۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(اصلاح نویسههای عربی، اصلاح ارقام) |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
}} | }} | ||
'''مرضیه ،'''<small>'''اشرفالسادات مرتضایی''' (زادهی ۱ فروردین۱۳۰۳-درگذشت ۲۱ مهر ۱۳۸۹ )</small> خوانندهی موسیقی سنتی و کلاسیک ایرانی است. مرضیه به اعتقاد بسیاری مشهورترین و به عقیدهی برخی محبوبترین خوانندهی تاریخ موسیقی ایران است. مرضیه در تهران در خانوادهای روشنفکر بدنیا آمد. مادر او تار مینواخت و از کودکی وی را با موسقی آشنا کرد. پس از مدتی پدر و مادر مرضیه از یکدیگر جدا شدند و او نزد نامادری خود بزرگ شد. مرضیه از دوران دبیرستان شروع به خواندن کرد و صدای او توسط استادان موسیقی چون روح الله خالقی کشف شد. وی | '''مرضیه ،'''<small>'''اشرفالسادات مرتضایی''' (زادهی ۱ فروردین۱۳۰۳-درگذشت ۲۱ مهر ۱۳۸۹ )</small> خوانندهی موسیقی سنتی و کلاسیک ایرانی است. مرضیه به اعتقاد بسیاری مشهورترین و به عقیدهی برخی محبوبترین خوانندهی تاریخ موسیقی ایران است. مرضیه در تهران در خانوادهای روشنفکر بدنیا آمد. مادر او تار مینواخت و از کودکی وی را با موسقی آشنا کرد. پس از مدتی پدر و مادر مرضیه از یکدیگر جدا شدند و او نزد نامادری خود بزرگ شد. مرضیه از دوران دبیرستان شروع به خواندن کرد و صدای او توسط استادان موسیقی چون روح الله خالقی کشف شد. وی فعالیت هنری خود را تحت سرپرستی او در رادیو آغاز کرد و سپس به کار با ابوالحسنخان صبا و مرتضی محجوبی پرداخته و از آنها آموزش گرفت و بزودی آوازهاش به عنوان خوانندهای محبوب در سراسر ایران پیچید. مرضیه پس از روی کار آمدن خمینی مجبور به ترک خوانندگی شد. مرضیه پس از سالها سکوت در سال ۱۳۷۳ به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست و مجددا فعالیت هنری خود را آغاز کرد. از جمله کنسرتهای بسیار مشهور او در این دوران کنسرتی است که بر روی تانکهای ارتش آزادیبخش ملی ایران در حضور اعضای سازمان مجاهدین خلق اجرا کرد. مرضیه همچنین کنسرتهای بسیاری در پاریس، آمریکا و دیگر کشورها در حمایت از این سازمان برگزار کرد. او در سن ۸۶ سالگی، در سال ۱۳۸۹ در اثر بیماری سرطان در پاریس درگذشت. برای او مراسم سوگواری باشکوهی در قرارگاه مجاهدین در اشرف و همچنین در پایگاه آنها در پاریس برگزار شد. | ||
==کودکی و نوجوانی مرضیه == | ==کودکی و نوجوانی مرضیه == | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
== ورود مرضیه به دنیای هنر حرفهای == | == ورود مرضیه به دنیای هنر حرفهای == | ||
مرضیه از نسل زنان هنرمند پس از قمر الملوک وزیری به شمار میرود. او از کودکی | مرضیه از نسل زنان هنرمند پس از قمر الملوک وزیری به شمار میرود. او از کودکی بواسطه ی مادر و نامادریاش با موسیقی آشنا بود و به آموزش آن پرداخت. بازگشت مرضیه به نزد مادر واقعی اش پس از مرگ پدر به او کمک بسیاری برای آغاز فعالیتهای هنری کرد. مرضیه همواره در مورد مادرش میگفت: «اگر «آتی» نبود مرضیه، مرضیه نمی شد» | ||
مادر مرضیه با تشویق او و پشتیبانیاش در زمینهی موسیقی به او جرأت ورود به کار حرفهای را که اغلب توسط مردان اشغال شده بود، میداد. صدای مرضیه در دوران دبیرستان توسط استاد روحالله خالقی و مهرتاش کشف شد. او پس از مدتی به آموزش نزد استاد [[روحالله خالقی]] و استاد [[ابوالحسن صبا]] پرداخته و با آنها کار موسیقی را در رادیو آغاز کرد. | مادر مرضیه با تشویق او و پشتیبانیاش در زمینهی موسیقی به او جرأت ورود به کار حرفهای را که اغلب توسط مردان اشغال شده بود، میداد. صدای مرضیه در دوران دبیرستان توسط استاد روحالله خالقی و مهرتاش کشف شد. او پس از مدتی به آموزش نزد استاد [[روحالله خالقی]] و استاد [[ابوالحسن صبا]] پرداخته و با آنها کار موسیقی را در رادیو آغاز کرد. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
