. از جمله علل بالا بودن تلفات این سیل که از طرف دادستان عمومی شیراز اعلام شده، عدم «لایروبی» این مسیر بودهاست. درصورتیکه موضوع لایروبی نبوده بلکه جاده سازی درمسیر دروخانه خشک و پر کردن مسیل کنار دروازه قرآن بودهاست.
۸) استانهای گلستان و مازندران و ۲۵ استان دیگردر سراسرکشور ـ فروردین ۱۳۹۸: به گزارش خبرگزاری حکومتی مهر ۷ نفر در گلستان، ۵ نفر در مازندران، ۳ نفر در خراسان شمالی، ۲ نفر در کهگیلویه و بویراحمد، یک نفر در کرمانشاه، یک نفر در خوزستان، دو نفر در لرستان، یک نفر در همدان و یک نفر سمنان فوت شدهاند. علاوه براین طبق گزارش شبکه خبر(رژیم) در ۸ فروردین برآورد اولیه خسارات سیل فقط در مازندران بیش از هزار و سیصد میلیارد تومان است که نیمی از آن مربوط به بخش کشاورزی و دامی است، میباشد.
سیل و پیشگیری
اینها نمونههایی از صدها مورد سیل در ۴دهه اخیر بوده که صدها قربانی گرفته و خرابی به بار آوردهاست. آیا وقوع اینگونه سیلها قابل پیشگیری است؟ وقوع سیل به ندرت ممکن است قابل پیشگیری باشد، اما قطعاً ویرانگری آن قابل پیشگیری است. اما جمهوری اسلامی به دلیل ماهیت قرون وسطائی و ضدمردمی خود، نه میخواهد ونه میتواند کوچکترین مشکلی از مردم ایران را حل کند، بنابراین در جامعه ای که بنا به اعتراف رسانهها ومقامات جمهوری اسلامی بیش از ۸۰ درصد از مردم ایران در فقر بسر میبرند،
ریشه بحرانهای طبیعی چون زلزله و سیل نه از «سهل انگاری دستگاههای متولی و غافلگیرشدن» بلکه دقیقا از ماهیت پلید ضدمردمی و دزد و غارتگرآن است.
نقش سپاه پاسداران و دیگرارگانهای حکومتی در سیل قم و همچنین درسیل اخیر شیراز ،گلستان، خرمآباد، خوزستان و گسترش ضایعات و قربانیان آن بویژه درشیراز و آق قلا(گلستان) نقش اصلی را داشتهاند. ازجمله میتواند ساختن ریل قطار در زمینهای کشاورزی آق قلا درگلستان به ارتفاع تا سه متر وبه طول ۸۲ کیلومتر. که خود این ریل قطار مانع خروج آب به گرگانرود و دریا شدهاست.
با توجه به ضایعات گستردة سیل خبرگزاری حکومتی مهر در ۸ فروردین ۹۸ به نقل از محسن تیزهوش کارشناس ارشد محیط زیست نوشت:« با در نظر گرفتن هشدارهایی که اقلیم شناسان و پژوهشگران حوزه آب و محیط زیست طی دهههای اخیر دادهاند، به کار بردن جملههایی همچون «دوباره غافگیر شدیم» و یا این سیل ناشی از تغییرات آب و هوایی است، نه تنها خردمندانه نیست، بلکه به صورت مستقیم بر بیدانشی ما تأکید میکند. در مسیلهای بسیاری ساخت و ساز انجام شده و رودخانههای فصلی تبدیل به مسکن و جاده شدهاند»
ضایعات و خسارتهای سیل فاجعهای ملی و خارج ازتصور
جمهوری اسلامی آخوندی در طی چهل سال گذشته میلیاردها دلار درآمدهای نفت صرف سرکوب داخلی و تروریسم کرده است اما اقدامی در جهت ایجاد زیرساختهایی برای ممانعت از اینکه استانهای کشور دستخوش سیلابهای ویرانگر نشوند، انجام ندادهاست.
