کاربر:Javad/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۱: خط ۴۱:
من اول مختصري در مورد بازداشتم و بازجوئي‌هاي اوليه و اصالتش به طور خلاصه صحبت مي‌كنم:  
من اول مختصري در مورد بازداشتم و بازجوئي‌هاي اوليه و اصالتش به طور خلاصه صحبت مي‌كنم:  


من به هيچ وجه مطابق حكم دادستاني بازداشت نشدم كه قبلا هم اين روشن شد. من را به خانه‌ي امن پشت سفارت آمريكا بردند و توسط افراد مستقر در سفارت آمريكا تحت سرپرستي حاج ماشاءالله شكنجه شدم و بازجوئي‌هاي اوليه من در آن خانه صورت گرفت. من استنباطي كه از دستگير كنندگان داشتم در آن شرايط با توجه به تمام قرائن و شواهدي كه نشان مي‌داد اين بود كه اينها افراد سيا و ساواك هستند و لذا بازجوئي‌هاي اوليه‌ي من هم تحت آن شرايط روحي، به اضافه‌ي اعمال فشار و شكنجه‌ي جسماني صورت گرفته. آن بازجوئي‌ها براي انحراف آنها از دسترسي به اطلاعاتي از درون سازمان يا مسائل جنبش چاره‌اي جز پيش گرفتن چنين شيوه‌اي نداشتم كه مسائلی مطرح بكنم. حالا اين دادگاه بيشترين استناد را بر آن مسائل مي‌كند من در اينجا فقط به اين اشاره مي‌كنم كه اگر مي‌دانستم تحت اسارت افراد كميته هستم با توجه به اين كه مي‌دانستم بعدا در اختيار مقامات دادسرا و مقامات رسمي قرار مي‌گيرم هيچ وقت به آن صورت خودم را يك فرد معمولي كه تازه در رابطه با سازمان قرار گرفته معرفي نمي‌كردم چرا كه بعداً دروغ بودن آن روشن مي‌شد و  آن وقت مي‌بايستي جوابگو باشم كه چرا اين گونه گفتم. بنابراين مشخص مي‌كندكه من در چه شرايطي بازجوئي اوليه را پس دادم.  
من به هيچ وجه مطابق حكم دادستانی بازداشت نشدم كه قبلا هم اين روشن شد. من را به خانه‌ي امن پشت سفارت آمريكا بردند و توسط افراد مستقر در سفارت آمريكا تحت سرپرستی حاج ماشاءالله شكنجه شدم و بازجوئي‌های اوليه من در آن خانه صورت گرفت. من استنباطي كه از دستگير كنندگان داشتم در آن شرايط با توجه به تمام قرائن و شواهدي كه نشان مي‌داد اين بود كه اينها افراد سيا و ساواك هستند و لذا بازجوئي‌هاي اوليه‌ي من هم تحت آن شرايط روحي، به اضافه‌ي اعمال فشار و شكنجه‌ي جسماني صورت گرفته. آن بازجوئي‌ها براي انحراف آنها از دسترسي به اطلاعاتي از درون سازمان يا مسائل جنبش چاره‌اي جز پيش گرفتن چنين شيوه‌اي نداشتم كه مسائلی مطرح بكنم. حالا اين دادگاه بيشترين استناد را بر آن مسائل مي‌كند من در اينجا فقط به اين اشاره مي‌كنم كه اگر مي‌دانستم تحت اسارت افراد كميته هستم با توجه به اين كه مي‌دانستم بعدا در اختيار مقامات دادسرا و مقامات رسمي قرار مي‌گيرم هيچ وقت به آن صورت خودم را يك فرد معمولي كه تازه در رابطه با سازمان قرار گرفته معرفي نمي‌كردم چرا كه بعداً دروغ بودن آن روشن مي‌شد و  آن وقت مي‌بايستي جوابگو باشم كه چرا اين گونه گفتم. بنابراين مشخص مي‌كندكه من در چه شرايطي بازجوئي اوليه را پس دادم.  