مرضیه از طرف خانوادهاش برای خوانندگی و یادگرفتن موسیقی با مشکلی مواجه نبود.مرضیه نقل میکند که پدرش تنها در آخرین لحظات عمر به من گفت «اگر میتوانی از این کار دست بکش». وی جامعه آنروز را برای فعالیت هنری یک زن مناسب نمیدید.<ref name=":1" /> مرضیه برای دوست و همکارش استاد کامیار ایزدپناه از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران نقل میکند که در ابتدای ورود به دنیای موسیقی به دلیل فضای مردسالارانه بارها با تمسخر و تحقیر روبرو بوده و فرصتهای بسیاری را بدلیل نپذیرفتن قوانین مردسالارانه از دست داده است. | مرضیه از طرف خانوادهاش برای خوانندگی و یادگرفتن موسیقی با مشکلی مواجه نبود.مرضیه نقل میکند که پدرش تنها در آخرین لحظات عمر به من گفت «اگر میتوانی از این کار دست بکش». وی جامعه آنروز را برای فعالیت هنری یک زن مناسب نمیدید.<ref name=":1" /> مرضیه برای دوست و همکارش استاد کامیار ایزدپناه از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران نقل میکند که در ابتدای ورود به دنیای موسیقی به دلیل فضای مردسالارانه بارها با تمسخر و تحقیر روبرو بوده و فرصتهای بسیاری را بدلیل نپذیرفتن قوانین مردسالارانه از دست داده است. | ||
کامیار ایزدپناه در خاطرات خود از مرضیه نقل میکند که روزی از مرضیه پرسیدم شما چطور در آن محیط مردسالار توانستید رشد کنید؟ مرضیه در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود پاسخ داد: <blockquote>«من همه اینها را مدیون تشویقهای آتی (مادر مرضیه) هستم. بعد از او هم چند تن از اساتید آن دوران.در آن زمان فقط چند | کامیار ایزدپناه در خاطرات خود از مرضیه نقل میکند که روزی از مرضیه پرسیدم شما چطور در آن محیط مردسالار توانستید رشد کنید؟ مرضیه در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود پاسخ داد: <blockquote>«من همه اینها را مدیون تشویقهای آتی (مادر مرضیه) هستم. بعد از او هم چند تن از اساتید آن دوران.در آن زمان فقط چند موزیسین وجود داشتند که به معنی واقعی کلمه انسان بودند، بخصوص در رابطهشان با زنان هنرمند. یکی مرحوم خالقی بود که بسیار مرد والا و کلاسداری بود. بعد هم ابوالحسن خان صبا و مرتضی خان محجوبی و ”رهی” که به من مثل دختر خودشان می نگریستند و مرا تحت آموزش قرار میدادند» </blockquote>نام مرضیه را شادروان روح الله خالقی در همان اولین دیدارها به عنوان نام هنری او برایش برگزیده بود و همواره او را در ادامهی کار هنری تشویق میکرد. این در حالی است که به گفتهی خود مرضیه در آن زمان آهنگسازان اغلب زنان هنرمند را تحقیر کرده و برای خواندن یک آهنگ روزها به دنبال خود میکشاندند. مرضیه در این رابطه میگوید: | ||
[[پرونده:مرضیه و بنان.JPG|جایگزین=مرضیه - استاد محمد بنان|بندانگشتی|مرضیه - استاد محمد بنان]] | [[پرونده:مرضیه و بنان.JPG|جایگزین=مرضیه - استاد محمد بنان|بندانگشتی|مرضیه - استاد محمد بنان]] | ||
<blockquote>«آن وقتها | <blockquote>«آن وقتها سیستم ضبط در رادیو مثل امروز پیشرفته نبود که امکان ادیت و غیره وجود داشته باشد. یک یا دو میکروفون بود که خواننده و ارکستر در مقابل آنها قرار می گرفتند و بعد می بایست با یک بار نواختن و خواندن ضبط انجام می شد. اگر بهر دلیل خواننده یا نوازنده ای اشتباه می کرد، باید ضبط از نو شروع می شد. یک روز قرار بود من ترانه سختی را اجرا کنم که اتفاقاً مجال تمرین زیادی هم با ارکستر از قبل نداشتم. در نتیجه مقداری با مشکل روبرو بودم و همین باعث شد چند بار اشتباه کنم و ضبط مجدداً از نو شروع شود. بار سوم اجرا که کمی از ضرب افتادم( منظور حفظ ریتم است)، مرحوم …. برگشت جلوی همه به من گفت: ”خانم! شما بهتر است بروی همان رختشویی بکنی، تا خوانندگی…” این حرف مرا خیلی ناراحت کرد، اما باعث شد که با تمرکز بیشتری دور آخر کار را تمام کنم. این ماجرا مثل سنگی روی قلبم سنگینی می کرد. همین که به خانه رسیدم زدم زیر گریه. «اتی»، خدا بیامرزدش، یکی دو بار از من پرسید چی شده؟ اما گریه مجال نمی داد که حرفی بزنم. کمی که گذشت، شربتی برایم درست کرد و نوازشم کرد و پرسید: ”دخترم چی شده؟ به من بگو”. منهم کل داستان را برایش تعریف کردم. سپس به آرامی و با لبخندی صمیمی و درعین حال جدی به من گفت ”عزیزم، اینکه گریه نداره. از فردا نمیخواد بری موسیقی کار کنی، همینجا بمون، ور دست خودم، بهت خیاطی و آشپزی و بافتنی یاد میدم که دیگه غصه نخوری”. من که حسابی جا خورده و از این حرف او متعجب شده بودم گفتم ” اتی! ولی من میخوام خواننده بشم”. او گفت ” آها! حالا اومدی سراصل مطلب. اگه میخوای به این هدف برسی، باید آماده باشی که سختی هاش رو هم تحمل کنی. توی این دنیا هیچکس مجانی و راحت به جایی نمی رسه. تو باید آمادگی بدتر از اینهاش رو هم داشته باشی. اما مهم اینه که خودت آدم محکم و مصممی باقی بمونی”. این حرف «اتی» خیلی بر روی من اثر کرد و انگیزه ام را برای ادامه راه صد چندان کرد.»<ref name=":1" /></blockquote>مرضیه در جای دیگری در مورد مشکلاتی که در راه خوانندگی با آن مواجه بود گفته بود: | ||
«نخستین دورهٴ آموزشها، هفت سال و بهطور مستمر ادامه داشت. یعنی در حقیقت، من در طول این زمان میتوانستم با زحمتی خیلی کمتر در یکی از رشتههای علمی یا ادبی دکترا بگیرم، میتوانستم این کار را بکنم تا در آن سالها کسی به من نگوید آوازه خوان! و مجبور نشوم آن قدر خون دل بخورم. ولی من تصمیم گرفته بودم نشان دهم که یک زن میتواند هم آواز بخواند و هم خانم باشد و پاک و پاکیزه زندگی کند.»<ref>[https://news.mojahedin.org/i/news/206424 مرضیه صدای جاودانه]</ref> | «نخستین دورهٴ آموزشها، هفت سال و بهطور مستمر ادامه داشت. یعنی در حقیقت، من در طول این زمان میتوانستم با زحمتی خیلی کمتر در یکی از رشتههای علمی یا ادبی دکترا بگیرم، میتوانستم این کار را بکنم تا در آن سالها کسی به من نگوید آوازه خوان! و مجبور نشوم آن قدر خون دل بخورم. ولی من تصمیم گرفته بودم نشان دهم که یک زن میتواند هم آواز بخواند و هم خانم باشد و پاک و پاکیزه زندگی کند.»<ref>[https://news.mojahedin.org/i/news/206424 مرضیه صدای جاودانه]</ref> | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
=== مرضیه در برنامه گلها === | === مرضیه در برنامه گلها === | ||
[[پرونده:جلد نوار گلها مرضیه.jpg|جایگزین=جلد نوار گلها مرضیه|بندانگشتی|جلد نوار گلها مرضیه]]پیشرفت مرضیه آنچنان سریع بود که در مدت کوتاهی اسم او در صدر خوانندگان ایرانی قرار گرفت. او اولین زنی بود که به برنامه گلها راه پیدا کرد. مرضیه در رادیو با هنرمندانی چون روح الله | [[پرونده:جلد نوار گلها مرضیه.jpg|جایگزین=جلد نوار گلها مرضیه|بندانگشتی|جلد نوار گلها مرضیه]]پیشرفت مرضیه آنچنان سریع بود که در مدت کوتاهی اسم او در صدر خوانندگان ایرانی قرار گرفت. او اولین زنی بود که به برنامه گلها راه پیدا کرد. مرضیه در رادیو با هنرمندانی چون روح الله خالقی، مرتضی محجوبی، رهی معیری، غلامحسین بنان، مرتضا حنانه، کسروی، عبدالله دوامی و فرامرز پایور، جواد معروفی، حبیب الله بدیعی، یاحقی و... فعالانه کار میکرد. | ||
=== اجرای مرضیه در تالار رودکی === | === اجرای مرضیه در تالار رودکی === | ||
مرضیه در سال ۱۳۵۴ در تالار رودکی به مدت سه شب پیاپی با همراهی ارکستر فرامرز پایور به اجرای کنسرت پرداخت. اغلب حاضرین در آن کنسرت دانشجویان و روشنفکران بودند. او در این کنسرتها با وجود ممنوع بودن ترانه « از خون جوانان وطن» آنرا بصورت زنده اجرا کرد که با استقبال شرکتکنندگان مواجه شد. مرضیه در خاطرهای دربارهی همین کنسرت گفته است: | مرضیه در سال ۱۳۵۴ در تالار رودکی به مدت سه شب پیاپی با همراهی ارکستر فرامرز پایور به اجرای کنسرت پرداخت. اغلب حاضرین در آن کنسرت دانشجویان و روشنفکران بودند. او در این کنسرتها با وجود ممنوع بودن ترانه « از خون جوانان وطن» آنرا بصورت زنده اجرا کرد که با استقبال شرکتکنندگان مواجه شد. مرضیه در خاطرهای دربارهی همین کنسرت گفته است: | ||