ازطرفی رژیم تلاش میکند که خسارات واقعی جانی و اموال (از قربانیان سیل و خسارت به اموال مردم) را سرپوش گذاشته و بسیار کمتر جلوه دهد. جدولخسارتهای سیل که میبینید حاوی اطلاعاتی از خبرگزاریهای حکومتی است. البته جمهوری اسلامی مطابق معمول تنها بخشی از خسارتها را گزارش کردهاند:
طبق گزارش اداره راهداری رژیم تا تاریخ ۹ فروردین۹۸ خسارتهای وارده به خطوط مواصلاتی و راههای اصلی ۱۶۰۰ تا ۲۰۰۰ میلیارد تومان میباشد. (تخریب ۱۱ هزارکیلومتر راههای ایران و تخریب ۶۰۰ پل ) .
خسارتهای سیل
(گزارش اولیه)
............................................................................................
حاکمیت پلید آخوندی ترس از سیلاب قیام سراسرس ابعاد خسارات سیل را تا آنجا که به ضرر و زیانهای وارده به جان ومال مردم برمیگردد کوچکنمایی میکند.
تمام باندهای جمهوری اسلامی از سیلاب بزرگتر و مصیبتی که سیاستهای ضدمردمی حاکمیت بر مردم وارد کردهاست به خود می لرزند. درصورتیکه تمامیت نظام است که باعث ایجاد این چنین خسارت سنگینی بر مردم و زیرساختهای کشور شده و سیل محصول چپاول وغارت چهل ساله بر مردم ایران است. دراین میان سران رژیم از خامنه ای تا بقیه سردمداران دزد و فاسد سپاه پاسداران با مقصر دانستن این باند وآن باند درنهایت خسارات را به گردن مردم ستمدیده انداخته که گویا مردم رعایت نکرده وخانههای خود را ترک نکرده و به هشدارها توجه نکردند، اما به اذعان خود سردمداران رژیم در بسیاری از شهرهای سیل زده تا روز وقوع حادثه هیچ اقدامی انجام نشدهاست.
بی عملی سران رژیم و دست روی دست گذاشتن، شرکت در قتلعام وجنایت جنگی است
قبل از وقوع موج دوم سیل در استانهای فارس، لرستان، خوزستان، بویراحمد، سه روز قبل آماده باش ازطرف هوا شناسی رژیم اعلام شده بود. اما رژیم درتمام مناطق احتمالی وقوع سیل به جز هشدار به مردم هیچ اقدام عملی برای تاسیس سرپناه، اسکان موقت، وارد کردن نیروی سپاه و ارتش درجابجایی مردم نکرد. درصورتیکه برای ممانعت از شرکت مردم فارس در مراسم نوروزی پاسارگاد از چند روز قبل تمام راههای ورودی به پاسارگاد را می بندد، بالگرد و نیروی سپاه، نیروی انتظامی و تمام نیروهای سرکوبگر را وارد میکند.
برای جابجایی مردم پلدختر، معمولان و ماژین چه کسی میبایست اقدام میکرد؟
اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهوری رژیم به جای توجه به هشدارهای هواشناسی و عبرت گرفتن از فاجعهای که در گلستان و شیراز بوقوع پیوست و بجای انجام آمادهسازیهای لازم برای مقابله با سیل یا ایجاد کمپهای ایمن و موقت برای اسکان مردم و انتقال آنان پیش از واقعه، درست یک روز قبل از سیل لرستان گفت:« سیلاب ها و بارندگی های جاری در کشور "نعمت" است که "برای کشور منفعت هم داشته و از این بابت باید شاکر خداوند بود."