بعد از 5 روز من را تحويل دادستاني مي‌دهند و در آنجا تحقيقات دوم صورت مي‌گيرد و آن بازپرسي كه تحقيقات دوم را انجام مي‌داد زياد اصرار مي‌كرد، علاقه داشت كه تناقضي با اوراق اوليه نداشته باشد يا پرونده به سوي حل و آزادي من برود و مساله‌ي پيچيده‌اي ايجاد نشود و بنابراين يك سري مسائل منجمله همين كه من چند مرتبه فلاني را ملاقات كردم يا اين كه در كجا ابتدا آن را ملاقات كردم علي‌رغم اين كه من ابتدا حتي كتبي هم نوشتم و خود آقاي بازپرس هم خواند، كه اگر اينجا بود الان شهادت مي‌داد ولي باز پاره شد. و بنا شد كه تناقضي نباشد كه من به اين صورت نوشتم، اين كه مطرح كردم من چوب ساده‌انديشي را مي‌خوردم به اين استتنباطي است كه مطرح شده بلكه من اين فكر را نمي‌كردم. كه اين پرونده به مسيري كشيده بشود كه حتي روي كلمات وروي فواصل كلمات من حساسيت و دقت نشان داده بشود.  
بعد از 5 روز من را تحويل دادستاني مي‌دهند و در آنجا تحقيقات دوم صورت مي‌گيرد و آن بازپرسي كه تحقيقات دوم را انجام مي‌داد زياد اصرار مي‌كرد، علاقه داشت كه تناقضي با اوراق اوليه نداشته باشد يا پرونده به سوي حل و آزادي من برود و مساله‌ي پيچيده‌اي ايجاد نشود و بنابراين يك سري مسائل منجمله همين كه من چند مرتبه فلاني را ملاقات كردم يا اين كه در كجا ابتدا آن را ملاقات كردم علي‌رغم اين كه من ابتدا حتي كتبي هم نوشتم و خود آقاي بازپرس هم خواند، كه اگر اينجا بود الان شهادت مي‌داد ولي باز پاره شد. و بنا شد كه تناقضي نباشد كه من به اين صورت نوشتم، اين كه مطرح كردم من چوب ساده‌انديشي را مي‌خوردم به اين استتنباطي است كه مطرح شده بلكه من اين فكر را نمي‌كردم. كه اين پرونده به مسيري كشيده بشود كه حتي روي كلمات وروي فواصل كلمات من حساسيت و دقت نشان داده بشود.  

نسخهٔ ‏۱۲ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۹:۵۶

محمد رضا سعادتی (زاده ۱۳۲۳شیرازـ تیرباران ۱۳۶۰تهران) محمدرضا سعادتی همرزم مهدی رضایی و از اعضای برجسته سازمان مجاهدین خلق ایران بود. او در سال ۱۳۵۱در جریان دستگیری مهدی رضایی دستگیر و زندانی شد و پس از گذراندن ۶ سال زندان، همراه با آخرین گروه از زندانیان سیاسی از زندان آزاد شد اما هنوز سه ماه از آزادیش نگذشته بود که در روز ۵ اردیبهشت سال ۱۳۵۸ و به دستور خمینی، توسط ماشاءالله قصاب از ماموران دسته حزب الله دوباره دستگیر و به زندان باز گردانده شد. اتهام او پس از انقلاب، جاسوسی به نفع شوروی بود. اتهامی که تعجب همگان را برانگیخت. لازم به یاد آوری است که هیچ سندی علیه سعادتی وجود نداشت، و در پاییز سال ۱۳۵۹، او را محکوم به ۱۰سال زندان کرد. اما پس از پرونده سازیهای مختلف و مرتبط کردن قتل کچویی در زندان، به او در زندان و تشکیل دادگاه به ریاست موسوی تبریزی و تلاش های مستمر اسدالله لاجوردی، دادستان وقت، علیرغم مخالفتهای بسیار، سرانجام بعد از ۳۰خرداد، لاجوردی به دستور خمینی، سعادتی را بدون توضیح و بدون مجوز قانونی در ۴ مرداد ۱۳۶۰ در شکنجه‌گاه اوین تیرباران کرد. چند وقت بعد وصیت نامه ای جعل شده به نام او نوشتند و منتشر کردند که آن وصیت نامه برای بسیاری که محمد رضا سعادتی را میشناختند و از ارتباط اعدام او با دشمنی و اختلافی که از طرف خمینی و لاجوردی نسبت به سازمان مجاهدین وجود داشت مطلع بودند، جعل بودن آن را محرز کرده بود[۱][۲][۳]!