«تقریباً کمی بعد از همین کنسرتهای تالار رودکی بود که دیدم یک روز مرد تقریباً مسن و جاافتاده ای که به نظر آدم محترمی می رسید به خانه من آمد و گفت ”خانم، یک درخواست از شما دارم، چون احساس می کنم انجام آن فقط از شما بر می آید.” گفتم خواهش میکنم بفرمایید، خوشحال میشوم اگر بتوانم کاری بکنم. او در حالیکه اشکش جاری شده بود گفت «خانم، من فقط یک پسر دارم که آنهم توسط ساواک دستگیر شده. هیچ گناهی هم ندارد، می خواستم شما او را دوباره به من برگردانی”. من که تا آن موقع زیاد با موضوعهای سیاسی سر و کاری نداشتم، از او کاری را که باید بکنم پرسیدم . فردا صبح با اتوموبیل خودم به دفتر ساواک در تهران رفتم و گفتم می خواهم با رئیس اینجا صحبت کنم. کارمندان وقتی مرا دیدند خیلی با احترام مرا تحویل گرفته و پس از چند دقیقه انتظار مرا به اتاق مجللی و نزد رئیسشان بردند. من بدون هیچ سابقه ذهنی و یا ترس از کسی، رک و راست موضوع را مطر ح کرده و گفتم ” من آمده ام از شما درخواست کنم که این پسر را که فامیل من است آزاد کنید». او کمی مکث کرد و سری تکان داد و گفت ببینم چکار می کنم”. معلوم بود که حرف من زیاد به مذاقش خوش نیامده، در عین حال احساس کردم در نقطه ای گیر کرده که نه می تواند جواب رد و نه مثبت بدهد. بالاخره این داستان گذشت. بعد از یکی دو هفته همان آقای میانسال مجدداً به خانه ام آمد. این بار با یک دسته گل و یک بسته کادو و باخوشحالی گفت «پسرم آزاد شد.» راستش را بخواهی من بیشتر از او خوشحال شدم.»<ref name=":1" /> | |||
[[پرونده:مرضیه پس از انقلاب در کنار باغبان خانهاش.JPG|جایگزین=مرضیه پس از انقلاب در کنار باغبان خانهاش|بندانگشتی|250x250پیکسل|مرضیه پس از انقلاب در کنار باغبان خانهاش]] | [[پرونده:مرضیه پس از انقلاب در کنار باغبان خانهاش.JPG|جایگزین=مرضیه پس از انقلاب در کنار باغبان خانهاش|بندانگشتی|250x250پیکسل|مرضیه پس از انقلاب در کنار باغبان خانهاش]] | ||
== ویژگیهای اخلاقی مرضیه == | == ویژگیهای اخلاقی مرضیه == | ||
به گفتهی [[کامیار ایزدپناه]] از نزدیکان مرضیه پس از پیوستن به سازمان مجاهدین خلق ایران، او همواره به دیگر هنرمندان احترام میگذاشت و روابط انسانی بارزی با آنها داشت. مرضیه | به گفتهی [[کامیار ایزدپناه]] از نزدیکان مرضیه پس از پیوستن به سازمان مجاهدین خلق ایران، او همواره به دیگر هنرمندان احترام میگذاشت و روابط انسانی بارزی با آنها داشت. مرضیه پشتیبانی مادی و معنوی از نوازندگان ارکسترش را هموازه جزو وظایف خود میدانست. مرضیه تنها بخاطر آنکه قطعهی آوازی را از عبدالله دوامی آموخته بود خود را موظف کرده بود که برای جبران آن هفتهای یکبار به او که در دوران کهولت به تنهایی در خانهای زندگی میکرد سر زده، خانهاش را نظافت کرده و نیازهای صنفیاش برطرف سازد. | ||
او همواره بدور از حسد از دیگر خوانندگان تعریف میکرد و صدا و هنرشان را تحسین مینمود. از جمله ویژگیهای دیگر او تلاش بی وقفه در مسیر آموختن بود. او در ابتدا هفت سال بطور حرفهای به آموزش موسیقی پرداخته بود. پس از آن نیز در هر شرایطی آموزش یکی از برنامههای ثابت روزانهاش بود. گفته میشود حتی پس از پیوستن به سازمان مجاهدین خلق ایران در شرایط نامتعین در عراق و حتی در مسیر و در حال تردد، با فرارسیدن زمان آموزش، به همراه استاد کامیار ایزد پناه تمرینات خود را آغاز میکرد. | او همواره بدور از حسد از دیگر خوانندگان تعریف میکرد و صدا و هنرشان را تحسین مینمود. از جمله ویژگیهای دیگر او تلاش بی وقفه در مسیر آموختن بود. او در ابتدا هفت سال بطور حرفهای به آموزش موسیقی پرداخته بود. پس از آن نیز در هر شرایطی آموزش یکی از برنامههای ثابت روزانهاش بود. گفته میشود حتی پس از پیوستن به سازمان مجاهدین خلق ایران در شرایط نامتعین در عراق و حتی در مسیر و در حال تردد، با فرارسیدن زمان آموزش، به همراه استاد کامیار ایزد پناه تمرینات خود را آغاز میکرد. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