سلیمانی استاندار رژیم درایلام در ۱۲ فروردین روز حادثه سیل لرستان در مصاحبه با شبکه یک رژیم گفت :«... دو تا پل در بخش ماژین داشت آن دو تا پل را هم آب برد و دسترسی ما به آنجا امکانپذیر نیست بالگرد هم چندین بار تقاضا کردیم….من عرض کردم حدود ۱۹روستا، یک شهر و هفت کانون عشایری الآن گرفتار هستند بهطور کامل و هیچگونه امکاناتی ما نتوانستیم به آنها برسانیم..... من عرض کردم بالگرد میخواهیم که خدمات رسانی بکنیم ماتقریبا ۲۴ساعت هیچگونه خدماتی از لحاظ پتو، چادر، غذا و وسایل و امکانات به این روستاها نرساندیم»
راستی این همه تعلل درکمک رسانی به مردم آیا جز اینکه ریشه درماهیت ضدمردمی و ضدانسانی این رژیم ستمکار دارد، مفهوم دیگری هم دارد؟ چرا ۲۴ ساعت قبل از شروع بارندگی حتی یک بالگرد هم برای پلدخترو معمولان اختصاص داده نشد؟
خامنه ای که تا قبل از موج دوم سیل بعنوان مسول اول تا آخر این نظام فقط برای فاجعه شیراز (آنهم برای خالی نبودن عریضه چند کلمه به امام جمعهاش نوشته بود) در جلسه روز ۱۳ فروردین ۹۸ یک روز بعد از سیل لرستان با سران بی کفایت رژیمش با یک «باید درمانی» فرار به جلو کرد و گفت: «لایروبی رودخانهها»، «لایروبی سدها»، «آزادسازی حریم رودخانهها»، «آبخیزداری» و «حفظ مراتع و جنگلها» از «موضوعات بسیار مهم» در این زمینه است اما موضوع مهمتر پیشگیری از خسارات سیل باید از قبل پیش بینی میشد این حادثه باید یک درس عبرت باشد تا در طرحهای مختلف آینده از جمله سد سازیها، راهسازیها، احداث راه آهن، و عمران شهری، همه جوانب مختلف دیده و آیندهنگری لازم و جامع انجام شود».
غارتگران جنگلهای شمال را بشناسیم
این «باید درمانی» خامنهای سوت زدن درتاریکی شب از ترس سرباز کردن سیلاب خشم سراسری مردم ایران است چرا که همه مردم میدانند ریشه همه این بلایا از چهل سال غارت و چپاول زیر سر خامنه ای و ستاد فرمان اجرایی امامش و خودش و قرارگاههای وابسته به سپاه پاسداران است ازجمله:
بر اساس گزارش سازمان بازرسی کل کشور، ۷۰ درصد از جنگلهای استان گلستان در اختیار «شرکتها و نهادهای صاحب نفوذ» است. یک کارشناس محیط زیست رژیم گفت:« جلوی پارک ملی گلستان دیدم که تابلو زدهاند تمام عواید برداشت از این جنگل به حوزه علمیه گرگان اختصاص دارد.»، عواید حاصل از جنگلخواری توسط سپاه پاسداران و امامان جمعه وجنایت در یک قسمت از جنگلهای شمال (پارک ملی گلستان ) بشرح زیر تقسیم شدهاست:
· حوزه علمیه گرگان ۴۷۰۱۳ هکتار،
· لشکر ۲۵ کربلای سپاه پاسداران ۱۳۰۰۰ هکتار،
· مؤسسه پیشگامان سازندگی ۸۶۹۰ هکتار
· آستان قدس ۹۹۱ هکتار از جنگلهای این منطقه را در اختیار دارند. عیسی کلانتری، رئیس سازمان محیط زیست قبلی رژیم گفته بود که ۶۰ سال پیش در شمال ایران ۲٫۸میلیون هکتار جنگل وجود داشت اما اکنون به ۱٫۳ میلیون هکتار رسیدهاست.
خامنهای درشرایطی از حفظ مراتع و جنگل داری حرف میزند که زیر دست او ستاد اجرایی فرمان امام غارتگرش ، بیش از۵۰۰ شرکت مثل اژدهای هفت سر، طی سالها مشغول غارت مردم ایران است. و این یعنی دست داشتن درقتل عام طبیعت به مثابه قتلعام مردم ایران است.