زندگی محمد رضا سعادتی

سعادتی اهل شیراز بود و مهندسی برق را از دانشکده فنی دانشگاه تهران گرفت و یکی از دوستان ناصر صادق از اعضای مرکزیت مجاهدین بود. سعادتی توسط مهدی رضایی به عضویت سازمان مجاهدین در آمد. دوستانش، اسماعیل معین عراقی و محمد هادی فاضلی که در گروه سیاهکل بودند توسط رژیم شاه تیرباران شدند و روی روحیه او تأثیر گذاشته و باعث شدند او مبارزه با رژیم شاه را انتخاب و به عضویت مجاهدین در بیاید. ساواک در ضربه اول به سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۵۰ موفق به دستگیری سعادتی نشد اما در پی دستگیری مهدی رضایی در اردیبهشت ۱۳۵۱ دستگیر شد و سپس به حبس ابد محکوم شد و تا سال ۱۳۵۷ همراه با آخرین دسته از زندانیان سیاسی از زندان آزاد شد[۴].

دستگیری مجدد سعادتی

هنوز ۳ ماه از آزادی محمد رضا سعادتی و انقلاب ۵۷ نگذشته بود وی به اتهام جاسوسی برای اتحاد جماهیر شوروی روانه زندان شد. دستگیری سعادتی درست در شبی صورت گرفت، که مسعود رجوی و موسی خیابانی و دیگر مسئولان مجاهدین در قم با خمینی ملاقات داشتند [۵]. محمد رضا سعادتی اولین زندانی سیاسی پس از انقلاب بود که در روز ۱۱ اردیبهشت ۵۸ توسط کمیته مستقر در سفارت آمریکا به سرکردگی ماشاءالله قصاب دستگیر و روانه زندان اوین شد. بدین ترتیب اولین کسی که به اتهام جاسوسی در جمهوری اسلامی ایران بازداشت و اعدام شد سید محمدرضا سعادتی از چهره‌های شاخص سازمان مجاهدین خلق بود[۶].

در ۶ تیر ۱۳۵۸ جمعی از مادران و خانواده های سازمان مجاهدین خلق تحصن خود را برای آزادی سعادتی آغاز کردند و همزمان محمد رضا سعادتی نیز در زندان دست به اعتصاب غذا زد که ۴۰ روز ادامه داشت و در این مدت نیز ۱۲۰ سازمان و انجمن و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی و تشکلهای مختلف خواستار آزادی محمدرضا سعادتی شدند. آیت الله طالقانی گفت : « جریان سعادتی اصلا جاسوسی نیست. نمیدانم چرا در ایران همیشه جاسوسهای روسیه را می گیرند نه جاسوسهای آمریکا را» در همین حین کمیته های مختلفی در کشورهای جهان تشکیل شد و سازمانهای مدافع حقوق بشر و شخصیتهای سیاسی و پارلمانی برای دفاع از سعادتی بیانیه دادند. در پی این فعالیتها حکومت مجبور شد به پزشکی قانونی اجازه معاینه سعادتی را داد و پزشکی قانونی نیز اعمال شکنجه بر سعادتی را تأیید کرد و سعادتی سرانجام پس از ۴۵ روز اعتصاب غذا و سه ماه بی خبری و تنهایی مطلق و بی‌صحبتی با دخالت آیت الله طالقانی به اعتصاب غذای خود پایان داد[۷][۸].