== پیوستن مرضیه به [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] == | == پیوستن مرضیه به [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] == | ||
مرضیه در سال ۱۳۷۳ سفری درمانی به آمریکا داشت. او در هنگام بازگشت توقفی کوتاه در فرانسه کرد و بطور کاملا اتفاقی با مجاهدین خلق روبرو شد. او در این دیدار بسیار تحت تأثیر آنها قرار گرفت و حتی تصمیمگرفت پیش از بازگشت به ایران برای آنها یک برنامه خصوصی اجرا کند. مرضیه در روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۷۳ پس از | مرضیه در سال ۱۳۷۳ سفری درمانی به آمریکا داشت. او در هنگام بازگشت توقفی کوتاه در فرانسه کرد و بطور کاملا اتفاقی با مجاهدین خلق روبرو شد. او در این دیدار بسیار تحت تأثیر آنها قرار گرفت و حتی تصمیمگرفت پیش از بازگشت به ایران برای آنها یک برنامه خصوصی اجرا کند. مرضیه در روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۷۳ پس از اجرای این برنامه، با مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیدهی شورای ملی مقاومت که آن زمان در فرانسه ساکن بود، دیدار کرد. مسیر زندگی او پس از این دیدار تغییر کرد. او از اینکه یک زن در موضع همشأن رهبری در مجاهدین قرار دارد بسیار تحت تاثیر قرار گرفته بود. مرضیه پس از آن دیدار تصمیم گرفت پس از رفتن به ایران و حل و فصل مسائلی در آنجا به فرانسه بازگشته و به سازمان مجاهدین خلق بپیوندند. [[پرونده:مصاحبه نشریه ایران زمین با مرضیه.jpg|جایگزین=مصاحبه نشریه ایران زمین با مرضیه|بندانگشتی|مصاحبه نشریه ایران زمین با مرضیه|259x259پیکسل]]رفتن به ایران و بازگشت مجددش به فرانسه برای پیوستن رسمی به مجاهدین، بیش از یک ماه طول کشید. گفته میشود بسیار از ملاقات کنندگان با مرضیه تصور میکردند که به دلایل مختلف، نمیتوان بازگشت مجددی برای او به فرانسه تصور کرد اما او در شب سی و یکم خرداد ۱۳۷۳ از ایران به فرانسه بازگشته و رسما پیوستن خود به مجاهدین خلق را اعلام کرد. | ||
«من بعد از ۱۵سال وقتی آمدم، اول نیامدم روی سن پاله دکنگره یا آلبرت هال. صاف و مستقیم رفتم وسط آن بیابانهای بیآب و علف و داغ. وسط آن زنان و مردان شجاع و رشید و وطنپرست که بهخاطر مردم و بهخاطر آزادی سر از پا نمیشناسند.رفتم روی تانکهای داغ در هوای ۵۰درجه فریاد کشیدم و سرود خواندم. سرود جنگی و نظامی، سرود برای مجاهدان، بهخاطر آزادی، بهخاطر مردمی که عشق من هستند. با همه خلوص میخواهم بر روی اولین تانک به جانب دشمن بشتابم. فکر همه خطرات را هم کردهام و صد بار قاطعتر از پیش مبارزه خواهم کرد و خواهم جنگید…» | «من بعد از ۱۵سال وقتی آمدم، اول نیامدم روی سن پاله دکنگره یا آلبرت هال. صاف و مستقیم رفتم وسط آن بیابانهای بیآب و علف و داغ. وسط آن زنان و مردان شجاع و رشید و وطنپرست که بهخاطر مردم و بهخاطر آزادی سر از پا نمیشناسند.رفتم روی تانکهای داغ در هوای ۵۰درجه فریاد کشیدم و سرود خواندم. سرود جنگی و نظامی، سرود برای مجاهدان، بهخاطر آزادی، بهخاطر مردمی که عشق من هستند. با همه خلوص میخواهم بر روی اولین تانک به جانب دشمن بشتابم. فکر همه خطرات را هم کردهام و صد بار قاطعتر از پیش مبارزه خواهم کرد و خواهم جنگید…» | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
در این کنسرت مرضیه به اجرای قطعهای بسیار طولانی پرداخت. اجرا این قطعه حدود ۴۵ دقیقه با ۱۰۰ نفر گروه کر و ارکستر انجام شد. این در حالی بود که مرضیه در تمام مدت اجرا نه شعر و نه نتهای ترانه را در مقابل خود نداشت و تماما آنرا از حفظ اجرا کرد. مرضیه این کنسرت را در سن ۷۲ سالگی اجرا نمود.<ref name=":2" /> | در این کنسرت مرضیه به اجرای قطعهای بسیار طولانی پرداخت. اجرا این قطعه حدود ۴۵ دقیقه با ۱۰۰ نفر گروه کر و ارکستر انجام شد. این در حالی بود که مرضیه در تمام مدت اجرا نه شعر و نه نتهای ترانه را در مقابل خود نداشت و تماما آنرا از حفظ اجرا کرد. مرضیه این کنسرت را در سن ۷۲ سالگی اجرا نمود.<ref name=":2" /> | ||