اذعان به سوء مدیریت های گذشته، نمک پاشیدن به زخم مردم سیل زده
روز سهشنبه۱۳ فروردین خامنهای در دیدار با مقامات دولت و فرماندهان سپاه گفت :«پیشگیری از ویرانیها و خسارات» سیل «باید از قبل پیشبینی میشد».
به گزارش خبرگزاری مهر(رژیم)، در ۱۳فروردین ۹۸علی ابراهیمی نماینده شازند در مجلس رژیم در جلسه شورای هماهنگی مدیریت بحران استان مرکزی که با حضور رئیس مجلس رژیم (لاریجانی) در اراک برگزار شد، گفت :«حوادث اخیر تجربهای شد بر تصمیمات اشتباهی که گذشتگان گرفتهاند و برخی سو مدیریتها که هم اکنون اعمال میشود. نمیتوانیم باور کنیم طی سالهای گذشته همه ساخت و سازها در حریم رودخانهها بدون مجوز صورت گرفته، لذا کسانی که مجوز دادند، کسانی که اقدام به ساخت و ساز کردند و کسانی که برخورد نکردند باید شناسایی شوند.»
به گزارش ایسنا ۱۳ فروردین ، علی مطهری نایب رئیس مجلس رژیم گفت:« نکته دیگر این بود که برخی تصمیمات غلط در گذشته، در تلفات سیل تأثیر داشته مانند این که در دهه هشتاد مسیر رودخانه را در شیراز تبدیل به خیابان کردند. به نظر من باید آن پیمانکار و ناظر و مسئول مربوط پیدا و مؤاخذه شوند تا دیگران برای طرحهای جاری و آینده عبرت بگیرند.»
درهمین حال موسی خادمی، استاندار لرستان، در ۱۳فروردین گفت :« مسدود شدن جادهها باعث شده که امکان کمک رسانی به مردم در برخی شهرها وجود نداشته باشد. از جمله در شهر پلدختر ، راههای ارتباطی در روز گذشته قطع شده بود و بنا بر برخی گزارشها، بعضی از ساکنان این شهر شب را روی پشت بامها به صبح رساندهاند با توجه به «نبود راههای دسترسی و امکان ارتباط کامل مخابراتی» هیچ اطلاعات دقیقی از روستاهای سیل زده وجود ندارد. تقریباً تمامی روستاهای نزدیک رودخانه کشکان» نیز «به طور کامل» زیر آب رفتهاند.
نگاه اولیه به ضایعات و خسارتهای سیل
وقایعنگار خسارتهای ناشی از سیل را در اینجا میتوانید ببینید. لازم به تذکر است که این آمار اساساً متکی به خبرهایی است که جمهوری اسلامی اجازه انتشار آنها را در رسانههایش داده و به همین علت، یک آمار حداقلی است که نیاز دارد با گزارشهای مردمی تدقیق و تکمیل گردد.
ارائه این گزارش تنها برای آشنایی با گستره و عمق فاجعه سیل و ضایعات آن در نگاه اول است و به معنی تأیید آن نیست.
وقایع نگار گزارش اولیه از خسارات سیل در شهرها و مناطق سیل زده از لابلای مطبوعات حکومتی
صفی قلی اشرفی در سال۱۳۴۰ در سرخه حصار کرج به دنیا آمد. پدرش محمد ولی اشرفی «پیر» و رهبر پیروان طریقت اهل حق بود. او از همان آغاز در سرخه حصار کرج در میان مردمی که پیرو طریقت اهل حق بودند به خوشنامی معروف بود.