ماجرای دستگیری سعادتی از قول وکیل مدافع عبدالکریم لاهیجی

«من در آن روزها برای شرکت در کنفرانسی که جمعیت بین‌المللی حقوقدانان دموکرات درباره ناپدید شدگان در آرژانتین و شیلی در یکی از سالن‌های سنای فرانسه ترتیب داده بود، در پاریس به ســـــر می‌بردم. خبر بازداشت سعادتی را در روزنامه‌ها خواندم. پس از بازگشت به تهران، با خبر شدم که سازمان مجاهدین خلق طی نامه‌ای از من خواسته‌اند که وکالت سعادتی را بپذیرم و در غیاب من از منزل آقای طالقانی هم چند بار تلفن کرده‌اند که با ایشان تماس بگیرم.

آقای طالقانی در جریان دیداری که داشتیم می‌گفت که درباره سعادتی با هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی صحبت کرده و آنان آزادی او را مشروط به پذیرش دو شرط زیر از سوی سازمان مجاهدین کرده‌اند :

۱- مجاهدین اسلحه‌ها و پول‌هایی را که در جریان تصرف مراکز نظامی و دولتی از جمله بنیاد پهلوی به دست آورده‌اند، مسترد کنند.

۲- مجاهدین به صورت علنی و رسمی حاکمیت جمهوری اسلامی و شورای انقلاب را بپذیرند.

آقای طالقانی می‌پنداشت که دخالت من در این پرونده ممکن است به نوعی میانجی‌گری بینجامد و قضیه فیصله یابد»[۹].

بار اول که عبد الکریم لاهیجی به عنوان وکیل مدافع محمد رضا سعادتی ، به زندان اوین برای ملاقات رفته بود اجازه ملاقات با سعادتی را ندادند و او نیز موضوع را به روزنامه ها کشاند که فردای آن روز آذری قمی دادستان کل با او تماس گرفت و گفت نگهبان، تو را نشناخته به همین دلیل فردا برای ملاقات به زندان اوین برو که لاهیجی فردای همان روز موفق به دیدار سعادتی در زندان شد.

واکنش‌ها به دستگیری

از ۲۵ خرداد ۵۸ تا ۹ تیرماه آن سال سازمان مجاهدین بیش از ۷ اطلاعیه در حمایت از وی صادر نمود و نوشت که محمدرضا سعادتی تحت شکنجه است.

خانواده‌های هوادار مجاهدین به سرپرستی خانواده رضایی و بدیع زادگان تحصنی را در مقابل وزارت دادگستری ترتیب دادند و خواستار آزادی سعادتی شدند. این تحصن تنها زمانی خاتمه یافت که آیت‌الله سید محمود علایی طالقانی اطمینان داد سعادتی بزودی آزاد خواهد شد.

در تیرماه ۵۸ اطلاعیه‌ای با امضای ۴۲ تن از شاعران و نویسندگان چپگرا از جمله احمد شاملو، سیمین بهبهانی، گلی ترقی و… منتشر شد و سعادتی را «گروگان آزادی در چنبر تهمت‌ها و افتراهای مرموز» خواندند و خواهان آزادی او شدند.

برای محمد رضا سعادتی ۹ جلسه دادگاه تشکیل دادند آخرين جلسه‌ی محاكمه‌ی سعادتی به رياست موسوی تبريزی نماينده‌ی مجلس از تبريز صبح روز جمعه۱۳/آبان/۵۹ شروع شد.

اين جلسه صبح و عصر ادامه يافت البته لاجورد هم در پايان جلسه‌ ماقبل آخر (پنج شنبه) چنين وعده‌ داده بود كه فردا محاكمه را تمام خواهيم كرد، حتي اگر لازم باشد از 8 صبح تا 8 شب هم جلسه خواهيم گذاشت!

بدين ترتيب محاكمه‌ی سعادتی در دادگاه بدون تماشاچی و بدون وكيل که در نوع خود نمونه و منحصر به فرد بود. در روز تعطیل، صبح و عصر ادامه پیدا کرد.