=== کنسرت | === کنسرت لس آنجلس مرضیه === | ||
مرضیه در لس آنجلس آمریکا اقدام به برگزاری یک کنسرت در سالن ویشلرهال (Whilshare) کرد. لوس انجلس تایمز گزارش کرد این کنسرت با تدابیر شدید امنیتی همراه بود و تمامی شرکت کنندگان باید از ردیاب فلزی رد میشدند. همین امر منجر به تاخیر ۴۵ دقیقهای در برگزاری کنسرت شد. | مرضیه در لس آنجلس آمریکا اقدام به برگزاری یک کنسرت در سالن ویشلرهال (Whilshare) کرد. لوس انجلس تایمز گزارش کرد این کنسرت با تدابیر شدید امنیتی همراه بود و تمامی شرکت کنندگان باید از ردیاب فلزی رد میشدند. همین امر منجر به تاخیر ۴۵ دقیقهای در برگزاری کنسرت شد. | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
=== کنسرت مرضیه در سالن المیپا === | === کنسرت مرضیه در سالن المیپا === | ||
[[پرونده:کنسرت مرضیه در سالن المپیا.jpg|جایگزین=کنسرت مرضیه در سالن المپیا|بندانگشتی|کنسرت مرضیه در سالن المپیا]]آخرین کنسرت مرضیه در سالن المپیای پاریس در حالی برگزار شد که او ۸۲ سال سن داشت. این کنسرت به رهبری استاد محمد شمس برگزار شد. شاهرخ گلستان، همان زمان در نقدی درباره کنسرت المپیا نوشت: | [[پرونده:کنسرت مرضیه در سالن المپیا.jpg|جایگزین=کنسرت مرضیه در سالن المپیا|بندانگشتی|کنسرت مرضیه در سالن المپیا]]آخرین کنسرت مرضیه در سالن المپیای پاریس در حالی برگزار شد که او ۸۲ سال سن داشت. این کنسرت به رهبری استاد محمد شمس برگزار شد. شاهرخ گلستان، همان زمان در نقدی درباره کنسرت المپیا نوشت: «مرضیه که در فروردین ماه امسال هشتاد و دو سالگی را پشت سر گذاشت و بیش از شصت سال است که می خواند، شفافیت صدا و قدرت خوانندگی خود را به خوبی حفظ کرده است.» | ||
=== دیگر کنسرتهای مرضیه === | === دیگر کنسرتهای مرضیه === | ||
* کنسرت بین المللی بلژیک با حضور یهودی منوهین و ۵ تن از خوانندگان مشهور جهان | * کنسرت بین المللی بلژیک با حضور یهودی منوهین و ۵ تن از خوانندگان مشهور جهان | ||
* کنسرت بابل در محل باستانی بابل در عراق<ref>[http://women.ncr-iran.org/fa/1397/07/21/%D9%85%D8%B1%D8%B6%DB%8C%D9%87%D8%8C-%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%DB%8C-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D8%A2%D9%88%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/ مرضیه بانوی بزرگ آواز ایران]</ref> | * کنسرت بابل در محل باستانی بابل در عراق<ref>[http://women.ncr-iran.org/fa/1397/07/21/%D9%85%D8%B1%D8%B6%DB%8C%D9%87%D8%8C-%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%DB%8C-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D8%A2%D9%88%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/ مرضیه بانوی بزرگ آواز ایران]</ref> | ||
* | * کنسرت در شهر دوسلدورف آلمان | ||
* | * کنسرت در شهر اوبرهاوزن آلمان (۲ بار) | ||
* | * کنسرت در شهر استکهلم سوئد | ||
* | * کنسرت در فستیوال هنری بلژیک | ||
* | * کنسرت در فستیوال هنری در اطریش به دعوت شهرداری شهر | ||
* | * کنسرت در سالن ارلزکورت در شهر لندن | ||
* | * کنسرت در جلسه حقوق بشر در لندن | ||
* | * کنسرت در فستیوالی در یکی از شهرهای جنوب فرانسه | ||
[[پرونده:پوستر اذان با صدای مرضیه.JPG|جایگزین=پوستر اذان با صدای مرضیه|بندانگشتی|284x284پیکسل|پوستر اذان با صدای مرضیه]] | [[پرونده:پوستر اذان با صدای مرضیه.JPG|جایگزین=پوستر اذان با صدای مرضیه|بندانگشتی|284x284پیکسل|پوستر اذان با صدای مرضیه]] | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
== پیوستن مرضیه به ارتشآزادیبخش و سکونت در عراق == | == پیوستن مرضیه به ارتشآزادیبخش و سکونت در عراق == | ||