صفی قلی اشرفی، در جریان انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، دانشجوی دانشگاه تهران بود و همانجا بود که با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد. او در جریان انقلاب فعالیت میکرد و پس از انقلاب مانع بازپس گرفتن سلاحهایی شد که مردم از پادگانها مصادره کرده بودند. پس از آن نیز فعالیت گستردهیی در میان اهالی سرخه حصار به هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران و برای معرفی اهداف سازمان انجام داد. صفی قلی جوانان طریقت اهل حق آن منطقه را به کلاسهای آموزش ایدئولوژیک سازمان میبرد. این کلاسها در آن زمان تحت عنوان بحثهای تبیین توسط مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف تشکیل میشد. توزیع نشریه مجاهد، یکی دیگر از فعالیتهای صفی قلی و یارانش بود. او بسیاری از جوانان منطقهٴ سرخه حصار را به هواداری از مجاهدین و علیه دیکتاتوری در حال تنوره کشیدن خمینی ترغیب کرد.
گسترش فعالیتها و تشکیل گروه عیاران
پس از۳۰خرداد سال ۱۳۶۰، صفی قلی و یارانش ارتباطاتشان با سازمان مجاهدین خلق ایران قطع شد اما آنها به هواداری از مجاهدین و تلاش برای برقراری ارتباط با مجاهدین خلق ایران همچنان ادامه دادند.
دستگیری عیاران
در اواخر سال ۱۳۶۰ دکتر غلامحسین رشیدی از یاران نزدیک صفی قلی اشرفی، که از افراد اهل حق بود، دستگیر و روانه زندان شد. اما اسرار و اطلاعاتی را که داشت فاش نساخت، دکتر غلامحسین رشیدی را چندین بار به زیر شکنجه بردند و برای تهدید به بیدادگاه انقلاب کرج کشاندند، در آخرین بار به حاکم ضدشرع در بیدادگاه کرج حمله کرد و به او گفت هرگز با جمهوری اسلامی ضدبشری خمینی همکاری نخواهد کرد. جمهوری اسلامی در وحشت از انعکاس اجتماعی مردم منطقه سرخه حضار در روزهای آخر بهار سال ۶۲ دکتر غلامحسین رشیدی را اعدام کرد. اما مردم بهمحض اطلاع از این جنایت مراسم بزرگداشت مفصلی گرفتند و جمهوری اسلامی در وحشت از گسترده شدن اعتراضها، نتوانست جلوی مردم را بگیرد.
پس از شهادت دکتر غلامحسین رشیدی و دستگیری برخی دیگر از نفرات، صفی قلی همراهانش را تحت عنوان گروه «عیاران» سازمان داد. گروه برای ایجاد پوشش مناسب برای فعالیتهای خود، مزرعهای به وسعت ۱۵هزار هکتار در ۷۰کیلومتری مسیر جاده همدان ـ ساوه تهیه و شرکت میثاق همدان را تأسیس کرد. ”میثاق“ یک شرکت زراعی بود که هم محل اختفای سلاح و آموزش گروه به حساب میآمد و هم عواید آن در جهت رفع نیازهای مالی گروه مصرف میشد. در این مدت صفیقلی و یارانش توانستند عملیات متعددی، علیه پایگاههای مزدوران جمهوری اسلامی دست بزنند و فعالیت گروه را گسترش دهند. صفی قلی اشرفی و یارانش از طریق امانالله سیاه منصوری ارتباطاتی با مجاهدین برقرار نمودند و در طول این مدت از طریق رادیو صدای مجاهد در جریان خطوط و آموزشهای سازمان قرار میگرفتند و همچنین با انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان آشنا شدند.