سعادتی همان گونه كه در جلسات اول دادگاه گفته بود علی رغم كوشش دادستانی برای به ابتذال كشيدن موضوع، در انتهای اين جلسه سعادتی به آخرين دفاع خويش پرداخت

آخرین دفاعیات محمد رضا سعادتی در آخرین دادگاه

”من قضاوت را به عهده‌ي آنهائي كه من را مي‌شناسند مي‌گذارم و همان‌ها هستند كه ”حقيقت“ را بالاخره اگر اثبات شدنی باشد اثبات مي‌كنند.“

آخرين دفاع سعادتي

بسم الله الرحمن الرحيم

ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علي القوم الكافرين.

خدمت هم‌ميهنان عزيزم و دادگاه

من اول مختصري در مورد بازداشتم و بازجوئي‌هاي اوليه و اصالتش به طور خلاصه صحبت مي‌كنم:

من به هيچ وجه مطابق حكم دادستانی بازداشت نشدم كه قبلا هم اين روشن شد. من را به خانه‌ي امن پشت سفارت آمريكا بردند و توسط افراد مستقر در سفارت آمريكا تحت سرپرستی حاج ماشاءالله شكنجه شدم و بازجوئي‌های اوليه من در آن خانه صورت گرفت. من استنباطي كه از دستگير كنندگان داشتم در آن شرايط با توجه به تمام قرائن و شواهدي كه نشان مي‌داد اين بود كه اينها افراد سيا و ساواك هستند و لذا بازجوئي‌هاي اوليه‌ي من هم تحت آن شرايط روحي، به اضافه‌ي اعمال فشار و شكنجه‌ي جسماني صورت گرفته. آن بازجوئي‌ها براي انحراف آنها از دسترسي به اطلاعاتي از درون سازمان يا مسائل جنبش چاره‌اي جز پيش گرفتن چنين شيوه‌اي نداشتم كه مسائلی مطرح بكنم. حالا اين دادگاه بيشترين استناد را بر آن مسائل مي‌كند من در اينجا فقط به اين اشاره مي‌كنم كه اگر مي‌دانستم تحت اسارت افراد كميته هستم با توجه به اين كه مي‌دانستم بعدا در اختيار مقامات دادسرا و مقامات رسمي قرار مي‌گيرم هيچ وقت به آن صورت خودم را يك فرد معمولي كه تازه در رابطه با سازمان قرار گرفته معرفي نمي‌كردم چرا كه بعداً دروغ بودن آن روشن مي‌شد و  آن وقت مي‌بايستي جوابگو باشم كه چرا اين گونه گفتم. بنابراين مشخص مي‌كندكه من در چه شرايطي بازجوئي اوليه را پس دادم.

بعد از 5 روز من را تحويل دادستاني مي‌دهند و در آنجا تحقيقات دوم صورت مي‌گيرد و آن بازپرسي كه تحقيقات دوم را انجام مي‌داد زياد اصرار مي‌كرد، علاقه داشت كه تناقضي با اوراق اوليه نداشته باشد يا پرونده به سوي حل و آزادي من برود و مساله‌ي پيچيده‌اي ايجاد نشود و بنابراين يك سري مسائل منجمله همين كه من چند مرتبه فلاني را ملاقات كردم يا اين كه در كجا ابتدا آن را ملاقات كردم علي‌رغم اين كه من ابتدا حتي كتبي هم نوشتم و خود آقاي بازپرس هم خواند، كه اگر اينجا بود الان شهادت مي‌داد ولي باز پاره شد. و بنا شد كه تناقضي نباشد كه من به اين صورت نوشتم، اين كه مطرح كردم من چوب ساده‌انديشي را مي‌خوردم به اين استتنباطي است كه مطرح شده بلكه من اين فكر را نمي‌كردم. كه اين پرونده به مسيري كشيده بشود كه حتي روي كلمات وروي فواصل كلمات من حساسيت و دقت نشان داده بشود.