مرضیه که برای اجرای یک کنسرت در عراق به این کشور آمده بود بود در ۲۱ مهر ۱۳۷۶ سفر خود به پاریس را لغو کرده و از سازمان مجاهدین میخواهد که در عراق بماند. او تقاضا میکند به ارتش آزادیبخش پیوسته و | مرضیه که برای اجرای یک کنسرت در عراق به این کشور آمده بود بود در ۲۱ مهر ۱۳۷۶ سفر خود به پاریس را لغو کرده و از سازمان مجاهدین میخواهد که در عراق بماند. او تقاضا میکند به ارتش آزادیبخش پیوسته و رزمنده ارتش آزادی باشد. | ||
هنگامی که مسعود رجوی این درخواست را میشود نگران میشود که شاید کمبودی در پاریس داشته باشد. او خود شخصا با مرضیه در این رابطه صحبت میکند. مسعود رجوی در پیامی که به مناسبت درگذشت مرضیه داد ماجرای این دیدار و درخواست مرضیه از وی برای ماندن در عراق را چنین نقل کرده است: | هنگامی که مسعود رجوی این درخواست را میشود نگران میشود که شاید کمبودی در پاریس داشته باشد. او خود شخصا با مرضیه در این رابطه صحبت میکند. مسعود رجوی در پیامی که به مناسبت درگذشت مرضیه داد ماجرای این دیدار و درخواست مرضیه از وی برای ماندن در عراق را چنین نقل کرده است: | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۰: | ||
==== اعلام پیوستگی مرضیه به ارتش آزادیبخش ملی ایران ==== | ==== اعلام پیوستگی مرضیه به ارتش آزادیبخش ملی ایران ==== | ||
<blockquote>مرضیه در نامهای مسعود رجوی به عنوان فرمانده کل ارتش آزادیبخش درخواست خود را برای رفتن به عراق و پیوستن به | <blockquote>مرضیه در نامهای مسعود رجوی به عنوان فرمانده کل ارتش آزادیبخش درخواست خود را برای رفتن به عراق و پیوستن به ارتش آزادیبخش چنین مینویسند:</blockquote>{{شعر}} | ||
{{ب|گفتا که کیست بر در، گفتم کمین غلامت| گفتا چه کار داری،گفتم مها سلامت }} | {{ب|گفتا که کیست بر در، گفتم کمین غلامت| گفتا چه کار داری،گفتم مها سلامت }} | ||
{{ب|گفتا که چند رانی؟ گفتم که تا بخوانی| گفتا که چند جوشی، گفتم که تا قیامت }} | {{ب|گفتا که چند رانی؟ گفتم که تا بخوانی| گفتا که چند جوشی، گفتم که تا قیامت }} | ||
{{پایان شعر}}<blockquote>به فرمانده کل ارتش آزادیبخش ملی ایران برادر مجاهد سردار بزرگ مسعود رجوی</blockquote><blockquote>همچنانکه به نسرین عزیزم و رئیسجمهور محبوبمان خانم [[مریم رجوی]] گفتم و تقاضا کردم، عزم جزم کردهام که بهعنوان رزمنده ارتش، به ارتش مریم بپیوندم، موافقت نکردند. گویا که من فردی باشم فقط برای بزم، که میباید تا به آخر در آرامش پاریس به کارهای حاشیه بپردازم…اما هرگز و هیچگاه به چنین نقش- هر قدر هم در اوصاف آن بگویید و بگویند – قناعت نمیکنم. آخر من برای رزمیدن و آزادی ملّتم ترک خانمان و عزیزان و جلای وطن کردم و بهدامن سیمرغ رهایی چنگ زدم و بر آستان علی علیهالسلام و سید الشهدا سر سائیدم و گرد و غبار قرارگاه اشرف و مجاهدان پاکبازش را توتیای دیده نمودم و بهنام گل سرخ خواندم…</blockquote><blockquote>اکنون موقعیت و مواضع خودم را به شرح زیر اعلام میکنم:</blockquote><blockquote>۱-من اشرف السادات مرتضایی (مرضیه) که بیش از نیم قرن برای ملت ایران خواندم در سن هفتاد و سه سالگی در اوج تجربه و آگاهی، ارتش آزادیبخش را انتخاب کردهام. هیچکس حتی شما نمیتواند انتخاب مرا تغییر بدهد. مسئولیت این انتخاب را با همه پیامدهای آن شخصاً بر | {{پایان شعر}}<blockquote>به فرمانده کل ارتش آزادیبخش ملی ایران برادر مجاهد سردار بزرگ مسعود رجوی</blockquote><blockquote>همچنانکه به نسرین عزیزم و رئیسجمهور محبوبمان خانم [[مریم رجوی]] گفتم و تقاضا کردم، عزم جزم کردهام که بهعنوان رزمنده ارتش، به ارتش مریم بپیوندم، موافقت نکردند. گویا که من فردی باشم فقط برای بزم، که میباید تا به آخر در آرامش پاریس به کارهای حاشیه بپردازم…اما هرگز و هیچگاه به چنین نقش- هر قدر هم در اوصاف آن بگویید و بگویند – قناعت نمیکنم. آخر من برای رزمیدن و آزادی ملّتم ترک خانمان و عزیزان و جلای وطن کردم و بهدامن سیمرغ رهایی چنگ زدم و بر آستان علی علیهالسلام و سید الشهدا سر سائیدم و گرد و غبار قرارگاه اشرف و مجاهدان پاکبازش را توتیای دیده نمودم و بهنام گل سرخ خواندم…</blockquote><blockquote>اکنون موقعیت و مواضع