دستگیری صفی قلی اشرفی و یارانش
در اواخر سال ۱۳۶۴ صفی قلی به اتفاق ۶۰نفر از یارانش از اهل حق، دستگیر شد. آنها بیش از دو سال در زندان و زیر شکنجه بودند. جمهوری اسلامی در وحشت از محبوبیت اجتماعی صفی قلی میخواست او را در برابر مردم به توبه و ندامت وادارد. صفی قلی قهرمان هم از این طمع خام مزدوران جمهوری اسلامی خمینی برای رساندن پیامش به مردم بهره گرفت. مزدوران جمهوری اسلامی برای عبرت مردم صفی قلی را به زمین ورزشی سرخهحصار که جمعیتی در حدود دههزار نفر در آن گردآورده بودند آوردند. جمعیت از اهالی منطقه قلعه حسنخان و سرخه حصار بودند و به درستی نمیدانستند که پاسداران جمهوری اسلامی خمینی در تدارک چه اقدامی هستند؟ دقایقی بعد، صفی قلی اشرفی به میان جمعیت آورده شد. پاسداران خمینی با این خیال او را به آنجا آوردند که از نبردهای خود علیه جمهوری اسلامی ضدبشری خمینی ابراز ندامت کند و از مجاهدین تبری بجوید. اما صفیقلی وقتی در برابر مردم قرار گرفت از فعالیتهای خود و یارانش دفاع کرد و مسئولیت همه کارها را شخصاً به عهده گرفت. وقتی از وی سؤال شد که با سلاحهایی که تهیه کرده بودند چه میخواستند بکنند؟ صفی قلی پاسخ داد «ما آنها را برای مبارزه با خمینی و سرنگونی جمهوری اسلامی نامشروع او تهیه کرده بودیم» بعد در مورد هواداری خود و دیگر یاران اسیر شدهاش از مجاهدین گفت: «من از روز اولی که پا به میدان این مبارزه گذاشتم، میدانستم که عاقبتش چیست. حالا هم تا آخرین قطره خونم در راهی که آگاهانه برگزیدهام، استوارم».
اعدام صفی قلی اشرفی و یارانش
مزدوران جمهوری اسلامی دوباره صفی قلی را به زندان و زیر شکنجه بردند. اما داغ در هم شکستن فرزندان قهرمان مردم سرخه حصار و قلعه حسنخان کرج به دلشان ماند. جمهوری اسلامی خمینی در ۸بهمن سال ۱۳۶۷، صفی قلی را به اتفاق روحالله اشرفیان و احمد زنگی در ملأ عام، در زمین چمن سرخه حصار کرج بدار آویخت. در همان روز ۹ یار دیگر صفی قلی در زندان حلقآویز شدند.
- در تاریخ ۱۰ بهمن۱۳۶۷ رسانههای جمهوری اسلامی خمینی گزارش دادند که ۱۲نفر ”قاچاقچی مواد مخدر و سارق مسلح“ بدار آویخته شدند. این ۱۲نفر، عیاران یعنی صفی قلی اشرفی و یارانش بودند.
اسامی و مشخصات یاران صفی قلی اشرفی:
۱ـ امانالله سیاه منصوری فرزند احمد علی، ۲۳ساله کشاورز
۲ـ احمد زنگی ۲۵ساله دیپلم
۳ـ روحالله اشرفیان، ۳۴ساله، کارمند بانک مرکزی تهران
۴ـ سیدحیدر نوری ۳۵ساله، افسر فراری هوانیروز
۵ـ بهرام تیموری (فرزند یوسفعلی) ۲۷ساله، دیپلم
۶ـ قربان علیدرویش ۲۹ساله، شغل آزاد
۷ ـ دکتر صدرالله سیاه منصوری (فرزند رضا) شاغل در دانشگاه تهران
۸ـ غلامعلی تیموری (فرزند قریب علی) ۲۵ساله، دیپلم
۹ـ درویش علی تیموری (فرزند قریبعلی) ۲۳ساله کشاورز
۱۰ـ حیدر تیموری (فرزند نظر علی) ۳۵ساله، راننده
۱۱ـ یحیی تیموری (فرزند ایاز) ۳۷ساله کشاورز
ونیز:
ـ حیدر سیاهمنصوری ۳۵ساله (که حدود یکماه پس از همرزمانش اعدام گردید)
ـ دکتر غلامحسین رشیدی ۲۹ساله (که در بهار سال ۶۲ اعدام شد)
صفی قلی اشرفی در سال۱۳۴۰ در سرخه حصار کرج به دنیا آمد. پدرش محمد ولی اشرفی «پیر» و رهبر پیروان طریقت اهل حق بود. او از همان آغاز در سرخه حصار کرج در میان مردمی که پیرو طریقت اهل حق بودند به خوشنامی معروف بود.