تحقيقات سوم كه از من صورت گرفت اساسا بعد از اين بود كه با توجه به شنيدن صحبت‌هاي من در مورد دستگيري و ماجراي بازجوئي‌هاي اوليه و دوم كه شرح مفصلش را دادم از طرف اعضاي شوراي ا نقلاب به ملاقات من آمدند و قرار بر اين شد كه بازجوئي سومي هم صورت بگيرد و فلسفه‌ي اين بازجوئي اين بود كه بازجوئي‌هاي اول و دوم به اين دلايل كه من گفتم اصالتي نداشت.

بعد از ان هم پزشكي قانوني از من عيادت كرد كه البته در حال اعتصاب غذا بودم و علائم شكنجه را بر روي پاهاي من گزارش كردند كه گزارش پزشكي قانوني بايد روي پرونده هم باشد. و توي كتابها هم هست (كتاب مورد اشاره سعادتي، كتاب ”مجاهد اسير محمدرضا سعادتي، زنداني دو نظام“ است كه توسط سازمان مجاهدين منتشر شده است) كه حتما دادگاه هم در جريانش قرار گرفته است.

ولي اين پرونده فعلا ماجرايش به اينجا كشيده شد كه در اين دادگاه و به اين صورت مطرح شود.

از نظر من سرقتي كه از پرونده مقربي صورت گرفته كار خود عوامل سيا در ايران هست و از نظر من سرقت كنندگان همان‌هائي هستند كه براي من چنين سرنوشتي را تدارك ديده‌اند. و بالطبع براي سازمان.

ممكن است يك سري مسائل الان روشن نباشد و در دست من مداركي موجود نباشد. ولي بالاخره آينده خيلي چيزها را روشن خواهد كرد و بالاخره رو خواهد شد كه سرقت كنندگان چه كساني بودند و تعقيب كنندگان سازمان و توطئه كنندگان چه  كساني بودند.

انگيزه‌ي من همان طور كه در اعلاميه‌ي سازمان چه آنهائي كه الان داده شده و چه آنهائي كه از همان ابتدا و آغاز اين ماجرا مطرح شد و چه توضيحاتي كه همان ابتدا سازمان به شوراي انقلاب داد روشن و مشخص است كه تنها و تنها به خاطر كشف رد يا، شبكه‌ها، عوامل، شيوه‌ها و نحوه‌ي توطئه‌هاي سيا و بقاياي ساواك در ايران عليه انقلاب و مردم بود و هيچ انگيزه‌ي خاص ديگري مطرح نبوده.

تاريخچه‌ي سازمان در اين مدت روشن ومشخص است همين طور كه بعد از دستگيري من نمونه‌هائي از فعاليت و تلاش سازمان، و خبرهائي را كه به طور رسمي ومشخص به عرض دفتر امام يا شوراي انقلاب يا ا خيرا به رياست جمهوري رسانده‌اند. اينها روشن و مشخص است. فعاليت من هم نهايتا چيزي غير از رسيدن به چنين اطلاعاتي نبوده، اطلاعاتي كه در نهايت عملكردي جز بقاي جمهوري اسلامي نداشته و فعاليت‌هاي سازمان هم از اين به بعد نخواهد داشت. آقاي موسوي نبريزي مي‌گويند ممكن است مدارك آن نزد ايشان باشد كه اگر نبود من گوشه‌هائي از اين فعاليت را بعدا به عرض هم‌ميهنان و دادگاه محترم مي‌رسانم.

من صحبتي هم با مردم ميهنمان دارم.

مي‌خواهم بگويم فكر نكنند كه من طي اين مدتي كه به اين دادگاه آورده شدم به دور از مسا‌ئل و دردهاي آنها بودم، دادگاه را هم من تشكيل ندادم و وقتش را خود دادگاه و دادسرا انتخاب كرده.

من  ميدانم كه بسيارزي از هم‌ميهنان عزيزم الان و در اين ماه عزيز بر مزار شهداي خودشان نشسته‌اند.

بسياري از هم‌ميهنان عزيزانشان درجبهه‌اند و به فكر آنها هستند.