خودم را به شرح زیر اعلام میکنم:</blockquote><blockquote>۱-من اشرف السادات مرتضایی (مرضیه) که بیش از نیم قرن برای ملت ایران خواندم در سن هفتاد و سه سالگی در اوج تجربه و آگاهی، ارتش آزادیبخش را انتخاب کردهام. هیچکس حتی شما نمیتواند انتخاب مرا تغییر بدهد. مسئولیت این انتخاب را با همه پیامدهای آن شخصاً بر عهده دارم و خودم به ملت ایران و مخصوصاً زنان و دختران کشور اسیرم توضیح خواهم داد. بنابراین بیهوده تلاش نکنید که انتخاب و تصمیم مرضیه را تغییر داده و وادارش کنید که به نشستن در پاریس و زندگی در آرامش و رفاه قانع شود. خیر، پس از بازگشت خانم [[مریم رجوی]] رئیسجمهور عزیزم به ارتش آزادیبخش، این دیگر محال و غیرممکن است.</blockquote><blockquote>۲-من نمیخواهم زن ویژهیی باشم. رزمنده ارتش آزادیبخش هستم و لااقل میتوانم برای بچهها و راهگشایان ملتم آشپزی و… هم بکنم یا دستکم دعایی بدرقه راهشان کنم. بگذریم که از روز اول گفتم که میخواهم بر روی اولین تانک بجانب دشمن بشتابم. بهخدا سوگند که با خلوص و از ته دل گفتم. پس نه مهمانم، نه احترامات ویژه میخواهم و نه حتی دیدار تو و خانم [[مریم رجوی]] را. هیچ نوع رسیدگی خاص هم نمیخواهم و میدانی که اهل گشت و گذار هم نبودهام، بله، از امروز کمترین صاحبخانهام.</blockquote><blockquote>۳-فکر همه خطرات را هم کردهام. خون مرضیه هم مانند خون دیگر مجاهدان و رزمندگان ارتشآزادیبخش کمترین فدیه آزادی ملت ایران از دست آخوندهای خونآشام است. حرف دشمنان و اضداد این مقاومت و این مجاهدین را هم هر چند بیشتر و بیشتر به من ناسزا بگویند بهجان خریدهام | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|من هماندم که وضو ساختم از چشمه عشق|چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست }} | {{ب|من هماندم که وضو ساختم از چشمه عشق|چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
برای پیروزی سهل و آسان هم نیامدهام. آمدهام تا در همه غم و شادی و شکست و پیروزیها با | برای پیروزی سهل و آسان هم نیامدهام. آمدهام تا در همه غم و شادی و شکست و پیروزیها با رشیدترین و پاکترین زنان و مردان ملتم باشم. بخدا دیگر حال و حوصله خارجه و اروپا را ندارم.</blockquote><blockquote>و سرانجام اینکه اگر تقاضایم پذیرفته نشود قهر و حتی اعتصاب میکنم و دیگر در خانه می نشینم و هیچکار هم برای این مقاومت نخواهم کرد{{شعر}} | ||
{{ب|گفتا که خواندت اینجا|گفتم که بوی جامهت}} | {{ب|گفتا که خواندت اینجا|گفتم که بوی جامهت}} | ||
{{ب|گفتا چه عزم داری|گفتم وفا و یاری }} | {{ب|گفتا چه عزم داری|گفتم وفا و یاری }} | ||
خط ۱۶۰: | خط ۱۶۰: | ||
== پیام مریم رجوی به مناسبت درگذشت مرضیه == | == پیام مریم رجوی به مناسبت درگذشت مرضیه == | ||
مریم رجوی در بخشی از پیام خود پس از درگذشت مرضیه | مریم رجوی در بخشی از پیام خود پس از درگذشت مرضیه مینویسد: <blockquote>«ستاره درخشان و بانوی هنر ایران مرضیه عزیزمان، والاترین گل سرسبد هنرمندان و پرچمداران هنر ایران در شورای ملی مقاومت ایران، امروز شعلههای وجود ناآرامش خاموش شد. اما صدای او که برای آزادی مردم ایران، برای رزمندگان آزادی و برای اشرفیها خواند، هرگز خاموش نخواهد شد. ای گل جلوه این بستان بودی</blockquote><blockquote>وصلت بر تن عاشق جان بودی، در آن پرتو لبخند شیرین، ای مه درد مرا درمان بودی</blockquote><blockquote>در فقدان دردناک همرزم و همراز سفر رفته چه بگویم؟ به همین مناسبت سه روز عزای ملی اعلام میکنم. درگذشت دریغانگیز او را به مردم ایران تسلیت میگویم که بیش از ۶۰سال است صدای سحرانگیز مرضیه جان و قلبشان را از زیبایی و لطافت انسانی لبریز کرده است. درگذشت او را به جامعه هنرمندان کشورم تسلیت میگویم. راستی که مرضیه سمبل اعتراض و شورش هنر ایران علیه فاشیسم سیاه ولایت فقیه بود»</blockquote> | ||
== برگزاری مراسم بزگداشت مرضیه در اشرف == | == برگزاری مراسم بزگداشت مرضیه در اشرف == |