صفی قلی اشرفی، در جریان انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، دانشجوی دانشگاه تهران بود و همانجا بود که با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد.
او در جریان انقلاب فعالیت میکرد و پس از انقلاب مانع بازپس گرفتن سلاحهایی شد که مردم از پادگانها مصادره کرده بودند.
پس از آن نیز فعالیت گستردهیی در میان اهالی سرخه حصار به هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران و برای معرفی اهداف سازمان انجام داد. صفی قلی جوانان طریقت اهل حق آن منطقه را به کلاسهای آموزش ایدئولوژیک سازمان میبرد.
این کلاسها در آن زمان تحت عنوان بحثهای تبیین توسط مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف تشکیل میشد. توزیع نشریه مجاهد، یکی دیگر از فعالیتهای صفی قلی و یارانش بود.
او بسیاری از جوانان منطقه سرخه حصار را به هواداری از مجاهدین و علیه دیکتاتوری در حال تنوره کشیدن خمینی ترغیب کرد.
گسترش فعالیتها و تشکیل گروه عیاران پس از ۳۰خرداد سال ۱۳۶۰، صفی قلی و یارانش ارتباطاتشان با سازمان مجاهدین خلق ایران قطع شد اما آنها به هواداری از مجاهدین و تلاش برای برقراری ارتباط با مجاهدین خلق ایران همچنان ادامه دادند.
اعدام صفی قلی اشرفی و یارانشمزدوران جمهوری اسلامی دوباره صفی قلی را به زندان و زیر شکنجه بردند. اما داغ در هم شکستن فرزندان قهرمان مردم سرخه حصار و قلعه حسن خان کرج به دلشان ماند.
جمهوری اسلامی خمینی در ۸بهمن سال ۱۳۶۷، صفی قلی را به اتفاق روحالله اشرفیان و احمد زنگی در ملأ عام، در زمین چمن سرخه حصار کرج بدار آویخت. در همان روز ۹ یار دیگر صفی قلی در زندان حلقآویز شدند.
- در تاریخ ۱۰ بهمن۱۳۶۷ رسانههای جمهوری اسلامی خمینی گزارش دادند که ۱۲نفر ”قاچاقچی مواد مخدر و سارق مسلح“ بدار آویخته شدند.
این ۱۲نفر، عیاران یعنی صفی قلی اشرفی و یارانش بودند.
ای مرگ بر خمینی و خامنه ای جلاد!
حلقآویز در ملأعام تحت عناوین مختلف!
همانطور که در سطور بالا گفته شد یکی از شیوههایی که جمهوری اسلامی اعدامها را با عناوین و پوشهای مختلف ادامه میدهد حلقآویز زندانیان سیاسی تحتعنوان قاچاقچی موادمخدر و… بود. مجموع گزارشهای بازماندگان و شاهدان قتلعام نشان میدهد که در پاییز و زمستان سال۶۷ (حتی در مقاطعی در سال۶۸) بسیاری از زندانیان سیاسی را تحتعنوان قاچاقچی موادمخدر! در دستههای۷تا ۲۰نفره در شهرهای تهران، کرمانشاه، هرسین، ایلام، دزفول، گرمسار، ساوه، ورامین، کرج، بریز، مشهد، بندرعباس و… بدار آویختهاند. در میدان امامحسین تهران مجاهد شهید همایون صولتی، در حالی که ۶سال از پایان محکومیتش میگذشت، به اتهام قاچاقچی مواد مخدر حلقآویز شد. در همان صحنه پیش از اعدام به هنگام قرائت حکم اعدام از سوی نماینده بهاصطلاح دادستان، همایون فریاد میزند: «مردم بدانید من همایون صولتی مجاهدم و قاچاقچی نیستم» در گزارش یکی از شاهدان صحنه چنین آمدهاست: ”همایون را سال ۶۷ در میدان امام حسین تحت عنوان قاچاقچی حلقآویز کردند ولی او موفق شد به جمعیتی که آنجا بودند این پیام را بدهد که «مردم بدانید من همایون صولتی مجاهدم و قاچاقچی نیستم» “. همایون به این ترتیب تا آخرین لحظات حیات پربارش دست از افشاگری برنداشت و نقاب از چهره «دیو جماران» که خود را نماینده خدا بر روی زمین وانمود میکرد برداشت.