بسياري از هم‌ميهنان در زير يورش ارتش عراق خانه و كاشانه‌ي خودشان را از دست داده و از شهر و ديار خودشان آواره شده‌اند تمام مردم ايران آنهائي كه به اين ميهن‌‌، به اين وطن‌‌، به اين انقلاب و به سرنوشت آن عشق مي‌ورزند در زير ضربات ناشي از توطئه‌هاي امپرياليست‌ها زندگي مي‌كنند. مطمئن باشيد من  جداي از دردها و سرنوشت شما هم‌‌ميهنان عزيز نيستم و اگر اينجا آمدم و مسا‌ئلي مطرح كردم‌‌، صحبت‌هائي كردم و صحبت‌ها و مسائلي را هم مطرح نكردم اين هم باز در همين رابطه بوده كه چيزي جز سرنوشت شما مردم و عشق به خدا و مكتبي كه به خاطر آن زندان رفتم، شكنجه ديدم و فكر مي‌كنم و  اساسا زندگي مي‌كنم چيزي به جز اينها نيست.

در اينجا آقاي دادستاني سعي كرد و كلا تلاش كردند كه من را به ابتذال بكشانند يعني شيوه‌اي را پيش كشيدند و به اصطلاح طوري برخورد كردند كه نوعي تنفر و نفرت عليه شخص من و بالطبع عليه سازمان ايجاد بشود.

ولي خوب من برخورد متقابل نمي‌كنم و كلا قضاوت را به عهده‌ي آنهائي كه من را مي‌شناسند مي‌گذارم و همان‌ها هستند كه حقيقت را بالاخره اگر اثبات شدني است اثبات مي‌كنند.  

حتما در جريان بوديد كه من در اينجا، در دادگاه به نوعي ناراحت شدم و اين حتما از چهره و برخورد و قيافه‌ي من هم روشن و مشخص بود من اگر در بي دا دگاه آريامهري محاكمه مي‌شدم و انواع و اقسام تهمت‌ها و شيوه‌هاي غير انساني به كار برده مي‌شد ناراحت نمي‌شدم و حتي به آن شيوه‌ها مي‌خنديدم چون مساله روشن بود.

اين كه من در اين دادگاه ناراحت شدم علتش تنها اين بود كه من چنين انتظاري را نداشتم و هنوز هم ندارم و براي من همان طور كه قبلا  هم مطرح كردم سنگين بود كه با چنين شيوه‌ها و با چنين برخوردهائي روبرو شوم

اگر عده‌اي فكر مي‌كنند كه با اين شيوه‌ها افراد را با سازمان را با هواداران سازمان را به ابتذال مي‌كشانند و از اين طريق سازماني را و يك جرياني را از ميدان سياسي‌‌، از صحنه‌ي سياسي خارج كنند يا دور مي‌كنند. من اينجا صريحا مي‌گويم كه اين شيوه‌ها به آنجاها نمي‌انجامد و موفق نخواهد شد.

اگر در اينجا من به اعدام هم محكوم بشوم و چه بسا كه زمان زيادي هم به پايان زندگي من باقي نمانده باشد به مردم خودم قول مي‌دهم كه مطمئن باشيد من باز هم با احساس تنفر نسبت به دشمنان اين مردم و دشمنان شما به ميدان اعدام مي‌روم و مطمئن باشيد كه هيچ كينه و نفرت خصوصي و شخصي حتي نسبت به آن برادر پاسداري هم كه به من تيراندازي مي‌كند در من وجود ندارد و فكر مي‌كنم در مدتي كه من در زندان بودم اين براي خوشان هم روشن شده باشد كه يك مجاهد هيچ كينه و نفرتي به لحاظ شخصي يا در برخوردهائي كه با او  مي‌شود پيدا نمي‌كند ممكن است در لحظاتي عكس العمل عاطفي نشان بدهد ولي در نهايت و در جوهر وجودش چيزي جز عشق به خدا و علاقه به مردمش و سرنوشت مردمش ندارد و به خاطر همين هم زندگي مي‌كند. و به خاطر همين هم مرگ را انتخاب مي‌كند . من اگر به اعدام هم محكوم شوم باز هم با عشق به خدا و با علاقه‌ي عميق نسبت به مردم و سرنوشت توده‌هاي محروم و قهرمان خلق مان و با نفرت و كينه نسبت به دشمنان شناخته شده و جنايتكار مردم مان مي‌روم و گلوله را مي‌پذيرم

آخرين صحبت من هم اينست كه آن چه در مورد خودم گفتم، اگر من ارزشي دارم و اگر ارزشي براي من، در ذهن كسي وجود دارد، اين ارزش نه متعلق به شخص من است و نه به لحاظ مهارت‌ها يا تخصص من است بلكه اين ارزش تنها و تنها به خاطر ارزش خون‌هاي زيادي است كه ريخته شده، خون‌هاي عزيزاني كه بعضا بسياري از آنها در آخرين لحظات ما را به آغوش گرفتند و ما آنها را در آغوش گرفتيم و يكديگر را به خدا سپرديم. اين ارزش‌ها به خاطر ريخته شدن چنين خون‌ها‌ئي است. و من تا آخرين لحظات حياتم هيچ گاه خون مهدي رضائي و ارزشي را كه آن خون با آن مقاومت و آن حماسه به من هديه كرده فراموش نخواهم كرد.

و اگر الان هم چيزي مطرح است نه به لحاظ شخص من بلكه تنها به اين خاطر است كه احساس مي‌كنند كه به چنين ارزش‌هائي تهاجم شده. نه اين كه من زنداني هستم يا زنداني نيستم يا بايد آزاد شوم. مجاهدين هم اگر الان براي بسياري از هم‌ميهنانم مطرح‌اند باز هم نه به خاطر حضور افراد خاصي و نه به خاطر فرد خاصي است بلكه به خاطر همان ارزش‌هائي است كه تبلورش در سازمان و در افرادي كه نسبت به آن ارزش‌ها اعتقاد عميقي داشته و تمام هستي خودشان را به خاطر آن ارزش‌ها فدا  مي‌كنند مي‌باشد. من صحبت ديگري ندارم و به تمام هم‌ميهنانم به خصوص آنها‌ئي كه در جبهه هستند و ممكن است از اين مسائل اساسا اطلاعي نداشته باشند درود مي‌فرستم و براي آنها آرزوي موفقيت و پيروزي مي‌كنم و به ويژه به تمامي آن عزيزاني كه به خاطر اين ارزش‌ها بيش از يك سال انواع و اقسام سختي‌ها را تحمل كردند درودي عميق مي‌فرستم و براي آنها از خداوند‌‌، باز هم آرزوي پيروزي و موفقيت در كنار تمامي خلق قهرمانمان مي‌كنم و در آخر اين آيه‌ي قران را مي‌خوانم كه ”سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبي الدار.

سعادتی خود نیز در نامه‌ای به دادستان کل، خواستار حضور نماینده‌ای از سازمانش شد اما به رغم اشتراک این پیشنهاد از سوی گروه‌های مختلف، از آنجا که بیم دستگیری افراد مراجعه‌کننده می‌رفت و اکبر طریقی هم بعد از مراجعه بازداشت شد، سازمان نماینده خود را به دادگاه وی نفرستاد[۱۰]

چهارم مرداد ۱۳۶۰ ـ شهادت محمدرضا سعادتی

«وقتی که چشم‌انداز آینده برای ما روشن باشد، وقتی به اصالت خود و به اصالت مکتب خود معتقدیم و ماهیت تمامی جریانهای ارتجاعی را و سرنوشتشان را می‌شناسیم دیگر چه باک! به قول برادرمان چه کسی می‌تواند از جهاد یک مجاهد جلوگیری کند. تمامی نیروهای جهان بسیج شوند، نمی‌توانند ارادهٴ یک مجاهد را برای ایستادن و برگشتن از راهی که در پیش گرفته است بشکنند»[۱۱].

۲۴ آبان سالروز پايان دادگاه محمد رضا سعادتی در ۲۴ آبان ۱۳۵۸ است[۱۲].

منابع