از نمونههای دیگر اعدام زندانیان تحتنام قاچاقچی، میتوان به اعدام تعدادی از هواداران مجاهدین که دارای مذهب اهلحق بودند اشاره کرد، در بهمن ماه ۱۳۶۷ جمهوری اسلامی ضدبشری به نام قاچاقچی در ملارد کرج، یعنی محل زندگیشان، بدار آویخت و در روزنامههای خودش هم اعلام کرد.
بهمن ۱۳۶۷، شهادت مجاهد شهید صفیقلی اشرفی و یاران پاکبازش به دست دژخیمان رژیم خمینی
در روز ۱۰بهمن۶۷ مطبوعات حکومتی گزارش دادند «۱۲عضو گروه عیاران»
که از آنها با عنوان «قاچاقچی مواد مخدر و سارق مسلح» یاد میکرد، به دار آویخته شدهاند.
گروه «عیاران» عبارت بودند از مجاهد شهید صفیقلی اشرفی و همرزمان مجاهدش
که پس از تحمل چند سال شکنجه، سرانجام در تاریخ ۸ بهمن ۶۷ به پیمان خود با خدا و خلق وفا کردند.
صفی قلی اشرفی و یاران پاکبازش
مجـــاهــد شهید صـفـیقلـی اشرفی، در جریان انقلاب ضد سلطنتی دانشجوی دانشگاه تهران بود
در آنزمان با مجاهدین و آرمانهای مجاهدین آشنا شد و به تبلیغ این آرمان در میان پیروان اهل طریقت در سرخهحصار کرج پرداخت.
تشکیل گروه عیاران
پساز خرداد سالو آغاز مقاومت انقلابی ، صفیقلی همرزمانش را تحت عنوان گروه «عیاران» سازمان داد
و به عملیات متعددی، از جمله مصادره چند بانک دست زد و فعالیت گروه را گسترش داد.
در اواخر سال گروه ضربه خورد و صفیقلی بهاتفاق ۶۰نفر از همرزمان و یارانش از اهل حق، دستگیر شدند.
دوران زندان و تحمل شکـنـجـــههــای سبــعـــانه دژخیمان، نهتنها در عزم آهنین صفیقلی و یارانش خللی به وجود نیاورد،
بلکه آنان را در پیمودن راه رهایی خلق و مقاومت انقلابی استوارتر و مصممتر نمود.
تا این که سرانجام جمهوری اسلامی ددمنش آخوندی در ۸بهمن سال۶۷، صفیقلی دلاور را بهاتفاق مجاهدین شهید روحالله اشرفیان ۳۴ساله و کارمند بانک مرکزی تهران
و احمد زنگی ۲۵ساله را در ملأ عام، اعدام کرد.
جمهوری اسلامی به منظور در هم شکستن روحیه مردم سرخهحصار آنان را که در میان مردم از محبوبیت زیادی برخوردار بودند
در زمین چمن ســـرخـــهحـــصــار کرج به دار آویخت. در همان روز ۹همرزم مجاهد صفیقلی نیز در زندان حلقآویز شدند.یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.